برگزیده های پرشین تولز

بدترین خاطره دوران مدرست چی بوده؟

http2iran

Registered User
تاریخ عضویت
13 آگوست 2014
نوشته‌ها
341
لایک‌ها
1,772
محل سکونت
بَلمی به سوی بندر
ممنون میشم اگه بگی
این اتفاق مال دهه 80 هستش فکر کنم سال 86 الی 87 سوم دبیرستان ، امتحان مستمر نوبت دوم بود آقا معلم ما یکبار امتحان روانشناسی گرفته بود نمره ها خوب نبود و نمونه سوالات رو داد تا ببریم خونه بخونیم هفته بعد امتحان بگیره روز امتحان رسید و ما نتونستیم مثل همیشه بخونیم ;) بمدت دوساعت صبح تا ظهر نشستم با خودکار ابی و قرمز سوال ها رو سطر به سطر در آوردم و نظریه های فروید و .. رو قشنگ نوشتم ، ساعت 3 امتحان بود گفتیم این همه امتحانات تقلبی کردیم بزار این شاه تقلبی تو کارنامه کاریمون جاش خالیه آقا موقع امتحان رفتم نفر دوم از آخر نشستم معلم اومد گفت اقای فلان و فلان بلند شن بیان جلو ، شما هم بلند شید بیایید اول وسط بشینید ، سوال رو بصورت تا دور کتاب پیچیدم رفتم وسط نشستم مثل یکی که کچل باشه وسط مردم بکارنش معلم قدم زد رفت آخر سالن نمازخونه هرچی میکردم نمیتونستم درست زیر نظر بگیرمش دلمو زدم به دریا برگه رو تا کردم گذاشتم مماس رو برگه امتحانیم نوشتم متاسفانه این دست لعنتی و اون خودکار ما که بدجور روان مینوشت کند شده بودم و شد آنچه نباید میشد معلم به سمت ما اومده بود و اشاره های دوستام و کاغذ پرت کردن هاشون دیگه جواب نداده بود چشماش ضعیف بود همینطور زیر عینک نگاه میکرد از بالای سرم رد میشد قلم رو گذاشتم گفتم کار من دیگه تموم شد همینطور که نگاه میکرد عرض برگه من کمی دراز تر شده بود :D تو دو به شک نفهمید :eek: سرش انداخت جلو رفت دو قدم نرفته بود وایستاد تو ذهنش اتفاق غیر منطقی افتاده بود برگشت اروم اومد بالا سرم هیچ چیز نگفتم دوتا برگه رو برداشت گذاشت تو جیب کت مقدس داشتم آماده میشدم برای اتفاقات پیشرو ، مشت ، لگد بزنه یا برگه رو بگیرم پاره کنم مدرک نداشته باشه گفتم هیچ کاری نمیکنم ، گفت خسته نباشید بفرمایید بیرون ، گفتم ببخشید بدید خودم بنویسم چیزی نگفت رفت بدتر از کتک خوردن بود ، رفتم پایین یه لیوان اب از ابسردکن خوردم دوباره اومدم بالا رفتم پیشش عرخواهی کردم اروم گفتم بازم از اتفاق پیش آمده عذر میخوام . گفت حالا تا بعد .. :general208: اقا اون روز به سختی برای ما شب شد ، این مستمره رو 0 میدونستم منتظر کارنامه موندم در عین ناباوری به من داده بود 16 ! فهمیدم هنوز آدم مرد هم وجود داره این اقدام پسندیدش باعث شد به کتاب روانشناسی علاقه مند بشم و این کتاب رو تو کنکور 70 بزنم ! هنوزم هرزگاهی کتابه رو مطالعه میکنم آموزندست . ولی امروز شاید کمتر تقلبی کنم اکثر اوقات خوندیم و نمره زحمت خودمون رو اومدیم با تقلبی نمره میشه 12 و 13 ولی با خوندن اصولی تا 18 هم میشه رفت ولی قدیم نمره تقلبی خیــــــــــــــــــــــلی انرژی زا بود ها .:general711:
 
Last edited:

pavilion

Registered User
تاریخ عضویت
22 جولای 2013
نوشته‌ها
4,857
لایک‌ها
5,453
محل سکونت
IRAN-19
مدرسه که بدترین خاطرشم الان بهترین خاطرس
یه روز تو مدرسه معلم دینی بچه های یه کلاسو اورده بود تو حیاط و چون نمره خوب گرفته بودن باهاشون فوتبال بازی میکرد و قول فوتبال داده بود. خلاصه منم تو حیاط بودم زنگ تفریح بود معلمه معلم مام بود میگفت باید بازی کنی منم گفتم الان کلاس دارم نمیتونم. خلاصه گفت اگه بازی نکنی هم نمرت کم میشه هم کتک میخوری.حالا همون موقع کلاس اجتماعیم داشتم.معلم اجتماعیم گفت نیای کلاس هم نمرت کم میشه هم کتک میخوری:D:D
ما این بین به هرحال دیدیم هم کتک میخوریم هم نمرمون کم میشه خب بذار یه نیم ساعت فوتبال بازی کنیم:D
فوتبال تموم شد رفتم سر کلاس معلم اجتماعی خیلی خوش رو استقبال کرد گفت به به اقای فلانی خیلی خوش اومدی تشریف بیار تو.رفتم تو شلنگو اورد گفت پشت دستتو بگیر
هیچی دیگی انقد زد روش که دوتاش دیگه بنفش شد:D
گفت تا گریه نکنی میزنم. خلاصه دیگه منم گریه نکردم و چون دستامم بی حس شده بود از ضربه 15 16 به بعد چیزی حس نمیکردم. دیگه خودش روش کم شد گفت برو بشین:rolleyes:
 

new24-5

کاربر فعال بخش پاتوق
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
2,017
لایک‌ها
2,697
گفت تا گریه نکنی میزنم. خلاصه دیگه منم گریه نکردم و چون دستامم بی حس شده بود از ضربه 15 16 به بعد چیزی حس نمیکردم. دیگه خودش روش کم شد گفت برو بشین:rolleyes:
همه اینجا هرکول هستند:)

(یه ضرب المثل فکر کنم مشهدی هست که میگه:
نون نداریم بخوریم با اشکنه ، گوزمون درخت رو میشکنه:))
-شوخی کردما! ناراحت نشی از من،منظورم تمام کسایی بود که توی این تاپیک چنین ادعایی کردند(من جمله خودِ شوما)-


من باشم توی این وضعیت،بدون زدن شلنگ گربه میکنم تا راحت بشم:(
 

pavilion

Registered User
تاریخ عضویت
22 جولای 2013
نوشته‌ها
4,857
لایک‌ها
5,453
محل سکونت
IRAN-19
همه اینجا هرکول هستند:)

(یه ضرب المثل فکر کنم مشهدی هست که میگه:
نون نداریم بخوریم با اشکنه ، گوزمون درخت رو میشکنه:))
-شوخی کردما! ناراحت نشی از من،منظورم تمام کسایی بود که توی این تاپیک چنین ادعایی کردند(من جمله خودِ شوما)-


من باشم توی این وضعیت،بدون زدن شلنگ گربه میکنم تا راحت بشم:(

نه بابا ناراحت چرا
اره همیشه همه هرکولن تو این جور مواقع مثلا موقع کتک خوردن یا معلم و ناظمو فیتیله پیچ کردن یا شلنگو گرفتن ازشون و کتکشون زدن و ...
اینیم که من میگم باید ببینی که گریه نکردن چحوریه
اینجوری نیست که اون بزنه و تو قلقلکت بیاد و لذت ببری. از اون حالتاس که تو هر چشمت 2 لیتر اشک جمع شده ولی از سر پر روبیم شده نمیذاری بیاد پایین و با کشیدن اب دماغ به بالا و نگاه کردن به اینور و اونور و زیرکانه دست به چش کشیدن و پاک کردن نمیذاری پایین بیاد. منظور از گریه نکردن اینه به التماس نمیفتی آقا تورو خدا غلط کردم دیگه تکرار نمیشه و داد و هوار جلو همکلاسیا و مضحکه شدن
مثل مرد کتک میخوری و اشکت در نمیاد:D
اگه نفهمی چی میگم حتما نکشیدی و نچشیدی این شرایطو
 

قوی سیاه

Registered User
تاریخ عضویت
3 فوریه 2015
نوشته‌ها
86
لایک‌ها
96
محل سکونت
Tehran
گیر افتادن در چند فقره تقلب ،:general208: ایضاً اخراج از کلاس ، o_Oاونم درسِ هنر و نقاشی ! :general503:تنبیه و برده شدن به جلوی کلاس ، :mad::(یکبارم کلا به جای جلوی کلاس مجبور شدم رو خود صندلی معلم بشینم ! :general603::general107::general107::general109::general603::general510:
 

chimikhay

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 اکتبر 2007
نوشته‌ها
94
لایک‌ها
32
سال سوم ابتدایی مدرسه اندیشه فاز3 مدیر به اسم جعفری اومد تو کلاس شلوغ بود من پای تخته بودم با گچ نمیدونم چی مینوشتم (کلا شاگرد اول کلاس بودم و مثبت اما مدیر شناختی نداشت) واسه ساکت کردن کلاس چنان زد تو گوشم که خودمو خیس کردم! البته شلوار مشکلی براق بود هیشکی نفهمید جز خودم، الان نمیتونم پیداش کنم هرچی سرچ میکنم برم جبران محبت کنم ...
کلاس چهارمم زدم زیرپای دوستم به شوخی، افتاد زمین با دندون دهن پر خون، باباش شکایت کرد بابام یه شب بازداشتگاه بود! مدیر همین یارو بود اما اینقد گریه میکردم نزد ...
 

asrejavan5

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2014
نوشته‌ها
284
لایک‌ها
282
سن
35
بدترین خاطره ها زمانی بود که همکلاسیامون جلوی چشممون با صندلی قاطی میشدن و پرت میشدن بیرون.
یه معلم وحشی بود یکی از بچه ها رو از پنجره آویزون کرده بود. طرف ازراعیل رو جلوی چشماش دید. خودش تعریف میکرد دیدن عزرائیل رو...
 

ali2040

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2012
نوشته‌ها
495
لایک‌ها
193
سلام به همه.یه خاطره یادم اومد بگم.سر امتحان هنر بودیم حواسم نبود اجازه بگیرم به دوستم گفتم مداد رنگیتو بده اونم داد یه دفعه یکی از معلما واسه پاچه خواری اومد گفت بلندشو برو بیرون.منم که دوست نداشتم کسی حرف زور بهم بزنه زود رفتم بیرون وایسادم.و خداوکیلی اصلا التماس نکردم یادم نمیاد کدوم معلم بود اگر یه زمانی قیافش یادم اومد تو خیابون ببینمش جرش میدم کثافت آشغال.بیرون که وایساده بودم یه معلم داشتیم واقعا مرد خوبی بود اومد گفت بیا برو بشین.یه ناظم داشتیم خیلی ذهنش کار میکرد و هر کدوم از بچه ها اذیت میکردن مثلا سر امتحان راهشون نمیداد...تو مدرسه پسر خوبی بودم.یه روز سر جلسه امتحان دیر رسیدم یه لحظه فکرکردم میگه برو.سلام کردم گفتم میشه برم داخل خندید گفت آره برو.یه معلم دیگه هم داشتیم همینطور بود.که نزدیک بود با معلم بحثش بشه.یه معلم ریاضی هم داشتیم اونم دیدم یه کتک مفصل باید بخوره چون مرد بدی بود عقده ای بود...
 

pupuir

Registered User
تاریخ عضویت
29 آگوست 2014
نوشته‌ها
122
لایک‌ها
14
سن
24
محل سکونت
تهران
کلاس دوم راهنمایی سر صف بودیم یهو دیدم مدیر اومد یکی خابوند زیر گوشم:|
منم اصلا فکرشو نمیکردم بچه ارومی بودم اصلا کاری نکرده بودم اولش نفهمیدم برا چی زد
بعدش فهمیدم اسگل اشتباه گرفته اصن:|
پشت سریم روز قبل از مدرسه فرار کرده بوده ناظم با انگشت اون رو به مدیر نشون داده مدیر فکر کرده بود منم:|
دستشم خیلی سنگین بود تا زد خوردم زمین
خیلیم درد داشت لامصب:(
 

ali/24

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2015
نوشته‌ها
588
لایک‌ها
1,244
محل سکونت
بین تعدادی
کلاس دوم راهنمایی سر صف بودیم یهو دیدم مدیر اومد یکی خابوند زیر گوشم:|
منم اصلا فکرشو نمیکردم بچه ارومی بودم اصلا کاری نکرده بودم اولش نفهمیدم برا چی زد
بعدش فهمیدم اسگل اشتباه گرفته اصن:|
پشت سریم روز قبل از مدرسه فرار کرده بوده ناظم با انگشت اون رو به مدیر نشون داده مدیر فکر کرده بود منم:|
دستشم خیلی سنگین بود تا زد خوردم زمین
خیلیم درد داشت لامصب:(
سگ دست بوده
 

ali/24

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2015
نوشته‌ها
588
لایک‌ها
1,244
محل سکونت
بین تعدادی
TROLL6.png


البته من زیاد دیر می اومدم .
زیاد

یه بار معلم عربی داشتیم و می اومد نگاه می کرد کی تکلیف نوشته یاننوشته .
من بعضی جاها با کلمه های بی ربط پر می کردم حتی با کلمات انگلیسی
فقط نگاه می کرد سیاه شده یا نه .

اما مرحله بعدش سکته می زدم چون باید می اومدم حل میکردمش .
 
Last edited:

ali/24

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2015
نوشته‌ها
588
لایک‌ها
1,244
محل سکونت
بین تعدادی
با اینکه یه زمانی میتونستم برم مدرسه های خیلی خوب درس بخونم
اما یه روزایی رسیده بود که وقتی معلم و ناظم می فهمیدن قبول شدم به من می گفتن تو قبول شدی !!!!!!!!!:eek::eek::eek:
و این شعر هم یکی ازناظمها به من گفت که ابر و مه و خورشید وملک همه در کارند .....
واقعا برای خودم متاسف می شدم که چقدر افول داشتم:(:general509:
 

Others70

Registered User
تاریخ عضویت
8 فوریه 2014
نوشته‌ها
908
لایک‌ها
1,664
محل سکونت
بوشهر
TROLL6.png


البته من زیاد دیر می اومدم .
زیاد

یه بار معلم عربی داشتیم و می اومد نگاه می کرد کی تکلیف نوشته یاننوشته .
من بعضی جاها با کلمه های بی ربط پر می کردم حتی با کلمات انگلیسی
فقط نگاه می کرد سیاه شده یا نه .

اما مرحله بعدش سکته می زدم چون باید می اومدم حل میکردمش .
قدیما گاهی وقتها میرسیدم تا حیاط خالیه همه کلاس بودن یه حس غریب بهم دست میداد تا که رسید دبیرستان دیگه از مدرسه لذت میبردیم :cool:
 

ali/24

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2015
نوشته‌ها
588
لایک‌ها
1,244
محل سکونت
بین تعدادی
قدیما گاهی وقتها میرسیدم تا حیاط خالیه همه کلاس بودن یه حس غریب بهم دست میداد تا که رسید دبیرستان دیگه از مدرسه لذت میبردیم :cool:
به من می گفتن بر باباتو بیار
ولی همش داداشامو می اوردم
داداشام میگفتن به خدا از بس اومدیم خجالت می کشیم
 

ali2040

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2012
نوشته‌ها
495
لایک‌ها
193
یک خاطره فکر کنم هر 50 سال یکبار اتفاق میفته یه معلم آمادگی داشتیم سبیلش رو هیتلری میزد یعنی خلی کوتاه میکرد اگه میخواست ماست بخوره راحت بود ، آقا یکروز از دور داشت میومد من پیش یکی از پسر لوس های کلاس گفتم ببین آدلف داره میاد آقا چشماتون روز بد نبینه پسر چشم لوچه رفته بود همه چیز رو از بیخ بن گفته بود این اقا یک کتاب دیگه هم گرفت که اسمش هنر بود ! حالا حساب کنید معلم آمادگی و هنر ! امتحان نوبت اول بود بنظرم یادتون باشه یه نقاشی پارچ اب بود گفت بکشید ما کشیدیم نوبت اول تو کارنامه من همه چیز قبول شده بودم حتی ریاضی 15 ولی هنر داده بود 2 ! یکی از آشناهامون تو آموزش پرورش بود رفت بهش بدجور توپید تا یک هفته تو فامیل سوژه بودیم بعد مدیر شخصآ این گند رو پاک کرد تصویه حساب با ما اینطوری ! :D راستی اون بچه مو قشنگ باهاش همون زمان تصویه کردیم .
کلآ زندگی من خاطرات تک زیاده و خداشاهده همش راسته اگر دلتو نخواست ماجرای تقلبی کتاب روانشناسی تو برگه آچار براتون بگم ! زندگی من حالاشم که دارم لیسانس میگیرم فیلمه نمره همه تایید شده بود و نمره من از کل کلاس هنوز تایید نشده بود و معدلم نزول کرده بود دیروز آب قند خوردم امروز زنگ زدم برادران آموزش این هنرشون رو درست کردن .. کلا همیشه از آخر اولم .

سلام.بگو که زدی اون پسر دهن لق رو داغون کردی؟؟
 
بالا