برگزیده های پرشین تولز

زجری که کشیدیم(دهه 60)

ehsanservat

Registered User
تاریخ عضویت
8 جولای 2013
نوشته‌ها
3,589
لایک‌ها
2,509
محل سکونت
دیار دور درست ها
من که از زندگی چیزی نفهمیدم 26 سالم شد نه هدفی دارم نه امیدی نه آینده ای

از اولم نذاشتن برای خودم خودم تصمیم بگیرم همه چیز زندگیم زوری بود پس گردنی بود

بنظر من حکومت مهم نیست اصل خود مردمن وقتی فرهنگ نداریم وقتی حق آزادی و تصمیم به دیگران فرزندامون نمیدیدم و .....

مثال ساده اش اینه وقتی میری طبیعیت آشغال ول میکنی میایی این فقط از بی فرهنگی خودمونه وقتی دانش و سطح آگاهی بالا بره اون وقت نه تبعیضی هست نه زوری نه اجباری نه هر حرفی به گوشت میره برای آزادی و حق و حقوقت میجنگی اما اگه فرهنگ نباشه میشی عوام پایین دست
 

Benchmarker

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 آگوست 2011
نوشته‌ها
5,450
لایک‌ها
31,829
محل سکونت
Sin City
زجری که ما دهه 60 کشیدیم ؟؟!!o_Oo_O

من اگه 10 بار هم متولد بشم دوست دارم همون دهه 60 بدنیا بیام قبول دارم ما دهه شصتیها اینده خوبی نداریم اما گذشته خوبی داشتیم بهترین رفاقتها رو داشتیم نسلی از مردم رو دیدیم که هنوز ساده و بی ریا بودن هنوز دزد و شارلاتان نشده بودن با کوچکترین امکانات بهترین عشق رو میکردیم چقدر بازیهای گروهی میکردیم بازیهایی که الان دیگه حتی اسمشون هم وجود نداره
یادش بخیر
:(
 

naseri18

Registered User
تاریخ عضویت
20 مارس 2012
نوشته‌ها
1,227
لایک‌ها
142
من که از زندگی چیزی نفهمیدم 26 سالم شد نه هدفی دارم نه امیدی نه آینده ای

از اولم نذاشتن برای خودم خودم تصمیم بگیرم همه چیز زندگیم زوری بود پس گردنی بود

بنظر من حکومت مهم نیست اصل خود مردمن وقتی فرهنگ نداریم وقتی حق آزادی و تصمیم به دیگران فرزندامون نمیدیدم و .....

مثال ساده اش اینه وقتی میری طبیعیت آشغال ول میکنی میایی این فقط از بی فرهنگی خودمونه وقتی دانش و سطح آگاهی بالا بره اون وقت نه تبعیضی هست نه زوری نه اجباری نه هر حرفی به گوشت میره برای آزادی و حق و حقوقت میجنگی اما اگه فرهنگ نباشه میشی عوام پایین دست
من هم تا حد زیادی با فرهنگ که گفتید موافقم
 

ehsanservat

Registered User
تاریخ عضویت
8 جولای 2013
نوشته‌ها
3,589
لایک‌ها
2,509
محل سکونت
دیار دور درست ها
من هم تا حد زیادی با فرهنگ که گفتید موافقم

ممنونم که نظر منو خوندی و تاییدم کردی

این چیزیه که که بین همه دهه 60 ها مشترکه و همدیگه رو درک میکنیم
 

batoobato

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,977
لایک‌ها
6,557
زمانی که این چرندیات رو نوشتم حالا شده ۸ صقحه میخواستم یک تقدس زدایی از دهه ۶۰ و سختی های بعد از انقلاب و زمان کودکی کرده باشم منظورم دهه خاصی هم نبود یا حداقل الان که فکر میکنم نیست..همه ی نسل های ما سختی های رو کشیدند و نمیشه خط کش تراشید و گفت کی بدبخت تر بوده ولی بازم میگم چیزی که من میخواستم بگم این بود که یادمون نره اونوقت ها چی بوده و یک خاطره شیرین و غیر واقعی برای خودمون نسازیم...
با همه ی اینها اصلا مهم نیست که منظور من چی بوده....نویسنده مرده است.......
 

mr_khodaei2011

Registered User
تاریخ عضویت
18 دسامبر 2011
نوشته‌ها
415
لایک‌ها
179
منم یه دهه شصتی و از وسطش . همه اینا که گفتی درسته . واقعا خاطرات دوران بچگی شیرینی داشتیم ولی الان و اینده بدی داریم . واقعا چرا؟؟؟؟
 

Ltd

محروم از فعالیت تجاری
محروم از فعالیت تجاری
تاریخ عضویت
26 جولای 2013
نوشته‌ها
63
لایک‌ها
14
سن
35
محل سکونت
Iran
خوش به حال دهه 40 ها اون زمان رو تجربه کردند
 

rms

Registered User
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
4,759
لایک‌ها
7,919
محل سکونت
اهواز
تمام نسل ها چیزهایی رو از دست دادند
دهه پنجاهی ها توی جنگ بزرگ شدند، محدود بودن، با تحجر انصار حزب ا... مواجه شدند اما خوب به برکت دولت سازندگی و ممد خاتمی اکثرشون به جایی رسیدند. اون نخاله هاشون هیچی نشدند.
در رسای مظلومیت دهه ی شصتی ها هرچی بگیم کم گفتیم. چقدر که کارتون های اون موقع غمگین بود، تم شادی اصلا توشون وجود نداشت. کلا با غم بزرگ شدند.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ برای دهه شصتی هایی که نه بچه پولدار بودن و نه پارتی دار واقعا وجه تسمیه داره.
بی جهت نیست که بعد از عراق غمگین ترین کشور جهانیم.

لطفا عنوان تاپیک تغییر کند.

زجری که می کشیم
 

کشاورز

Registered User
تاریخ عضویت
21 جولای 2009
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
24
محل سکونت
طهران
من هنوز یاد دخترک کبریت فروش میوفتم براش غصه میخورم ،نمیدونم چرا فکر کنم مغز م رسماً تعطیل شده.
این تایپیک رو الکی شادش کنید حالم گرفته شد.
 

bbaa

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2013
نوشته‌ها
85
لایک‌ها
54
محل سکونت
تهران
بهترین دوره که لذت دنیا رو بردن 40 تا سال 54 بود
انسان یک بار به دنیا میاد و میره
افسوس..........
 

gogle

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2009
نوشته‌ها
1,910
لایک‌ها
1,069
دهه 60 يعني نسل سوخته
بهترين تفريح ما آتاري بود
الان بچه 3 ساله ايكس باكس بازي ميكنه .

از كجاش بگم از چي بگم :( من برم رو بالكن 1 دونه سيگار دود كنم به ياد نسلي كه دود شد .
 

Corner

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 دسامبر 2011
نوشته‌ها
702
لایک‌ها
445
به صراحت درک دهه 60 ایران برای ساختار جهانی هم دردناک و غیردرک است.
 

MAXXX

Registered User
تاریخ عضویت
23 آگوست 2006
نوشته‌ها
210
لایک‌ها
33
زجری که ما دهه 60 کشیدیم ؟؟!!o_Oo_O

من اگه 10 بار هم متولد بشم دوست دارم همون دهه 60 بدنیا بیام قبول دارم ما دهه شصتیها اینده خوبی نداریم اما گذشته خوبی داشتیم بهترین رفاقتها رو داشتیم نسلی از مردم رو دیدیم که هنوز ساده و بی ریا بودن هنوز دزد و شارلاتان نشده بودن با کوچکترین امکانات بهترین عشق رو میکردیم چقدر بازیهای گروهی میکردیم بازیهایی که الان دیگه حتی اسمشون هم وجود نداره
یادش بخیر
:(
به نکته خوبی اشاره کردی
درسته که خیلی سختی و مشکل داشتیم ولی فکر میکنم ما آخرین نسلی بودیم که یه سبک و اخلاقی از زندگی رو تجربه کردیم که دیگه منقرض شده و بعد از اون تمام شد
... این چیزی که ماها دلمون براش تنگ میشه نه مصیبت ها و بدبختی ها و محرومیات های اون دهه
 

aryamehr1368

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,479
لایک‌ها
4,170
محل سکونت
گیلان
ب نظر من ما دهه 60 هرچقدر فقیر بودیم کودکی زیبایی داشتیم صفا و صمیمیت اون زمان ی چیز دیگه بود الان هم اگه گذشته تلخ رو نمیتونیم فراموش کنیم چون آینده روشنی نداریم روحمون پوسیده چون هدف نداریم امید نداریم انسان بدون روح فقط ی تیکه گوشتیه ک ارگانهای حیاتیش کار میکنه و فقط فرقش با مرده ها همین داشتن ضربان قلب و تنفس شاید خیلی ها باشن چند ملیونم در ماه دربیارن زندگیشون هم خیلی راحت باشه ولی هدفشون هرروز کار کردن هر روز پول دراوردن غذا خوردن خوابیدن و فردا دوباره ی روز تکراری ب نظر من دهه 60 تا ب خاطر نداشتن هدف علاوه بر مشکلات دیگه دارن زجر میکشن
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,284
لایک‌ها
2,568
ما بچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم
کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند
ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه
دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم

آدمهای لباس سبز ریش بلند قهرمان هایمان بودند
آنروزها هیچکدامشان شکمهای قلمبه نداشتند
و عراقی های شکم قلمبه را که می کشتند توی سینما برایشان سوت می زدیم
شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم
اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم

ما از آژیر قرمز می ترسیدیم
ما به شیشه خانه هایمان نوار چسب می زدیم از ترس شکستن دیوار صوتی
ما توی زیر زمین می خوابیدیم از ترس موشک های صدام
ما چیپس نداشتیم که بخوریم
حتی آتاری نداشتیم که بازی کنیم
ما ویدیو نداشتیم
ما ماهواره نداشتیم
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است
ما خیلی قانع بودیم به خدا

ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند
موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم
ما خودمان خودمان را شناختیم
بدنمان را جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم
هیچکس یادمان نداد

و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل
نسلی که عشق و حال هایشان را توی کاباره های لاله زار کرده بودند
و نسلی که دارد با فارسی وان و من و تو و ایکس باکس و فیس بوک بزرگ می شوند
و هیچکدامشان ما را نمی شناسند و نمی فهمند
 
بالا