برگزیده های پرشین تولز

مشاعره!!!

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
روي قبرم بنويسيد مسافر بوده است

بنويسيد که يک مرغ مهاجر بودهاست

بنويسيد زمين کوچه ي سرگردانياست

او در اين معبر پرحادثه عابر بودهاست
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم



حافظ
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بابا طاهر

مرا دیوانه و شیدا ته دیری
<مرا سرگشته و رسوا ته دیری
نمیدونم دلم دارد کجا جای
<همیدونم که دردی جا ته دیری
 

ctcn8311885

Registered User
تاریخ عضویت
20 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
3,302
لایک‌ها
1,168
محل سکونت
★★★★★
دوش در راه سفر شام،کبابم دادند***واندر آن خر توخری لحم لوابم دادند
مشتی از چنته پلو در کف بشقاب کثیف***در برش سوخته یک سیخ کبابم دادند
آن چنان خورده و دل درد گرفتم که مپرس***چه شبی بود که تا صبح عذابم دادند
پیچ و تاب دلم از پیچ و خم جاده گذشت***چه بگویم که در آن پیچ چه تابم دادند
چه غم انگیز شبی بود و تب آور سحری***چشم بیدار به جای خور و خوابم دادند
آن که شب کرده سفر با اتوبوس می داند***که چه بر خورده منِ خسته خرابم دادند
جای نوشابه ی حال آور نوشین و خنک***چای جوشیده و سردی چو دشابم دادند
منِ ناپخته چو ناپخته غذایی بودم****پخته گشتم چو به کف صورت حسابم دادند
مشکلم را به برِپیر دخو بردم دوش***خنده ای کرد و این گونه جوابم دادند
بهر آسودگی از درد سر و شر زمان***آخرین چاره نشان دار طنابم دادند
بعد از این شب سفر هرگز نکنم بی بر و توش***درس و مشقی که در این فصل کتابم دادند
 

iranescence

Registered User
تاریخ عضویت
17 جولای 2011
نوشته‌ها
1,441
لایک‌ها
2,811
سن
30
محل سکونت
tehran
دوش در راه سفر شام،کبابم دادند***واندر آن خر توخری لحم لوابم دادند
مشتی از چنته پلو در کف بشقاب کثیف***در برش سوخته یک سیخ کبابم دادند
آن چنان خورده و دل درد گرفتم که مپرس***چه شبی بود که تا صبح عذابم دادند
پیچ و تاب دلم از پیچ و خم جاده گذشت***چه بگویم که در آن پیچ چه تابم دادند
چه غم انگیز شبی بود و تب آور سحری***چشم بیدار به جای خور و خوابم دادند
آن که شب کرده سفر با اتوبوس می داند***که چه بر خورده منِ خسته خرابم دادند
جای نوشابه ی حال آور نوشین و خنک***چای جوشیده و سردی چو دشابم دادند
منِ ناپخته چو ناپخته غذایی بودم****پخته گشتم چو به کف صورت حسابم دادند
مشکلم را به برِپیر دخو بردم دوش***خنده ای کرد و این گونه جوابم دادند
بهر آسودگی از درد سر و شر زمان***آخرین چاره نشان دار طنابم دادند
بعد از این شب سفر هرگز نکنم بی بر و توش***درس و مشقی که در این فصل کتابم دادند
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده‌ام دوست ندانم!
 

hamid0015

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 آپریل 2013
نوشته‌ها
90
لایک‌ها
67
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده‌ام دوست ندانم!
ماییم و می و مطرب و این گنج خراب ------ جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیـــم عــــذاب ------- آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب ..::خیام::..
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
ماییم و می و مطرب و این گنج خراب ------ جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیـــم عــــذاب ------- آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب ..::خیام::..
بال كسي به اوج هوايت نمي رسد

حتي ملك به گرد دعايت نمي رسد

دسـتان آسمان به بلنـداي آسمان

بر خاك ريشه هاي عبايت نمي رسد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

مولانا
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
ديو آز و خودپرستی را بگير و حبس کن
تا شود چهر حقيقت بی‌حجاب، ای رنجبر!
اعتصامی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
 

Mahlaa

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2015
نوشته‌ها
142
لایک‌ها
74
سن
28
ﺩﻳﺪی ﺍی ﺩﻝ ﻛﻪ ﻏﻢ ﻋﺸﻖ ﺩﮔﺮ ﺑﺎﺭ ﭼﻪ ﻛﺮﺩ ﭼﻮﻥ ﺑﺸﺪ ﺩﻟﺒﺮ ﻭ ﺑﺎ ﻳﺎﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﭼﻪ ﻛﺮﺩ
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم.
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم.
 

Mahlaa

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2015
نوشته‌ها
142
لایک‌ها
74
سن
28
ﻣﻦ ﺍﺯ آن ﺣُﺴﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﮐﻪ ﯾﻮﺳﻒ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ.
ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﭘﺮﺩﻩ ﻋﺼﻤﺖ ﺑﺮﻭﻥ ﺁﺭﺩ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺭﺍ
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست.

هر کجا هست خدايا به سلامت دارش
 

Mahlaa

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2015
نوشته‌ها
142
لایک‌ها
74
سن
28
شخصی ﻫﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﮔﺮﻳﺴﺖ.
ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺷﺪ ﺍﻭ ﺑﻤﺮﺩ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺑﺰﻳﺴﺖ
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
هر که ندارد سپاس نعمت امروز

حیف خورد بر نصیب رحمت فردا
«سعدی»
 

Mahlaa

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2015
نوشته‌ها
142
لایک‌ها
74
سن
28
ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﮕﺮﺩﺩ ﺧﺎﻣﻮﺵ

ﺍﻳﻦ ﭼﺮﺍغیست ﮐﺰﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻧﺪ
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم.

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

سعدی
 

kadkhodaee

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2015
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
4
سن
30
مزن بر سر نا توان دست زور
بزن سنگ بر سرش از راه دور
 

hassan 123

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 جولای 2015
نوشته‌ها
17
لایک‌ها
8
سن
26
روز من شب شد و آن ماه به راهی نگذشت
این چه عمری است که سالی شد و ماهی نگذشت؟

Sent from my LT25i using Tapatalk
 
بالا