برگزیده های پرشین تولز

خانهء دلتنگیها

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
65
لایک‌ها
492
گفتم که مجنون می‌شوم، صدبار بدتر
گفتی که لیلی می‌شوم، این‌هم به آن در!
گفتم که بیتابم نکن طاقت ندارم
می‌سوزد این بیتابیَم هم بال وُ هم پر
گفتی که در بی‌تابیت من هم شریکم
«یک،یک» مساوی، می‌شوی با من برابر!
گفتم که زیبایان یکایک بی‌وفایند
گفتی که تهمت میزنی؟! الله اکبر!
گفتم نمی‌خواهم برو، این عاشقی را
گفتی که کفران میکنی، بر عشقْ کافَر؟!
مجنون شدم، لیلی شدی، افسانه سر زد
خوشبختی آمد پشتِ در، مستانه زد در
من آسمان‌ها را به عشقت فتح کردم
در کهکشان‌ها عشقِ ما شد عشقِ برتر!
ناگه صدایی آمد و پلکم سبک شد
ای وایِ من، رؤیایِ من در خواب زد پر!
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
65
لایک‌ها
492
نمی توان به جایی گریخت


حقیقت زیر چتر عادت پنهان است


حال که نه فرار دردی را دوا می کند و نه قرار


باید بر مدار صبر


سماعی مردانه کرد
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
هــــــــی رفیق ...
زیادی خوبی نکن !
انسان است ،
فراموشکار است ...!
از تنهایش که در بیاید ،
تنهایت را دور میزند !
پشت می کند به تو ،
به گذشته ات ...!
حتی روزی میرسد که به تو هم میگوید :
شما !؟
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
پاییز سرد
درختان دلم را گرم کردند
“زرد” ، “قرمز” ، “نارنجی”
زمستان در راه است
تو میتوانی دلم را گرم کنی ؟
درختان فقط پاییز را دوام آوردند
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
65
لایک‌ها
492
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد...
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
ما هم ، شكسته خاطر دیوانه بوده ایم

ما هم ، اسیر طرّه ی جانانه بوده ایم

ما هم به روزگار جوانی ز شور عشق ،

ما هم به روزگار جوانی ز شور عشق ،

روزی ندیم بلبل و پروانه بوده ایم ، بوده ایم

بر كام خشك ما به حقارت نظر مكن

ما هم رفیقِِِِِِِ ساغر و پیمانه بوده ایم ،بوده ایم
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
65
لایک‌ها
492
روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز می گفتم
لیک با اندوه و با تردید
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا می کشت
باز زندانبان خود بودم
آن منه دیوانه ی عاصی
در درونم های هو می کرد
مشت بر دیوارها می کوفت
روزنی را جستجو می کرد
در درونم راه می پیمود
همچو روحی در شبستانی
بر درونم سایه می افکند
همچو ابری بر بیابانی
می شنیدم نیمه شب در خواب
های های گریه هایش را
در صدایم گوش می کردم
دردسیال صدایش را
بانگ او آن بانگ لرزان بود
کز جهانی دور بر می خاست
لیک در من تا که می پیچید
مرده ای از گور بر می خاست
مرده ای کز پیکرش می ریخت
عطر شورانگیز شب بوها
قلب من در سینه می لرزید
مثل قلب بچه آهوها
می نشستم خسته در بستر
خیره در چشمان رؤیاها
زورق اندیشه ام،آرام
می گذشت از مرز دنیاها
روزها رفتند و من دیگر
خود نمیدانم کدامینم
آن منه سر سخت مغرورم
یا منه مغلوب دیرینم!!!
بگذرم گر از سر پیمان
می کشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم...
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
یک نظر بر یار کردم ، یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم ، ابر باریدن گرفت

یک نظر بر باد کردم ، باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم ، کوه لرزیدن گرفت

تکیه بر دیوار کردم ، خاک بر فرقم نشست

خاک بر فرقش نشیند ، آنکه یار از من گرفت

رنگ زردم را ببین ، برگ ِ خزان را یاد کن

با بزرگان کم نشین ، اُفتادگان را یاد کن

مرغ ِ صیاد تو اَم ، افتاده ام در دام ِ عشق

یا بکش یا دانه ده ، یا از قفس آزاد کن ، از قفس آزاد کن

ابر اگر از قبله خیزد ، سخت باران می شود

شاه اگر عادل نباشد ، مُلک ویران می شود

یک نصیحت با تو دارم ، تو به کس ظاهر مکن

خانه یِ نزدیک دریا زود ویران میشود

یار ِ من آهنگر است و دم ز خوبان می زند

دم به دم آتش به جان مستمندان می زند

طاقت هجران ندارد ، قلب پاکش نازکست

گه به آب و گه به آتش ، گه به سندان میزند
 

aryan sTs

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 ژوئن 2014
نوشته‌ها
65
لایک‌ها
492
چشم فروبسته اگر وا کنی
در تو بود هر چه تمنا کنی

عافیت از غیر نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته طبیب تو نیست

از تو بود راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو پرستار تو

همدم خود شو که حبیب خودی
چاره خود کن که طبیب خودی

غیر که غافل ز دل زار تست
بی خبر از مصلحت کار تست

بر حذر از مصلحت اندیش باش
مصلحت اندیش دل خویش باش

چشم بصیرت نگشایی چرا؟
بی خبر از خویش چرایی چرا؟

صید که درمانده ز هر سو شده است
غفلت او دام ره او شده است

تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو

خواجه مقبل که ز خود غافلی
خواجه نه ای بنده نا مقبلی

از ره غفلت به گدایی رسی
ور به خود آیی به خدایی رسی

پیر تهی کیسه بی خانه ای
داشت مکان در دل ویرانه ای

روز به دریوزگی از بخت شوم
شام به ویرانه درون همچو بوم

گنج زری بود در آن خاکدان
چون پری از دیده مردم نهان

پای گدا بر سر آن گنج بود
لیک ز غفلت به غم و رنج بود

گنج صفت خانه به ویرانه داشت
غافل از آن گنج که در خانه داشت

عاقبت از فاقه و اندوه و رنج
مرد گدا مرد و نهان ماند گنج

ای شده نالان ز غم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش؟

گنج تو باشد دل آگاه تو
گوهر تو اشک سحرگاه تو

مایه امید مدان غیر را
کعبه حاجات مخوان دیر را

غیر ز دلخواه تو آگاه نیست
ز آنکه دلی را بدلی راه نیست

خواهش مرهم ز دل ریش کن
هر چه طلب می کنی از خویش کن

رهی معیری »
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
آتشي پنهان ميان بالشم

خواب را از چشم مستم مي ربود

خاطر قديسه ي گيسوي او

درد را از قلب خستم مي زدود



اين چنين آشفتگي هايم نشان

دارد از آن روزگار وصل من

روزگاري كه شدم معشوق تو

روز گاري كه شدي محبوب من



ماه كو تا با نگاهي سوي او

جرعه اي لب تر كنم از جام او

با سري آشفته و چشمي غمين

سحر عشق تو بگويم بهر او



ماه اي افسونگر شب هاي من ...

مرهم بيماري و تب هاي من ...

گر نباشي با كه من قسمت كنم ...

خستگي هاي دل تنهاي من ...
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
عاشقی آواره ام

در غربته چشمانه تو

گریه پنهان کرده ام

از حرمته چشمانه تو

عطر تو را گرفته تنه لحظه های من

صد باغه گل شکفته شده در هوایه من

امشب تمام غربته خود را گریستم , گریستم

شاید دل تو بسوزد برایه من برایه من

من آن موج اشکم که بی اختیارم

خودم را به آغوشه تو میسپارم

تو دریای من باش

به حسرت گذشته همه روزگارم

ز دیروزو امروز دلی خسته دارم تو فردای من باش

یک لحظه نگاه تو مرا راحت جان است

چشمانه تو آرامترین خواب جهان است

زیبایی چشمانه نظر کرده آهو

رازیست که در عطر نگاه تو نهان است

من آن موج اشکم که بی اختیارم

خودم را به آغوشه تو میسپارم

تو دریای من باش

به حسرت گذشته همه روزگارم

ز دیروزو امروز دلی خسته دارم تو فردای من باش

پیشنهاد میکنم حتما آهنگ موج اشک سالار عقیلی رو گوش بدین.
ارزششو داره
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
متن ترانه نامه بانو هایده...حتما گوشش بدین.
تقدیم به مخاطب خاص....
سلام ای بهترینم

هنوز عاشقترینم

اگر از آشیونه دور دورم

غم عشقت تو قلبم مونده با من

از اون خوابی که اسمش زندگی بود

همون عشق و همون غم مونده با من

نگیرید عشق و از من

که میمیرم به غربت

دلم با درد این عشق

یه عمره کرده عادت

تو ویرون من یه سرگردون

فلک کارش همینه

منو رسوای عالم کرد

خودش رسوا ترینه

ندیدی گریه هامو

نخوندی قصه هامو

به آنجایی رسیدم

که گم کردم خدامو

چه بنویسم از این دنیا

به دنیا دل نبندید

فقط یک آه و یک دم

به فردا دل نبندید

سلام ای بهترینم

هنوز عاشقترینم

شبهای غربت اینجا سرد، سرده

فقط شب درد بی خوابیم قشنگه

عزیزم زندگی معنای درده

فقط این عشق و بی تابیم قشنگهسلام ای بهترینم

هنوز عاشقترینم

اگر از آشیونه دور دورم

غم عشقت تو قلبم مونده با من

از اون خوابی که اسمش زندگی بود

همون عشق و همون غم مونده با من

نگیرید عشق و از من

که میمیرم به غربت

دلم با درد این عشق

یه عمره کرده عادت

تو ویرون من یه سرگردون

فلک کارش همینه

منو رسوای عالم کرد

خودش رسوا ترینه

ندیدی گریه هامو

نخوندی قصه هامو

به آنجایی رسیدم

که گم کردم خدامو

چه بنویسم از این دنیا

به دنیا دل نبندید

فقط یک آه و یک دم

به فردا دل نبندید

سلام ای بهترینم

هنوز عاشقترینم

شبهای غربت اینجا سرد، سرده

فقط شب درد بی خوابیم قشنگه

عزیزم زندگی معنای درده

فقط این عشق و بی تابیم قشنگه
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
برای اونکه خودش اینجاستدو میخونه. ..

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم

گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند

این است حریف ای دل تا باد نپیمایی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم

رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست

شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

ای درد توام درمان در بستر ناکامی

و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست

کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی

زین دایره مینا خونین جگرم می ده

تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد

شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
 

Mr.sh3ll

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,186
لایک‌ها
884
@miladkalantar
نمیدونم دردمون مشترکه یا نه
اما دارم میمیرم
 
بالا