برگزیده های پرشین تولز

بهترین قسمت کتاب های داستان

DIXIE CHICKS

Registered User
تاریخ عضویت
8 می 2007
نوشته‌ها
1,124
لایک‌ها
661
خداحافظ گری کوپر نوشته ی رومن گاری

جس_ دست بردار، لنی.
لنی _ بت می گم می ترسم.
جس_ عادت می کنی.
لنی_ از همین می‌ترسم. به یه چیزی یا کسی عادت می‌کنی، اونوقت اون چیز یا اون کس قالت می‌گذاره. اون وقت دیگه چیزی برات باقی نمی‌مونه. می‌فهمی چی می‌خوام بگم؟
جس ترمز کرد. صدایش می لرزید.
جس_ لنی با تو چه کرده ان؟ چه بلایی به سرت آورده ان؟ من هیچ وقت ولت نمی کنم.
لنی_ هیچ، جس. هیچ کسی کاریم نکرده. مطلقا کسی با من کاری نکرده. ولی آخه دویست میلیونن. فکرشو می تونی بکنی؟ دویست میلیون که محل سگم به آدم نمی گذارن. اصلا چه بلایی؟ ولی خوب جمعیته دیگه. آدم توی جمعیت به حساب نمی آد. بعضی وقت ها آدم یک مادر داره که آدمو می گذاره و می ره. می فهمی؟
جس _ من تو رو نمی گذارم و برم.
لنی_ من مادر نمی خوام. اصلا با مادر جماعت کاری ندارم. مادر خودمم کار خوبی کرد که منو گذاشت و رفت. من هفت هشت سالم بیشتر نبود. هنوز بلد نبودم بشمرم. فکرشو بکن.
اتومبیل را نگه داشت و خود را به طرف او انداخت و او را در آغوش فشرد.
جس_ لنی، لنی ...
لنی _ چرا گریه می کنی جس. من که چیزی نگفتم، فقط گفتم آن هایی رو که می گذارن و می رن دوست ندارم. اینه که اول خودم می‌گذارم می‌رم.این‌جوری خاطر جمع ‌تره.
جس _ لنی من قول می دم که اول تو منو بگذاری و بری. تویی که منو قال می گذاری.
لنی _ قول می دی؟
جس_ حتما قول می دم.



 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
از کتاب "موش و گربه "

اثر : گونتر گراس

ترجمه:کامران فانی

... و اینک برمنست که بنویسم , من که توجه این گربه ها و تمام گربه ها را به موش تو

جلب کرده ام; حتی اگر هر دوی ما جعلی باشیم ,باز باید بنویسم. بارها آن کس که هر دوی ما

را جعل کرد_ چه کارش همینست که مردم را جعل کند_ مرا واداشته تا سیب آدم تو را در

دست گیرم و آن را به نقطه ای برم که برد و باخت آنجاست.​
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
از کتاب " خداحافظ گاری کوپر"

اثر: رومن گاری

ترجمه :سروش حبیبی

... این ماجرا تصویری را که از مردها داشت را تثبیت کرده بود. یا درست تر آنکه توضیحی را

که باگ در این خصوص داده بود را تایید کرده بود. باگ عقیده داشت که مردها همه شان

سخت سوررآلیستند. لنی درست نفهمیده بود که سوررآلیست یعنی چه؟ و باگ تاکید کرده

بود که سوررآلیست درست یعنی همین. نباید دنبال فهمیدنش بود.مردها دقیقا همین طورند.
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
زندگی پی

یان مارتل

ترجمه ی گیتا گرکانی
____________________

من زنی را در تورنتو میشناسم که برایم عزیز است.مادر خوانده ی من بود.او را خاله جی می

نامیدم و این نام را دوست داشت و اهل کبک است. اگر چه سی سال در تورنتو زندگی

کرده ,چون هنوز به فرانسه فکر می کند گاهی موقع فهمیدن انگلیسی عصبانی می شود

و برای همین وقتی برای اولین بار کلمه هیر کریشنا را شنید درست متوجه نشد . او فکر

کرد منظور " مسیحیان بدون مو " است و سالهای بسیار برای او همین بود. وقتی اشتباهش

را تصحیح کردم ,به او گفتم در واقع خطا نکرده بوده , هندوها با توانایی خود برای مهرورزیدن ,

در واقع مسیحیان بی مو هستند ,درست مثل مسلمان ها که با دیدن خدا در هر چیز ,

هندوهای ریشو هستند و مسیحی ها در ایمان خود به خدا ,مسلمانان کلاه به سر هستند.
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
بعضی شب ها را به خاطر می آورم که خوابم نمی برد و یا در خواب کابوس می دیدم و بیدار می شدم . آهسته روی پنجه پا تا جلو در اتاق مادرم می رفتم و میدیدم که مادرم و خواهرم شمس ، در کنار هم خوابیده اند.بیرون در کمی گریه می کردم و بعد نزد دایه ام می رفتم و با خود فکر می کردم که هیچ جای خاصی برای من وجود ندارد.


چهره هایی در آینه
خاطرات اشرف پهلوی
 

Solarist

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2010
نوشته‌ها
172
لایک‌ها
10
محل سکونت
Solaris Ocean
ماری به من گفت خیلی مایل است پاریس را ببیند.
به او گفتم زمانی در پاریس زندگی کرده ام و او از من چگونگی آنجا را خواست. به او گفتم، "جای کثیفی است. کفتر زیاد دارد و حیاط های تنگ و تاریک، مردم پوستشان سفید است."


بیگانه / آلبرکامو
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
از کتاب مرشد و مارگریتا

نوشته ی میخاییل بولگاکف

ترجمه ی عباس میلانی

_______________________
مارگریتا از صندلی اش بلند شد ,برای رفع خستگی بدنش را پیچ و تابی داد و تازه متوجه شد که تن و بدنش چقدر

کوفته است و چقدر دلش میخواهد بخوابد. البته مارگریتا از لحاظ روحی کاملا سرحال بود . ذهنش صاف بود و اصلا

پروایی نداشت که شبی را در وادی فوق طبیعی به سر برده. اصلا نگرانش نمی کرد که در مجلس رقص ابلیس

شرکت کرده و مرشد به معجزه ای برایش احیا شده و رمان ,از میان خاکستر برخاسته و با اخراج آلویسیوس موگاریش

بیچاره ,همه چیز در آپارتمان زیرزمینی به حال پیشین بازگشته است. خلاصه ی کلام رودررویی اش با ولند از لحاظ

روانی برای مارگریتا زیانی در بر نداشت. همه چیز آن طوری بود که باید باشد.
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
از کتاب طبل حلبی اثر گونتر گراس

-هر تدفين يادآور تدفين هاي ديگر است .

-در اين دنيا چه چيز ، كدام رمان است كه حماسه اي به وسعت يك آلبوم عكس بسرايد ؟

-حتی کتاب های بد کتابند و به همین سبب مقدس .
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
از کتاب آخرین خنیاگر داستان " ذهن و آسمان خراش " اثر ا.هنری

از نظر فیلسوف برج عاج نشین انسان چیزی نیست مگر سوسکی خزنده و حقیر.کارگزاران بورس ,شاعران ,میلیونرها ,واکسی ها ,زنان دلربا ,عمله ها و سیاست مداران ,همه و همه نقاطی سیاهند به اندازه ی نوک انگشتان او.
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
"بحق ترین و بیرحمانه ترین کیفر ان فراموشی کامل و پرآرامش چون فراموشی گورستان, که میگذارد مهر از کسانی

ببریم که دیگر دوستشان نمی داریم, همین است که حدس بزنیم همین فراموشی ,نصیب حتمی کسانی خواهد

بود که هنوز دلبسته شانیم."


از اثر سترگ مارسل پروست:

در جستجوی زمان از دست رفته
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
نظرا همه معتقدیم باید همیشه بی رودر بایستی هر چیزی را گفت و از سو تفاهم جلوگیری کرد. اما زندگی اغلب

این سوتفاهم ها را به صورتی در می اورد که برای رفع انها, در نادر مواردی این کار شدنی باشد, باید یا نکته ای را

فاش کنی که دوستت را حتی بیشتر از ناروایی که می پندارد در حقش کرده ای می رنجاند, یا رازی را برملا میکنی که

آشکار شدنش از خود سوتفاهم بدتر است.

در جستجوی زمان از دست رفته -"مارسل پروست"
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
طرفه نکته هایی از لائودزو خطاب به کنفوسیوس هنگام وداع:

نخست آن که, معرفت شما ,دانش درگذشتگان است که خاکسترشان را نیز باد برده هرچند کلامی از انها برجا مانده

است.

دوم ان که, صاحبان فضایل ساده بودند .هوی و آرزو را رها کنید, غش از جان بزدایید . چنین است راه فرزانگی.

ازکتاب :از دائو بشنویم(نجوای فرزانگی لائو دزو)
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
...اغلب نگهبان فانوس دریایی میگفت:" نیات پلید نمی تونن به اندازه ی نیات نیک سفر کنن."

آوای امواج_ یوکیو میشیما
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
آیا در هنر واقعیت ژرف تری وجود دارد که می تواند شخصیت واقعی ما را بیان کند, در حالی که

اعمال زندگی نمی توانند؟ در واقع هر هنرمند بزرگی با بقیه بسیار متفاوت است و چقدرحس

فردیتی را به ما القا می کند که در زندگی هر روزه می جوییم و نمی یابیم .

پروست -جستجو
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
من میگویم که قانون بی ترحم هنر این است که انسانها بمیرند و خود ما هم با چشیدن همه-

ی رنج ها بمیریم تا نه سبزه ی فراموشی ,که سبزه ی زندگی جاوید بروید , سبزه ی انبوه اثار

بارآور که نسل ها و نسل ها می ایند و شادمانه بدون غم آنانی که زیرش خفته اند, بر آن به

"چاشت روی سبزه " می نشینند.

پروست - جستجو
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
بدیهی است که "خل بازی" آدمها تحمل نکردنی است.اما عدم توازنی که نه یکپارچه, بلکه در

طول زمان به آن پی میبریم, پیامد راهیابی برخی ظرافت ها به ذهن انسان است که معمولا

برای آنها ساخته نشده است. به گونه ای که کارهای آدمهای جذاب, رنج آور است اما هیچ آدم

جذابی هم نیست که در ضمن عجیب نباشد.

پروست- جستجو
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
زندگی مان را چون خانه ای, برای کسی می سازیم و هنگامی که می توانیم او را سرانجام در آن

جای دهیم نمی آید سپس برایمان می میرد و خود, زندانی جایی می شویم که تنها برای او بود.

جستجو - پروست
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
بی ستیز فاتح باش ,

بی کلام سخن گو,

بی دغدغه طرح درانداز ,

راه طبیعت این است.


از دائو بشنویم
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
از کتاب " غم های ورتر جوان"

اثر گوته

ترجمه از ابوذر آهنگر

وقتی بر فراز این تپه آمدم و به دره ی زیبا می نگریستم , چه قدر فرح ا نگیز بود. همه

چیز در اطراف من مرا مجذوب خویش می ساخت. آه آن جنگل! کاش می شد در سایه اش ناپدید شد!

ستیغ کوه ! کاش می شد از فراز آن بر اطراف نگریست! بیشه های درهم خزیده و دره های اعتماد

آمیز . کاش می شد خود را در آن گم ساخت! به آن سو شتافتم! باز آمدم آن چه امید داشتم

اما نیافتم! آوه , دوردست , مثال آینده است! انبوهی چشم نواز و وسیع مقابل جان ما آسوده است ,

احساسات ما در آن محو می شوند, چه سان چشم و پیکرهای مان در اشتیاق آن است ,آوخ ! تا

تمامی وجودمان را نثار آن کند و درونمان را از لذت یک حس بزرگ ,یگانه و باشکوه

بیاکند.آوخ , هنگام که جانب اش میشتابیم و آن جا را به این جا مبدل می سازیم ,همه چیز چونان

پیش است و ما در فقر خویش ایستاده ایم و در محدودیت های خویش ,و روح مان نشئه

باده ی رهایی بخش است.
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
از کتاب نووه چنتو (Novecento)

(تک گویی)

اثر الساندرو باریکو( Alessandro Baricco)

ترجمه ی حسین معصومی همدانی

--------------------------------------

... روزی سه چهار بار ساز می زدیم ..اول برای خرپول های قسمت درجه یک ,بعد برای درجه دویی

ها , و گاهی هم سراغ این مهاجرهای بینوا می رفتیم و برایشان چیزی می زدیم ,اما بدون لباس

رسمی و همین طوری هرچه از دستمان می آمد. و گاهی آنها هم با ما می زدند.می نواختیم تا آنها

برقصند, چون وقتی برقصی دیگر نمی میری و احساس میکنی خدایی . و رگتایم (ragtime) می زدیم ,

چون رگتایم موسیقی ای است که فرشتگان وقتی کسی نگاهشان نمی کند ,به آهنگ آن می رقصند.

یا اگر فرشتگان سیاه بودند به آهنگ آن می رقصیدند.
 
بالا