برگزیده های پرشین تولز

چه خبر از 4گوشه جهان

خبرهای این تاپیک چگونه است؟

  • عالی

    Votes: 16 26.7%
  • خوب

    Votes: 23 38.3%
  • ضعیف

    Votes: 16 26.7%
  • تکراری

    Votes: 5 8.3%

  • Total voters
    60
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
شغل پیشین شخصیت های نام آور دنیا



بسیاری از آنها شغل هایی داشتند که هیچ ارتباطی با حرفه کنونی شان نداشت و بعضی دیگر به کارهایی آنچنان ابتدایی می پرداختند که برخی از ما انسان های گمنام و معمولی، انجام آن را دور از شان خود می دانیم.



آیا تاکنون فکر کرده اید شخصیت های نام آور دنیا که همه آنها را می شناسند و اغلب از ثروتمند ترین های جهان هستند کار خود را با چه شغلی آغاز کردند و در ابتدا چه کاره بودند؟ بسیاری از آنها شغل هایی داشتند که هیچ ارتباطی با حرفه کنونی شان نداشت و بعضی دیگر به کارهایی آنچنان ابتدایی می پرداختند که برخی از ما انسان های گمنام و معمولی، انجام آن را دور از شان خود می دانیم.

● راد استوارت

راد استوارتخواننده سرشناس انگلیسی در های گیت در شمال لندن به دنیا آمد و پدر و مادرش روزنامه فروشی داشتند. راد استوارت مدتی با باشگاه های «سلتیک» و «برنت فورد» کار می کرد بعد «گورکن» شد. در اوایل دهه شصت با «ویز جونز» خواننده فولکور آشنا شد و به موسیقی روی آورد و یک خواننده خیابانی شد. او دور اروپا سفر می کرد و آواز می خواند و پول جمع می کرد. جالب است بدانید که یک بار به جرم ولگردی از اسپانیا اخراج شد.

● مایکل دل

مایکل دلموسس و رئیس شرکت سهامی کامپیوتری DELL در یک رستوران چینی ظرفشور بود و ساعتی ۲/۵ دلار دستمزد می گرفت. او از این تجربه اش به نیکی یاد می کند و می گوید: «بهترین بخش آن دوران، عقل و منطق صاحب رستوران بود و اگر کمی زودتر به رستوران می رفتم می توانستم نهایت استفاده را از او بکنم.» او به کارش افتخار می کرد و به هر کسی که از در رستورانش وارد می شد اهمیت می داد.

● اوپرا وینفری

اوپرا وینفریمجری سرشناس آمریکایی در «می سی سی پی» به دنیا آمد. پدر و مادرش بیش از حد جوان بودند و به همین خاطر مادربزرگش به او رسیدگی می کرد. او از سه سالگی خواندن و نوشتن را به اوپرا آموخت و او را به کلیسای محلی فرستاد. او می توانست آیات انجیل را به خوبی از حفظ بخواند. در شانزده سالگی یک روز در مسابقه رادیویی شرکت کرد و برنده یک ساعت مچی شد. وقتی برای گرفتن جایزه خود به ایستگاه رادیویی شهر رفت، مطلبی را برای تهیه کنندگان خواند و از همان زمان با حقوق صد دلار در هفته به عنوان «خبرنگار» استخدام شد.

● شون (دیدی) کومبز

شون (دیدی) کومبزهنرپیشه و خواننده آمریکایی «روزنامه پخش کن» بود. در آن زمان او دوازده سال داشت و شاید هرگز فکر نمی کرد این شغل آغازی برای رسیدن به وضعیت کنونی اوست. او از همان ابتدا بلند پرواز بود.

● پول پوت

پول پوتکامبوجی قبل از این که یک خیانت کار جنگی معروف و جهانی شود، «سالوت سار» نام داشت. او در جوانی در رشته نجاری و مهندسی رادیو تحصیل می کرد و بالاخره یک «معلم» شد و در یک مدرسه خصوصی در «پنوم پنه» تدریس می کرد ولی به خاطر گرایش به کمونیسم اخراج شد. پس از آن او نام خود را به «پول پوت» تغییر داد و عضو فدایی حزب کمونیسم کامبوج شد. سال ها بعد او فرمانده ارتش «خمر سرخ» بود و در چهار سال حکمرانی بیش از یک میلیون کامبوجی را کشت.

● تری هچر

تری هچرهنرپیشه هالیوود در پنج سالگی توسط شوهر خاله اش مورد آزار قرار گرفت و به همین خاطر مبتلا به مشکلات روحی شد. وقتی کمی بزرگ تر شد به تحصیل در رشته بازیگری پرداخت ولی اولین شغل هچر در سال ۱۹۸۴ شغلی عجیب بود. او تشویق کننده تیم راگبی «سان فرانسیسکو۴۹ »بود و به خاطر آن پول می گرفت.

● آدولف هیتلر

آدولف هیتلردر کودکی به مدرسه کلیسا می رفت و آرزو داشت کشیش بشود ولی در سال ۱۹۰۳ و پس از مرگ پدر از مدرسه بیرون انداخته شد. سپس به رشته هنر پرداخت ولی به دلیل بدقول بودن دو بار از آکادمی هنرهای زیبای وین اخراج شد. آدلف خسته، تنها، جوان و غمگین شب ها را در پانسیون می گذراند و برای پول درآوردن «نقاشی» می کرد و کارت پستال می کشید. اگر جنگ جهانی اول شروع نمی شد شاید او یک نقاش شکست خورده می شد. ولی پس از شروع جنگ هیتلر قلم را کنار گذاشت و اسلحه به دست گرفت و به ارتش آلمان پیوست. او آنقدر از جنگ لذت می برد که چند سال بعد تصمیم گرفت یک جنگ دیگر به راه بیندازد.

● سیلوستر استالونه

سیلوستر استالونههمیشه آدم خشنی بود. او زمانی «جاروکش قفس شیرها» بود. در پانزده سالگی همکلاسی هایش می گفتند او بیش از همه احتمال دارد که زندگیش را روی صندلی الکتریکی به پایان برساند. او بعدها با فیلم «راکی» به شهرت جهانی دست یافت.

● جنیفر لوپز

جنیفر لوپزمدتها قبل از آن که به خوانندگی روی آورد و تبدیل به یک ستاره شود هر روز لباس ساده ای بر تن می کرد و به دادگستری می رفت تا به شغل خود بپردازد، چون او یک «مشاور قضایی» بود.

● بنیتو موسولینی

بنیتو موسولینیدیکتاتور فاشیست ایتالیایی برای یک روزنامه کار می کرد و داستان دنباله دار می نوشت. یکی از داستان های او «معشوقه کاردینال» نام داشت که داستان اندوهبار یک کاردینال قرن هفدهمی و معشوقه اش را بیان می کرد.

● بیل گیتس

فکر نمی کنم فردی در جهان وجود داشته باشه که «بیل گیتس» رو نشناسد. مردی که سال های متوالی ثروتمندترین مرد جهان بود. (البته امسال ثروتمندترین مرد جهان یک برزیلی شناخته شده است.) بیل گیتس در عمارت کنگره واشنگتن پادو بود.

● فیدل کاسترو

شایع است که «فیدل کاسترو» **** کوبا «بیسبالیست» بود و برای یکی از تیم های مهم لیگ آمریکا بازی می کرد ولی این گفته اشتباه است. حقیقت این است که کاسترو فقط در دوران دانشگاه و آن هم در حد معمولی بیسبال کار می کرد. او در سال ۱۹۴۶ در مسابقات بیسبال دانشگاه های حقوق هاوانا مسئول پرتاپ توپ بود و آن کار ساده را هم بد انجام می داد. نکته این جاست که به گفته خودش به دانشگاه نرفته بود که توپ بازی کند بلکه رفته بود تا علم «حقوق» بیاموزد.

● ویلیام واتکینز

ویلیام واتکینزرئیس فعلی تکنولوژی Seagate در شیفت شب یک بیمارستان روانی کار می کرد. کار او این بود که مراقب بیمارانی که از کنترل خارج می شدند، باشد.

● تامی هیل فایگر

تامی هیل فایگراز طراحان بنام و معروف لباس که لباس های طرح او امروزه بر تن بسیاری از اهالی سرشناس هالیوود دیده می شود، زمانی که هیچ فروشنده ای حاضر نشد شلوارهای جین طرح او را در مغازه اش بگذارد و به فروش برساند در کنار خیابان و پشت یک وانت آنها را می فروخت.

● دمی مور

دمی مورکه سال هاست دوستدارانش برای گرفتن امضا از او هم به او دسترسی ندارند; زمانی برای یک مغازه ظروف کرایه کار می کرد.

● استفان کینگ

استفان کینگنویسنده، در یک مدرسه «سرایدار» بود و وقتی داشت کمدهای دانش آموزان را تمیز می کرد داستان اولین رمانش به ذهنش خطور کرد.

● هریسون فورد

هریسون فورد نجاری می کرد و به این کار خیلی علاقه داشت. او هنوز هم هر وقت فرصتی داشته باشد به چوب و نجاری روی می آورد.

● دن براون

دن براون نویسنده رمان معروف «رمز داوینچی» که قبل از ساخته شدن، فیلم آن به زبان های مختلف ترجمه شده بود، در یک دبیرستان به «تدریس» مشغول بود.

● گارت بروکس

گارت بروکسچند ماه قبل از این که رکورد جهانی را در موسیقی بشکند، فروشنده یک مغازه چکمه فروشی بود.



روزنامه ابتکار
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
حتما شما هم این ضرب المثل قدیمی و معروف را شنیده اید که «مرگ شتری است که در خانه همه می خوابد.»
امروزه انسان با توجه به پیشرفت تکنولوژی توانسته پاسخ بسیاری از سوالات خود را به دست آورد. اما یکی از مواردی که هنوز در پرده ابهام قرار دارد و سوالات بسیاری را در اذهان پیر و جوان و در واقع همه انسان ها به وجود می آورد پدیده «مرگ» است. حتما شما هم این ضرب المثل قدیمی و معروف را شنیده اید که «مرگ شتری است که در خانه همه می خوابد.» در این مطلب اصلا قرار نیست مرگ را از منظر فلسفی و یا عرفانی مورد بررسی قرار دهیم بلکه قرار است عجیب ترین و شگفت آورترین مرگ ها را که در طول تاریخ برای افراد مختلف رخ داده بیان کنیم:
۱) آرنولد بنت:
داستان نویس انگلیسی(۱۸۶۷،۱۹۳۱) وی برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملا سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن در گذشت!
۲) آگاتوکلس:
(خودکامه سراکیوز ۳۶۱، ۲۸۹ ق.م) در اثر قورت دادن خلال دندان خفه شد.
۳) آلن پینکرتون:
(موسس آژانس کارآگاهی آمریکا ۱۸۱۹، ۱۸۸۴) هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت.
۴) آیزادورا دانکن:
(رقاص آمریکایی ۱۸۷۸، ۱۹۲۷) هنگامی که در اتومبیل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبیل گیر کرد و گردنش شکست و خفه شد.
۵) اسکندر کبیر:
(پادشاه مقدونی ۳۵۶ ،۳۲۳ ق.م) به دنبال دو روز میگساری و عیاشی در اثر تب درگذشت.
۶) الکساندر:
(پادشاه یونان ۸۹۳،۱ ۱۹۲۰) یک میمون خانگی گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.
۷) تامس آت وی:
(نمایشنامه نویس انگلیسی ۱۶۵۲، ۱۶۸۵) مرد فقیری بود. به دنبال روزها گرسنگی سرانجام یک گیته به دست آورد و با آن یک دست پیچ گوشت خرید و از شدت ولع همان لقمه دهان پرکن اول گلو گیرش شد و خفه اش کرد!
۸) تامس می:
(مورخ انگلیسی ۵۹۵،۱ ۱۶۵۰) بر اثر بلعیدن غذای زیادی، خفه شد.
۹) جان وینسون:
(ماجرا جوی بریتانیا ۱۵۵۷، ۱۶۲۹) وی در ۷۲ سالگی از اسب به زمین افتاد و میخی وارونه بر زمین افتاده بود، در سرش فرو رفت.
۱۰) جروم ناپلئون بناپارت:
(آخرین بناپارت آمریکایی ۱۸۷۸، ۱۹۴۵) در سنترال پارک نیویورک، پایش به زنجیر سگ زنش گرفت و افتاد و در اثر زخم های حاصله در گذشت.
۱۱) جورج دوک کلارنس:
(انگلیسی ۱۴۴۹،۱۴۷۸) به دستور برادرش ریچارد سوم در خمره شراب خفه شد.
۱۲) جیمز داگلاس ارل مورتون:
(۱۵۲۵،۱۵۸۱) بوسیله دستگاهی شبیه گیوتین که خودش آن را به اسکاتلندیان معرفی کرده بود، سر بریده شد.
۱۳) رودولفونی یرو:
(ژنرال مکزیکی ۱۸۸۰، ۱۹۱۷) اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگینی طلاهایی که به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه شد.
۱۴) زئوکسیس:
(نقاش یونان قرن پنجم ق.م) به تصویری که از یک ساحره پیر کشیده بود آنقدر خندید که یکی از رگ هایش پاره شد و مرد!
۱۵) ژراردونرال:
(نویسنده فرانسوی ۱۸۰۸ ،۱۸۵۵) با بند پیشبند، خودرا از تیر چراغ برق خیابان حلق آویز کرد.
۱۶) فرانسیس بیکن:
(۱۵۶۱،۱۶۲۶) براثر گرفتاری در یک سرمای ناگهانی گرفتار شد و درگذشت.
۱۷) فالک فیتز وارن چهارم:
(بارون انگلیسی ۱۲۳۰، ۱۲۶۴) در بازگشت از یک جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالک که زره پوشیده بود، در درون زره اش خفه شد.
۱۸) کلادیوس اول:
(امپراتور روم ۵۴ ب م. ۱۰ ق.م) با یک پر آغشته به سم خفه شد.
۱۹) کنت اریک مگنوس آندرئاس هرس ستنبورگ۱۸۶۰، ۱۸۹۵)
این انگلیسی در اثر خشم ناشی از مستی، با سیخ بخاری به دوستش حمله کرد، اما خودش توی بخاری افتاد و سوخت.
۲۰) گریگوری یفیموویچ راسپوتین:
(۱۸۷۱،۱۹۱۶) وزنه ای به بدنش بستند و در رود نوا غرقش کردند.
۲۱) لایونل جانسن:
(شاعر انگلیسی ۱۸۶۷ ،۱۹۰۲) از روی چهارپایه پشت بار به زمین افتاد و در اثر زخمهای حاصله در گذشت.
۲۲) لنگی کالیر:
(کلکسیونر آمریکایی ۱۸۸۶،۱۹۴۷) در خانه خود و در تله ای مهلک درگذشت. تله را برای دستگیری دزدان کار گذاشته بود.
۲۳) مارکوس لیسینیوس کراسوس:
(سیاستمدار رومی ۱۱۵، ۵۳ ق.م) این **** بدنام و صراف رمی به دست سربازان پارتی با ریختن طلای مذاب در حلقش درگذشت.
۲۴) هنری اول:
(پادشاه انگلیسی ۱۰۶۸،۱۱۳۵) در اثر افراط در خوردن مارماهی دچار ناراحتی روده شد و مرد.
۲۵) یوسف اشماعیلو:
(کشتی گیر ترک) بر اثر سنگینی طلاهایی که به کمرش بسته بود در دریا غرق شد. چون نتوانست به راحتی شنا کند.

روزنامه ابتکار
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
● اولین اتومبیل را چه کسی ساخت؟

تعیین قطعی این موضوع که اولین بار چه کسی ماشین بنزینی را ساخت، مشکل است. ولی تا آنجائی که می دانیم شخصی آلمانی به نام «گوتلیب دیملر» اولین اتومبیل بنزینی را در سال ۱۸۸۷ ساخت. در همان سال، دو نفر فرانسوی یک «کلاچ» و یک «گیربکس» را به ثبت رساندند، که پایه گذاری نوعی کلاچ و گیربکس بود که هم اکنون در بیشتر اتومبیل های انگلیس به کار می رود.امروزه،البته بعضی از اتومبیل های انگلیسی دنده ی اتوماتیک دارند که این کیفیت در اتومبیل های آمریکائی رایج تر است.

یکی از بزرگ ترین پیش قدمان انگلیسی در راه تکامل اتومبیل، شخصی به نام «لانچستر». بود که اولین اتومبیلش را در سال ۱۸۹۵ به بازار عرضه کرد. دو بدعت تازه در اتومبیل ساخت آقای لانچستر با یک دیگر ترکیب شده بود، یکی تایرهای بادی و دیگر چرخ های پره دار. بعد از این تاریخ اقداماتی که در راه تکامل این وسیله نقلیه انجام گرفت بیشتر در جهت سریعتر شدن حرکت آن بود.

البته ایجاد علاقه مندی در سرمایه گذاران و ترغیب آنان برای تولید این وسیله نقلیه نوظهور خیلی مشکل بود. تا این که یک مخترع جوان آمریکائی به نام «هنری فورد» اتوموبیلی طرح ریزی کرد که با قیمتی مردم پسند عرضه شد. اتومبیل سواری در آن روزگارها، یعنی موقعی که اتومبیل یک چیز کاملاً نو و جدید بود از امتیازات خاص طبقه ثروتمند محسوب می شد.

بنابراین آزمایش فورد جوان خیلی موفقیت آمیز شد، و این پیشقدمی او در حقیقت باعث تأسیس بسیاری از کارخانه های بزرگ اتومبیل سازی در دنیا گردید. طرح ماشین فورد نه تنها باعث شد اتومبیل با بهای نسبتاً ارزان تری عرضه گردد. بلکه باعث شد ماشین های معتبری هم در سراسر دنیا در دسترس مردم قرار گیرد. فورد معتقد بود که دو اصل در صنعت اتومبیل بسیار مهم است اولی استاندارد کردن و دومی تولید انبوه است.

● بعضی از انواع ماهی ها، اسم خود را از کجا گرفته اند؟

آیا تا به حال یک ماهی طلائی را دیده اید و آیا اسمی برای این نوع ماهی اندیشـیده اید؟ فکر می کنید مثلاً اسم این ماهی را چه بگذارید، شاید به رنگ روشن آن در آفتاب بنگرید و بگوئید که این ماهی، طلائی رنگ به نظر می رسد، خوب پس اسم آن را «ماهی طلائی» بگذاریم. بنابراین متوجه شدید که بسیاری از ماهی ها اسمشان را از ظاهر و قیافه و یا بعضی خصوصیات خاص خود گرفته اند.

برای مثال «شارک» یا ماهی کوسه، از کلمه یونانی (kackarios) آمده که معنی «تیزدندان» را می دهد. آیا یک گراز دریایی کمی شبیه خوک نیست. بنابراین این ماهی هم اسم خود را از دو کلمه لاتین (porcus pisces) گرفته است که معنی «خوک ماهی» را می دهد. یا این که «شمشیر ماهی» هم یک مثال خوب در این مورد است. برای این که آرواره بالائی این ماهی واقعاً شبیه به یک شمشیر است.

«ویل (یا نهنگ)» تلفظ مدرن یک کلمه انگلوساکسون است به نام (Hwal). «ماهی آفتاب» هم به خاطر این که شکل گردی مثل خورشید دارد، نام خود را از آن گرفته است. «گربه ماهی» به این خاطر این نام را گرفته که دارای چشمانی خیره و درشت است. خوب حالا می توانید حدس بزنید که مثلاً چرا «ماهی پرنده» این اسم را گرفته است.

ماهی «سول» ( که به فارسی حلوا ماهی نامیده می شود) از یک کلمه لاتین (soleo) می آید که معنی ته یا زیر را می دهید. ماهی « هرینگ»، ( شاه ماهی) از کلمه انگلوساکسون (Haring) می آید که معنی کثرت و جمعیت را می دهد.

آیا یک ماهی « ماکرل» (خالی مخالی) را از نزدیک تماشا کرده اید؟ در این صورت حتماً دیده اید که روی بدنش خال های ریزی دارد. کلمه ماکرل از کلمه دانمارکی (Mackreel) می آید، که معنی خال خال را می دهد. ماهی «اسملت» که قسمی ماهی شبیه قزل آلا می باشد، به خـاطر این که بوی مخصوصی دارد، این نام را گرفته است. ( می دانیم که کلمه smell در انگلیسی معنی بو را می دهد.)

نکته جالب در مورد ماهی «سالمون» (ماهی آزاد) این است که این نوع ماهی به خاطر این که در سر راهش وقتی به موج ضد جریان آب بر می خورد، از روی آن می پرد، بنابراین نامش را از کلمه لاتین (Salmo) گرفته که معنی «ماهی جهنده» را می دهد.

ماهی تروت (قزل آلا) خیلی دوست دارد که دنبال طمعه کُنَد، بنابراین کمله «تروت» از کلمه لاتین (Trocta) سرچشمه می گیرد. که معنی حریص را می دهد.

● درختان اسم خود را از کجا گرفته اند؟

اسامی بسیاری از درختان، گیاهان و علف ها ریشه و تاریخچه جالبی دارند. اسامی بقیه هم از زبان های مختلف دنیا گرفته شده اند. حالا به سراغ گیاهان و درختان و علف هائی می رویم که اسامی جالب تری دارند. مثلاً درخت کاج (pine) اسم خود را از یک کلمه لاتین (pinus) گرفته است که معنی نوک تیز را می دهد. درخت اسپروس (صنوبر) در حقیت باید «پروسیا» نامیده شود، چون یکی از گیاهان بومی سرزمین پروس بود، که این اسم تدریجاً به اسپروس تبدیل شده است.

گل ماگنولیا به خاطر « پیرماگنول» فرانسوی که یکی از دانشمندان گیاه شناس فرانسه بود، نامگذاری شده است. درخت « سایپرس» یا سرو برای اولین بار از جزیره سایپرس ( قبرس) در مدیترانه آورده شده است.

«ویلو» یا درخت بید که از یک کلمه قدیمی انگلوساکسون (Wileg) آمده است.

در ماداگاسکار، یک نوع درخت است که به نام «تراولر» معروفست. یعنی درخت مسافر! چون این درخت دارای برگ های پهن بادبزنی شکل است که آب باران را در خود نگاه می دارد و هر وقت که مسافری از زیر این درخت عبور می کند می تواند با آبی که توی برگ های درخت جمع شده است رفع عطش کند!

در میان درختانی که اسامی جالبی دارند، یک درخت هم هست به نام «درخت باربِر» ( که به فارسی معنی سلمانی می دهد) و در مشرق می روید. اهالی بومی برگ های این درخت را به صورتشان می مالند تا ریششان بلند نشود.

گیاه «مینت» یا نعناع، اسم خود را از کلمه (Menthe) گرفته است.

این کلمه نام زنی در افسانه های قدیمی بوده است که در اثر سحر و جادوی رقیب خود «پراسپرینا» به صورت گیاهی در آمده است. گیاه «تیم» یا آویشن اسم خود را از کلمه لاتین Thymus گرفته است، که معنی قربانی می دهد. رومی ها این گیاه را در محراب اماکن مقدسشان می سوزانده اند. «دنولیون» نام خود را از زبان فرانسه گرفته که در اصل دان دولیون یعنی دندان شیر بوده است چون برگهای این گیاه بی شباهت به دندان شیر نیست.

«آوروت» گیاهی است معروف که به وسیله سرخ پوستان شمال آمریکا به کار رفته به این معنی که عصاره آن را به زخم های ناشی از اصابت «تیر» می مالیده اند

● اسم های ما چه معنی می دهند؟

مهم ترین منظور از اسم گذاری، این است که افراد از همدیگر مشخص باشند. از ابتدای تاریخ حیات بشر وقتی که کودکی به دنیا می آمده یا مدت کوتاهی بعد از تولدش، برای این که از سایرین متمایز باشد، اسمی رویش می گذاشته اند.

اما در دوران باستانی، وقتی والدین کودکی می خواستند اسمی روی او بگذارند، سعی می کردند اسمی را انتخاب کنند که چیزی را بیان کند؛ یعنی به عبارت دیگر، معنی داشته باشد. برای مثال، اسمی که ظاهر او را تفسیر کند یا کلمه ای که محبت آمیز باشد. اسم های مسیحی غالباً از زبان های دیگر گرفته شده اند. مثلاً «بنجامین» که از زبان عربی گرفته شده ست. «آندرو» از یونانی، «آمی» از لاتین و یا «آلفردو » از انگلوساکسون.

در اصل، تمام اسم ها دارای یک معنی خاص بودند، مثلاً کودک دختری که در زمان قحطی به دنیا می آید، اسمش را آنا می گذاشتند که در زبان «سلتی» معنی قحطی می دهد. یا کودک دختری که موهای طلائی داشته، «فلاویا» نام گذاری می شد که در زبان لاتین معنی زرد را می دهد. یا «بلانش» که به فرانسه معنی سفید را می دهد. اسم های دیگری که معنی خاصی دارند عبارتند از دیوید (محبوب) سوزان ( زنبق)، دبو را (زنبور عسل)، مارگرت (مروارید).

در انگلستان و امریکا، والدین بچه ها هر اسمی که مایل باشند، می توانند روی بچه های خود بگذارند. ولی در فرانسه و آلمان، حتماً باید اسم بچه ها را از روی یک فهرست اسمی انتخاب کرد.

موقعی که یک اسم از یک زبان به زبان دیگری، ترجمه می شود، مفهوم های جالبی پیدا می کند. مثلاً «هنری» یک اسم «تیوتنی» است، به معنی «رئیس خانواده». این اسم به صورت های هاری، هال، هنریش (آلمانی)، انریکو (ایتالیائی) و بالاخره هندریک ( دانمارکی) در آمده است.

اسم دوم، یا اسم خانوادگی، برای اولین بار در حدود ۹۰۰ سال پیش، متداول گشت، به خاطر این که، با یک اسم تنها، باز هم مشخص کردن افراد از یک دیگر کار مشکلی بود. انتخاب نام خانوادگی از طرق مختلفی بود. مثلاً نام خانوادگی از اسم پدر یا شهری که زندگی می کردند، یا نوع تجارت و از این قبیل چیزها انتخاب می شده است.

● چه کسی واکسیناسیون یا تلقیح را معمول ساخت؟

در یکی از روزهای سال ۱۷۸۶، یک دختر جوان شیر فروش، برای مشورت درباره موضوعی به مطب یکی از دکترهای شهر «گلاوسسترشایر» انگلستان رفت. در آن موقع، مرض آبله به طور وحشتاکی در سراسر این کشور، تازیانه می کوفت. در مطب دکتر هم همه درباره این مرض صحبت می کردند. دخترک شیرفروش موضوع جالبی را بیان کرد. او اظهار داشت که هرگز آبله نخواهد گرفت. آبله گاوی، مرضی است که نشانه های آن خیلی شبیه به آبله بوده ولی به شکل خیلی خفیف تر آن است.

اهمیت اظهارات دخترک، توجه یکی از حاضرین را که دانشجوی پزشکی بوده و «ادوار جنر» نام داشت، به شدت جلب کرد و اتفاقاً این عقیده و فکر، بعداً هم در تمام مدت تحصیلش در لندن، فکر او را به خود مشغول کرد و بعد از این که تحصیلاتش را به پایان رساند، در سال ۱۷۷۳، به همان دهکده زادگاهش یعنی «گلاوسستر شایر» برگشت تا به پزشکی مشغول شود. و در ضمن اوقات فراغتش را هم به تحقیق و رسیدگی علمی اختصاص داد. تا این که بالاخره بعد از چند سال تحقیق و کاوش، متوجه شد که دخترک شیر فروش حق داشته است، یعنی به این نتیجه رسید که کسانی که به آبله گاوی، مبتلا بوده اند دیگر خیلی خیلی بندرت به مرض آبله دچار می شوند.

در ۱۷۹۶، او اولین تجربه خود را در این زمینه به دست آورد. یعنی باید یک مقدار کمی از میکروب های بیماری آبله گاوی را به مردم ترزیق می کرد؛ تا بتواند بعداً آنها را در مقابل بلای خانمان برانداز آبله، بیمه کند. در سال ۱۷۹۸، جنر اولین آزمایش قطعی خود را انجام داد و در میان خوشحالی زایدلوصف او، چهار بچه ای که مایه کوبی شده بودند، هیچکدام به این مرض ترسناک یعنی آبله مبتلا نشدند. بنابراین او کشف بزرگ و «واکسیناسیون» را انجام داده بود که امروزه این مرض کشنده را در بیشتر نقاط دنیا تقریباً مهار کرده است.

«واکسیناسیون» در ابتدا مخالفین زیادی داشت؛ ولی عاقبت ارزش آن چنان بر همه آشکار گردید که امروزه، در تمام کشورهای پیشرفته دنیا، واکسیناسیون برای تمام مسافران خارجی امری اجباری می باشد و علاوه بر آن، واکسیناسیون در دسترسس همه مردم بوده و معمولاً هر طفلی از ۱۵ ماهگی به بعد واکسینه می شود
 

reza_6272

Registered User
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2007
نوشته‌ها
918
لایک‌ها
231
بعد مدتها یه تاپیک درست و حسابی تو گفتگوی ازاد پیدا شد! :)
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
● کوتاه کردن موی مردان را چه کسی ابداع کرد؟

سابقه آرایش و اصلاح موی، شاید به اندازه همان تاریخ تمدن بشر قدمت داشته باشد. اهمیت روش آرایش مو، نزد زنان و مردان، طی قرن ها بسیار موضوع جالبی است. قبایل وحشی در تمام نقاط دنیا، خصوصاً از بدعت گذران سبک های مختلف و عجیب آرایش مو هستند، که این موضوع برای خودشان اهمیت زیادی دارد.

چینی ها، ابتدا، موهایشان را در بالای سرشان به صورت گروه قلمبه ای در می آوردند ولی بعداً که کشورشان به دست «منچو» فتح شد، مجبور شدند سبک گیس بافته پشت سر را به کار ببرند که نشانه بردگی به شمار می رفت. ولی عاقبت همین سبک، بین چینی ها متداول شده و آن را حفظ کردند.

همانطور که تمدن بشر به جلو می رفت، سبک های آرایش مو، مختلف تر و متنوع تر می شد، به طوری که در آن زمان، حتی دو ملت نبودند که مردم آن موهایشان را به یک سبک واحد آرایش کنند. در بعضی کشورها مردم موهایشان را به حالت آزاد پایین می ریختند و برعکس در جاهای دیگر، رسم بود که موهایشان را در بالای سر جمع کنند.

تا این که بالاخره در همین سالها نسبتاً اخیر بود که رسم داشتن موهای بلند برای زنها و موهای کوتاه برای مردان متداول شد. تا قرون وسطی، رسم بود که مردان موهای سر خود را بلند کرده و به همان دقتی که بانوان آرایش می کردند، آن را آرایش دهند. در این دوره مردان موهای خود را پیچیده و حتی نوار هم به آن می زدند. در دوره رنساس، مردها موهای خود را سفید کرده و برای این که آن را بلندتر جلوه دهند، حتی از کلاه گیس هم استفاده می کردند.

هنری هشتم، سرانجام تصمیم گرفت این سبک افراطی آرایش موی سر و صورت مردان را خاتمه بدهد. بنابراین دستور داد که مردان باید موی کوتاه داشته باشند. اما در عوض اجازه داد که می توانند ریش بلند گذاشته و موی سبیلشان را تاب بدهند. گرچه موقعی که «جیمز اول» به تخت نشست، مردان دوباره به رسم موی بلند، روی آوردند.

در فرانسه، از زمان حکومت لوئی چهاردهم، تمام نُجَبای فرانسه برای داشتن موهای بلندتر و مجعد با همدیگر رقابت می کردند.

سبک آرایش مو، باز هم تغییراتی کرده تا این که سرانجام با فرا رسیدن قرن نوزدهم، رسم موی کوتاه برای مردان به صورت مدی پا بر جا در آمد.

ولی هنوز امروزه، در دادگاهها، قضات و وکلای دعاوی را می بینید که از کلاه گیس استفاده می کنند، این یادگاری است از روزگاری که موی بلند برای مردها، مد روز بود

● عسل کی برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت؟

عسل یکی از شگفت انگیزترین تولیدات صنعت است. عسل از زمانه خیلی خیلی قدیم هم استفاده می شده است، برای این که تنها راه به دست آوردن شکر بوده است. از عسل، به عنوان دارو هم استفاده می شده است. یا این که برای درست کردن آشامیدنی مخصوصی که نوشابه انگبین نام داشته به کار می رفته است و یا با شراب و یا سایر مشروبات الکلی مخلوط می شده است.

در مصر، عسل حتی برای مومیائی کردن نیز مورد استفاده داشته است و یا در هند قدیم برای نگاهداری میوه ها و یا پختن نان شیرینی های مختلف و سایر غذاها به کار می رفته است. حتی در انجیل و قرآن و بعضی از یادداشت های به جا مانده یونان باستان هم از عسل نام برده شده است. بنابراین تاریخچه مصرف عسل به زمانه خیلی قدیم در تاریخ می رسد.

امروز هم، از عسل، صدها استفاده مختلف می شود، مثلاً به عنوان یک چاشنی شیرین برای پختن بعضی غذاها، میوه ها و شیرینی استفاده می شود. در درست کردن بستنی نیز به کار می رود. مورد استعمال دیگر آن در طب می باشد. و برای تغذیه کودکان نیز تجویز می شود. حتی ورزشکاران برای به دست آوردن نیروی بیشتر عسل می خورند. از اینها گذشته عسل دارای خاصیت ضد عفونی بوده و برای شفا دادن جراحات و زخم ها به کار می رود. بالاخره عسل در چیزهای مختلفی مثل لوسیون دست، سیگار، ضد یخ و حتی ساختن توپ گلف نیز به کار می رود!

● اصل و منشأ خربزه از کجا است؟

تقریباً بیشتر مردم به این میوه و انوع آن علاقه دارند. حالا یا طالبی باشد یا خربزه یا هندوانه. یک چنین میوه ای که امروزه این قدر محبوبیت دارد، حالا تعجب آور است که بگوئیم تاریخچه آن به هزاران هزار سال پیش باز می گردد. خربزه در حقیقت یک میوه بومی آسیاییی است ( میوه بومی میوه ای است که احتیاج به کشت ندارد و خود به خود در زمین می روید.)

بنابراین احتمالاً این میوه در چند هزار سال پیش از آسیا به ممالک دیگر دنیا برده شده است. رومی های قدیم، و احتمالاً یونانی ها همان اندازه که ما حالا به این میوه علاقه داریم، آن را دوست داشته اند. اولین کشوری که در قرون اخیر اقدام به کشت خربزه کرده، کشور فرانسه در حدود ۳۰۰ سال پیش بود.

تمام انواع خربزه به خانواده کدو قلیانی تعلق دارند. که البته خیار و کدو تنبل هم از این خانواده می باشند.

خربزه یک گیاه بالا رونده است که در خاک های گرم و غنی و حاصلخیز خوب رشد می کند. در آب و هوای خنک تر، خربزه را در گلخانه یا روی تخته های پهن پرورش می دهند.

در حقیقت خانواده خربزه، در اصل شامل دو نوع بود. طالبی که در آسیای جنوبی می روئید و هندوانه که در قاره گرمسیری آفریقا به عمل می آمد. اما با گذشت قرنها، زراعت این میوه در تمام نقاط دنیا پراکنده و انواع مختلفی از آن پرورش داده شد. مسکملون ( یا طالبی) اسم خود را از musk که به معنی مشک است، به خاطر بوی ضعیف مشک مانندی که دارد، گرفته است. همانطور که می دانید به طالبی گرمک یا کانتالوپ نیز گفته می شود. کازابا که یک نوع خربزه بزرگ است، پوستی صاف و مایل به زرد دارد. این نوع خربزه، دیرتر می رسد و بهتر و بیشتر از سایر انواع خربزه می ماند.

خربزه، دارای پوست ناصافی بوده و گوشت آن سبز روشن است. هندوانه بزرگتر و آب دار تر از خربزه است.

● آناناس اسم خود را از کجا گرفته است؟

وقتی شما به آناناس نگاه می کنید، حتماً فکر می کنید که دارید به یک میوه می نگرید. ولی در حقیقت آناناس میوه نبوده و بلکه گروهی از میوه های کوچک به هم چسبیده است، که هر کدام شبیه به یک سیب کوچک هستند. تخمدان مرکزی، ساقه ای است که هر یک از این میوه های کوچک روی آن به وجود می آید. ولی چون خود میوه آناناس شبیه میوه کاج است. بنابراین اسم آن را «پاین اپل» گذاشته اند.

اسپانیائی ها که از کاشفان اولیه قاره آمریکا بودند، وقتی به آمریکای جنوبی رسیدند، پی به وجود این میوه خوشمزه برده و در بازگشت آن را به عنوان ارمغان به اروپا آوردند و سال های سال بعد از آن اروپائیان خوش خوراک ثروتمند این میوه درشت و خوشمزه را در گلخانه های خصوصی خود پرورش می دادند. بنابراین این میوه یک چیز کاملاً تجملی بود. همانطور که صنعت حمل و نقل توسعه می یافت. امکان این فراهم می شد که آناناس در مناطق گرمسیری به عمل آمده و با کشتی به بازارهای شمالی حمل شود. بنابراین امروزه غالباً آناناس دیگر به صورت سابق در گلخانه پرورش داده نمی شود و این نوع آن فراوان نیست.

امروزه مزارع وسیع آناناس در بسیاری از جاهای دنیا به وجود آمده است، مثل «هند غربی» فلوریدا، آفریقای شمالی، هاوائی و استرالیا.

گیاه آناناس تا سه فوت رشد می کند و در هر موقع از سال میوه می دهد. بعد از این که این گیاه رسیده باشد. جوانه های تازه ای برای محصول بعدی در روی آن ظاهر می شوند. یک درخت آناناس ممکن است سالیان زیادی زندگی کرده، میوه بدهد.

برگ های آناناس، حاوی یک نوع الیاف است که در پارچه سازی به کار می رود.

برای به عمل آوردن گیاه آناناس، به ندرت از تخم آن استفاده می شود، بلکه معمولاً ازدیاد این گیاه بیشتر با قلمه زدن به عمل می آید. در ضمن باید این گیاه در زمین کاملاً زهکشی شده، کاشته شود. زمین های شن با چند اینچ عمق و برای این منظور مناسب تر است. بعضی اوقات هم پرچین های بلندی در اطراف این گیاه درست می کنند تا آن را از سرمای احتمالی و یا گرمای خیلی زیاد حفظ می کند.

دانستنیها

● کلم از کجا آمده است؟

کلم یک گیاه بسیار قدیمی است و گیاهان خوارکی دیگری که نسلشان به این گیاه قدیمی می رسد، آنقدر تعدادش زیاد است که حتماً تصورش را هم نمی کردید کلم یک چنین گیاهی باشد!

هزاران سال پیش، کلم، گیاه بی مصرفی بود که در ساحل دریا در نقاط مختلف اروپا خود به خود می روئید که دارای گل هائی زرد رنگ و برگ هائی حاشیه دار بود. ولی در حقیقت، این گیاه وحشی، مادر بیش از ۱۵۰ نوع گیاه زراعتی است که از آن به عمل آمده اند. معروف ترین نوع کلم ها عبارتند از کلم معمولی، کلم پیچ، کلم دکمه ای، گل کلم، بروکلی و گلم قمری.

در کلم معمولی، یک غنچه مرکزی وجود دارد که برگها دور این غنچه و نزدیک به هم رشد کرده و چین می خورند و بدین ترتیب یک کله تو پر و بزرگ به وجود می آوردند. کلم قرمز و کلم سفید برگ های منظمی دارند، کلم سفید تازه یا به صورت خام در سالاد به مصرف می رسد یا به عنوان سبزی در آشپزی به کار می رود.

کلم پیچ، به کلم وحشی شباهت دارد برای این که برگ هایش خیلی بی قواره و جدا از هم رشد می کنند. کلم دلمه ای ترکیبی از کلم معمولی و کلم پیچ است. بدین ترتیب که بر جستگی های کوچک کلم شکل، در روی یک ساقه قرار دارند و در انتهای ساقه یک دسته برگ به شکل شکفته و پر، قرار گرفته است.

گلم کلم، گل های غنچه ای ظریف و خوشمزه ای دارد ولی برگ های این نوع کلم زیاد نیست. این غنچه ها رشد می کنند تا به صورت یک توده تو پر در می ایند که چند برگ جدا از هم در اطراف آن قرار دارد. ایتالیائی ها یک نوع از گلم کلم را پرورش داده اند که «بروکلی» نام دارد.

کلم قمری، که عبارت از یک ساقه به اصطلاح متورم شده توپی شکل است مربوط به آن قسمتی از ساقه است که از زمین خاج شده، این قسمت را موقعی که تازه و ترد است، می خوردند.
 

Benyaminj

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2005
نوشته‌ها
4,528
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
Tehran
و چقدر هم تحویل گرفتن
آقا خيلی خوب بود ، مخصوصاً اون قسمت 25 مرگ عجيب در دنيا.
فقط بهتر بود اگه مطلب رو کپی کردی منبع رو هم ذکر میکردی ..اگر خودت نوشتی که بازم دسته گلت درد نکنه ..زحمت کشيدی
 

orginalfilm

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
27 آگوست 2006
نوشته‌ها
2,452
لایک‌ها
1,527
سن
43
محل سکونت
زير يه سقف
ادامه بده ... عالیه
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
فقط بهتر بود اگه مطلب رو کپی کردی منبع رو هم ذکر میکردی ..اگر خودت نوشتی که بازم دسته گلت درد نکنه ..زحمت کشيدی

والا من یه زمانی من اینارو کپی کرده بودم روی هارم (یادم نیست دقیق از کجا بود اما پایین بعضیاش نوشته (مثلا اولی و دومی که روزنامه ابتکار هست)
بازم میگردم اگه لینکش رو پیدا کردم میزارم ;)
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
● پرچم برای اولین بار چه موقع مورد استفاده قرار گرفت؟

پرچم چیست؟ پرچم عبارت از یک نشانه یا علامتی است که از پارچه درست می شود. ضمناً باید قابل حمل بوده و جائی نصب شود و یا بتواند به اهتزاز در بیاید. پرچم به منظور متمایز کردن افراد یک ملت یا سازمانی خاص، حمل شده یا به کار می رود.

تاریخچه فکر درست کردن پرچم، احتمالاً به هزاران سال پیش بر می گردد زیرا شکارچیان و یا جنگجویان اولیه بودند که این فکر را ایجاد کردند. چون می خواستند اطمینان داشته باشند هم دوستان و هم دشمنانشان بتوانند آنها را تشخیص داده و بفهمند که آنها خیال جنگ دارند یا صلح و دوستی. این پرچم های اولیه احتمالاً از پوست حیوانات یا پرندگان ساخته می شده است.

در مصر باستان تیر چوب بلندی را حمل می کرده اند که مجسمه فلزی یک پرنده یا یک حیوان و یا هر چیز دیگری، در بالای آن قرار داشته است. اولین پرچم های پارچه ای که در دنیا ساخته شد، توسط چینی ها و هندی ها بود. معروفست که چینی ها، ۱۱۰۰ سال قبل از میلاد، دارای پرچم پارچه ای بوده اند.

در اوایل حکومت روم، سربازان رومی، تیرهای چوبی که شکل و ترکیب حیوانات مختلف در بالای آنها نصب شده بود، با خود حمل می کردند. بعد آنها هم شروع به استفاده از پرچم های پارچه ای کردند.

در قرون وسطی، پرچم از هر نوعی، در اروپا بسیار متداول شد. سربازان جنگ های صلیبی، در جنگ های مذهبی با خود پرچم حمل می کرده اند. بعضی از خانواده های سلطنتی و اشرافی هم از پرچمی که علامت مخصوص خانوادگیشان را داشت، برای مشخص کردن خود استفاده می کردند.

احتمالاً قدیمی ترین پرچم ملی، پرچم کشور دانمارک است. این پرچم عبارت از صلیب سفیدی است که روی یک زمینه قرمز رنگ نقش بسته است. و طبق روایت افسانه ای، تاریخچه آن به سال ۱۲۱۹ می رسد.

● نخستین کانال (ترعه) را چه کسی ساخت؟

چینی ها در اوایل قرن پنجم قبل از میلاد، کار ساختمان «ترعه بزرگ چین» را که بین «هنگچو» و «پکن» قرار داشت، شروع کردند که جمعاً ۱۰۰۰ میل طول داشت و گفته شده است که قدیمی ترین ترعه دنیا بوده است. قسمت اساسی ساختمان این ترعه در قرن سیزدهم بعد از میلاد، ساخته شد.

در حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح هم، مصری ها کانالی ساختند که رود نیل را به دریای سرخ متصل می کردند. بدین ترتیب راه آبی کانال سوئز را که امروزه می شناسیم پیش بینی کردند.

بعداً «بخت النصر» کانال یا آب راه سلطنتی بابل را ساخت که رودخانه دجله و فرات را به همدیگر وصل می کرد.

رومی ها هم کانال های بسیاری را در سراسر امپراطوری خود، ساختند شارلمانی امپراطور فرانسه هم حدود قرن هشتم، شروع به ساختن یک رشته کانال کرد که رود راین و مس و دانوب را به یکدیگر متصل می ساخت. در سال های بعد، پیشرفت وسیعی در زمینه کانال سازی در ایتالیا، فرانسه، بلژیک و خلاصه جاهای دیگر اروپا به چشم می خورد. در نیمه دوم قرن هیجدم، فعالیت چشمگیری در زمینه کانال سازی در بریتانیا به چشم می خورد که خصوصاً برای حمل زغال و سایر کالاهای دیگر بود. این فعالیت تا ظهور راه آهن در سال ۱۸۲۰، با حرارت ادامه داشت. «منچستر شیپ کانال»، مثال خوبی است برای این که بفهمیم چگونه راه های آبی برای اتصال شهرهای داخلی به سواحل ساخته شدند. بین سال های ۱۸۳۰- ۱۷۵۹ مجموعاً حدود ۴۷۹۰ میل کانال در انگلستان حفر گردید. اشخاص بسیاری در این راه سرمایه گذاری کرده و بسیاری از کمپانی های کانال سازی، سود سهام قابل توجهی به سهامداران خود پرداختند.

در ابتدا، قایق های توی کانال، به وسیله مردان در طول کانال کشیده می شد، ولی بعداً این قایق ها را به اسب یا قاطر می بستند که این حیوانات در طول کانال رفته و قایق را با خود می کشیدند.

امروزه، قایق یا به وسیله قدرت خود حرکت می کند یا وسیله اسب کشیده می شود. تا زمانی که دریچه کانال اختراع شود، ساختن کانال فقط در سرزمین های مسطح امکان پذیر بود.

● اولین فضانورد چه کسی بود؟

فکر مسافرت به ستارگان خیلی قدیمی است. ولی فقط در ۵۰ سال گذشته بوده است که فضا نوردی و مسافرت به فضا عملاً امکان پذیر شده است.

اولین پیشقدم در این باره یک نفر روسی بود که «تسیولکوفسکی» نام داشت و برای نخستین بار استفاده از موشک (راکت) را برای مسافرت تحقیقات فضایی در سال ۱۹۰۳ پیشنهاد کرد. زیرا کار کردن موشک، تنها در اثر عکس العمل های موتورهاست و بستگی به اتمسفر محیط ندارد. او همچنین محرک های مایع را به جای محرک های سفت و جامد پیشنهاد کرد، چون مواد محرک جامد خیلی ضعیف و برای کنترل مشکل بودند. در سال ۱۹۲۶، اولین موشک ها با محرک های مایع، به وسیله «گودارد» آمریکائی به فضا فرستاده شد. در کشور آلمان هم تحقیقات دامنه داری در زمینه مسافرت فضائی به عمل آمد که نتیجه آنها، موشک نوع v۲ با محرک های مایع بود که در بمباران هوائی انگلیس طی جنگ دوم جهانی از آن استفاده شد.

بعد از جنگ، بسیاری از متخصصین و دانشمندان موشک ساز آلمانی، توسط آمریکائی ها و روسها به اسارت گرفته شده و برای کار در طرح های پیشرفته موشک سازی اجیر شدند که این تحقیقات هم جهت ساختن موشک برای ارتش و هم جهت برنامه های علمی بود.

اما قبل از این که امریکا، آماده شود که اولین موشک را به فضا بفرستد، «اسپوتنیک» به وسیله اتحاد جماهیر شوروی، به فضا فرستاده شد که احتمالاً دانشمندان و متخصصین اسیر آلمانی در این موفقیت فضائی سهم به سزائی داشتند.

در ۱۹۶۱، شوروی با اقدام دیگری بار دیگر جهانیان را به حیرت و شگفتی درآورد. یعنی اولین انسان «یوری گاگارین» را به فضا فرستاد که گردش کامل دوره کره زمین را انجام داد.

● اولین دزد دریایی چه کسانی بودند؟

دزدی دریایی که در دریاهای بزرگ انجام می گرفت هزاران سال ادامه داشت.

حتی کشتی های متعلق به یونان قدیم و رومی ها، غالباً و بارها در دریای اژه و مدیترانه، مورد حمله این دزدان قرار می گرفته است. در حقیقت دزدان دریایی تدریجاً آن قدر قدرت و جسارت پیدا کرده بودند که حتی جائی را که اکنون ترکیه نامیده می شود جهت مقرّ حکمروائی خود انتخاب کرده بودند.

به طوری که رومی ها در سال ۶۷ قبل از میلاد، ناچار شدند که یک کشتی سرباز را برای گوشمالی دادن این دزدان جسور روانه و مقرّ حکمروائی آنها را خراب کنند.

دوره اوج شرارت و غارت دزدان دریائی بین سال های ۱۳۰۰ تا ۱۸۳۰ طول کشید. این دزدان دریایی بیشتر در بندرهای آفریقای شمالی مستقر شده بودند که ایالت «بربرها» نامیده می شدند و عبارت بودند از: مراکش، الجزیره، تونس و تریپولی. آنها به کشتی های اروپائی که از مدیترانه عبور می کردند، حمله کرده و بعد از غارت کشتی مسافرین آن را دستگیر کرده یا می فروختند، یا به صورت غلام درآورده و یا به عنوان گروگان نگاه می داشتند. بنابراین اگر الجزیره به سال ۱۸۳۰ توسط فرانسوی ها فتح نمی شد، شاید هرگز این غارت و چپاول دزدان دریایی هم به این زودی خاتمه نمی یافت.

یکی از اسم هائی که برای دزدان دریائی داریم، لفظ «نوکانیر» است. این دسته دزدان بین سال های ۱۵۰۰ و ۱۶۰۰ در دریای اسپانیا به دزدی و غارت مشغول بوده اند. در اصل اصطلاح دریای اسپانیا، معنی سواحل کارائیب آمریکای مرکزی و جنوبی را می دهد. در روزهای چپاول دزدان دریائی، این کلمه، همان معنی دریای کارائیب را می داده است.

«بوکانیر» ها غالباً ملاحان یا برده های فراری از کشورهای مختلف بودند که در جزایر یا بنادر هند شرقی گرد آمده بودند. آنها عادت داشتند که چهار پایان وحشی را شکار کرده و روی سیخ هائی خشک کنند که آن را بوکن می نامیدند و بنابراین نام «بوکانیر» را از این اسم گرفته اند.

دزدان دریائی غالباً گنج ها و جواهراتی را که از راه غارت و دزدی به دست می آوردند، در زیر زمین دفن می کرده اند. چون می خواستند کسی از جای گنج های آنها خبر نداشته باشد.

بنابراین، امروزه هنوز هم خیلی ها معتقدند که بسیاری از این گنج های مدفون دزدان دریایی در طول سواحل گلف از فلوریدا تا تگزاس، پراکنده است.

● اولین تفنگ چه شکلی است؟

اولین اسلحه گرم که در اواخر قرن چهاردهم میلادی ساخته شد، نوعی تفنگ دستی بود.

این تفنگ دارای یک لوله آهنی یا مسی بود که در یک طرف مسدود می شد. در نزدیکی انتهای لوله (قنداق) سوراخ کوچکی تعبیه شده بود، که از طریق آن بتوانند باروت داخل تفنگ را آتش بزنند. این سوراخ به محفظه ای توخالی منتهی می گردید و در آن تکه چوبی راست و مستقیم وصل شده بود. مکانیزمی که تفنگ را آتش می زد، وسیله آتش رسانی یا «لاک» نامیده می شد. یک تکه فلز دو شاخه به یک طرف قندان تفنگ پرچ گردیده بود و در حدود سال ۱۴۲۵ میلادی به ساختمان تفنگ اضافه شد که محل فتیله آتش زنه بود. این تکه فلز دو شاخه به سمت جلو و عقب حرکت کرده و آتش را به مخزن باروت می رساند و به این ترتیب باعث اشتعال آن و خالی شدن تیر می گردید. تفنگـ هائی که بدین طـریق مـورد استفاده بودند، به نـام «تفنگ های فیتله ای» معروف بودند.

بین سال های ۱۴۷۵ و ۱۵۰۰ میلادی قدم دیگری در تکامل تفنگ برداشته شد و در نتیجه قنداق آن را به طرف پایین خم کردند. سپس شخص استفاده کننده می توانست آن را به خوبی در مقابل شانه اش نگاهداشته و آتش کند. در همان حال او می توانست به موازت لوله تفنگ نشانه گیری کند. این تفنگ را تفنگ شمخال می گفتند زیرا قنداقش خمیده بود.

در حدود سال ۱۵۱۵، وسیله آتش رسانی چرخ دار اختراع گردید. یک چرخ لبه زبر فولادی در مقابل تکه سنگ «پیریت» آتش زمانه مانند نصب کرده بودند. این چرخ در ظرف کوچکی که در بالای چرخ تعبیه شده بود تولید جرفه می کرد. ظرف مزبور پر از باروت بود و سوراخ ریزی آن را به قسمت داخلی لوله مربوط می ساخت.

در اروپا چندین نوع از این تفنگ ها به وجود آوردند که اولین تفنگ از این نوع «اسنپ هنس» یا تفنگ جرقه ای خوانده می شد. در اواخر قرن هفدهم، تا حد امکان تفنگ شمخال توسعه و بهبود و تکامل یافت. تفنگ جدید به وسیله جرقه و با کمک فتیله مورد استفاده قرار گرفت. از این تفنگ هم تا سال ۱۸۴۰ میلادی با تغییرات کمی بهره برداری می شد.

در سال ۱۸۰۷، سیستم تفنگ پاشنه دار اختراع گردید. این تفنگ دارای لوله فلزی تو خالی کوچکی بود که یک انتهای آن به لوله تفنگ پیچ شده بود در حالی که طرف دیگرش محل کپسول مشعل شونده یا چاشنی مواد منفجره قرار داشت. هنگامی که به وسیله آتش زنه جرقه تولید می شد آتش را به مخزن باروت منتقل می کرد و باعث انفجار می شد.

محمد قاسمی بادی

مقالات ارسالی به آفتاب
 

امیـن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 آگوست 2007
نوشته‌ها
200
لایک‌ها
0
سن
34
محل سکونت
with my partner :O :-j
خیلی جالبن
بازم بزار
دست درد نکنه
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است.



مثلث برمودا محلی است وهمانگیز که در آن صدها هواپیما و کشتی در هوا و دریا ناپدید شدهاند. بیش از هزار نفر در این منطقه وحشت گم شدهاند، بدون اینکه حتی یک جسد یا قطعه پارهای از یک هواپیما یا کشتی مفقود شده ، به جا مانده باشد.

● موقعیت مثلث برمودا

مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا ۸۰ درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق میگردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمیشود.

در غرب اقیانوس اطلس، در آن سوی سواحل جنوب شرقی ایالات متحده ، ناحیه ای وجود دارد که به شکل مثلث است . این ناحیه از برمودا در شمال آغاز میشود و تا قسمت جنوبی فلوریدا امتداد مییابد ، سپس از سمت شرق با گذشتن از جزایر باهاما و پورتوریکو،به طول جغرافیایی ۴۰ درجه به سمت غرب کشیده میشود و دوباره به برمودا باز میگردد.

این ناحیه که به مثلث برمودا معروف است ،در لیست رازهای ناشناخته جهان به مکانی اضطراب انگیز وباور نکردنی به ثبت رسیده است . در این مکان بیش از صدها هواپیما وکشتی بدون آنکه کوچکترین اثری از آنان باقی بماند ، ناپدید شدهاند .اغلب این حوادث از سال ۱۹۴۵ به بعد روی داده است ،و در طول ۲۶ سال اخیر بیش از ۱۰۰۰نفر در این ناحیه از جهان جان خود را از دست داده اند ، بی آنکه حتی اثری از جسد یکی از آنها یا نشانه ای از بقایای هواپیماهاو کشتیهای ناپدید شده باقی مانده باشد .

وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف میکند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو میگذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر میگردد.

این محل فتنهانگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن ۶ هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر ۱۹۴۵ کسب کرد. ۵ فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز میکردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوقالعاده مشکوکی مفقود شدند.

آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روییت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسهها دیده نشد. هیچ حادثهای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرتآورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه قایقها و کشتیهایی مفقود شدهاند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشتهاند.

● منطقه وحشت

همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز میکنند. کشتیهای بزرگ و کوچک در آبهای آن در حال تردند و افراد زیادی برای بازدید ، به این منطقه مسافرت میکنند، بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر ، در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا ، کشتیها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و میشوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانهای وجود ندارد. ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدنهای بی دلیل ، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.

● مشاهدات و گزارشات

در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شدهاند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کردهاند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کردهاند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربههای قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بودهاند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.

این پیامها رفته رفته ضعیفتر و غیرقابل تشخیصتر شده و یا سریعا قطع شدهاند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شدهاند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روییت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.

در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شدهاند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایقهای ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کردهاند.

در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. “خطری همانند یک خنجر هم اکنون … به سرعت میآید … ما نمیتوانیم فرار کنیم …” در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.

● علل واقعه

▪ علل فرضی طبیعی

توضیحات و علل فرضی مختلفی درباره حوادث مثلث برمودا ارایه شده است که معمولترین فرضیات بر اساس مرگ غیر طبیعی (زیرا هیچ جسدی تا کنون بدست نیامده است.) بنا شده است. این توضیحات عبارتند از:

جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها میشود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب میشود، تحت تاثیر نیرویی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست.

▪ علل فرضی غیر طبیعی

دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرندههایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمدهاند، میتواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد.

یکی از عجیبترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس ، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست ، ارایه شده است. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده میکردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها میگردد.

ام. ک. جساپ که یک فضانورد ، منجم و متخصص کره ماه است، در کتابش به نام « در مورد بشقاب پرندهها » ابزار میدارد که ناپدید شدن کشتیهای مشهور در مثلث برمودا ، به وسیله اجسام پرنده صورت گرفته است. وی مفقود شدن خدمه آنها را نیز به اجسام مزبور ربط میدهد. به عقیده جساپ یوفوها هر چه هستند، حوزه مغناطیسی موقتی ایجاد میکنند که دارای طرحی یونیزه شده است و میتواند باعث متلاشی شدن یا ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها گردد. او روی این سوال کار میکرد که چگونه نیروی مغناطیسی کنترل شده و میتواند باعث نامریی شدن گردد. نظریه میدان واحد انیشتین او را مجذوب کرده بود. جساپ هر دو اینها را کلیدی میدانست برای ظهور و محو شدن ناگهانی بشقاب پرندهها و ناپدید شدن کشتیها و هواپیماها. ولی مرگ امکان ادامه فعالیت و نتیجه گیری را از جساپ گرفت و تحقیقاتش نیمه تمام ماند.

● داستانی عجیب

حادثهای در اثر اختلال زمانی در فرودگاه میامی رخ داد که هرگز توضیحی قابل قبول برای آن وجود نداشته است. این واقعه مربوط به یک هواپیمای مسافربری بود که برای فرود در باند آماده بود و با رادار مرکز کنترل هوایی ردیابی میگردید که ناگهان ده دقیقه از صفحه رادار ناپدید شد و سپس دوباره ظاهر گشت. هواپیما بدون هیچ واقعهای فرود آمد و خلبان و خدمه از آنچه افراد پایگاه میگفتند ابراز تعجب کردند، زیرا تا آنجا که به خدمه مربوط میشد، هیچ اتفاق غیر عادی نیفتاده بود. جالب این که ساعتهای همه آنها حدود ده دقیقه از زمان واقعی عقبتر بود. در حالی که هواپیما درست ۲۰ دقیقه قبل از این واقعه وقت اصلی را کنترل کرده بود و در آن هنگام هیچ اختلاف زمانی وجود داشت.

آیا مثلث برمودا و نقاط مشخص دیگر به صورت ماشینی عظیم عمل میکنند تا اختلالاتی بوجود آورند؟

آیا آنها میتوانند گردابهایی را چه در داخل و چه در خارج از جو بوجود آورند که اجسام و اشیا به داخل آنها بیفتد و به بعد زمان و مکانی دیگر منتقل شوند؟

● گذشته و آینده برمودا

به نظر میرسد که این منطقه طی زمانهای متمادی گذشته نیز در افسانهها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین «دریایی از مقبرهها» ، «مثلث شیطان» ، «مثلث مرگ» ، «دریای بدبختی» ، «گورستان آتلانتیک» نامیده میشده است.

شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسانهایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو ۱۳ که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست، شده است.اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمیشود، شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد، شاید هم چون دلیل اصلی وقایع معلوم نیست، اتفاقات مربوطه بازتاب نمییابد. البته در اغلب گزارشات ارایه شده هم سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه میدارد.

دانشمند روسی مدعی کشف راز مثلث برمودا شد.

سازمان آموزش و پرورش استان خراسان
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
در زمینه اسرار نبوغ انیشتن تا کنون کار های جالب توجهی انجام شده است که پاره ای از این کارها در زمان زندگی او و تعدادی در زمان بعد از مرگ او انجام گرفته است...

در زمینه اسرار نبوغ انیشتن تا کنون کار های جالب توجهی انجام شده است که پاره ای از این کارها در زمان زندگی او و تعدادی در زمان بعد از مرگ او انجام گرفته است. برای مثال انجام انواع ازمایشات مربوط به علکرد الکتریکی مغز وی(به وسیله کرفتن نوار مغزی ابتدایی ) از این جمله محسوب می شوند.

اما بعد از مرگ وی شخصی به نام دکتر هاروی با عمل جراحی مغز وی را از جمجمه اش خارج و در محلی نگهداری کرد. هر چند این عمل به صورت مخفیانه و غیرقانونی انجام گرفت و بعدها مشکلات زیادی برای او به وجود اورد اما امکان مطالعات بعدی بر روی مغز انیشتن را امکان پذیر کرد.متن زیر ترجمه نوشته ایست که توسط دکتر marian diamond به قلم تحریر د رامده و شرح یکی از این آزمایشات بر مغز انیشتن است:

هیجان کشف کردن مسری است.یافته های جدید اغوا کننده و بدون توقف ما را راهنمایی می کنند.اما چه عاملی باعث شد من مطالعه بر روی نسبت glial cells به neuron را در مغز انیشتن آغاز کنم؟ جواب این مسئله را در یک گزاره ساده نمی توان یافت. بلکه بر پایه سال ها کار و مطالعه اثرات محیط بر اناتومی مغز بنا شده است.

بازسازی سری اتفاقاتی که منجر به یافتن تعداد نهایی سلول ها می شود یک کار سخت و طاقت فرسا بود اما با وجود تمام این سختی ها عوامل زیادی بودند که ما را در راه تحقق این هدف یاری کردند. که عبارتند از:

۱) همکاری با یک پروفسور(gerhald von bonin) در حدود ۲۵ سال پیش

۲) نتایج یک تحقیق که نشان می داد در مغز موش هایی که در محیط غنی زندگی می کنند ، در مقایسه با مغز موش هایی که در محیط فقیرتر زندگی می کنند تعداد glial cells به ازای هر neuron بیشتر است.

۳) عکسی از مجله science که جعبه ای مقوایی را نشان می داد که در داخل یک میز تعبیه شده بود و در درون ان مغز انیشتن نگهداری می شد.

۴) در یک بعد از ظهر آرام که به نظر می رسید همه مشغول کاری باشند من آنقدر وقت آزاد داشتم که بتوانم در مورد مسائل بالا فکر کنم.

۵) استفاده از فناوری های عالی و بررسی های آماری

این ها همه باعث شد تا من به همان سادگی که که هم اکنون یک نفر می تواند محاسبه کند که ۱+۲+۳+۴ چند می شود تفاوت بین نسبت glial cells و neurons را در مغز انیشتن را در مقایسه با نمونه های گرفته شده از مغز چند فرد دیگر نیز قابل مقایسه است.حال هرکدام از قسمت های معادله بالا را بیشتر شرح می دهم.

۱) یک روز در آزمایشگاه مطالعاتی پروفسور von bonin این موضوع را بیان کرد که فکر می کنمinferior parietal cortex از prefrontal cortex توسعه بیشتری پیدا کرده است. و از انجا که شمار glial cells نسبت به neuron هم زمان با پیشرفت و بالا رفتن در درخت philogenetic افزایش می یابد. این طور در نظر گرفتیم که هر چه یک ناحیه توسعه یافته تر باشد باید نسبت glial cells به neurons هم بیشتر باشد.

سپس از مغزهای نگه داشته شده ۱۱ مرد، یک سری نمونه به اندازه بلور شکر از prefrontal cortex و inferior parietal cortex سمت راست و چپ مغز برداشتیم. یعنی ۴۴ نمونه،نسبت glial cells به neurons نشان داد که در prefrontal cortex تعداد glial cells به ازای هر neuron در مقایسه با inferior Parietal lob بیشتر است. به این ترتیب یک نسبتglial cellsبه neuron را بر اساس اطلاعات علمی به دست آوردیم.

۲) در حدود دهه ۱۹۶۰ میلادی کارشناسان و متخصصان ازمایشگاه چوزف التمن در پوردو و ما، فهمیدیم در cerebral cortex از مغز موشهایی که در محیط زیست غنی زندگی می کنند تعداد glial cells به neurons” فعال “cortex در مقایسه با مغز موش هایی که در محیط فقیرتر زندگی می کنند بیشتر است.

نورون های فعال cortex احتیاج به سلول های حمایتی glial cells دارند. و در ضمن باید توجه داشت که شمار نورون ها بعد از تولد زیاد نمی شوند در حالی که تعداد glial cells زیاد می شود.

۳) تعدادی از دانشجویان عکس جعبه مغز انیشتین را از مجلهscience بریده و به دیوار ازمایشگاه نسب کردند زیر نویس مشخص می کرد که این مغزدر کانزاز نگه داری می شود.

۴) یک روز که من در دفتر کار همسرم در UCLA نشسته بودم با خود فکر کردم که ایا می توان فقط۴ قطعه ازمغز انیشتین که قابل مقایسه نمونه های خودم در ازمایشگاه باشد را بدست اورم.پس گوشی تلفن را برداشتم و با دانشگاه کانزاز( بخش ANOTAMY) تماس گرفتم و مطلع شدم که مغز انیشتین در اختیار tomas harvey درweston است . بعد از ۳ سال مذاکرات تلفنی که هر ۶ ماه ۱ بار انجام می شد سرانجام من ۴ قطعه لازم را دریافت کردم

۵) به کمک ۱ تکنسین عالی و یک کارشناس امار(یک دانشمند به ندرت به تنهایی کار می کند) ما متوجه شدیم که در مغز انیشتن و در هر ۴ قطعه ازمایش شده در مقایسه با همان قطعات از مغز ۱۱ مرد دیگر، تعداد glial cellبه neuron بیشتری وجود دارد و فقط در left parietal lob ان این نسبت به طور مشخصی بیشتر بود.اگر چه این تفاوت به طور غیر معمول بیشتر بود اما ما فقط یک انیشتن داشتیم که با ۱۱ مرد دیگرمان مقایسه کنیم.وگرنه اگر ما ۱۱ انیشتن داشتیم این یافته قابل اعتمادتر می شد. به هر حال این مطالعه اولین قدم در این راه بود که تا بحال کسی بر نداشته بود.



امیر حسین کاردوست
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
يك ادعاي باور نكردني درباره صدام حسين **** عجيب و غريب عراق: يكي از معشوقه هاي هيتلر در تاريخ 20 آوريل 1937 صدام را به دنيا آورد! مخبران نازي با گسيل به بيمارستان، صدام را به تكريت بردند.

اين ادعاها در كتابي با عنوان "فرزند رايش" نوشته De Sales كه دو روز قبل در امريكا روانه بازار كتاب شد مطرح شده است.

6wyijo4.jpg


اين ادعا حتي تئوريسينهاي خبره را نيز در شوك فروبرد! در كتابي كه در آمريكا روانه بازار شده ادعا مي شود صدام فرزند نامشروع هيتلر است. طبق ادعاي كتاب "J.P De Sales" با عنوان "فرزند رايش" در سال 1936 يكي از معشوقه هاي جوان هيتلر حامله شد. از اين ماجرا حتي هيتلر نيز بي خبر بود، سرويس مخفي آلمان از بيم آنكه اين نوزاد براي فوهرر دردسرساز شود دختر جوان را براي زايمان به بيروت منتقل كرد.

در همان زمان، مأمور سرويس اطلاعاتي آلمان، "رينهارد هوفمان" در بغداد در حال مذاكره با يك جوان عرب به نام "خيرالله تولفا" بود. هوفمان با پرداخت مبلغ قابل توجهي پول به تولفا، از او مي خواهد نوزادي را كه در آوريل متولد خواهد شد به يك خانواده مطمئن و مناسب بسپارد.

توفلا نيز براي نگهداري از كودك، خواهرش صبحا را كه وي نيز در آوريل بچه دار مي شد پيشنهاد داد.

معشوقه هيتلر، صدام را در 20 آوريل 1937 به دنيا آورد. هفت روز بعد، هنگامي كه صبحا را درد زايمان گرفته بود، مأموران مخفي نازي وارد بيمارستان بيروت شدند و به زور، نوزاد (صدام) را از آغوش مادرش جدا كردند. در همان شب، مأموران طفل را مخفيانه به تكريت برده و در زاغه ي خانواده فقير توفلا گذاشتند. در همان اثنا، خيرالله در حال برنامه ريزي بود كه كسي متوجه نشود خواهرش فرزند زن ديگري را به عنوان فرزند خود مي خواند.

در ايبن بين يك اتفاق عجيب افتاد؛ فرزند صبحا مرده به دنيا آمد و صبحا نيز بخاطر خونريزي شديد بيهوش شده بود. خيرالله از اين فرصت استفاده كرد و فرزند هيتلر را به جاي فرزند خواهرش گذاشت. نوزاد مرده را هم مأموران مخفي آلماني از ميان بردند.

صدام هنگامي كه بزرگ شد مدعي شد كه نام پدرش حسين الماجد است و پدرش قبل از تولدش، آنها را ترك كرده است.

دايي صدام، خيرالله كه سمپات نازي ها بود و ديدگاهي افراطي درباره مليت عرب داشت در سال 1941 به نيروهاي "راشد علي" كه عليه انگليسي ها قيام كرده بودند پيوست و به همين دليل مدت 6 سال را در زندان گذراند. وي به عنوان رئيس دولت صدام و همچنين مدتي نيز به عنوان شهردار بغداد ايفاي نقش كرده بود.

كتابي مناقشه برانگيز

در كتاب " فرزند رايش" ادعا مي شود كه دو ديكتاتور تاريخ، صدام و هيتلر با هم ارتباط خوني دارند و صدام فرزند نامشروع هيتلر و معشوقه اش است. در اين كتاب ادعا مي شود مأموران مخفي نازي از تمام اين جريانات اطلاع دارند.

آلمان نازي ارتباط گرمي با رهبران عراق داشت. آدولف هيتلر در سال 1932 به پادشاه عراق يك مرسدس LK500 هديه كرده بود.

*

صدام بارها گفته بود كه پدرش را نمي شناسد

وي به عنوان يك فرزند بي پدر توسط دائي اش بزرگ شده بود. ارتباط دايي وي با نازي ها مدتها قبل اثبات شده بود

صدام و هيتلر به لحاظ ظاهري بسيار شبيه هم هستند

چگونه يك فرزند يتيم در خاورميانه مي تواند بدون كمك از كشورهاي قوي اي مثل آلمان به يك ديكتاتور تبديل شود؟

صدام حسين در تمام طول عمر خود از سوي آژانس هاي آلماني محافظت مي شد. هنگام تحريم عراق از سوي سازمان ملل، شركت هاي آلماني در عراق فعال بودند.

مهندس آلماني "كارل برند اسر" Karl Bernd Esser پناهگاه صدام را ساخته بود. پدر بزرگ اين شخص همان كسي بود كه پناهگاه هيتلر را ساخته بود!



پي نوشت: به نظر مي آيد نويسنده فوق، با توجه به جالب توجه بودن اين موضوع به داستان پردازي و خيال پرداخته است!

به هرحال، متن فوق ترجمه اي بود از روزنامه تركي زبان حريت



منبع : وبلاگ خبرهايي از كشور همسايه - ترجمه اخبار تركيه
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
نهنگ آبی بزرگ‌ترین جانور روی زمین است، بزرگی قلب این پستاندار غول پیکر به اندازه‌ی

ماشین کوچکی است و رگ‌های آن به قدری بزرگ است که انسانی به راحتی می‌تواند درون آن

شنا کند.

چشمان ما از بدو تولد همیشه یک‌اندازه هستند، اما بینی و گوش‌های ما همیشه رشد می‌کنند!



شترمرغ استرالیایی نمی‌تواند به عقب راه برود.



خرس ۴۲ دندان دارد.



كلمه Pixel در اثر مرور زمان از كلمه Picture Cell ساخته شده است.



یک قطره آب دارای یک صدمیلیارد میلیارد اتم است.



پروانه ۱۲ هزار چشم دارد.



یک پنجم اکسیژنی که مصرف می کنیم توسط مغز مصرف می شود.



پنج هزارم ثانيه: فاصله يكبار بال زدن زنبور عسل است



دو هزارم ثانيه: زمان لازم براي احساس درد در انسان است



10 ساعت: طول عمر بعضي پروانه هاست



2 میليون و 760هزار متر: مقدار مسافتي است كه خون در يك سال توسط قلب انسان جابجا ميشود



1000 بار: تعداد ضربان قلب موش در يك دقيقه است



سوسكها سريعترين جانوران 6 پا ميباشند. با سرعت يك متر در ثانيه.

خرگوشها و طوطي ها بدون نياز به چرخاندن سر خود قادرند پشت سر خود را ببينند.

كرگدنها قادرند سريعتر از انسانها بدوند.

هيچ پنگوئني در قطب شمال وجود ندارد.

مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند.

كانادا يك واژه هندي به معني ?روستاي بزرگ? ميباشد.

10 درصد وزن بدن انسان (بدون آب) را باكتريها تشكيل ميدهند.

11 درصد جمعيت جهان را چپ دستان تشكيل ميدهند



به چه دلیل در آب دریا بهتر شناور می شویم؟



پاسخ ساده است: شیئی سنگین تر از آب، در آب فرو می رود اما سبکتر از آن شناور می شود . چگالی یک ماده مساوی است با نسبت جرم یک لیتر از آن ماده به یک لیتر آب. از آنجا که یک لیتر آب یک کیلو گرم وزن دارد و چگالی سرب۱۱.۳ است، این طور استنباط می شود که یک لیتر سرب ۱۱.۳ کیلوگرم وزن دارد.

چگالی بدن ما مختصری از آب شیرین سبکتر است (۱ کیلوگرم/لیتر) در نتیجه با زحمت شناور می شود. اما نمک محلول در آب دریا،چگالی آب را بیشتر می کند ، بنابرین در آب دریا بهتر شناور می شویم(۱.۰۸۵ کیلوگرم/لیتر). دریاهای نمک مانند دریای میت، به علت درجه شوری بیشتر، داری چگالی بیشتر هستند (۱.۳۲۰ کیلو گرم /لیتر) . در دریاچه ارومیه به علت نمک زیاد شناگر بدون آنکه فرو رود در سطح آب شناور می ماند.



آیا می دانید چرا انسانها بعد از مدتی دیگر رشد نمی كنند؟



انسانها و تمامی حیوانات بعد از مدتی كه در جثه آنها تعادلی بین استفاده مفید از انرژی و احتیاج به زنده ماندن برقرار شود دیگر رشد نمی كنند.

برای هر فرد این ژن اوست كه بلندی قد و بزرگی جثه او را تعیین می كند . ما تا موقعی رشد می كنیم كه سلولهایی به نام " كندروبلاست" تكثیر شده به انتهای استخوانها غضروف اضافه می كنند. بعدا" سلولهایی به نام "اوستیوبلاست" با ریختن كلسیم بر روی این غضروف ها آنها را به استخوان تبدیل می كنند. در انتهای دوران بلوغ ترشح استروژن باعث توقف این رشد می شود.

تولید زیاده از حد یا عدم تولید هورمون باعث ایجاد جثه های غیر عادی می شود . مثلا" جثه بسیار بزرگ، به سبب ترشح زیادی هورمون از غده هیپوفیز است و جثه زیاد كوچك، به خاطر این است كه بدن به ترشح هورمون توجه نمی كند.
 

Majid_4553

کاربر برنزی تالار فوتبال - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
4,241
لایک‌ها
653
سن
35
محل سکونت
ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴
نشان کنونی تویوتا شبیه یک گاوچران با یک کلاه بزرگ است اما در واقع سه بیضی است که معرفقلب مشتری,قلب تولیدو قلب” پیشرفت فنی در حال گسترش و فرصتهای بیکران”است که دور دو بیضی دیگر قرار گرفته است...

6hgh4rr.jpg


● تویوتا

ژاپنی ها در مورد نشانهای جنون آمیز کمی ضعف دارند. نشان کنونی تویوتا شبیه یک گاوچران با یک کلاه بزرگ است اما در واقع سه بیضی است که معرفقلب مشتری,قلب تولیدو قلب” پیشرفت فنی در حال گسترش و فرصتهای بیکران”است که دور دو بیضی دیگر قرار گرفته است.

● پژو

چه رابطه ای بین پزو و تندیس آزادی وجود دارد؟ پاسخ این است که یکی از اولین خودروهای پژو به نام مدل شیر شناخته میشد که نشان محلی شهر بلفورد(محل ساخت مدل مزبور)را روی خود داشت.

● مرسدس

ستاره سه پر مرسدس بنز نشان تسلط آن بر زمین ,دریاو آسمان است.این نشان برای اولین بار روی دایملر ۱۹۰۹ دیده شد و ترکیبی بود برای نشان دادن تاج افتخار بنز در تاریخ ۱۹۲۶. نشان کنونی حلقه محاط بر ستاره در تاریخ ۱۹۳۷ طراحی شده است.

● پورشه

نشان پورشه نشان محلی شهر اشتوتگارت است.اسب علامت مزرعه اشتات, شاخها و خطوط مشکی و سرخ بخشی از نشان سلطنتی پادشاهی وورتمبرگ است.

● آلفا رومئو

علایم فوق نشان رسمی شهر میلان است و مربوط به جنگ های صلیبی میباشد انسانی که در حال خورده شدن است یک مسلمان یا یک کودک است .(بسته به اینکه چه کسیداستان را تعریف کند)

● سیتروئن

شما ممکن است تصور کنید دو علامت رو به بالا در آرم نظامی سیتروئن به معنای حرکت رو به اعتلا و نزدیک شدن به مهندسی پیشرفته باشد.اما چنین نیست آندره سیتروئن کار در صنعت موتور را با تولید چرخ دنده آغاز کرد و علامت نظامی دو تایی در واقع سمبل دندانه های چرخ دنده هستند.

● فورد

دست راست آقای فورد ; آقای هارولد ویلز در دوران نوجوانی از راه چاپ کارت ویزیت امرار معاش میکرد .پس در سال ۱۹۰۳ هنگامی که هنری در جستجوی یک آرم برای شرکت خود بود آقای ویلز ماشین چاپ قدیمی مدل جان بول خود را گردگیری کرد.

مدل ظاهری آرم همان چیزی بود که برای کارت ویزیت خودش استفاده کرده بود.بیضی در سال ۱۹۱۲ ظاهر شد و رنگ آبی در سال ۱۹۲۷ اضافه گردید.

● فیات

آرم کنونی فیات با پنج خط مایل در سال ۱۹۸۲ روی مدل اونو ظاهر گشت .هنگامی که آقای ماریو میائولی مدیر بخش طراحی فیات در حال رانندگی پشت کارخانه میرافیوری بود و برق قطع شده بود. ماریو آرم بزرگ فیات را بر فراز کارخانه دید که نور خفیف غروب از میان حروف می تابید و فورا طرحی از آن برداشت.چند خط بین حروف معرف فاصله هایی است که نور از میان حروف نام شرکت می تابید.

● مازاراتی

مانند آلفا رومئو سمبل شهر بولونیا است که این خودرو برای اولین بار در آن تولید شد.

● مزدا

آرم مزدا چیزی بیش از یک لاله خوش فرم است.این آرم توسط ری یوشیمارا یک شرکت مشهور در زمینه تصویر سازی است تکامل یافته است حرف V نمایانگر بالهای باز شده است و در فرهنگ مزدا به معنای ابتکار, درک هدف, لطافت است.

● میتسوبیشی

گرچه میتسوبیشی فقط ۲۵ سال در انگلستان زندگی کرد اولین خودرو خود را در سال ۱۹۱۷ ساخت.

.تاریخچه شرکت به سال به سال ۱۸۷۰ باز میگردد هنگامی که اولین کشتی خود را ساخت.سه الماس ملخ کشتی است. واژه میتسوبیشی به معنای سه منشور است. اخیرا مطرح شده است که این نشان از ترکیب دو نشان خانوادگی تشکیل شده و نمایانگر هیچ بخشی از یک کشتی نیست.ارتباط این نشان با کشتی تصور اشتباهی است که به دلیل سابقه کشتی رانی و کشتی سازی شرکت در اذهان ایجاد شده است.

● رنو

الماس رنو اولین بار به عنوان آرم ایستاده روی درب موتور ظاهر شد و بوق خودرو در پشت آن قرار میگرفت. در سال ۱۹۲۲ قسمت مرکزی نشان برای خروج هوا بریده شد.این نشان شکل امروزی خود را از سال ۱۹۲۴ بهمراه دارد.

● اشکودا

شبیه یک بوقلمون در حال پرواز است اما بوقلمون ها پرواز نمی کنند که شاید برای مدلهای اولیه اشکودا بد هم نبود.اما این نشان در واقع یک پیکان بالدار است که معنای آشکاری بجز مفهوم کلی سرعت ندارد.

● سوبارو

سوبارو اولین کارخانه ژاپنی تولید کننده خودرو بود که نام خود را از زبان خودش استخراج کرد. این نشان اشاره به گروه شش تایی ستارگان خوشه پروین در صورت فلکی ثور دارد که در زبان ژاپنی به نام موتسورابوشی نیز خوانده میشود.

● ولوو

ولوو در زبان لاتین به معنای ” من می گردم” است و دایره پیکاندار نشان قراردادی فولاد است . دایره و پیکان همچنین یاذآور سپر و نیزه مریخ است که سمبل شیمیایی برای آهن نیز هست(هر یک از سیارات کلاسیک با یک فلز شناخته می شدند)
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا