برگزیده های پرشین تولز

اکولوژی (بوم شناسی) و زیست شناسی

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
به نام خدا
اين بخش را ايجاد مي كنم تا افراد مقالات علمي خود را در اين بخش قرار دهند
منتظر مقالات شما هستيم :D
موضوعات:
1.زيست شناسي
2.اخبار
در صورتي كه موضوع جديدي يادتون اومد بنويسيد
به اميد خدا بخش پر رونقي بشود :lol:
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
در دوران كامبرين و ميليون سال پس از ان حيات فقط در دريا وجود داشت چون اشعه ماوراي بنفش خورشيد زندگي را در خشكي ها نا امن كرده بود ولي اين مشكل با پيداش سيانو باكتري ها ( گياهي فتوسنتز كننده ) حل شد.

اكسيژني كه توسط سيانو باكتري ها توليد ميشد پس از برخورد به ماوراي بنفش به ملكول اوزون تبديل ميشدند و كم كم لايه اوزون را به وجود آوردند. بدين صورت امكان زندگي در خشكي براي جانوران محيا شد و به مرور زمان گونه هاي مختلفي از جانوران و گياهان زندگي خود را بر سطح خشكي آغاز كردند.

ورود جانوران به خشكي :

حدود صد ميليون سال پيش ، پس از همياري ( رابطه اي دو طرفه كه به هر دو طرف سود ميرسد ) بين گياهان و قارچ ها به صورت گلسنگ باعث شد گياهان سطح زمين را بپوشانند و جنگل هاي بزرگي تشكيل شود و گياهان خشكي منبع جانوران را تامين كنند و تكامل جانوران خشكي را امكان پذير كند.

اولين جانوراني كه از دريا به خشكي امدند بندپايان بودند كه بنا به تصور زيست شناسان نوعي عقرب اولين موجودي بوده است كه از دريا به خشكي آمده است.

حشرات يكي از اولين ساكنان خشكي ها بودند كه اين گروه از بندپايان فراوان ترين و متنوع ترين گروه جانداران در تاريخ زمين بوده اند. به احتمال زياد اين موفقيت حشرات در ارتباط با پرواز كردن آنها بوده است و بايد بدانيد كه حشرات اولين موجوداتي بوده اند كه بال داشته اند.

اولين مهره داران ماهي هاي كوچك و فاقد ارواره اي بودند كه حدود 500 ميليون سال پيش به وجود امدند و پس از انها ماهي هاي ارواره داري به وجود امدند كه به جاي مكيدن غذا مي توانستند آها را بجوند در نتيجه به شكارچياني توانمند تبديل شدند و بدين گونه ماهي ها موفق ترين مهره داران زنده شدند و اكنون بيش از نيمي از گونه هاي مهره داران را به خود اختصاص داده اند.

نخستين مهره داران خشكي دوزيستان بودند كه از دگرگوني ماهي ها به وجود آمدند و با تكوين تغييرات ساختاري متعدد در پيكر دوزيستان اين جانداران با زندگي در خشكي سازگار شدند.

اعتقاد زيست شناسان بر اين است كه اندام حركتي دوزيستان از استخوان هاي باله ماهي ها حاصل شده اند و تكامل دستگاه حركتي استخواني راه رفتن را براي اين جانداران ممكن ساخت چون پايه اي محكم براي عمل اندام هاي حركتي در خلاف جهت هم بود و جثه حشرات به علت وجود اسكلت توانمند و انعطاف پذير بسيار بزرگتر از حشرات است. دوزيستان به خوبي با شرايط سازگار شدند ولي خزندگان كه از تحول دوزيستان به وجود امدند سازگاري هاي بهتري نشان مي دانند.

اين جانوران براي محافظت از خود در برار از دست دادن رطوبت بدن به اتمسفر پوستي ضد اب دارند و بر خلاف دوزيستان مي توانند در خشكي تخم گذاري كنند زيرا تخم هاي انها را پوسته اي اهكي و محافظ مي پوشاند. شواهد حاكي از ان است كه در حدود 300 ميليون سال پيش دوره اي خشك حاكم شد كه در آن مدت خزندگان كه سازگاري بهتري نسبت به خشكي داشتند برتريهايي به دست آوردند.

65 ميليون سال پيش در ضمن پنجمين انقراض گروهي اغلب گونه هاي زنده از جمله همه دايناسورها براي هميشه از روي زمين ناپديد شدند اما بعضي از خزندگان كوچكتر،پستانداران و پرندگان به بقاي خود ادامه دادند و اين انقراض باعث شد كه منابع بيشتري در اختيار جانوران باقي مانده قرار گيرد.

در اين هنگام اقليم جهان دچار تغيير شده بود و اب و هوا ديگر خشك نبود و خزندگان مزيت خود را از دست داده بودند و در اين زمان بود كه پستانداران و پرندگان به صورت غالب درآمدند.
اميدوارم مفيد واقع شده باشد
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
حیات با تنفس شروع میشه و با قطع تنفس به انتها میرسه.
نفس کشیدن چون از بدو تولد باهامون همراهه،معمولا بهش توجه نمیکنیم مگر زمانی که بدلیل خاصی (مثل یه بیماری تنفسی)نفس کشیدن برامون مشکل بشه.
چند تا نکته جالب در مورد تنفس هست شاید جالب باشه:
عمق و آهنگ تنفس بطور مرموزی با حالات روانیمون رابطه داره.مثلاموقع خشم بطرز خاصی نفس میکشیم معمولا عمیق و صدا دار با تاکید روی بازدم. موقع آرامش ،تنفس آهنگ خودشو داره که معمولا عمیق و آرامه.موقع ترس معمولا سطحی و سریع نفس میکشیم.ممکن نیست کسی عصبانی باشه ولی تنفسش شبیه موقعی باشه که آرامش داره.
رابطه تنفس با حالات روحی اونقدر تنگاتنگه که حتی میشه با تغییر ارادی آهنگ نفس کشیدن ،روی حالات هیجانیمون تاثیر بذاریم.حتما شنیدیم که میگن موقع عصبانیت ،قبل از هر اقدامی ،چند نفس کاملا عمیق بکشید.اثرش قطعیه.
میگن کسی که نصفه نیمه نفس بکشه ،نصفه نیمه هم زندگی میکنه.یکی از دستاوردهای زندگی متمدن باینصورتی که الان هست اینه که باعث شده نفس کشیدنها سطحی بشه.علتش به دوران کودکی ماها برمیگرده.وقتی یه بچه گریه میکنه،این گریه یه اتفاق طبیعیه که رخ میده و وقتی بهش میگیم گریه نکن بچه چکارکنه؟یاد میگیره با سطحی نفس کشیدن،حالاتش رو کنترل کنه واین تنفس سطحی براش عادت میشه.این مسئله خیلی جای صحبت داره که جاش نیست.
تنفس معمولا از یکی از مجاری بینی انجام میشه اگه توجه کرده باشیم تنفس فقط از یکی از مجراهای بینی انجام میشه و اون یکی معمولا کیپ هست.همین الان امتحان کنید!! یکی از مجراهای بینی رو با دست بگیریم سعی کنیم فقط با یه مجرا نفس بکشیم بعد جای دست رو عوض کنیم و با اون یکی نفس بکشیم.به احتمال 90 درصد یکی از مجراها بسته اس در حالیکه دچار هیچ بیماریی هم نیستیم . مجرای فعال هر دو سه ساعت یه بار عوض میشه و فقط چند دقیقه که موقع تعویض مجرای فعال هست تنفس با هر دو مجرا انجام میشه .میگن تو این چند دقیقه آدم تو بهترین وضعیت تعادل هستش و بهترین موقع برای مراقبه ،همین زمانه .
مواقعی که تنفس از مجرای راست انجام میشه،فعالیت سیستم سمپاتیک تو بدن غالب هست(فعال بودن سمپاتیک زمانیه که آدم آماده جنگ و گریز ه یا تو حالت هیجان و آماده یه اقدام هست) و وقتی تنفس از مجرای چپ انجام میشه غلبه با سیستم پارا سمپاتیک هست. (پاراسمپاتیک زمانی فعاله که شخص در حال استراحته و تو بدن اعمال هضم و جذب و باز سازی انجام میشه) بعضی مواقع هم تنفس یه جورایی با فعالیتهای حیاتی رابطه داره.مثلا موقع اجابت مزاج همیشه تنفس از مجرای چپ بینی انجام میشه.
اهمیت تنفس توی تمام آئینهای باطنی کهن شناخته شده هست.از عرفان ایرانی تا مسیحی و یهودی،توجه به تنفس دارن اما بیشتر از همه فرقه های مختلف بودائیها روی تنفس کار کردن.یوگا یه بخشی داره به اسم " سوارا یوگا " و لامائیسم تبت مانورهای تنفسیی دارن که جزو اسرارشونه.
علوم امروز هم بغیر از تجزیه و تحلیل تنفس از جنبه های مربوط به علوم پزشکی،تازگیها توجه دیگه ای هم به تنفس معطوف کردن.مثلا میگن اگه در حال برقراری ارتباط با شخصی هستیم ،اگه بتونیم آهنگ نفس کشیدنمونو با اون شخص هماهنگ کنیم،(یعنی هر دو با هم دم و هر دو با هم بازدم انجام بدیم )به احتمال بسیار زیاد همفکری و توافق بینمون حاصل میشه .که البته یه کم مشکله.یعنی متوجه دم و بازدم طرف مقابل شدن خیلی دقت میخواد.در کل وقتی دو نفر با هم دم و بازدم انجام میدن موقعیه که توافق و همفکری بیشتری میتونن پیدا کنن
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
دانشمندان آمريکايی توانسته اند به وسيله پوست پرتغال و دی اکسيد کربن، يک نوع پلاستيک جديد بسازند. اين شيوه در آينده ممکن است جايگزين استفاده از نفت به عنوان ماده اصلی برای توليد مواد پلاستيکی شود.

پژوهشگران دانشگاه کرنل با ترکيب دی اکسيد کربن که عمده ترين گاز گلخانه ای است و يک نوع روغن موجود در پوست پرتغال يک پليمر تازه ساخته اند.

جزئيات اين مطالعه در نشريه "انجمن شيمی آمريکا" منتشر شده است.

پلاستيک ها يک نوع پليمر هستند که از ملکول های بلند زنجيره ای با پايه کربنی تشکيل شده است.

ليمونين يک نوع ترکيب کربنی است که 95 درصد روغن موجود در پوست پرتغال را تشکيل می دهد و از آن برای خوشبو کردن مواد پاک کننده استفاده می شود.

جفری کوتس، استاد شيمی دانشگاه کرنل آمريکا و همکارانش از يکی از مشتقات اين روغن به نام اکسيد ليمونين به عنوان يکی از مصالح توليد پليمر استفاده کردند.

محققان از يک ملکول کمکی يا کاتاليزور استفاده کردند تا اکسيد ليمونين وادار کنند طی فعل و انفعالی شيميايی با دی اکسيد کربن، پليمر تازه ای به نام "کربنات پلی ليمونين" تشکيل دهد.

منبع قابل تجديد

اين پليمر دارای بسياری از خصوصيات پلی استيرين است که در بسياری از محصولات پلاستيکی يک بار مصرف استفاده می شود.

پروفسور کوتس گفت: "تقريبا تمامی پلاستيک های موجود، از پلی استيرين در لباس گرفته تا پلاستيک هايی که برای بسته بندی مواد غذايی و محصولات الکترونيکی استفاده می شود، با استفاده از نفت، به عنوان يک ماده اصلی تشکيل دهنده، ساخته شده است."

"اگر بتوان مصرف نفت را کنار گذاشت و در عوض از منابع فراوان، قابل تجديد و ارزان استفاده کرد، در آن صورت بايد درباره آن تحقيق کنيم."

"نکته هيجان انگيز در مورد اين مطالعه اين است که ما با استفاده از منابع کاملا قابل تجديد قادريم پلاستيکی با کيفيت خيلی خوب بسازيم."

تيم آقای کوتس علاقه مند است از دی اکسيد کربن نيز به عنوان جايگزينی برای مصالح سازنده پليمرها استفاده کند.

اين گاز را می توان جدا کرده و از آن برای توليد پلاستيک هايی مانند اکسيد پلی ليمونين استفاده کرد.

دی اکسيد کربن عمده ترين گاز گلخانه ای است که در اثر سوزاندن سوخت های فسيلی و قطع درختان جنگل ها در هوا متصاعد می شود.
orangefruitbowl2hj.gif

منبع: BBC
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
گرچه موريانه ها مشهورند به اين كه غذاي خود را انتخاب نمي كنند اما در واقع مي توانند كاملا انتخابي عمل نمايند.
در واقع علاوه بر انتخاب چوب از لحاظ سختي و خوشايند بودن ، گونه هاي مختلفي هستند كه اندازه هاي خاص چوب را مي پسندند كه اين يك راه اجتناب از رقابت با ديگر موريانه هاست. چگونگي دقيق كنترل اين اندازه گيري دانشمندان را متحير ساخته اما اين موجودات نابينا هستند و ابعاد قطعه چوب را قبل از آن كه در داخل آن جاي گيرند نمي سنجند. به گزارش سايت scium.com ، تحقيقات جديد نشان مي دهد اين موجودات چوب منتخب خود را با گوش دادن برمي گزينند.
محققان استراليايي موريانه هاي چوب خشك (كريپتوترس دامستيكوس) را مورد بررسي قرار دادند تا دريابند چه فاكتورهايي تصميم آنها را براي خوردن تحت تاثير قرار مي دهد.اين محققان قطعات چوب به اندازه هاي مختلف را در اختيار اين حشرات گذاشتند و صداهايي كه بهنگام حركت و جويدن چوب ايجاد مي كردند را ثبت نمودند. موريانه ها قطعات كوچكتر چوب را ترجيح مي دادند اما زماني كه دانشمندان ويبراسيون ها را در چوب تازه با اندازه مشخص ثبت كردند و اين قطعات چوبي با اندازه هاي مشخص را به گروه جديدي از موريانه ها دادند ، دريافتند كه حشرات ترجيحا به نمونه هايي كه صداهاي «بلوك كوچك» را داشتند تونل زدند حتي زماني كه قطعه چوب واقعا بزرگتر بود.
منبع:جام جم آنلاين
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
سوزن‌هاي نازك مي‌توانند بر روي سلول‌هاي منفرد زنده بدون هيچ اثر مخربي عمل كنند. اين سوزن‌ها با توانايي ايجاد روزنه در سطح سلول، مي‌توانند به محققان علوم زيستي كه در زمينه ژن‌درماني و توسعه داروهاي جديد فعاليت مي‌كنند، كمك شاياني نمايند.

امروزه استفاده از سوزن‌هاي ميكروسكپي براي تخليه محتواي ژنتيكي تخم بارور شده، امري معمول شده است. اما اين كنترل دقيق انجام اين كار بدون آسيب رساندن به سلول امري سخت مي‌باشد و عموماً وقتي سوزن‌ها به ديواره سلولي فشار مي‌آورند آنها را به حدي تغيير شكل مي‌دهند كه سلول مي‌ميرد.

حال محققان ژاپني يك ميكروسكپ اتمي (AFM) را تبديل به يك وسيله انجام عمل جراحي نمودند كه به وسيله آن مي‌توان يك مولكول را مكان دقيقي درون سلول بدون صدمه زدن به ان برداشت يا مولكولي را در مكان مشخصي وارد كرد.

اصل خبر به نقل از Nature

منبع:

Obataya I., Nakamura C., Han S., Nakamura N. & Miyake J. NanoLetters, published online. doi: 10.1021/nl0485399 (2004
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
بيونيك، كاربرد مهندسی الكترونيك در بيولوژی، از داستانهای تخيلی به زندگی واقعی راه يافته است، كه به افراد قطع عضوی و ديگر افراد معلول كمك می كند تا زندگی عادی داشته باشند.
در دهه 70 ميلادی، سريال پرطرفدار مرد شش ميليون دلاری درباره زندگی يك فضانورد به نام استيو آستين بود. او از حادثه مرگبار سقوط سفينه اش جان سالم بدر برده و بدنش با استفاده از اعضای روباتيكی، كه او را قوی تر و سريعتر از هر انسانی روی كره زمين كرده بوند، دوباره بازسازی شده بود. سريال ديگری، زن بيونيكی (2)، بلافاصله بعد از آن درست شد. در حدود 30 سال بعد، دنباله اين سريال در زندگی واقعی در حال وقوع است: ابزار جديد بيونيك توان بخشی را برای افراد با قطع عضو و ديگر افرادی كه به علت تصادفات مختلف معلول شده اند و بخشی از حواس خود را از دست داده اند، آسانتر می كند.


برای مثال، در لوس آنجلس موسسه هاوس اير(3) اسپانسر پروژه كاشت ساقه شنوايی مغز (4) است. اين پروژه جهت بازگرداندن شنوايی به افرادی كه عصب شنوايی خود را از دست داده اند برپا شده است. از آنجاييكه اين افراد نمی توانند حتی با استفاده از قوی ترين ابزار شنوايی مصنوعی چيزی بشنوند، اين موسسه ابزاری درست كرده كه عصب شنوايی معيوب را بای پس می كند و اطلاعات ورودی شنيداری را مستقيم به ساقه مغز می فرستد.


استيو اوتو (5)، اوديولوژيست ارشد موسسه، می گويد، "اين يك تقويت كننده صوتی نيست. اين يك دستگاه تحريك كننده الكترونيكی است. اين دستگاه پالس های كوتاه صوتی را به سيگنالهای الكترونيكی ای تبديل می كند كه توسط يك سيم به سيم پيچ فرستنده منتقل می شود. اين فرستنده روی دستگاه الكترونيكی كه در پشت گوشهايشان كاشته شده است سوار می شود. دستورالعملها به دستگاه كاشته شده در مغز منتقل می شوند و بر اساس مشخصات فركانسی و بلندی صداها، الكترودهای مشخصی تحريك می شوند."


اگر چه افراد با استفاده از اين دستگاه، شنوايی كامل خود را بدست نمی آورند، اوتو در صدد يافتن راههای جديدی برای كامل كردن اين دستگاه است. او می گويد اشخاصی كه شنوايی خود را از دست داده اند قادر خواهند بود تا حدودی به زندگی ای كه قبل از از دست دادن عصب شنوايی شان به علت تومورهای مغزی يا بيماری داشتند، بازگردند. از زمانی كه اين پروژه در سال 1979 آغاز شد، پيشرفت های چشمگيری در دانش سخت افزاری، نرم افزاری و علوم پزشكی در رابطه با چگونگی كاركرد مغز بدست آمده است.


يكی از اختراعات مهم و كليدی، ميكروالكترودها هستند كه به دسته های معينی از نورون ها يا ياخته های عصبی پالسهای كوتاه می فرستند. اوتو می گويد، "ما يك دستگاه آنتن ساخته ايم كه از ميكروالكترودهايی كه تقريبا دو تا سه ميليمتر به درون ساقه مغز نفوذ می كنند، استفاده می كند. از اين طريق، تحريكهای بسيار دقيق تری برای صدا بدست می آيد."


وليكن موفقيتها و پيشرفتهای بيونيك منحصر به كمك به حواس پنجگانه نبوده است. گری استيونس (6)، متخصص اندام مصنوعی در كرپارتنرز/ توماس اورتوتيكز و پروستتيكز (7)، از سال 1976 از قسمت بالای زانو قطع عضو شده است. وی در سال 1977 اولين اندام مصنوعی خود را دريافت كرد. او می گويد كه طی اين سالها، تكنولوژی به صورت چشمگيری زندگی او را بهتر كرده است. وی اظهار داشت، "زانوی من يك تراشه كامپيوتری دارد كه دو دريچه را كنترل می كند. وظيفه اين درچه ها تنظيم جريان مايع هيدروليك است. درون ميله ای كه به زانو وصل است – كه زانو را به پا وصل می كند – سنسورهايی وجود دارند كه 50 بار در ثانيه موقعيت پا را محاسبه می كنند."


اين تراشه كامپيوتری حركتهای پای استيونس را با حركتهای زانويش هماهنگ كرده و به اين ترتيب راه رفتن را برای وی آسانتر می كند. استيونس می گويد، "اگر به يك باره بلند شويد و خيلی تند بدويد، اين دستگاه مشكلی پيدا نمی كند. اگر سرعتتان را كم كنيد، اين دستگاه حركتش را با سرعت شما موزون می كند."


"اين واقعا زندگی من را بهتر كرده است، مخصوصا وقتيكه روی زمين ناهموار راه می روم يا از پله ها پايين می آيم. ديگر مجبور نيستم پله به پله پايين بيايم. اين وسيله راه رفتن را برای من خيلی آسانتر كرده است."


ولی حتی با وجود پيشرفتهای بيست سال اخير، انتظار استيونس بيشتر از اينهاست. "من شنيده ام كه ميكروپروسسورهايی در دست ساخت هستند كه زير پوست كار گذاشته شده و به ماهيچه ها و عصبها وصل می شوند. آنها سيگنال را به سرتاسر اندام مصنوعی می فرستند؛ برای به وجود آوردن حركتهای دقيقتر، يك دستگاه كوچك به موتور اندام مصنوعی سيگنال می فرستد."


اين دقيقا همان فن آوری است كه تاد كويكن (8)، استاد دانشگاه و مدير خدمات قطع عضو در موسسه توانبخشی شيكاگو (9)، روی آن كار می كند. او مشغول كامل كردن يك بازوی بيونيك است كه به فرد قطع عضوی اين امكان را می دهد تا حركات مكانيكی اندام مصنوعی اش را با استفاده از همان عصبهايی كه قبلا برای حركت دادن دست و انگشتها از آنها استفاده می كرد، كنترل كند.


كويكن می گويد، "يكی از چالشهای مربوط به اندام های مصنوعی بازو و ران اين است كه چگونه به بازو بگوييم چه كاری بايد انجام دهد. قبل از اين، بازوهايی بودند كه تعدادی كابل داشتند و با كش آوردن عضله شانه يا استفاده از سيگنالهای كوچك الكتريكی كه از عضله های باقيمانده ارسال می شدند، بالا می آمدند. ولی در افرادی كه دستشان از بالای آرنج قطع شده است، فقط دو عضله باقی می ماند، بنابراين فقط می توان يك سيستم كنترل كننده ازاين دو عضله باقی مانده كنترل تعبيه كرد. كاری كه ما كرده ايم اين است كه اعصاب بجا مانده ای را كه قبلا در امتداد بازو پايين می رفتند، برداشته ايم و آنها را به يك بازوی يدكی منتقل كرديم. حالا، فرد فكر می كند 'دست را مشت كن' و آن عصب اصلی به يك عضله ديگر متصل است. آن عضله منقبض می شود و ما می توانيم، توسط سيگنال الكتريكی كه از روی پوست ثبت كرده ايم، به دست فرمان دهيم كه بسته شود."


كويكن می گويد كه از اواسط دهه 80 مشغول كار روی اين پروژه بوده است، و اينك بازوی بيونيك نسبت به دستگاههای اندامهای مصنوعی سابق پيشرفت قابل توجهی در زمينه كنترل محسوب می شود. وی می گويد، "ما از بازوی جديدی كه پيشرفته ترين تكنولوژی را داراست و موتورهای قوی تر و باتريهای سبكتری دارد، استفاده می كنيم . ما همچنين از كنترل كننده های پيچيده تری كه بسيار كارآمدتر هستند، استفاده می نماييم."


كويكن اضافه می كند كه به پيشرفتهای فراوانی در مورد بيماران دست يافته اند. "ما آزمايشی روی بيمار انجام می دهيم كه ميزان چالاكی او را در استفاده از دستش نشان می دهد. در اين آزمايش از بيمار می خواهيم يك جعبه يك اينچی را بلند كند و درون جعبه ديگری قرار دهد. آزمايشاتی كه ما انجام داديم نشان داد كه در مقايسه با اندام مصنوعی متداول، بيماران با بازوی بيونيك می توانند اين كار را سه بار بيشتر در مدت زمان مشخص شده انجام دهند." وی همچنين اظهار داشت كه ممكن است بتوان روزی از تكنولوژی به كار گرفته شده در اين دستگاهها برای ساخت پاهای بيونيك استفاده كرد.


با اينكه اين دستگاهها قدم بسيار بزرگی در تكنولوژی محسوب می شوند، هنوز راه بسيار طولانی در پيش است تا استيو آستين بتواند با دست و پاهايی بهتر از آنچه كه در هنگام تولد داشت از اين مصدوميت رهايی يابد. كويكن می گويد، "ما هنوز تا مرد شش ميليون دلاری خيلی فاصله داريم. با دستگاهی كه بتواند انگشتان را كنترل كند، دهها سال – شايد هم صدها سال – فاصله داريم."
اميدوارم تونسته باشم كمكي كرده باشم
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
تيمی بين المللی از کارشناسان بهداشتی می گويد شمار موارد ابتلا به مالاريا در جهان می تواند 50 درصد بيش از تخمين های سازمان بهداشت جهانی باشد. يافته های آنها که در نشريه "نيچر" منتشر شده حاکيست که سالانه احتمالا بيش از 500 ميليون نفر در جهان به مالاريا مبتلا می شوند. محققان می گويند اين اختلاف آماری ناشی از اين واقعيت است که سازمان بهداشت جهانی در اکثر بخش های جهان، برای تهيه آمارهای خود از گزارش های کلينکی استفاده می کند، درحالی که بسياری از افراد مبتلا به مالاريا به مراکز پزشکی و درمانی مراجعه نمی کنند. آنها می گويند به خصوص آمارهای مربوط به جنوب و جنوب شرقی آسيا، که با يکی از مهلک ترين انواع مالاريا مواجه است، کمتر از ميزان واقعی تخمين زده شده است. آنها می گويند نقشه ای تهيه کرده اند که آسيب ديده ترين نقاط جهان از مالاريا را نشان می دهد که بايد به برنامه سازمان بهداشت جهانی برای کاهش تلفات ناشی از اين بيماری تا سال 2010 به ميزان 50 درصد کمک کند.
پروفسور باب اسنو از موسسه تحقيقات پزشکی کنيا در نايروبی که از جمله نويسندگان گزارش نيچر است گفت: "تخمين درست ارقام مهم است. عدم آگاهی از ابعاد واقعی اين مشکل، توانايی ما را در تعيين مبالغی که برای حل مشکل لازم داريم محدود می کند." وی افزود: "اين موضوع به خصوص برای داروهای تازه ای که به منظور مبارزه با مالاريا به آنها نياز داريم مهم است. تهيه اين داروها پرهزينه و توليد آنها دشوار است."
سازمان بهداشت جهانی موارد سالانه ابتلا به مالاريا را تقريبا 300 ميليون رقم می زند، که 90 درصد آنها در آفريقا اتفاق می افتد. اين نهاد وابسته به سازمان ملل می گويد هر سال بيش از يک ميليون نفر در اثر اين بيماری جان می بازند.
منبع:BBC
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
تیمی از دانشمندان کشورهای مختلف جهان در تلاش برای تهیه داروی ارزانتر و موثرتری برای مالاریا بوده‌اند. اما اکنون دانشمندانی از استرالیا فکر می‌کنند که به این مهم نایل شده‌اند. این یافته‌ها در مجله معتبر علمی نیچرNature انتشار يافته است. بيل چارمن از دانشکده داروسازي ويکتورياي دانشگاه موناشMonash ملبورن مي‌گويد که دانشمندان درمان سه روزه‌اي را ايجاد کرده‌اند. آنچه که اين دارو را منحصر به فرد کرده است اولاً همين دوره درماني کوتاه سه روزه آن و ثانياً مکانيسم اثر آن است. آنها ساختار شيميايي يک داروي گياهي چيني ( آرتميزينين ) را کپي کرده‌اند. اين داروي جديد که Oz ناميده شده است را مي توان به قيمت کمتر از يک دلار در درمان روزانه توليد کرد و نشان داده است که در حيوانات موثر است. نکته مهم اينکه هيچ مقاومت دارويي را نشان نداده است؛ مسئله‌اي که در مورد اکثر داروهاي ضدمالاريا رخ مي‌دهد. برخي صاحب‌نظران اين يافته را مهمترين پيشرفت و موفقيت نسل ما مي‌دانند. گراهام ميچل مشاور سازمان جهاني بهداشت مي‌گويد که ما اميد زيادي به اين داروي جديد و ارزان و قابل دسترس براي همه بسته‌ايم. اين دارو بر روي بيماراني در بريتانيا تحت کارآزمايي قرار دارد و تا سه سال آينده به بازار خواهد آمد.
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
امیدوارم بقیه هم شروع کنن به مقاله گذاشتن
 

daydad

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
189
لایک‌ها
0
سن
42
ای مقالات! حال کردم!
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
سعی می کنم مرتب آپدیت کنم
هر کس مقاله جالبی داره بزاره
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
094707.jpg

به آنهايى كه از شانس بد مبتلا به «جونده هراسى» هستند توصيه مى شود كه هيچ وقت آرزو نكنند كه با ماشين زمان به ونزوئلا در دوره ميوسن برگردند. ظاهراً در آن روزگار همه جوندگان يك گلوله كوچك پشمالو و مليح مثل خوكچه هندى دختر كوچولويتان نبودند.
در واقع فسيل هشت ميليون ساله يكى از خويشاوندان نزديك خوكچه هندى موسوم به Phoberamys pattersoni، كه به تازگى كشف شده، نشان مى دهد كه اين حيوان داراى دندان هاى بسيار بزرگ و وزنى معادل يك گاو هولشتاين بوده است. مارسلو سانچز _ ويلاگرا ديرين شناس دانشگاه توبينكن در آلمان و همكارانش براى تعيين وزن اين حيوان سطح مقطع عرضى استخوان هاى پايش را اندازه گرفتند. بعيد است كه مقطع اين استخوان ها بيشتر از آنچه كه براى تحمل وزن بقيه بدن لازم است، پهن شود. آنها وزن اين جانور را در مواردى نزديك به ۷۵۰ كيلو تخمين زدند و اين يعنى آن كه Phoberomys از هر نظر كه بگويى بزرگترين جونده اى است كه تا به حال روى زمين جولان داده است. آمريكاى جنوبى هنوز هم ماواى جوندگان درشت هيكل است. در واقع بزرگترين عضو زنده اين گروه يعنى گراز آبى كه جثه اى به اندازه يك گوسفند دارد را در خود جاى داده است. سانچز و همكارانش از روى شكل دندان ها و فسيل گياهانى كه در اطراف بقاياى اين حيوان يافته اند، حدس مى زنند كه Phoberomys از علف هاى زبر درون يا كنار آب تغذيه مى كرد. اين همان كارى است كه گراز آبى هنوز هم مى كند. با اين اوصاف چه چيزى مى توانسته اين جوندگان غول پيكر را بترساند. احتمالاً كروكوديل هاى ۱۲ مترى كه در آن روزگار در آنجا فراوان بودند.
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
084993.jpg

وقتى سخن از جانوران تغيير يافته ژنتيكى به ميان مى آيد، تنها عده كمى ممكن است به فكر حشرات بيفتند. اما در عمل، دستكارى ژنتيكى اين گروه از جانوران، موضوع بخش عمده اى از پژوهش ها است. با اين هدف كه در وضع بهداشت انسان و دام و نيز توليد محصولات گياهى بهبود حاصل شود.
دستكارى حشرات به منظور ناتوان ساختن آنها از انتقال بيمارى، دستكارى در آفت هاى گياهان زراعى يا دشمنان طبيعى آنها با هدف كاهش جمعيت آفت ها و نيز دستكارى حشرات مفيد (مانند زنبور عسل و يا كرم ابريشم) با هدف توليد پروتئين هاى دارويى، از برجسته ترين نمونه هاى اين گروه از پژوهش ها به شمار مى روند.از سويى، اين پژوهش ها توجه زيادى را به سمت جنبه هاى ايمنى اين موضوع معطوف كرده است. يكى از تفاوت هاى مهم اين گروه توليدات با ساير محصولات تغيير يافته ژنتيكى اين است كه حشرات با هدف زنده ماندن، تكثير انتقال ژن هايشان به گونه هاى وحشى، به عمد در طبيعت رها خواهند شد. از آنجا كه اكوسيستم ها توانايى سازگارى خود با تغييرات را دارند پيش بينى نتايج رهاسازى ها دشوار است. در كنار تغييرات پيش بينى شده، حشرات تغيير يافته ژنتيكى مى توانند باعث دگرگونى الگوهاى جمعيتى و نيز روابط صيد و صيادى و يا انتقال ژن ها به گونه هايى شوند كه مورد نظر پژوهشگران نبوده است.پيتر جنكينز، حقوقدان و تحليلگر سياسى مركز ايمنى مواد غذايى در واشينگتن مى گويد: «خطرات زيستى رها سازى حشرات و ماهى ها بسيار بالا است. مشكل اساسى در اين است كه اين گونه ها بعد از رها سازى ديگر قابل كنترل نخواهند بود.»از سوى ديگر مزاياى احتمالى اين كار مورد توجه بسيارى از كشور هاى پيشرفته و در حال توسعه قرار گرفته است، چرا كه حشرات تاثير چشمگيرى بر بهداشت و كشاورزى مى گذارند.«توماس ميلر» استاد حشره شناسى دانشگاه ريورسايد كاليفرنيا بر اين باور است كه حشرات تغيير يافته ژنتيكى كمك شايانى به رونق كشاورزى كاليفرنيا خواهند كرد. وى توضيح مى دهد: مشكلاتى كه ما از سوى حشرات داريم بيش از اندازه است. برآوردها حاكى از اين است كه در كاليفرنيا در هر ۶۰ روز يك آفت جديد ظهور مى كند. اين يك تهديد جدى است و به دليل گسترش ميزان حمل و نقل مواد رو به افزايش نيز هست. اكنون از ما توقع معجزه دارند و براى اين كار ناگزير از بهره گيرى از راهكار هاى فناورى زيستى هستيم.كرم سرخ غوزه پنبه با خوردن گل پنبه يا سوراخ كردن غوزه و خوردن بذر، به اين محصول خسارت مى زند. ميلر درصدد است گونه اى از كرم سرخ تغيير يافته ژنتيكى توليد كند كه حامل ژن هاى كشنده نتايج خود است. اگر همه چيز طبق پيش بينى جلو برود، از جمله اين آفت و نيز خسارتى كه مى زند كاسته خواهد شد. به گفته ميلر برآورد اقتصادى خسارت وارد شده بسيار آسان است، چرا كه داده هاى فراوانى از توليد پنبه بدون خسارت كرم غوزه پنبه يا با خسارت آن در دست است.
قبل از آزمون اثر اين حشرات در مقياس وسيع، ميلر و همكارانش بايد بدانند كه حشرات تغيير يافته ژنتيكى چگونگى در طبيعت پراكنده مى شوند. براى اين منظور آنها با وارد كردن ژنى از توتيا به اين حشره، پراكندگى اين حشره را مطالعه كردند. از آنجايى كه ژن توتيا منجر به توليد نوعى پروتئين فلورسنت مى شد، رديابى ژن بيگانه در طبيعت ميسر مى شود.دو سال پيش، عمل رها سازى در قفس هايى واقع در مركز تحقيقات وزارت كشاورزى ايالات متحده در شهر فونيكس انجام شد. بناست كه سال آينده علم رها سازى در يك مزرعه باز در شرق ايالت آريزونا انجام شود. با اين آزمون گروه پژوهشى اميدوار است نحوه پراكندگى ژن مزبور در طبيعت را روشن كند. مرحله بعدى كار اخذ مجوز براى رها سازى پروانه كرم سرخ غوزه پنبه حامل ژن كشنده نتاج است. ميلر مى گويد: «موافقان اين پژوهش كه عمدتاً كشاورزان آن را تشكيل مى دهند، مايل هستند كه اين روش به عنوان مهم ترين راه مهار كرم سرخ پنبه مورد استفاده واقع شود.»حشرات تغيير يافته ژنتيكى همچنين مى توانند به عنوان كارخانه هاى توليد مواد دارويى مورد استفاده واقع شوند. با روشى كما بيش مشابه آنچه از باكترى هاى تغيير يافته ژنتيكى انسولين انسانى به دست مى آيد، در ژاپن از كرم ابريشم تراريخت براى توليد پروتئين هاى انسانى استفاده مى شود. اين نوع كرم ابريشم علاوه بر توليد ابريشم مى تواند كلاژن (پروتئين لازم براى ترميم زخم ها) يا آلبومين (براى درمان كم خونى هاى شديد ناشى از خونريزى) نيز توليد كند. در حال حاضر اين مواد از خون هاى اهدا شده استحصال مى شود.«فلورين وورم»، استاد زيست فناورى موسسه دولتى فناورى در لوزان سوئيس مى گويد: «در روش هاى سنتى اين پروتئين ها از بافت يا خون به دست مى آيد كه روشى بسيار كند و پرهزينه است، ضمن اينكه خطر انتقال بيمارى ها نيز وجود دارد.» وورم مزيت كرم ابريشم را در توانايى آن براى توليد مقدار زياد پروتئين و نيز كم خطر بودن آن مى داند: «اگر من بين محصول به دست آمده از خون ۱۰۰۰ نفر انسان و مشابه آن از كرم ابريشم حق انتخاب داشته باشم فكر مى كنم بدانم كدام را انتخاب مى كنم. محصول به دست آمده از كرم ابريشم خالص تر بوده و خطر انتقال بيمارى هاى ويروسى يا انگلى نيز در آن وجود ندارد.»
توليد پروتئين از كرم ابريشم ظرف يك يا دو سال ديگر در آزمايشگاه هاى كوچك شروع مى شود و طى ۱۰ تا ۲۰ سال بعد به سطح توليد تجارى مى رسد.
دستكارى ژنتيك حشرات علاوه بر توليد مواد دارويى، مى تواند ابزارى براى جلوگيرى از انتشار بيمارى هاى انسانى و دامى نيز باشد. بيمارى هايى كه توسط عواملى نظير پشه ها، مگس تسه تسه، ساس، كنه، كك، شپش و حشرات ديگر منتقل مى شود.
«راوى دورواسولا» استاد دانشگاه پزشكى ييل، پژوهشى از اين نوع را سرپرستى مى كند تا بتواند بيمارى را كه توسط نوعى كنه منتقل مى شود، مهار كند. اين بيمارى در آمريكاى لاتين سالانه بيش از ۵۰۰۰۰ نفر قربانى مى گيرد. عامل اين بيمارى نوعى پروتوزوا است كه با گزيدن فرد آلوده به ساس مبتلا و سپس گزيدن فرد سالم به وى منتقل مى شود. گروه «دورواسولا» اقدام به دستكارى ژنتيك نوعى باكترى كرده اند كه معده ساس را ميزبان نامناسبى براى پروتوزوا مى كند و مانع انتقال بيمارى مى شود. با وجودى كه دورواسولا نسبت به اين روش مهار بيمارى خوش بين است، معتقد است كه مطالعات بسيارى براى كاربردى كردن اين روش لازم است. اين مطالعات بررسى مهاجرت ژنى را هم در بر مى گيرد.او مى گويد: «مطالعه در آزمايشگاه يا گلخانه يك بخش مسئله است. اما رهاسازى يك باكترى تغيير يافته ژنتيكى در طبيعت عملى بحث برانگيز است. اگر باكترى تغيير يافته ژنتيك علاوه بر ساس ها، حشراتى نظير مگس خانگى و مورچه را آلوده كند كه در زيستگاه انسانى يافت مى شود، چه اتفاقى خواهد افتاد؟»وى ادامه مى دهد: «دخالت در فرآيند هاى طبيعى كه منجر به تغيير محيط زيست مى شود، مسئوليت بالايى را طلب مى كند. ما مجبور هستيم كه اثرات جانبى اين كار را بشناسيم.»«توماس اسكات» استاد حشره شناس دانشگاه ديويس كاليفرنيا نيز با اين امر موافق است. پژوهش هاى وى بر روى تب هاى ويروسى و نحوه گسترش مالاريا متمركز است. به نظر وى دستكارى ژنتيك در پشه ها به طورى كه ديگر باعث انتقال مالاريا و بيمارى هاى ويروسى نشوند كارى جالب توجه است، اما در عين حال به دليل اثرات جانبى احتمالى ممكن است روش مناسبى نباشد. به عنوان مثال، ممكن است ژن ها علاوه بر ناتوان كردن پشه از انتقال عامل بيمارى، با انتقال به حشرات ديگر منجر به اتفاقات غير قابل پيش بينى شوند. حتى اين امكان وجود دارد كه اين تغييرات ژنتيك پايدار نباشد، به اين معنى كه انتقال بيمارى به دليل اين دستكارى ژنتيك براى مدتى متوقف شود و سپس عامل بيمارى راهى براى «دور زدن» اين مانع پيدا كند و بيمارى به طور غير منتظره مجدداً ظاهر شود.اسكات مى گويد: «بايد دقيقاً روشن كنيم چه چيزى را داريم در طبيعت رها مى كنيم. بايد ماهيت همه گير شدن بيمارى را بشناسيم و بدانيم رها سازى پشه تغيير يافته ژنتيكى چه اثرات قابل سنجشى بر طبيعت مى گذارد و عامل بيمارى چه واكنشى نسبت به محدوديت ايجاد شده نشان مى دهد. مقاومت عامل بيمارى مالاريا هميشه رو به افزايش بوده به طورى كه نسبت به گستره وسيعى از دارو ها مقاوم شده، پس هنوز اين امكان وجود دارد كه بتواند اين مانع را هم پشت سر بگذارد. چنين نتيجه اى مى تواند كار ما را بيش از پيش مشكل كند.»سازمان بهداشت جهانى موارد گزارش شده ابتلا به مالاريا را بين ۳۰۰ تا ۵۰۰ ميليون مورد در سال برآورد مى كند تلفات ناشى از اين بيمارى را بيش از يك ميليون نفر _ كه بيشتر آن را كودكان زير ۵ سال تشكيل مى دهند- مى داند. اسكات ارتباط تنگاتنگى بين اين بيمارى و فقر مى بيند. فراوانى اين بيمارى در جنوب صحراى بزرگ آفريقا از همه جا بيشتر است: كودكان در اين منطقه در هر فصل ۳۰۰ الى ۱۰۰۰ بار گزيده مى شوند.روش هاى متعارف كنترل بيمارى نظير استفاده از تورى و حشره كش نمى تواند گسترش اين بيمارى را كنترل كند. اما ناقل بيمارى به طور پيوسته به حشره كش ها مقاوم مى شوند و بسيارى از كشور هاى جهان سوم توانايى مالى خريد حشره كش ها و تورى ها را ندارند.اسكات مى گويد: «مطالعات زير بنايى به قدر كافى انجام شده. ما ظرف ۵ سال آينده ارزيابى مى كنيم آيا پشه هاى تغيير يافته ژنتيكى راه مناسبى براى مهار بيمارى هستند يا نه. اگر پاسخ منفى بود، به دنبال روش هاى ديگر مى گرديم اگر پاسخ مثبت بود بايد قاطعانه آن را پياده كنيم.»
جنكينز شفاف نبودن قوانين دولت ايالات متحده درباره ارزيابى خطرات حشرات تغيير يافته ژنتيكى را مانع بزرگى قلمداد مى كند: «پژوهشگران به دستور العمل هاى روشنى نياز دارند تا بدانند كدام ارزيابى ها لازم هستند و كدام لازم نيست. سازمان ها در راهنمايى پژوهشگران وضعيت نامطلوبى دارند. هر كدام از آنها سعى دارد از خود رفع تكليف كند.» وى تاكيد مى كند كه نبود دستور العمل روشن منجر به سردرگمى مى شود، «نظارت رسمى بر اين پژوهش ها بسيار كم است. مانند اين است كه وقايع متعددى در درون يك اتاق تاريك روى مى دهد ما سعى مى كنيم همه آن را با تاباندن باريكه اى از نور بشناسيم.»
امیدوارم خوشتون اومده باشه
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
چهل سال پيش، محققان از كشف سلول هايى صحبت كردند كه آغازى براى تحولى بزرگ در حوزه علوم زيستى بود. در دهه ،۱۹۶۰ محققان متوجه شدند كه مغز استخوان انسان شامل دو نوع سلول غيرتخصصى و غير متمايز است كه از آنها سلول هاى خونى به وجود مى آيند. دانشمندان اين سلول ها را، «سلول هاى بنيادى بالغ» (adult stem cell) ناميدند. از آن سال تاكنون، تحقيق و بررسى بر روى «سلول هاى بنيادى»، ادامه داشته و كشفيات بزرگى نيز حاصل شده است. تحقيق بر روى سلول هاى بنيادى، دانش جديد و در حال پيشرفتى است كه به ما امكان مى دهد چگونگى تكوين يك موجود زنده از يك سلول منفرد را دريابيم. اين دانش جديد، به دانشمندان اين امكان را مى دهد كه «درمان سلول محور» را در درمان بيمارى ها برگزينند، كه اكنون، به عنوان «پزشكى احياكننده»، شناخته مى شود. اما «سلول هاى بنيادين» چه چيزى هستند و چرا مهمند؟ سلول هاى بنيادى دو ويژگى مهم دارند كه آنها را از انواع ديگر سلول ها افتراق مى دهد. ۱- اين سلول ها، سلول هايى غيرتخصصى هستند (يعنى عمل خاصى را مانند سلول هاى عضله قلب انجام نمى دهند) و قدرت بازسازى و احياى خودشان را از طريق تقسيم سلولى دارا هستند. ۲- اين سلول ها تحت شرايط آزمايشگاهى يا فيزيولوژيكى معينى مى توانند به سلول هايى با كاركرد تخصصى مانند سلول هاى توليدكننده انسولين در پانكراس، يا سلول هاى عضله قلب كه توانايى پمپ كردن خون را دارند، تبديل شوند. دانشمندان بر روى دو نوع سلول بنيادى يعنى «سلول هاى بنيادى» جنينى كه تا سال ۱۹۹۸ تنها از حيوانات به دست مى آمد و «سلول هاى بنيادى بالغ» كه از بافت هاى بالغ انسانى به دست مى آيد، تحقيق و مطالعه مى كنند. اين دو نوع سلول ريشه اى، كارآيى ها و خصوصيات متفاوتى دارند كه از هريك براى اهداف خاصى استفاده مى شود. در حدود بيست سال قبل، دانشمندان روش هايى را براى به دست آوردن سلول هاى بنيادى جنين موش كشف كردند. در طى اين سال ها مطالعه و تحقيق بر روى زيست شناسى سلول هاى موش سرانجام در سال ۱۹۹۸به چگونگى كشف به دست آوردن سلول هاى بنيادى جنين انسان و رشد آنها در آزمايشگاه منجر شد.جنين هايى كه بدين منظور انتخاب شدند، آنهايى بودند كه به دليل نابارورى زوج ها از طريق بارورى آزمايشگاهى به وجود آمده بودند و هنگامى كه به آنها براى چنين هدفى نياز نبود با اجازه كامل و آگاهانه از شخص اهدا كننده براى مقاصد تحقيقاتى بر روى سلول هاى بنيادى استفاده شدند. سلول هاى بنيادى به دلايل چندى براى موجودات زنده بسيار مهم هستند. سلول هاى بنيادى در جنين سه تا پنج روزه كه «بلاستوسيست» ناميده مى شود در رشد بافت هايى كه موجب به وجود آمدن سلول هاى تخصص يافته اى كه قلب، ريه، پوست و بافت هاى ديگر را مى سازند دخالت دارد.همچنين اين سلول ها در برخى از بافت هاى بالغ مانند مغز استخوان، ماهيچه و مغز سلول هايى را كه به واسطه بيمارى يا آسيب از بين رفته اند جايگزين مى سازند. دانشمندان براساس اين شواهد معتقدند كه در آينده سلول هاى بنيادى مى توانند پايه اى براى درمان بيمارى هاى قلبى، بيمارى پاركينسون و ديابت باشند. تمركز اصلى كار دانشمندان بر شناخت خواص اساسى سلول هاى بنيادى و يافتن تفاوت آنها از سلول هاى تخصص يافته است. هرچه كه دانشمندان در اين مطالعات پيشرفت كنند، درمان پزشكى امروز متحول تر و غربالگرى داروها نيز آسان تر مى شود. دانشمندان در حال حاضر درصدد هستند، چگونگى باقى ماندن اين سلول ها به صورت غيرتخصصى و احياى مجدد خودشان را تعيين كنند، همچنين دانشمندان كوشش مى كنند علائم و نشانه هايى را كه باعث مى شوند سلول هاى بنيادى به سلول هاى تخصص يافته تبديل شوند، مشخص كنند. سلول هاى بنيادى با ديگر انواع سلول هاى بدن متفاوتند و همه آنها به رغم خواستگاه هايشان داراى سه ويژگى كلى هستند: ۱- همه آنها قادر به بازسازى و تقسيم خودشان هستند و اين خاصيت محدود به زمان نيست. ۲- همگى غيرتخصصى هستند و ۳- مى توانند به سلول هاى تخصصى تبديل شوند. سئوالاتى كه اكنون ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته اين است كه چرا سلول هاى بنيادى جنينى قادر به توليد و تكثير خودشان هستند بدون اين كه تمايز پيدا كنند و اين خاصيت را سال ها حفظ مى كنند. اما «سلول هاى بنيادى بالغ» چنين نيستند و چه عواملى در موجودات زنده، تكثير و بازسازى سلول هاى بنيادى را تنظيم مى كند؟ كشف پاسخ اين سئوالات، باعث مى شود كه دانشمندان چگونگى تنظيم و تكثير سلولى در طى رشد نرمال جنين و تقسيم سلولى غيرنرمال را كه باعث ايجاد سرطان مى شود، دريابند.يكى از ويژگى هاى بنيادى اين سلول ها، اين است كه هيچ بافت و ارگان اختصاصى ندارند تا عملكردى خاص داشته باشند. يك سلول ريشه اى نمى تواند همانند يك سلول عضله قلب، خون را به خارج پمپ كند و نمى تواند مولكول هاى اكسيژن را در خون مانند گلبول هاى قرمز خون حمل كند. اين سلول ها غيرتخصصى هستند اما مى توانند به سلول هاى تخصصى بدن تبديل شوند. برخلاف سلول هاى ماهيچه اى، سلول هاى خونى يا سلول هاى عصبى كه نمى توانند به طور طبيعى خودشان را بازسازى كنند. سلول هاى بنيادى مى توانند چند بار خودشان را بازسازى كنند، وقتى سلولى چند بار خودش را بازسازى كند، تكثير ناميده مى شود. اگر جمعيت سلول هاى بنيادى در مدت چند ماه، خودشان را مرتب بازسازى كنند باعث به وجود آمدن ميليون ها سلول بنيادى مى شوند كه كماكان غيرتخصصى هستند يعنى مانند سلول هاى والدشان هستند. به اين سلول ها، سلول هاى با «توانايى بازسازى طولانى مدت»، گفته مى شود. عوامل و شرايطى كه باعث مى شود سلول ها براى مدت طولانى در اين وضعيت باقى بمانند، مورد توجه دانشمندان است. وقتى كه سلول هاى ريشه اى به يك سلول تخصصى تبديل شوند، آن را «تمايز» مى گويند. دانشمندان درصدد فهميدن نشانه ها و علائم درون سلول هاى ريشه اى و خارج آنها هستند كه باعث شروع فرآيند تمايز مى شود. علائم درونى توسط ژن هاى سلولى كنترل مى شوند كه رمز ژنتيكى براى همه ساختارها و اعمال سلولى را كنترل مى كنند. اين ژن ها در DNA قرار دارند. علائم خارجى عبارتند از: تماس فيزيكى اين سلول ها با سلول هاى مجاور و موادى كه به وسيله ديگر سلول ها ترشح مى شود. سئوالاتى كه مطرح مى شود اين است كه آيا علائم خارجى و داخلى براى تمايز اين سلول ها براى تمام انواع سلول هاى بنيادى يكسان است. سلول هاى بنيادى بالغ، تنها به سلول هايى بدل مى شوند كه از همان بافت باشند مثلاً يك سلول بنيادى تشكيل دهنده خون در مغز استخوان، موجب به وجود آمدن انواع مختلف سلول هاى خونى چون گلبول هاى قرمز خون، سلول هاى سفيد خون و پلاكت ها مى شود. در سال ،۱۹۹۹ دانشمندان متوجه شدند يك سلول بنيادى بالغ مثلاً سلول بنيادى تشكيل دهنده خون توانايى اين را دارد كه به سلول هاى بافت هاى ديگر نيز تبديل شود. دانشمندان كشف كردند كه سلول هاى بنيادى تشكيل دهنده خون مى توانند به سلول هاى عصبى نيز تبديل شوند و سلول هاى بنيادى بافت كبد قابل تبديل به سلول هاى توليدكننده انسولين هم هستند. اين يافته ها باعث شده است كه دانشمندان براى درمان بيمارى ها با روش «درمان سلول محور» از سلول هاى بنيادى بالغ استفاده كنند. سلول هاى بنيادى جنينى همانگونه كه از نام آنها برمى آيد، از جنين مشتق مى شوند و جنين ها ۴ يا ۵ روزه هستند. تا زمانى كه سلول هاى بنيادى جنينى تحت شرايط معينى در حال تكثير باشند غيرتخصصى باقى مى مانند. اما اگر اجازه داده شود تا با يكديگر فشرده شوند براى آنكه جسم جنينى را تشكيل دهند، آنگاه روند تمايز خودبه خود آغاز مى شود ومى توانند به سلول هاى عصبى، سلول هاى ماهيچه اى و بسيارى سلول هاى ديگر تبديل شوند. اما يك «سلول بنيادى بالغ» سلول غيرتمايزيافته اى است كه در ميان سلول هاى تخصصى و تمايزيافته يك بافت يا اندام وجود دارد. اين سلول ها نيز توانايى بازسازى خودشان و توانايى تمايز يافتن به سلول هاى اختصاصى همان بافت يا اندام را دارا هستند. نقش اوليه اين سلول ها در يك موجود زنده ترميم بافتى است كه در آن قرار دارند. منشاء اين سلول ها ناشناخته است. دانشمندان در حال حاضر، سلول هاى بنيادى بالغ را در اكثر بافت هاى بدن يافته اند. اين كشفيات باعث شده است كه براى استفاده در پيوند اعضا آنها را مورد مطالعه قرار دهند. البته انواع خاصى از سلول هاى بنيادى بالغ، توانايى تمايز به سلول هاى تخصصى را دارا هستند. سلول هاى بنيادى جنينى و بالغ هر كدام معايب و محاسنى براى استفاده در درمان بيمارى ها دارند. سلول هاى بنيادى جنينى به تمام انواع سلول هاى بدن مى توانند تبديل شوند، اما سلول هاى بنيادى بالغ تنها به همان نوع سلول بافت يا ارگانى كه در آن قرار دارند، مى توانند تبديل شوند. اما يك مزيت بسيار خوب سلول هاى بنيادى بالغ اين است كه مى توان آنها را از سلول هاى خود بيمار گرفت و رشد داد تا مجدداً در بدن بيمار كاشته شود. مزيت اين روش اين است كه اين سلول ها به وسيله دستگاه ايمنى بدن طرد نمى شوند. شايد مهمترين كاربرد سلول هاى بنيادى را توليد سلول ها و بافت هايى دانست كه مى توان براى «درمان هاى سلولى محور» استفاده كرد. پيشرفت هاى درمانى با سلول هاى بنيادى چنان سريع است كه در آينده اى نزديك، ثمرات ارزنده اى در درمان برخى از بيمارى هاى مزمن چون ديابت خواهد داشت.
طرح پيوند سلول هاى بنيادى به بيماران دچار نارسايى قلبى

رئيس انجمن آنرواسكلروز ايران گفت: طرح تحقيقاتى پيوند سلول هاى بنيادى به بيماران دچار نارسايى قلب با هدف كمك به اين بيماران به زودى در كشور آغاز مى شود.
دكتر مسعود قاسمى متخصص قلب و عروق روز جمعه ۳۰ مرداد در اولين سمينار بررسى نقش سلول هاى بنيادى، در درمان بيمارى هاى قلبى- عروقى با اعلام اين خبر افزود: اين پژوهش به دنبال پيوند سلول هاى بنيادى به بيماران مبتلا به سكته قلبى انجام مى شود.
وى يادآور شد: در اين شيوه درمانى، سلول هاى بنيادى، از مغز استخوان فرد بيمار جدا شده و به عضله قلب نارسا پيوند مى شود.
دكتر قاسمى گفت: هم اكنون تعداد زيادى بيمار در كشور مبتلا به نارسايى قلب هستند كه اميد مى رود، اين شيوه درمانى بتواند، جايگزين پيوند در اين بيماران شود.وى نارسايى قلب را فرآيندى دانست كه در آن، قلب قادر به پاسخگويى به نياز هاى طبيعى بدن نيست. رئيس انجمن آترواسكلروز، تنگى عروق قلب، فشار خون بالا، بيمارى هاى دريچه اى و برخى موارد ناشناخته را از علل نارسايى قلب ذكر كرد.
دكتر قاسمى تاكيد كرد: فقدان خطر دفع، كوتاه بودن زمان بسترى، كاهش هزينه ها و بى نياز بودن از مصرف دارو هاى شيمى درمانى، از مزيت هاى روش پيوند سلولى نسبت به روش پيوند قلب است.
وى قابل تكرار بودن اين تكنيك در صورت لزوم را از ديگر مزيت هاى آن برشمرد و گفت: طى يك ماه آينده در غالب يك طرح تحقيقاتى، پيوند سلول هاى بنيادى به بيماران دچار نارسايى قلبى آغاز خواهد شد.
رئيس انجمن آترواسكلروز طرح تحقيقاتى هزينه پيوند سلولى را كمتر از يك دهم پيوند قلب دانست و تصريح كرد: خوشبختانه در اين روش، مشكل كمبود اهدا كننده نيز وجود ندارد
 

30yavash

Registered User
تاریخ عضویت
23 دسامبر 2002
نوشته‌ها
448
لایک‌ها
16
دوست عزيز خيلي عاليه.اميدوارم ادامه بدي.
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
خیلی متشکر
من ادامه می دم امیدوارم دوستان دیگه هم مطالب خودشون را بگذارند
 

setareh2

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2005
نوشته‌ها
649
لایک‌ها
2
سن
45
محل سکونت
OC
خيلي ممنون
اگه راجع به clone كردن و شبيه سازي موجودات هم چيز بزاري خوبه
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
كبد به‌‌عنوان فعالترين غده بدن بيش از 5000 عملكرد حياتی را به‌عهده داشته ويكي از عوامل تصفيه خون از ميكروب‌ها و خنثي كننده بسياري از مواد سمی است . در صورت التهاب و تورم كبد، هپاتيت ايجاد می‌شود كه علل آن می‌تواند داروها، الكل، ويروس‌ها و . . . باشد.

ويروس هپاتيت B يكی از جدی‌ترين انواع هپاتيت را سبب می‌شود. اين بيماری شايع‌تر و 100 برابر مسری‌تر از ايدز می‌باشد. برآورد می‌شود كه تا كنون بيش از دو ميليون نفر از مردم جهان به اين بيماري مبتلا شده‌اند و هم‌اكنون حدود 350 ميليون نفر ناقل ويروس هستند. ناقلين ويروس منبع اصلی انتشار آن در جامعه می‌باشند. بر اثر آمار به‌دست آمده، حدودا بيش از 2 ميليون نفر از جمعيت كشورمان ناقل هپاتيت B هستند كه حدود يكصد هزار نفر ساليانه به علت اين ويروس بيمار می‌شوند و از اين تعداد حدود 5 ـ 4 هزار نفر فوت می‌كنند. حدود سيصد هزار نفر از اين ناقلين، مبتلا به هپاتيت مزمن نوع B بوده و نيازمند درمان و مراقبت پزشكی می‌باشند. مشكل عمده بهداشتی در رابطه با اين بيماری اين است كه اكثر افراد آلوده تا مراحل آخر بيماری بدون علامت هستند و به همين دليل به‌راحتی اين ويروس را به نزديكان خود منتقل می‌كنند.

هپاتيت عبارت است از التهاب كبد (جگر). هپاتيت علل متفاوتي دارد. الكل، بعضي از داروها، بعضي بيماريهاي ارثي، ميكروبها، انگلها، ويروس ها و بالاخره بيماريهاي خود ايمني ممكن است ايجاد هپاتيت كنند. ويروس ها شايد بيشتر از بقيه علل ديگر، ايجاد هپاتيت كنند. ويروسهاي متعددي مي توانند التهاب كبد بوجود آورند كه مهمترين آنها ويروس هپاتيت A، ويروس هپاتيت B، ويروس هپاتيت C، ويروس هپاتيت D، ويروس هپاتيت E و ويروسهاي ديگر را مي توان نام برد.

هپاتيت ها را به دو گروه حاد و مزمن طبقه بندي مي كنند. اصطلاح حاد نشان دهنده زمان بروز علائم و تداوم آنها است و نشان دهنده خطرناك بودن يك بيماري نيست. مثلا اگر علائم هپاتيت كمتر از 6 ماه از بين بروند و بيمار بهبودي كامل پيدا كند، هپاتيت را حاد مي گوئيم و در صورتي كه علائم هپاتيت بيش از 6 ماه ادامه يابد، هپاتيت را مزمن مي گوئيم. هپاتيت هاي حاد معمولا به خودي خود بهبودي كامل مي يابند و فقط درصد بسيار كمي از بيماران فوت مي كنند. هپاتيت ناشي از ويروس هاي B يا C را بيشتر مي توان در بيماران مزمن ديد. هپاتيت هاي مزمن معمولا بهبودي كامل پيدا نمي كنند و سالها ادامه مي يابند . اما چنانچه خيلي پيشرفت كنند و كبد كاملاً آسيب ديده و تخريب شود، به بيماري سيروز كبدي تبديل مي شود. سيروز كبدي عوارض متنوع و خطرناكي دارد و امكان بهبود قطعي ندارد. گاهي براي بيماري سيروز پيشرفته كبدي، پيوند كبد انجام مي دهند كه اين روش هم موفقيت صد در صد ندارد. هپاتيت حاد ايجاد شده توسط ويروسهاي ذكر شده درمان خاصي نداشته و بيماري خود به خود معمولا بعد از چند هفته بهبودي كامل مي يابد. اگر هپاتيت حاد پس از 6 ماه بهبودي نيافت، مزمن شده و براي تعيين نوع و ميزان آسيب رسيده به كبد بايستي نمونه برداري از كبد انجام گيرد. نمونه برداري از كبد با سوزن مخصوص در بيمارستان و با بي حسي موضعي انجام مي شود.

تاريخچه

بقراط، بيماري عفوني را كه احتمالا " توسط هپاتيتهاي ويروس هپاتيت ايجاد ميشده، در بيش از 2000 سال قبل توصيف كرده‌ است . هپاتيت به فراواني در جمعيت‌هاي ارتشي در جنگ ها شيوع داشتهاست ، وخيلي از اوقات اهميت آن همسان با وبا و طاعون، بعنوان علت پاندمي در اروپا بوده ‌است . در زمانهاي قديم، بيماري‌هاي ديگر مثل لپتوسپيروز، تب زرد و مالاريا غير قابل تشخيص از هپاتيت ويروسي بوده است. مطالعاتي كه در اوايل قرن حاضر صورت گرفت ، اشكال اپيدميولوژيك يك هپاتيت‌عفوني رامعرفي كرد. اولين گزارش از اين هپاتيت بوسيله Lurman در سال 1855 داده شد. در 1926، Flaum و همكاران، در سوئد گزارشي دادند كه در آن به بيماران مبتلا به هپاتيت اشاره شده بود كه بوسيله سرنگهاي‌آلوده و عفوني، به بيماري مبتلا شده بودند. در اين كلينيك‌ها سرنگهايي كه بطور ناكامل استريل شده بودند ، علت انتقال هپاتيت بوده اند. در ابتدا دو عامل براي ايجاد هپاتيت ويروسي مطرح شد كه HAV و HBV بودند . پيدا كردن آنتي‌ژن ويروسي (كه‌اكنون HBsAG خوانده مي‌شود). درخون بيماران با هپاتيت سرمي در 1960، وانتقال ويروس بهمين صورت در شمپانزه، اولين گام درشناسايي ويروسي بود كه‌اكنون ويروس هپاتيت B ناميده‌مي‌شود. با ويروسي كه از مدفوع انسان مبتلا به هپاتيت ويروسي گرفته شده بود و پيدا كردن آنتي‌ژن ويروسي در مدفوع‌همين بيماران، هپاتيت A نيز كشف گرديد.

ويروس شناسى


ويروس هپاتيت B ويروس نسبتاَ مقاومى است وانتظار داريم روى سطوح محيطى (از قبيل مسواك، تيغ، سوزن، وسايل اسباب بازى، شيشه شير بچه، ظروف غذاخورى، ابزار بيمارستان همچون اندوسكوپ و ابزار آزمايشگاهي) پايدار باقى بماند و در صورت تماس با خراش هاى پوستى و غشاء مخاطى باعث انتقال بيمارى شود. ويروس هپاتيت B در آب جوش ١٠٠ درجه سانتى گراد به مدت ١٠ دقيقه، حرارت خشك ١٦٠ درجه سانتى گراد به مدت دو ساعت يا اتوكلاو ١٢١ درجه سانتى گراد به مدت ٢٠ دقيقه غير فعال مى شود. استفاده از محلول هيپوكلريت سديم ٥/٠ تا ١ درصد به مدت ٢٠ دقيقه منجر به تخريب ساختار ژنى ويروس مى گردد.

مكانيسم عمل ويروس هاي عامل هپاتيت و ايمني در مقابل آنها

روند بيماري به اين شكل است كه ويروس ، با وارد شدن به داخل سلول هاي كبدي با استفاده از سيستم هاي زيستي سلول ، اقدام به ساخت پروتئين ها و ساير تركيبات خود مي نمايد و به اين طريق تكثير مي يايد. سيستم ايمني ، سلولهاي آلوده كبدي را تشخيص مي دهد و به منظور نابود ساختن ويروس سلول را از بين مي برد تا از اين طريق ويروسهاي درون آن نيز كشته شوند. بنابر اين در واقع آنچه باعث تخريب كبد مي شود ، دفاع و سيستم ايمني خود بيمار است كه سعي در مبارزه با بيماري دارد. كشف آنتي بيوتيك هاي ضد باكتري يكي از جهش هاي علم پزشكي را رقم زد و با پيشرفت آنها بيماري هاي عفوني ناشي از باكتري ها ديگر مانند قبل به عنوان يك پديده غير قابل كنترل مطرح نيستند ، و لي تلاش در زمينه كشف آنتي بيوتيك هاي موثر ضد ويروسي تا به حال به جز در چند مورد به نتايج موفقيت آميز و قابل توجهي نرسيده است. لذا روشهاي ديگري براي مقابله با ويروسها مورد توجه قرار گرفته اند. همان طور كه مي دانيد ، بدن به طور طبيعي عليه ويروسها واكنش نشان مي دهد. از جمله تركيباتي كه در شكل گيري اين پاسخ ايمني نقش دارند اينتر فرونها مي باشند. اينترفرونها از ميانجي هاي سيستم ايمني هستند كه با تقويت دفاع سلولي توانايي نوعي از گلبولهاي سفيد موسوم به لنفوسيتهاي T را در از بين بردن سلول هاي ناشناس و آلوده افزايش مي دهند. 30 نوع اينترفرون وجود دارند كه با نامهايي مثل اينترفرون آلفا، بتا و گاما نام گذاري شده اند و از بين آنها اينترفرون آلفا بيشترين تاثير ضد ويروسي را داراست. اين ماده امروزه به طور مصنوعي قابل ساخت است و مي توان آن را به عنوان يك دارو براي درمان مبتلايان به هپاتيت ويروسي مزمن تجويز كرد. نتايج اين درمان تاكنون رضايت بخش بوده است. اما همانطور كه عنوان شد ، نابود ساختن ويروس به خرج كشتن سلولهاي كبدي خودي صورت مي گيرد . بنابراين اگر بيماري شديد بوده و تعداد زيادي از سلولهاي كبدي آلوده باشند اينترفرون آلفا با تحريك سيستم ايمني سبب از بين رفتن ناگهاني حجم قابل ملاحظه اي از كبد و ايجاد نوعي از هپاتيت خطرناك مي شود. براي پيشگيري از اين رويداد در حال حاضر استفاده از اين دارو محدود به افرادي است كه بيماري به نسبت خفيف تري دارند كه معمولا براي مدتي كمتر از 18 ماه به طول انجاميده است.

علائم بيماری هپاتيت B

اكثر افرادی كه هپاتيت B می‌گيرند علامت و يا شكايت مشخصی ندارند و در واقع مهم ‌ترين علامت اين بيماری بی‌علامتی ‌آن است. اما در برخی موارد علائمی شبيه آنفلانزا، بی‌اشتهايی، تهوع و استفراغ، تب، ضعف، خستگی و درد شكم خفيف دارند و اكثر اين افراد بدون آنكه از بيماری خود آگاه شوند، بهبودی پيدا می‌نمايند. لازم به ذكر است كه افراد مبتلا ، بسته به اين كه مبتلا به كدام نوع هپاتيت باشند علائم باليني متفاوت را بروز مي دهند. هپاتيت B در بعضی افراد به‌طور مرموزانه پيشرفت كرده و در نهايت باعث سيروز و سرطان كبد می‌شود. بعضی افراد نيز پس از آنكه به ويروس آلوده شدند، بدون هيچ علامتی ناقل ويروس شده و می‌توانند آن را به ديگران انتقال دهند.

راه‌های انتقال

ويروس هپاتيت B در خون و ترشحات فرد آلوده وجود داشته واز اين طريق به افراد ديگر انتقال پيدا می‌كند. از جمله راه‌های انتقال عبارتند از :

◄ از مادر آلوده به نوزاد خود در زمان تولد.

◄ دريافت خون و فرآورده‌های خونی آلوده.

◄ تماس جنسی با فرد آلوده.

◄ استفاده از وسايل فرد آلوده.

◄ وسايل دندان‌پزشكی و سوراخ كردن گوش با روش‌های غيربهداشتی.

◄ استفاده مشترك از تيغ ريش‌تراش، ناخن‌گير، مسواك و يا سرنگ آلوده و سابقه هپاتيت در خانواده و . . . . به‌ياد داشته باشيد كه هپاتيت B از حيوانات به انسان منتقل نمی‌شود و تماس‌های عادی و روزمره نظير دست دادن، معاشرت كردن، در يك كلاس حضور داشتن و در يك مكان غذا خوردن، خطر انتقال بيماری را به‌دنبال ندارد. مبتلايان به هپاتيت B می‌توانند ازدواج كنند ولی قبل از ازدواج بايد همسرشان بر عليه هپاتيت B واكسينه شود.

عفونت از طريق عطسه، سرفه، غذا يا آب و استفاده از ظروف مشترك منتقل نمى شود و فرد مبتلا نبايد از كاركردن و حضور در مدرسه، مهد كودك ومكان هاى دسته جمعى منع شود.

گروههاى در معرض خطر ابتلا به هپاتيت:

- معتادان تزريقى (درحال حاضر شايعترين عامل خطر ساز محسوب مى شود.)

- دريافت كنندگان خون، فاكتورهاى انعقادى و فرآورده هاى خونى آلوده.

- دريافت كنندگان پيوند اعضاء.

- بيماران همودياليزى.

- كاركنان مراكز بهداشتي-درمانى.

- افرادى كه رفتار جنسى پرخطردارند..

- كودك متولد شده از مادر آلوده (بويژه اگر مادر مبتلا به عفونت همزمان با HIV باشد.)

افرادى كه مواد مخدر تزريق كرده اند حتى اگر سالها پيش و فقط يك بار تزريق كرده باشند، در معرض خطر بالاى HCV قرار دارند. عفونت HCV به سرعت پس از تزريق ماده مخدر و در اثر اشتراك سرنگ، سرسوزن وساير ادوات مربوط به مصرف مواد مخدر، بين افراد منتشر مى شود.

هپاتيت C به آسانى توسط دفاع ايمنى ميزبان سركوب نمى شود و درصورت مزمن شدن با درجات مختلف پيشرفت كرده وعوارض متعددى را ايجاد مى كند.
 

Monirzadeh

Registered User
تاریخ عضویت
9 آپریل 2004
نوشته‌ها
997
لایک‌ها
35
از زمان آلودگی به ويروس تا مبتلا شدن به بيماری ايدز چه

مدت طول می کشد؟

بدون درمان دارويی،ايدز معمولاً در يک دوره که ممکن است به طور متوسط گاه تا ١٠ سال هم به درازا بکشد، بدون علامت است و تازه بعد از این مدت علائم آن ظاهر گشته و بيماري پيشرفت مي کند. این فاصله زمانی آلودگی تا بيماری، ازفردی به فرد دیگر متفاوت است و به عوامل زیادی از جمله وضعیت سلامتی فرد و عادات بهداشتی وی ارتباط دارد. اين ميانگين با ميزان رعايت بهداشت فردي ارتابط مستقيم دارد. در كشورهاي فقير، کسانی که توانايی تهيه تغذيه کافی و بهداشت را ندارند ممکن است که بروز علائم پيشرفت بيماري سريعتر باشد. داروهای درمانی HIV تنها می توانند زمان بين آلودگی به ويروس تا بروز علائم ايدز را طولانی تر کنند. پزشکان معمولاً سعی می کنند تا قبل از زمانی که بيماری نمايان شود، به شخص شانس عمرطولاني تري را بدهند.

علائم بيماری چگونه ظاهر می شود؟

با کاهش قدرت سيستم دفاعی به مرور زمان بدن آماده ابتلا به عفونتها و سرطانهايی می شود که به طور معمول در مردم عادی ديده نمی شوند ، اين بيماريها بصورت بيماريهاي ريوی ، اسهالهاي شديد و مزمن ،‌ تبهای طولانی ، کاهش وزن ،‌ اختلالات شخصيتی ،‌ بيماريهاي مغزی وپوستی خود را نشان مي دهند که درنهايت منجر به مرگ فرد مبتلا خواهد شد.

◄ علائم اصلی ایدز:

• كاهش وزن بیشتر از 10 درصد.

• اسهال مزمن بیشتر از یك ماه.

• تبهای متناوب یا ثابت بیش از یك ماه.

◄ علائم فرعی:

• سرفه پایدار به مدت بیش از یك ماه.

• عفونت پوستی منتشر همراه با خارش.

• تبخالهای عود كننده.

• برفك دهانی.

• عفونت تبخالی مزمن پیشرونده و منتشر.

• بزرگ شدن عمومی غدد لنفی آلودگی به ویروس ایدز دلیل ابتلا به بیماری ایدز نیست ولی سرانجام تقریباً بطوراجتناب ناپذیری به بیماری ایدز منتهی می شود.

یكی از اولین راه های شناخت یك بیماری، شناخت علائم و مراحل مختلف سیر بیماری است. با این شناسایی می توان از گسترش و توسعه بیماری در مراحل اولیه جلوگیری نمود.

علائم آلودگی بیماری ایدز بسیار پیچیده است و دارای مراحلي است كه الزاماً همه آنها در افراد آلوده مشاهده نمی شود. این مراحل عبارتند از:

◄ مرحله اول ، عفونت حاد:

در اغلب موارد در صورتی كه تعداد كافی ویروس ایدز وارد بدن فردی شود ، بعد از چند هفته علائمی نظیر تب ، گلودرد،بزرگی غدد لنفاوی، درد مفاصل و عضلات ، سر درد، ضعف و بی حالی، بی اشتهایی ، تهوع و استفراغ، كاهش وزن، اسهال و گاهی دانه های جلدی و یا تظاهرات عصبی ظاهر میگردد. این علائم اختصاصی نبوده و شباهت كاملی با نشانه های بسیاری ازبیماریهای دیگر دارد. چون خود بخود ظرف یك تا دو هفته بهبودی حاصل میگردد ، كمتر اتفاق می افتد كه بیماری دراین دوره تشخیص داده شود. بعلاوه از هنگام ورود ویروس ایدز تا مثبت شدن نتیجه آزمایشگاهی كه نشانگر آلودگی فرد است حدود 2 تا 12 هفته و گاهی تا16 ماه طول می كشد. در این فاصله زمانی ، فرد، آلوده بوده و ممكن است سایرین را آلوده كند.

◄ مرحله دوم، بدون علامت:

پس از بهبودی خود بخودی مرحله حاد، بیمار وارد مرحله بدون علامت می شود كه بر حسب نوع ویروس آلوده كننده از10تا 17 سال طول می كشد. در این مدت شخص آلوده هیچگونه علامتی از بیماری را بروز نمی دهد و به ظاهر كاملاً سالم است ولی برای دیگران آلوده كننده می باشد. این مرحله نزد كودكان كوتاهتر است و در این مرحله شخص دیگران را مبتلا می كند. در این دوره آزمایش خون مثبت است. كنترل انتشار ویروس در این مرحله مشكل می باشد.

◄ مرحله سوم بزرگی منتشر و پایدار غدد لنفاوی:

دراین مرحله غدد لنفاوی بزرگ شده و به شكل قرینه و بدون درد، در بیش از دو نقطه بدن بجز ناحیه كشاله ران ظاهر می شوند و حداقل 3 ماه باقی می مانند.

◄ مرحله چهارم، مرحله قبل از ایدز و حالات وابسته به ایدز:

قبل از بروز نهایی بيماري ، عوارضی ظاهر می شود كه به آن علائم ایدز می گویند و عبارتند از:

• كاهش وزن بیشتر از10درصد وزن سابق.

• اسهال به مدت بیشتر از یك ماه.

• تب به مدت بیشتر از یك ماه.

• عرق شبانه.

• خستگی، بی حالی و ضعف.

این علائم را مقدمه استقرار كامل ایدز كه پایان طیف بیماری می باشد ، به حساب می آورند. در برخی موارد، بی قراری، بی اشتهایی، دل درد و سردرد وجود دارد و تغییرات عصبی منجر به از دست دادن حافظه و آسیب اعصاب محیطی می شود. این علائم معمولاً متناوب است ولی كاهش وزن در اكثر بیماران وجود دارد و پیشرونده هم می باشد. بسیاری از بیماران در این مرحله دچار ضایعات پوستی، مخاطی و ضایعات دائم و یا عود كننده دهانی و یا ناحیه تناسلی به علت ویروسهای مختلف می شوند.

◄ مرحله پنجم، ایدز:

مرحله نهایی آلودگی ، بروز علائم ايدز است. در این مرحله به علت كاهش شدید قدرت دفاعی بدن، شخص مستعد ابتلاء به بسیاری از عفونت می شود كه علائم بسیار متنوعی دارند و درنهایت بیمار را از پای در می آورند. در اين مرحله ممكن است انواعي از سرطانها نيز دامنگير فرد مبتلا شوند.



ويروس HIV از چه راههايی سرايت می کند؟

◄ تماس جنسی نا امن:

شايعترين راه سرايت تماس جنسی است. ويروس ممكن است از فرد آلوده به شريك جنسی ‌اش، (مرد به زن، زن به مرد، مرد به مرد و يا زن به زن) منتقل شود. آلودگی از طريق تماس جنسی ٨٠ درصد كل موارد را شامل می‌شود. وجود بيماريهای مقاربتی مثل سوزاك، سفليس و همچنين زخمهای دستگاه تناسلی خطر آلودگی را چند برابر خواهد كرد. زنان بيشتر در معرض خطر آلودگی به وسيله شريك زندگی خود قرار دارند. زيرا احتمال انتقال از مرد به زن بيشتر از زن به مرد است.

◄ استفاده مشترک از سرنگ و سوزن آلوده جهت تزريق:

استفاده از سرنگ و سوزن آلوده بصورت مشترك در معتادين تزريقی، يكی ازشايع ترين راه ‌های سرايت ويروس HIV است.

◄ سرايت از طريق خون و فرآورده‌های خونی:

استفاده از خون و فرآورده‌های خونی آلوده به ويروس HIV از ديگر راه‌های انتقال است. خون قدرت آلوده كنندگی بالايی دارد.

◄ سرايت از مادرآلوده به جنين در داخل رحم ويا كودك درطی دوران شيردهی:

ويروسHIV ممكن است از مادر آلوده به جنين در دوران حاملگی، هنگام وضع حمل يا كمی بعد از زايمان انتقال يابد. شير دادن يكی از راه‌های سرايت آلودگی از مادر به فرزند است. در كودكان آلودگی به ويروس HIV بسرعت به طرف ايجاد بيماری ايدز پيشرفت می‌كند و شانس زنده ماندن كودك هم كم است.

◄ راه‌های ديگر سرايت عبارتند از:

پيوند اعضا از بافت‌های آلوده. خالكوبی با سوزن مشترک. سوراخ كردن گوش توسط سوزن و وسايل آلوده. استفاده از مسواك و تيغ ريش تراش شخص بيمار. ختنه با وسايل آلوده. اين ويروس ازطريق خون، منی (همچنين شامل مايعی كه قبل ازمنی خارج مي شود)، ترشح واژن، مقعد ويا بريدگي ها وزخم ها وارد شود. پوست سالم يک سد بسيار قوی دربرابر ورود ويروس HIV وساير ويروسها وباكتری ها است. شايعترين راه سرايت تماس جنسی نا امن است.



آيا هر برخوردي می تواند آلودگی به HIV بوجود آورد؟

نه، به طور مثال تماس جنسی بدون محافظ تنها زمانی خطرناک است و ريسک آلوده شدن را دارد که يکی از طرفين آلوده به ويروس باشند. بنابراين اگر شريک جنسی شما ناقل HIV نباشد، هيچ شکلی از سکس و يا نوع فعاليت جنسی بين شما باعث دريافت آلودگی و در نتيجه سرايت بيماری به شما نخواهد بود. افراد از طريق خود ارضايی هم به ويروس آلوده نخواهند شد. ويروس تنها در صورتی انتقال خواهد يافت که خون يا هم كدام از مايعات بدن فردي كه قبلاً به ويروس آلوده شده ، با خون يا لايه هاي مخاطي شما در تماس باشد. خطر در تماس های جنسی، بيشتر درعدم شناخت کافی سوابق خونی شريک جنسی شماست. در هر صورت برای اطمينان مي توان از پوششهاي جلوگيري از بارداري استفاده كرد، مگر تا زمانی که مطمئن باشيد که هيچ کدام از شما شريک جنسی ديگری ندارد و قبلاً آلوده به ويروس نشده است.

امیدوارم مقالات شما را هم ر این بخش ببینم
 
بالا