برگزیده های پرشین تولز

حوادث در 4 گوشه ايران و جهان+حوادث كه براي شما رخ داده

شما در مقابل کار یا حرف نابه جا چه می کنید؟

  • زودی قهر می کنم و قهر قهر تا روز قیامت!

    Votes: 0 0.0%

  • Total voters
    8

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
همشهری پنجشنبه:قصاص نوه به جرم قتل پدر بزرگ و مادربزرگ

بهت در سواحل خزر

تشريح صحنه حادثه به سختي امكان پذير است. يك بار ديگر نسبت آدم هاي ماجرا را مرور كنيد؛ پدربزرگ، مادربزرگ، نوه
010026.jpg


ميترا خلعتبري
پسري كه پدربزرگ و مادربزرگ خود را به قتل رسانده بود از سوي دادگاه جنايي ساري به قصاص محكوم شد و اين خبري است كه مازندران را در بهت فرو برده است.
در آخرين جلسه دادگاه، اولياي دم تقاضاي اشد مجازات را براي متهم كرده و گفتند: «پدر و مادر ما در ميان نوه هاي خود بيشتر از همه به متهم توجه مي كردند و وي هم جواب محبت هايشان را با كشتن آنها داد.»
كشف دو جسد
شنبه ۱۹ ارديبهشت ماه امسال مرد جواني با ماموران نيروي انتظامي ساري تماس گرفت و آنها را در جريان قتل پدر و مادر سالمند خود قرار داد.
ماموران، پس از اطلاع ازماجرا، همراه قاضي شعبه ۱ دادگستري ساري در محل كشف اجساد حاضر شدند.
در بررسي هاي اوليه مشخص شده بود كه قربانيان اين جنايت زن و شوهر سالمندي به نام هاي «فاطمه» و «طاهر» هستند كه بر اثر برخورد جسمي سنگين به سرشان به قتل رسيده اند.
ماموران سپس در بازرسي خانه، يك ميله آهني را پيدا كردند كه لكه هاي خون بر روي آن ديده مي شد و در فرضيات خود احتمال دادند كه طاهر و فاطمه با آن ميله آهني به قتل رسيده باشند. در ادامه مشخص شد كه عامل يا عاملان اين جنايت پس از قتل به سرقت پنج النگو فاطمه اقدام كرده اند و با توجه به اينكه هيچ آثاري از شكستگي روي در ورودي ديده نشد، ماموران حدس زدند كه عامل يا عاملان احتمالي اين جنايت با مقتولان آشنايي داشته و به راحتي توانسته اند وارد خانه شده و در فرصتي مناسب به سوي آنها حمله ور و آن زوج را با ميله آهني به قتل برسانند و پس از سرقت طلاهاي فاطمه از محل فرار كنند.
كارآگاهان دايره مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي ساري همچنين متوجه شدند كه نوه اين زوج داراي سابقه شرارت است. از همين رو او را براي بازجويي به اداره آگاهي احضار كردند.
ماموران در بازجويي ها متوجه تناقض گويي هاي متهم به قتل شدند و به همين دليل به تحقيقات خود از نوه مقتولان ادامه دادند تا اينكه متهم سرانجام پس از يك هفته لب به اعتراف گشود و به قتل پدربزرگ و مادربزرگ خود اعتراف كرد.
متهم در خصوص نحوه قتل در آخرين جلسه محاكمه به «حسين سنگ ريزه اي» قاضي شعبه ۶ جنايي شهر ساري گفت: «شب قبل از حادثه خانه پدربزرگ و مادربزرگم رفته بودم و شام پيش آنها بودم و سپس به خانه خودم برگشتم. ساعت ۷ صبح دوباره به خانه آنها رفتم. مادربزرگم براي من صبحانه درست كرد، ولي پدربزرگم خواب بود... » تشريح جنايت كار بسيار دشواري است. متهم با ميله اي آهني هردو را از پاي درآورده است.
متهم اضافه كرد: «بعد از سرقت ۷ هزار تومان پول نقد، پنج النگو، يك سينه ريز و چهارانگشتر مادربزرگم، از آنجا فرار كردم.»
متهم در پايان جلسه با ابراز ندامت از قاضي دادگاه و اولياي دم تقاضاي عفو و بخشش كرد.
حكم اعدام
قاضي پرونده پس از تكميل شدن تحقيقات با توجه به اقرار صريح متهم به قتل پدربزرگ و مادربزرگش، او را به دو بار قصاص نفس (اعدام) محكوم كرد. حكم متهم براي تاييد به ديوان عالي كشور فرستاده شد.

----زندگي پس از سقوط از ارتفاع ۲۰ متري

شايد باورتان نشود، اما در يك حادثه عجيب و غريب فردي پس از سقوط از طبقه ششم يك ساختمان، از چنگال مرگ جان سالم به در برد و هيچ اتفاقي برايش نيفتاد. به نظر شما اين حادثه شبيه معجزه هست يا نه؟
مرد ۴۷ ساله اي كه« عين الله قاسمي» نام دارد در حال كار كردن بر روي نماي ساختمان بود كه ناگهان با لغزيدن چوب روي داربست به پايين پرت مي شود. او در اين باره مي گويد: «روز ۱۸ خرداد بود كه در حال كارگزاري نماي ساختماني در لاله زار بودم و در آخرين طبقه آن يعني طبقه ششم بودم كه ناگهان تخته اي كه بر روي آن ايستاده بودم از زير پاهايم در رفت و من به پايين سقوط كردم و بين زمين و آسمان بودم كه از ترس بيهوش شدم و ديگر چيزي نفهميدم تا زماني كه چشمانم را باز كردم خود را در بيمارستان ديدم. باورم نمي شد كه زنده هستم. ولي فقط يك دست و دو پايم شكسته بود و سرم هم كمي آسيب ديده بود، ولي هيچ ضربه خطرناكي به من وارد نشده است و همين جاي تعجب است و اين به غير از يك معجزه چيز ديگري نيست.


--------
دادرسي الكترونيكي

طبق اعلام رئيس كل دادگستري استان تهران طرح دادرسي الكترونيكي از هفته آينده اجرا مي شود.
حجت الاسلام والمسلمين عباسعلي عليزاده گفت: «بانك اطلاعات قوانين قوه قضائيه نيز با آدرس اينترنتي به بهره برداري رسيد. اين سايت آخرين قوانين و مقررات، آراي قضايي، وحدت رويه، كتاب ها و مجلات مرجع قضايي را در كنار آخرين اخبار و اطلاعات عرضه كرده است.»
وي درباره طرح دادرسي الكترونيكي گفت: «پس از راه اندازي، اين طرح در چند مرحله توسعه يافته و در سراسر كشور اطلاعات قضايي و پرونده هاي محاكم از طريق شبكه الكترونيكي مورد رسيدگي قرار خواهد گرفت.»
رئيس كل دادگستري افزود: «با بهره برداري از اين سايت واجراي كامل طرح دادرسي الكترونيكي هر شهروند ايراني و يا محقق خارجي مي تواند از طريق اتصال به اين شبكه از هر نقطه از دنيا آخرين نيازها و اطلاعات و پرسش هاي خود را با مسوولان دستگاه قضايي طرح و در كوتاه ترين زمان ممكن ضمن آشناي با آخرين شيوه هاي دادرسي و رسيدگي به دعاوي، پاسخ هاي حقوقي خود را دريافت كند. »


----دزدي كودكان
گروهي از كودكان بين ۵ تا ۱۱ سال به يك فروشگاه شيريني فروشي دستبرد زدند. اين بچه ها با ورود به اين مغازه با زور اسلحه از صاحب فروشگاه بستني و آب نبات دزديدند و پا به فرار گذاشتند و در خيابان كناري با آرامش مشغول به خوردن خوراكي هاي مسروقه شدند. صاحب اين مغازه بلافاصله با پليس تماس مي گيرد و پليس نيز زماني كودكان را پيدا مي كند كه در حال بازي در همان خيابان بوده اند. مسوولان پليس مي گويند كه اين كودكان يك تفنگ اسباب بازي به همراه داشتند و به وسيله آن صاحب مغازه را تهديد كرده اند.
كودكان بالاي ۱۲ سال كه در اين حادثه حضور داشتند بايد به جرم سرقت در دادگاه حاضر شوند.
دستگيري مادربزرگ ۵۸ ساله
يك زن ۵۸ساله هنگامي كه براي ديدن پسرش كه رئيس پليس آن ناحيه است، رفته بود، به جرم دزدي از دو بانك دستگير و به ۶ سال حبس محكوم شد. «مارگارت آن» همچنين ۱۰ سرقت ديگر را نيز هنگامي كه در دادگاه حاضر شد، پذيرفت. تمامي اين سرقت ها در ۹ماه گذشته صورت گرفته بوده كه عبارتند از: سرقت از بانك، رستوران و فروشگاه زنجيره اي كه مبلغ سرقت ها در كل به ۱۱هزار و ۴۰۰ پوند مي رسد. او در روزي دستگير شد كه در آن روز به دو بانك دستبرد زده بود. قاضي به مادربزرگ ۷۰ماه حبس داد و همچنين او بايد مبلغ ۱۰ هزار پوند نيز پرداخت كند. وكيل اين شخص در دادگاه گفت كه اين زن به علت افزايش بدهي هايش دست به اين كار زده و تقاضاي بخشش كرد.
اعتصاب به خاطر فوتبال
در بوسني هرزگوين و در يكي از زندان هاي اين شهر تب فوتبال تا آنجا بالا رفته كه ۳۲ نفر از زنداني ها به خاطر آن اعتصاب غذا كرده اند. اين زنداني ها اعتصاب كرده اند، چون نمي توانند مسابقات فوتبال را تماشا كنند و مسوولان زندان از گذاشتن تلويزيون در سلول آنها خودداري كرده اند. مسوولان زندان بر اين اعتقادند كه چون تيم ملي كشورشان به اين مسابقات راه پيدا نكرده است، دليلي ندارد كه زنداني ها براي ديدن مسابقات بي تابي كنند. سرانجام پس از كشمكش هاي زياد و برگزاري چندين جلسه، مسوولان زندان راضي شدند كه بالاخره براي زندانيان تلويزيون بگذارند تا آنها اين رويداد ورزشي را تماشا كنند. رئيس زندان در اين خصوص مي گويد: «ما اين كار را انجام داديم تا به اعتصاب زندانيان در زندان خاتمه دهيم.
خونريزي عامل دستگيري
دزدي از يك مغازه كامپيوترفروشي در آلمان، با بازداشت سارق بدشانس به پايان رسيد. اما اينكه مي گويم بدشانس بي علت نيست. مرد ۲۰ ساله شيشه فروشگاه را مي شكند و به داخل مي رود، دزدي خود را انجام مي دهد و فرار مي كند. اين سارق پس از سرقت به بيمارستان نزديك محل سرقت رفت، چون دست او بر اثر شكستن شيشه سخت در حال خونريزي بود. صاحب مغازه با پليس تماس مي گيرد و ماموران پليس با استفاده از سگ هاي تربيت شده و با بو كشيدن خوني كه در طول مسير سرقت تا بيمارستان ريخته بود به بيمارستان مي رسند و مرد را در حالي دستگير مي كنند كه پس از پانسمان دستش خوشحال و خندان در حال خارج شدن از آنجا بود. ماموران پليس مي گويند او هيچگونه نمي توانست سرقت را انكار كند، چون كاملا غافلگير شده بود.
آموزش زبان سگ ها
زندانبان ها در كلمبيا ملزم به يادگيري زبان سگ ها شدند. تحقيقات كارشناسان نشان مي دهد، پارس سگ مدل هاي مختلف دارد و صداي آن هنگام اعلام خطر با زماني كه يك گربه را مي بيند قطعاً فرق مي كند. كارشناسان توسط كامپيوتر صداي سگ را بررسي كرده اند. زندانبان هاي بيچاره كلمبيايي براي اين كار وسايل كمك آموزشي نيز دارند. براي كمك به اين افراد از چراغ هاي راهنمايي رانندگي استفاده مي شود و بر اين اساس پارس سگ ها به سه دسته تقسيم بندي مي شود. رنگ سبز نشانه اين است كه احتمالا سگ يك گربه ديده و كاملا بي خطر است. رنگ نارنجي نشانه خطر است يعني احتمال وجود خطر هست و رنگ قرمز نشانه اين است كه احتمالا يك نفر در حال فرار از زندان است.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
وقايع اتفاقيه پنج شنبه:
اعتراف به قتل بعد از شش ماه بازجويي پليسي

خبرنگار وقايع اتفاقيه: چند ساعت از ظهر گذشته بود و ساعت كار روزانه مرد به اتمام رسيد. محل كار خود را ترك كرد تا براي صرف ناهار به منزل برود. وقتي به خانه رسيد، زنگ در را به صدا درآورد ولي كسي پاسخگو نبود. به ناچار كليد در را از كيف خود خارج كرده و بدين ترتيب وارد منزل شد. همه جا تاريك و خانه ساكت بود. وضعيت خانه برايش عجيب بود. معمولاً همسرش در اين ساعت روز در خانه بود. آرام به سمت اتاق خواب رفت. در نيمه‌باز بود. آن را گشود ناگهان چيزي را ديد كه باعث بيهوش شدنش شد.

جسد زن جوانش بر روي تختخواب افتاده بود و او منظره‌اي را كه مي‌ديد باور نمي‌كرد.

مأموران نيروي انتظامي كلانتري خيابان افسريه عضر روز هشتم ارديبهشت ماه سال گذشته درست ساعتي بعد از كشف جسد صغري 37 ساله توسط همسرش از ماجرا بااطلاع شده و خود را به محل جنايت رساندند.

بعد از بررسي‌هاي اوليه توسط مأموران كلانتري، قاضي كشيك ويژه قتل كه قاضي جواد اسماعيلي نام داشت به همراه اكيپ بررسي صحنه جنايت اداره آگاهي مركز و مأموران اداره تشخيص هويت به محل جنايت رفتند.

صغري 37 ساله در اثر خفگي جان سپرده بود و آثار شواهد به جا مانده در صحنه جنايت نشانگر اين بود كه عامل يا عاملان جنايت آشنا بوده و بدون اعمال زور وارد خانه شده و بعد از پذيرايي توسط مقتوله مرتكب جنايت شده‌اند.

جسد مقتوله به دستور قاضي جواد اسماعيلي به پزشكي قانوني انتقال يافت تا آزمايشات لازم پزشكي بر روي آن صورت گيرد.

مأموران دايره 10 اداره آگاهي مركز تحقيقات پليسي خود را ادامه دادند تا اينكه متوجه شدند مرد جواني از روز پس از حادثه در كوچه محل جنايت به طور مداوم ديده شده است. مأموران به وي مظنون شده و مرد جوان را در تاريخ 29 شهريورماه سال گذشته بازداشت كردند. از آن تاريخ به بعد مرد جوان كه حميد نام داشت مورد بازجويي فني-پليسي قرار گرفت. حميد در ماه‌هاي اول بازجويي منكر هرگونه جرمي شد ولي مأموران كه عقيده داشتند وي ارتباطي با جنايت مذكور دارد به بازجويي‌هاي خود ادامه دادند.

همسر صغري در جريان تحقيقات به مأموران دايره 10 آگاهي مركز گفت: «از چند روز قبل از وقوع جنايت، تلفن‌هاي تهديدآميزي به منزلمان مي‌شد كه تمامي اعضاي خانواده را تهديد به مرگ مي‌كرد. نمي‌دانستم كه اين مسأله جدي است وگرنه حتماً به مأموران انتظامي اطلاع مي‌دادم».

تحقيقات از تنها مرد بازداشت شده در خصوص اين جنايت ادامه يافت.

صغري خودش را به من پريسا معرفي كرده بود و به من گفته بود: «چندي پيش از همسرم جدا شده‌ام. من اطلاعي از اينكه وي متأهل بوده و دو فرزند دارد نداشتم، بعد از آشنايي با وي به طور روزمره به خانه وي مراجعه كردم و در پي اين ارتباطات به وي دل بستم تا اينكه متوجه شدم صغري به من دروغ گفته و متأهل است. با اطلاع از اين موضوع به شدت ناراحت شدم. چندين بار با منزل آنان تماسي تلفني داشتم و همسرش را تهديد مي‌كردم. سپس تصميم گرفتم صغري را به قتل برسانم. روز حادثه طبق معمول هر روز بعد از خروج همسرش در ساعتي كه او تعيين كرده بود به خانه‌اش مي‌رفتم. كمي با هم صحبت كرديم. سپس وقتي در اتاق خواب بود از پشت به وي حمله‌ور شده و با فشار يك ملافه به دور گردنش او را خفه كردم. سپس بدون درنگ متواري شدم». اين اعتراف ديروز حميد بعد از گذشت 6 ماه بازجويي مداوم در دايره 10 اداره آگاهي مركز بود.

با اعتراف حميد به جنايت و عنوان انگيزه خود از ارتكاب قتل بررسي پليسي اين پرونده پايان گرفت و دادرسي در اين خصوص زير نظر قاضي جواد اسماعيلي در دادسراي امور جنايي تهران ادامه خواهد يافت.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
اعتماد پنج شنبه:
جواني‌ پس‌ از كشتن‌ همسرش‌ در گورستان‌ خودكشي‌ كرد

گروه‌ حوادث‌، معصومه‌ ملكي‌ )كرج‌:)مرد جواني‌ كه‌ دو ماه‌ قبل‌ بطور توافقي‌ از همسر خود جدا شده‌ بود، به‌ منزل‌ پدرزنش‌ رفت‌ تا از او بخواهد بار ديگر زندگي‌شان‌ را از سر بگيرند، اما زن‌ تمايلي‌ براي‌ بازگشت‌ نداشت‌ و از مرد مي‌ خواست‌ تا او را به‌ حال‌ خود رها كند. در همين‌ موقع‌ مرد جوان‌ وقتي‌ ديد كه‌ همسر سابقش‌ با او نمي‌آيد با ضربات‌ متعدد چاقو او را از پاي‌ درآورد و پس‌ از مجروح‌ كردن‌ مادرزنش‌ فرار كرد، اما چند روز بعد پليس‌ با جسد اين‌ مرد جوان‌ روبرو شد كه‌ در گوشه‌ يكي‌ از قبرستان‌هاي‌ قزوين‌ خود را حلق‌آويز كرده‌ بود.
عصر روز ششم‌ خردادماه‌ يكي‌ از اهالي‌ شهرك‌ زنبق‌ عظيميه‌ كرج‌ با مركز فوريت‌هاي‌ پليسي‌ 110 تماس‌ گرفت‌ و خبر داد كه‌ يك‌ ساعت‌ قبل‌ دختر 24 ساله‌ مستاجرش‌ به‌نام‌ «كبرا احمدي‌» با ضربات‌ چاقوي‌ شوهر سابق‌ خود به‌ قتل‌ رسيده‌ و مادرش‌ هم‌ با اصابت‌ يك‌ ضربه‌ چاقو مجروح‌ شده‌ است‌. ماموران‌ بلافاصله‌ در محل‌ حادثه‌ حاضر شدند و مادر كبرا را به‌ بيمارستان‌ انتقال‌ دادند. اين‌ زن‌ پس‌ از عمل‌ جراحي‌ بهبود يافت‌ و چند روز بعد به‌عنوان‌ شاهد قتل‌ دختر جوان‌ به‌ اداره‌ آگاهي‌ احضار شد.
اين‌ زن‌ در حالي‌كه‌ بشدت‌ مي‌گريست‌ به‌ پليس‌ گفت‌: هشت‌ ماه‌ قبل‌ به‌همراه‌ خانواده‌ام‌ براي‌ شركت‌ در مجلس‌ عروسي‌ يكي‌ از اقوام‌ از كرج‌ به‌ شهرستان‌ قزوين‌ رفتيم‌ و براي‌ اولين‌بار رضا را آنجا ديديم‌.
چند هفته‌ بعد رضا به‌ همراه‌ خانواده‌ يكي‌ از اقوامش‌ براي‌ خواستگاري‌ از دخترم‌ كبرا آمدند و بعد از رفت‌ و آمدهاي‌ پياپي‌، مراسم‌ خواستگاري‌ شكل‌ گرفت‌ و بعد از گذشت‌ دو ماه‌ كبرا و رضا با هم‌ ازدواج‌ كردند.
در ماه‌هاي‌ اول‌ زندگي‌ مشكلات‌ آنچناني‌ نداشتند ولي‌ بعد از مدت‌ كوتاهي‌ از سوي‌ يكي‌ از آشنايان‌مان‌ باخبر شديم‌ كه‌ رضا قبل‌ از ازدواج‌ با دخترم‌ دوبار ازدواج‌ كرده‌ و از همسر اولش‌ پسر 12 ساله‌يي‌ دارد كه‌ پيش‌ مادر رضا در ابهر زندگي‌ مي‌كند. از وقتي‌كه‌ دخترم‌ كبرا از اين‌ موضوع‌ اطلاع‌ پيدا كرد اختلاف‌ او با شوهرش‌ شروع‌ شد.
رضا مرتب‌ دخترم‌ را كتك‌ مي‌زد و به‌ او خرجي‌ نمي‌داد.
رضا در محل‌ كارش‌ مرتب‌ حاضر نمي‌شد و به‌ همين‌ خاطر كارفرمايش‌ او را اخراج‌ كرد. مشاجره‌ دختر و دامادم‌ به‌ حدي‌ رسيد كه‌ ديگر زندگي‌شان‌ قابل‌ تحمل‌ نبود تا اينكه‌ يك‌ماه‌ قبل‌ تصميم‌ گرفتند بطور توافقي‌ از هم‌ جدا شوند و هر يك‌ به‌سوي‌ زندگي‌ خودشان‌ بروند. دخترم‌ به‌ منزلمان‌ آمد و بعد از گذشت‌ چند روز به‌ دفترخانه‌ شماره‌ هفت‌ قزوين‌ رفتيم‌ و او با بخشيدن‌ مهريه‌اش‌ از رضا طلاق‌ گرفت‌.
يك‌ هفته‌يي‌ از جدايي‌ آنها نگذشته‌ بود كه‌ رضا با منزلمان‌ تماس‌ گرفت‌ و تهديد كرد كه‌ كبرا بايد به‌ سر زندگي‌اش‌ برگردد، وگرنه‌ اسيد مي‌آورد و او را به‌ قتل‌ مي‌رساند. از ترس‌ تهديدهاي‌ پياپي‌ رضا منزلمان‌ را عوض‌ كرديم‌ و به‌ يك‌ خانه‌ اجاره‌يي‌ در عظيميه‌ رفتيم‌ تا او ديگر به‌ سراغمان‌ نيايد.
چند شب‌ قبل‌ محمد، برادر رضا كه‌ از طريق‌ يكي‌ از آشنايان‌ تلفن‌ ما را گرفته‌ بود، با منزلمان‌ تماس‌ گرفت‌ و از ما خواست‌ تا مراقب‌ دخترمان‌ باشيم‌ چون‌ رضا قصد كشتن‌ او را دارد.
ظهر جمعه‌ داماد بزرگم‌ با زن‌ و بچه‌اش‌ و خانواده‌ يكي‌ از اقوام‌ ميهمان‌ منزل‌ ما بودند. من‌ و كبرا براي‌ بدرقه‌ چند ميهمان‌ به‌ حياط‌ رفتيم‌، بعد از رفتن‌ آنها كبرا براي‌ خريد به‌ سوپر محله‌مان‌ رفت‌ و هنوز من‌ از پله‌ها بالا نرفته‌ بودم‌ كه‌ با صداي‌ شنيدن‌ جيغ‌ كبرا به‌ حياط‌ دويدم‌ و از حياط‌ كه‌ بيرون‌ آمدم‌ رضا را ديدم‌ كه‌ در كنار خيابان‌ با يك‌ دست‌ چاقويي‌ زيرگلوي‌ دخترم‌ گرفته‌ بود و با دست‌ ديگرش‌ موهاي‌ او را مي‌كشيد و پياپي‌ فرياد مي‌زد كه‌ «بايد با من‌ بيايي‌ وگرنه‌ مي‌كشمت‌» با سروصداي‌ ما دامادم‌ كه‌ ميهمان‌ بود بيرون‌ دويد و من‌ و او با حرف‌ زدن‌ از رضا خواستيم‌ تا آرام‌ بگيرد و به‌ قزوين‌ برگردد و به‌ زندگي‌ دختر ما كاري‌ نداشته‌ باشد، برادرش‌ هم‌ در كوچه‌ كشيك‌ مي‌داد. آرام‌ به‌ سمتش‌ رفتم‌ كه‌ يكدفعه‌ رضا شروع‌ به‌ فحاشي‌ كرد و ضربه‌ چاقويي‌ به‌ پهلويم‌ زد كه‌ به‌ گوشه‌يي‌ افتادم‌.
يكدفعه‌ من‌ را رها كرد و با ضربات‌ متعدد چاقو به‌ جان‌ كبرا افتاد كه‌ دخترم‌ با پيكر آغشته‌ در خون‌ نقش‌ زمين‌ شد و رضا و برادرش‌ فرار كردند.
با صداي‌ جيغ‌ و فريادم‌ همسايه‌ها و پسرم‌ بيرون‌ دويدند و به‌ تعقيب‌ آنها پرداختند و من‌ و دخترم‌ را هم‌ با ماشين‌ صاحبخانه‌ام‌ به‌ بيماستان‌ منتقل‌ كردند ولي‌ دخترم‌ مرده‌ بود.
مرگ‌ رضا
كارآگاهان‌ جنايي‌ كرج‌ پس‌ از كسب‌ نيابت‌ قضايي‌ از سوي‌ علي‌ بصيرنيا، بازپرس‌ شعبه‌ 9 دادسراي‌ كرج‌ براي‌ دستگيري‌ رضا و برادرش‌ به‌ شهرستان‌ قزوين‌ سفر كردند.
محمد، برادر قاتل‌ در منزل‌شان‌ در قزوين‌ شناسايي‌ و دستگير شد كه‌ او را براي‌ بازجويي‌ به‌ آگاهي‌ كرج‌ انتقال‌ دادند.
محمد در بازجويي‌ به‌ پليس‌ گفت‌: چند روز قبل‌ به‌همراه‌ برادرم‌ رضا از قزوين‌ براي‌ ديدن‌ كبرا به‌ كرج‌ آمديم‌. سري‌ به‌ منزل‌ قبلي‌شان‌ زديم‌ ولي‌ از آنجا اسباب‌كشي‌ كرده‌ و رفته‌ بودند. بعد از پرس‌وجوي‌ زياد از خويشاوندان‌،آدرس‌ و شماره‌ تلفن‌ منزل‌ جديدشان‌ را پيدا كرديم‌. رضا از دوري‌ همسرش‌ رنج‌ مي‌برد و آمده‌ بود او را براي‌ زندگي‌ دوباره‌ برگرداند.
ظهر جمعه‌ به‌ كنار خانه‌شان‌ رسيديم‌ و ديديم‌ جلوي‌ در مشغول‌ خداحافظي‌ با ميهمانان‌شان‌ هستند، مادر كبرا به‌ خانه‌ برگشت‌ و خودش‌ به‌سمت‌ سوپر محله‌شان‌ رفت‌.
من‌ سركوچه‌ ايستاده‌ بودم‌ و كشيك‌ مي‌دادم‌ كه‌ رضا جلوي‌ كبرا را گرفت‌ و شروع‌ به‌ صحبت‌ با وي‌ كرد، اما كبرا شروع‌ به‌ فرياد زدن‌ كرد و از برادرم‌ خواست‌ تا كاري‌ با او نداشته‌ باشد و او را به‌ حال‌ خودش‌ رها كند.
يكدفعه‌ ديدم‌ كه‌ مشاجره‌شان‌ بالا گرفت‌، برادرم‌ چاقويي‌ را از جيبش‌ درآود، كبرا به‌ محص‌ ديدن‌ چاقو پا به‌ فرار گذاشت‌ و به‌ طرف‌ منزل‌شان‌ دويد و رضا هم‌ به‌ دنبالش‌ رفت‌. مادرش‌ با شنيدن‌ فريادهاي‌ او سر رسيد و برادرم‌ موهاي‌ كبرا را گرفت‌ و چاقو را زير گلويش‌ گذاشت‌.
مادرزن‌ سابقش‌ شروع‌ به‌ فرياد و كمك‌ خواستن‌ كرد كه‌ برادرم‌ به‌ سمتش‌ حمله‌ كرد و با چاقو ضربه‌يي‌ به‌ پهلويش‌ زد كه‌ در گوشه‌يي‌ افتاد، بعد هم‌ چندين‌ ضربه‌ به‌ كبرا زد و او غرق‌ در خون‌ بر روي‌ زمين‌ افتاد. در همين‌ موقع‌ من‌ و رضا پا به‌ فرار گذاشتيم‌ و متوجه‌ چند نفر شديم‌ كه‌ در تعقيب‌ ما هستند. به‌طرف‌ باغي‌ رفتيم‌ و خودمان‌ را به‌ نزديكي‌هاي‌ رودخانه‌ كرج‌ رسانديم‌ كه‌ آنها ما را گم‌ كردند.
بعد به‌ ميدان‌ كرج‌ آمديم‌ و يك‌ اتومبيل‌ را به‌سمت‌ سبزه‌ ميدان‌ قزوين‌ بطور دربست‌ كرايه‌ كرديم‌. آن‌ شب‌ را منزل‌ خواهرم‌ مانديم‌ و صبح‌ روز بعد به‌ سمت‌ باغي‌ در سلطان‌ آباد قزوين‌ رفتيم‌ و در آنجا از هم‌ جدا شديم‌.
رضا فقط‌ به‌ من‌ گفت‌: «بعد از كبرا من‌ ديگر نمي‌خواهم‌ زنده‌ بمانم‌، خودم‌ را مي‌كشم‌. بعد از پيدا شدن‌ جنازه‌ام‌ پليس‌ را خبر كن‌.»
پليس‌ همچنان‌ در جست‌وجوي‌ )رضا( قاتل‌ فراري‌ بود تا اينكه‌ از سوي‌ كارآگاهان‌ جنايي‌ قزوين‌ خبر رسيد كه‌ رضا در نزديكي‌ گورستان‌ قزوين‌ خود را با طناب‌ حلق‌آويز كرده‌ است‌.
كارآگاهان‌ جنايي‌ كرج‌ پس‌ از عزيمت‌ دوباره‌ به‌ شهرستان‌ قزوين‌ با جسد بي‌جان‌ رضا روبرو شدند، در دست‌ او نامه‌يي‌ پيدا كردند كه‌ علت‌ و انگيزه‌ قتل‌ زن‌ سابقش‌ را اين‌گونه‌ نوشته‌ بود: «دوران‌ سختي‌ را در زندگي‌ام‌ سپري‌ كرده‌ام‌ و در دو مرحله‌ ازدواجم‌ ناموفق‌ بودم‌ تا اينكه‌ بعد از ازدواج‌ با كبرا گمان‌ كردم‌ كه‌ رنگ‌ آسايش‌ را خواهم‌ ديد.
اما بعد از گذشت‌ چند ماه‌ كبرا مطلع‌ شد كه‌ من‌ دو بار ازدواج‌ كرده‌ام‌ و بناي‌ ناسازگاري‌ را گذاشت‌ همين‌ امر باعث‌ اختلافمان‌ شد و تصميم‌ گرفتيم‌ توافقي‌ از هم‌ جدا شويم‌، بعد از گذشت‌ يك‌ هفته‌، تنهايي‌ و دوري‌ از او برايم‌ بشدت‌ عذاب‌آور شده‌ بود. به‌ منزلشان‌ رفتم‌ و با خود گفتم‌ حتي‌ با تهديد او را برمي‌گردانم‌.
چاقويي‌ را در جيبم‌ گذاشتم‌ و به‌ كرج‌ آمدم‌، اما كبرا با ديدنم‌ داد و فرياد راه‌ انداخت‌ كه‌ با چاقو به‌ جانش‌ افتادم‌...
و حالا كه‌ او نيست‌، من‌ خودم‌ را مي‌كشم‌ تا پيش‌ او بروم‌.»


--------ماجراي‌ 4 مورد آدم‌ربايي‌ توسط‌ اشرار


در پي‌ چند مورد گروگانگيري‌ توسط‌ اشرار و قاچاقچيان‌ كه‌ در زاهدان‌ اتفاق‌ افتاد، نيروي‌ انتظامي‌ اقدامات‌ گسترده‌يي‌ را براي‌ مبارزه‌ با اين‌ گونه‌ تبهكاران‌ آغاز كرده‌ است‌. يكي‌ از گروگان‌ها كودك‌ يك‌ ساله‌يي‌ بود كه‌ افراد مسلح‌ اين‌ بچه‌ شيرخواره‌ را از داخل‌ خانه‌يي‌ درزاهدان‌ ربوده‌ بودند.
به‌ گفته‌ سرهنگ‌ ملك‌ صياد ملاشاهي‌، فرمانده‌ انتظامي‌ زاهدان‌، در روز شانزدهم‌ خردادماه‌، دو نفر موتورسوار وارد منزلي‌ در خيابان‌ دانشگاه‌ زاهدان‌ شدند و كودك‌ شيرخواره‌ را در برابر چشمان‌ مادرش‌ ربودند و سپس‌ فرار كردند.
گروگانگيران‌ روز بعد با اين‌ خانواده‌ تماس‌ گرفتند و براي‌ آزادي‌ فرزندشان‌ يك‌ ميليارد ريال‌ پول‌ نقد خواستند. گروگانگيران‌ گفتند: اين‌ مبلغ‌ پول‌ بايد توسط‌ يكي‌ از صرافي‌هاي‌ شهر به‌ شهر زرنج‌ در استان‌ نيمروز افغانستان‌ حواله‌ شود و اگر پول‌ها در زمان‌ تعيين‌ شده‌ به‌ افغانستان‌ حواله‌ نشود، به‌ دو ميليارد ريال‌ افزايش‌ خواهد يافت‌. ربايندگان‌ همچنين‌ والدين‌ كودك‌ را تهديد كردند اگر جريان‌ را به‌ پليس‌ خبر بدهند و يا پول‌ درخواستي‌ پرداخت‌ نشود، كودك‌ شيرخواره‌ را مي‌كشند و داخل‌ چاه‌ مي‌اندازند...!
فرمانده‌ انتظامي‌ زاهدان‌ گفت‌: پس‌ از ربوده‌ شدن‌ كودك‌، پليس‌ در جريان‌ واقعه‌ قرار گرفت‌ و ماموران‌ آگاهي‌ و اطلاعات‌ فرماندهي‌ انتظامي‌ زاهدان‌، پيگيري‌ اين‌ حادثه‌ را آغاز كردند. پدر كودك‌ نيز گفت‌: از آنجا كه‌ احتمال‌ مي‌داديم‌ آدم‌ربايان‌ تهديد خود را درباره‌ كشتن‌ كودك‌ عملي‌ كنند با فروش‌ اتومبيل‌ و كمك‌دوستان‌ و اقوام‌ و همسايگان‌، يك‌ ميليارد ريال‌ تهيه‌ و آماده‌ تحويل‌ به‌ ربايندگان‌ كرديم‌.
دومين‌ آدم‌ربايي‌
سرهنگ‌ ملاشاهي‌ مي‌گويد: دو ساعت‌ پس‌ از ربوده‌ شدن‌ كودك‌ شيرخواره‌، به‌ نيروي‌ انتظامي‌ گزارش‌ رسيد كه‌ پسر بچه‌ 12ساله‌يي‌ را هم‌ با همين‌ شيوه‌ از مقابل‌ منزلشان‌ در زاهدان‌ ربوده‌اند و ربايندگان‌ بابت‌ آزادي‌ اين‌ پسر بچه‌، از خانواده‌اش‌ درخواست‌ يك‌ ميليارد ريال‌ پول‌ نقد كرده‌اند.
اين‌ آدم‌ ربايان‌، از خانواده‌ پسر بچه‌ خواسته‌ بودند كه‌ پولها را از طريق‌ يك‌ صرافي‌ به‌ پاكستان‌ حواله‌ كنند. خانواده‌ اين‌ پسر بچه‌ بدون‌ آنكه‌ جريان‌ را به‌ پليس‌ خبر دهند، مبلغ‌ 23 ميليون‌ تومان‌ توسط‌ يك‌ صرافي‌ به‌ محل‌ مورد نظر قاچاقچيان‌ در پاكستان‌ حواله‌ كردند و براي‌ پرداخت‌ بقيه‌ پول‌ هم‌ خواستار مهلت‌ شدند. براي‌ شناسايي‌ و دستگيري‌ اين‌ ربايندگان‌ هم‌، گروههاي‌ عملياتي‌ پليس‌ با لباس‌ مبدل‌ وارد عمل‌ شدند و سراسر شهر زاهدان‌ را زير نظر گرفتند تا اينكه‌ يكي‌ از گروگانگيران‌ موتور سوار را هنگام‌ رها كردن‌ پسر بچه‌ تعقيب‌ كردند.
ماموران‌ در جريان‌ تعقيب‌ اين‌ موتور سوار، متوجه‌ شدند كه‌ وي‌ وارد خانه‌يي‌ شد. بلافاصله‌ اين‌ خانه‌ به‌ محاصره‌ درآمد و 3 نفر از آدم‌ ربايان‌ دستگير شدند.
با اعترافات‌ دستگيرشدگان‌ و اطلاعات‌ به‌ دست‌ آمده‌ از پسرنوجوان‌، تعدادي‌ از خانه‌هاي‌ مشكوك‌ مورد بازرسي‌ قرار گرفت‌ و ماموران‌ در يكي‌ از اين‌ منازل‌، دو زن‌ را كه‌ نگهداري‌ نوجوان‌ 12 ساله‌ را به‌ عهده‌ داشتند ، دستگير كردند.
نجات‌ كودكي‌ شيرخواره‌
فرمانده‌ انتظامي‌ زاهدان‌ گفت‌: در ادامه‌ اين‌ عمليات‌، ماموران‌ موفق‌ به‌ شناسايي‌ محل‌ نگهداري‌ كودك‌ شيرخواره‌ در خيابان‌ بدر زاهدان‌ شدند و ديروز پس‌ از محاصره‌ اين‌ خانه‌، درگيري‌ مسلحانه‌ بين‌ پليس‌ و آدم‌ربايان‌ شروع‌ شد.
ماموران‌ در پايان‌ اين‌ عمليات‌ مسلحانه‌ سه‌ نفر از آنان‌ را دستگير كردند و چهارمين‌ نفر كه‌ قصد فرار داشت‌ با شليك‌ گلوله‌ مجروح‌ شد و به‌ دام‌ افتاد.
ماموران‌، كودك‌ شيرخواره‌ را نيز كه‌ در اين‌ خانه‌ نگهداري‌ مي‌شد، تحويل‌ والدينش‌ دادند.
مادر اين‌ كودك‌ شيرخواره‌ مي‌گويد: وقتي‌ فرزندم‌ را تحويل‌ گرفتم‌ هيچ‌ مشكلي‌ نداشت‌ اما از شب‌ گذشته‌ دايماص با بي‌قراري‌ گريه‌ و ناله‌ مي‌كند. به‌ نظر مي‌رسد كه‌ گروگانگيران‌ در اين‌ مدت‌، براي‌ ساكت‌ كردن‌ كودك‌، به‌ او مواد مخدر مي‌خوراندند. براي‌ روشن‌ شدن‌ اين‌ موضوع‌ قرار است‌ پزشكان‌ از كودك‌ شيرخواره‌ آزمايش‌ به‌ عمل‌ آورند.
دو گروگان‌ ديگر
سرهنگ‌ ملاشاهي‌ از دو آدم‌ربايي‌ ديگر توسط‌ اشرار و قاچاقچيان‌ خبرداد. وي‌ گفت‌: چند روز قبل‌ هم‌ در شهر زاهدان‌، فردي‌ توسط‌ اشرار ربوده‌ شد و در اين‌ رابطه‌ دو آدم‌ربا دستگير شدند.
ضمناص قاچاقچيان‌ مردي‌ را در كرمان‌ ربوده‌ و براي‌ باج‌ خواهي‌ او را به‌ زاهدان‌ انتقال‌ داده‌ بودند كه‌ ماموران‌ در جريان‌ يك‌ عمليات‌ موفقيت‌آميز، اين‌ گروگان‌ را هم‌ آزاد كردند.به‌ گزارش‌ خبرنگار ما، بيشتر اين‌ آدم‌ربايي‌ها توسط‌ قاچاقچياني‌ انجام‌ گرفته‌ كه‌ تبعه‌ كشور افغانستان‌ هستند و اين‌ عده‌ معمولاص در امر مواد مخدر و قاچاق‌ انسان‌ فعاليت‌ مي‌كنند و داراي‌ شبكه‌هاي‌ مشتركي‌ در افغانستان‌ و پاكستان‌ هستند.


رنگ‌ موي‌ خارجي‌ به‌ صورت‌ زني‌ آسيب‌ رساند

گروه‌ حوادث‌: زني‌ كه‌ با استفاده‌ از يك‌ رنگ‌ موي‌ خارجي‌، پيشاني‌ و صورتش‌ بشدت‌ متورم‌ شده‌ بود، با مراجعه‌ به‌ شعبه‌ 272دادگاه‌ حقوقي‌ تهران‌ عليه‌ شركت‌ وارد كننده‌ رنگ‌مو شكايت‌ كرد. اين‌ زن‌ جوان‌ به‌ قاضي‌ گفت‌: چندي‌ پيش‌ براي‌ خريد رنگ‌ مو به‌ يك‌ فروشگاه‌ رفتم‌. فروشنده‌ از رنگ‌ مو بسيار تعريف‌ كرد و من‌ هم‌ خريدم‌، اما وقتي‌ از اين‌ رنگ‌ مو استفاده‌ كردم‌ چند ساعت‌ بعد پيشاني‌ و صورتم‌ بشدت‌ متورم‌ شد بطوري‌ كه‌ حتي‌ چشمانم‌ را نمي‌توانستم‌ باز كنم‌، فوراص به‌ بيمارستان‌ رفتم‌ و چند روز بستري‌ شدم‌ كه‌ در آنجا موهايم‌ ريخت‌ و مشخص‌ شد رنگ‌ مو فاسد بوده‌ است‌.
حالابه‌ دادگاه‌ آمده‌ام‌ تا از شركتي‌ كه‌ اين‌ نوع‌ رنگ‌ موهاي‌ فاسد را وارد كشور مي‌كند ، شكايت‌ كنم‌.
با ثبت‌ اين‌ شكايت‌، ماموران‌ با صدور دستور قضايي‌، به‌ تحقيق‌ درباره‌ اين‌ شركت‌ كه‌ اجناس‌ بهداشتي‌ فاسد را وارد ايران‌ مي‌كند، پرداختند.

--------اعترافات‌ يك‌ مرد جوان‌ در دادگاه‌: چرا يك‌ جراح‌ قلب‌ را كشتم‌

گروه‌ حوادث‌: حكم‌ قصاص‌ مردي‌ كه‌ يك‌ پزشك‌ را به‌ قتل‌ رسانده‌ بود، از سوي‌ شعبه‌ 71 دادگاه‌ تهران‌ صادر شد.به‌ گزارش‌ خبرنگار ما، در سال‌ 78 طي‌ تماس‌ تلفني‌ به‌ بازپرس‌ ويژه‌ قتل‌ اطلاع‌ دادند كه‌ يك‌ پزشك‌ جوان‌ را در خانه‌اش‌ كشته‌اند.
ماموران‌ بلافاصله‌ در محل‌ جنايت‌ در منطقه‌ كامرانيه‌ شميران‌ حاضر شدند و در بررسي‌ اوليه‌ مشخص‌ شد اين‌ پزشك‌ 32 ساله‌ را پس‌ از وارد آوردن‌ چند ضربه‌ با مجسمه‌ برنزي‌ بر سرش‌، خفه‌ كرده‌اند و اتومبيل‌ پرشيايي‌ را كه‌ متعلق‌ به‌ او بوده‌ از داخل‌ حياط‌ به‌ سرقت‌ برده‌اند. مقتول‌، دكتر نصرت‌ محبي‌ نام‌ داشت‌ و تنها زندگي‌ مي‌كرد.
ماموران‌ جست‌وجوي‌ خود را براي‌ شناسايي‌ و دستگيري‌ قاتل‌ آغاز كردند و طي‌ تحقيقات‌ ويژه‌يي‌ روشن‌ شد كه‌ مرد جواني‌ چند ماه‌ قبل‌ به‌عنوان‌ خدمتكار به‌ اين‌ خانه‌ رفت‌ و آمد داشت‌، اما دكتر محبي‌ بخاطر برخي‌ مسائل‌ با وي‌ اختلاف‌ پيدا كرده‌ و از چند روز قبل‌ او را جواب‌ كرده‌ بود.
پس‌ از چند روز تعقيب‌، ماموران‌ اين‌ مرد جوان‌ را در منطقه‌ جنوب‌ تهران‌ شناسايي‌ و دستگير كردند.
وي‌ ابتدا از قتل‌ دكتر جوان‌ اظهار بي‌اطلاعي‌ كرد، اما پس‌ از بازجويي‌ فني‌ پليسي‌ لب‌ به‌ اعتراف‌ گشود و گفت‌: بخاطر بيماري‌ قلبي‌ كه‌ داشتم‌ به‌ دكتر محبي‌ )پزشك‌ قلب‌( مراجعه‌ كردم‌ و ضمن‌ معاينه‌، ماجراي‌ زندگي‌ام‌ و سختي‌هايي‌ را كه‌ كشيده‌ بودم‌ براي‌ او شرح‌ دادم‌، دكتر از من‌ خواست‌ كه‌ هفته‌يي‌ سه‌ روز به‌ خانه‌اش‌ بروم‌ و كارهايش‌ را انجام‌ بدهم‌ و من‌ هم‌ قبول‌ كردم‌. ساعت‌هايي‌ كه‌ در خانه‌ دكتر بودم‌ كارهاي‌ خانه‌ را انجام‌ مي‌دادم‌. يك‌ روز در كمد اتاق‌ دكتر چند عدد سكه‌ و مقداري‌ دلار ديدم‌ و در يك‌ لحظه‌ وسوسه‌ شدم‌، با خودگفتم‌ دكتر مرد ثروتمندي‌ است‌ از اين‌رو با برداشتن‌ چند دلار و سكه‌ ورشكست‌ نمي‌شود، اما نمي‌دانستم‌ اين‌ سرقت‌ سرنوشت‌ شومي‌ برايم‌ پيش‌ مي‌آورد.
همان‌ روز دكتر متوجه‌ سرقت‌ سكه‌ها و دلارها شد و از من‌ خواست‌ كه‌ ديگر به‌ خانه‌اش‌ نروم‌.
به‌ او گفتم‌ كه‌ سرقت‌ كار من‌ نيست‌، اما او كيف‌ مرا گشت‌ و سكه‌ها و دلارها را پيدا كرد. از اين‌ رو ترسيدم‌ و با يك‌ مجسمه‌ برنزي‌ بر سرش‌ كوبيدم‌ كه‌ افتاد. بعد گلويش‌ را گرفتم‌ و آن‌قدر فشار دادم‌ كه‌ چشمانش‌ سفيد شد. پس‌ از كشتن‌ دكتر، سوييچ‌ ماشينش‌ را برداشتم‌، سوار اتومبيل‌ شدم‌ و از آن‌ خانه‌ بيرون‌ رفتم‌...
پس‌ از اين‌ اعترافات‌ پرونده‌ براي‌ رسيدگي‌ به‌ شعبه‌ 71 دادگاه‌ فرستاده‌ شد و حكم‌ قصاص‌ اين‌ مرد قاتل‌ ديروز از سوي‌ قاضي‌ محمدي‌ صادر شد.

---------- باز خواني‌ پرونده‌ باند آدم‌ربايي‌كبير در سلول‌ مخوف‌ چه‌ گذشت‌

باز خواني‌ پرونده‌ باند آدم‌ربايي‌كبير
در سلول‌ مخوف‌ چه‌ گذشت‌
اعضاي‌ باند كبير، افرادي‌ بودند كه‌ با ايجاد يك‌ بازداشتگاه‌ خصوصي‌، طعمه‌هاي‌ خود را در خيابانها مي‌ربودند و در سلول‌ انفرادي‌ به‌ آزار و شكنجه‌ آنان‌ مي‌پرداختند تا اخاذي‌ كنند. سر دسته‌ اين‌ باند يكي‌ از كارمندان‌ برجسته‌ وزارت‌ كشور بود كه‌ با همدستي‌ چند زن‌ و مرد، ازجمله‌ يك‌ سرگرد بازنشسته‌ و دو پاسدار اقدام‌ به‌ آدم‌ربايي‌ در تهران‌ مي‌كردند.
در شماره‌ گذشته‌ قسمت‌ اول‌ يكي‌ از ربوده‌ شدگان‌ را خوانديد كه‌ گفت‌: چند نفر به‌ عنوان‌ مامور اطلاعات‌ مرا در شهرك‌ ژاندارمري‌ ربودند و پس‌ از انتقال‌ به‌ مكاني‌ مرا مدت‌ 21 روز در يك‌ سلول‌ زنداني‌ كردند. وي‌ گفت‌: هنگامي‌ كه‌ مرا با اتومبيل‌ مي‌بردند با مشت‌ و لگد به‌ جانم‌ افتادند بطوري‌ كه‌ خون‌ از دهانم‌ به‌ روي‌ لباسم‌ پاشيد... و اكنون‌ دنباله‌ ماجرا ...
در سلول‌ انفرادي‌
دوباره‌ راه‌ افتادند. در اينجا بود كه‌ يقين‌ حاصل‌ كردم‌ كه‌ آنها نبايد مامور باشند. يكدفعه‌ به‌ فكر افتادم‌ كه‌ از ماشين‌ بيرون‌ بپرم‌ و اگر آنها قصد دزيدن‌ ماشينم‌ را دارند، ماشين‌ را ببرند، ناگهان‌ در ماشين‌ را باز كردم‌ در حال‌ حركت‌ بود كه‌ بيرون‌ پريدم‌، پاشنه‌ پايم‌ زير چرخ‌ عقب‌ اتومبيل‌ ماند و كفشم‌ تكه‌تكه‌ شد، بطوري‌كه‌ پاشنه‌ پايم‌ تا چند ماه‌ درد شديدي‌ داشت‌. آنها چند قدم‌ جلوتر ايستادند و دنده‌ عقب‌ به‌ من‌ رسيدند. با مشت‌ و لگد، دست‌ و پايم‌ را گرفتند و به‌ زور به‌ داخل‌ ماشين‌ انداختند. خيلي‌ ترسيده‌ بودم‌. انگار كه‌ هيچ‌ رمقي‌ براي‌ فرار و داد كشيدن‌ نداشتم‌. آنها يك‌ چراغ‌ گردان‌ بالاي‌ ماشين‌ گذاشتند و تهديد كردند كه‌ اگر به‌ داخل‌ صندوق‌ عقب‌ نروم‌ مرا مي‌كشند. هر كدام‌ اسلحه‌يي‌ درآوردند و گفتند، ما حق‌ تير داريم‌ و راحت‌ مي‌توانيم‌ بكشيمت‌. من‌ هم‌ به‌ التماس‌ افتادم‌ و آنها چشم‌بندي‌ به‌ صورتم‌ بستند، سرم‌ را كف‌ ماشين‌ چسباندند و تنم‌ را روي‌ صندلي‌ خواباندند. آن‌كه‌ عقب‌ ماشين‌ نشسته‌ بود، سرم‌ را محكم‌ چسبيد و پاهايش‌ را روي‌ گردنم‌ گذاشت‌.
در آن‌ هواي‌ گرم‌ تابستاني‌ ساعت‌ها راه‌ رفتيم‌ ولي‌ با چشم‌هاي‌ بسته‌ نمي‌توانستم‌ بفهمم‌ كه‌ در چه‌ مسيري‌ هستيم‌. آنها در راه‌ مرتبا سوالاتي‌ از قبيل‌ شكيات‌ نماز و غيره‌ از من‌ مي‌كردند و من‌ شديدا دچار تنگي‌ نفس‌ شده‌ بودم‌، تا اينكه‌ ماشين‌ را نگه‌داشتند. با چشم‌هاي‌ بسته‌ مرا داخل‌ ساختماني‌ بردند و لباس‌هايم‌ را در آوردند و در يك‌ انفرادي‌ انداختند و رفتند.
سلولي‌ تنگ‌ بود كه‌ حدود هفت‌ وجب‌ طول‌ و چهاروجب‌ عرض‌ داشت‌ كه‌ حتي‌ موقع‌ خوابيدن‌ و دراز كشيدن‌ با مشكل‌ روبرو بودم‌، حالا فكر كنيد 21 روز در چنين‌ سلولي‌ تار و تنگ‌ و تاريك‌ زنداني‌ شدن‌ و بي‌حركت‌ ماندن‌، با آن‌ عذاب‌ها و شكنجه‌هاي‌ روحي‌ و رواني‌ يعني‌ چه‌.
آنها مرتب‌ مرا تهديد مي‌كردند كه‌ صدايم‌ را در نياورم‌، با اينكه‌ اصلا صدايي‌ از من‌ در نمي‌آمد و روزهاي‌ زيادي‌ مي‌شد كه‌ آنقدر منتظر مي‌ماندم‌ تا مرا به‌ دستشويي‌ ببرند و آنها نمي‌آمدند، مرتب‌ تهديدم‌ مي‌كردند كه‌ اگر صدايم‌ دربيايد مرا به‌ طبقه‌ پايين‌ مي‌برند و از پنكه‌ سقفي‌ آويزان‌ مي‌كنند و من‌ از ترس‌، صدايم‌ در نمي‌آمد و اگر مثلا قرار بود ظهر بيايند مرا به‌ دستشويي‌ ببرند، شب‌ ديرهنگام‌ مي‌آمدند. ديگر ساعت‌ و زمان‌ از دستم‌ خارج‌ شده‌ بود. آنقدر فشار بر من‌ وارد مي‌شد كه‌ همه‌ چيز فراموشم‌ مي‌شد و ثانيه‌شماري‌ مي‌كردم‌. آنقدر بالا و پايين‌ مي‌پريدم‌ و تحمل‌ مي‌كردم‌ تا آنها بيايند، بطوري‌ كه‌ بعد از آزادي‌ كليه‌هايم‌ دچار آسيب‌ شد.آنها راديويي‌ را پشت‌ در سلول‌ گذاشته‌ و صداي‌ آن‌ را چنان‌ زياد و بلند كرده‌ بودند كه‌ غيرقابل‌ تحمل‌ بود. اين‌ راديو را با خط‌ روي‌ خط‌ انداختن‌ امواج‌ پشت‌ سلول‌ نصب‌ كرده‌ بودند و صداي‌ ناهنجار و گوشخراش‌ از آن‌ پخش‌ مي‌شد. اين‌ صداهاي‌ سوت‌ مانند چنان‌ وحشتناك‌ بود كه‌ باعث‌ مي‌شد اعصابم‌ به‌ هم‌ بريزد. گرما از يك‌ طرف‌، تشنگي‌ از طرف‌ ديگر همگي‌ باعث‌ مي‌شد كه‌ نتوانم‌ بخوابم‌ و در مدت‌ 21 روز اسارت‌ فقط‌ سه‌ شب‌ خوابم‌ برد. حتي‌ روزها چراغ‌ بالاي‌ در سلول‌ را خاموش‌ مي‌كردم‌
و چنان‌ فضاي‌ سلول‌ تاريك‌ مي‌شد كه‌ هيچ‌ چيز را نمي‌ديدم‌.
آنها يك‌ روز در سلول‌ را از پشت‌ گل‌ گرفتند و هر چه‌ روزنه‌ بود، كور شد، من‌ شب‌ و روز را از آن‌ روزنه‌ها كه‌ نور خيلي‌ كمي‌ داشت‌ را تشخيص‌ مي‌دادم‌ اما با بستن‌ در سلول‌ با گل‌ و آجر، در تاريكي‌ مطلق‌ ماندم‌.
فقط‌ بعضي‌ وقتها از صداي‌ راديو )كه‌ اگر خط‌ رو خط‌ نمي‌افتاد( روز و شب‌ را تشخيص‌ مي‌دادم‌. گل‌ گرفتن‌ در سلول‌ سبب‌ شد كه‌ هواي‌ آنجا بسيار گرم‌ و خفقان‌ آور شود و سرم‌ را دايما به‌ گوشه‌ در سلول‌ مي‌چسباندم‌ تا از يك‌ درز باريك‌ هواي‌ تازه‌ تنفس‌ كنم‌.
چند روز اول‌ هر موقع‌ كه‌ خوابم‌ مي‌برد، به‌ فاصله‌ چند دقيقه‌ به‌ علت‌ تنگي‌ نفس‌ از خواب‌ مي‌پريدم‌ و نفسم‌ به‌ شماره‌ مي‌افتاد. انگاري‌ كه‌ قلبم‌ در حال‌ ايستادن‌ بود و هر لحظه‌ مرگ‌ را جلوي‌ چشمانم‌ مي‌ديدم‌. البته‌ يك‌ دفعه‌ به‌ نگهبان‌ التماس‌ كردم‌ و گفتم‌ كه‌ ناراحتي‌ قلبي‌ دارم‌. او دلش‌ سوخت‌ و من‌ را به‌ سلول‌ كناري‌ برد كه‌ هواكش‌ داشت‌ و قدري‌ راحت‌ شدم‌.تا اينكه‌ 2 روز بعد آقاي‌ بازپرس‌ آمد و به‌ نگهبان‌ گفت‌: مگر نگفته‌ بودم‌ كه‌ در سلول‌ بدون‌ هواكش‌ باشد ؟و به‌ نگهبان‌ كه‌ او را سيد مي‌ناميد، گفت‌: سيد زود جايش‌ را عوض‌ كن‌ و به‌ همان‌ سلول‌ بدون‌ هواكش‌ برود، دفعه‌ ديگر اگر حرف‌ مرا گوش‌ نكني‌ برايت‌ گزارش‌ رد مي‌كنم‌ ... و رفت‌.
دوباره‌ مصيبت‌ شروع‌ شد.
ادامه‌ دارد...
دزدان‌ مسلح‌ به‌جرم‌ سرقت‌ از يك‌ طلافروشي‌ محكوم‌ شدند
گروه‌ حوادث‌:دو سارق‌ مسلح‌ كه‌ صاحب‌ يك‌ طلافروشي‌ را ربوده‌ بودند به‌اتهام‌ آدم‌ربايي‌ و سرقت‌ مسلحانه‌ به‌ هشت‌ سال‌ زندان‌ محكوم‌ شدند.
به‌ گزارش‌ خبرنگار ما، چندي‌ پيش‌ اين‌ دو سارق‌ مسلح‌ به‌ يك‌ طلافروشي‌ در خيابان‌ فردوسي‌ تهران‌ رفتند و با تهديد اسلحه‌ پنج‌ كيلو طلا دزديدند. دزدان‌ سپس‌ صاحب‌ طلا فروشي‌ را سوار بر يك‌ موتور كردند و به‌ زيرزمين‌ خانه‌يي‌ در جنوب‌ تهران‌ بردند تا اينكه‌ اين‌ طلافروش‌ پس‌ از چند روز موفق‌ شد از چنگال‌ آدم‌ربايان‌ نجات‌ يابد. وي‌ پس‌ از آزادي‌ به‌ ماموران‌ گفت‌: ساعت‌ 9 شب‌ بود و قصد داشتم‌ مغازه‌ام‌ را تعطيل‌ كنم‌ و به‌ خانه‌ام‌ بروم‌. ناگهان‌ دو موتورسوار از راه‌ رسيدند و وارد مغازه‌ام‌ شدند. آنها با اسلحه‌ مرا تهديد كردند و چند كيلو طلا از مغازه‌ام‌ دزديدند، بعد هم‌ مرا به‌ خانه‌يي‌ بردند و در زيرزمين‌ آنجا زنداني‌ كردند.
دزدان‌ با زور و كتك‌ چند تراول‌چك‌ به‌ مبلغ‌ سه‌ ميليون‌ تومان‌ از من‌ گرفتند بعد هم‌ تهديدم‌ كردند كه‌ بايد صد ميليون‌ تومان‌ ديگر به‌ آنها پرداخت‌ كنم‌ تا آزادم‌ كنند، اما من‌ در فرصتي‌ مناسب‌ موفق‌ شدم‌ از آن‌ زيرزمين‌ فرار كنم‌ و براي‌ شكايت‌ به‌ آگاهي‌ بروم‌. به‌ گزارش‌ خبرنگار ما، پليس‌ هر دو سارق‌ را دستگير كرد و ديروز در شعبه‌ 71 دادگاه‌ كيفري‌ تهران‌ به‌ هشت‌ سال‌ زندان‌ محكوم‌ شدند.

------------عاملان‌ پخش‌ مشروبات‌ كشنده‌ ، فراري‌ هستند 40 نفر تاكنون‌ با مصرف‌ مشروبات‌ مرگبار مرده‌اند

در پي‌ مرگ‌ جمعي‌ از شهروندان‌ شيرازي‌ كه‌ براثر مصرف‌ مشروبات‌ مرگبار جان‌ سپرده‌اند رييس‌ دادگستري‌ فارس‌ اعلام‌ كرد: متهمان‌ اصلي‌ مشروبات‌ الكلي‌ مسموم‌ هنوز فراري‌ هستند و كساني‌ كه‌ تاكنون‌ دستگير شده‌اند مظنون‌ و مشكوك‌ به‌ توزيع‌ و خريد و فروش‌ مشروبات‌ مرگبار هستند.وي‌ افزود: با اعلام‌ خبر مسموميت‌هاي‌ شديد تعدادي‌ از مردم‌، بررسي‌هايي‌ انجام‌ گرفت‌ و مشخص‌ شد كه‌ متاسفانه‌ مسموميت‌ها ناشي‌ از مصرف‌ مشروبات‌ الكلي‌ بوده‌ است‌. در ابتداي‌ امر 40 نفر فوت‌ شده‌ داشتيم‌ كه‌ بتدريج‌ آمار مسمومين‌ و فوت‌شدگان‌ بالاتر رفت‌ و در حال‌ حاضر كل‌ آمار مراجعان‌ به‌ بيمارستانها به‌ 93 نفر رسيده‌ است‌.
رييس‌ دادگستري‌ استان‌ فارس‌ گفت‌: تاكنون‌ 20 نفر در رابطه‌ با پخش‌ مشروبات‌ سمي‌ دستگير شده‌اند ولي‌ تيم‌هاي‌ بازجويي‌ سرگرم‌ تحقيق‌ از آنها براي‌ شناسايي‌ عوامل‌ اصلي‌ هستند.وي‌ وجود متانل‌ را با درصد بالا در مشروبات‌ مرگبار تاييد كرد ولي‌ اظهار داشت‌: هنوز روشن‌ نيست‌ كه‌ اين‌ نوع‌ مشروبات‌ در داخل‌ يا خارج‌ توليد شده‌اند.وي‌ افزود: در سه‌ شهرستان‌ فسا، مرودشت‌ و داراب‌ نيز يك‌ مورد مسموميت‌ ناشي‌ از مشروبات‌ مرگبار وجود داشته‌ است‌.يادآور مي‌شويم‌ كه‌ متانل‌ يا الكل‌ چوب‌ ماده‌ بسيار سمي‌ است‌ كه‌ باعث‌ فساد شبكه‌هاي‌ عصبي‌، كوري‌ و مرگ‌ افراد مي‌شود.


--------- شهلا به‌ مرگ‌ محكوم‌ شد

راي‌ دادگاه‌ جنايي‌ تهران‌ درباره‌ محكوميت‌ شهلا جاهد و ناصر محمدخاني‌ ديروز صادر شد و بر اساس‌ اين‌ حكم‌ قاضي‌ دادگاه‌ شهلا را مستحق‌ قصاص‌ )اعدام‌ با چوبه‌ دار( تشخيص‌ داد.
اين‌ حكم‌ كه‌ در 40 صفحه‌ و بطور كامل‌ يعني‌ با درنظر گرفتن‌ تمام‌ جزييات‌ پرونده‌ صادر شده‌ است‌ ديروز براي‌ تايپ‌ شدن‌ به‌ دفتر دادگاه‌ فرستاده‌ شد اما خبرنگاران‌ كه‌ طاقت‌ انجام‌ مراحل‌ اداري‌ و قانوني‌ را نداشتند با استفاده‌ از راههاي‌ مختلف‌ و برخي‌ منابع‌ آگاه‌ حكم‌ صادره‌ را دريافت‌ كردند.
درحكم‌ نهايي‌، شهلا جاهد، تنها عامل‌ قتل‌ لاله‌ سحرخيزان‌ شناخته‌ شده‌ و قاضي‌ دادگاه‌ او را به‌ قصاص‌ محكوم‌ كرده‌ است‌.بر اساس‌ اين‌ راي‌ ناصر محمدخاني‌ هم‌ به‌ اتهام‌ استعمال‌ مواد مخدر به‌ 74 ضربه‌ شلاق‌ و پرداخت‌ 50 هزار تومان‌ جريمه‌ نقدي‌ در ارتباط‌ با مواد مخدر محكوم‌ شده‌ است‌.
اما در خصوص‌ داشتن‌ رابطه‌ نامشروع‌ با شهلا جاهد هر دو متهم‌ تبرئه‌ شدند چون‌ دادگاه‌ ادعاي‌ آنان‌ را مبني‌ بر اينكه‌ صيغه‌ يكديگر بودند، پذيرفته‌ است‌.
همچنين‌ درمورد اتهام‌ سرقت‌ طلاي‌ لاله‌ سحرخيزان‌ از آنجا كه‌ شهلا منكر سرقت‌ شده‌ و مدركي‌ هم‌ دال‌ بر انجام‌ سرقت‌ توسط‌ شهلا پيدا نشده‌ است‌ وي‌ از اين‌ نظر مستحق‌ مجازات‌ دانسته‌ نشده‌ است‌.
با توجه‌ به‌ اينكه‌ قاضي‌ جعفرزاده‌ اصرار داشت‌ حكم‌ صادره‌ را پس‌از تايپ‌ شدن‌ و با ذكر جزييات‌ كامل‌ اوايل‌ هفته‌ آينده‌ در اختيار خبرنگاران‌ قرار دهد شرح‌ جزييات‌ كامل‌ حكم‌ شهلا و ناصر محمدخاني‌ در روزهاي‌ آينده‌ انتشار خواهد يافت‌.طي‌ تماسي‌ كه‌ خبرنگار «اعتماد» با عبدالصمدخرمشاهي‌ وكيل‌ مدافع‌ شهلا برقرار كرد تا نظر او را در مورد حكم‌ صادره‌ جويا شود، وي‌ گفت‌:حكم‌ شهلا هنوز رسمي‌ و قانوني‌ به‌ من‌ ابلاغ‌ نشده‌ است‌ و نمي‌توانم‌ اظهارنظر كنم‌ ولي‌ اگر حكم‌ قصاص‌ شهلا ابلاغ‌ شود حق‌ قانوني‌ و طبيعي‌ موكل‌ من‌ است‌ كه‌ نسبت‌ به‌ حكم‌ صادره‌ اعتراض‌ كند. بديهي‌ است‌ كليه‌ ايرادها و مواردي‌ را كه‌ به‌ پرونده‌ دارم‌ در قالب‌ لايحه‌ تجديد نظر خواهي‌ پس‌ از رويت‌ دادنامه‌ به‌ مرجع‌ صالحه‌ تقديم‌ خواهم‌ كرد.
خرمشاهي‌ در مورد اينكه‌ چند درصد احتمال‌ صدور حكم‌ قصاص‌ براي‌ شهلا را مي‌داده‌، گفت‌:با توجه‌ به‌ روند دادرسي‌ و مطالبي‌ كه‌ در دادگاه‌ عنوان‌ شد براي‌ من‌ غير منتظره‌ نبود كه‌ قاضي‌ راي‌ بر قصاص‌ بدهد.براي‌ خود شهلا هم‌ پيش‌ بيني‌ اين‌ حكم‌ عجيب‌ نبود به‌ هر حال‌ نظر قاضي‌ دادگاه‌ اين‌ است‌ و استنباط‌ ايشان‌ بر اين‌ بوده‌ كه‌ شهلا قاتل‌ است‌ و قطعا براي‌ اثبات‌ خود به‌ مستندات‌ قانوني‌ و ادله‌ اثبات‌ دعوا هم‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ اما حق‌ قانوني‌ شهلا و بنده‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ جهات‌ اعتراض‌ خود را با استناد به‌ مواد قانوني‌ و ايرادهايي‌ كه‌ در جلسه‌ دادگاه‌ عنوان‌ شده‌ درقالب‌ لايحه‌ اعتراضيه‌ تقديم‌ مرجع‌ تجديد نظر نماييم‌.
همچنين‌ وي‌ در خصوص‌ تبرئه‌ ناصر محمدخاني‌ و شهلا از اتهام‌ رابطه‌ نامشروع‌ گفت‌:ما معمولا به‌ دنبال‌ علت‌ ايراد اتهام‌ هستيم‌ نه‌ علت‌ تبرئه‌أ با اين‌ حال‌ در جلسه‌ غيرعلني‌ روز پنجشنبه‌ گذشته‌ كه‌ به‌ اتهام‌ رابطه‌ نامشروع‌ بين‌ شهلا و ناصر رسيدگي‌ شد من‌ حضور نداشتم‌ ولي‌ هر چه‌ بود قاضي‌ ادعاي‌ ناصر محمدخاني‌ وشهلا را مبني‌ بر جاري‌ شدن‌ صيغه‌ بين‌ آنها پذيرفته‌ است‌.اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ ناصر محمدخاني‌ بارها به‌ صراحت‌ اعلام‌ كرده‌ بود كه‌ شهلا را صيغه‌ نكرده‌ و رابطه‌ او با شهلا در حد يك‌ منشي‌ بوده‌ است‌.با اين‌ حال‌ دادگاه‌ با توجه‌ به‌ شواهد ومدارك‌ موجود هردو را از اتهام‌داشتن‌ رابطه‌ نامشروع‌ تبرئه‌ كرد.
پرونده‌ قتل‌ لاله‌ سحرخيزان‌ جنجالي‌ترين‌ پرونده‌ سال‌ 81 بود كه‌ تبعات‌ آن‌ تا روزهاي‌ اخير و برگزاري‌ جلسات‌ جنجالي‌ محاكمه‌ در هفته‌ گذشته‌ كشيده‌ شد و سرانجام‌ با اعلام‌ حكم‌ نهايي‌ شهلا تا حدودي‌ پايان‌ يافت‌.

-------سارقان‌ صندوق‌هاي‌ صدقات‌ دراستان‌ گيلان‌ دستگير شدند

سارقان‌ صندوق‌هاي‌ صدقات‌ دراستان‌ گيلان‌ دستگير شدند
ماموران‌ نيروي‌ انتظامي‌ شهرستان‌ رشت‌، هنگام‌ گشتزني‌ درحوزه‌ استحفاظي‌ خود، دوسارق‌ را كه‌ مشغول‌ بازكردن‌ در صندوق‌ صدقات‌ كميته‌ امداد بودند، دستگير كردند .
ماموران‌ در بازرسي‌ از متهمان‌ تعدادي‌ آلات‌ و ادوات‌ مورد استفاده‌ براي‌ سرقت‌ كشف‌ وضبط‌ كردند وآنان‌ را جهت‌ رسيدگي‌ بيشتر به‌ مراجع‌ ذي‌صلاح‌ انتقال‌ دادند.


سارق‌ كابل‌ هاي‌ فشار قوي‌ با سقوط‌ از دكل‌ كشته‌ شد
پيرمردي‌ كه‌ به‌ همراه‌ فرزندش‌ قصد سرقت‌ كابل‌ هاي‌ فشار قوي‌ را داشت‌ دچار برق‌ گرفتگي‌ شد و با سقوط‌ از بالاي‌ دكل‌ جان‌ خود را از دست‌ داد.
دراولين‌ ساعات‌ بامداد روز يكشنبه‌ 24 خرداد گزارشي‌ به‌ پاسگاه‌ «صلح‌آباد دامغان‌» از توابع‌ استان‌ سمنان‌ داده‌ شد مبني‌ بر اينكه‌ مردي‌ 60 ساله‌ در كنار جاده‌ فرعي‌ روستاي‌ «خورزان‌»، از بالاي‌ تير برق‌ سقوط‌ كرده‌ و جان‌ خود را از دست‌ داده‌ است‌.
ماموران‌ انتظامي‌ پس‌ ازشنيدن‌ اين‌ خبر بلافاصله‌ در محل‌ حاضر شدند و در تحقيقات‌ اوليه‌ دريافتند كه‌ اين‌ مرد تبعه‌ افغانستان‌ است‌ و پس‌ از سقوط‌ از بالاي‌ دكل‌ برق‌ مرده‌ است‌.
در تحقيقات‌ تكميلي‌ و بازجويي‌ از فرزند وي‌، مشخص‌ شد كه‌ پيرمرد به‌ همراه‌ پسرش‌ براي‌ سرقت‌ كابل‌هاي‌ فشار قوي‌ اقدام‌ به‌ بالا رفتن‌ ازدكل‌ كرده‌ بود.


يك‌ سارق‌ پس‌ از 30 سال‌ زندان‌
دوباره‌ دست‌ به‌ سرقت‌ زد
مردي‌ پس‌ از تحمل‌ 30 سال‌ حبس‌ بخاطر كيف‌ قاپي‌، دوباره‌ روانه‌ زندان‌ شد.
ماجرا از جايي‌ شروع‌ شد كه‌ خانمي‌ به‌ نام‌ « زهره‌ الف‌ » به‌ اداره‌ آگاهي‌ اصفهان‌ رفت‌ و ادعا كرد يك‌ كيف‌ قاپ‌ با زورگيري‌، كيف‌ وي‌ و 500 هزار تومان‌ وجه‌ نقد داخل‌ آن‌ را به‌ سرقت‌ برده‌ است‌. وي‌ اضافه‌ كرد چون‌ كيف‌ قاپ‌ اورا تهديد كرده‌ وي‌ ناچار شده‌ كيفش‌ را دراختيارش‌ قرار دهد . ماموران‌ اداره‌ آگاهي‌ اصفهان‌ ابتدا با اطلاعاتي‌ كه‌ زهره‌ از ويژگي‌هاي‌ متهم‌ در اختيار آنان‌ گذاشته‌ بود، به‌ چهره‌نگاري‌ از اين‌ كيف‌قاپ‌ پرداختند و او را دستگير كردند.وي‌ كه‌ «كمال‌ح‌» نام‌ دارد در بازجويي‌ها اعتراف‌ كرد كه‌ قبلاص، به‌ علت‌ ارتكاب‌ به‌ جرايم‌ گوناگون‌ به‌ 30 سال‌ حبس‌ محكوم‌ شده‌ كه‌ پس‌ از آزادي‌ از زندان‌ به‌ اين‌ سرقت‌ دست‌ زده‌ است‌.
وي‌ پس‌ از اعتراف‌ به‌ جرم‌ خود و تحويل‌ 500 هزار تومان‌ وجه‌ نقد به‌ سرقت‌ رفته‌، دوباره‌ روانه‌ زندان‌ شد .

------------
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
سايت حوادث:
ازدواج پنجم پيرمرد ۹۰ ساله
26خرداد - همشهري,يك پيرمرد ۹۰ ساله در روستايي ارجنك استان چهارمحال و بختياري ماه گذشته براي پنجمين بار ازدواج كرد.
بر اساس گزارش رسيده ، ازداوج اين پيرمرد با برپايي مراسم ويژه روستايي و عشايري همراه بوده است . اين پيرمرد ۹۰ ساله داراي حافظه بسيار قوي و تاريخ مند است و تمامي وقايع تاريخ گذشته را به خوبي به ياد دارد.

وي هدف از ازدواج و تجديد فراش خود را گسترش و رشد فرهنگ ازدواج آسان و تشويق جوانان به اين امر مقدس عنوان كرد. بندعلي اميدي ديروزدر گفت وگو با ايرنا افزود: بايد زمينه ازدواج آسان و بدون تجمل براي جوانان كشور به ويژه جوانان روستايي باكمك مسئولان فراهم شود.

وي راز شادابي و نشاط خود را تمسك جستن به آيات الهي و روايات ائمه (ع )و پرداختن به فعاليت هاي روزانه عنوان كرد. اين مرد مسن روستايي در طول عمر خود براي نخستين بار در سن ۱۸ سالگي ازدواج كرده است .

به گفته نزديكان وي ، اين پيرمرد ۸ فرزند، ۲۵ نوه ، ۱۲ نتيجه و يك نبيره دارد. برخي از بستگان وي گفتند، مهريه همسر پنجم اين مرد ۹۰ ساله ارجنكي تنها چند سكه بهار آزادي و يك جلد كلام ا... است .

اين گزارش حاكيست ، پيرمرد ۹۰ ساله ارجنكي براي امرار معاش خود به كاركشاورزي در زمين هاي اين روستا مبادرت دارد. به گزارش ايرنا، در استان چهار محال و بختياري به دليل عشيره بودن برخي از مناطق روستاي ، مردمان مسن براي چندين بار در طول عمر خود اقدام به ازدواج مي كنند.

منشا برخي از اين ازدواج ها برگرفته از اعتقادات ديني ، آداب و رسوم روستايي و عشايري است . هم اينك ميانگين سن ازدواج در استان بالاي ۲۵ سال گزارش شده است .

-------دادگاه شهلا جاهد؛ او. جی. سيمپسون ايرانی

23خرداد-بی بی سی, ده سال پس از دادگاه جنجالی اوجی سيمپسون در لوس آنجلس، دادگاهی در تهران که شهلا جاهد را به اتهام قتل لاله سحرخيزان، همسر ناصر محمدخانی، (بازيکن سرشناس فوتبال سال های قبل ايران) محاکمه می کند با دخالت عواملی مانند شهرت، حسادت و قتل، به همان اندازه، نظر افکارعمومی داخل ايران را به خود جلب کرده است.

به نظر رسانه های همگانی که در اين روزها سالگرد قتل نيکول براون و رونی گلدمن را موضوع گزارش ها و تحليل هائی درباره دادگاه او. جی. سيمپسون (فوتباليست معروف آمريکايی در دهه های قبل) قرار داده اند هنوز بخش عمده ای از 142 ميليون نفری که ده سال پيش گوش به راديوها و چشم به تلويزيون ها لحظه به لحظه آن دادگاه را دنبال می کردند "دادگاه قرن" را از ياد نبرده اند.

در پرونده او. جی. سيمپسون، شهرت او به عنوان قهرمان سابق و محبوب آمريکائيان، نگاه ها را به ماجرای قتل نيکول همسر سابقش و جوان همراه او جلب می کرد، اين روزها در ايران شهرت ناصر محمدخانی قهرمان سابق تيم ملی فوتبال و مربی سابق تيم پرسپوليس زمينه ساز توجه افکارعمومی به دادگاه شده است.

غيرت و حسادت
اگر در پرونده فوتباليست آمريکائی، "غيرت مردانه" انگيزه قتل نيکول براون [و جوان همراه او] توسط همسر سابقش انگاشته می شد، در پرونده ايرانی هم حسادت شهلا که در دادگاه به عنوان همسر صيغه ای ناصر محمد خانی معرفی شده، انگيزه اصلی قتل مطرح شده است.

کاترين کراير دادستان دادگاه اوجی سيمپسون چندروز پيش در شبکه تلويزيونی "دادگاه" در آمريکا در دفاع از خود در مقابل انتقادات خانواده مقتولان گفت چيزی که مسلم است اينست که متهم هيچگاه کتمان نکرد که مقتول را دوست داشته است. اين همان چيزی است که در مورد شهلا، متهم به قتل نيز گفته می شود، اين بار درباره قهرمان پيشين فوتبال ايران.

تا شباهت ها بين اين دو دادگاه کامل شده باشد، مواد مخدر هم چاشنی شده است که در پرونده او. جی. سيمپسون، گفته شد نيکول براون (مقتول) مصرف کننده آن بوده و در ايران همين موضوع به عنوان زمينه ارتباط ناصر محمدخانی با متهم به قتل ذکر شده است.

ورود دوربين ها به دادگاه
قاضی دادگاه جنائی جعفرزاده، همانند قاضی ايتو آمريکائی، به دوربين ها اجازه ورود به دادگاه داده است و با پخش فيلم بازسازی صحنه قتل و اعترافات شهلا جلوه ای امروزين به قوه قضاييه بخشيده که از اثر نمايش دادگاه از يکی از شبکه های تلويزيونی جمهوری اسلامی، خيابان ها خلوت شده و به نوشته روزنامه ها هول زلزله در دل تهرانی ها کمرنگ شده است.

در جلسه روز سه شنبه دادگاه جنائی تهران، متهم، با متهم کردن ماموران پليس به شکنجه و آزار خود، کوشيد با پس گرفتن اعترافات قبلی، راهی برای نجات خود پيدا کند و در دادگاه آمريکائی نيز وکيلان او. جی. سيمپسون با اثبات نژادپرست بودن پليس، و بی پايه و جهت دار بودن اسناد آنها، زمينه تبرئه متهم را به وجود آوردند.

"من قاتل نيستم"
روز سه شنبه به نوشته روزنامه های تهران در پايان دادگاه، شهلا جاهد فرياد كشيد "لعنت خدا بر قاتل من قاتل لاله نيستم" و اين تنها جمله ای است که او. جی. سيپمسون در جريان دادگاهش که به دادگاه قرن معروف شده مدام تکرار می کرد و به نوشته روزنامه گاردين هنوز بعد از ده سال نيز جز اين نمی گويد. آيا شهلا جاهد نيز ده سال ديگر همين را خواهد گفت؟

اما ميليون ها تنی که به تعقيب ماجرای هر دو دادگاه پرداختند نمی توانند از نکته ای درگذرند و آن تفاوت های دو سيستم قضائی است که در آمريکا هيات منصفه ای ناشناس از مردم را تعيين کننده گناه کار و يا بی گناه شناخته شدن متهم قرار می دهد، اما در ايران، تصميم با قاضی است
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
:D :D :D :D :D :D :D
:D ای پيشی شيطون :D
:D :D :D :D :D :D :D
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
شرق:
035565.jpg

گروه اجتماعى، محمد غمخوار: حكم اعدام مرد جوانى كه مرتكب پنج فقره قتل شده بود از سوى ديوان عالى كشور تأييد شد.

اين فرد كه ۳۰ سال سن دارد طى سال هاى۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ مرتكب قتل سه زن و دو مرد در تهران شده بود.

• كشف جسد مادر و دخترى

در شهريور ماه سال ۷۴ مأموران كلانترى فرجام متوجه كشف جسد مادر و دخترى در حوزه استحفاظى خود شدند و بلافاصله همراه قاضى جنايى وقت در محل كشف اجساد حاضر شدند.

در بررسى هاى اوليه مشخص شد اين مادر و دختر كه زهرا و آزاده نام داشتند با روسرى در خانه شان خفه شده بودند. كارآگاهان با توجه به اينكه هيچ آثارى از درگيرى و سرقت در آنجا كشف نشده بود و همچنين سالم بودن در ورودى خانه احتمال دادند عامل يا عاملان اين جنايت با مقتول آشنايى داشته و به راحتى وارد خانه شده و آنها را به قتل رسانده بودند. مأموران در ادامه اقدام به بازجويى و تحقيق از همسر و بستگان مقتول كردند اما عاملان اين جنايت هيچ ردپايى از خود در محل بر جا نگذاشته بودند.

• كشف جسد سومين قربانى

فروردين ۷۵ مأموران دايره مبارزه با قتل پليس آگاهى تهران در حال تحقيق در خصوص اين جنايت بودند كه متوجه قتل دختر جوانى به نام سحر با همان شيوه شدند.

در تحقيقات مقدماتى كارآگاهان مشخص شد عاملان اين جنايت كه با توجه به شواهد موجود در صحنه قتل بيشتر از يك نفر باشند پس از بردن طعمه خود به باغ هاى اطراف كرج او را خفه كرده بودند.

همچنين در ادامه بررسى ها مشخص شد اين دختر داراى سابقه سوء اخلاق هم بوده است.

مأموران با توجه به شباهت هاى موجود در نحوه قتل و جنس قربانيان احتمال دادند كه قاتلان اين سه زن و دختر يكى باشد و با به دست آمدن اين سرنخ تحقيقات گسترده اى را براى شناسايى عاملان جنايت آغاز كرد.

• چهارمين قربانى يك مرد بود

يك سال از ماجراى قتل هاى سريالى زنان گذشته بود كه مأموران از طريق تماس زنى متوجه قتل همسر او در آب انبار خانه اش در جنوب تهران شدند.

مقتول كه مرد ميانسالى به نام محمدحسين بود با يك اسلحه شكارى به قتل رسيده بود. مأموران در بررسى هاى خود متوجه سرقت اموال از خانه مقتول شدند.

• شناسايى قاتل

سه ماه پس از قتل محمدحسين، تيرماه سال ۷۶ كارآگاهان ويژه قتل پليس آگاهى تهران در جريان قتل مرد جوانى به نام محمد در محله پامنار قرار گرفتند.

پس از تحقيقات مقدماتى، مأموران پليس آگاهى پنج نفر از دوستان مقتول را دستگير كردند كه پس از چند روز بازجويى يكى از دوستان مقتول به نام غدير شيخ جو به قتل اعتراف كرد.

متهم به قتل در خصوص انگيزه اش به مأموران گفت من و محمد قصد داشتيم با دخترى رابطه دوستى برقرار كرده و پس از سرقت اموالش او را بكشيم. محمد در ميان راه با قتل مخالفت كرد و به خاطر اينكه احتمال مى دادم او مرا لو دهد محمد را كشتم.

• راز چهار جنايت ديگر فاش شد

كارآگاهان كه متوجه تناقض گويى هاى متهم در طول بازجويى ها شده بودند بازجويى دوباره از متهم را در دستور كار خود قرار دادند.

متهم ابتدا منكر هرگونه قتل ديگرى شد اما در بازجويى هاى فنى- پليسى لب به اعتراف گشود و از ماجراى قتل چهار فرد ديگر پرده برداشت.

غدير درباره بازجويى ها به مأموران گفت: سال ۱۳۷۴ با زنى به نام زهرا رابطه دوستى برقرار كردم ولى پس از مدتى با او اختلاف پيدا كردم و در شهريور ماه آن سال او را به قتل رساندم. به دليل اينكه دختر اين زن، آزاده، در جريان دوستى من و مادرش قرار داشت و احتمال مى دادم او پس از اطلاع از قتل مادرش مرا به عنوان قاتل معرفى خواهد كرد او را هم خفه كرده و از محل فرار كردم.

اين قاتل در خصوص نحوه قتل سومين قربانى خود گفت: چند ماه پس از قتل اين مادر و دختر با دختر جوانى به نام سحر دوست شدم و در فروردين ماه سال ۷۵ او را همراه يكى از دوستانم به نام محرمعلى به يكى از باغ هاى اطراف كرج برديم و پس از تجاوز به او من سحر را به همان شيوه قبل به قتل رساندم.

وى افزود: پس از قتل سحر تا يك سال ديگر مرتكب قتلى نشدم و در فروردين ماه سال ۷۶ مردى به نام محمدحسين را در آب انبار خانه اش با يك اسلحه جنگى با انگيزه سرقت به قتل رساندم.

غدير افزود: در تيرماه همان سال دوستم محمد را كه با من همكارى نكرد به قتل رساندم كه مأموران با پيگيرى اين جنايت من را شناسايى و دستگير كردند.

متهم همچنين به چند فقره سرقت مسلحانه همراه سه نفر از دوستانش اعتراف كرد.

پس از اعترافات اين قاتل، مأموران سه همدست او به نام هاى محرمعلى، هادى و على را دستگير كردند كه آنها هم در بازجويى ها به همدستى سرقت هاى مسلحانه غدير اعتراف كردند.

قاضى دادگاه جنايى تهران پس از چند جلسه محاكمه به اتهام پنج فقره قتل عمد وى را به پنج بار اعدام محكوم كرد. همچنين متهم به خاطر سرقت هاى مسلحانه و جعل اسناد به هشت سال حبس و تحمل ۷۴ ضربه شلاق محكوم شد كه قضات ديوان عالى كشور پس از رسيدگى به پرونده آن را به دليل نقص هايى در پرونده نقض كردند. پس از رفع آن نقص ها حكم دوباره به ديوان عالى كشور فرستاده شد كه باز هم حكم نقض شد و سرانجام سومين دفعه حكم از سوى قاضى شعبه ۲۰ ديوان عالى كشور تأييد شد و روز گذشته براى اجرا به شعبه اجراى احكام مجتمع امور جنايى تهران فرستاده شد.

قاضى پرونده همچنين همدستان غدير و متهم رديف اول پرونده را به اتهام معاونت در قتل، سرقت مسلحانه و جعل اسناد به تحمل حبس محكوم كردند.

• قتل هاى سريالى زنان

قتل هاى سريالى به آن دسته از قتل هايى گفته مى شود كه عامل جنايت حداقل سه نفر را به يك شيوه مشابه به قتل رسانده باشد. اولين پرونده قتل هاى سريالى زنان در فاصله سال هاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۴ اتفاق افتاد. در اين سال ها جنازه بيش از ۴۰ زن كه به شكل مشابه و با طناب هاى سفيدى كه كشته شده بودند در اطراف تهران، كرج، قزوين، تبريز، سراب و لاهيجان پيدا شدند.

در سال ۶۴ مجيد سالك محمودى متهم به ارتكاب اين قتل ها دستگير شد و مدتى بعد در زندان خودكشى كرد. دومين پرونده قتل هاى سريالى مربوط به جنجالى ترين پرونده نيمه دهه هفتاد است. «غلامرضا خوشرو» كه بعدها به عنوان خفاش شب معروف شد ۹ زن و دختر را ربوده و پس از تجاوز و سرقت جواهراتشان آنها را به قتل رسانده بود. او پس از دستگيرى، محاكمه، و در دهكده المپيك در محل انجام قتل ها در ملا عام اعدام شد.

• آخرين پرونده

آخرين پرونده مربوط به قتل سريالى زنان در مشهد است. از مرداد سال ۱۳۷۹ تا يك سال بعد، جنازه ۱۹ زن در مشهد پيدا شد. سرانجام در تابستان سال ۸۰ سعيد حنايى به اتهام ارتكاب قتل برخى از اين زنان دستگير، محاكمه و نهايتاً اعدام شد. حنايى انگيزه ارتكاب قتل ها را مبارزه با فساد خواند.

با بررسى اين پرونده ها مشخص مى شود كه اكثر اين پرونده ها پس از سومين يا چهارمين قتل به يك شيوه به عنوان قتل سريالى مطرح شده است و پليس پس از وارد شدن در اين پرونده عاملان آنها را شناسايى كرده و هوشيارى مأموران مى تواند از بروز قتل هاى بيشتر جلوگيرى كند.



035568.jpg




گروه اجتماعى: حكم جنجالى ترين پرونده جنايى دو سال گذشته ايران، قتل همسر ناصر محمدخانى پس از ۲۰ ماه از زمان وقوع قتل از سوى قاضى شعبه ۱۱۵۴ مجتمع امور جنايى تهران صادر شد.

يك مقام آگاه در دادسراى امور جنايى با اعلام اين مطلب، گفت «قاضى فخرالدين جعفرزاده پس از چهار جلسه محاكمه كه سه جلسه آن به صورت علنى و آخرين جلسه آن به صورت غيرعلنى برگزار شد، خديجه جاهد معروف به شهلا متهم رديف اول پرونده را به اتهام قتل فاطمه (لاله) سحرخيزان به قصاص نفس (اعدام) محكوم كرد.»

رئيس شعبه ۱۱۵۴ مجتمع امور جنايى تهران همچنين ناصر محمدخانى بازيكن و مربى فوتبال سابق تيم پرسپوليس، ديگر متهم اين پرونده را به اتهام استعمال موادمخدر به تحمل ۷۴ ضربه شلاق و ۵۰ هزار تومان جريمه نقدى محكوم كرد. در حالى اين حكم از سوى قاضى پرونده صادر شد كه وكلاى متهمان پرونده ۲۰ روز فرصت دارند اعتراض خود را نسبت به اين حكم اعلام كنند و در صورتى كه هيچ اعتراضى به اين حكم نشود پس از اين فرصت قانونى حكم قابل اجرا خواهد شد. با توجه به دفاعيات وكلاى شهلا در طول جلسات محاكمه و رد اتهام قتل از سوى موكلشان، اعتراض به اين حكم قطعى به نظر مى رسد در آن صورت بايد منتظر نظر قضات ديوان عالى كشور در خصوص اين پرونده بود.

پرونده قتل لاله سحرخيزان در تاريخ ۱۷ مهر ماه ۱۳۸۱ طى كشف جسد اين زن كه همسر بازيكن و مربى سابق تيم پرسپوليس ناصر محمدخانى بود، در دايره ۱۰ پليس آگاهى تهران تشكيل شد.

ماموران در ابتدا يكى از اقوام مقتول را كه براى گرفتن مداركى از ناصر محمدخانى از شيراز به تهران آمده بود دستگير كردند كه پس از بازجويى و تحقيق از او مشخص شد اين مرد هيچ نقشى در قتل نداشته و با دستور قاضى او آزاد شد.

ماموران سپس به تحقيقات خود ادامه دادند و مشخص شد روز قتل همسر ناصر محمدخانى، زنى به بانك مراجعه كرده و با چك سفيد امضايى از ناصر و نوشتن مبلغ مورد نظرش از حساب ناصر محمدخانى برداشت كرده است. با همين سرنخ مشخص شد كه ناصر محمدخانى از چهار سال و نيم قبل با اين زن ۳۴ ساله به نام شهلا كه پرستار بيمارستان بود، رابطه دوستى داشته و براى او يك آپارتمان خريدارى كرده بود كه گاه به گاه به ديدن وى مى رفت. كارآگاهان دايره ۱۰ پليس آگاهى اين زن را دستگير كردند ولى او در تمامى مراحل بازجويى منكر قتل شد تا اينكه پس از حدود يك سال لب به اعتراف گشود و به قتل اعتراف كرد اما پس از چند روز اعترافات خود را پس گرفت و منكر قتل لاله سحرخيزان شد. سرانجام پس از ۲۰ ماه از زمان قتل، جلسات محاكمه متهم به قتل برگزار شد و او همچنان منكر قتل شد. شهلا در سومين جلسه دادگاه ادعا كرد حافظ طاحونى يكى از دوستان ناصر محمدخانى را عامل اصلى اين جنايت معرفى كرد كه در جلسه چهارم محاكمه كه به صورت غيرعلنى از او تحقيق شد قاضى به اتهام او رسيدگى كرد و حافظ به دفاع از خود پرداخت.

قرار است روز يكشنبه قاضى پرونده در يك نشست خبرى با خبرنگاران نحوه رسيدگى به پرونده و صدور حكم را تشريح كند.







على رامبد: شعبه ۱۱۵۴ دادسراى عمومى تهران در حالى به كانون توجه ارباب جرايد و عموم مردم تبديل شده كه يكى از مباحثه بر انگيز ترين پرونده هاى كيفرى سال هاى اخير را در دست بررسى دارد. واقعه اتفاق افتاده در ساختمان ميدان كتابى در مهر ماه ۱۳۸۱ كه به كشته شدن لاله سحر خيزان منجر شد حادثه اى است كه با كمى اغراق، هرازچند گاه در ايران به وقوع مى پيوندد اما آنچه كه موجب شد جدال قاضى جعفر زاده و شهلا جاهد به يكى از پرخبرترين محاكمات سال هاى اخير بدل شود مربوط بودن موضوع با يكى از سرشناس ترين ورزشكاران ايرانى است. تاكنون اخبار متعددى از روند رسيدگى پرونده به خصوص در جلسات برگزار شده خرداد ماه امسال منتشر شده است كه هر يك از آنها اين قابليت را دارند به تحليل كشيده شوند.

• تقاضايى نامتعارف

«من اشد مجازات را براى متهم خواستارم و براى خانم شهلا جاهد تقاضاى قصاص دارم» اين اولين جمله مردى است كه همسر خود را در اين واقعه از دست داده است. ناصر محمدخانى در حالى اولين جلسه رسيدگى به اتهام قتل لاله سحر خيزان را با چنين درخواستى آغاز كرد كه مطابق نص صريح ماده ۲۶۱ قانون مجازات اسلامى چنين حقى، مستقلاً به وى تفويض نشده است. مطابق اين ماده: اولياى دم كه قصاص و عفو در اختيار آنها است همان ورثه مقتولند، مگر شوهر يا زن كه در قصاص و عفو و اجرا اختيارى ندارند. بنابراين بايد اين پرسش را مطرح كرد كه با وجود منع قانون اين حق چگونه به شوهر اعطا شده است؟ ابتدائاً بايد اشاره كرد حقى كه در دادگاه به شوهر مقتول داده شده است نه از باب حق شخصى كه از منظر اجراى حق اولاد صغير خود به عنوان اولياى دم در اختيار محمدخانى قرار داده شده است. مطابق با ماده ۱۱۸۰ قانون مدنى، طفل صغير تحت ولايت قهرى پدر و جد پدرى خود است و همچنين است طفل غير رشيد يا مجنون. مطابق مفهوم ماده ۷۲ آئين دادرسى كيفرى نيز در شرايطى كه متضرر از جرم طفل صغير باشد، اقامه دعوى بر عهده ولى قهرى آن طفل قرار مى گيرد. اين موضوع به نوعى ديگر مورد تأكيد ماده ۷۳ قانون امور حسبى قرار دارد.

• دفاع هوشمندانه

متهم اصلى اين واقعه فارغ از گناهكار بودن يا نبودن به عنوان انسانى باهوش در پرداخت هاى جرم شناسانه معرفى شد. شهلا، در دو برهه از زمان مسير پرونده را دستخوش تغيير كرد. پروسه اول زمانى آغاز شد كه وى با اعتراف به قتل و بازسازى دقيق صحنه جنايت، افسران تحقيق و قاضى پرونده را به پايان معماى پيچيده اميدوار كرد اعترافى كه هم اينك به عنوان عمده دليل محكوميت او مطرح مى شود. مطابق ماده ۲۳۲ قانون مجازات اسلامى: با اقرار به قتل عمد گرچه يك مرتبه هم باشد قتل عمد ثابت مى شود. اما پروسه دوم زمانى به اجرا درآمد كه متهم، در جلسه دادگاه به صراحت و مصرانه اقارير خود را انكار كرد. موضوعى كه شوك اساسى بر روند دادرسى، قاضى رسيدگى كننده و اولياى دم وارد ساخت و عمده مباحث جلسات دادگاه را تشكيل داد. مطابق يك اصل مسلم حقوقى، انكار بعد از اقرار مسموع نيست اما آنچه كه دادگاه را به چالش كشانيده است ادعاى شهلا در مورد شكنجه و آزار براى اخذ اقرار است.

براساس ماده ۲۳۳ قانون مجازات اقرار در صورتى نافذ است كه اقرار كننده داراى عقل، اختيار، بلوغ و قصد باشد. بنابراين اگر به اثبات رسد اقرار ياد شده در حالى صورت گرفته است كه متهم، فاقد يكى از مشخصات ذكر شده باشد آن اقرار محلى از اعراب نخواهد داشت. مطابق مواد متعدد قانون مدنى و قانون آئين دادرسى مدنى، نوار ويدئو يا كاست، مستقلاً ارزش اثباتى ندارد مگر آن كه به عنوان اماره به اثبات موضوع كمك كند. با آگاهى از اين موضوعات است كه متهم، با تفسير اعترافات ياد شده مبنى بر اقرار به قتل فرزند خود و نه مقتول از يكسو و ادعاى شكنجه شدن براى اخذ اقرار از سوى ديگر سعى مى كند دلايل ابرازى توسط دادگاه را شكننده جلوه دهد متهم باهوشى كه بهتر از هر وكيل با سابقه، ابزار دفاع را شناخته و با ادعاى متعدد كه چاشنى حاضرجوابى را نيز با خود دارد، دادگاه را به چالش مى كشاند.

• متهمى با چند اتهام

شهلا جاهد متهم است به قتل لاله سحر خيزان. با اين وجود اين تمام ماجرا نيست. سرقت بخشى از لوازم شخصى مقتول و ارتباط نامشروع از ديگر اتهاماتى است كه متوجه او است. سرقت و رابطه نامشروع هر چند كه همچون جنايت مهم تر مورد توجه خبرگزارى ها قرار نگرفته اما بخشى از زمان دادرسى را به خود اختصاص داده است. البته اتهام رابطه نامشروع جرمى است كه مطابق قانون در دادگاه غير علنى رسيدگى خواهد شد. نكته ديگر نيز اقرار شهلا به خريد و رساندن مواد مخدر به ناصر محمدخانى است كه در جاى خود قابل بررسى و به عنوان فعلى مجرمانه قابل مجازات است. سرقت نيز همچون قتل مورد انكار بعدى متهم قرار گرفته است. شهلا در فيلم اعترافات خود از سرقت برخى از وسائل منزل مقتول براى انحراف سير كشف حقيقت سخن گفته بود. اقرارى كه هم اينك به بهانه ديگرى مورد انكار وى قرار گرفته است.

موضوع ديگر آن كه مطابق مواد متعدد و از جمله ماده ۱۹۳ آئين دادرسى كيفرى تا زمانى كه جرم فردى در دادگاه صالحه به اثبات نرسد وى عنوان مجرم را نيافته و به عنوان متهم در دادگاه حاضر خواهد شد. بنابراين استفاده عموم و مطبوعات از واژه قاتل نه تنها مجوز قانونى ندارد كه امكان اعاده حيثيت را در صورت اثبات بى گناهى براى متهم باقى خواهد گذارد. يكى از ايراداتى كه در ابتداى رسيدگى به پرونده ياد شده از سوى وكيل متهم ابراز شد، عدم صلاحيت قاضى جعفر زاده براى انشاى رأى در اين پرونده است. قاضى رسيدگى كننده وظيفه دارد ضمن رعايت اصول بى طرفى و با در نظر گرفتن وجدان و قانون به انشاى رأى مبادرت ورزد. ضمن آن كه وى نمى تواند تا پيش از پايان جلسات دادرسى و اخذ دفاعيات طرفين و جمع آورى دقيق ادله جرم نظرى در مورد گناهكار بودن يا بى گناهى متهم اظهار كند. به همين خاطر است كه قاضى موصوف با تكذيب مصاحبه هاى انتشار يافته در مطبوعات از قول وى اين منع قانونى را بر خود هموار مى كند.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
مرگ دلخراش يك دختر 12 ساله

خبرنگار جنايي وقايع اتفاقيه: چمدان برزنتي از دستان دو پسر حدود 20 تا 25 ساله خارج شده و از ارتفاع 12 متري پل بابل رود به داخل رودخانه افتاد. صداي بلند از اصابت چمدان به داخل آب در فضا پيچيد. اهالي كنجكاو شدند و چشم‌ها به سوي چمدان كه بر روي آب در حال حركت بود چرخيد. دو پسر جوان به سرعت سوار خودروي خود شده و قبل از آنكه چمدان به دليل كم‌عمق بودن رودخانه به تخته سنگ‌ها اصابت كند از آن به اندازه كافي دور شدند.

دست‌ها و پاهاي يك كودك از داخل چمدان نمايان شد، همه افراد جمع شده همه وحشت كرده بودند، سر و دندان‌هاي دختر خرد شده بود.

مأموران كلانتري به محل اعزام شدند. جسد به پزشكي قانوني انتقال يافت. هويت دختربچه 12 ساله مجهول بود.

پنجشنبه 21 خردادماه درست فرداي روزي كه جسد دختر 12 ساله كشف شده بود يك زوج ميانسال وارد پزشكي قانوني قائم‌شهر شدند. چشمان هر دو از فرط گريه سرخ بود. وقتي بر بالين جسد حاضر شدند، پاهاي زن به وضوح مي‌لرزيد. پارچه سفيد به كنار زده شد زن ديگر توان تحمل وزن خود را نداشت، دنيا دور سرش چرخيد، چشمانش سياهي رفت و بر روي زمين افتاد. مرد حتي توان ياري دادن به همسرش را نداشت.

پاره تنش را كشته بودند. پزشكي قانوني علت مرگ سحر 12 ساله با يك متر و 40 سانتي متر قد، دانش‌آموز كلاس اول راهنمايي قائم‌شهر در استان مازندران را خفگي اعلام كرد.

جسم سحر با فجيع‌ترين حملات جسمي و جنسي غيرقابل ديدن شده بود. در دهان و معده او موي متهم يا متهمان وجود داشت، دست‌هايش را از پشت بسته بودند، پاهايش را بسته بودند، او را خفه كرده و داخل چمدان برزنتي كوچكي جاي داده بودند.

«سحر صبح روز بيستم خردادماه سال 83 از خواب بلند مي‌شود. به سمت آشپزخانه مي‌رود و با آن چهره زيبا و معصومش به پدر سلام مي‌كند. خودش با اينكه از شب قبل چيزي نخورده بود باز ميل به غذا نداشت. صبحانه پدر را مي‌دهد. ساعت 6 و 45 دقيقه براي آخرين بار از خانه خارج مي‌شود تا به همراه دوستانش با سرويس به مدرسه برود. همكلاسي و هم‌كوچه‌اي او منتظر است كه سحر در بزند و با هم به سر كوچه رفته و همراه پنج دختر ديگر سوار سرويس شده و به مدرسه بروند. ولي سحر زنگ خانه دوستش را به صدا درنياورد، قبل از آنكه به درب منزل دوستش برسد توسط افرادي كه در كوچه با خودرويي منتظر وي بودند ربوده شده بود. چه بر سرش آمد كه نتوانست حرفي بزند. فريادي بكشد، كمكي بخواهد.

مادر سحر از ديركردن دخترش نگران شد. به همه جا سر زد. هيچكس از دخترش خبري نداشت، كسي سحر را در جلسه امتحان نديده بود. سحر اصلاً سوار سرويس نشده بود تا به مدرسه برود. تا ساعت 8 شب 20 خردادماه سال جاري پدر و مادر سحر 12 ساله تمام كلانتري‌ها و پاسگاه‌هاي اطراف را سر زده بودند ولي خبري از دخترشان نبود. آن روز خبري از دخترشان نشد و زوج ميانسال تا صبح از نگراني و اضطراب خواب به چشمانشان نيامد. مادر آنقدر گريسته بود كه وقتي ساعت 10 صبح فرداي آن روز از كلانتري در بابل با خانه آنها تماس گرفته شد تا براي شناسايي يك جسد دختري هم‌سن سحر به پزشكي قانوني آن منطقه بروند، چشمانش به سختي باز مي‌شد.

دكتر كالبدشكافي به پدرش گفت: «دخترتان يك ماه پيش نيز مورد سوءاستفاده جنسي قرار گرفته بود».

سحر سومين فرزند يك خانواده 6 نفري بود. پدرش كارگر شاليكوبي با حقوق ماهيانه 65 هزارتومان، خانه آنها در حدود 100 متر بود و نيمه ساخته، فقر مالي از در و ديوار خانه مي‌باريد.

هزينه تدفين سحر و مراسم عزاداري وي با همياري روستاييان پرداخت شد.

همه از ديدن پيكر سحر لرزشي دلخراش در بدنشان حس مي‌كردند و قادر به بيان آنچه ديده بودند بدون ريزش اشك نبودند، چه بر سر سحر آمده بود، چرا اين كودك 12 ساله يك ماه تمام رازي را در دلش نگه داشته بود كه در نهايت مرگ فجيع او را رقم زد.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به گزارش سلام از روزنت اي بي سي، واژگون شدن يك اتوبوس از جاده اي در نزديكي پايتخت نپال باعث كشته شدن 12 نفر و زخمي شدن بسياري شد.
اين اتوبوس كه جاده پيت وي در 50 مايلي غرب كاتماندو در حال حركت بوده ، از ارتفاع 30 متري به قعر يك دره سقوط كرد.
اين جاده معمولا به علت پيچ هاي زيادي كه دارد استفاده نمي شود ولي به سبب بسته بودن جاده اصلي به كاتماندو راننده اتوبوس تصميم به عبور از اين جاده مي گيرد.
پليس از محلي نزديك به حادثه با تماس تلفني اعلام كرد كه هنوز نيروهاي نجات در حال بالا كشيدن اجساد و افراد زنده مانده از اين اتوبوس است. تاكنون 12 نفر از اين اتوبوس نجات يافته اند. در اين اتوبوس 50 نفرمسافر بوده اند ولي در سر راه تعدادي از مسافران يك اتوبوس ديگر كه ايراد فني پيدا كرده بود هم سوار كرده اند.
مقامات علت اين حادثه را لغزندگي جاده و باران بيان كرده اند ولي هنوز از اين موضوع مطمئن نيستند.

-----------
به گزارش خبرگزاري سلام از روزنت الخليج امارات، مقامات امنيتي گفتند در حالي كه گروه ويژه سرگرم پاكسازي محل بودند پيامي مبني بر وجود ماده اي شبيه پودردر طبقه اول ساختمان سازمان ملل نيز دريافت شد.
به گفته اين مقامات ، با دستيابي به اين پودرهاي مشكوك ،نمونه هايي ازهردوي آن تهيه و محل كشف آن پاكسازي شد.
------------
به گزارش سلام از روزنت اي بي سي ، اين فرد كه يكي از ياغيان منطقه توليد كوكايين است، در حمله به يكي از بزرگترين مكان هاي توليد كوكايين در كلمبيا 34 دست كم 34 نفر را به قتل رسانده است. اين اتفاق زماني رخ داده كه تمام اين افراد در خواب بوده اند و قاتل با يك اسلحه خود كار آنها را كشته است.
اين اتفاق يكي از بدترين قتل عام ها در سالهاي اخير گزارش شده. تاييز اورتگا يكي از مقامات شهريدر يك تماس تلفني به آسوشيتد پرس گفت كه اين مقامات هنوز دليل قانع كنندهاي براي اين قتل عام نيافته اند.
وي اضافه كرد : افراد كشته شده كارگران مزارع كوكايين و شكلات بوده اند. اين حادثه در شهرلا گابارا در 310 مايلي شمال پايتخت كشور كلمبيا بوگوتا ، اتفاق افتاده است.
ينيس گوييرو يكي از محافظان حقوق بشر در اين شهر اعلام كرد كه موج جديد ترس از قتل عام درميان مردم اين شهر به راه افتاده است.

-----------
به گزارش خبرگزاري سلام از الجزيره قطر، وي افزود: ما به شكل جدي بر مخالفت با اعدام صدام تاكيد داريم. اين در حالي است كه وزيران عراقي از مجازات اعدام صدام پس از تسليم او به مقامات عراقي حمايت مي كنند. از سوي ديگر بختيار امين، وزير حقوق بشر عراق گفت: مجازات اعدام در حق صدام و مقامات رژيم او قابل قبول است و اين اقدام پس از بيرون رفتن اشغالگران از عراق و تسليم حاكميت به مردم آن در پايان ماه جاري سپس به اجرا در آمدن مجازتهاي عراقي، تحقق مي يابد.
-----------
 

saeedonline

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
47
لایک‌ها
1
سن
39
ايول مهرداد جان بابا تايپ خوش بحالت اينقدر حوسله داري تايپ ميكني راست تبريك ميگم بهتون بابت آشتي خوبي كن با شما خيلي خوش حال شدم شاد باشيد @@@@@
 

saeedonline

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
47
لایک‌ها
1
سن
39
سلام مجدد راستي مهرداد جان آدرس مغازه شركتي چي داشتي رو برام پي ام كن مي خوام بيام پيشت كارت دارم كلي كار تبليغاتي هم دارم
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به نقل از saeedonline :
سلام مجدد راستي مهرداد جان آدرس مغازه شركتي چي داشتي رو برام پي ام كن مي خوام بيام پيشت كارت دارم كلي كار تبليغاتي هم دارم
كارايه تبليغاتي نمي كنيم تو قسمت تكثير جزوه و از اين چيزا(دفتر فني و يه چيزي شبيه اين حرفا) :cool: +كتابفروشي هستيم
 

saeedonline

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
47
لایک‌ها
1
سن
39
به نقل از mehrdad1355 :
كارايه تبليغاتي نمي كنيم تو قسمت تكثير جزوه و از اين چيزا(دفتر فني و يه چيزي شبيه اين حرفا) :cool: +كتابفروشي هستيم

آدرسو استاد كن چه بهتر كتابامون ميايم ميخريم آدرستو بده ميخوام بيام پيشت :wacko:
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
ديدار عاشقانه با شليك پنج تير پايان يافت

خبرنگار جنايي وقايع‌اتفاقيه: ساعت 30/21 دقيقه روز پنجشنبه هفته‌گذشته مأموران شهرداري درحال پاكيزه‌سازي خيابان ايران‌زمين واقع در شهرك قدس (غرب) بودند. خودرو شهرداري با چراغ‌گردان خود وارد خيابان شهرداري جنوبي-جنب اتوبان نيايش-شد.

ناگهان مأموران با جسد غرق در خون پسر جوان در وسط كوچه مواجه شدند.

او با پنج تير كلت كمري به قتل رسيده بود. مراتب به‌اطلاع مأموران كلانتري 134 شهرك قدس رسيد. بلافاصله محمد عرفان بازپرس كشيك قتل به همراه يك اكيپ از كارآگاهان دايره 10 اداره آگاهي مركز و مأموران تشخيص هويت در محل حاضر شدند.

جسد متعلق به پسر جواني به‌نام محمد بود. تحقيقات اوليه پليس صورت گرفت و در نهايت جسد به دستور بازپرس محمد عرفان به پزشكي قانوني انتقال يافت. دقايقي طول نكشيد كه با سرعت عمل بالاي كارآگاهان دايره 10 آگاهي و تلاش بي‌وقفه مأموران كلانتري منطقه انگيزه اصلي جنايت كشف شد.

محمد با دختر جواني ماه‌ها قبل آشنا شده بود. ارتباط چندين ماهه آنها عشق را در دل محمد ايجاد كرده بود ولي دختر چندان وابسته به محمد به‌نظر نمي‌رسيد.

مدتي از آشنايي آنها نگذشته بود كه دختر به خواستگاري پسر جوان ديگري پاسخ مثبت داد و حلقه نامزدي در انگشتان آن دو جاي گرفت.

محمد از هيچ چيز خبر نداشت. همچنان با مهر زياد در اشتياق شنيدن صداي دختر محبوبش بود. تماس‌هاي تلفني محمد باعث شد نامزد دختر به وجود فرد ديگري در زندگي دختر جوان پي ببرد. گشوده‌شدن اين راز درگيري زيادي را بين دختر و نامزدش ايجاد كرد. دختر براي تبرئه خود به نامزدش گفته بود: «محمد دل به من بسته است و با اين كه مي‌داند نامزد دارم به‌دنبال زندگي خود نمي‌رود.»

شنيدن اين سخنان از سوي دختر خشم نامزد وي را برانگيخت. زوج جوان با هم نقشه قتل محمد را كشيده، يك اسلحه تهيه كردند و عصر روز پنجشنبه دختر طي تماس تلفني وعده ديداري را با محمد در محل كشف جسد گذاشت.

محمد در زمان موعود به خيال ديدن دختر جوان به محل قرار رفت ولي چند دقيقه بعد با شليك پنج گلوله به بدنش به‌قتل رسيد.

مأموران دايره 10 آگاهي مركز با كشف انگيزه جنايت تحقيقات گسترده خود براي يافتن مخفيگاه زوج فراري را ادامه مي‌دهند و احتمال فرار اين زوج از تهران بسيار است.

بررسي بيشتر در اين خصوص در دايره 10 آگاهي مركز زيرنظر بازپرس محمد عرفان ادامه خواهد يافت.

-========دادستان كل كشور خبر داد:
پرونده وزير راه به دادگستري ارسال شد

ايسنا: دادستان كل كشور اعلام كرد: پرونده تخلفات وزير راه و ترابري در مورد بحث هزينه‌هاي غيرمالي و مشكلات اقتصادي توسط سازمان بازرسي تكميل شده و جهت رسيدگي به دادگستري ارسال شده است. از جمله تخلفات او صرف يك ميليارد تومان هزينه براي دفتر كارش است.

دادستان كل كشور گفت: يكي از مشكلات در زمينه مبارزه با مفاسد اقتصادي مربوط به بخشي از اين جرايم و مفاسد است كه توسط بعضي از عوامل درون **** صورت مي‌گيرد.

آيت‌الله نمازي، دادستان كل كشور با اشاره به تدوين قانون چك، قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب و قانون اصلاح قانون سازمان قضايي نيروي مسلح و شوراي حل اختلاف اظهار داشت: از ديگر قوانيني كه در شوراي عالي قضايي تأييد و در مجلس به تصويب رسيد، ديه اقليت‌ها بود كه بازتاب بين‌المللي زيادي داشت و كساني كه بحث حقوق بشر را در دنيا پيگيري مي‌كردند، با تصويب اين قانون نگاهشان نسبت به **** قضايي جمهوري اسلامي عوض شد.

وي تأكيد كرد: در نگاه ما اگر يك اقليت ديني توسط كسي كشته شود، ديه او با يك مسلمان مساوي است.

وي با اشاره به لايحه پيشگيري از جرم و تأثير آن در كاهش ورودي زندان‌‌ها افزود: من خودم تا كنون از زندان‌هاي اوين، همدان و خوزستان بازديد كردم و شرايط درون زندان به گونه‌اي است كه وقتي انسان به آنجا مراجعه مي‌كند تمايل دارد همانجا بماند. با توجه به امكانات مختلف فرهنگي، آموزشي، بهداشتي، پزشكي و... كه دارد.

نمازي با اشاره به راه‌اندازي سه اردوگاه قرچك، همدان و خوزستان براي نگهداري معتادان، اظهار داشت: طبق بحث‌هايي كه در ستاد مبارزه با مواد مخدر صورت گرفته قرار شد معتاداني كه قابل اصلاح نيستند در جزيره فارو در استان هرمزگان نگهداري شوند كه به دليل بودجه سنگيني كه نياز داشتند متأسفانه در اجرا متوقف مانده است.

دادستان كل كشور با اشاره به اين‌كه برخورد دستگاه قضايي با مفاسد اقتصادي انفعالي بود، نه ابتكاري خاطرنشان كرد: ما از آنچه در مبارزه با مفاسد اقتصادي صورت گرفته راضي نيستيم و معتقديم كه برخورد با جرايم اقتصادي بايد خيلي سريع‌تر و جدي‌تر از آنچه تا كنون انجام شده صورت بگيرد.

وي تصريح كرد: از جمله مشكلاتي كه در مبارزه با مفاسد اقتصادي وجود دارد، اين است كه بخشي از اين جرايم و مفاسد متأسفانه توسط بعضي از عوامل درون **** يعني مسؤولان، سازمان‌ها و ادارات صورت مي‌گيرد.

وي افزود: يكي از دغدغه‌ها و نگراني خاطر ما بحث زمين‌خواران است كه در بسياري از شهرها عده‌اي سودجو اقدام به خريد و فروش زمين با متراژهاي وسيع كرده‌اند كه باعث كاذب شدن قيمت زمين و افزايش مشكلات مردم شده است.

وي افزود: يكي از مشكلاتي كه در زمينه زمين‌خواران وجود دارد اين است كه متأسفانه برخي از سازمان‌ها با سوءاستفاده از رانت اطلاعاتي اقدام به خريد و فروش زمين مي‌كنند كه در اين خصوص سازمان ثبت اسناد و املاك وظيفه دارد معاملات زمين را به راحتي ثبت نكند تا زماني كه مطمئن شود مقررات لازم رعايت شده است.

وي تصريح كرد: به شخصه معتقدم كه برخورد با مفاسد اقتصادي در حوزه كاري و مسؤوليت دستگاه قضايي است و اين نهاد بايد با قاطعيت وارد عمل شود؛ طرف حساب هركس كه مي‌خواهد باشد.

دادستان كل كشور درباره مسأله قاچاق دختران به كشورهاي حاشيه خليج فارس گفت: اصل اين قضيه كه دختران قاچاق مي‌شوند به صورت موردي بوده است و مواردي هم بوده كه نيروي انتظامي افرادي را دستگير كرده است اما مطلب به نحوي كه سه هفته قبل روزنامه منتشر كرده بود، نيست و اين مسأله اغراق‌آميز تنظيم شده بود.

وي در ادامه با اشاره به بازديد خود از ايران‌خودرو اظهار داشت: اين بازديد با دو انگيزه صورت گرفت؛ يكي نقص فني كه توليد داخلي با آن مواجه است و حتي گاهي موجب تهديد امنيت شهروندان مي‌شود و دوم قيمت خودروهاست كه به آقايان توصيه كردم خودروها را به گونه‌اي ساماندهي كنند كه با رعايت مسائل فني و استانداردهاي لازم با كمترين قيمت در اختيار شهروندان قرار گيرد.

نمازي در پاسخ به سؤالي در مورد پرونده تعدادي از فرمانداران در دادسراي عمومي و انقلاب گفت: طبق گفته آقاي مرتضوي، اكثر پرونده فرمانداران مختومه شده است.

وي همچنين در پاسخ به سؤال خبرنگاري كه از او پرسيد چندي پيش در راهپيمايي در قم اعلام شده بود كه قاضي كه به نقض حكم آقاجري راي داده تطميع شده بود،آيا با اين افراد برخورد مي‌كنيد؟ خاطرنشان كرد: اطلاع ندارم كه فرد حقيقي چنين حرفي زده باشد ولي به طور كلي اگر كسي قاضي را متهم كند از نظر قانون قابل پيگرد است.

=====
يك دختر ديگر توسط پدرش به‌قتل رسيد

خبرنگار جنايي وقايع‌اتفاقيه: علي بعداز پايان كار روزانه‌اش در قسمت آبدارخانه شركت عمران كلاردشت به‌منزل بازگشته بود. الهام همسر جوان وي تا او را در درگاه خانه ديد انتظارش به‌پايان رسيد. چند دقيقه‌اي بود كه به انتظار وي نشسته بود تا دو كودك خردسالش را به پدرشان سپرده و به حمام برود.

آرزو يك‌سال‌ونيمه درخواب بود و ديگر كودك خردسالشان درحال بازي كردن با اسباب‌بازي‌هايش بود.

الهام تازه وارد حمام شده بود كه صداي گريه آرزو كوچولو بلند شد. زن با خيال اينكه پدر به حتم به‌سوي دخترش خواهد شتافت و او را آرام خواهد كرد به كار خود مشغول شد. صداي آرزو ناگهان ساكت شد. زن تعجب كرد. آرزو هر وقت از خواب مي‌پريد تا در آغوش مادرش جا نمي‌گرفت آرام نمي‌شد ولي اينبار برخلاف هميشه آغوش پدر را ترجيح داده و ساكت شده بود. چند دقيقه بعد زن از حمام خارج شد. هنوز صدايي از آرزو نمي‌آمد. آهسته با تصور اينكه كودك دوباره خوابيده است بربالينش حاضر شد.

كودك ساكت بود ولي علت سكوت او خواب نبود. يك متكاي بزرگ روي صورتش قرار داشت.

زن سرآسيمه متكا را از روي صورت دخترش كنار زد. صورت سفيد آرزو، كبود شده بود. فرياد زن به آسمان رفت. او مي‌دانست كه همسرش از تولد آرزو خوشحال نشده بود در يك لحظه يك فكر شوم از مقابل ذهنش گذشت، يعني علي مي‌توانست آرزو را كشته باشد.

به‌سرعت لباسهايش را تعويض كرد و بدن نيمه‌جان آرزو را در آغوش كشيد، با صداي بلند علي را به پيش خود مي‌خواند ولي مرد نمي‌خواست چهره آرزو را ببيند. زن دوان‌دوان از خانه خارج شد. همسرش ديگر چاره‌اي جز همراهي وي نداشت. زوج جوان در حالي كه هردو به دلايل مختلف عصبي و مضطرب بودند با در دست داشتن كودك نيمه‌جانشان وارد بيمارستان لقمان‌الدوله شدند ولي ديگر زمان براي نجات جان آرزو از دست رفته بود و كودك خردسال در اثر خفگي جان سپرده بود.

مسؤولان حراست بيمارستان لقمان‌الدوله مراتب را به‌دليل اينكه مرگ آرزو را مشكوك تشخيص داده بودند به اطلاع مأموران كلانتري 113 منطقه بازار رساندند.

بعداز بررسي‌هاي اوليه موضوع به‌اطلاع بازپرس مجيد متين راسخ رسيد. مادر و پدر آرزو به‌دستور بازپرس مذكور براي انجام تحقيقات لازم پليسي روز بيست‌وششم خردادماه سال‌جاري دستگير شدند. سخنان ضدونقيض آنان سوءظن مأموران اداره آگاهي را بيشتر كرد.

مادر آرزو به كارآگاهان دايره 10 آگاهي مركز گفت: «شب هنگام همه خوابيده بوديم. بعداز مدتي استراحت ناگهان از خواب پريدم. متوجه شدم كه رنگ دخترم به كبودي گراييده، وحشت‌زده به همراه همسرم او را به بيمارستان رسانديم ولي جان سپرده بود.»

علي نيز در ابتدا سخنان همسرش را در جريان بازجويي‌ها اقرار كرد. ولي مأموران حرف‌هاي آنان را باور نداشتند. تحقيقات ادامه يافت.

«وقتي همسرم براي باردوم باردار شد به او گفتم وضعيت مالي ما امكان داشتن دو فرزند را به ما نمي‌دهد ولي او نمي‌توانست فرزندش را سقط كند. به جنين شكل گرفته در بدنش انس گرفته بود. در نهايت بعداز 9 ماه دلشوره آرزو به‌دنيا آمد. از همان ابتدا از نظر روحي با كودك دومم مشكل پيدا كردم. هرچقدر سعي مي‌كردم او را دوست داشته باشم، نمي‌شد. مشكلات مالي نيز يكي از دلايل تنفر از آرزو شده بود. حقوق كم من كفاف زندگيمان را نمي‌داد. روز حادثه فشار مالي و مشكلات روحي به‌من فشار وارد كرد و درست زماني كه الهام به حمام رفت به سمت آرزو كه در خواب بود رفتم. متكاي بزرگي را كه الهام براي جلوگيري از حركت كردنش كنار او قرارداده بود برداشته و روي صورت آرزو گذاشتم. آرزو ناگهان از خواب پريد. ترسيده بود. جيغ بلندي زد ولي من با فشار دستم برروي متكايي كه روي صورت او بود او را براي هميشه ساكت كردم.»

بررسي بيشتر در اين خصوص در دادسراي امورجنايي تهران زيرنظر بازپرس راسخ ادامه خواهد يافت.


========


پرونده مبهم مرگ مشكوك 1183 زن در گواتمالا
سارا معصومي
سي.ان.ان: روزانه بيش از يك زن در گواتمالا به دلايل نامعلوم به قتل رسيده و اجساد آنها در كنار جاده‌هاي اصلي يا چاله‌هايي در حومه شهر پيدا مي‌شود. برخي از اين زنان با چاقوهاي قصابي به قتل رسيده و برخي آنچنان مورد ضرب و شتم و شكنجه قرار گرفته‌اند كه تعيين هويت آنان ممكن نيست.

از ژانويه 2002 بيش از 1183 زن در گواتمالا به قتل رسيده‌اند. زناني كه شايد هيچكس قادر به نگاه كردن به اجساد آنها نيز نيست.

گيوانا لمس از فعالان حزب زنان در اين كشور در اين‌باره مي‌گويد: هيچكس تاكنون موفق به يافتن قاتل يا قاتلان اين پرونده‌ها نشده است. تنها سرنخي كه ما در اختيار داريم نحوه مشترك به قتل رساندن آنها است.

گيوانا درباره علت وقوع اين قتل‌ها مي‌گويد: «خشونت نتيجه جنگ داخلي است كه در سال‌هاي 1960 تا 1996 در اين كشور رواج يافت. جنگي كه در آن هر دو طرف براي رسيدن به اهداف سياسي خود از هيچ جنايتي فروگذار نبودند.

اگر شما به تجزيه و تحليل خشونت‌هايي كه در آن دوران رخ داد بپردازيد قطعاً متوجه اين قبيل خشونت‌ها و ارتباط آن با جناياتي كه در آن سال‌ها رخ داد مي‌شويد.

ياكين ارترك ـ نماينده ويژه سازمان ملل در امور زنان ـ پس از بازگشت از گواتمالا در ماه فوريه سهل‌انگاري دولت و ضعف سيستم قضايي را سبب اصلي تعويق در اين پرونده دانست.

به گفته مقامات قضايي، سالانه تنها كمتر از 5 درصد از پرونده‌هاي قتل در اين كشور به فرجام مي‌رسند و دليل آن هم نبود دايره جنايي متخصص در اين كشور است.

براساس گزارشي كه سازمان حقوق بشر گواتمالا اواخر ماه گذشته چاپ كرد، پليس سال گذشته يازده نفر را به عنوان مظنون در پرونده قتل 360 زني كه همگي به يك شكل به قتل رسيده بودند بازداشت كرد. اين درحالي است كه حزب مدافع حقوق زنان تعداد زنان به قتل رسيده در سال گذشته را 383 نفر گزارش كرده است.

يكي از اعضاي اين حزب در مصاحبه‌اي مطبوعاتي ادعا كرد كه طبق شواهد مستدلي كه به دست آمده پليس حداقل در ده مورد از اين قتل‌ها دخالت مستقيم داشته است.

اين ميزان از قتل‌عام زنان در گواتمالا حتي از پرونده‌هاي قتل زنان در مكزيك كه سيصد زن طي دهه گذشته در آن به قتل رسيده‌اند هم فراتر رفته است.

با وجود آنكه مقامات قضايي گواتمالا درحال تلاش شبانه‌روزي براي كاهش خشونت در اين كشور هستند اما آمار زناني كه به دلايل نامعلوم به قتل مي‌رسند همچنان درحال افزايش است.

اوتو پرز مولينا، ژنرال سابق كه تا اواخر ماه گذشته بالاترين مقام امنيتي اين كشور بود ضمن انكار اين مطلب كه زنان اهداف اصلي قاتل يا قاتلان هستند، گفت: بسياري از قربانيان به گروه‌هاي خياباني وابسته هستند. دلالان موادمخدر و همين گروه‌هاي گانگستري اصلي‌‌ترين عامل رواج خشونت در گواتمالا از اواخر دهه 1990 هستند.

طبق يك گزارش قضايي از ميان افرادي كه در گواتمالا به قتل مي‌رسند هشت درصد زن هستند.

با اين وجود گيوانا لمس و ديگر اعضاي فعال حزب زنان اعتقاد دارند كه با وجود آنكه شايد درصد زناني كه به قتل مي‌رسند در مقايسه با كودكان و مردان رقم چندان بالايي نباشد اما شيوه‌اي كه آنان به قتل رسيده‌اند آنچنان وحشتناك است كه به بررسي خاص نيازمند است.

گيوانا پس از مشاهده عكس‌هايي كه از اجساد زنان به قتل رسيده در يك‌ سال گذشته گرفته شده بود، گفت: شما به ندرت شاهد اين مطلب هستيد كه اجساد مردان نيز مانند اجساد زنان تكه‌تكه شود. ما بايد به دنبال درك اين موضوع باشيم كه چرا در اين جامعه چنين خشونتي عليه زنان اعمال مي‌شود.

به گزارش پليس، در يكي از فجيع‌ترين اين پرونده‌ها، جنازه دو خواهر 11 و 14 ساله درحالي كه اعضاي بدن آنها كاملاً تكه‌تكه شده بود در بشكه نفتي در حومه شهر پيدا شد. با وجود ادعاي مقامات قضايي، خانواده قربانيان به شدت هرگونه ارتباط دختران و همسران خود را با گروه‌‌هاي گانگستري رد كردند.

مارا النا مادر دختر 30 ساله‌اي كه در فوريه 2002 به قتل رسيد در اين‌باره مي‌گويد: آيا مصيبت مرگ دخترم برايم كافي نبود كه حالا دولت سعي مي‌كند با بدنام خواندن وي مسؤوليت را از خود سلب كند.

پليس جنازه دختر مارا را درحالي كه 48 ضربه چاقو به بدن وي وارد شده و سرش از بدن جدا شده بود پيدا كرد.

دختر ديگر مارا كه از سال گذشته و پس از ديدن جسد قطعه‌قطعه شده خواهرش تلاش بسياري را براي يافتن قاتل وي آغاز كرده است در اين‌باره مي‌گويد: حداقل سيزده بار با افرادي كه تصور مي‌كردم عاملان قتل فجيع خواهرم هستند برخورد كردم اما هر بار كه با پليس تماس مي‌گرفتم تنها جمله‌اي كه مي‌شنيدم اين بود: تو بايد ياد بگيري كه دهانت را ببندي.

نكته تأسف‌بار ماجرا اين است كه پليس پس از چندي حتي منكر مرگ نانسي شد. در ماه فوريه و دو سال پس از آنكه خانواده نانسي جسد وي را در پزشكي قانوني تعيين هويت كردند پليس به خانواده نانسي اطلاع داد كه نانسي هفته پيش براي ثبت‌‌نام در ترم زمستان به دانشگاه مراجعه كرده است. اشتباه وحشتناكي كه تا زمان مشخص شدن واقعيت، خواب را از چشمان خانواده نانسي گرفته بود.

مادر يكي ديگر از قربانيان اين حوادث نيز با ذكر تجربيات مشابه در اين‌باره مي‌گويد: دختر من تنها 16 سال سن داشت. هيچكس مستحق چنين مرگي نيست. بخصوص قربانياني با اين سن و سال. گاهي اوقات افرادي كه به نحوي با اين پرونده در ارتباط هستند به من مي‌گويند: سعي كن فراموش كني. تنها يك زن كشته شده است. اما هيچكس درك نمي‌كند كه اين زن به‌هرحال دختر من بوده است.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
همشهري:
در اهواز اتفاق افتاد

كوري پس از جراحي چشم
010035.jpg


مسوولا ن بيمارستان : هيچ پاسخي براي اين ماجرا نداريم

ميترا خلعتبري - عليرضا جلا ئيان

ماجرا خيلي ساده بود؛ چند نفر براي عمل جراحي آّب مرواريد به بيمارستان رفته بودند اما اين ماجراي ساده در نهايت تبديل به بحراني تازه در جامعه پزشكي ايران شد. ۸بيمار چشم خود را به علت سهل انگاري مسوولا ن بيمارستان از دست دادند.



در انتظار نتيجه تحقيقات پزشكي قانوني و اعلام نظر قاعدي، قاضي پرونده بيمارستان ايرانمهر بوديم كه از اهواز خبر رسيد: «۸ بيمار كه تحت عمل جراحي چشم در بيمارستان ... اهواز قرار گرفته بودند،. به خاطر سهل انگاري مسوولان بيمارستان چشم خود را از دست داده اند.»
رچه به گفته شهاب الدين صدر، رئيس سازمان پزشكي قانوني كشور اين شايد موضوع فاجعه اي ملي نباشد ولي نبايد فراموش كنيم كه نابينا شدن ۸ نفر به خاطر سهل انگاري پزشكان يك بيمارستان موضوع كوچكي نيست.
همه اين بيماران در يك روز و براي عمل جراحي آب مرواريد به اتاق عمل رفته بودند. اين بيماران به اميد بهبود وضعيت بينايي شان در گران ترين بيمارستان اين شهر بستري شده بودند، غافل از اينكه آلودگي اتاق عمل باعث نابينايي آنها خواهد شد.
آغاز ماجرا
۱۸ خردادماه امسال ۸ بيمار براي عمل جراحي چشم به اتاق عمل بيمارستان رفتند و پزشكان اقدام به عمل جراحي بر روي چشم بيماران خود كردند، ولي پس از چند روز چشم بيماران دچار مشكل شده و عوارض سوءعمل نمايان شد. پزشكان پس از اين ماجرا اقدام به آغاز تحقيقات خود براي شناسايي علت اين ماجرا كردند و در بررسي هاي اوليه متوجه شدند كه چشم بيماران بر اثر آلوده بودن اتاق عمل دچار عفونت شديد شده است و از آنجا كه احتمال مي رفت اين آلودگي و عفونت از چشم اين بيماران به مغز سرايت كند، چشم هاي بيماران سريعا تخليه شد.
انتقال به تهران
۳ نفر از بيماران كه دو مرد و يك زن هستند بلافاصله به تهران منتقل شدند و در بيمارستان هاي لبافي نژاد و فارابي بستري شدند، اما بقيه بيماران كه توان مالي خوبي نداشتند در اهواز مانده و در بيمارستان هاي آن شهر تحت عمل جراحي قرار گرفتند.
براساس گزارشي از اهواز ۵ بيماري كه در بيمارستان هاي اهواز تحت عمل جراحي قرار گرفته اند در وضعيت مناسبي قرار ندارند و در حال حاضر در قرنطينه به سر مي برند. همچنين اتاق عمل جراحي چشم اين بيمارستان فعلا تعطيل شده است وديگر اجازه انجام عمل جراحي چشم در آن بيمارستان داده نمي شود.




وضعيت روحي نامناسب بيماران
طبقه دوم بيمارستان لبافي نژاد، بخش قرنيه، اتاق عفونت، تخت ۲. مرد ۵۸ ساله اي در حالي كه يكي از چشمانش را با باند بسته اند، بستري شده است. پسرش كه او را از اهواز به تهران آورده، مي خواهد با پدرش صحبت نكنيم. «پدرم از لحاظ روحي به هم ريخته است و بهتر است در اين مورد با او صحبت نكنيد و اگر سوالي داريد من پاسخ مي دهم.»
جوان درباره ماجرا چنين توضيح مي دهد: «دكتر معالج پدرم گفت كه بايد هرچه سريع تر چشم او را عمل كنيم و اين دكتر، بيمارستان... كه فوق تخصصي است را معرفي كرد.
هجدهم خرداد پدرم را در بيمارستان بستري كرديم و عمل كه مدت زمان زيادي طول نكشيد، به گفته دكتر جراح باموفقيت انجام شد، اما چند ساعت پس از عمل، تب و لرز شديدي به بدن پدرم حمله كرد. وقتي دكتر او را معاينه كرد، گفت اين علايم مربوط به عوارض عمل چشم او نيست و او را براي عكسبرداري از مغز به بخش سي تي اسكن بردند.»
در حالي كه اوضاع عمومي پيرمرد وخيم تر مي شده تا شب۷، نفر ديگر هم كه آن روز اين جراحي را انجام داده بودند، دچار وضعيت مشابهي مي شوند.
به اين ترتيب اولويت، بيماراني كه پس از عمل دچار عوارض شديد شده بودند، پس از تسويه هزينه بيمارستان، به بيمارستان امام خميني اهواز كه يك بيمارستان دولتي است منتقل شدند.
پزشك آن بيمارستان پس از معاينه بيماران گفت كه چشم هاي آنها بعد از عمل دچار عفونت شديد شده است و ۸ بيمار را مجددا همان شب به طور جداگانه به اتاق عمل بردند و چشم هايشان را شستشو دادند ولي حال آنها بهتر نشد و سرانجام پزشكان تصميم به تخليه چشم بيماران گرفتند. «براي تخليه چشم نياز به محلول هيدروكسيد بود كه بايد از تهران تهيه مي شد. آن شب هيچ راهي براي آمدن به تهران نبود تا اينكه صبح روز يكشنبه، بيست و چهارم خرداد ماه يعني ۶ روز پس از عمل، پدرم را با هواپيما به تهران آورديم و پس از بستري شدن او در بيمارستان لبافي نژاد، همان روز او را عمل كردند.»
معصومه فرخي فر بيمار ۶۳ساله اي است كه او هم به دليل آلوده بودن اتاق عمل بيمارستان، محكوم به از دست دادن چشم خود شده است.
دختر اين زن مي گويد: «مادرم براي انجام يك عمل ساده به آن بيمارستان كه مشهورترين بيمارستان اهواز است رفته بود، ولي به دليل سهل انگاري پرسنل و پزشك معالج آنجا چشمش دچار عفونت شده و در حال حاضر هم بيمارستان هيچ مسووليتي در اينباره قبول نمي كند و حتي هزينه عمل ناموفق خودشان را هم از ما گرفته اند.»
تشكيل تيم ويژه




پس از انتقال اين دو بيمار به بيمارستان لبافي نژاد تهران، پزشكان بيمارستان با توجه به وضعيت وخيم آنها و همچنين احتمال سرايت عفونت به مغز، اقدام به تشكيل يك تيم ويژه به سرپرستي دكتر كريميان جراح چشم در اين بيمارستان كردند. آنها پس از سي تي اسكن از بيماران و انجام آزمايشات لازم اقدام به تخليه كردن يكي از دو چشم دو بيمار خارج نوبت و به صورت اورژانسي كردند.
شكايت از بيمارستان
خانواده بيماران پس از اين ماجرا با مراجعه به كلانتري ۱۴ اهواز، از پزشكان و مسوولان اين بيمارستان شكايت كردند و خواستار برخورد با افرادي شدند كه با سهل انگاري خود باعث بروز اين عارضه براي ۸ بيمار عمل شده اند.
دكتر محمدحسن عابدي، معاون پزشكي سازمان پزشكي قانوني هم در خصوص شكايت بيماران از اين بيمارستان به خبرنگار ما گفت: «تا به حال شكايتي از سوي خانواده هاي اين بيماران در پزشكي قانوني مطرح نشده است و تا زماني كه شكايتي در اين خصوص مطرح نشود ما نمي توانيم وارد عمل شويم. شايد هم خانواده هاي اين بيماران در شهرستان اهواز به پزشكي قانوني اهواز شكايت كرده باشند كه دراين مورد هم موضوعي به ما اطلاع داده نشده است و وزارت بهداشت مي تواند از اين بيمارستان شكايت كند و ما فقط مي توانيم پس از ارسال پرونده نظر كارشناسي بدهيم.»
از سوي ديگر دكتر شهاب الدين صدر، رئيس سازمان پزشكي قانوني كشور در مصاحبه مطبوعاتي خود با خبرنگاران با ابراز تاسف از اين ماجرا گفت: «ما هم از اين موضوع اطلاع داريم و در صورتي كه پرونده براي ما ارسال شود آن را پيگيري خواهيم كرد. »
آخرين خبر
در حال حاضر از ۸ بيماري كه در بيمارستان ... اهواز دچار عفوت چشم شده بودند، ۳ نفر از اين بيماران در تهران بستري شدند كه ۲ نفر در بيمارستان لبافي نژاد و يك نفر از آنان در بيمارستان فارابي بستري هستند و به گفته يكي از بيماران ۲ نفر ديگردر اهواز در قرنطينه هستند كه وضعيت آنها معلوم نيست و ۳ نفر ديگر در بيمارستان امام خميني اهواز بستري هستند.
قرار است امروز يكي از بيماران كه وضعيت جسماني اش مساعد است از بيمارستان مرخص شود.



--------------------------------------------------------------------------------


آنجا

كالسكه مست
يك كالسكه در آلمان به همراه ۳ سرنشين كه يكي از ديگري مسن تر بود واژگون شد. به گفته پليس محلي، سرنشينان اين كالسكه ۷۰، ۷۷ و ۷۹ ساله اند و بر اثر اين حادثه دچار آسيب شده اند كه حال دو نفر از آنها به شدت وخيم است. كالسكه ران با سرعت بسيار در حال حركت بود كه به علت مواجه شدن با يك سنگ و عدم كنترل، واژگون شد. پس از بررسي هاي انجام شده بر روي كالسكه ران، مشخص شد اين مرد ۵۲ ساله به علت مصرف بيش از اندازه مشروبات الكلي نتوانسته است كنترل كالسكه را حفظ كند. اين مرد به علت استفاده غيرقانوني از مشروبات الكلي در حين كار و زخمي شدن ۳ سرنشين، احتمالا جواز كارش را از دست خواهد داد واجازه رانندگي با كالسكه را نيز نخواهد داشت.
دستگيري۳۲ هوادار انگليسي
۳۲ تماشاگر و يا بهتر است بگوييم هوادار فوتبال انگليسي هم بعد از باخت اين تيم مقابل فرانسه دستگير شدند. شب مسابقه نيز ۱۲ نفر از اين آقايان به علت آشوب دستگير شده بودند. يكي از اين آشوبگران پس از دستگيري به علت زخمي شدن از ناحيه چشم به بيمارستان منتقل شد. رئيس پليس شهر آلگارو در جمع خبرنگاران گفت: «محل حادثه، محلي است كه شب مسابقه نيز به علت آشوب شلوغ شده بود. آنها حدود ۳۰۰ نفر بودند و عده اي از آنها نيز به سياهپوستان آن منطقه حمله ور شدند.» به نظر مي رسد خيلي بهتر است كه تيم انگليس در همين دور اول حذف شود تا ديگر شاهد اينگونه مشكلات در پرتغال نباشيم. هر چند كه اگر اين تيم حذف هم شود باز مشكلات پيش مي آيد.
خشك كردن ماشين با سرعت
در نيوزيلند مردي در حال رانندگي با سرعت بالا دستگير مي شود. او در مكاني كه سرعت مجاز ۸۰ كيلومتر در ساعت بود، با سرعت ۱۶۰ كيلومتر در ساعت در حال حركت بود.
اين مرد به همين خاطر، علاوه بر اينكه ۱۱۰ پوند جريمه شد، براي مدت ۶ ماه نيز از رانندگي محروم گرديد.
اين مرد ۳۷ ساله زماني كه توسط پليس متوقف شد به ماموران گفت كه تازه ماشين خود را شسته است و براي اينكه بر روي آن لكه ايجاد نشود با سرعت در حال حركت بوده تا اتومبيلش خشك شود. او در دادگاه گفت: من اصلا احساس نكردم كه سرعتم بالاست، زماني متوجه سرعت بالايم شدم كه پليس به من دستور توقف داد.
فيزيك و بيليارد
اينكه چه ربطي ميان بيليارد و فيزيك است را الان متوجه مي شويد.
دانشجويان كشور چك از اين پس به عنوان يك واحد درسي رشته فيزيك بايد آموزش بيليارد ببينند. دانشجويان معتقدند كه بازي بيليارد، يك بازي دوست داشتني است و به كمك آن مي توان درس فيزيك را به صورت جذاب تري دنبال كرد و يادگيري آن براي دانشجويان ساده تر خواهد شد. اما نظر استادان نيز جالب است. هدف از اين كار پرورش بازيكنان حرفه اي براي مسابقات بين المللي نيست، بلكه هدف از اين كار آشنايي دانشجويان با قوانين علم فيزيك است.
اين واحد درسي قرار است از ترم آينده به عنوان يكي از واحدهاي درسي فيزيك آموزش داده شود.
۲۷۰ بار نيش مار
در هيماليا در كشور هندوستان مردي از نيش مار جان سالم به در برد. البته توجه داشته باشيد كه براي دويست و هفتادمين بار است كه اين اتفاق براي اين شخص روي مي دهد و او مي تواند بارها و بارها از اين اتفاق جان سالم به در ببرد.
رمز اينكه اين مرد هيچ وقت دچار آسيب نمي شود، عدم استفاده از نمك است.
منزل اين مرد ۹۲ ساله در پايين دره اي واقع در ارتفاعات هيماليا قرار دارد و او به مدت ۵۰ سال است كه در اين منطقه سكونت مي كند و غذاي روزانه او چيزي جز گياهان و استفاده از شير حيوانات اهلي نيست.



--------------------------------------------------------------------------------


اينجا

ناله هاي عروس جوان در آتش
محبوبه۲۴ ساله ساكن شهرستان ورامين با ريختن بنزين روي خود به زندگيش خاتمه داد. او چهار سال پيش با يكي از بستگان مادرش ازدواج كرد وصاحب دو دختر شد. شوهرش از ناراحتي رواني رنج مي برد و هميشه او را آزار مي داد. «علي» شوهر محبوبه با چاقو او را تهديد و حتي گاهي زخميش مي كرد. شب ها هنگام خواب به او دستور مي داد كه بالاي سر او بايستد و حتي مثل شاگردهايي كه توسط معلمشان تنبيه مي شوند يك پايش را بالا بگيرد. اگر او از اين كار سر باز مي زد يا اگر خوابش مي برد و «علي» مي فهميد، با كمربند به جانش مي افتاد و كتكش مي زد. پدر علي هم اين بيماري را داشت و همسرش را به شدت آزار مي داد. مادر شوهر «محبوبه» پس از اينكه او خودكشي كرد به خانواده او گفت، فكر مي كردم آنها با هم ازدواج كنند حال علي بهتر مي شود.
شب حادثه
آن شب محبوبه از علي خواست تا به روانپزشك مراجعه كند اما علي شروع به فرياد كرد و او را كتك زد. وقتي بچه هايش گريه كردند آنها را هم كتك زد. حال محبوبه خيلي بد شده بود، خودكار و كاغذي برداشت و اين جمله را نوشت ،«علي خستم كردي»، به انباري خانه رفت و مقداري بنزين روي خودش ريخت و به حياط خانه رفت. كبريت را كشيد. همه اعضاي خانه از صداي گوشخراش محبوبه بيدار شدند، اما دير شده بود. او به علت ۹۷ درصد سوختگي جان خود را از دست داد.
امسال، نيروي انتظامي
كنترل و تقويت بيشتر مرزها به ويژه مرزهاي دريايي ازمهمترين برنامه هاي امسال نيروي انتظامي است.
سردار عبدالهي جانشين فرمانده نيروي انتظامي كشور در اينباره گفت: «تقويت لايه هاي انتظامي مانند كلانتري ها، گشت هاي انتظامي و پليس راه هاي كشور با بهره گيري از نيروي انساني و امكانات بيشتر در اولويت اهداف نيروي انتظامي است.
ايجاد و فعال كردن خدمات نرم افزاري براي رفاه بيشتر مردم با استفاده از امكانات مناسب نيز كارهاي ديگري است كه نيروي انتظامي تلاش مي كند آن را به بهترين نحو عرضه كند.»
هشدار
سردار عبداللهي، جانشين فرمانده نيروي انتظامي مي گويد: «بر اساس پيش بيني ها امسال در افغانستان ۴ هزار و ۶۰۰ تن مواد مخدر توليد مي شود.» احتمالا ميان مردم ما كسي نيست كه رابطه توليد مواد مخدر در افغانستان با قاچاق و امنيت را نداند. سردار عبداللهي مي گويد: «مواد مخدر از عوامل مخل امنيت است. ما درسال ۸۱ماهانه ۱۱ تن، در سال بعد ۱۷ تن و در سال ۸۳ تاكنون ۲۵ تن موادمخدر كشف كرده ايم. سخت گيري نيروي انتظامي در گلوگاه ها موجب شده مسير ترانزيت مواد مخدر تغيير كند و تلاش براي خنثي كردن اين عامل ناامني با جديت ادامه دارد.» پيش بيني نيروي انتظامي را جدي بگيريد، مراقب اطرافتان باشيد و شماره ۱۱۰ را هرگز فراموش نكنيد
سقوط در باتلاق
سقوط يك دستگاه خاور به باتلاق مشهور منجيل يك كشته برجاي گذاشت؛ راننده اي كه در مسير قزوين - رشت كار مي كرد.
پلي كه روي باتلاق منجيل ساخته شده، «بالا بالا» نام دارد كه سالهاست اتفاق مثل اين را تجربه نكرده است.
ماموران كلانتري ۱۴« لوشان» وقتي از وقوع اين حادثه مطلع شدند به سرعت به محل رفته و پس از ساعت ها جست وجو با استفاده از جرثقيل موفق به بيرون كشيدن خاور از اعماق باتلاق شدند.
اما اين بار هم براي امداد رساني «دير» شده بود.



--------------------------------------------------------------------------------


سيسم امنيتي موزه پارس نصب شد

ميراث خبر- موزه پارس پس از نصب سيستم امنيتي بازگشايي مي شود.
«علي رضا قلي نژاد»، مدير اداره ميراث فرهنگي استان فارس با اعلام اين مطلب گفت: «شركت طرف قرارداد ميراث فرهنگي وسايل حفاظتي موزه را تهيه كرده است و به زودي اين سيستم را نصب مي كند.»
وي در مورد تاخير يكساله موزه گفت: «با توجه به اتفاقي كه سال گذشته در اين موزه رخ داد و حساس بودن آن بايد به دنبال سيستم حفاظتي معتبر و مطمئني بوديم تا آنچه رخ داد دوباره تكرار نشود.» موزه پارس كه به موزه كريم خان زند مشهور است، در عمارت كلاه فرنگي تنها بخش باقي مانده از باغ نظر شيراز است كه اشياي دوره زنديه در آن به نمايش در آمده است. در بخشي از ساختمان اصلي اين عمارت مقبره كريم خان زند واقع شده است. در ارديبهشت ماه سال گذشته به هنگام ظهر، چند فرد مسلح اقدام به سرقت چند تابلو از آن كردند و از آن به بعد موزه تعطيل شد و اشياي داخل آن نيز به مخزن موزه منتقل شد.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
اعتماد:===
حمله‌ 9 ميليون‌ زنبور، يك‌ بزرگراه‌ را بست‌

گروه‌ بين‌الملل‌: يك‌ تريلر كه‌ حامل‌ كندوهاي‌ زنبور عسل‌ بود در يكي‌ از بزرگراه‌هاي‌ ايالت‌ «مونتانا» امريكا واژگون‌ شد و حدود 9 ميليون‌ زنبور عسل‌ خشمگين‌ از كندوهاي‌ خود رها شدند.
به‌ گزارش‌ شبكه‌ خبري‌ «سي‌.ان‌.ان‌» راننده‌ 41 ساله‌ اين‌ تريلر كه‌ موفق‌ شده‌ بود از محل‌ حادثه‌ بگريزد با كمك‌ مردم‌ به‌ بيمارستان‌ منتقل‌ شد.
وي‌ گفت‌: «در عمرم‌ هرگز تا اين‌ حد نترسيده‌ بودم‌». وي‌ كه‌ به‌ دليل‌ نيش‌زدگي‌هاي‌ شديد تحت‌ عمل‌ جراحي‌ قرار گرفت‌ اكنون‌ در بيمارستان‌ بسر مي‌برد.
اين‌ بزرگراه‌ بمدت‌ 14 ساعت‌ مسدود بود تا اينكه‌ صاحبان‌ كندوها به‌ همراه‌ نيروهاي‌ آتش‌ نشاني‌ موفق‌ به‌ جمع‌ آوري‌ كندوها و زنبورهاي‌ عسل‌ شدند.
در جريان‌ اين‌ حادثه‌ تعداد زيادي‌ از نيروهاي‌ آتش‌ نشاني‌ دچار گزيدگي‌ شدند.عمليات‌ پاكسازي‌ منطقه‌ تا ساعت‌ 3 بامداد به‌ درازا كشيد.
========

پيرزني‌ تنها با قاتل‌ خود در خانه‌

كرج‌، خبرنگار اعتماد:با گذشت‌ هشت‌ ماه‌ از قتل‌ يك‌ پيرزن‌ در تهران‌، كارآگاهان‌ موفق‌ به‌ شناسايي‌ قاتل‌ شدند و او را در كرج‌ دستگير كردند. جسد اين‌ زن‌ 75 ساله‌ را كه‌ تنها زندگي‌ مي‌كرد، يك‌ روز صبح‌ در آپارتمانش‌ واقع‌ در اميرآباد تهران‌ پيدا كرده‌ بودند.
كارآگاهان‌ جنايي‌ پس‌ از حضور در صحنه‌ جنايت‌، دريافتند قاتل‌ پس‌ از حمله‌ به‌ پيرزن‌، او را خفه‌ كرده‌ و مقدار زيادي‌ پول‌ و طلا را به‌ سرقت‌ برده‌ است‌.
پليس‌ طي‌ چند ماه‌ اخير جست‌وجوهايي‌ را براي‌ شناسايي‌ قاتل‌ انجام‌ داد ولي‌ موفق‌ به‌ دستگيري‌ او نشد. در اين‌ مدت‌ ماموران‌ اداره‌ آگاهي‌ چند نفر را كه‌ با پيرزن‌ آشنايي‌ داشتند، به‌ بازجويي‌ احضار كردند ولي‌ موفق‌ به‌ شناسايي‌ قاتل‌ نشدند. كارآگاهان‌ درجريان‌ تحقيق‌ از همسايگان‌ پي‌ برده‌ بودند كه‌ چند ساعت‌ قبل‌ از پيدا شدن‌ جسد پيرزن‌، مردم‌ ميانسالي‌ سراسيمه‌ از آپارتمان‌ او بيرون‌ آمده‌ و با يك‌ پيكان‌ سفيدرنگ‌ از آنجا دور شده‌ است‌.
اما اين‌ مرد ناشناس‌ كي‌ بود و با پيرزن‌ چه‌ رابطه‌يي‌ داشت‌؟ با گذشت‌ هشت‌ ماه‌ از قتل‌ پيرزن‌ اين‌ پرسش‌ براي‌ كارآگاهان‌ بي‌جواب‌ ماند تا اينكه‌ هفته‌ پيش‌ براي‌ شناسايي‌ او سرنخي‌ به‌ دست‌ آمد.
ماموران‌ با كمك‌ شاهداني‌ كه‌ او را هنگام‌ بيرون‌ آمدن‌ از آپارتمان‌ پيرزن‌ ديده‌ بودند به‌ چهره‌نگاري‌ از وي‌ پرداختند و يكي‌ از همسايگان‌ با ديدن‌ اين‌ چهره‌ او را شناخت‌ و گفت‌: «اين‌ مرد به‌ خانه‌ پيرزن‌ رفت‌ و آمد داشته‌ است‌.»
با استفاده‌ از اطلاعات‌ به‌دست‌ آمده‌، منزل‌ اين‌ مرد را در كرج‌ شناسايي‌ كردند و كارآگاهان‌ دايره‌ عمليات‌ ويژه‌ معاونت‌ اداره‌ آگاهي‌ استان‌ تهران‌، چند روز قبل‌ اين‌ خانه‌ را تحت‌نظر گرفتند و هنگامي‌ كه‌ متهم‌ قصد خروج‌ از منزل‌ را داشت‌، او را بازداشت‌ كردند. در بازرسي‌ از منزل‌ اين‌ مرد يك‌ قبضه‌ كلت‌كمري‌ جنگي‌ به‌ دست‌ آمد و اين‌ مرد 54 ساله‌ كه‌ حميدرضا نام‌ دارد، براي‌ بازجويي‌ به‌ اداره‌ آگاهي‌ كرج‌ انتقال‌ يافت‌. حميدرضا در بازجويي‌هاي‌ مقدماتي‌ منكر قتل‌ پيرزن‌ و هرگونه‌ ارتباطي‌ با وي‌ شد ولي‌ بعد از گذشت‌ سه‌ روز وقتي‌ ديد پليس‌ پي‌ به‌ حضور او درمنزل‌ پيرزن‌ برده‌ است‌، قفل‌ سكوت‌ را شكست‌ و به‌ قتل‌ پيرزن‌ اعتراف‌ كرد و گفت‌: كارمند يكي‌ از بيمارستان‌هاي‌ تهران‌ هستم‌ و با خودرويي‌ كه‌ از سال‌ 74 خريداري‌ كرده‌ بودم‌ مسافركشي‌ مي‌كردم‌، يك‌ روز در نزديكي‌هاي‌ ميدان‌ انقلاب‌ اين‌ پيرزن‌ به‌ همراه‌ پسر و دختر دانشجويي‌ به‌عنوان‌ مسافر سوار شدند و از من‌ خواستند تا بطور دربستي‌ آنها را ابتدا به‌ منزلي‌ در اميرآباد و بعد كوي‌ دانشگاه‌ ولنجك‌ ببرم‌ و 10 هزار تومان‌ بابت‌ كرايه‌ به‌ من‌ بدهند. از همان‌ موقع‌ آشنايي‌ من‌ و سارا )پيرزن‌( شروع‌ شد.
سارا بعداز گذشت‌ مدتي‌ مسافر دايمي‌ من‌ شده‌ بود، براي‌ همين‌ تلفن‌ محل‌ كارم‌ را در اختيارش‌ گذاشته‌ بودم‌ كه‌ اگر جايي‌ خواست‌ برود با من‌ تماس‌ بگيرد. يك‌ روز كه‌ او را به‌ منزلش‌ رساندم‌، مرا به‌ خانه‌اش‌ دعوت‌ كرد، ديدم‌ دختر و پسرهاي‌ دانشجوي‌ زياد در آنجا رفت‌ و آمد دارند و او به‌گونه‌يي‌ آنها را فريب‌ مي‌دهد و چند وقتي‌ كه‌ از اين‌ موضوع‌ گذشت‌ كم‌كم‌ شروع‌ به‌ اعتراض‌ كردم‌، تا دست‌ از سر اين‌ كارهايش‌ بردارد وگرنه‌ به‌ پليس‌ خبر مي‌دهم‌. ولي‌ به‌ حرف‌هاي‌ من‌ اهميت‌ نمي‌داد و كار خودش‌ را مي‌كرد.
با هم‌ مشاجره‌ كرديم‌ و چند روزي‌ به‌ ديدنش‌ نرفتم‌، ولي‌ مرتب‌ به‌ محل‌ كارم‌ در بيمارستان‌ زنگ‌ مي‌زد و من‌ تلفن‌ را قطع‌ مي‌كردم‌. آن‌ روز تصميم‌ گرفتم‌ به‌ خانه‌اش‌ بروم‌ تا براي‌ هميشه‌ كاري‌ با من‌ نداشته‌ باشد و مرا به‌ حال‌ خود بگذارد.
وقتي‌ منزلش‌ رفتم‌ او تنها بود. بعد از دقايقي‌ مشاجره‌يي‌ بين‌ ما شكل‌ گرفت‌ و به‌ من‌ گفت‌ پولت‌ را بگير و كاري‌ به‌ كارهاي‌ من‌ نداشته‌ باش‌.از منزل‌ كه‌ خواستم‌ خارج‌ شوم‌، جلويم‌ را گرفت‌ و تهديدم‌ كرد كه‌ اگر به‌ حرف‌هايش‌ گوش‌ ندهم‌ به‌ محل‌ كارم‌ مي‌آيد و آبروي‌ مرا مي‌برد.
براي‌ تهديد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ با ريختن‌ 20 عدد قرص‌ ديازپام‌ داخل‌ دوغ‌ شوهرش‌ را به‌ قتل‌ رسانده‌ است‌ و ترسي‌ ندارد تا مرا به‌ قتل‌ برساند. مشاجره‌مان‌ بالا گرفت‌ و شروع‌ به‌ فحاشي‌ كرد و در يك‌ لحظه‌ سيلي‌ محكمي‌ به‌ صورتم‌ زد. بشدت‌ عصباني‌ شد، او را محكم‌ گرفتم‌ و به‌ سمت‌ چارچوب‌ در اتاق‌ هل‌ دادم‌ بعد به‌ سمتش‌ حمله‌ كردم‌ و سرش‌ را محكم‌ به‌ ديوار كوبيدم‌.
بيهوش‌ شد و كف‌ اتاق‌ روي‌ فرش‌ افتاد. ملحفه‌يي‌ را از داخل‌ اتاق‌ خواب‌ برداشتم‌ و رويش‌ انداختم‌ بعد چند رختخواب‌ را برداشتم‌ و روي‌ بدنش‌ ريختم‌، شش‌ عدد النگو و يك‌ ساعت‌ مچي‌اش‌ را كه‌ روي‌ ميز اتاق‌ نشيمن‌ گذاشته‌ بود، برداشتم‌ و سريع‌ از منزل‌ فرار كردم‌.
آن‌قدر ترسيده‌ بودم‌ كه‌ ديگر برنگشتم‌ ببينم‌ مرده‌ است‌ يا نه‌. به‌ كرج‌ آمدم‌، طلاها را به‌ همسرم‌ داد و گفتم‌ مال‌ يكي‌ از مسافران‌ بوده‌ كه‌ داخل‌ ماشين‌ من‌ جا مانده‌ است‌.متهم‌ دستگير شده‌ پس‌ از اعتراف‌ به‌ قتل‌ به‌ دستور محسن‌ علي‌اشرف‌، بازپرس‌ شعبه‌ 20 دادسراي‌ عمومي‌ و انقلاب‌ كرج‌ با قرار بازداشت‌ موقت‌ روانه‌ زندان‌ رجايي‌ شهر كرج‌ شد.
=======

باز خواني‌ پرونده‌ باند آدم‌ربايي‌كبير 21 روز در سلول‌ چه‌ گذشت‌

توضيح‌: در شماره‌ گذشته‌ اظهارات‌ مردي‌ را خوانديد كه‌ گفته‌ است‌: «مرا در شهرك‌ ژاندارمري‌ ربودند و مدت‌ 21روز با چشمهاي‌ بسته‌ به‌ داخل‌ سلولي‌ تاريك‌ انداختند كه‌ در آن‌ نفس‌كشيدن‌ مشكل‌ بود. در اين‌ شماره‌ بقيه‌ گفته‌هاي‌ او را مي‌خوانيد...
... دو روز بعد با التماس‌هاي‌ فراوان‌ دوباره‌ «سيد» مرا به‌ سلول‌ هواكش‌ دار برد و گفت‌، بازپرس‌ تا چند روز ديگر نمي‌آيد و سرش‌ خيلي‌ شلوغ‌ است‌. اين‌ موضوع‌ ادامه‌ داشت‌ تا اينكه‌ چند روز به‌ آزادي‌ مانده‌ )حدوداصيك‌ هفته‌( ، هواكش‌ را به‌ سلول‌ من‌ نصب‌ كردند و تا حدودي‌ راحت‌ شدم‌ ولي‌ گرما زياد بود طوري‌ كه‌ روزهاي‌ آخر تمام‌ پشتم‌ از گرما پر از جوش‌ و عرق‌ سوز شده‌ بود و تمام‌ پوست‌شانه‌ها و پشتم‌ زخم‌ شده‌ بود بطوري‌ كه‌ بعد از آزادي‌ تا دو هفته‌ نمي‌توانستم‌ به‌ پشت‌ بخوابم‌ و طي‌ اين‌ 21 روز «آقاي‌ بازپرس‌» چندين‌ بار آمد و مرا براي‌ بازپرسي‌ برد و هنگام‌ بازپرسي‌ تهديد مي‌كرد و ناسزا مي‌گفت‌ و بر سرم‌ مي‌كوبيد تا اينكه‌ آنچه‌ را كه‌ باب‌ ميلش‌ بود، بنويسم‌. هر دفعه‌ بهانه‌ مي‌گرفت‌ كه‌ «آدم‌ نشده‌، ببريدش‌ تا همه‌ چيز از يادش‌ برود» و دايماص مي‌گفت‌، «هر موقع‌ كه‌ اسم‌ و فاميلت‌، يادت‌ رفت‌، آن‌ وقت‌ آدم‌ شده‌يي‌» و دايماص مي‌گفت‌، «بلايي‌ بر سرت‌ مي‌آورم‌ كه‌ همه‌ چيز را از ياد ببري‌». مي‌خواست‌ آنچه‌ را كه‌ خودش‌ مي‌خواهد بنويسم‌ و از آنجايي‌ كه‌ به‌ يكديگر اعتماد نداشتند از من‌ هي‌ سوال‌ مي‌كردند كه‌ «دسته‌ چك‌ را كجا انداخته‌يي‌؟ پول‌هايت‌ كجاست‌؟ آيا تراول‌ داشته‌يي‌ يا نداشته‌يي‌؟ مگر مي‌شود كسي‌ پشت‌ پژو نشسته‌ باشد، دسته‌ چك‌ و يا تراول‌ نداشته‌ باشد و پولش‌ همين‌ مقدار كم‌ موجود در كيفش‌ باشد؟ و من‌ از آنجا بود كه‌ حس‌ كردم‌ كه‌ آنها دزد هستند و تمام‌ شك‌هايم‌ تبديل‌ به‌ يقين‌ شد، چون‌ آنها به‌ خودشان‌ هم‌ اعتماد نداشتند و آخر سر «بازپرس‌» مرا مجرم‌ گناهكار به‌ دادن‌ رشوه‌ به‌ ماموران‌ محكوم‌ مي‌كرد و از شانس‌ بدشان‌ آن‌ روز دسته‌چك‌ و يا تراولي‌ به‌ همراه‌ نداشتم‌ و همه‌ را در مغازه‌ گذاشته‌ بودم‌. ولي‌ بالاخره‌ آنها با شكنجه‌هاي‌ روحي‌ و عذاب‌ها و كارهايي‌ كه‌ كردند مرا به‌ نوشتن‌ تمام‌ چيزهايي‌ كه‌ مي‌خواستند با زور و شكنجه‌هاي‌ بسيار مجبور كردند و حتي‌ چندين‌ برگه‌ سفيد امضا از من‌ گرفتند. چون‌ ديگر طاقت‌ نداشتم‌، براي‌ اينكه‌ بازپرس‌ دستور قطع‌ غذاي‌ مرا صادر كرده‌ بود. مدت‌ 10 روز دايماص مرا تهديد به‌ شكستن‌ دندانهايم‌ و يا آويزان‌ كردن‌ از پنكه‌ سقفي‌ و زنداني‌ شدن‌ در طبقه‌ پايين‌ بدون‌ آب‌ و غذا و نور )جايي‌ بسيار تنگ‌تر از سلولي‌ كه‌ بودم‌( مي‌كردند.
زماني‌ كه‌ هنوز دستور قطع‌ غذا صادر نشده‌ بود، يك‌ كاسه‌ داشتم‌ كه‌ غذا را در آن‌ مي‌ريختم‌ اما هميشه‌ چرب‌ و كثيف‌ بود و وقتي‌ مرا به‌ دستشويي‌ مي‌بردند بايد در مدت‌ كوتاهي‌ چندين‌ كار، مانند شستن‌ ظرف‌، وضو براي‌ نماز، دستشويي‌ رفتن‌ و آب‌ خوردن‌ انجام‌ مي‌دادم‌ و بعد بسرعت‌ چشم‌ بندم‌ را مي‌زدم‌ كه‌ همه‌ اينها عذاب‌ آور بود. البته‌ سيد )يكي‌ از اعضاي‌ باند( بعضي‌ وقت‌ها كه‌ سرحال‌ بود، لطف‌ مي‌كرد و از سيگار خودم‌ يك‌ عدد روشن‌ مي‌كرد و از لاي‌ در دستشويي‌ به‌ من‌ مي‌داد كه‌ در آن‌ لحظه‌ هيچ‌ لذتي‌ برايم‌ بالاتر از آن‌ نبود و با چشماني‌ گريان‌ و لرزان‌ او را با صداي‌ بلند دعا مي‌كردم‌. دايماص با نماز و دعا و نيايش‌ صبح‌ را به‌ شب‌ و شب‌ را به‌ صبح‌ مي‌رساندم‌. كلاص با نيايش‌ و عبادت‌ بود كه‌ توانستم‌ آن‌ روزها را بگذرانم‌. البته‌ روزهاي‌ آخر، ديگر به‌ لحاظ‌ روحي‌ كاملاص به‌ هم‌ ريخته‌ بودم‌ و دوست‌ داشتم‌ همه‌اش‌ گريه‌ كنم‌ و كوچكترين‌ فكري‌ كه‌ به‌ ذهنم‌ مي‌رسيد، بغص‌ گلويم‌ را مي‌گرفت‌ و به‌ حال‌ گريه‌ مي‌افتادم‌ و با راز و نياز با خدا، خودم‌ را آرام‌ مي‌كردم‌.
اگرچه‌ بي‌اشتها شده‌ بودم‌ ولي‌ دستور قطع‌ غذا از طرف‌ آقاي‌ بازپرس‌ مرا خيلي‌ ضعيف‌ و نحيف‌ كرده‌ بود بطوري‌ كه‌ پس‌ از 21 روز اسارت‌، وقتي‌ آزاد شدم‌، حدود پانزده‌ كيلو وزن‌ كم‌ كرده‌ بودم‌ و ديگر حس‌ نداشتم‌ و روزهاي‌ آخر، مريص‌ شده‌ بودم‌ و تنم‌ دايماص به‌ لرزه‌ و تشنج‌ در مي‌آمد. البته‌ ناگفته‌ نماند نگهبان‌ دايمي‌ كه‌ نامش‌ «سيد» بود چند بار برايم‌ يواشكي‌ غذا مي‌آورد و مي‌گفت‌ «تا نفهميدند زود بخور» كه‌ اگر لطف‌ ايشان‌ نبود، شايد مرگم‌ حتمي‌ بود. البته‌ آقاي‌ بازپرس‌ هر دفعه‌ كه‌ مي‌آمد، مرا تهديد به‌ قطع‌ غذا مي‌كرد. من‌ هم‌ روزها يك‌ سنگ‌ كوچك‌ به‌ اندازه‌ يك‌ عدس‌ از كف‌ سلول‌ در مي‌آوردم‌ و با آن‌ آرام‌ آرام‌ در زير موكت‌، شروع‌ به‌ كندن‌ كردم‌ تا چاله‌ كوچكي‌ درست‌ شد و نان‌هاي‌ اضافي‌ را در تكه‌ نايلوني‌ مي‌ريختم‌ و در چاله‌ مي‌گذاشتم‌ و رويش‌ را پر مي‌كردم‌. البته‌ نان‌ها را به‌ صورت‌ پودر در آورده‌ بودم‌، چون‌ آقاي‌ بازپرس‌ با من‌ خيلي‌ لج‌ بود، مي‌دانستم‌ كه‌ هر كاري‌ بكنم‌، بالاخره‌ غذايم‌ را قطع‌ خواهد كرد. طي‌ ده‌ روز كه‌ غذايم‌ قطع‌ شده‌ بود هر روز كيسه‌ نايلوني‌ را از چاله‌ در مي‌آوردم‌ و مقدار كمي‌ از آن‌ پودر نان‌ را مي‌خوردم‌ كه‌ حتي‌ وقتي‌ آزاد شدم‌ مقداري‌ از آن‌ در همان‌ نايلون‌ باقي‌ مانده‌ بود.
بالاخره‌ تاب‌ و توانم‌ تمام‌ شد و همان‌طور كه‌ بازپرس‌ مي‌خواست‌، من‌ داشتم‌ همه‌ چيز را فراموش‌ مي‌كردم‌. ديگر طاقت‌ نداشتم‌ و بازپرس‌ مي‌گفت‌: «اين‌ وضع‌ ادامه‌ دارد يا بايد بميري‌ يا بايد آدم‌ بشوي‌.» و بالاخره‌ مرا وادار كردند كه‌ بنويسم‌ با ماموران‌ درگير شده‌ام‌. آنها را كتك‌ زده‌ام‌، پيشنهاد رشوه‌ داده‌ام‌ و باعث‌ ايجاد هرج‌ و مرج‌ و اغتشاش‌ شده‌ام‌. در حالي‌ كه‌ همه‌ اين‌ چيزها دروغ‌ بود و خلاصه‌ وادارم‌ كردند ضمن‌ نوشتن‌ توبه‌نامه‌ هرچه‌ ديكته‌ مي‌كنند بنويسم‌، بعد مرا مجبوركردند كه‌ خودم‌ را به‌ در و ديوار سلول‌ بزنم‌ و توبه‌ كنم‌. به‌ من‌ مي‌گفتند «برو در سلول‌ بلند بلند گريه‌ كن‌ و خودت‌ را به‌ ديوار بكوب‌، التماس‌ كن‌ و توبه‌ كن‌!»
بعد مرا مجبور كردند كه‌ بنويسم‌: «در اين‌ مدت‌ رفتارشان‌ با من‌ خيلي‌ خوب‌ بوده‌، هيچ‌ شكنجه‌ و آزاري‌ نديده‌ام‌ و هيچ‌ تهديد و توهيني‌ به‌ من‌ نكرده‌اند و كلاص از رفتارشان‌ بسيار راضي‌ هستم‌.»
و خلاصه‌ اينكه‌ مي‌گفتند اگر گفته‌هايشان‌ را عملي‌ و اقرارنامه‌ را امضا نكنم‌، مرا حداقل‌ 10سال‌ زندان‌ مي‌كنند. با اين‌ همه‌ اتهام‌ و جرايم‌ گوناگون‌ و متعدد ساختن‌، اين‌ بنده‌ حقير و درمانده‌ كه‌ واقعا خود را درمانده‌يي‌ مي‌ديدم‌ از ترس‌ اينكه‌ مبادا در كلمات‌ و گفتارم‌ اشتباهي‌ سربزند كه‌ آنها بفهمند كه‌ من‌ پي‌ به‌ نقشه‌ آنها برده‌ام‌، بدون‌ چون‌ و چرا حرفهايشان‌ را قبول‌ مي‌كردم‌ و دايما دعايشان‌ مي‌كردم‌ و احساس‌ و عقلم‌ مي‌گفت‌ كه‌ اگر اشتباه‌ كنم‌، مساوي‌ با نابودي‌ و مرگم‌ خواهد بود. همان‌ طوري‌ كه‌ دايما آنها مي‌گفتند كه‌ چشمانم‌ را با چشم‌بند محكم‌ ببندم‌ و هرچه‌ محكم‌تر مي‌بستم‌، آنها باز خودشان‌ بندهاي‌ آن‌ را آن‌قدر سفت‌ مي‌كردند كه‌ چشمانم‌ به‌ درد مي‌آمد. مرا تهديد مي‌كردند كه‌ اگر چيزي‌ ببينم‌ برايم‌ خيلي‌ بد مي‌شود. تمام‌ پلكهايم‌ پر از جوش‌ شده‌ بود. بازپرس‌ حتي‌ دستور قطع‌ حمام‌ رفتن‌ و حتي‌ دستور قطع‌ و ممنوعيت‌ تلفن‌ زدن‌، بعد از دو دفعه‌ كه‌ با فاصله‌ 3 روز بود صادر كرد. ديگر از بهداشت‌ خبري‌ نبود. در اين‌ مدت‌ كه‌ آنجا بودم‌ چندين‌بار مورد بازپرسي‌ و انگشت‌نگاري‌ قرار گرفتم‌ و اذيت‌ و آزارهاي‌ روحي‌ و رواني‌ بسيار زيادي‌ كه‌ آقاي‌ بازپرس‌ بر من‌ وارد كرد تا اينكه‌ بالاخره‌ به‌ خواست‌ خداي‌ متعال‌ و التماس‌هاي‌ بيكران‌ روز آزادي‌ داشت‌ نزديك‌ مي‌شد.
ادامه‌ دارد...
====
دزدان‌ با طناب‌ و چاقو به‌ شكار رانندگان‌ مي‌رفتند

كرج‌، خبرنگار «اعتماد»: دو سارق‌ جوان‌ به‌عنوان‌ مسافر، سوار اتومبيل‌ها مي‌شدند و با انداختن‌ طناب‌ به‌ گردن‌ رانندگان‌، پول‌ها و خودروهاي‌ آنان‌ را به‌ سرقت‌ مي‌بردند.
اين‌ دو سارق‌ مسافرنما، در جريان‌ يك‌عمليات‌ ضربتي‌ توسط‌ كارآگاهان‌ دايره‌ يكم‌ آگاهي‌ كرج‌ شناسايي‌ و دستگير شدند.
يك‌ مرد ميانسال‌ كه‌ در چنگال‌ اين‌ دو سارق‌ گرفتار شده‌ بود در بازجويي‌ گفت‌: يك‌ روز طبق‌ معمول‌ در مسير ميدان‌ حصارك‌ به‌ كمال‌شهر كرج‌ مسافركشي‌ مي‌كردم‌ كه‌ ناگهان‌ دو مرد جوان‌ سراسيمه‌ و با حالتي‌ نگران‌ سر رسيدند و يكي‌ از آنها گفت‌ همسرش‌ بيمار است‌ و هرچه‌ سريع‌تر او را بايد به‌ بيمارستان‌ برساند و از من‌ خواست‌ تا به‌صورت‌ دربست‌ آنها را به‌ خانه‌شان‌ در گلدشت‌ ببرم‌ و همسرش‌ را به‌ بيمارستان‌ برسانم‌.
يكي‌ در صندلي‌ جلو و ديگري‌ در صندلي‌ عقب‌ نشست‌ و بعد از طي‌ مسافتي‌ نفر عقبي‌ خواست‌ تا نزديكي‌هاي‌ يك‌ باغ‌ بايستم‌ كه‌ ناگهان‌ طنابي‌ را بر گردنم‌ انداخت‌ و ديگري‌ چاقويي‌ را زير گلويم‌ گذاشت‌ و شروع‌ به‌ گشتن‌ جيب‌هايم‌ كرد و مبلغ‌ 170هزار تومان‌ پول‌ نقدي‌ را كه‌ از بانك‌ گرفته‌ بودم‌، برداشتند و مدام‌ تهديد مي‌كردند كه‌ اگر كوچك‌ترين‌ حركتي‌ نمايم‌ مرا مي‌كشند. بعد مرا از ماشين‌ بيرون‌ كشيدند و شروع‌ به‌ كتك‌ زدنم‌ كردند و پس‌ از آنكه‌ نيمه‌ بيهوش‌ بودم‌، رهايم‌ كردند و ماشينم‌ را بردند. بعد از گذشت‌ نيم‌ ساعت‌ به‌ هوش‌ آمدم‌، با تني‌ مجروح‌ خودم‌ را به‌ نزديكي‌هاي‌ ميدان‌ اصلي‌ رساندم‌ و يك‌ راننده‌ عبوري‌ مرا به‌ درمانگاهي‌ انتقال‌ داد. با اطلاعاتي‌ كه‌ اين‌ مرد در اختيار پليس‌ قرار داد، كارآگاهان‌ اقدام‌ به‌ چهره‌نگاري‌ از سارقان‌ فراري‌ كردند.
اكيپي‌ از كارآگاهان‌ دايره‌ يكم‌ به‌ سرپرستي‌ سرهنگ‌ علي‌ يوسفي‌ تحقيقات‌ گسترده‌يي‌ را در اين‌ زمينه‌ آغاز كردند تا اينكه‌ چند روز قبل‌ پليس‌ هنگام‌ گشت‌ در محدود پيشاهنگي‌ كرج‌ به‌ مردي‌ ظنين‌ شد كه‌ به‌ يكي‌ از سارقان‌ شباهت‌ داشت‌.
پليس‌ از او خواست‌ تا خود را تسليم‌ كند ولي‌ اين‌ مرد به‌ محص‌ ديدن‌ پليس‌ پا به‌ فرار گذاشت‌ تا اينكه‌ در پي‌ يك‌ عمليات‌ تعقيب‌ و گريز دستگير شد. اين‌ مرد 35 ساله‌ كه‌ «هاشم‌» نام‌ دارد در جريان‌ بازجويي‌ گفت‌: بخاطر اعتياد از محل‌ كارم‌ اخراج‌ شده‌ بودم‌ تا اينكه‌ بعد از گذشت‌ چند ماه‌، يكي‌ از دوستان‌ قديمي‌ام‌ به‌ نام‌ «سعيد» را ديدم‌ و با هم‌ خانه‌يي‌ را در گلدشت‌ اجاره‌ كرديم‌ و براي‌ گذران‌ زندگي‌ به‌ سرقت‌ ضبط‌ ماشين‌ها پرداختيم‌. مدتي‌ بعد سعيد به‌ من‌ پيشنهاد كرد در كمين‌ رانندگان‌ مسافركش‌ بنشينيم‌ و به‌ بهانه‌ اينكه‌ همسرمان‌ مريص‌ است‌ يا مريص‌ بدحالي‌ داريم‌ آنها را بطور دربستي‌ كرايه‌ كنيم‌ و در ميانه‌راه‌ با انداختن‌ طناب‌ بر گردن‌ رانندگان‌ و با تهديد چاقو، پول‌ها و اتومبيل‌هاي‌شان‌ را بدزديم‌. چندين‌بار به‌ اين‌ شيوه‌ رانندگان‌ را به‌ بيابان‌هاي‌ اطراف‌ كرج‌ كشانديم‌ و خودروهايشان‌ را به‌ سرقت‌ برديم‌.
با اعترافات‌ صريح‌ «هاشم‌»، پليس‌ موفق‌ شد سعيد را پريروز هنگامي‌ كه‌ قصد فرار از منزلش‌ را داشت‌ در پيشاهنگي‌ كرج‌ شناسايي‌ و دستگير كند. متهمان‌ دستگيرشده‌ از سوي‌ علي‌ بصيرنيا، بازپرس‌ شعبه‌ 9 دادسراي‌ عمومي‌ و انقلاب‌ كرج‌ با قرار وثيقه‌ 50ميليون‌ ريالي‌ روانه‌ زندان‌ رجايي‌ شهر كرج‌ شد.

=======

زن‌ جوان‌، طراح‌ نقشه‌ براي‌ دزدان‌ بود
گروه‌ حوادث‌: دو سارق‌ حرفه‌يي‌ با همدستي‌ يك‌ زن‌ جوان‌ به‌ يك‌ مطب‌ در خيابان‌ مطهري‌ تهران‌ رفتند و با تهديد قمه‌، مقدار زيادي‌ پول‌ و وسايل‌ پزشكي‌ را به‌سرقت‌ بردند. به‌ گزارش‌ خبرنگار ما، پزشك‌ عمومي‌ كه‌ با هجوم‌ دزدان‌ مسلح‌ روبرو شده‌ بود، به‌ اداره‌ آگاهي‌ تهران‌ رفت‌ و جريان‌ سرقت‌ را شرح‌ داد.
وي‌ گفت‌: ساعت‌ 9 شب‌ در مطب‌ بودم‌ كه‌ دو مرد و يك‌ زن‌ به‌عنوان‌ مريص‌ به‌ مطب‌ مراجعه‌ كردند، يكي‌ از آنها وارد اتاق‌ معاينه‌ شد و من‌ كه‌ مشغول‌ معاينه‌ او بودم‌ ناگهان‌ صداي‌ جيغ‌ منشي‌ام‌ را شنيدم‌ و وقتي‌ بيرون‌ رفتم‌ مرد جواني‌ با قمه‌ به‌ سوي‌ من‌ حمله‌ كرد، دست‌ و پايم‌ را بست‌ و در يكي‌ از اتاق‌ها زنداني‌ ام‌ كرد. دزدان‌، دو جوان‌ و يك‌ زن‌ بودند و پس‌ از برداشتن‌ مقدار زيادي‌ پول‌ و تعدادي‌ از وسايل‌ پزشكي‌، از مطب‌ فرار كردند.
من‌ به‌ زحمت‌ طناب‌ دست‌ و پاي‌ منشي‌ و خودم‌ را باز كردم‌ و حالا براي‌ اعلام‌ شكايت‌ به‌ اداره‌ آگاهي‌ آمده‌ام‌.
دكتر جوان‌ از طريق‌ چهره‌نگاري‌ در اداره‌ آگاهي‌، چهره‌ سارقان‌ را ترسيم‌ كرد و مشخص‌ شد كه‌ دو سارق‌ جوان‌، امير و رضا نام‌ دارند و از كيف‌قاپ‌هاي‌ حرفه‌يي‌ هستند كه‌ چندي‌ پيش‌ به‌ اتهام‌ سرقت‌ و كيف‌قاپي‌ از سوي‌ ماموران‌، دستگير و روانه‌ زندان‌ شده‌ بودند.
امير و رضا در بازجويي‌ اعتراف‌ كردند كه‌ در انجام‌ سرقت‌ها با زن‌ جواني‌ همدست‌ هستند كه‌ او نقشه‌هاي‌ سرقت‌ را طراحي‌ مي‌كند.
پس‌ از اعتراف‌ متهمان‌، ماموران‌ اين‌ زن‌ جوان‌ را هم‌ در منطقه‌ جنت‌آباد دستگير و بازداشت‌ كردند.

=======
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
حادثه:
کشف 103 کيلو هروئين از 3 قاچاقچي بين المللي در تهران
28خرداد - جام جم, ماموران گشت کلانتري 154 ، ساعت 2 بامداد روز گذشته با متوقف کردن يک دستگاه خودروي پيکان از داخل خودرو 103 کيلو هروئين کشف و ضبط کردند.

به گزارش خبرنگار جام جم ، در ساعت 2 بامداد روز گذشته ماموران کنتري 154 پس از ظنين شدن به 3 سرنشين يک دستگاه خودروي پيکان آن را متوقف کردند و زماني که مقصد آنها را پرسيدند هر 3 نفر گفتند صاحب يک رستوران هستند که براي کارگران يک کارخانه غذا حمل مي کنند و ظرف هاي يک بار مصرف را که با آلومينيوم بسته بندي شده بود به ماموران نشان دادند.

ماموران با بررسي موضوع متوجه شدند اين 3 نفر در پوشش حمل غذا ، مقادير قابل توجهي هروئين را در ظرفهاي يک بار مصرف حمل مي کنند.با دستگيري متهمان و انتقال آنها به کلانتري مشخص شد 103 کيلو هروئين در اين خودرو حمل مي شده است.پس از تحويل متهمان و مواد مخدر کشف شده به اداره مبارزه با مواد مخدر مشخص شد ، هر 3 متهم از قاچاقچيان بين المللي مواد مخدر هستند. تحقيق از متهمان ادامه دارد.

====
جايزه 650 هزار پوندي براي مبدع www
28خرداد-جام جم,مردي كه براي اولين بار در اينترنت (WWW) را ابداع كرد بالاخره قرار است مورد عنايت و توجه ويژه قرار گيرد و براي اين خدمت بزرگ مبلغي دريافت كند.
به گزارش آنانوا ، اگرچه دانشمندان زيادي در توسعه اينترنت نقش داشته اند اين «تيم برنرزلي» بود كه براي اولين بار ايده راه اندازي وب جهاني يا همان www را محقق كرد.

با اينحال وي نتوانست مانند بسياري ديگر از ابداع گران ديگر در عالم اينترنتي ميليونها دلار پول به جيب بزند و همواره گمنام باقي ماند. از اين رو قرار است بزرگترين جايزه علمي جهان ، معادل 650 هزار پوند موسوم به جايزه هزاره تكنولوژي از طرف بنياد جايزه تكنولوژي فنلاند به برنرز لي اهدا شود تا به اين وسيله از تلاش و نو آوري وي در عالم اينترنت قدرداني شود.
====
فوتبال نگاه كردن مرد مالزيايي به كتك خوردن او با كنترل تلويزيون ختم شد

28خرداد - جام جم, يك مرد بينواي مالزيايي كه مخفيانه از اتاق خارج شده بود و براي تماشاي مسابقه فوتبال انگليس و فرانسه پاي تلويزيون نشسته بود كتك مفصلي از زنش نوش جان كرد.

همسر اين مرد مالزيايي با متوجه شدن اينكه شوهرش در حال تماشاي تلويزيون است با استفاده از كنترل تلويزيون به شدت او مضروب كرد.سپس براي اطمينان از اينكه وي ديگر موفق به تماشاي مسابقات فوتبال يورو 2004 نمي شود كارت هوشمند دستگاه گيرنده را كه شوهرش از طريق آن مسابقات را تماشا مي كرد برداشت و در محل نامعلومي پنهان كرد.

زن مالزيايي معتقد است كه تماشاي فوتبال انهم در نيمه شب سبب مي شود تا شوهرش روز بعد نتواند به مسئوليت ها و ظايف اصلي خود برسد. با اينحال مرد عاشق فوتبال مي گويد:«علي رغم اينكه به وي قول داده است تماشاي فوتبال سبب خواب آلودگي و دير رفتن وي به سر كار نشود همسرش اجازه تماشاي تلويزيون را به وي نداده و او را با كنترل تلويزيون مضروب ساخته است».

=======
زلزله چهار ريشترى بم را لرزاند
28خرداد-ايرنا, زمين لرزه اى به بزرگي چهار ريشتر بعد از ظهر پنجشنبه شهرستان بم را لرزاند.
به گزارش شبکه هاى لرزه نگارى وابسته به مرکز لرزه نگارى کشورى موسسه ژئوفيزيک دانشگاه تهران ، اين زلزله در ساعت ۱۸ و۲۷ دقيقه و۲۳ ثانيه روز پنجشنبه حوالي شهرستان بم واقع در استان کرمان را لرزاند.

گزارشي از خسارات احتمالي اين زمين لرزه دريافت نشده است . روز پنجم دى ماه سال گذشته ، زمين لرزه اى به بزرگي ۳ / ۶ درجه در مقياس امواج دروني زمين (ريشتر) شهرستان بم در استان کرمان را در هم کوبيد که در نتيجه آن دهها هزار تن از مردم اين منطقه کشته و مجروح و يا بي خانمان شدند.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
دوربين دانماركي،ستاره ايتاليايي رابه دام انداخت


محروميت سه جلسه اى "فرانچسکو توتي " هافبک مشهور تيم ملي فوتبال ايتاليا، حاصل سماجت يک دوربين تلويزيوني دانمارکي است که در تمام ۹۰ دقيقه مسابقه ايتاليا - دانمارک ، به طور اختصاصي از توتي فيلمبردارى
مي کرد.
به گزارش خبرگزارى رويترز از لندن ، اتحاديه فوتبال اروپا (يوفا)، توتي را به جرم ارتکاب رفتار ناشايست در ديدار با دانمارک در چارچوب رقابتهاى يورو۲۰۰۴ پرتغال، از حضور در سه ديدار محروم کرد.
شايد او فکر مي کرد براحتي مي تواند از تنبيه آب دهان انداختن به صورت بازيکن حريف / کريستين پولسن / فرار کند اما فراموش کرده بود که بازيکن مشهورى است و ممکن است يک دوربين در تمام مدت به صورت اختصاصي فقط حرکات او را دنبال کند.
(دوربين - بازيکن ) نام دارد به بينندگان player-cam اين شيوه که خاص شبکه خود امکان مي دهد حرکات بازيکن محبوبشان را دنبال کنند. در ديدار ايتاليا - دانمارک نيز شبکه تلويزيوني دى آر دانمارک يک دوربين را به بازى توتي و پولسن اختصاص داده بود تا ببيند در جنگ بين اين دو در خط مياني زمين ، برترى با چه کسي خواهد بود.
"جوليا بونجورنو" وکيل توتي استفاده از سيستم پلير - کم را پهن کردن دام براى بازيکنان توصيف کرده و اظهارداشت : اگر هر بازيکني را۹۰ دقيقه تمام زير نظر بگيريد، بالاخره چيزى عليه او پيدا خواهيد کرد.
ساير بازيکنان تيم هاى حاضر در مسابقات جام ملت هاى اروپا۲۰۰۴ وضعيت مشابهي دارند يعني صاحبان حق پخش تلويزيوني رقابت ها، مجاز هستند که از دوربين هاى متعدد براى تصوير بردارى از تيم وطني خود استفاده
کنند. شايد اين از بخت بد توتي بوده که در صحنه اى قبل از گل به صورت بازيکن حريف آب دهان انداخته و اين صحنه ها توسط دوربين شکار شده است چون همواره بازيکنان نه چندان مشهور اين قبيل رفتارها را انجام داده و
از چشم داور و دوربين پنهان مي مانند. به هر حال، در صورت لغو نشدن اين مجازات ، توتي نمي تواند تيم خود را
در ديدار با سوئد، سه شنبه هفته آينده با بلغارستان و مرحله يک چهارم نهايي در صورت راهيابي ايتاليا به اين مرحله ، همراهي کند
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
نمايش يك فيلم پس از گذشت ۷۰ سال


براى نخستين بار در تاريخ سينماى كشور و پس از گذشت زمان نزديك به ۷۰ سال، فيلم «حاجى آقا آكتور سينما»، تنها فيلم داستانى صامتى كه از دوران اوليه فيلمسازى ايران باقى مانده است، به نمايش درمى‌آيد. به نوشته «شرق»، كامران ملكى، مشاور رسانه‌اى موزه سينما با اعلام اين خبر گفت: اين فيلم به شيوه نمايش فيلم‌هاى صامت در سال‌هاى دور سينماى كشورمان، همراه با موسيقى زنده در روز ۱۷ تيرماه و همزمان با دومين نمايشگاه فصلى موزه سينما كه به موضوع ارامنه در سينماى ايران اختصاص دارد، نمايش داده مى‌شود.



وى افزود: سرپرستى موسيقايى اين برنامه را لوريس چكناواريان، موسيقى‌دان برجسته ارمنى، به عهده دارد كه با تك‌نوازى پيانو توسط هنرمندى از ارمنستان اجرا خواهد شد.



«حاجى آقا آكتور سينما»، تنها فيلمى از آوانس اوهانيانس و تنها اثرى از دوران صامت تاريخ داستانى سينماى ايران است كه از گزند حوادث و گذر ايام جان سالم به در برده و هم‌اكنون نسخه‌هايى از آن در فيلمنامه ملى ايران نگهدارى مى‌شود. كپى قديمى اين فيلم در سال ۱۳۵۵ توسط جمال اميد ـ مديرعامل كنونى موزه سينما ـ نزد حبيب الله مراد پيدا شد و سپس در اختيار فيلمنامه ملى قرار گرفت، فيلمنامه اين فيلم نيز در سال ۱۳۷۹ توسط موزه سينما به مناسبت صدسالگى سينما به چاپ رسيده است.
 
بالا