طولِ تقلب های من ، دیواره چین رو هم دردمند میکنه از بس بسط و گسترش داره
D . این اولیش :
سال دوم و سوم دبیرستان ته هه کلاسمون یه دیوار رنگِ روغنی بود ، جای من و دوستامم همون ته رو نیمکتهای آخر بود . هیچ بنی بشریم نمیتونست اندازه ی یه شَته ی سبزم تقلب کنه . معلمامون همه چهار چنگولی مثل مارِ بوآ و مارِ جعفری رو فضا چنبره زده بودن ! :general112: :general508:نگون بختهایِ آخره کلاسم تیره بخت شده بودن . :general712:کلی طول کشید تا این دیوار و خاصیتش رو کشف کردم :general703: این دیوار سمت راست من بود ، کل زیر و رو و پایین و بالاشو با اِتود ریز ریز تقلب مینوشتم ، بعدم خیلی ریلکس بهش تکیه میدادم ، سر امتحانم عینِ این بچه های نظیف و لطیف و شیرین زده خیلی مثبت سرمو میکردم سمت دیوار و زیر زیرکی تقلب ها رو مینوشتم ! :general410::general411::general405:کل لغتهای عربی و زبان و فرمولهای فیزیک و حسابان و… . با این شیوه مینوشتم .
تا معلمم نزدیک میشد به بهانه در آوردن خودکار ، کوله و کیفو پرت میکردم سمت دیوار و هیکلمم مینداختم اون سمت همه جا رو استتار میکردم ! :general412: :general708:مارِ پینتون که هیچ افعیِ شاخدارم نمیتونست بر ما نفوذ کنه.
اون اوایلم دوستام و اون وره کلاسیها کلی مسخره ام میکردن و میخندیدن ، بعدها که نمراتم شاهکار گونه رفت بالا ، فشارشون دونه دونه افتاد پایین ، جنازه هاشونم رفت تو زمین !
:general705::general402:یعنی نصفه ترم پاک کن به دست دیوار میسابیدم . :general408::general606:یکی از معلمامونم جو که هیچ ، کل گازهای گلخونه ای گرفته بودش و تا یکی تقلب میکرد هی میگفت از فلانی یاد بگیرید ؛ :general406:
تمومه طولِ امتحان سرشو میکنه اون ور نه به ورقه بغل دستیش نیگاه میکنه نه کله میکشه رو نیمکت جلو . :general611::general707:یعنی از شدت خنده تو جا میزی عین خارپشت گوله میشدم !!!!!! :general304:
:android06:بعدها برای اینکه لو نرم کلی از بچه ها با دستخط های مختلف دورو ورِ دیوار رو پرِ چرت و پرت و گل و سنبل کردن ، که اگه یکی از معلمها فهمید بگم اینا و تقلبها رو سالِ قبلی ها نوشتن . خودمم با قاشق دل و روده ی دیوار رو عین هندونه ریختم بیرون و زخمی کردم که طبیعی به نظر برسه . :general105: بساط تقلبِ ما چنان گرفت که اون وره کلاسیها میخواستن با رشوه و زد و بند دیواره محبوب و مطلوب ما رو بربایند !! :general106: تیره روزی اینجا بود که کل دیوارهای کلاس از دو طرف تا نیمه سنگ شده بود و جز آخره کلاس که منتهی به نیمچه ستون میشد کسی همچین دل و دلبری نداشت !
اون وری ها داشتن اما یکی از شوفاژ ها مانع میشد تا این عمل سخیف رو خیلی عفیف و نحیف انجام بدن . :general206:یه چند بارم رشوه ( انواعِ خوراکی ، کتاب ، فلش ، cd فیلم و موسیقی ، بازی ، نوشتن تکالیف و… ) بر ما اثر کرد و گول خوردیم و اغوا و اغفال شدیم و دیوار و جامون رو سر چند تا از امتحانا بخشیدیم ! بیت المال رو رسما فروختیم ! ;-) عاقبتم سال سوم معلم زبان فهمید یه طاقاری زیره کوزه است . :general503::general509:خدا رو شکر اخراج نشدم ، اما دیگه سر همه ی امتحانا معلمها جای منو عوض میکردن و میبردن جلوی کلاس ، نفس نمیتونستم بکشم . :general306::general603:بعله این اولین شیوه ی تقلب من بود ؛ یه دونه تقلبِ پنجره ایم دارم که بعدها میام میگم .
:general708:یه عالمه هم نیمچه تقلب برای جمیعِ متقلبین دارم .
نام نوشته : تقلب یعنی کلوچه
نگارنده : قوچه