برگزیده های پرشین تولز

بدترین خاطره از ضایه شدن!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Majikpc

Registered User
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2011
نوشته‌ها
545
لایک‌ها
318
واقعا شما به اینا میگین ضایع شدن دو سه سال پیش بود یه روز خاصی رو تعیین کردم که کارای بانکیو اداریو کل کارایی که داشتمو ok کنم پیش بیشتر کسایی هم که میخواستم برم اشنا بودن و تعداد کثیری هم خانم بودن اقا ما پیش هر بنده خدایی که رفتیم با یه لبخند خاصی با ما حرف میزدو جواب میداد منم با خودم میگفتم چه باحاله امروز همه سر حالن کارارو را میندازن فکر کنین از ساعت 7.30 صبح تا ساعت 2 من یه شهرو گشته بودم اومدم خونه دیدم خشتک شلوارم تا کمر پارست, هنوزم که هنوزه همشون با همون لبخند باهام حرف میزنن

Sent from my LG-P768 using Tapatalk 2

من جای تو بودم خودمو از خشتک دار میزدم , خدا نصیب هیچکس نکنه ....
 

saswar

Registered User
تاریخ عضویت
11 آگوست 2011
نوشته‌ها
102
لایک‌ها
48
فکر کنم درصد لیدوکائینش زیاد بوده.خالیم بکنی اینجوری نمیشه.تازه بعد20دقیقه اثرش میره چجوری2ساعت؟

داداش 2ساعت که اغراق هست و بزرگنمایی.
ولی حدود 1ساعت شد بعد که طرف رفت من لباسم رو پوشیدم رفتم مغازه هر چند مین 1بار به خشتکم دست میزدم ببینم چیزم هستش نیست که خیلی بی حس بود همش فکر میکردم افتاده.

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk 2
 

-mey3am-

Registered User
تاریخ عضویت
13 آپریل 2013
نوشته‌ها
5,637
لایک‌ها
2,939
محل سکونت
rasht
واقعا شما به اینا میگین ضایع شدن دو سه سال پیش بود یه روز خاصی رو تعیین کردم که کارای بانکیو اداریو کل کارایی که داشتمو ok کنم پیش بیشتر کسایی هم که میخواستم برم اشنا بودن و تعداد کثیری هم خانم بودن اقا ما پیش هر بنده خدایی که رفتیم با یه لبخند خاصی با ما حرف میزدو جواب میداد منم با خودم میگفتم چه باحاله امروز همه سر حالن کارارو را میندازن فکر کنین از ساعت 7.30 صبح تا ساعت 2 من یه شهرو گشته بودم اومدم خونه دیدم خشتک شلوارم تا کمر پارست, هنوزم که هنوزه همشون با همون لبخند باهام حرف میزنن

Sent from my LG-P768 using Tapatalk 2

این دیگه آخرش بود :lol:
 

mahdi aziz

Registered User
تاریخ عضویت
25 مارس 2012
نوشته‌ها
927
لایک‌ها
85
محل سکونت
Zanjan,Tehran
سال اول دبیرستان
کلاس ریاضی
معلم درس میداد درس که تموم شد سر و صدا بالا رفت بعد معلم داد زد ساکت
همه ساکت شدند ناگهان صدای ناهنجار قوی ای در کلاس طنین انداز شد
خدا روز بد نده هم میزی من گ*زیده بود از نوع خر صدا
نمیدونم میتونید درک کنید یا نه
منو خنده داشت میکشت از شدت خنده رفتم زیر میز تا جایی ک میتونستم خندیدم وقتی اومد بالا صورتم شده بود لبو قرمز قرمز ( از شدت خنده و کمبود اکسیژن) دیدم همه دارن چپ چپ نگام میکنن حتی معلم...
شما جای من بودین چی میکردین!!
هم میزی رو میگی بسیار ریلکس داشت ب ریش ما میخندید
ای خدا ...

Sent from my Nexus 7 using Tapatalk 4 Beta
 

k-boy

Registered User
تاریخ عضویت
7 فوریه 2012
نوشته‌ها
5,612
لایک‌ها
7,060
محل سکونت
جنگل آسفالت
سال اول دبیرستان
کلاس ریاضی
معلم درس میداد درس که تموم شد سر و صدا بالا رفت بعد معلم داد زد ساکت
همه ساکت شدند ناگهان صدای ناهنجار قوی ای در کلاس طنین انداز شد
خدا روز بد نده هم میزی من گ*زیده بود از نوع خر صدا
نمیدونم میتونید درک کنید یا نه
منو خنده داشت میکشت از شدت خنده رفتم زیر میز تا جایی ک میتونستم خندیدم وقتی اومد بالا صورتم شده بود لبو قرمز قرمز ( از شدت خنده و کمبود اکسیژن) دیدم همه دارن چپ چپ نگام میکنن حتی معلم...
شما جای من بودین چی میکردین!!
هم میزی رو میگی بسیار ریلکس داشت ب ریش ما میخندید
ای خدا ...

Sent from my Nexus 7 using Tapatalk 4 Beta
از کل کلاس فقط تو داشتی میخندیدی؟ نکنه اشتباه شنیدی زدی زیر خنده , یهو اون وسط مسطا بیخبر یکی از خودت در رفته ؟
 

mahdi aziz

Registered User
تاریخ عضویت
25 مارس 2012
نوشته‌ها
927
لایک‌ها
85
محل سکونت
Zanjan,Tehran
از کل کلاس فقط تو داشتی میخندیدی؟ نکنه اشتباه شنیدی زدی زیر خنده , یهو اون وسط مسطا بیخبر یکی از خودت در رفته ؟

نه دیگه
شرایط طوری بود من نفسم از خنده بالا نمیومد ولی طوری ام که اتگر کمی بخندم قرمز میشم!!!

Sent from my Nexus 7 using Tapatalk 4 Beta
 

حرفه ای

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2013
نوشته‌ها
139
لایک‌ها
13
یه دفه ما تو آذربایجان بودیم رفتیم یه نمایشگاه یه سالن بود رفتین نشتیم گف کی فارسه بگه؟
من هم خجالت کشیدم(کسی نگف فارسه) هم ترسیدم چون ترکا خیلی تعصب دارن به هر حال اومد گف برای سرگرمی یه مسابقه برگزار می کنم :
یکی یه عدد رو فارسی میگه یکی دیگه عدد بعدیو فارسی اون یکی عدد فارسی رو فارسی و....
اومد یارو منو صدا کرد با زور منو برد
بار اول جلویی بهم تقلب داد گفتم بار دوم باید می گفتم سه ( عوش ) گفتم (عوچ) یعنی پرواز کن
اونم از دستم گرفت گف خودت برو پرواز کن خلاصه جلوی اون همه آدم ......................
 

mohammad-28

Registered User
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,659
لایک‌ها
1,851
محل سکونت
Tehran
اوففف نگو که اصلا داغونم !! 3 ساعت پیش یه اتفاقی افتاد که شاید تا آخر عمرم هم یادم نره !!
blinksmiley.gif

خب اینم از بدترین خاطره از ضایع شدن البته چون داغ هست دارم میگم !! :

من به دوستم sms دادم که پاشو فردا با بچه ها بریم پارک . دیدم چند دقیقه گذشت ولی جواب نداد . من هم حال و حوصله نداشتم گفتم برو فیسبوک رو چک کنم ....
اتفاقی دیدم که این دوستم آنلاین هست و سریع بهش ماجرا رو گفتم . چون با بقیه هماهنگ نکرده بودم گفتم حالا بریم من شب به تو sms میدم که قرار قطعی رو بزاریم .
این اومد به من گفت به اون خط پیام نده . به خط جدیدم پیام بده و شمارش رو هم به من داد .
خلاصه هماهنگی ما با بقیه سریع انجام شد و نوبت به این که رسید بهش sms دادم گفت فردا این ساعت بیا اینجا ....
یهو اومد به من گفت برو بچه پر رو شما ؟
blinksmiley.gif
منم قاطی کردم گفتم الان این سر شوخی رو باز کرده باید حالش رو بگیرم چون خیلی ها بهم میگن اشتباه گرفتی یا .... ( خودش هم شوخ طبعه )
بهش گفتم عزیزم حال و حوصله ندارم داداشحالم گرفتس .... یهو اومده میگه مگه خر زمینت زده ؟ منم تعجب کردم که چرا داره این طوری حرف میزنه و گفتم باید حالش رو بگیرم .
اینم چند وقته که عاشق شده بود چون از استاتوس هاش مشخص بود . گفتم تو که شکست عشقی خوردی تو رو خر زمینت زده نه من رو .
یهو دیدم یه اس داد که آدم حسابت نمی کنم و از این حرفا .... من دوباره گفتم عزیز من بیخیال فردا میای یا نه ؟ نشه علافمون کنی ....
گفت مگه به قسمت دوم جملت شک داری !! گفتم باید اینو بسوزونم بهش گفتم ناکس اسم طرف چیه ؟ یهو داغ کرد نمی دونم چی شد ....
بهم گفت دیگه شمارت رو نبینم اشتباه گرفتی و از این حرفا . منم بهش گفتم آره وقتی اومدم خونه رو رو سرت خراب کردم می دونی اشتباه گرفتم یا نه ( چون تقریبا همسایه ما هستن و اختلافشون با ما 1 دقیقه راه هم نیست )
نه گذاشت نه برداشت گفت هر بوقی دلت میخاد بخور من رفتم بای ! :blink:
حال منم که گرفته اصلا حوصله شوخی رو نداشتم بهش زنگ زدم . دیدم داره صداش رو کج و کوله میکنه که منو اذیت کنه .
بهش گفتم ( بوق سانسور بشه 18+ ) چرا مسخره بازی در میاری و مثل آدم حرف نمیزنی .... گفت چی میگی آقا برو گمشو !!
من تعجب گردم گفتم باشه بابا خفه شو !! طرف گفت اصلا تو چی میگی با کی کار داری . گفتم مگه تو ایکس ( در جهت رفاه حال سانسور میشه ) نیستی ؟ گفت کی ؟ گفتم ایکس دیگه
گفت برو مزاحم نشو . من گرخیده بودم از عرق خیس شدم یعنی چه جور !! یهو خودش گفت تو با ایکس کار داری ؟ گفتم آره دیگه 1 ساعته علافمون کردی ....
گفت الان خونه نیست رفته بیرون اومد بهش میگم باهات تماس بگیره :blink: من دیگه مطمئن شدم این خود شنیست و فهمیدم که خواهرشه ....
نگو که قرمز شده بود ناجور .... بهش گفتم ببخشید . گفت از یه پسر با شخصیت بعیده که این حرفا رو بزنه .... هیچی عاغا ما رو میگی آبرو برامون نموند سریع قطع کردم :lol:
تا الان هم خبری از پسره نشده نمی دونم زنده هست یا نه یا قراره منو زنده بزاره یا نه . کلا زنگ نزد و من هم فعلا متواری هستم و دارم این پست رو میدم .
فقط خداکنه خواهرش قضیه عاشقی اینو جدی نگرفته باشه که آبروش میره ....
ما هم کلا از گرفتگی در اومدیم و بعد از در اومدن از مات و مبهوت بودن کلی خندیدم !!
دعا کنید که حداقل فردا اومد از این قضیه ناراحت نباشه چون تقصیر من نبود . خودش اون شماره رو داده بود که نمی دونم برای خودش بود یا خواهرش ولی اگر برای خواهرش بوده چرا داده اگر هم برای خودش بوده چرا گوشیش رو جا گذاشته یا قفل روش نذاشته یا چرا خواهرش از اول بهم نگفت که این بشر خونه نیست ....
بوبخودا من بی تقصیرم :D
 

mcsaturday

Registered User
تاریخ عضویت
11 فوریه 2011
نوشته‌ها
1,598
لایک‌ها
1,331
محل سکونت
Qom
اوففف نگو که اصلا داغونم !! 3 ساعت پیش یه اتفاقی افتاد که شاید تا آخر عمرم هم یادم نره !!
blinksmiley.gif

خب اینم از بدترین خاطره از ضایع شدن البته چون داغ هست دارم میگم !! :

من به دوستم sms دادم که پاشو فردا با بچه ها بریم پارک . دیدم چند دقیقه گذشت ولی جواب نداد . من هم حال و حوصله نداشتم گفتم برو فیسبوک رو چک کنم ....
اتفاقی دیدم که این دوستم آنلاین هست و سریع بهش ماجرا رو گفتم . چون با بقیه هماهنگ نکرده بودم گفتم حالا بریم من شب به تو sms میدم که قرار قطعی رو بزاریم .
این اومد به من گفت به اون خط پیام نده . به خط جدیدم پیام بده و شمارش رو هم به من داد .
خلاصه هماهنگی ما با بقیه سریع انجام شد و نوبت به این که رسید بهش sms دادم گفت فردا این ساعت بیا اینجا ....
یهو اومد به من گفت برو بچه پر رو شما ؟
blinksmiley.gif
منم قاطی کردم گفتم الان این سر شوخی رو باز کرده باید حالش رو بگیرم چون خیلی ها بهم میگن اشتباه گرفتی یا .... ( خودش هم شوخ طبعه )
بهش گفتم عزیزم حال و حوصله ندارم داداشحالم گرفتس .... یهو اومده میگه مگه خر زمینت زده ؟ منم تعجب کردم که چرا داره این طوری حرف میزنه و گفتم باید حالش رو بگیرم .
اینم چند وقته که عاشق شده بود چون از استاتوس هاش مشخص بود . گفتم تو که شکست عشقی خوردی تو رو خر زمینت زده نه من رو .
یهو دیدم یه اس داد که آدم حسابت نمی کنم و از این حرفا .... من دوباره گفتم عزیز من بیخیال فردا میای یا نه ؟ نشه علافمون کنی ....
گفت مگه به قسمت دوم جملت شک داری !! گفتم باید اینو بسوزونم بهش گفتم ناکس اسم طرف چیه ؟ یهو داغ کرد نمی دونم چی شد ....
بهم گفت دیگه شمارت رو نبینم اشتباه گرفتی و از این حرفا . منم بهش گفتم آره وقتی اومدم خونه رو رو سرت خراب کردم می دونی اشتباه گرفتم یا نه ( چون تقریبا همسایه ما هستن و اختلافشون با ما 1 دقیقه راه هم نیست )
نه گذاشت نه برداشت گفت هر بوقی دلت میخاد بخور من رفتم بای ! :blink:
حال منم که گرفته اصلا حوصله شوخی رو نداشتم بهش زنگ زدم . دیدم داره صداش رو کج و کوله میکنه که منو اذیت کنه .
بهش گفتم ( بوق سانسور بشه 18+ ) چرا مسخره بازی در میاری و مثل آدم حرف نمیزنی .... گفت چی میگی آقا برو گمشو !!
من تعجب گردم گفتم باشه بابا خفه شو !! طرف گفت اصلا تو چی میگی با کی کار داری . گفتم مگه تو ایکس ( در جهت رفاه حال سانسور میشه ) نیستی ؟ گفت کی ؟ گفتم ایکس دیگه
گفت برو مزاحم نشو . من گرخیده بودم از عرق خیس شدم یعنی چه جور !! یهو خودش گفت تو با ایکس کار داری ؟ گفتم آره دیگه 1 ساعته علافمون کردی ....
گفت الان خونه نیست رفته بیرون اومد بهش میگم باهات تماس بگیره :blink: من دیگه مطمئن شدم این خود شنیست و فهمیدم که خواهرشه ....
نگو که قرمز شده بود ناجور .... بهش گفتم ببخشید . گفت از یه پسر با شخصیت بعیده که این حرفا رو بزنه .... هیچی عاغا ما رو میگی آبرو برامون نموند سریع قطع کردم :lol:
تا الان هم خبری از پسره نشده نمی دونم زنده هست یا نه یا قراره منو زنده بزاره یا نه . کلا زنگ نزد و من هم فعلا متواری هستم و دارم این پست رو میدم .
فقط خداکنه خواهرش قضیه عاشقی اینو جدی نگرفته باشه که آبروش میره ....
ما هم کلا از گرفتگی در اومدیم و بعد از در اومدن از مات و مبهوت بودن کلی خندیدم !!
دعا کنید که حداقل فردا اومد از این قضیه ناراحت نباشه چون تقصیر من نبود . خودش اون شماره رو داده بود که نمی دونم برای خودش بود یا خواهرش ولی اگر برای خواهرش بوده چرا داده اگر هم برای خودش بوده چرا گوشیش رو جا گذاشته یا قفل روش نذاشته یا چرا خواهرش از اول بهم نگفت که این بشر خونه نیست ....
بوبخودا من بی تقصیرم :D

چی شد؟ الان زنده ای؟؟
 

لایور

Registered User
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
200
لایک‌ها
420
من خیلی ضایع شدم ولی فعلا خوباشو یادم نمی یاد
یادمه تازه از این گردنبند خوشگلا گرفته بودم رفته بودم عروسی پسر همسایه
آاخوند هم یکی از فامیلایه نزدیکه ، داشت صیغه رو میخوند منم کنارش نشسته بودم برگشت گفت آقا مهران شمارو شبا جایی میبندن
بعدش گفتم چطور مگه عمو
گفت اون قلاده چیه بستی دور گردنت
همه زدن زیر خنده ، پاشودم امدم بیرون .
واسه فرداش دیدم امده خونمون صورتمو بوسید گفت منظور من توهین به تو نبود شروع کرد دریوری گفتن گفتم پس منظورت چی بود
گفت منظورم این بود که هرکی اون گردن بند رو ندیده ، ببینه
خلاصه حساب کنید تو یه جمع 120 نفره این جوری ضایع بشید چی میشه
 

lord_of_atlantiss

Registered User
تاریخ عضویت
16 آگوست 2012
نوشته‌ها
628
لایک‌ها
126
سن
30
محل سکونت
بلوچستان-هیدوچ
یادمه درس هندسه تحلیلی داشتیم دبیرمون بعد توضیح و حل مساله و اتمام کلاس اومد گفت میخوام جلسه بعد از مباحثی که امروز درس دادم امتحان میگیرم منم یواش گفتم غلط میکنی گفت بلهههههه؟؟؟ خشکم زد و گفتم استاد از کدوم مباحث؟!!! دوستم بغلم بود گفت داشتی چه گندی میزدی کلا سرم پایین بود جلسه بعدش استادم بدجور تو نخ ما رفته بود
 

لایور

Registered User
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
200
لایک‌ها
420
یادمه یدفه تو شهرستان بودم با دختر خاله هام رفته بودم بیرون
داشتیم میومدیم که یهو دیدم یه نفر با سمند افتاده بود دنبالشون
آقا منم یه میله بود کنارم انو ورداشتم زدم شیشه عقبشو کاملا خورد کردم یاروو دیگه نیومد پایین گاز داد رفت
با دختر خاله ها رفتیم خونه مادر بزرگه دیدم همون ماشینه دو در پارک شده چرخاشو پنچر کردم برف پاکنشو شکوندم
رفتیم خونه دیدم یاخدا همون یارو نشسته خونه مادر بزرگم داره میخنده بهم
گفتم این کیه بعد فهمیدم دایی مادرم و خالمه
آاقا کلا یک خجالتی کشیدم اونم خبر نداشت چه بلایی سر ماشینش اوردم
گفت خیلی قیرتی هستی که شیشمو اونجوری شکوندی درسته؟ گفتم مقصر تو بودی من تا حالا تو رو ندیدم چرا این جوری کردی گفت میخاستم اینا رو
امتحان کنم دیدم شیشه عقب امد پایین یه نفر هم با میله دنبالمه
گفتم خصارتشو میدم گفت نمیخواد ولش کن
آقا من زدم بیرون خلاصه این رفته بود ماشینشو اینجوری دیده بود یه جنگ عظیمی را افتاد که خدا میدونه 150 تومن دادم بهش دست از سرم برداشته
خلاصه هم خوب ضایع شدم هم خوب ابروم رفت
 

new24-2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 ژوئن 2013
نوشته‌ها
302
لایک‌ها
106
محل سکونت
مشد
یادمه یدفه تو شهرستان بودم با دختر خاله هام رفته بودم بیرون
داشتیم میومدیم که یهو دیدم یه نفر با سمند افتاده بود دنبالشون
آقا منم یه میله بود کنارم انو ورداشتم زدم شیشه عقبشو کاملا خورد کردم یاروو دیگه نیومد پایین گاز داد رفت
با دختر خاله ها رفتیم خونه مادر بزرگه دیدم همون ماشینه دو در پارک شده چرخاشو پنچر کردم برف پاکنشو شکوندم
رفتیم خونه دیدم یاخدا همون یارو نشسته خونه مادر بزرگم داره میخنده بهم
گفتم این کیه بعد فهمیدم دایی مادرم و خالمه
آاقا کلا یک خجالتی کشیدم اونم خبر نداشت چه بلایی سر ماشینش اوردم
گفت خیلی قیرتی هستی که شیشمو اونجوری شکوندی درسته؟ گفتم مقصر تو بودی من تا حالا تو رو ندیدم چرا این جوری کردی گفت میخاستم اینا رو
امتحان کنم دیدم شیشه عقب امد پایین یه نفر هم با میله دنبالمه
گفتم خصارتشو میدم گفت نمیخواد ولش کن
آقا من زدم بیرون خلاصه این رفته بود ماشینشو اینجوری دیده بود یه جنگ عظیمی را افتاد که خدا میدونه 150 تومن دادم بهش دست از سرم برداشته
خلاصه هم خوب ضایع شدم هم خوب ابروم رفت

150 تا هزایر دیگه؟
حقّته،تا تو باشی دیگه جو نگیرتت!
 

Miladicaa

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2013
نوشته‌ها
426
لایک‌ها
501
محل سکونت
Tehran
یادمه یدفه تو شهرستان بودم با دختر خاله هام رفته بودم بیرون
داشتیم میومدیم که یهو دیدم یه نفر با سمند افتاده بود دنبالشون
آقا منم یه میله بود کنارم انو ورداشتم زدم شیشه عقبشو کاملا خورد کردم یاروو دیگه نیومد پایین گاز داد رفت
با دختر خاله ها رفتیم خونه مادر بزرگه دیدم همون ماشینه دو در پارک شده چرخاشو پنچر کردم برف پاکنشو شکوندم
رفتیم خونه دیدم یاخدا همون یارو نشسته خونه مادر بزرگم داره میخنده بهم
گفتم این کیه بعد فهمیدم دایی مادرم و خالمه
آاقا کلا یک خجالتی کشیدم اونم خبر نداشت چه بلایی سر ماشینش اوردم
گفت خیلی قیرتی هستی که شیشمو اونجوری شکوندی درسته؟ گفتم مقصر تو بودی من تا حالا تو رو ندیدم چرا این جوری کردی گفت میخاستم اینا رو
امتحان کنم دیدم شیشه عقب امد پایین یه نفر هم با میله دنبالمه
گفتم خصارتشو میدم گفت نمیخواد ولش کن
آقا من زدم بیرون خلاصه این رفته بود ماشینشو اینجوری دیده بود یه جنگ عظیمی را افتاد که خدا میدونه 150 تومن دادم بهش دست از سرم برداشته
خلاصه هم خوب ضایع شدم هم خوب ابروم رفت
میدونم اون موقعی که غیرتی شده بودی یه حسّی تو مایه های اواتارت داشتی :ی
 

لایور

Registered User
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
200
لایک‌ها
420
میدونم اون موقعی که غیرتی شده بودی یه حسّی تو مایه های اواتارت داشتی :ی

حس قاتل اواتارمو داشتم یعنی یه چیزی از اون بالاتر

هفته پیش از دوربین مخفی امده بودن تو میدون شهدا کرج
منم داشتم رد میشدم از هیچی هم خبر ندارم یهو یارو امد مهکم خورد بهم
منم اعصاب نداشتم گفتم مگه کرمات میلوله با کله زدم تو صورتش دیدم یارو پخش زمین شد 4 نفر دیگه امدن اقا دوربین مخفیه اقا اقا

دیدم اره یه دوربین روی یه سمند جلوم وصل کردن سرمو انداختم پایین امدم کلا خیلی باحال ضایع شدم
انشالا چند روز دیگه تو تلویزیون میبینید منو
 

Majikpc

Registered User
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2011
نوشته‌ها
545
لایک‌ها
318
یکی از بدترین خاطرات ضایع شدن من برمیگرده به امشب :D

رقتم در مغازه ی دوستم با یکی از دوستای دیگم , اون بیرون واستاد منم رفتم تو کارمو بهش گفتم اومدم بیرون واستاده بودم تو خیابون رفیقم گفت این کی بود منم گفتم ی .... (کلا شوخی داریم همه با هم) البته من آروم گفتم اما یهو دیدم به فاصله ی یک متر خانومه یکی از اقوام تو ماشینه زل زده بمن :(

من نشستم پشت فرمون گازشو گرفتم رفتم

الانم میخوام خودمو از خشتک دار بزنم ....
 

new24-2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 ژوئن 2013
نوشته‌ها
302
لایک‌ها
106
محل سکونت
مشد
یکی از بدترین خاطرات ضایع شدن من برمیگرده به امشب :D

رقتم در مغازه ی دوستم با یکی از دوستای دیگم , اون بیرون واستاد منم رفتم تو کارمو بهش گفتم اومدم بیرون واستاده بودم تو خیابون رفیقم گفت این کی بود منم گفتم ی .... (کلا شوخی داریم همه با هم) البته من آروم گفتم اما یهو دیدم به فاصله ی یک متر خانومه یکی از اقوام تو ماشینه زل زده بمن :(

من نشستم پشت فرمون گازشو گرفتم رفتم

الانم میخوام خودمو از خشتک دار بزنم ....

خب خدا شفات بده!باید طبیعیش میکردی!:دی

حس قاتل اواتارمو داشتم یعنی یه چیزی از اون بالاتر

هفته پیش از دوربین مخفی امده بودن تو میدون شهدا کرج
منم داشتم رد میشدم از هیچی هم خبر ندارم یهو یارو امد مهکم خورد بهم
منم اعصاب نداشتم گفتم مگه کرمات میلوله با کله زدم تو صورتش دیدم یارو پخش زمین شد 4 نفر دیگه امدن اقا دوربین مخفیه اقا اقا

دیدم اره یه دوربین روی یه سمند جلوم وصل کردن سرمو انداختم پایین امدم کلا خیلی باحال ضایع شدم
انشالا چند روز دیگه تو تلویزیون میبینید منو
خیلی باحال برخورد کردیا!!اگه میتونی برنامه اش رو ضبط کن همینجا بزار!!!
 

لایور

Registered User
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
200
لایک‌ها
420
دختر عمم تازه عروسی کرده منم نه شوهرشو دیدم نه میشناسم گفتم بزار اذیتش کنم
زنگ زدم بهش گفت تو کی هستی گفتم تو چیکار داری دیدم داره شاخ شونه میکشه پوشت گوشی بلند داد زد اقا کی هستی گفتم دوست داری بدونی گفت بگو بینم
گفتم شوهر مادرخانومت شروع کرد فووش دادن فوشای خیلی اب دار منم دارم صداشو ضبط میکنم که بدم دست برادر خانومش 11 تا برادر خانوم داره
فوشایی داد بهم که هنوز مونده رو دلم گفتم فوشات تموم شد گفت نه
دوباره فوش داد
بعد گفتم حالا تموم شد گفتش اره گفتم حالا وای میستی منم فوش بدم یا قطع میکنی گفت قطع میکنم گفتم باشه
واسه ماه بعد رفتم خونه ی عمم دیدم همه دارن یه جوری نگام میکنن
شوهر عمم گفت اون چه بلایی بود سر دامادم اورده بودی تو خجالت نمکشی با خودم فکر کرده بودم اینا طرف من میمونن اما رفته بودن تو گروه داماده
اقا من سر شرم بر زمین نهادم و حسابی ضایع شدممممممم

خیلی باحال برخورد کردیا!!اگه میتونی برنامه اش رو ضبط کن همینجا بزار!!!

برنامشو بینم نشون میدن یا نه
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا