نوکرم
این دو تا مربوط میشه به یکی از دوستام که بد ضایع شد
بین دبیرستان ما و دبیرستان دخترونه کمتر از 100 متر فاصله بود , زنگ آخر که میخورد همه ی بچه ها میریختن دم دبیرستان دخترونه
اون زمان منو دو تا از دوستام از این دوچرخه های به اصطلاح شیک ( هر کدوم پوله ی موتور رو دادیم
) خریده بودیم اون دوتا زدن دنده سنگین د برو که رفتی , منم پشت سرشون داشتم میرفتم , از خیابون داشتن 4 -5 تا دختر رد مشدن اینام اومدن کلاس بزارن مارپیچ بین هم میرفتن که یهو
عکس برای درک کامل
هر دفعه که میخواستن بهم برسن به فاصله ی چند ثانیه از هم رد میشدن و خیلی حرفه ای ..... اما.... در ی مرحله بهم خوردن و وسط خیابون بین اون همه دختر و پسر کوتلت شدن
منم از پشت سر اومدم و ی گوشه پارک کردم به شکمم چسبیدم که ی موقع از زوره خندیدن نترکه
این طوری ضایع نشی بلند صلوات بفرست
--------------
بعد از اون واقعه اینا دیگه با دوچرخه نرفتن ما هم که هر سه با هم میرفتیم و میومدیم دوچرخه رو گذاشتیم خونه ( هر سه همسایه بودیم ) , ی بار تو مسیر برگشت از دمه دبیرستان یکی از دوستان (حمید) شروع کردن به تعریف کردن از ی دختری که تازه باهاش دوست شده بود از اینه خشگله و پایه و... از این حرفا
ازش پرسیدیم خب اینی که این همه ازش تعریف میکنی و الان باهاشی اسمش چیه , کلاس چندمه , کدوم دبیرستانه , بگو تو دوستاش کسی نیست
این دوستمونم اسمو کلاسو دبیرستان طرفو که گفت این دوسته دیگم (رضا) گفت همون دختری که پشت لبشم ی خال داره؟؟
حمید گفت آره میشناسیش؟
رضا گفت آره , دختر خالمه
من : :wacko:
حمید :
رضا ::hmm:
رفاقت بینمون ::weird:
از فردا :
uke:
تا الان : :questionm:exclamati