برگزیده های پرشین تولز

حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
پنجره را باز کن
و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر...
خوشبختانه
باران ارث پدر هیچکس نیست.




حسین پناهی
 

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,809
لایک‌ها
4,842
سن
33
محل سکونت
ارومیه
باز دلتنگ توام میل بیابان دارم

امشب اندازۀ صحرای تو باران دارم

كوه آتش به دلم هیچ، كسی می‌داند

كه من از داغ تو در سینه چه پنهان دارم؟!

آه، بیدار كن از خواب گران دریا را

كه من آشفته‌ام امشب سر طوفان دارم

رفته‌ای می‌رسد از راه، غمت دور و دراز

بی تو با این دل بی‌حوصله مهمان دارم

تو گل و سبزه‌ای و بوی بهاران داری

من خسته همۀ سال زمستان دارم

سر من را به خدا شانۀتان مختصر است

دلی از خاطرۀ دوست پریشان دارم...
 

imanbaraty

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2009
نوشته‌ها
442
لایک‌ها
136
محل سکونت
ایران
ﮔـﺮ ﺣـﺎل ﺗـﻮ ﻫﻤﭽﻮن ﻣﻦِ آﺷﻔﺘﻪ ﺧﺮاب اﺳﺖ
ﮔﺮ ﺧﻮاﻫﺶ دﻟﻬﺎی ﻣﻦ و ﺗﻮ ﺑﻲ ﺣﺴﺎب اﺳﺖ
ای وای ﺑﻪ ﺣﺎل ﻫﺮ دوی ﻣﺎ
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
همدم یار شدن دیده تر می خواهد
پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
قدم اول این راه جگر می خواهد
بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت
بشنود هر که ز معشوق خبر می خواهد
هر که عاشق شده خاکستر او بر باد است
عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد
هنر آن نیست نسوزی به میان آتش
پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
هرچه گفتنی بود، گفتیم

هرچه شنیدنی، شنُفتیم

باقی‌اَش دیگر

با بوسه‌هایی که بهتر از ما

زبانِ هم را می‌فهمند!
 

manuela89

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
حالا بیا برویم
برویم پای هر پنجره
روی هر دیوار و بر سنگ هر دامنه
خطی از خواب دوستت دارم تنهایی را
برای مردمان ساده ی بی نصیب من
هوای تازه می خواهند!
ترانه ی روشن، تبسم بی سبب و
اندکی حقیقت نزدیک به زندگی
یادت هست؟
گفتی نشانی میهن من همین گندم سبز
همین گهواره ی بنفش
همین بوسه ی مایل به طعم ترانه است؟
ها ری را...!
من به خانه بر میگردم
هنوز هم یک دیدار ساده می تواند
سرآغاز پرسه ای غریب در کوچه باغ باران باشد....
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
روي پيشاني بختم خط به خط چين ديده ام
بس كه خود را در دل آيينه غمگين ديده ام

مو سپيدم مو سپيدم مو سپيدم موسپيد
گرگ باران ديده هستم ، برف سنگين ديده ام

آه يك چشمم زليخا آن يكي يعقوب شد
حال يوسف را ببينم با كدامين ديده ام ؟

آشنا هستي به چشمم صبر كن ، قدري بخند
يادم آمد ، من تو را روز نخستين ديده ام

بيستون ديشب به چشمم جاده ايي هموار بود
ابن سيرين را خبر كن ، خواب شيرين ديده ام
 

goldenboy_erfan

Registered User
تاریخ عضویت
18 دسامبر 2013
نوشته‌ها
77
لایک‌ها
19
تاریک کوچه‌های مرا آفتاب کن
با داغ‌های تازه، دلم را مجاب کن

ابری غریب در دل من رخنه کرده است
بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

حالا که دری هست مرا بال و پری نیست

حالا که مقدر شده آرام بگیرم

سیلاب مرا برده و از من اثری نیست

بگذار که درها همگی بسته بمانند

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
در وادی عشق ِ تــو دلم خسته ترین است
وای از دل دیوانه که دل بسته ترین است

رفتن نتــوانم به رهــی گر تو نباشــی
در راه ِ غمت گام ِ من آهسته ترین است

من زخمــی ِ صد دشنه ی آلوده به زهــرم
باکی نبود ... زخــم ِ تو برجسته ترین است

تسلیــم قضا و قدرم در سفــر ِ جان
در مذهب ِ عشق دیده ی من بسته ترین است

در الفت ِ دیــرینه ی غم با من رســوا
پیــوند غم عشق تو ... پــیوسته ترین است
 

safacity

Registered User
تاریخ عضویت
13 نوامبر 2013
نوشته‌ها
143
لایک‌ها
26
ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ، ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ /
ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ /
ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ، ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ؟
ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ/
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ /
ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ، ﺩﺭﯾﻐﺎ /
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ /
ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑﻮﺩ




کم نامه خاموش برایم بفرست
از حرف پرم گوش برایم بفرست
دارم خفه میشوم در این تنهایی
لطفا کمی آغوش برایم بفرست
گوش اگر گوش تو و..ناله اگر ناله ی من
انچه البته به جایی نرسد فریاد است
 

safacity

Registered User
تاریخ عضویت
13 نوامبر 2013
نوشته‌ها
143
لایک‌ها
26
اخرین شعرعالی پیام «هالو» قبل از انتقال به اوین

معنی عشق عصر ما چاقوست
نفع با چهره های پشمالوست
دور، دور هزارها ترسوست
تا نجابت ضخامت ابروست
چاره اش دستگیری هالوست

باز هم مجلس سران شده است
جنبش چند ناتوان شده است
همه ی نرخها گران شده است
نرخ بر روی جیبمان زالوست
چاره اش دستگیری هالوست

کودک فقر و خانه ای ویران
خود فروشی مردم تهران
افت ناجور قیمت انسان
همه اش کذب و و جنبل و جادوست
چاره اش دستگیری هالوست

شب که خوابیم، گشت بیدار است
ون ارشاد در پی کار است
شاعران.. باز، حکمشان دار است
جای حق چونکه در دل پستوست
چاره اش دستگیری هالوست

می موجود در همه خم ها
بی حجابی میان خانم ها
فقر و بیکاری و تورم ها
همه تقصیر گوگل و یاهوست
چاره اش دستگیری هالوست

شیخ شد هم خدا و هم داور
داد زد باز روی هر منبر:
همه ی مشکلات این کشور
مدل و رنگ البسه یا موست
چاره اش دستگیری هالوست

در جهانی که باورش چینی ست
شعر گفتن گناه سنگینی ست
حبس شاعر همیشه تضمینی ست
شعر، کابوس آن یل ریشوست
چاره اش دستگیری هالوست

موش از ببر بیشه می ترسد
تبر از خاک و ریشه میترسد
این جماعت همیشه
میترسد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
.

او شراب بوسه می خواهد ز من

من چه گویم قلب پر امید را

او به فکر لذت و غافل که من

طالب آن لذت جاوید را.....



فروغ فرخ زاد
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
من آن ستاره‌ی نامرئی‌ام که دیده نشد

صدای گریه‌ی تنهاییش شنیده نشد


من آن شهاب شرار آشنای شعله‌ورم

که جز برای زمین‌خوردن آفریده نشد


من آن فروغ فریبای آسمان گَردم

که با تمام درخشندگی، سپیده نشد


من آن نجابت درگیر در شبستانم

که تا وسوسه بر قامتش تنیده نشد


نجابتی که در آن لحظه‌های دست و ترنج

حریم عصمت پیراهنش دریده نشد


من از تبار همان شاعرم که سرو قدش

به استجابت دریوزگی خمیده نشد


همان کبوتر بی‌اعتنا به مصلحتم

که با دسیسه‌ی صیاد هم خریده نشد


رفیقِ من، همه تقدیم مهربانی تو ...

اگر چه حجم غزل‌های من قصیده نشد


محمد سلمانی
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
پدرم میگفت:

محبتت را به برگ ها سنجاق مزن
که باد با خود می بَرد...
محبتت را به آب جویی بریز
که با ریشه ها عجین شود...
ریشه ها هرگز اسیر باد نیست...

مادرم میگفت:
پروانه ی محبتت را
به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...
محبتت را به خانه ی دلی بنشان
که خیال بیرون شدن ندارد...

و یاد معلمم بخیر...
هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت:
نقطه سر خط...
مهربان تر از خودت
با دیگران باش...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
ای شرقی قشنگ! که شعرم برای توست
در بیت بیت هر غزلم رد پای توست


احساس می کنم که کمی دوست داری ام
تنها دلیل منطقی ام چشم های توست


شاید مرا به اسم قدیمی صدا زدی
باور کنم پرنده ی من! این صدای توست؟!


حال و هوای چشم تو شعر مرا سرود
شعرم همیشه حاصل حال و هوای توست

همواره انتهای غزل خوب می شود
وقتی که انتهای غزل ابتدای توست

در ابتدای چشم تو شعری شروع شد
شعری که بیت های قشنگش برای توست.
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
ﻣﻦ ﻫﻨوز
ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ...
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ
ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ


ناظم حکمت
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
به جز حضور تو ..
هیچ چیز این جهان بی کرانه را
جدی نگرفتم
حتی عشق را...

حسین پناهی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی

تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟
بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟

نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
 
بالا