برگزیده های پرشین تولز

از چـــی بگم !!! از همه چی خبر دار باش دوست من ...

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید

بنی لوییس بیش از هر چیز در اینترنت به چند زبانه (Polyglot) بودن مشهور است. او از راه جهانگردی و زندنگی در بیست و چند کشور، از نزدیک با این زبان ها آشنا شده و حالا آموخته هایش را به بقیه آموزش می دهد. یکی از این آموخته ها (که فراتر از زبان است) آداب و سنت های کشورهاست.

بنی لوییس در تلاش برای همرنگ شدن با مردم جهان عادات عجیبی پیدا کرده که در مطلب قبل تعدادی از آنها را خواندید (خواندید؟) اگر ادامه اش برایتان جالب است، بقیه این مطلب را بخوانید.







12- بدون اینکه قیمتی پیشنهاد بدهم برای همه چیز باید چانه بزنم

یک فنی که من از هندی ها یاد گرفتم، چانه زنی به شیوه هندی است. این با چانه زنی ما غربی ها متفاوت است (برای چانه زدن به شیوه معمول، من می گویم 10 دلار و شما 20 دلار، آخرش سر یک قیمتی بین این دو به توافق می رسیم) اما شیوه هندی ها برای من خرید با قیمت بی نظیر و استثنایی را به ارمغان آورد.

همانطور که همیشه به مردم می گویم برای سفر دور دنیا بیش از آنکه به پول فراوان نیاز باشد، به هوش برای استفاده از آنچه دارید نیاز است.

فن چانه زدن به سبک هندی: هر قیمتی که فروشنده پیشنهاد می دهد، شما رد کنید و شروع کنید به ایراد گرفتن از جنس؛ آنقدر انگ روی جنس بگذارید تا او قیمتش را بشکند. هیچگاه نباید خود را علاقمند به خرید نشان دهید. دقت کنید «زبان بدن»تان نیز همین را بگوید. همینطور که دارید از فروشنده دور می شوید، سرتان را برگردانید و نیم نگاهی از سر سیری به جنسش بیندازید. (انگار همین الان دارید می روید.)

من همه جا از این روش استفاده می کنم و تاثیرگذاری اش حرف ندارد. این شیوه چانه زنی خورکبازار اجناس دست دوم است.

13- با اینکه نه سیگاری هستم و نه علاقه ای به سیگار دارم، همه جا همراهم یک فندک هست

بعد از اینکه برای یاد گرفتن زبان ترکی به ترکیه رفتم، حمل فندک در هر جایی که پر از سیگاری است (مثل مصر) عادتم شد.



به نظر من سیگار کشیدن کاری مزخرف است و هر وقت در کشورهایی مثل ترکیه و مصر هستم، حس می کنم به دهه 50 برگشته ام، زمانی که منعی برای سیگار کشیدن در اماکن عمومی نبود. سیگاری ها انگار متوجه نمی شوند چقدر به ریه خودشان و اطرافیانی مثل من ضرر می رسانند. جالب اینجاست که آنها با اینکه می دانند پشت سر هم باید سیگار بکشند، معمولا فندک همراهشان ندارند. من اگر سیگاری بودم، قاعدتا یک فندک در جیبم داشتم.

اما یک فرد سیگاری که فندک نداشته باشد، سراغ فندک را از غریبه های دور و برش می گیرد. این برای من فرصتی است که سر صحبت را با مردم ترکیه و بقیه کشورها باز کنم. با داشتن فندک من شانس این را داشتم که وقتی در حال روشن کردن سیگارشان بودم، از آنها سوال دیگری بپرسم و تمرین زبان کنم یا از آنها در مورد برنامه های دیدنی و جالب در حال اجرا در شهر بپرسم. من همیشه و همه جا با خودم فندک می برم.

14- هر وقت دستشویی می روم عذاب وجدان می گیرم

گلاب به رویتان، سیستم فاضلاب در خیلی از کشورها با اروپا و آمریکای شمالی متفاوت است. مثلا در آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیا شما نباید دستمال توالت را در توالت بیندازید و اگر این کار را بکنید، با سیفون کشیدن فاجعه درست می شود. (به احتمال زیاد دستمال گیر می کند و آب بالا می آید و از توالت بیرون می زند و اگر وسط دستشویی راه آب نداشته باشد، از زیر در بیرون می زند و ...)

در این کشورها برای این زباله ها یک سطل آشغال کنار توالت می گذارند اما من از وقتی به ایرلند برگشتم، با اینکه فاضلابش تحمل دستمال را دارد، هر وقت دست به آب می شوم از انداختن دستمال در توالت عذاب وجدان می گیرم.

15- پیتزایم را زیر سس گوجه قایم می کنم

به نظر آمریکایی ها خیلی عجیب است که اروپایی ها سس مایونز می ریزند و نگاهی به سیب زمینی سرخ کرده شان می اندازند و آن را تا کمر در مایونز فرو می کنند.



یک چیزی در همین مایه ها هم در ریودژنیرو می توان دید، آنجا پیتزایشان را زیر خرواری از سس گوجه قایم می کنند، جوری که مزه اصلی پیتزا عوض شود. پس کاری که باید بکنید، این است؛ یک ساشت سس برمی دارید (آنجا در رستوران ها سس گوجه را در بطری نمی آورند) و همه آن را روی یک برش پیتزا می ریزند.

من هم این رسم را برای خودم انتخاب کردم و همیشه هر جا باشم، پیتزا را اینجوری می خورم و نتیجه اش می شود ابروهای در هم رفته کسی که جلویم نشسته!

16- چرت نیم روزی می زنم

اگر در اسپانیا باشید، بعد از ساعت 12 ظهر با این صحنه مواجه می شوید؛ ناگهان همه جا برای دو ساعت تعطیل می شود. البته چون هوا آنجا مثل جهنم داغ است، خودتان نیز علاقه ای به قدم زدن در کوچه و خیابان نخواهید داشت.

به این ترتیب من نیز وقتی آنجا بودم، معمولا یک گوشه ای زیر درخت پیدا می کردم (یا اگر حوصله داشتم برمی گشتم خانه) و برای خودم (به قول اسپانیایی ها) یک siesta خوب می زدم.



اگرچه در بقیه کشورها این کار معمول نیست اما من یاد گرفته ام هر جا که باشم، هر روز سر ظهر خاموش شوم. این چرت نیم روزی فواید زیادی داشته؛ مثلا با خوابیدن در نیمروز در کل به خواب کمتری نیاز دارم و اینگونه به هم ریختن ساعت خوابم به خاطر سفر (jetlag) کمتر می شود.

17- در حدی صادق شدم که باعث دلخوری دیگران می شود

برخلاف آنچه در مورد آلمان ها می گویند، تجربه به من ثابت کرده آنها به هیچ وجه بی ادب نیستند. در آلمان و بعضی از کشورهای شمال اروپا رسم است که با مردم رک باشند و حقیقت را بدون لفافه کف دست شان بگذارند. صریح بودن نشاندهنده احترام به شخص مقابل است. من این مفهوم زیبا را پسندیده ام و برای خودم در زندگی به کار گرفته ام و این باعث شده که در این اجتماعات و فرهنگ ها راحت تر جا بیفتم.

از طرفی در بعضی کشورها مثل کانادا عکسش صادق است و شما ملزم هستید حقایق تلخ را بین تعریف و تمجید ساندویچ کنید یا با تعارف جلا دهید. حالا از نظر من دیگر مقدمه چینی و تعارفات اتلاف وقت است؛ برای همین وقتی در میان مردمی هستم که اهل تعارف هستند، باید دائما به خودم یادآوری کنم که استفاده آنها از عبارات غلط اندازی مانند «این ایده خوبیه اما به نظرت بهتر نیست اگر...» (به جای این ایده مزخفیه، این یکی بهتره) یا «راجع بهش فکر می کنم.» (به جای عمرا) فقط برای این است که مخاطب شان خدای ناکرده ناراحت نشود.



یک دوست کانادایی برایم تعریف کرده بود: «وقتی به آلمان سفر کرده بودم، روزی در کافی شاپی می خواستم عکس بگیرم، ولی به دلایلی نامعلوم این کار آنجا مجاز نبود. کارگر آنجا آمد پیشم و خیلی محکم گفت: «از اینجا عکس نگیرید.» اگر این اتفاق در کانادا افتاده بود، کارگر اینطور منظورش را می رساند: «سلام، ببخشید اما ما ترجیح می دهیم مشتریان اینجا عکس نگیرند. از همکاری شما خیلی سپاسگزارم. روز خوبی داشته باشید.»

18- صداهای عجیب و غریب از خودم درمی آورم

وقتی مثلا انگشتم به جایی می خورد یا مثلا عصبانی هستم و می خواهم فحش بدهم یا حتی خوشحالم و می خواهم از خوشحالی فریاد بزنم، معمولا این ابراز احساسات به زبان انگلیسی صورت نمی گیرد. (مگر اینکه در انگلیسی باشم) معمولا این ابراز احساسات ناخودآگاه به زبان های مختلف از دهان من خارج می شود، حتی وقتی تنها باشم.

مثلا اگر دردم بگیرد به جای اینکه بگویم «آخ» (یا Ouch) معمولا می گویم «اوووووا» (به زبان آلمانی) یا «آی» (به زبان آمریکای لاتین) بسته به آنکه در آن لحظه چه زبانی توی سرم می پیچد.
وقتی می خواهم فحش بدهم حس می کنم استفاده ازت عبارت اسپانیایی «… Me cago en...» خیلی به دلم می نشیند و سپس آن را با عبارت زبیایی مانند la leche, la hostia و غیره مزین می کنم. (این اصطلاحی چند منظوره و پرکاربرد است.)

19- ترجمه کردن اصطلاحاتی که نباید ترجمه شود

من استعداد خوبی در قاطی نکردن زبان ها با هم دارم ولی این استعدادم بی نقص نیست؛ برای همین بعضی کلمات در ذهن من به زبان های دیگر سرایت می کند. بعضی اصطلاحات در زبان های مختلف رایج است و مصطلح ولی ترجمه آن به انگلیسی استفاده ای ندارد.



مثلا وقتی در مصر بودم، متوجه شدم که موقعی که به چیزی در آینده اشاره می کنم، کلمه «ان شاءالله» را نباید جا بیندازم. در زبان انگلیسی معمولا انتهای جملات «خواست خدا باشد» نمی گذارند اما بعد از آن من هر وقت می خواستم در مورد آینده حرفی بزنم، از معادل ان شاءالله در زبان انگلیسی استفاده می کردم.

در بقیه زبان ها نیز برای بیان امید وقوع امری از لغات شرطی استفاده می کنند، در حالی که ما در زبان انگلیسی از جملات امری استفاده می کنیم. یعنی مثلا وقتی کسی به مهمانی می رود، انگلیسی زبان ها می گویند: «خوش بگذره» (Have fun) ولی اسپانیایی ها از عبارت «Que te divertas» استفاده می کنند، من نیز از سرعادت وقتی انگلیسی حرف می زنم، آن را اینگونه ترجمه می کنم: «May you have fun» (به امید آنکه به شما خوش بگذرد.) تنها وقتی این چیزها از دهان بیرون می آید، می فهمم چه چیز بی ربطی گفته ام.

بعضی وقت ها هم اصطلاحات را عینا به انگلیسی ترجمه می کنم. مثلا برای استفاده از اصطلاح «Vivir a cuerpo del rey» آن را مستقیما به انگلیسی ترجمه می کنم: «مانند بدن یک شاه زندگی کردن» (To live like a king’s body) که به جای اینکه از معادلی که برای آن در انگلیسی داریم، استفاده کنم: «مانند شاه زندگی کردن» (To live like a king). راستش به نظرم اسپانیایی ها مفهوم را بهتر می رسانند چون ذهن یک شاه دائم باید درگیر جنگ و قحطی باشد.

20- زبان اشاره ام مخصوص خودم است

در کشورهای مختلف طرز بیان به زبان اشاره متفاوت است. ماه ها طول کشید تا من بتوانم ادایی را که فیلیپینی ها در رستورن درمی آورند تا برایشان منو یا صورتحساب بیاورند، از ذهنم پاک کنم ولی هنوز هم وقتی می خواهم تاکید کنم که چیزی پر شده، مثل برزیلی ها دست هایم را باز و بسته می کنم. (این یکی در ضمیر ناخودآگاهم حک شده!)



بعد از شش ماه زندگی در تایوان، چین و هنک کنگ وقتی می خواهم چیزی را با دست حساب کنم، به سبک چینی ها حساب می کنم. یعنی وقتی به عدد شش می رسم، ترجیح می دهم با دستم ادای تلفن زدن را دربیاورم به جای اینکه سراغ دست دوم بروم.

یا مثلا وقتی می خواهم اشاره کنم که چیزی خوشمزه است، به جای آنکه دستم را روی شکمم بکشم، راحت تر هستم که انگشت اشاره ام را روی لپم فشار بدهم. (این را از ایتالیایی ها یاد گرفتم.) اگر هم در خیابان از من آدرس بپرسید، برای نشان دادن علامت «راه رفتن» به جای آن که دو انگشتم را روی دست دیگرم تکان بدهم، دو دستم را به حالت موج عقب و جلو می برم.

21- هیچ وقت در خانه کفش نمی پوشم

این عرفی است که در خیلی از کشورها رایج است و من دیگر یادم نمی آید که کدام کشورها این عرف را ندارند. بسیاری از اروپایی ها، آسیایی ها و آمریکای جنوبی ها قبل از ورودبه خانه کفش شان را درمی آورند و در خانه خود یا دیگران با دمپایی، جوراب یا پابرهنه راه می روند. برای همین وقتی در آمریکا خانه دوستی می روم و کفشم را درمی آورم، چپ چپ نگاهم می کنند.

22- هر وقت هواپیمایم روی زمین می نشیند، از ذوق دست می زنم

این کار در میان خیلی فرهنگ ها به خصوص ترک ها رسم است اما غربی ها با دیدن این صحنه قیافه های عجیبی به خود می گیرند. من معمولا شروع کننده نیستم اما همیشه منتظرم تا یکی شروع کند و من هم به او ملحق شوم و به افتخار خلبان کف بزنم و توقع دارم بقیه هم این کار را بکنند.



کمتر کسی از مسافرت زیاد با هواپیما خوشش می آید اما من خدا را به خاطر این پیشرفت تکنولوژی شاکرم. پس دست می زنم به افتخار این معجزه علم که مرا در ظرف چند ساعت جایی می برد که قدیمی ها ماه ها طول می کشید تا به آنجا برسند.

23- قاطی کردن این آداب که موجب سردرگمی خودم و ناجور شدن روابطم با بقیه می شود

همانطور که تا حالا متوجه شده اید، عادات و چیزهایی که من یاد گرفته ام، با هم در تضادند. (در انتخاب دوست سختگیری می کنم ولی در عین حال با همه صمیمی می شوم حتی با پلیس! با مردم صادق و رک باشم اما تظاهر کنم که مجذوب لوگو و شعار بی نظیر روی کارت ویزت آنها شدم.) این وضعیت، زندگی من در یک کلام است.



توی ذهن من مشتی از قوانین اجتماعی متضاد با هم به شکل آش شله قلم کار بالا و پایین می شوند و هر وقت می خواهم با آدمی جدید سر صحبت را باز کنم، یکی از اینها ممکن است اشتباهی از دستم در برود. (یک عالمه ماچ بر لپ شان می زنم، زیادی نزدیک می شوم یا زیادی دور می شوم، یکهو رک می شوم و به آنها بر می خورد یا زیادی تعارفی می شوم که دیگر حرف هایم را جدی نمی گیرند.)

وقتی که باید دائم آداب معاشرت تان با مردم را عوض کنید، قضیه خسته کننده می شود اما این جریمه کسی است که دائم محل زندگی اش را عوض می کند. کارم به جایی رسیده که دیگر نمی توانم تشخیص بدهم چه چیزی کجا عجیب است. تقریباتمام آدابی که در این لیست نوشته ام، وقتی در آن کشور و در میان آن مردم هستم، به نظرم طبیعی می آید اما وقتی جایم را عوض می کنم، ناجور می شود. آداب و رسومی که با آن بزرگ شده ام و برای دو دهه قسمتی از دنیای من بود، باید از ذهنم پاک بشود تا راحت تر بتوانم در سراسر جهان دوستان جدیدی پیدا کنم.

درتمام این مدتی که سفر کردم، نه تنها باید زبان های مختلف را می آموختم بلکه باید سیستم روابط اجتماعی فرهنگ های مختلف را بلد می شدم و خیلی روان و سلیس از یک سیستم به سیستم دیگر تغییر فاز می دادم. هر وقت موفق شوم می توانم با افتخار بگویم که ارتباط جدید که ایجاد شده، به این دلیل است که مردم با من احساس راحتی کرده اند چون من مانند خودشان با آنها حرف زدم. اما اگر کوچکترین لغزشی داشته باشم، ممکن است مردم را ناراحت کنم یا مخوجب شوم که علاقه ای به ایجاد ارتباط با من نداشته باشند (که باز هم به ضرر من تمام می شود)، چون باز هم از نظر آنها من می شوم «یک خارجی روی اعصاب»!

من باز هم به تلاشم برای یادگیری این تفاوت های جالب بین فرهنگ من و ما ادامه خواهم داد. اگر روزی شما من را دیدید که غیرطبیعی و مسخره رفتار می کنم، شاید به خاطر این باشد که کلا آدم مسخره ای هستم و شاید هم به خاطر این باشد که در آن لحظه فاز و نول قاطی کرده ام و نمی دانم طبق کدام عرف اجتماعی باید با شما رفتار کنم.
 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی

*******
این شماره را با عکسی از آنا خانم نعمتی در کنار دخترش رایکا شروع می‌کنیم. در یک کافه پر از عکس های شاعران، نویسندگان و هنرمندان. به اصطلاح خودمانی تر در یک کافه روشنفکری!


سلفی یهویی یکتا ناصر. خدا طراح این سویشرت های کلاه‌دار را بیامُرزد! خیلی کاربردی هستند این سویشرت ها. مخصوصاً هنگام سلفی‌های یهویی!


دو رفیق قدیمی و محبوب، پس از سال ها دوباره در یک عکس قرار گرفتند و اینستاگرام را ترکاندند! اخیراً شایعه اختلاف بین نیوشا ضیغمی و شیلا خداداد اوج گرفته بود.


نیکی مظفری هم با این کامنت در زیر عکس بالا نشان داد که او این عکس را گرفته است! دوستان هنرمند حواستان به کامنت هایتان هم باشد! ما در کمین هستیم!

این عکس صرفاً بخاطر این انتخاب شده که ببینید تنها 2 دقیقه پس از آپلود شدن عکس، بیش از 500 نفر عکس اسطوره خود را لایک کرده اند. آماری که در کمتر پیجی در تمام اینستاگرام دیده می‌شود.


چهره های ایرانی روزانه الگوهای جدید و متعددی برای عکاسی پرتره کشف می‌کنند و این، یک موضوع کاملاً عادی است! ترانه مکرمِ ترانه سرا هم یکی از این الگو ها را ارائه کرده است. دستش هم درد نکند.


اوج بانمکی لاله صبوری با یک شوخی تاریخ مصرف گذشته! از احسان کرمی و رابعه اسکویی عزیز بابت تحمل این شوخی تشکر می‌کنیم.


عکسی جدید از سریالی در حالِ ساخت «عشق تعطیل نیست». زانیار خسروی و مهناز افشار. زانیار اگر بخواهد می‌تواند وارد فوتبال هم بشود و روی پژمان جمشیدی را کم کند!


آرش برهانی در مالزی سخت مشغول تمرینات آماده سازی خود برای شروع نیم فصل دوم است.


حمید گودرزی این عکس را به اشتراک گذاشت و زیرش نوشت: روباه!

ما که چیزی دستگیرمان نشد. اگر شما چیزی از این عکس و متن فهمیدید به ما هم بگویید!


ترلان پروانه با سن و سال کمش خیلی سریع تر از آنچه که فکرش را بکنید در راه ستاره شدن قدم برمی‌دارد و با دقت و تلاش بی نظیر، تمامی فاکتور های یک چهره‌ی ایرانی را رعایت می‌کند. چهره ای که فالوئر جذب کند، لایک و کامنت خورش هم بالا باشد. جنبه های هنری هم که در مرحله چندم است!


الناز حبیبی یکی از با درک ترین ستارگان ما است. خودش کاملاً درک می‌کند و می‌داند که کجا باید عکسش را سیاه و سفید بکند تا ما در زحمت نیافتیم! ما هم در عوض همیشه از الناز خانم تشکر صمیمانه کرده ایم!


عکس زیبای ساتیار خانِ طالب‌زاده که همیشه خدا خواب است! ما که تا بحال یک عکس هم از موقع بیداری آقا ساتیار ندیده ایم. البته نکته جذاب این عکس، لباس های زمستانی بانمک اوست!


بهاره کیان افشار و علی صالحی و سایر دوستان در پشت صحنه یک فیلم.


چالش عکس با مادر هنوز در جریان است. این هم عکس پریناز ایزدیار با مادر محترم.


بهرام رادان و روزبه نعمت اللهی در یک کافه روشنفکری دیگر!


سلفی همسرِ عادل غلامی با عادل و دوستشان. بلند کردن ریش در بین والیبالیست ها یک مُد همگانی شده است.


وقتی همه چهره ها در صفحه شخصی‌شان تبلیغات می‌کنند چرا امیرمحمد نکند؟ مگر بچه‌مان دل ندارد؟!


بنیامین بهادری با انتشار این عکس از مادرش بابت بافتنی های زیبایی که بر تن خودش و بارانا است، تشکر کرد.


طناز طباطبایی، زل زده به پنجره باران گرفته. احتمالاً بپرسید از کجا معلوم که طناز است و شخص دیگری نیست؟! ولی متاسفانه ناچار هستید قبول کنید که این خانم حاضر در عکس، طناز است. چون واقعاً طناز است!


زحمت این عکس را هم همسایه رو به رویی کاوه سماک باشی از تراس خانه شان کشید. کاوه هم که دید خوب افتاده است، گفت عکس را بلوتوث کن بگذارم در اینستاگرام.


بهروز افخمی و همسرش، مرجان شیرمحمدی در کنار حمید گودرزی و سایر دوستان در پشت صحنه یک فیلم. مرجان شیرمحمدی پس از ازدواج با آقای افخمی دیگر در هیچ فیلمی بازی نکرد.


دل نوشته مهراوه شریفی نیا در تقدیر از آقایان پت و مت.


عکس زیبای شهرام قائدی و مادرش در ادامه سریال چالش عکس با مادر.


سلفی یهوییِ سیدمحمد موسوی با سگ خانگی اش، میشل خانم!


آرام جعفری، بازیگر سریال های طنز و بغضاً غیر طنز، در کنار پاپا نوئل ورژن وطنی. الان آرام خانم کیسه را سر و ته کرده که چه بشود دقیقا؟ چه تفکری پشت این اقدام وجود دارد؟!


سحر جعفری جوزانی هم در حال گذراندن دوره پی‌.اچ‌.دیِ کشف حالات جدیدِ سلفی است. سلفی ای که هم خودت در آن باشی، هم آیینه و هم تصویرت در آیینه بدون اینکه گوشی دیده شود کار هر کسی نیست!


کلکسیون لوکس و میلیادی هوتن قلعه نویی. گوشی های خاص دیزاین «فِراری»، ساعت Rolex طلا و دسبند طلای مزین به الماس، دکمه سر دست جواهر با خودکار طلا اندود. آی پد ایر 2 را هم آن زیر گذاشته تا ریا نشود!


یک روز خوب، وحید طالبلو و مهاتما گاندی در جنوب کلکته!


اصغر فرهادی و رفقا در کنار جناب آقای کانگورو در باغ وحشی در استرالیا.

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
عکس جالب احسان خواجه امیری از دوران کودکی اش، در آغوش پدرش، استاد ایرج.


بهاره رهنما اشاره کرد که پوستین پشمی را نخریده است، بلکه صرفاً از آک بودن درش آورده است.


آزاده زارعی در کنار امیر دژاکام، بازیگر قدیمی سینما، تئاتر و تلویزیون.


عکسی جالب از نگار جواهریان در نمایش شازده کوچولو. در این نمایش خود نگار نقش شازده کوچولو را ایفا می‌کند.


گزیده ای از عیادت هنرمندان از اکبر عبدی عزیز. لیلا بلوکات، روزبه نعمت اللهی، شهرام زمانی و احمد پورمخبر.

دکتر فرزین سرکارات، همسر شیلا خداداد هم که پزشک معالج آقای اکبر عبدی و تمامی هنرمندان هستند!


عکس جالب علی‌رام نورایی با تیپ و ژست ماتریکسی!


لاله اسکندری غرق در گوشی خود بود که دوستش این عکس را از او گرفت.


سلفی نرگس محمدی و دوستان،


عکس بی‌کیفیتی که نعیمه ****‌دوست از خود در کنار مریم امیرجلالی در شب تولدش به اشتراک گذاشت.


لیلا اوتادی در رستوران. خدا می‌داند اگر فلاش قوی برخی دوربین ها نبود برخی دوستان با چه اُفتِ لایک و کامنتی مواجه می‌شدند!


مهراب قاسمخانی و نویان در حال ماشین برقی سواری. با خاطراتی جالب از مهراب در زیر عکس.


وقتی سحر قریشی حوصله اش سر می‌رود. من منو من، منو منو من!

11 هزار لایک هم در زیر عکس که گویای همه چیز است!


بهنوش بختیاری باز هم جایزه بدون شرح ترین عکس ما را از آن خود می‌کند. تنها بازیگری که عکس های مونتاژی از خود به اشتراک می‌گذارد، بهنوش بختیاری است.


سیما تیرانداز و دوستش در حال نوش جان کردن شیشلیک مخصوص.


سلفی بامزه احسان خواجه امیری و پسرش آقا ارشان که در خانه تنها هستند و حوصله شان حسابی سر رفته است.

احسان و ارشان مشغول سلفی گرفتن بودند که با بوی سوختگی شدیدی مواجه شدند. بقیه ماجرا را در زیر می‌بینید.

سپند امیر ******* با این عکس ترکیبی جالب از کودکی های خودش اعلام کرد که 37 ساله شده است. ضمن اشاره به این موضوع که اصلاً این سن و سال به سپند نمی آید، تولدش را هم تبریک و شاد باش عرض می‌کنیم.


عمو پورنگ و مادرش در شب تولد مادر جان.


پیمان معادی در سکانسی از فیلم ملبورن که مدت ها است منتظر اکران‌اش هستیم.


لیندا کیانی عکسی از خواهرش، کیانا به اشتراک گذاشت که دارد خود را برای اولین کنسرتش آماده می‌کند.


این چند روز پر بود از تولد. عماد طال‌بزاده هم 30 ساله شد و این عکس دسته جمعی هنرمندان مربوط به شب تولد عماد است. از راست: پژواک انتظاری، پویا حیدری، نمی‌شناسیم، عماد طالب‌زاده، علیرضا طلیسچی، شهاب رمضان، میلاد باران و امید حاجیلی که جمعی مخلوط از خواننده های مجاز و غیر مجاز را تشکیل داده اند!


عکسی بامزه از زوجِ هنری بامزه! نیما فلاح و سحر ولدبیگی.


صدف طاهریان.


خاطره بازی پرستو صالحی با نیمکت و کلاس و مدرسه.


شما را با کامنت نیما شاهرخ شاهی در زیر عکسِ سارا منجزی تنها می‌گذاریم.


گویا دیروز حال پوریا عالمی خیلی مساعد نبود!


و در پایان سلفی عجیب و غریب رامسین کبریتی! اگر به صفحه رامسین سر بزنید به دیدن این جور سلفی ها عادت می‌کنید.

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
این شماره را با عکسی زیبا از فرهاد قائمیان در حال خدمت به زائرین حرم امام رضا (ع) آغاز می‌کنیم. آقای قائمیان مفتخر به عنوانِ «خادم» در حرم رضوی هستند.


احترام نظامی سید مهدی رحمتی به حرم امام رضا (ع)، یکی دیگر از عکس های زیبای هفته گذشته بود.

رضا صادقی فعالیت در صفحه خود را بیخیال شده و این روز ها فقط به جای تیارا و از صفحه او پست می‌گذارد. صفحه ای که نام پرنسس تیارا صادقی را برای آن انتخاب کرده است! احتمالاً رضا جان خود را شاه فرض کرده اند که لقب شاهزاده را به تیارا خانم داده اند!


الهه حصاری در حال تامین ویتامن D مورد نیاز بدنش. فقط الهه جان کرم ضد آفتاب یادت نرود!

از هنرنمایی های الهه حصاری می‌توان به «قاعده تصادف» اثر بهنام بهزادی، «انتهای خیابان هشتم» اثر علیرضا امینی، «آزاد راه» اثر عباس رافعی و «زنان ونوسی، مردان مریخی» اثر کاظم راست گفتار اشاره کرد.

لیلا اوتادی این عکس را سر صبح گرفته است! خودش زیر عکس هشتگ زده و این موضوع را بیان کرده است.


جواد رضویان است و عکس‌های متفاوت اش!


بهاره کیان افشار در کنار حدیث مدنی و سارا بهار لو، دو بازیگر نوجوان در پشت صحنه فیلم ع ش ق یا همان عین شین قاف. حتماً بازی سارا کوچولو را در فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند به یاد دارید.


سیاوش خیرابی و حسین ******* در تله کابین.


سلفی زیبای سیروان خسروی و کاوه یغمایی، دو موزیسین موفق در دو سبک متفاوت.


شهرزاد کمالزاده در روز های اخیر روند صعودی شگفت انگیزی از لحاظ فعالیت و جذب فالوئر در اینستاگرام داشته است. عکس های آتلیه ای، سلفی های خاص و خلاقانه و بعضاً عکس هایی بدون شرح که نمونه ای از آنها را در زیر مشاهده می‌کنید!


علیرضا دبیر در حال هرس کردن درختان حیاطشان. این درختی که ما می‌بینیم، علیرضا جان بیشتر ضربه فنی اش کرده تا هرس! خسته نباشی دلاور... خدا قوت پهلوان!


خدا را شکر اکبر عبدی عزیز از بیمارستان مرخص شده و به آغوش خانواده بازگشته است. امیدواریم هرچه زودتر آقای عبدی را دوباره در پرده سینما یا قاب تلویزیون ببینیم. همان طور که میبینید عمو پورنگ هم به عیادت اکبر عبدی رفته بود.

عکس آتلیه ای علی لهراسبی با ژستِ « متفکرِ بی حوصله»!


تیم ملی فوتبال به زودی عازم استرالیا برای حضور در جام ملت ها است. ضمن آرزوی موفقیت برای عزیزان، منتظر پوشش لحظه به لحظه اخبار و حواشی استرالیا توسط ملی پوشان در صفحات شان هستیم!

- من و کانگورو، همین الآن، یهویی!

- من، کلی خسته، پس از پاس گل!

- من و داورِ بییییییب که پنالتی نگرفت.

- من و هاشم وقتی داریم فوش می‌خوریم!

و ...


چالش عکس با مادر ادامه دارد. کمند امیر ******* این عکس را در کنار مادر محترم گذاشت و در اقدامی عجیب برادرش سپند و برزو ارجمندِ داغدار را به چالش دعوت کرد.


سپند هم بلافاصله پاسخ خواهرش را داد و این عکس را به اشتراک گذاشت، فقط مادر عزیز در این عکس یک مقدار کلافه به نظر می‌رسد!
سلفی تلویزیونی ها، شاهین جمشیدی، محمدرضا احمدی و احسان حق شناس.


باید بگوید این جای سرخاب و سفیدابِ یار است و با سرعت نور مکان را به مقصد «درک اسفل السافلین» برای همیشه ترک کند! چون اگر ترک نکند خودِ «طرفش» زحمت این عزیمت را می‌کشد!

در ضمن ما متوجه نشدیم هدف حسام جان از مطرح کردن این سوال چیست!


السا فیروز آذر و دوستان در حال گذراندان تعطیلات، ریلکسیشن و مگه داریم!!


مازیار فلاحی و رفقا در حال خواباندن درِ گوش آبگوشت، با نان سنگک و ترشی مخلوط و سایر مخلفات.


غیر ممکن است یکی از چهره های ما به لندن برود و در کنار این باجه تلفن های قرمز عکس یادگاری نگیرد!شهری با این همه جاذبه و مکان دیدنی، چرا گیر داده اید به این زبان بسته ها!


محمد علیزاده دارد خود را برای کنسرت هایش آماده می‌کند.


سلفی وحشت زده نادر ******* و فرزندانش، آقا هومان و بارسین خانم.


آرامش ساحلیِ علی پهلوان.


ویشکا آسایش و دوستان پس از فتح بلند ترین نقطه ایران. تبریک به ویشکا خانمِ ورزشکار.


سلفی با بدنه ماشین هم کشف شد، البته نه با هر ماشینی! با پراید هاچ‌بک نقره ای عکس برای کارت ملی هم نمی‌شود گرفت چه برسد سلفی!

با تشکر از مریم خانم معصومی.


معلوم است علیرضا مبلغ گزافی را برای اجاره این استخر پرداخته است که انقدر دلش پر است!

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
شیرین کاری بهاره رهنما با مجسمه ای در یکی از بازار های ترکیه.


نفیسه روشن و ببر بنگال، همین الان، یهویی!


لاله صبوری با این عکس و متن، یکی از دغدغه های مهم زندگی اش را مطرح کرد. این که پاریس بهتر است یا استامبول؟! و پس از کلی بحث، خودش و ما را همچنان بلاتکلیف گذاشت که پاریس خوب است یا استامبول؟!


احتمالاً محسن افشانی با این عکس و قانون شکنی اش خیلی حال کرده است، یا شاید خواسته سرعت و قدرت خودوی لوکس اش را به رخ بکشد! هر چه باشد، نه خود این اقدام، نه عکس اش و نه به اشتراک گذاشتنش قابل قبول نیست، مخصوصاً از شخصی که لقب هنرمند را به دوش می‌کشد.

عکس آتلیه ای نیلوفر پارسا.

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
عکس نسبتاً قدیمی خانم های بازیگر، مربوط به فیلم توقیف شده سپید و سیاه در 4 سال پیش که بالاخره مجوز اکرانش صادر شد. مهشید افشار زاده، آزاده مهدیزاده، فریبا طالبی، شهرزاد کمالزاده، فریبا نادری، نگین معتضدی و حنانه شهشهانی در عکس دیده می‌شوند.


لیلا بلوکات در حال اسکی در پیست دربندسر.


عکس یادگاری علی آقا کریمی و جناب زرافه که برای اینکه بهتر در عکس بیافتد، نیمرخ شده است!


تبریک کریسمس به سبک پولاد کیمیایی!


وقتی همه در کنار مادرشان عکس می‌گذارند، چرا امیر تتلو نگذارد؟!

خانم زاهدی اگر اشتباه نکنیم همین اینستاگرامی که هر روز در آن عکس می‌گذارید هم اپپلیکیشنی برای موبایل است!


عکس بدون شرح نیوشا ضیغمی و عروسک دوران بچگی اش!


این هم عکس جدید نگاه خانمِ یگانه همراه با قربان صدقه های بابا در زیر عکس.

بالاخره آقا ساتیارِ ما از خواب بیدار شد!


این هفته دو تن از والیبالیست های تیم ملی، شهرام محمودی و آرمین تشکری به خانه بخت رفتند. شبکه های اجتماعی هم پر شده بود از عکس های لو رفته از این جشن‌های عروسی . بخاطر این که نمی‌توانیم خود عکس ها را بگذاریم، به گذاشتن عکس کارت عروسی آرمین تشکری بسنده می‌کنیم!


مصطفی پاشایی که پس از مرگ برادرش به خوبی از فضای ایجاد شده استفاده کرده و خود را پرزنت کرده بود، با خوانندگی و بیرون دادن آهنگ با صدای معمولی اش، روند صعودی خود را به اوج رساند. مصطفی پاشایی صرفاً مشهور است، ان هم زیر سایه برادرش. به هیچ وجه محبوب نیست. این نتیجه گیری را میتوانید از نظرات و کامنت های هواداران برادرش در زیر عکس ها دریابید.


عکس عجیب و غریب الناز شاکردوست. باور کنید که خودِ الناز این عکس را به اشتراک گذاشته بود، ما دستکاری نکردیم!


احسان خواجه امیری و دوستش در توچال.


آرش برهانی علاقه ای به حضور در عکس های خود ندارد و در بیشتر عکس هایش کلاً 10 پیکسل هم اشغال نکرده! در این عکس هم ما کلی گشتیم تا آرش را پیدا کنیم!


افسانه پاکرو.


سلفی نیکی کریمی در کنار بابک کریمی، مینا سلیمی، مروارید کاشیان، علی افشین راد و سایر عوامل فیلم «مرگ ماهی».


سلفی امین حیایی و آرش پولادخان، همسر نیوشا ضیغمی. آرش خان تاجر و کارشناس جواهرات هستند.


سیما خضر آبادی پشت رُل نشسته و منتظر است پیست کارتینگ آماده شود. نام خودش را هم هشتگ زده که اگر کسی نامش را جستجو کرد، این عکس بالا بیاید!


بحث های عرفانی - فلسفی سمیرا حسینی به عقل ما معمولی ها قد نمی‌دهد. روشن فکر ها بخوانند و تفسیر کنند. ما که رفتیم!


سلفی مژده لواسانی و فلامک جنیدی در فرودگاه شیراز.


عکس بامزه ارشان، پسر توپولوی احسان خواجه امیری که پدر را در خرید همراهی می‌کند!

سلفی یهویی صدف طاهریان و دوستش.

نیوشا ضیغمی با این عکس کریسمس را به هموطنان مسیحی عزیز تبریک گفت.


فقط امیدواریم جشن تولد نیما فلاح به خیر بگذرد و نیازی به آمدن آتش نشانی نباشد! احتمالاً سحر ولد بیگی همسرش را هنگام ورود با کوکتل مولوتف سورپرایز کرده است!


پگاه آهنگرانی با گریم جدیدش، منتظر و خیره به آن سوی پنجره.


آن قدر که چهره های ما کریسمس را پوشش داده و تبریک گفتند، عید نوروز را تبریک نگفته اند! این هم تبریک فلور نظری.


بهنوش طباطبایی در ساحل یکی از جزایر خلیج فارس.


خُب به سلامتی ارسلان قاسمی هم در کابین خلبان عکس گرفت.


هفته گذشته تولد سحر قریشی بود که سیل پست های تبریک را به سوی خود روانه کرد. سحر هم این عکس را به بهانه تشکر از پیام تبریک ها به اشتراک گذاشت.


عکس پرشی زهرا عاملی و دوستان. ژست پرشی یکی از قدیمی ترین و جالب ترین ژست های عکس، مخصوصاً در عکس های همگانی در تمام ملت ها است. این هم از اطلاعات عمومی امروزمان!

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
بزن بزن های سینماگران ایرانی


سینما هم مثل حرفه های دیگر از اختلاف خالی نیست. اسمش را بگذاریم مجادله یا مناقشه یا همان دعوا؟ گاهی ختم به خیر می شود و گاهی این کینه بین طرفین می ماند. خیلی وقت ها هم پروژه ضرر کرده و مستقیما به کیفیتش صدمه واردشده است. ماجرا البته فقط درون یک پروژه نیست؛ گاهی دامنه مناقشات فراتر می رود و منشأ آن اتفاقات بیرونی است.

سینما هم مثل حرفه های دیگر از اختلاف خالی نیست. اسمش را بگذاریم مجادله یا مناقشه یا همان دعوا؟ گاهی ختم به خیر می شود و گاهی این کینه بین طرفین می ماند. خیلی وقت ها هم پروژه ضرر کرده و مستقیما به کیفیتش صدمه واردشده است. ماجرا البته فقط درون یک پروژه نیست؛ گاهی دامنه مناقشات فراتر می رود و منشأ آن اتفاقات بیرونی است.

بهانه این پرونده جدل رسانه ای مهناز افشار و روح الله حجازی بر سر فیلم سینمایی «مرگ ماهی» است. رویرکدمان هم شرح اتفاقاتی است که رخ داده؛ بدون قضاوت.



به این مجادلات باید دوئل این افراد را هم اضافه کرد: دلخوری محسن تنابنده و علیرضا امینی بر سر فیلم «هفت دقیقه تا پاییز» و کیفیت آن، اعتراض شدید پرویز پرستویی به مهدی کریمی تهیه کننده فیلم «آژانس شیشه ای» (اتفاقی که به تازگی پرستویی از آن پرداه برداشته و گفته تهیه کننده پولش را نداده)، اختلاف سلیقه امین تارخ و نیکی کریمی بر سر فیلم «سارا»، دعوای منوچهر هادی و سعید دولتخانی کارگردان و نویسنده فیلم «یکی می خواد باهات حرف بزنه» و انتقاد کمال تبریزی به محمود رضوی تهیه کننده «خیابان های آرام» که معتقد است تلاشی برای اکران فیلم نکرده.

این را هم بگوییم مناقشاتی که رسانه ای نشده اند و بیشتر به حریم خصوصی پهلو می زنند از این گزارش بیرون مانده. نتیجه به دست آمده هم جالب است؛ بهروز افخمی، ابراهیم حاتمی کیا، کمال تبریزی و منوچهر هادی رکورد بیشترین جدل های سینمایی را میان کارگردان ها دارند. این رکورد در میان بازیگران متعلق است به فریبرز عرب نیا و حامد بهداد.

پیش درآمد دعوای مهناز افشار و روح الله حجازی

کمتر کسی فکر می کرد افشار و حجازی بر سر «مرگ ماهی» دچار مشکل شوند، آن هم در شرایطی که هم کارگردان و هم خانم بازیگر، عکس های سلفی و غیرسلفی خودشان ار از پشت صحنه این فیلم به اشتراک می گذاشتند. چند روز پیش اما مهناز افشار در اینستاگرامش متنی نوشت و از تنظیم یک شکایت علیه حجازی خبر داد.

از آنجا که در مدت فیلمبرداری عکسی از «مرگ ماهی» منتشر نشده و افشار هم ساکت نشسته بود، کسی خبر نداشت بازیگر دیگری جایگزین او شده. حالا آنطور که افشار گفته او حتی با داشتن قرارداد یک روز هم جلوی دوربین نرفته.

واکنش افشار

مهناز افشار چند روز بعد از انتشار متنی در اینستاگرامش، یادداشتی دیگر برای رسانه ها نوشت؛ البته از این متن هم نمی توان به دلیل اختلاف او با حجازی و اصل ماجرا برد.

واکنش حجازی

روح الله حجازی هم به شیوه افشار دست به قلم برد اما او هم به ریز ماجرا ورود نکرد: «قصه «مرگ ماهی» که اولین قراردادش را با مهناز افشار امضا کرد! غصه دار است. از اینکه بازیگری که میتوانست و می بایست الگوی حرفه ای گری و اخلاق مداری باشد، بی واهمه مفاد قراردادش را زیر پا، و دست عوامل پروژه را در پوست گردو گذاشت! اما غصه بزرگتر آن است که وی به محض اطلاع از پذیرفته شدن «مرگ ماهی» در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر، حتی به قدر تعیین تکلیف و بررسی مدعای خود توسط شورای داوری خانه سینما نیز تحمل نداشت و به امید «مرگ ماهی»، از هیچ تلاشی برای گل آلود کردن این آب، کوتاهی نکرد.»

نتیجه

فعلا افشار شکایت کرده و به استناد «رفتار غیرقانونی» خواستار کنار گذاشتن «مرگ ماهی» از بخش مسابقه جشنواره فجر است. هم افشار و هم حجازی منتظر اعلام رأی خانه سینما هستند و تا آن زمان می خواهند سکوت اختیار کنند.

طرفین ماجرا

ابراهیم حاتمی کیا - مجید رجبی معمار

ماجرا چه بود؟

بعد از ساخت روبان قرمز، بنیاد روایت که در آن زمان مجید رجبی معمار مدیرعامل آن بود، از حاتمی کیا دعوت کرد تا فیلمی با موضوع ناو «وینسنت» بسازد. ماحصل این همکاری منجر به تولید فیلم «موج مرده» شد؛ فیلمی که در زمان تولید آن گفته می شد در حال و هوای «آژانس شیشه ای» است و حاتمی کیا در آن باز هم خیلی از خطوط قرمز را درنوردیده و قرار است خیلی ها را با حرف هایش شوکه کند.

فیلم برای حضور در جشنواره فیلم فجر آماده شد و به بخش مسابقه این جشنواره راه پیدا کرد اما همزمان با شروع جشنواره شایعه های توقیف فیلم آن هم توسط نهاد تولید کننده، یعنی بنیاد روایت به گوش رسید؛ شایعه هایی که در نهایت در روز اکران فیلم در سالن سینمای رسانه رنگ واقعیت به خود گرفت. در حالی که سالن انتظار سینما استقلال مملو از جمعیت بود و اهالی رسانه در حال ورود به سالن برای تماشای فیلم بودند، اعلام شد که فیلم «موج مرده» بنا به درخواست تهیه کننده از جشنواره حذف شد.



واکنش حاتمی کیا

حاتمی کیا با یک کیسه پر از نگاتیو که در دست داشت وارد سالن سینما استقلال شد و در پشت میزی که برای برگزاری نشست های مطبوعاتی در نظر گرفته شده بود نشست و بلافاصله از داخل کیسه، نگاتیوهای فیلمش را درآورد و روی میز چید و گفت اینها همه موارد اصلاحی فیلم من است که بنیاد روایت دستور به حذف آنها را داده است.

او در این نشست تندترین انتقادها را به نظامیان فعال در سینما کرد. مشهورترین اظهارنظر او در این نشست همان جمله معروفی است که گفت: «جای پوتین نظامیان روی صورت من است.»
واکنش بنیاد روایت

مجید رجبی معمار در این نشست اعلام کرد که فیلم ساخته شده با فیلمنامه تصویب شده در بنیاد مغایرت دارد و مورد تایید ما نیست.

نتیجه

احمدرضا درویش که در آن زمان به همراه منوچهر شاهسواری موسسه «فرهنگ تماشا» را داشتند، وارد کارزار شدند. آنها پس از مذاکره با مدیرعامل بنیاد روایت، حق رایت فیلم «موج مرده» را خریداری کرد تا این فیلم حاتمی کیا از محاق توقیف خارج شود. فیلم با انجام اصلاحاتی به اکران عمومی درآمد.

طرفین ماجرا

بهرام بیضایی - حمید اعتباریان

ماجرا چه بود؟

بهرام بیضایی بعد از شش سال دوری از سینما قصد داشت «لبه پرتگاه» را به تهیه کنندگی حمید اعتباریان بسازد. پروژه بیضایی پرهزینه بود و چه کسی بهتر از تهیه متمولی مثل اعتباریان. اعتباریان هم اعتبار می خواست و چه کسی بهتر از بیضایی.

پیش تولید خیلی طول کشید و از بازیگران زیادی نام برده شد. بعد از چند بار تغییر عوامل، به یکباره دفتر اعتباریان اعلام کرد این پروژه در زمانی دیگر ساخته می شود و همه چیز منتفی است. اینگونه یک فیلم ناتمام دیگر به کارنامه بیضایی افزوده شد.



واکنش بیضایی

بیضایی اصرار داشت فیلم را بسازد، آن هم با شرایط خاص خود. او سال 87 سراغ «وقتی همه خوابیم» رفت. بیضایی با محور قرار دادن کاراکتر اعتباریان (حتی از نظر ظاهری) حسابی از خجالت او درآمد. منتقدان شدیدا به او خرده گرفتند ولی بیضایی از فیلمش و کاری که کرده دفاع کرد.

واکنش اعتباریان

حمید اعتباریان آن زمان ترجیح داد سکوت کند اما بعدا به فراخور دلخوری اش را از بیضایی رسانه ای کرد: «همکاری ما در پیش تولید طوری پیش رفت که من شک نداشتم فیلمبرداری 5 تا 6 ماه طول می کشد. لبه پرتاه فقط 65 بازیگر اصلی داشت و از آن طرف زمان فیلمنامه نیز بالا بود و حدودا 240 دقیقه. بیضایی ابتدا به من سیناپس کار را داد و من آن را تایید کردم و قراردادم هم بستیم.

در قرارداد صریحا ذکر کردم که هزینه تولید نباید بیشتر از 300 میلیون شود. بعد که فیلم کمل شد نشست روخوانی فیلمنامه را با حضور چهره های سرشناس بازیگری برگزار کردیم و تایم گرفتیم و فهمیدیم که فیلمنامه بیشتر از سه ساعت زمان خواهد داشت. ایشان حاضر نبود زمان فیلمنامه را کم کند و اعتقاد داشت فیلم را طوری می سازد که فیلم خسته کننده نشود اما شما به من بگویید کدام سینمایی در ایران است که فیلم سه ساعته اکران کند؟»

نتیجه

اختلاف ادامه دارد.

طرفین ماجرا

حامد بهداد - فریبرز عرب نیا

ماجرا چه بود؟

همه چیز از برنامه هفت شروع شد؛ جایی که فریبرز عرب نیا در سه برنامه پشت سر هم روبروی فریدون جیرانی نشست و جنجالی ترین «هفت» در خرداد نود را رقم زد.

عرب نیا با ایهام و اشاره خیلی از سینماگران را نواخت و متلکی اساسی به حامد بهداد انداخت. بدون ذکر نام، او را متهم کرد که توهم «مارلون براندو» بودن دارد.

در جوابیه بهداد مشخص شد این اختلاف ریشه دار است که بخش عمده ای از آن ریشه در تازه ترین همکاریشان در فیلم «پرتقال خونی» دارد. در طول فیلمبرداری اما خبری از این اختلاف به بیرون درز نکرده بود.



واکنش بهداد

حامد بهداد خیلی زود دست به قلم برد و نامه ای تند علیه عرب نیا نوشت: «مدهوش آن یال و کوپال و اسب و درشکه آراسته به صنعت گریم و طراحی نشوید. غره به دوبله سریال مختارنامه) در چند کشور عربی نیز نباشید و وهم جهانی ورتان ندارد. شما خیلی کمتر از آن هستید که بخواهید از موضع یک مدعی العموم درباره سرنوشت مردم اظهارنگرانی کنید. مگر شما متولی امور فرهنگی هستید؟ مگر نماینده اخلاق جامعه اید؟ مگر سینمای ایران به شما نمایندگی داده است؟ چه کرده اید؟ چه کسی به شما این اجازه را داده که در قالب اظهارنظر به تخریب دیگران بپردازید؟ مگر شما یک هنرپیشه بیشتر هستید؟ آن هم با مدرکی دون و سوادی نازل در حوزه بازیگری و مطالعاتی مقدماتی و عمومی در حد کارلوس کاستاندا و دون خوان. نکند توهم فرهنگی بودن و روشن بینی دارید؟!؟»

ادبیات بهداد به ویژه در بخشی که به زندگی شخصی عرب نیا ورود کرده بود بازتاب های منفی به دنبال داشت اما او اعلام کرد اصلا قرار نبوده بخش های شخصی زندگی عرب نیا رسانه ای شود ولی از گفته اش درباره خود عرب نیا پشیمان نیست.

دامنه هاین مجادله مدت ها در محالف مختلف نقل زبان بود. خیلی از رسانه ها در توصیف آن اینگونه نوشتند: سینما هم مثل فوتبال...

واکنش عرب نیا

این بازیگر در سومین حضور خود در برنامه «هفت» از این مسئله سخن گفت که هر چند می تواند از بهداد شکایت کند اما از او گله ای ندارد.

نتیجه

بعد از آن هم بهداد و هم عرب نیا از این جدل گذر کردندن ولی این اختلاف همچنان پابرجاست.

طرفین ماجرا

بهروز افخمی - محمدرضا شرف الدین

ماجرا چه بود؟

برای نوشتن درباره ماجرای «فرزند صبح» به مثنوی 10 من کاغذ نیاز است. از حاشیه های انتخاب بازیگرانش مثل هدیه تهرانی و محمدرضا شریفی نیا؛ تا تعطیلی پروژه برای بزرگ شدن بازیگر نقش کودکی حضرت امام و واکنش تند طیف های مختلف به نتیجه به دست آمده. در این سال ها مجادله تهیه کننده و کارگردان «فرزند صبح» برای اصحاب رسانه دیگر تکراری و بدون جذابیت ژورنالیستی شده!



واکنش افخمی

مهمترین و بیشتر واکنش افخمی به بعد از اکران فیلم در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر بازمی گردد. تنها اکران فیلم در برج میلاد تهران با اعتراض تند طیف های مختلف مواجه شد و یکی از جنجالی ترین نشست های خبری جشنواره رقم خورد.

افخمی آن زمان و همچنان اصرار دارد محصول نهایی بدون اجازه او تدوین شده و «فرزند صبح» متعلق به او نیست. افخمی قبل از نمایش فیلم، نامه نوشت و توضیح داد نباید این فیلم وارد جشنواره شود.

نامه دوم افخمی این بار خطاب به دبیر جشنواره فجر (مسعود شاهی) منتشر شد. او از دبیر خواسته بود که مانع اکران این فیلم با نام او در جشنواره شود. او حتی به این نکته هم اشاره کرد که طبق شنیده هایش این کار اصلا در شأن امام نیست.

واکنش شرف الدین

جدال رسانه ای تهیه کننده - کارگردان «فرزند صبح» بعد از این دو نامه اوج گرفت. این نامه و دیگر صحبت های افخمی بدون پاسخ نماند و شرف الدین تاکیدکردکه در تدوین به کار داد وفادار بوده اند و در صداگذاری و دوبله هم مسائل فنی را رعایت کرده اند.

شرف الدین حتی در جواب کارگردان به مسئله مالی هم اشاره کرد و گفت پروژه از لحاظ مالی سالم بوده و افخمی هم حق ندارد در مورد مسائلی حرف بزند که در حیطه کارگردان نیست.
نتیجه

فیلم فرزندصبح همچنان بلاتکلیف است. خبرهایی درباره تدوین مجدد به گوش رسیده اما در عمل اتفاق خاصی رخ نداده. اکران نسخه فعلی هم بسیار بعید است.

طرفین ماجرا

فریبرز عرب نیا - ابراهیم حاتمی کیا

ماجرا چه بود؟

فریبرز عرب نیا بعد از ستایش همه جانبه به خاطر نقش «مختار» شاه نقشی دیگر را پذیرفت و در فیلم «چ» ایفاگر نقش شهید چمران شد. همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه در میانه تولید، اختلاف نظر عرب نیا و ابراهیم حاتمی کیا به اوج رسید. خبرهای ناخوشایندی از درگیری این دو چهره مطرح سینمای ایران به بیرون درز کرده و حتی عوامل نگران از تعطیلی پروژه بودند.

همزمان هم نام چند بازیگر به عنوان جایگزین عرب نیا به گوش رسید اما در نهایت کار با خود او ادامه یافت. روایت های غیررسمی درباره این اختلاف حکایت از آن دارد که عرب نیا با تهیه کننده اولیه (مهدی کیمی) شروطی مانند تعطیلی جمعه ها برای دیدن فرزندش گذاشته بود، بعدا دچار مشکل می شود و این سرآغاز اختلافات است.

اوج درگیری که بعدا یک رسانه از آن پرداه برداشت و تکذیب هم نداشت به روزهای آخر فیلمبرداری در تهران مربوط می شود. در آن روز به خصوص حاتمی کیا قصد داشت بعد از انجام مقدمات فیلمبرداری یکی از پلان های مد نظرش و چیدمان دکوپاژ، کار را با عرب نیا شروع کند اما او در اتاق گریم حضور داشت.

برای شروع فیلمبرداری به عرب نیا پیغام رساندند که خودش را به محل فیلمبرداری برساند اما ظاهرا او گفته بود در آن زمان نمی تواند خودش را برساند. هر چند حاتمی کیا خودش گفته بود که عرب نیا باید در اتاق گریم حاضر شود اما با وجود پیغام و پسغام های رد و بدل شده بین طرفین که توسط عوامل فیلم انجام شد خبری از عرب نیا در محل نشد تا حاتمی کیا با حالتی عصبانی در اتاق گریم حاضر شود و دعوای لفظی شدیدی بین دو نفر سر بگیرد.»

فیلم پیش رفت اما عرب نیا در سکانس پایانی به بهانه اتمام قرارداد حاضر نشد و حاتمی کیا صحنه را به شکلی دیگر گرفت. بعد از آن طرفین غلاف کردند.



واکنش حاتمی کیا

حاتمی کیا رسما در این باره حرف نزده اما در پشت صحنه «چ» که چندی پیش به بازار آمد به وضوح دلخوری اش از عرب نیا را نشان می دهد.

واکنش عرب نیا

عرب نیا در برنامه هفت و بعد از صحبت های تهیه کننده «چ» و انتقاد از رفتار غیرحرفه ای او، از خودش دفاع کرد و در برنامه سال تحویل شبکه دو پاسخی کلی به حاتمی کیا داد. پس از آن هم در هیچ یک از نشست های متعدد «چ» شرکت نکرد. دیگر عوامل فیلم هم به فراخور در این باره صحبت کردند.

نتیجه

در نهایت معلوم نشد حق با کیست. اختلاف ادامه دارد.

طرفین ماجرا

بهروز افخمی - حمید اعتباریان

ماجرا چه بود؟

بهروز افخمی هنوز درگیر حاشیه های «فرزند صبح» بود که برای ساخت «سن پطرزبورگ» به تهیه کنندگی حمید اعتباریان به توافق رسید. اعتباریان هم به خاطر نافرجامی پروژه اش با بهرام بیضایی شرایطی مشابه داشت. خرده دعواهای این دو در طول فیلمبرداری رسانه ای نشد و در آستانه اکران فیلم بود که طرفین پرده از ماجرا برداشتند.

این اتفاق درست زمانی رخ می داد که افخمی برای ساخت بلک نویز به کانادا رفته و از پسرش آیدین خواسته بود بر کار نظارت داشته باشد. اعتباریان اما فیلم را توسط مستانه مهاجر تدوین و آماده اکران کرد و اعتراض های شدید افخمی از راه دور شروع شد.



واکنش افخمی

بهروز افخمی با رسانه ای کردن نامه اش به خانه سینما، خواستار عدم اکران «سن پطرزبورگ» بود. می گفت در فیلم 10 درصد سهم دارد و باید جلوی اکران آن گرفته شود تا خودش سر فرصت فیلم را تدوین کند: «با آقای حمید اعتباریان تهیه کننده این فیلم به توافق رسیدیم که «سن پطرزبورگ» با نظارت من و براساس نسخه ای که با همکاری آیدین افخمی تدوین کرده ام، به وسیله خانم مستانه مهاجر کوتاه شود. از آن تاریخ تا به امروز نه تنها خانم مهاجر تماسی با من نداشته، بلکه بنا بر مسموع، بدون دیدنتدوین مورد تاییدمن، تدوین مجدد را تحت نظر آقای اعتباریان شروع کرده اند.»

بعد هم که دید فیلم به اکران نزدیک شده به شیوه خودش از «سن پطرزبورگ» اعلام برائت کرد: «آقای اعتباریان می توانند برای پر کردن این جای خالی از نام یک شخص حقیقی (مثلا خودشان یا...) یا یک نام مستعار (مثلا آلن اسمیتی) یا حتی یک عبارت انتزاعی (مثلا حیات اجتماعی امروز ایران) استفاده کنند و از رضایت من آسوده خاطر باشند.

واکنش اعتباریان

اعتباریان اعتراض مکتوب افخمی را با مصاحبه پاسخ می داد؛ خیلی هم دلش پر بود؛ از افزایش تایم فیلمبرداری و هزینه تولید تا بدقولی افخمی و ...: «ایشان در کانادا نشسته اند و قصد دارند اشتباه های دو فیلم قبلی را در این کار تکرار کنند و من نمی گذارم. آقای افخمی فکر می کند من بودجه دولتی دارم و می تواند پروسه این کار را مانند«فرزندصبح» ادامه دهد...»

نتیجه

فیلم اکران شد. افخمی هم دیگر پیگیر ماجرا نشد اما به وضوح عدم حضورش موقع تدوین فیلم قابل لمس است و باعث شد «سن پطرزبورگ» به لحاظ کیفی لطمه بدی ببیند. حالا هم که رابطه آنها به گواه اعتباریان «خیلی خوب» است و قصد دارند«سن پطرزبورگ 2» را بسازند.
 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
راز موفقیت «اپرا»، زنی که خیلی بدبخت بود!


اپرا وینفری: بزرگ‌ترین کشف در تمام طول تاریخ این است که یک فرد می‌تواند تنها با تغییر نگرش خود تغییر کند.

اپرا وینفری، بزرگ‌ترین کشف در تمام طول تاریخ این است که یک فرد می‌تواند تنها با تغییر نگرش خود تغییر کند. وی در ۲۹ ژانویه ۱۹۵۴ در می‌سی‌سی‌پی، از مادری نوجوان به دنیا آمد. مادرش ورنیتا لی ۱۸ ساله خدمتکار بود. پدرش ورنن وینفری ۲۰ ساله در ارتش خدمت می‌کرد. تا ۶ سالگی نزد مادربزرگش در روستایی در می‌سی‌سی‌پی زندگی کرد.

با کمک مادربزرگ توانست در کودکی خواندن و نوشتن را بیاموزد او در ۳ سالگی انجیل و سرودهای مذهبی در کلیسا را از حفظ می‌خواند. با وجود زندگی فلاکت باری که داشت توانست دو دوره مدرسه را جهشی طی کند و زمانی که ۱۳ سال داشت کمک هزینه ای گرفت تا در کلاسهای مدارس معتبر سفیدپوستان در حومه شهر شرکت کند. اپرا وينفري امروز تهیه کننده، بازیگر، مجری، خیرخواه و از مشهورترین و مطرح‌ترین مجریهای تلویزیونی آمریکا و جهان است.او به عنوان ثروتمندترین آمریکایی آفریقایی‌تبار قرن بیستم رتبه بندی شده‌است.


اپرا فعالیت‌های زیادی در زمینه‌های مختلف انسان دوستانه انجام داده و بزرگترین خیر و نیکوکار سیاه پوست در تاریخ آمریکا به‌شمار می‌رود. او برای مدتی، تنها میلیاردر سیاهپوست جهان بوده‌است و بر اساس برخی ارزیابی‌ها، با نفوذترین زن در جهان محسوب می‌شود. وی در میان قدرتمندترین افراد جهان در رتبه ۴۵ قرار دارد و از چنان نفوذ چند جانبه‌ای در میان افکار عمومی آمریکا برخوردار است که با حمایت و جهت‌گیری خود می‌تواند یک کتاب یا رییس جمهور را در این کشور به موفقیت برساند.او تا کنون در کارهای فراوانی فعالیت داشته‌است اما مهم‌ترین کار وی برنامه تلویزیونی «اپرا» است. این برنامه بالاترین در نوع خود در تاریخ شناخته شده است که از سال ۱۹۸۶ تا ۲۰۱۱ پخش می‌شد.

پس از 4560 شوی تلویزیونی، ملکه شوهای روزانه تلویزیونی، چندي پيش از انبوهی از طرافداران پروپا قرص خود خداحافظی کرد. آخرین حضور وی در تلویزیون به همراه ميهمانان غافلگیر کننده‌ای برگزار شده بود، جمعیت کثیری از افراد مشهور، از جمله تام هنکس، جیمی فاکس، ماریا شرایور، و ده‌ها نفر دیگر. درصد بازدیدکنندگان برای آخرین اجرای وی عملاً رکورد شکست، که بیش از 18 میلیون بیننده داشت. شخصیتهای معدودی تا کنون چنین هیاهویی برای خداحافظی‌اشان داشته‌اند که ما را به فکر وا می‌داشتند. چگونه برندی مانند اپرا بسازیم؟
در اینجا چند راهنمایی کلیدی وجود دارد که شما می‌توانید از موفقیتهای بین‌‌المللی اپرا فراگیرید.

1- به سوی طرفدارانتان گام بردارید. همانند هر برند برتر دیگری، اپرا احساس با ارزش بودن را به طرفدارانش انتقال می‌داد.. یک درس خوب در کسب‌وکار این است که یک سورپرایز غیرمنتظره برای مشتریانتان می‌تواند بیشتر مسیر را برای جذب وفاداری آنها هموار سازد.

2- ریسک پذیر باشید و برای جلب توجه تلاش کنید. وینفری در سال 1988 گروهی از نئو نازی‌ها را از کالیفرنیا برای حضور در برنامه‌اش دعوت کرد. اگرچه بعدها وینفری از چنین تصمیم بحث برانگیزی ابراز تأسف کرد، حرکتی که وی را به سمت کانون توجه همگان سوق داد و به ببینندگانش نشان داد که وی از ریسک کردن واهمه‌ای ندارد.

3- داستان شخصی خود را بیان کنید. برخی از شرکتها، خود را در پس پرده ابهام مي پوشانند. اما وينفري برندي شفاف با مخاطبان خود بود و از به اشتراك‌گذاشتن بخش‌هاي لخ زندگي خود با هوادارانش ابايي نداشت. اگرچه همه‌ی کارفرماها نیازی ندارند که داستان زندگی شخصی‌شان را به اشتراک قرار دهند، اما پیام این امر واضح بود: شفافیت بین شما و کسب‌وکارتان نوعی حس اعتماد را به مشتریانتان عرضه می‌کند.

4- افراد مشهور را در کنار خود داشته باشید. در کنار جایزه‌ی اسکار، چند اتفاق، حضور تعدادی از افراد مشهور را در خداحافظی غافلگیر کننده‌ی اپرا رقم زد. بخشی از آن، توانایی اپرا در جذب حمایت افراد مشهور با استفاده از مدل مصاحبه‌های وی در شوهای تلویزیونی‌اش بود. ماریا شرایور در بخش آخر خداحافظی غافلگیر کننده‌ی اپرا گفت: شما به من عشق، پشتیبانی و حمایت، دانایی و از همه مهمتر صداقت (راستی و درستی) بخشیدید. اين جمله شانگر عمق ارادت و علاقه چهره‌هاي مشهور به اپرا وينفري است.


5- تأثیرگذار باشید (به شخص تأثیرگذاری تبدیل شوید.) مجله تايم با کریگ کارسویت، استاد دانشکده مدیریت دانشگاه نورت وسترن، در زمینه‌ی موفقیت اپرا وينفري در بازاریابی مصاحبه‌ای داشت. تأثیرگذاری اپرا تا چه حد بوده است؟ کارسویت پاسخ می‌دهد: برای مثال، رمان آنا کارنینا 12 هفته قبل از وارد شدن به باشگاه کتابخوانان اپرا به تعداد 11648 عدد به فروش رسیده بود. اما تنها 12 هفته بعد از گنجانده شدن اين كتاب در باشگاه اپرا، رمان آنا کارنینا به ميزان 643122 عدد به فروش رسيد- با افزایش تکان دهنده 5421 درصدی. همين يك آمار نشان‌دهنده ميزان اقبال عمومي به برند اپرا وينفري است. اقبالي كه ناشي از قدرت تاثيرگذاري اپرا در ميان مخاطبانش است.

7-بدانید که چه زمانی باید کناره گیری کنید. پس از 25 سال اپرا در نهایت چنین نتیجه گرفت که زمان خداحافظی و تمرکز بر روی شبکه‌ی تلویزیونی‌اش OWN فرارسیده است. پیام برای کارفرمایان (کارآفرینان) به اندازه کافی واضح است: از کناره‌گیری در اوج نترسید.
 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36


هر موضوعی که این وسط هست، مشخص است همانقدر که امین زندگانی را مستاصل کرده، همسرش را امیدوار کرده است!


سلفی با میلیاردر ها هم لذتی عجیب دارد که باید حس بی‌نظیر آن را فقط از بهروز ***** فرد و مجتبی محرمی پرسید!


صحنه ای جالب از پشت صحنه کنسرت امید حاجیلی. رقابت شدید هر کی زودتر سلفی بگیره بین محسن افشانی و امیرمحمد زند. شکر خدا حال امیرمحمد این روز ها بهتر بنظر می‌رسد!


علی ضیا در آتلیه داشت به مخاطب خاصش فکر می‌کرد که این عکس را از او گرفتند.


فقیهه سلطانی و عکسی از یک نقش آفرینی مربوط به 17 سالگی اش. فقیهه جان ماشاالله در این سال ها اصلا تکان نخورده اید، البته به جز آن خورده هنرنمایی های دکتر محترم!


جذبه و پرستیژ، انسان را از نگاه مستقیم به عکس می‌هراساند. جمشید خان آریا را عشق است!


نازلی رجبی پورِ آشفته در یک شب عجیب! نازلی خانم تکه کلام های خودمان را برای خودمان خرج نکن ;)


این عکس مربوط به یکی از اسکیموهای شمال گرینلند نیست، بلکه سلفی الیزابت امینی در پشت بام خانه شان است!


حمید گودرزی پس از گشت و گذار در فرانسه و اسپانیا وارد ایتالیا شد. گویا حمید جان قصد گذاشتنِ پا جای پای مارکوپولوی خدا بیامرز دارد و طبق سفر نامه آن مرحوم، مقصد های بعدیِ حمید قسطنطنیه، ترابوزان، بغداد و شیراز است!


سلفی مهناز افشار و برادرزاده هایش دسپینا و پارسا. آقا پارسا هم که بازی با گوشی را به سلفیِ عمه جان ترجیح داده است!


سلفی عجیب و غریب امیرحسن اصلانیان و سگش.

سلفی هادی کاظمی و احمد مهرانفرِ پشت شیشه.


سلفی جدید آقای ثروتمند. خاکوبی هایش را هم مات کرده است تا ریا نشود، چون خودتان بهتر می‌دانید آقا محسن اهل ریا نست!

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
عکسی نوستالژیک که مهران مدیری در اینستاگرامش اش به اشتراک گذاشت. در کنار مرحوم کیومرث ملک مطیعی در نمایی از فیلم «دیدار». 14 هزار نفر هم این عکس مهران را لایک کرده اند که آماری معمولی در صفحه آقای مدیری به حساب می آید.


معمولاً در عکس های دسته جمعی نام حاضرین در عکس را ذکر می‌کنیم، ولی در این عکس، از آنجایی که ماشاالله همه حضور دارند، نام غایبین را می آوریم تا نه خودمان را خسته کنیم و نه مزاحم وقت شما شویم! بله در این تصویر خانمها بهاره رهنما و بهنوش بختیاری و آقایان پژمان جمشیدی و محسن افشانی حضور ندارند. امیدواریم دلیل غیبتشان موجه باشد!


مهران خان احمدی و دخترش باران در یک جایی بیرون از تهران.


قالب این عکسِ نیلوفر پارسا، یاد و خاطره معما های در دو عکس چند اختلاف وجود دارد را برایمان زنده کرد. معماهای جذابی که در کتاب ها و مجلات ما را ساعت ها سر کار می‌گذاشت و آخر سر هم اختلاف آخر پیدا نمی‌شد!

صدف طاهریان در کنار مادر محترم. مادر و دختر شباهت زیادی با هم دارند.


مهدی احمدوند، خواننده جوان و خوش صدا که اخیراً از حالت «نیمه مجاز» به حالت «تازه مجاز» تغییر کرده است، با این سلفی نظرِ مثبت (!) مردم را درباره آهنگ جدیدش خواستار شد.


بار ها در این مجموعه ها عکس از امین زندگانی گذاشته ایم، گفتیم یک بار هم عکس از برادر بزرگترش بگذاریم تا عدالت رعایت شود! امید خان زندگانی، مجری و بازیگر کهنه کار در کنار دوستش روی یک لنج.


شاید باورش سخت باشد ولی خودِ نسرین مقانلو این عکس را در اینستاگرتم اش گذاشته بود! عکسی با مونتاژ عجیب و با کج سلیقگی تمام، که آدم را یاد جلوه های ویژه فیلم های عروسی در دهه هفتاد می‌اندازد!


کاوه جان حالا می‌فهمیم که چه عذابی را بخاطر ما تحمل می‌کردی و روزی بیست عکس، بدون اینکه خودت خوشت بیاید برایمان میگذاشتی. این همه مهر و محبتت اشک در چشمانمان جمع کرد! در ثانی لازم ذکر است که موووش بخورتت شیطون بلاااا!


یکی از پرطرفدار ترین حالات عکس در بین چهره ها، عکس هایی است که وقتی حواس چهره مورد نظر به دوربین نیست و توسط شخص دیگری ثبت می‌شود. انصافاً هم این گونه عکس ها بخاطر نداشتن حس و ژست مصنوعی و رفتار ساده و طبیعی، دل نشین و خوب از آب در می‌آیند. آناهیتا افشار هم یکی از این عکس هایش را به اشتراک گذاشته بود.

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
عارف لرستانی در کنار رود نیل. عکسی مربوط به بهار امسال است که عارف چند روز پیش به اشتراک گذاشت.


الآن این حرکت دقیقاً یعنی چه؟!


سلفی هدیه خانم تهرانی با عوامل پشت صحنه فیلم جدیدش.


عکس جدید روناک یونسی و همسر جان.


عکس یادگاری عباس غزالی بازیگر سینما و تلویزیون در کنار عباس غزالی، بازیگر سینما و تلویزیون!


عکس بدون توضیح مهتاب کرامتی در ایستاگرام اش. مهتاب خانم احتمالاً خواسته به برخی دوستان یاد آور شود که با سادگی و بدون عمل زیبایی هم می‌توان سال ها سوپر استار یک جامعه هنری بود.


حمایت از تیم ملی فوتبال به سبک پولاد کیمیایی. گفته می‌شود پولاد در طول بازی ها بارها پرچم را روی مدار صورتش بالا و پایین می‌کرده است و سرانجام پس از پنالتی آخر بازی ایران و عراق، در پشت پرچم ناپدید شده و فعلاً خبری از او نیست!


سلفی محمدعلیزاده و دوستش.


لیلا بلوکات و دوستان قرارداد مادام العمر با پیست اسکی دربندسر بسته اند و چه برف بیاید چه نیاید، آخر هفته ها در پیست حضور یافته، سلفی یادگاری می‌گیرند و با ذکر لوکیشن، آن را آپلود کرده و برمی‌گردند پی کار و زندگی شان.


سلفی مهراوه شریفی نیا، سوگل طهماسبی و سایر دوستان در پشت صحنه سریال جدیدشان.

بهنوش طباطبایی و لذت تماشای فیلم شانس، عشق، تصادف در کنار کودکان عزیز در سینما. از نام فیلم کاملاً مشخص است که این فیلم مناسب رده سنی کودکان بوده و برای آموزش اصل های مهم زندگی در سال های آتی زندگی شان ساخته شده است!


عکس خیلی بدون شرح الناز حبیبی! چیزی نمی‌گوییم، جز پرسیدن یک سوال!

این همه رنگ در جهان هستی وجود دارد، آخر چرا بنفش؟!


خنده های شیرین نگاه خانم یگانه، یگانه دختر محسن خان یگانه.


رضا صادقی برای اجرای کنسرت میهمان اصفهانی ها شده بود. در این جا هم مهدی باقربیگی به استقبال اش رفته است.


حسام جان دارید آن رفیقتان را که کار با فتوشاپ اش حرف ندارد را نگاه می‌کنید. در جواب سوال بعدی عرض شود که این عکس مفهومی جز عذاب روح و اجبار به خودکشیِ کلینت ایستوود ندارد!


سلفی پرستو صالحی در مترو، ایستگاه حرم مطهر.

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
عکس یادگاری بنیامین بهادری و احسان علیخانی زیر بارانِ ساری. بنیامین و احسان تازه با هم رفیق شده اند، احتمالاً از این به بعد عکس های زیادی در کنار هم از آنها ببینیم. این احتمال هم وجود دارد که یکی از تیتراژ های ماه عسل امسال با صدای بنیامین باشد!


سلفی هنرمند بدون ریای سینما و تلویزیون در کنار کامران نجف زاده و پسر با نمک اش «امیر کیان» و سعید مدرس خواننده محبوب و «تازه مجاز»!

اثرات خشکسالی و کمبود بارندگی امسال در رضا یزدانی هم دیده شد.


هلیا امامی و حس ناب و شیرین خیس شدن زیر باران.


حدیث میرامینی با این عکس تولد «شادونه» گوسفند خانگی‌اش را تبریک گفت! شادونه جان گول این جشن ها و عکس ها را نخور، فردای عید قربان حالت را می‌پرسم!


سلفی عادل غلامی در کنار خواهر کوچکش در حرم امام رضا (ع).


چالش زیبایی که عمو پورنگ در اینستاگرام به راه انداخت و از فالوئر هایش خواست که عکس خود را در حال بوسیدن دست مادرانشان برای او بفرستند تا او روی صفحه خودش بگذارد. ممنون از داریوش فرضیایی عزیز بخاطر این اقدام ارزشمند.


مهدی مهدوی و گلبو خانم، یه روز خوب!


مهناز افشار با این سلفی از حضور خود در یک کار جدید و متفاوت خبر داد. اگر دقت کرده باشید، هر فیلمی که ساخته و یا اکران می‌شود، اولین صفتی که عوامل آن فیلم در مود آن به کار می‌برند، صفت «متفاوت» است. والا چندین سال است سینما و تلویزیون را کم و بیش دنبال می‌کنیم ولی تفاوت زیادی بین آثار آن احساس نکرده ایم! احتمالاً منظور دوستان از تفاوت، تفاوت در نام فیلم است!


تحلیل های فوتبالی مهراب قاسمخانی که موافقان زیادی دارد.


خوشحالی حنانه احدی از تمام شدن امتحاناتش. حنانه خانم از معدود هنرمندانی بود که درس و مشق به ایستاگرام اش لطمه زده بود!


میلاد جان آن عزیزی که عکس را نشانت داد اگر می‌دانست ا دیدن آن به این حال و روز می‌افتی هیچوقت چنین ریسکی نمی کرد! ثانیاً یک مقدار جنبه داشته باش، مگر چه دیده‌ای؟! خوب است حالا عکس خودت است نه شخص دیگری!


در یک برنامه تلویزیونی، فرزاد حسنی از مهداد هویدا خواست تا کفش هایشان را در بیاورند و پا برهنه روی میز بنشینند. مهرداد هویدا هم کم نیاورد! اگر مهرداد را از خاطر برده اید، کافی است تیتراژ سریال پرطرفدار «مسافری از هند» را بخاطر بیاورید.


گویا امیر خان عابدزاده زیادی جلوی آفتابِ ساحل مانده است و متاسفانه از مرحله «بُرُنزِگی» رد شده و وارد مرحله «جِزغالگی» شده است!


عکس آتلیه ای نیکی خانم کریمی.

 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
مهم ترین آمار و ارقام شبکه های اجتماعی


با پایان یافتن سال 2014 میلادی، مرکز Social Media Today مهم ترین آمار و ارقام مربوط به شبکه های اجتماعی در یک سال گذشته را به قرار زیر منتشر کرده است.

هفته نامه عصر ارتباط: از نخستین باری که کاربران تمایل به حضور در شبکه های اجتماعی پیدا کردند، مدت زیادی نمی گذرد. اما در فاصله همین چند سال شبکه های اجتماعی به مهم ترین هدف و عامل اصلی حضور کاربران در دنیای مجازی تبدیل شده اند و کارشناسان در پایان یک بررسی جدید دریافتند پرکاربردترین نرم افزار در دستگاه های موبایلی را ابزارهای مخصوص شبکه های اجتماعی تشکیل می دهند. به همین دلیل با پایان یافتن سال 2014 میلادی، مرکز Social Media Today مهم ترین آمار و ارقام مربوط به شبکه های اجتماعی در یک سال گذشته را به قرار زیر منتشر کرده است.

آمارهای کلی

بیش از 97 درصد جست و جوهای کاربران در شبکه های اجتماعی به کسب و کارها و فروشگاه های آنلاین مربوط می شود.

68 درصد مشترکان شبکه اجتماعی Google+ مذکر هستند و در مقابل 80 درصد مشترکان Pinterest را زنان تشکیل می دهند.

80 درصد مدیران بر این باورند که شبکه های اجتماعی نقش بسیار مهمی در بازاریابی و معرف برند آنها ایفا می کنند.

7 درصد مردم آمریکا تاکنون نام فیس بوک را هم نشنیده اند و 41 درصد آنها اعلام کردند حتی یک بار هم نام LinkedIn را نشنیده اند.

82 درصد کاربران بزرگسال اینترنتی در آمریکا دست کم در یک شبکه اجتماعی عضو هستند که این رقم در سال 2012 میلادی 67 درصد و در سال 2005 هم 8 درصد اعلام شده بود.

71 درصد مشتریانی که روی شبکه اجتماعی از برند محبوب خود پاسخ دریافت می کنند، استفاده از خدمات آن را به دیگر کاربران هم توصیه می کنند.

65 درصد مدیران ارشد شرکت ها اعلام کردند سازمان آنها از ابزارهای مخصوص رسانه های اجتماعی برای فهم هرچه بهتر بازار استفاده می کند، 45 درصد برا ارتقای فعالیت های عملیاتی خود به واسطه شبکه های اجتماعی تاکید کردند و 45 درصد هم گفتند که حضور کارمندان در این قبیل فضاها هوش آنها را ارتقا می دهد. به طور میانگین هر دقیقه 700 لینک ویدیویی در یوتیوب روی شبکه اجتماعی توییتر منتشر می شود و مشترکان فیس بوک در مجموع روزانه به اندازه 500 سال تصویر ویدیویی تماشا می کنند.



60درصد مشترکان LinkedIn روزانه روی یک آگهی تبلیغاتی کلیک می کنند و 417 درصد مراکز بازاریابی دست کم توانسته اند یک مشتری روی LinkedI پیدا کنند.

70 درصد برندها روی Google+ صفحه شخصی دارند که این رقم در فصل آخر 2012 چهاردرصد گزارش شده بود.

69 درصد برندها روی Pinterest حضور دارند که این رقم در فصل آخر 2012، 10 درصد بود.

93 درصد تحقیقات آنلاین از داخل جست و جوگرهای اینترنتی آغاز می شود و 68 درصد مشتریان قبل خرید کالا محصول مورد نظر خود را روی شبکه اجتماعی بررسی می کنند.

86درصد شرکت ها شبکه اجتماعی را ابزاری آسان برای بازاریابی می دانند و 41 درصد ابزارهای اجتماعی مخصوص ارتباط با مشتری به کار می روند.

40 درصد بازاریابان Google+ استفاده می کنند، 70 درصد قصد دارند چیزهای بیشتری از این شبکه اجتماعی یاد بگیرند و 67 درصد هم برنامه هایی برای افزایش فعالیت های خود در این فضا دارند.

42 درصد کاربران به صورت مرتب مشخصات خود در LinkedIn را به روز می کنند.

هر ثانیه 8 هزار کاربر یک لینک یا عکس را در اینستاگرام لایک می کنند.

شبکه های اجتماعی حجم فعالیت مراکز بازاریابی را 2 برابر کرده اند و در افزایش سود آنها هم دخیل بودند.

شبکه های اجتماعی حجم فعالیت مراکز بازاریابی را 2 برابر کرده اند و در افزایش سود آنها هم دخیل بودند.

زنان بیش از مردان صفحات مربوط به برندها در شبکه های اجتماعی را نگاه می کنند.

آمارهای سازمانی

77 درصد از 100 شرکت برتر جهان که نام آنها در فهرست Fortune Global 100 منتشر شده است روی توییتر صفحه اختصاص دارند.

47 درصد از 100 شرکت برتر جهان در فهرست مذکور روی Google+ حضور دارند.

بیش از یک سوم شرکت های حاضر در فهرست Fortune 500 حساب کاربری خود در Google+ را فعال کردهاند.

70 درصد شرکت های حاضر در Fortune 500 روی فیس بوک صفحه اختصاصی دارند و 9 مورد از 10 شرکت برتر جهان فیس بوکی هستند.

پنج شبکه اجتماعی برتر برای سازمان های جهان به ترتیب LinkedIn، توییتر، فیس بوک، یوتیوب و Google+ هستند.

از 500 شرکت برتر در کشور آمریکا تنها 28 مورد در توییتر صفحه اختصاصی دارند و فقط 19 درصد آنها به صورت فعال این صفحه را مورد استفاده قرار می دهند.

68 درصد مدیران شرکت هایی که نام آنها در فهرست Fortune 500 موجود است هیچ سیاستی برای آنچه در صفحه خود در شبکه اجتماعی منتشر می شود در اختیار ندارند.

در محور امتیازبندی 1 تا 10 نیمی از شرکت ها به میزان فعالیت خود در شبکه های اجتماعی امتیاز 3 دادند، 41 درصد امتیاز 4 تا 6 را برای خود مناسب دانستند و 17 درصد هم امتیاز بالای 7 درصد را صلاح دیدند.

از نظر بخش های مختلف سازمان، کارمندان بخش بازاریابی با 78 درصد بیش از بقیه در شبکه اجتماعی حضور دارند و پس از آن کارمندان بخش IT با 64 درصد، کارمندان بخش فروش با 63 درصد، کارمندان مربوط به خدمات مشتری با 46 درصد، کارمندان بخش عملیاتی با 46 درصد و کارمندان چرخه توزیع کالا با 36 درصد قرار می گیرند.

بیش از 40 درصد سازمان ها موفقیت خود نزد مشتریان را مدیون حضور در شبکه های اجتماعی می دانند.



آمارهای موبایلی

50 درصد کلیک های روی تبلیغات شبکه های اجتماعی در دستگاه های موبایلی به صورت تصادفی انجام می شود.

تصاویر ویدیویی موبایلی بیشترین مطلبی هستند که در شبکه های اجتماعی منتشر می شوند.
35 درصد سازمان ها قصد دارند بودجه خود برای تبلیغات در نسخه موبایلی شبکه های اجتماعی را افزایش دهند.

فیس بوک 13 درصد از درآمدهای تبلیغات موبایلی در سال 2014 را به خود اختصاص داده است.
4.2 میلیارد نفر از دستگاه موبایلی خود برای ورود به شبکه های اجتماعی استفاده می کنند.

آمارهای فیس بوکی

79 درصد ورود به شبکه های اجتماعی در طول روز مربوط به فیس بوک می شود. 12 درصد مخصوص Google+ و 4 درصد هم مربوط به توئیتر می شود.

مشترکان فیس بوک روزانه بیش از 2.5 میلیارد محتوای جداگانه روی این شبکه اجتماعی منتشر می کنند.

70 درصد مراکز بازیابی از روی فیس بوک مشتریان موردنظر خود را پیدا می کنند.



20 درصد از تمام صفحات اینترنتی که در طول روز مشاهده می شود، مربوط به فیس بوک است. محتوای منتشر شده روی فیس بوک کمتر از 250 حرف 60 درصد بیشتر مخاطبان را جذب می کند.

اگر تعداد حروف مطلبی را که روی فیس بوک می نویسید به کمتر از 80 حرف برسانید، بیشترین لایک را می گیرید.

تاکنون بیش از 10 میلیارد ابزار کاربردی مربوط به فیس بوک ساخته شده است.

سه چهارم مشترکان فیس بوک معادل 750 میلیون نفر از طریق دستگاه موبایلی وارد این شبکه اجتماعی می شوند.

حدود 200 میلیون نفر از مشترکان فیس بوک فقط گوشی هوشمند دارند.

23 درصد مشترکان این شبکه اجتماعی روزانه بیش از پنج بار به صفحه شخصی خود سر می زنند.

بیش از 1.2 میلیارد نفر از مردم جهان در فیس بوک حضور دارند.

روزی 350 هزار عکس روی فیس بوک منتشر می شود.

آمارهای توییتری

34 درصد مراکز بازاریابی موفقیت خود را مدیون توییتر هستند.

برای آنکه کلیک بیشتری روی توییت شما شود، متن خود را با کمتر از 100 حرف تنظیم کنید و آن را بین ساعت 1 تا 4 عصر به اشتراک بگذارید.

توییتر 32 درصد ترافیک در شبکه های اجتماعی را از آن خود کرده است.

18 درصد بزرگسالان آمریکایی در توییتر عضو هستند که این رقم نسبت به سال 2010 دو برابر شده است.

81 درصد مشترکان توییتر همان روز که از طرف دوست خود پیغام دریافت می کنند، به آن پاسخ می دهند.



روزانه بیش از 400 میلیون توییت منتشر می شود.

50 درصد از شرکت های فناوری بزرگ جهان در توییتر صفحه اختصاصی دارند.

برای توییت هایی که یک لینک اینترنتی هم شامل می شوند تنظیم متن با 120 حرف بهترین حالت است.

توییت هایی که هشتگ (#) دراند، 21 درصد بیشتر مورد توجه قرار می گیرند.

حدود 20 میلیون حساب کاربری در توییتر جعلی است.

از هر حساب کاربری به طور معمول 208 توییت منتشر می شود.

توییتر محبوب ترین شبکه اجتماعی برای افراد 55 تا 64 سال محسوب می شود.

آمارهای Google+

بیش از 500 میلیون نفر در Google+ عضو هستند و یک چهارم آنها کاربر فعال هستند.

بیش از 67 درصد مشترکان این شبکه اجتماعی مرد هستند.

80 درصد مشترکان Google+ دست کم هفته ای یک بار به حساب کاربری خود سر می زنند و 60 درصد آنها کاربر فعال هستند.

تصاویر متحرک مبتنی بر پسوند GIF بیشترین محبوبیت را دارند و پست ها معمولا چنین عکس هایی را شامل می شوند.



آمارهای LinkedIn

این شبکه اجتماعی حدود 300 میلیون عضو فعال دارد.

تاکنون بیش از 1.5 میلیون گروه کاری فعال در LinkedIn راه اندازی شده است.

72 درصد مشترکان LinkedIn از طریق دستگاه موبایلی وارد این پلتفرم می شوند.

50 درصد مشترکان LinkedIn مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد دارند.

بیش از سه میلیون صفحه اجتماعی در LinkedIn مربوط به شرکت ها و سازمان ها می شود.

مطالب منتشرشده در این شبکه اجتماعی بیش از یک میلیارد بار مورد تایید قرار گرفته اند.



آمارهای اینستاگرام

هم اکنون حدود 150 میلیون نفر از مردم جهان در این شبکه اجتماعی عضو هستند.

تاکنون بیش از 16 میلیارد عکس در اینستاگرام به اشتراک گذاشته شده است.

به طور میانگین هر مشترک اینستاگرام 45 عکس به اشتراک می گذارد.

در اینستاگرام هر ثانیه 1000 کامنت گذاشته می شود.

در 24 ساعت نخست راه اندازی اینستاگرام بیش از پنج میلیون تصویر ویدیویی روی آن منتشر شد.

در هر روز بیش از پنج میلیون عکس روی این شبکه اجتماعی به اشتراک گذاشته می شود.



آمارهای یوتیوب

هر دقیقه بیش از 700 لینک ویدیویی یوتیوب در توییتر به اشتراک گذاشته می شود.

روزانه بیش از 500 سال تصویر ویدیویی یوتیوب در فیس بوک تماشا می شود.

هر دقیقه معادل 100 ساعت تصویر ویدیویی جدید در یوتیوب منتشر می شود.

99 درصد کاربران آنلاین آمرکیا از یوتیوب استفاده می کنند که این رقم در سال 2012 حدود 93 درصد بود.



آمارهای Pinterest

90 درصد کاربران آنلاین آمریکایی به خصوص فروشندگان و صاحبان مشاغل در این شبکه اجتماعی حضور دارند.

83.8 درصد از برندهای لوکس یک صفحه اختصاصی در Pinterest دارند.

69 درصد تمام برندهای جهان در Pinterest حضور دارند که این رقم در پایان سال 2012 میلادی 10 درصدبود.



یک چهارم زنان و پنج درصد مردان آمریکایی در این شبکه اجتماعی حضور دارند. این ها آمار و ارقام جالبی به نظر می رسند که مرور آنها میزان فعالیت مردم در دنیای مجازی را بازگو می کند. اما اگر اندکی دقیق تر به این مساله نگاه کنیم درخواهیم یافت که شبکه اجتماعی این روزها به رکن اصلی زندگی مردم تبدیل شده است و با دقت کافی می تواند به نفع کاربران جهانی مورد استفاده قرار گیرد و مزایای فراوانی را برای آنها به همراه بیاورد.
 

shirazi.66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2014
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
84
سن
36
الکی! مثلا جامعه شناسیم!


«الکی مثلا» را این روزها در وایبر و پیامک ها و دیگر شبکه های اجتماعی دیده اید؟ موج تازه ای از اصطلاحات بانمک و فرم های زبانی بامزه که امسال حسابی و بارها در این شبکه ها راه افتادند و مرورشان خالی از لطف نیست.
شبکه های اجتماعی بخشی از زندگیمان شده اند و دیگر نمی شود تاثیر فعالیت های مجازی بر زندگی واقعی را به هیچ وجه کتمان کرد. مثل هر کنش و پدیده فراگیر دیگری در جامعه، رفتارهای جمعی در فضای مجازی هم باید موردبررسی قرار بگیرند. بیشتر این موج ها همان طور که زود گل می کنند، خیلی زود هم پژمرده می شوند، اما وجه تسمیه همه شان- که همان اصطلاحی است که در برهه ای کوتاه از زمان، تعداد زیادی از مخاطبان را با خود همراه کرده- تا مدت ها در ذهن ها باقی می ماند.

برای گزارش اجتماعی این شماره، تصمیم گرفتیم اتفاقات و موج هایی که امسال پای خیلی از مردم عادی تا افرادمشهور را به شبکه های اجتماعی کشاند، مرور کنیم. به خاطر کثرت و سرعت این موج ها، شاید چندتایی از قلم افتاده باشد، با این حال شما از کنار این گزارش به سادگی نگذرید... الکی مثلا خیلی کار کارشناسی ای کردیم!

چالش ها

  • محل تولد: فیس بوک
  • سن کاربران: 28 تا 78
  • کجا را می زنند: رخوت، کُندی و فراخ دستی
  • محبوبیت: چون وارداتی هستند همیشه مشتری پایشان نشسته است




ماجرای حمایت افراد مشهور از بیماران ای ال اس، باعث شد تا چالش «آب یخ» تمام تابستان حواس مجازی بازی ها را به خودش معطوف کند و پدیده بی چون و چرای سال لقب بگیرد. اما وقتی تمام مشاهیر و شبه مشاهیر با سطل یخ، عکس و فیلم یادگاری گرفتند و برای طرفدارانشان دست تکان دادند، اپیدمی بی چالشی یقه تک تک کاربران شبکه های اجتماعی را گرفت و همه دست به دست هم دادند تا مردم سر بی چالش بر بالین نگذارند.

این گونه بود که چالش «10 کتاب برتر» شکل گرفت که طی آن، هر کسی سه نفر را موظف میک رد نام 10 کتاب تاثیرگذار زندگی اش را به نمایش عمومی بگذارد، اما از آنجا که مجموع کتاب های خوانده شده توسط بعضی دوستان کلا به تعداد انگشتان دو دست نمی رسید، صف های طویلی پشت شیشه کتابفروشی ها شکل گرفت تا اسامی دهان پرکن کتاب های قطور به لیست اضافه شود. چالش های دیگری مثل «دمپایی خیس»، «عکس با مادر»، «10 اعتراف بزرگ» و... هم یک به یک سر و کله شان پیدا شد تا به خودکفایی تولید چالش رسیده باشیم.


سخن بزرگان

  • محل تولد: فیس بوک
  • سن کاربران: 20 تا 50 سال
  • کجا را می زنند: جملات مثبت اندیشی و موفقیت
  • محبوبیت: تازه دارد زبان باز می کند.




آخرین موج از سری امواج سال 93، به سخن بزرگان آن هم در قالب عکس اختصاص دارد. این موج درواقع هجویه ای از حرف های تاثیرگذار بزرگان علمی، فرهنگی و هنری است. اگر تا پیش از این، یک جمله از گاندی به همراه تصویرش برای کاور فیس بوک کاربران تنظیم می شود، حالا جملاتی از چهره های سرشناس دست به دست می شود؛ مثلا ترانه ای خالتور از یک خواننده سطح پایین را کنار عکس متفکرانه اش می گذارند و به عنوان سخن بزرگان شیر می کنند.


پیج مشاهیر

  • محل تولد: فیس بوک
  • سن کاربران: 18+
  • کجا را می زنند: عناصر ذکور مورد غضب
  • محبوبیت: به تناوب ادامه دارد

این یکی دیگر آخرش است. از وقتی حمله به پیج های فیس بوکی شدت گرفت و استادیوم روهای سایبری، پیج زایتسف و مسی بینوا را مورد تفقد قرار دادند، این موج هم کم کم به دنیا آمد و رشد کرد.

ماجرا خیلی ساده است. هربار که پیجی مورد فحاشی قرار می گیرد، عده ای از بامزه ها فیس بوک کامنت های مثلا شخصی می گذارند تا حرفشان را با واسطه به گوش مخاطبشان برسانند. شبیه آن بنده خدایی که زنگ زده بود رادیو و وقتی مطمئن شد صدایش در نانوایی هم پخش می شود، گفت: «اصغر نون نخر؛ من گرفتم.»

- راننده پراید مشکی! می دونم اینجایی. بیا ماشین تو وردار می خوام پارک کنم.

- استاد فلانی! می دونم الان این جایی و کامنتم رو می بینی. چرا نمره زبان مو ندادی؟


جملات سنگین

  • محل تولد: وایبر
  • سن کاربران: 22 تا 26
  • کجا را می زنند: هرکسی دم دستشان باشد




محبوبیت: نمی شود به سادگی از کنار بامزگی شان عبور کرد. جملات سنگین که با عنوان «هشت ریشتری ها» هم شناخته می شوند از خوب های زمان خودشان بودند و اگر زود فروکش نمی کردند، می توانستند لقب محبوب ترین و همه پسندترین موج های امسال را به خودشان اختصاص بدهند، ولی متاسفانه در حد ریزموج باقی ماندند و سریع تبشان خوابید. ویژگی های بارز این جملات، نزدیکی شان به جملات انگیزشی یا کلمات قصار بزرگان است. ولی طنز باریک و ظریفشان باعث شده یک سر و گردن از سایر رقبا بالاتر باشند.

- گاهی اوقات یه غلطی می کنیم که بعدش هر غلطی می کنیم نمی تونیم هیچ غلطی بکنیم. جمله سنگینی بود، دو ساعت هواخوری

- از پسری که عرضه نداره اخمتو باز کنه، توقع نداشته باش بختتو باز کنه. جمله سنگین بود، آخ کمرم!

- ترجیح می دم پلی استیشن بازی کنم و بچه حساب شم، تا اینکه با تبلت بازی کنم و ادای آدم بزرگارو در بیارم. جمله سنگین بود، 20 جلسه فیزیوتراپی


مورد داشتیم

  • محل تولد: فیس بوک، توییتر
  • سن کاربران: 15 تا 28
  • کجا را می زنند: دوستان و آشنایان (تمرکز روی خانم ها بیشتر است)
  • محبوبیت: یک زمانی تا مرز تکیه کلام هم رسید.




موج «مورد داشتیم» که از اوایل فروردین ماه امسال آغاز شد و به نوعی سردمدار ژانر این نوع لطیفه های موجز بود. مورد داشتیم ها از خاطره های شخصی تا جوک های تغییرشکل داده را شامل می شوند. با این ویژگی که معمولا خانم ها سوژه اصلی و سیبل این ژانر فرح بخش بوده اند. هرچند بررسی های انجام شده نشان می دهد «مورد آقایان» هم در این زمینه کم نبوده است. موج یاد شده در اواخر تابستان دیگر رفته رفته کم رنگ شد و جای خود را به موج های تازه نفس دیگری داد.

- مورد داشتیم دزد اومده خونه طرف دنبال پول می گشته، صاحب خونه بلند شده کمک دزده به امید پیدا کردن پول.

- مورد داشتیم دختره رفته آموزش رانندگی ببینه، بهش گفتن گاز کجاست؟ گفته کنار یخچال.

- مورد داشتیم دختره واسه دست اندازه بوق زده بره کنار.

- مورد داشتیم بچه شش ساله از باباش آی پد می خواست. من بچه بودم، نهایت آرزوم این بود که مادرم بذاره دستگیره چرخ خیاطیش رو یه دور بچرخونم.

- مورد داشتیم برای حفظ آبرو دو تا گاز آخر ساندویچش رو نمی خورده.

- مورد داشتیم دختره زنگ زده فرودگاه، پرسیده: «ببخشید پرواز تهران مشهد زمانش چقدره؟» خانومه گفته: «یه لحظه!» دختره هم گفته: «مرسی» و قطع کرده.

- مورد داشتیم ورودی 93 التماس می کرده به مسوول آموزش دانشگاه که بره اون کلاسی که دوستش هست!

- مورد داشتیم یه طرفه به قاضی رفته، افسر ماشین شو خوابونده.

- مورد داشتیم پسره نزدیک کنکور رفته خواستگاری، خانواده دختر گفتن اندازه رتبه کنکور پسرتون، سکه مهر دخترمون.


الکی مثلا

  • محل تولد: وایبر، توییتر
  • سن کاربران: 20 تا 30 سال
  • کجا را می زنند: همه را می زنند و به احدالناسی رحم نمی کنند.
  • محبوبیت: فعلا در قله فعالیت های مجازی است.




از اوایل زمستان کم کم پا گرفت. این موج، برخلاف سایرین کمی طول کشید تا حالت ایده آل خودش را پیدا کند و تا همین چند وقت پیش بین #الکی و #مثلا پا در هوا بود که با میانداری بزرگان شبکه های اجتماعی به شکل فعلی اش درآمد. این روزها «الکی مثلا» در صدر جدول موج های دنیای مجازی آقایی می کند و بهانه ای می شود تا گزارش جمع و جوری در رابطه با کل موج های سال ترتیب بدهیم. مصرف کنندگان این موج فعالیت های صغیر و کبیر را مورد هجوم قرار می دهند و غالبا ضمن طنازانه بودن، نقد گزنده ای هم به سوژه هدفشان وارد می کنند.

- جو #الکی زمستون رو هم گرفته، داره با زبون بی زبونی می گه: الکی مثلا من تابستونم.

- اصلا فکر نمی کردم ستون های تخت جمشید اینجا باشن. الکی مثلا من پاریسم.

- قدیما زمستون این جوری نبود که... یه متر حداقل برف می اومد. الکی مثلا من بابام.

- بچه ها من چند روز نیستم. اومدم، پست می ذارم. الکی مثلا منم کار و زندگی دارم.

- این پاشنه در چرا کنده شده؟ الکی مثلا من خواستگار زیاد دارم.

- متاسفم! الکی مثلا من دکتر جراح اتاق عملم.

- وای چقد نازم من! الکی مثلا شما کورین.


دستمو نگاه

  • محل تولد: اینستاگرام
  • سن کاربران: 10.5 تا 19.5
  • کجا را می زنند: از آن سوال هایی است که هیچ پاسخی برایشان نیست.
  • محبوبیت: از موج های بی رمق روزگار است.




این یکی از آن موج هایی است که مخاطب محدودی دارد. ولی به دلیل متفاوت بودن به سوی همه گیر شدن حرکت می کند. اما متفاوت بودن به چه قیمتی؟ کسی نمی داند. این موج، ویژه اینستابازهاست و به روشی کاملا بدوی انجام می گیرد. کافی است دوربین موبایل خود را به سمت یکی از دست هایتان هدف بگیریتد و با دست دیگر شاتر دوربین را بچکانید. بعد هم با یک فیلتر (ترجیحا سپیا) آن را در اینستاگرام به اشتراک بگذارید. راستی «#دستمو نگاه» در پایان پست هایی همچون «ببین لاکم چه خوجّل شده» به هیچ وجه فراموش نشود.


معمولیا/ روشنفکرا

  • محل تولد: توییتر
  • سن کاربران: 15 تا 28
  • کجا را می زنند: از خودراضی ها
  • محبوبیت: بدنیست، شما چطوری؟

تویی تر در میان شبکه های اجتماعی به مثابه شبکه چهار سیماست و سوژه هایش هم فرهیخته تر از سایر شبکه ها، از دماغ فیل افتادگی و تفرعن و تبختر به قدری در میان برخی کاربران شبکه های اجتماعی زیاد شده که بعضی کاربران توییتر تصمیم گرفتند در مقابل استتوس های متفکرانه و عمیقا روشنفکرمآبانه، هشتگ «معمولیا» را باب کنند و با جمله های خود تحقیرگر، کنایه های درشتی را به سمت جماعت روشنفکرنمایان رهنمون سازند. بعضی ها هم از جانب روشنفکرها، توئیت هایی علیه خود بزرگ بین ها می نویسند و هشتگ «روشن فکری» را به توییتشان الصاق می کنند.

- معمولیا از همین کاری که از دست شون بر می آد، دریع نمی کنن #هشتگ می زنن# روشنفکرا می گن اَه اَه جوگیرا!

- هر روز روشن تر از دیروز# روشنفکر!

- ما # معمولیا، تا یه توییت مون چارتا فیو می خوره، همچین دست و پامون رو گم می کنیم که هر کی ندونه، فک می کنه انگار اومدن خواستگاری مون.

- ما معمولیا وختی دل مون واسه یکی تنگ می شه باهاش دعوا می کنیم!

- ما #معمولیا اصن چشم نمی خوریم. بس که به چشم نمی آیم

- دقیقا نمی دونم بیماریه یا نشونه سلامت، که هرجا وارد می شیم، حتما باید دود سته ش کنیم و به دسته مقابل فحش بدیم # روشنفکرا # معمولیا

- #روشنفکرا سبد کالای روشنفکری دارن یا مثل بقیه است سبد کالاشون؟

- همیشه لشگر اندوه به قلب ساده می تازد #معمولیا

- ما #معمولیا روز تولد بابامون، می ریم پارک استامبولی می خوریم.

- ما #معمولیا همیشه انتخاب دوم بودیم: |

- ما #معمولیا گاها خودمون را تو گوگل هم سرچ می کنیم.

- ما #معمولیا همیشه

- ما #معمولیا نی پیچ پیچیِ نوشیدنی مون رو صاف میک نیم و تا صدای هورت نی رو نشنویم، لیوان رو روی میز رها نمی کنیم.


مرد باس/ زن باس

  • محل تولد: فیس بوک
  • سن کاربران: 20 تا 30
  • کجا را می زنند: سوسول بازی و مکش مرگ مایی
  • محبوبیت: دوره کوتاهی همه گیر شد.




پدران معنوی و تولیدکنندگان این دو موج موازی، «باید» را به شکل جاهلانه اش یعنی «باس» تغییر داده اند و با چسباندن عبارت های مکمل به این کلمه، خواسته های درونیشان را ابراز کرده اند.

طرفداران «مرد باس/ زن باس» بعضی وقت ها به تغییر هویت دختران و پسران ایرانی خرده می گیرند و گاهی با رجوع به الگوهای فرهنگ قجری، مرد و زن ایده آلشان را در قالب طنز ترسیم می کنند. این موج اوایل سال پرطرفدار شد و به انواع و اقسام باس ها مثل «دانشگاه باس... ماشین باز باس... پرسپولیسی باس... و» گسترش یافت، ولی آن طور که باس سرپا می ماند، نماند (آقا نیازی به گفتن ندارد که انتشار هرکدام از این نمونه ها، مطلقا و ابدا به معنای هم داستانی و موافقت همشهری جوان با محتوایشان نیست یا دارد؟!»

- زن باس خوش قیافه باشه و آشپزیش خوب باشه، اخلاقش با کتک درست می شه.
- زن باس اخلاق داشته باشه، قیافه اش با عمل درست می شه.

- زن باس از خونه باباش که می آد از مچ تا شونه ش النگو باشه، مرد هی بفروشه بزنه به یه زخمی تو زندگی.

- زن باس لوس بازی های دخترونه داشته باشه.

- مرد باس جوری عطسه کنه که ده تا خون اون ورتر هم بفهمن.

- مرد باس لارج باشه، واسه نومزدش دوایکس لارج.

- مرد باس بار عشقش آش دوغ بگیره! پاستیل چیه آخه؟!

- مرد باس ابهت داشته باشه، نگاهت می کنه حساب کار بیاد دستت.

- مرد باس دو سال سربازی بره، قدّ 20 سال ازش خاطره تعریف کنه.


اکتشاف های احمقانه

  • محل تولد: وایبر
  • سن کاربران: 11 تا 23
  • کجا را می زنند: سرخوشند و به کسی کاری ندارند.
  • محبوبیت: خنده از سر مسخرگی

خوشحال ترین افراد جامعه این موج را به راه انداخته اند تا کمی از زهر تلخی سایر امواج کاسته باشند. جذاب ترین نکته این اکتشاف ها، بلاهت نویسنده پس از ارائه اطلاعات دم دستی و مضحک است و تعجیل کاشف برای کشف های احمقانه بیشتر، مخاطب را ناخواسته به خنده می اندازد. البته بعضی هاشان واقعا اعصاب خردکن هستند. ولی چه می شود کرد؟ خوشحالند دیگر!
- آیا می دانستید خرس های قطبی چون سفید هستند نمی تونن برن ختم؟ فقط می تونن تو شادیاتون جبران کنن.

- اگر بیژن بیرنگ رو با یک شلوار آبی و پیراهن قرمز بندازن داخل ماشین لباسشویی، بیژن بنفشه خواه می آد بیرون!

- می دونید الاغ چرا کلوچه نمی خوره؟ چون انگشت نداره لای دندوناشو تمیز کنه!

- می دونین چی از 100 تا فحش بدتره؟ 200 تا فحش!

- می دونید فرق کلاغ با قناری چیه؟ هیچ فرقی ندارن، فقط قناری سنتی می خونه، کلاغ راک.


خانواده مشاهیر

  • محل تولد: توییتر، وایبر
  • سن کاربران: 6 تا 66
  • کجا را می زنند: سازمان ثبت احوال و البته سلیقه نیاکان در انتخاب نام اجدادی
  • محبوبیت: به سرعت اوج گرفت و سریع تر سقوط کرد.

این پدیده با این ایده خلاقه از طرف فردی گمنام ایجاد شد که در تنهایی خودش فکر می کرده همسر مشاهیر در زمان تنهایی به آن ها چه می گویند. این موج از جمله هایی کوتاه و ابتکاری تشکیل شده است که گاهی شکل معما به خود می گیرند؛ یعنی یک نفر قسمت اول جوک را می خواند و شنونده باید حدس بزند جمله از همسر یا بستگان چه کسی نقل شده.

با این که در ابتدای آغاز به کار این موج، پیج های فیس بوکی اصرا رداشتند این لطیفه ها تنها برای خندیدن است و قصد توهین به کسی را ندارد، اما به خاطر واردشدن اسامی حساسیت برانگیز خیلی ها در مقابل این نوع لطیفه ها جبهه گیری کردند. موج «همسر فلانی» اوایل پاییز به شکل خیره کننده ای اشاعه پیدا کرد و حدود یک ماه بعد هم به شکل سریع السیری از مد افتاد.

- این دفعه دیگه بنداز باند چپ بریم (همسر آنتونیو باندراس)

- منو بیارین توووووو (ابوریحان بیرونی)

- می شه پراید بخریم؟ (همسر رضا ژیان)
 

amir.tabatabai

Registered User
تاریخ عضویت
18 نوامبر 2014
نوشته‌ها
2,941
لایک‌ها
1,251
با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید

بنی لوییس بیش از هر چیز در اینترنت به چند زبانه (Polyglot) بودن مشهور است. او از راه جهانگردی و زندنگی در بیست و چند کشور، از نزدیک با این زبان ها آشنا شده و حالا آموخته هایش را به بقیه آموزش می دهد. یکی از این آموخته ها (که فراتر از زبان است) آداب و سنت های کشورهاست.

بنی لوییس در تلاش برای همرنگ شدن با مردم جهان عادات عجیبی پیدا کرده که در مطلب قبل تعدادی از آنها را خواندید (خواندید؟) اگر ادامه اش برایتان جالب است، بقیه این مطلب را بخوانید.







12- بدون اینکه قیمتی پیشنهاد بدهم برای همه چیز باید چانه بزنم

یک فنی که من از هندی ها یاد گرفتم، چانه زنی به شیوه هندی است. این با چانه زنی ما غربی ها متفاوت است (برای چانه زدن به شیوه معمول، من می گویم 10 دلار و شما 20 دلار، آخرش سر یک قیمتی بین این دو به توافق می رسیم) اما شیوه هندی ها برای من خرید با قیمت بی نظیر و استثنایی را به ارمغان آورد.

همانطور که همیشه به مردم می گویم برای سفر دور دنیا بیش از آنکه به پول فراوان نیاز باشد، به هوش برای استفاده از آنچه دارید نیاز است.

فن چانه زدن به سبک هندی: هر قیمتی که فروشنده پیشنهاد می دهد، شما رد کنید و شروع کنید به ایراد گرفتن از جنس؛ آنقدر انگ روی جنس بگذارید تا او قیمتش را بشکند. هیچگاه نباید خود را علاقمند به خرید نشان دهید. دقت کنید «زبان بدن»تان نیز همین را بگوید. همینطور که دارید از فروشنده دور می شوید، سرتان را برگردانید و نیم نگاهی از سر سیری به جنسش بیندازید. (انگار همین الان دارید می روید.)

من همه جا از این روش استفاده می کنم و تاثیرگذاری اش حرف ندارد. این شیوه چانه زنی خورکبازار اجناس دست دوم است.

13- با اینکه نه سیگاری هستم و نه علاقه ای به سیگار دارم، همه جا همراهم یک فندک هست

بعد از اینکه برای یاد گرفتن زبان ترکی به ترکیه رفتم، حمل فندک در هر جایی که پر از سیگاری است (مثل مصر) عادتم شد.



به نظر من سیگار کشیدن کاری مزخرف است و هر وقت در کشورهایی مثل ترکیه و مصر هستم، حس می کنم به دهه 50 برگشته ام، زمانی که منعی برای سیگار کشیدن در اماکن عمومی نبود. سیگاری ها انگار متوجه نمی شوند چقدر به ریه خودشان و اطرافیانی مثل من ضرر می رسانند. جالب اینجاست که آنها با اینکه می دانند پشت سر هم باید سیگار بکشند، معمولا فندک همراهشان ندارند. من اگر سیگاری بودم، قاعدتا یک فندک در جیبم داشتم.

اما یک فرد سیگاری که فندک نداشته باشد، سراغ فندک را از غریبه های دور و برش می گیرد. این برای من فرصتی است که سر صحبت را با مردم ترکیه و بقیه کشورها باز کنم. با داشتن فندک من شانس این را داشتم که وقتی در حال روشن کردن سیگارشان بودم، از آنها سوال دیگری بپرسم و تمرین زبان کنم یا از آنها در مورد برنامه های دیدنی و جالب در حال اجرا در شهر بپرسم. من همیشه و همه جا با خودم فندک می برم.

14- هر وقت دستشویی می روم عذاب وجدان می گیرم

گلاب به رویتان، سیستم فاضلاب در خیلی از کشورها با اروپا و آمریکای شمالی متفاوت است. مثلا در آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیا شما نباید دستمال توالت را در توالت بیندازید و اگر این کار را بکنید، با سیفون کشیدن فاجعه درست می شود. (به احتمال زیاد دستمال گیر می کند و آب بالا می آید و از توالت بیرون می زند و اگر وسط دستشویی راه آب نداشته باشد، از زیر در بیرون می زند و ...)

در این کشورها برای این زباله ها یک سطل آشغال کنار توالت می گذارند اما من از وقتی به ایرلند برگشتم، با اینکه فاضلابش تحمل دستمال را دارد، هر وقت دست به آب می شوم از انداختن دستمال در توالت عذاب وجدان می گیرم.

15- پیتزایم را زیر سس گوجه قایم می کنم

به نظر آمریکایی ها خیلی عجیب است که اروپایی ها سس مایونز می ریزند و نگاهی به سیب زمینی سرخ کرده شان می اندازند و آن را تا کمر در مایونز فرو می کنند.



یک چیزی در همین مایه ها هم در ریودژنیرو می توان دید، آنجا پیتزایشان را زیر خرواری از سس گوجه قایم می کنند، جوری که مزه اصلی پیتزا عوض شود. پس کاری که باید بکنید، این است؛ یک ساشت سس برمی دارید (آنجا در رستوران ها سس گوجه را در بطری نمی آورند) و همه آن را روی یک برش پیتزا می ریزند.

من هم این رسم را برای خودم انتخاب کردم و همیشه هر جا باشم، پیتزا را اینجوری می خورم و نتیجه اش می شود ابروهای در هم رفته کسی که جلویم نشسته!

16- چرت نیم روزی می زنم

اگر در اسپانیا باشید، بعد از ساعت 12 ظهر با این صحنه مواجه می شوید؛ ناگهان همه جا برای دو ساعت تعطیل می شود. البته چون هوا آنجا مثل جهنم داغ است، خودتان نیز علاقه ای به قدم زدن در کوچه و خیابان نخواهید داشت.

به این ترتیب من نیز وقتی آنجا بودم، معمولا یک گوشه ای زیر درخت پیدا می کردم (یا اگر حوصله داشتم برمی گشتم خانه) و برای خودم (به قول اسپانیایی ها) یک siesta خوب می زدم.



اگرچه در بقیه کشورها این کار معمول نیست اما من یاد گرفته ام هر جا که باشم، هر روز سر ظهر خاموش شوم. این چرت نیم روزی فواید زیادی داشته؛ مثلا با خوابیدن در نیمروز در کل به خواب کمتری نیاز دارم و اینگونه به هم ریختن ساعت خوابم به خاطر سفر (jetlag) کمتر می شود.

17- در حدی صادق شدم که باعث دلخوری دیگران می شود

برخلاف آنچه در مورد آلمان ها می گویند، تجربه به من ثابت کرده آنها به هیچ وجه بی ادب نیستند. در آلمان و بعضی از کشورهای شمال اروپا رسم است که با مردم رک باشند و حقیقت را بدون لفافه کف دست شان بگذارند. صریح بودن نشاندهنده احترام به شخص مقابل است. من این مفهوم زیبا را پسندیده ام و برای خودم در زندگی به کار گرفته ام و این باعث شده که در این اجتماعات و فرهنگ ها راحت تر جا بیفتم.

از طرفی در بعضی کشورها مثل کانادا عکسش صادق است و شما ملزم هستید حقایق تلخ را بین تعریف و تمجید ساندویچ کنید یا با تعارف جلا دهید. حالا از نظر من دیگر مقدمه چینی و تعارفات اتلاف وقت است؛ برای همین وقتی در میان مردمی هستم که اهل تعارف هستند، باید دائما به خودم یادآوری کنم که استفاده آنها از عبارات غلط اندازی مانند «این ایده خوبیه اما به نظرت بهتر نیست اگر...» (به جای این ایده مزخفیه، این یکی بهتره) یا «راجع بهش فکر می کنم.» (به جای عمرا) فقط برای این است که مخاطب شان خدای ناکرده ناراحت نشود.



یک دوست کانادایی برایم تعریف کرده بود: «وقتی به آلمان سفر کرده بودم، روزی در کافی شاپی می خواستم عکس بگیرم، ولی به دلایلی نامعلوم این کار آنجا مجاز نبود. کارگر آنجا آمد پیشم و خیلی محکم گفت: «از اینجا عکس نگیرید.» اگر این اتفاق در کانادا افتاده بود، کارگر اینطور منظورش را می رساند: «سلام، ببخشید اما ما ترجیح می دهیم مشتریان اینجا عکس نگیرند. از همکاری شما خیلی سپاسگزارم. روز خوبی داشته باشید.»

18- صداهای عجیب و غریب از خودم درمی آورم

وقتی مثلا انگشتم به جایی می خورد یا مثلا عصبانی هستم و می خواهم فحش بدهم یا حتی خوشحالم و می خواهم از خوشحالی فریاد بزنم، معمولا این ابراز احساسات به زبان انگلیسی صورت نمی گیرد. (مگر اینکه در انگلیسی باشم) معمولا این ابراز احساسات ناخودآگاه به زبان های مختلف از دهان من خارج می شود، حتی وقتی تنها باشم.

مثلا اگر دردم بگیرد به جای اینکه بگویم «آخ» (یا Ouch) معمولا می گویم «اوووووا» (به زبان آلمانی) یا «آی» (به زبان آمریکای لاتین) بسته به آنکه در آن لحظه چه زبانی توی سرم می پیچد.
وقتی می خواهم فحش بدهم حس می کنم استفاده ازت عبارت اسپانیایی «… Me cago en...» خیلی به دلم می نشیند و سپس آن را با عبارت زبیایی مانند la leche, la hostia و غیره مزین می کنم. (این اصطلاحی چند منظوره و پرکاربرد است.)

19- ترجمه کردن اصطلاحاتی که نباید ترجمه شود

من استعداد خوبی در قاطی نکردن زبان ها با هم دارم ولی این استعدادم بی نقص نیست؛ برای همین بعضی کلمات در ذهن من به زبان های دیگر سرایت می کند. بعضی اصطلاحات در زبان های مختلف رایج است و مصطلح ولی ترجمه آن به انگلیسی استفاده ای ندارد.



مثلا وقتی در مصر بودم، متوجه شدم که موقعی که به چیزی در آینده اشاره می کنم، کلمه «ان شاءالله» را نباید جا بیندازم. در زبان انگلیسی معمولا انتهای جملات «خواست خدا باشد» نمی گذارند اما بعد از آن من هر وقت می خواستم در مورد آینده حرفی بزنم، از معادل ان شاءالله در زبان انگلیسی استفاده می کردم.

در بقیه زبان ها نیز برای بیان امید وقوع امری از لغات شرطی استفاده می کنند، در حالی که ما در زبان انگلیسی از جملات امری استفاده می کنیم. یعنی مثلا وقتی کسی به مهمانی می رود، انگلیسی زبان ها می گویند: «خوش بگذره» (Have fun) ولی اسپانیایی ها از عبارت «Que te divertas» استفاده می کنند، من نیز از سرعادت وقتی انگلیسی حرف می زنم، آن را اینگونه ترجمه می کنم: «May you have fun» (به امید آنکه به شما خوش بگذرد.) تنها وقتی این چیزها از دهان بیرون می آید، می فهمم چه چیز بی ربطی گفته ام.

بعضی وقت ها هم اصطلاحات را عینا به انگلیسی ترجمه می کنم. مثلا برای استفاده از اصطلاح «Vivir a cuerpo del rey» آن را مستقیما به انگلیسی ترجمه می کنم: «مانند بدن یک شاه زندگی کردن» (To live like a king’s body) که به جای اینکه از معادلی که برای آن در انگلیسی داریم، استفاده کنم: «مانند شاه زندگی کردن» (To live like a king). راستش به نظرم اسپانیایی ها مفهوم را بهتر می رسانند چون ذهن یک شاه دائم باید درگیر جنگ و قحطی باشد.

20- زبان اشاره ام مخصوص خودم است

در کشورهای مختلف طرز بیان به زبان اشاره متفاوت است. ماه ها طول کشید تا من بتوانم ادایی را که فیلیپینی ها در رستورن درمی آورند تا برایشان منو یا صورتحساب بیاورند، از ذهنم پاک کنم ولی هنوز هم وقتی می خواهم تاکید کنم که چیزی پر شده، مثل برزیلی ها دست هایم را باز و بسته می کنم. (این یکی در ضمیر ناخودآگاهم حک شده!)



بعد از شش ماه زندگی در تایوان، چین و هنک کنگ وقتی می خواهم چیزی را با دست حساب کنم، به سبک چینی ها حساب می کنم. یعنی وقتی به عدد شش می رسم، ترجیح می دهم با دستم ادای تلفن زدن را دربیاورم به جای اینکه سراغ دست دوم بروم.

یا مثلا وقتی می خواهم اشاره کنم که چیزی خوشمزه است، به جای آنکه دستم را روی شکمم بکشم، راحت تر هستم که انگشت اشاره ام را روی لپم فشار بدهم. (این را از ایتالیایی ها یاد گرفتم.) اگر هم در خیابان از من آدرس بپرسید، برای نشان دادن علامت «راه رفتن» به جای آن که دو انگشتم را روی دست دیگرم تکان بدهم، دو دستم را به حالت موج عقب و جلو می برم.

21- هیچ وقت در خانه کفش نمی پوشم

این عرفی است که در خیلی از کشورها رایج است و من دیگر یادم نمی آید که کدام کشورها این عرف را ندارند. بسیاری از اروپایی ها، آسیایی ها و آمریکای جنوبی ها قبل از ورودبه خانه کفش شان را درمی آورند و در خانه خود یا دیگران با دمپایی، جوراب یا پابرهنه راه می روند. برای همین وقتی در آمریکا خانه دوستی می روم و کفشم را درمی آورم، چپ چپ نگاهم می کنند.

22- هر وقت هواپیمایم روی زمین می نشیند، از ذوق دست می زنم

این کار در میان خیلی فرهنگ ها به خصوص ترک ها رسم است اما غربی ها با دیدن این صحنه قیافه های عجیبی به خود می گیرند. من معمولا شروع کننده نیستم اما همیشه منتظرم تا یکی شروع کند و من هم به او ملحق شوم و به افتخار خلبان کف بزنم و توقع دارم بقیه هم این کار را بکنند.



کمتر کسی از مسافرت زیاد با هواپیما خوشش می آید اما من خدا را به خاطر این پیشرفت تکنولوژی شاکرم. پس دست می زنم به افتخار این معجزه علم که مرا در ظرف چند ساعت جایی می برد که قدیمی ها ماه ها طول می کشید تا به آنجا برسند.

23- قاطی کردن این آداب که موجب سردرگمی خودم و ناجور شدن روابطم با بقیه می شود

همانطور که تا حالا متوجه شده اید، عادات و چیزهایی که من یاد گرفته ام، با هم در تضادند. (در انتخاب دوست سختگیری می کنم ولی در عین حال با همه صمیمی می شوم حتی با پلیس! با مردم صادق و رک باشم اما تظاهر کنم که مجذوب لوگو و شعار بی نظیر روی کارت ویزت آنها شدم.) این وضعیت، زندگی من در یک کلام است.



توی ذهن من مشتی از قوانین اجتماعی متضاد با هم به شکل آش شله قلم کار بالا و پایین می شوند و هر وقت می خواهم با آدمی جدید سر صحبت را باز کنم، یکی از اینها ممکن است اشتباهی از دستم در برود. (یک عالمه ماچ بر لپ شان می زنم، زیادی نزدیک می شوم یا زیادی دور می شوم، یکهو رک می شوم و به آنها بر می خورد یا زیادی تعارفی می شوم که دیگر حرف هایم را جدی نمی گیرند.)

وقتی که باید دائم آداب معاشرت تان با مردم را عوض کنید، قضیه خسته کننده می شود اما این جریمه کسی است که دائم محل زندگی اش را عوض می کند. کارم به جایی رسیده که دیگر نمی توانم تشخیص بدهم چه چیزی کجا عجیب است. تقریباتمام آدابی که در این لیست نوشته ام، وقتی در آن کشور و در میان آن مردم هستم، به نظرم طبیعی می آید اما وقتی جایم را عوض می کنم، ناجور می شود. آداب و رسومی که با آن بزرگ شده ام و برای دو دهه قسمتی از دنیای من بود، باید از ذهنم پاک بشود تا راحت تر بتوانم در سراسر جهان دوستان جدیدی پیدا کنم.

درتمام این مدتی که سفر کردم، نه تنها باید زبان های مختلف را می آموختم بلکه باید سیستم روابط اجتماعی فرهنگ های مختلف را بلد می شدم و خیلی روان و سلیس از یک سیستم به سیستم دیگر تغییر فاز می دادم. هر وقت موفق شوم می توانم با افتخار بگویم که ارتباط جدید که ایجاد شده، به این دلیل است که مردم با من احساس راحتی کرده اند چون من مانند خودشان با آنها حرف زدم. اما اگر کوچکترین لغزشی داشته باشم، ممکن است مردم را ناراحت کنم یا مخوجب شوم که علاقه ای به ایجاد ارتباط با من نداشته باشند (که باز هم به ضرر من تمام می شود)، چون باز هم از نظر آنها من می شوم «یک خارجی روی اعصاب»!

من باز هم به تلاشم برای یادگیری این تفاوت های جالب بین فرهنگ من و ما ادامه خواهم داد. اگر روزی شما من را دیدید که غیرطبیعی و مسخره رفتار می کنم، شاید به خاطر این باشد که کلا آدم مسخره ای هستم و شاید هم به خاطر این باشد که در آن لحظه فاز و نول قاطی کرده ام و نمی دانم طبق کدام عرف اجتماعی باید با شما رفتار کنم.
خیلی جاب بود آورررررررررین
 

ctcn8311885

Registered User
تاریخ عضویت
20 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
3,302
لایک‌ها
1,168
محل سکونت
★★★★★
سئوی وبلاگت که افتضاحه!
مطلب کپی نزار تا بهتر بشه
یعنی خودت بنویس(مطلب اختصاصی)
 

divan1156

Registered User
تاریخ عضویت
22 نوامبر 2015
نوشته‌ها
195
لایک‌ها
48
سن
25
محل سکونت
تهران ..
دستتون درد نکنه عالیییییییی بود ..معرکه ... خیلی خوشم اومد .. خدا قوت
 

mray19697

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2016
نوشته‌ها
14
لایک‌ها
0
سن
38
بالا