وقتی که سرهنگ محمد تقی پسیان به شهادت میرسه
عارف قزوینی این شاعر بزرگ و ملی
این تصنیف فوق العاده زیبا رو میخونه
گریه کن که گر سیل خون گٍری ثمر ندارد
ناله ئی که ناید ز نای دل، اثر ندارد
هرکسی که نیست اهل دل، ز دل خبر ندارد
دل ز دست غم مفر ندارد
دیده غیر اشک تر ندارد
زندگی دگر ثمر ندارد
این محرم ، صفر ندارد
گر زنیم چاک ، جیب به جان چه باک ، مرد و جز هلاک
هیچ چاره ی دگر ندارد، زندگی دگر ثمر ندارد
عارف قزوینی این شاعر بزرگ و ملی
این تصنیف فوق العاده زیبا رو میخونه
گریه کن که گر سیل خون گٍری ثمر ندارد
ناله ئی که ناید ز نای دل، اثر ندارد
هرکسی که نیست اهل دل، ز دل خبر ندارد
دل ز دست غم مفر ندارد
دیده غیر اشک تر ندارد
زندگی دگر ثمر ندارد
این محرم ، صفر ندارد
گر زنیم چاک ، جیب به جان چه باک ، مرد و جز هلاک
هیچ چاره ی دگر ندارد، زندگی دگر ثمر ندارد