برگزیده های پرشین تولز

خطرناک ترین محله های تهران کجاهاست؟

bill.goldberg

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2008
نوشته‌ها
255
لایک‌ها
6
در تهران کدام مناطق یا محله ها بسیار خطرناک:f34r: هستند؟
 

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
از چه نظر؟
مواد مخدر؟
زلزله؟
امنیت؟
فقر؟
چی؟
 

kkr129

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2008
نوشته‌ها
397
لایک‌ها
10
سن
35
محل سکونت
شیــــــــــــــــراز
والا من بچه شیرازم

اما خزانه + نازی آباد رو شنیدم محله های خطرناکین

البته من نمیدونما.

یه وقت جسارت نشه به دوستان تهرانی
 

rasoooli

Registered User
تاریخ عضویت
4 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,683
لایک‌ها
325
محل سکونت
تهران
والا من بچه شیرازم

اما خزانه + نازی آباد رو شنیدم محله های خطرناکین

البته من نمیدونما.

یه وقت جسارت نشه به دوستان تهرانی

ديگه اينهم از قسمتي از حقيقت تهرانه ديگه !

;)
 

Rex_Kamnia

Registered User
تاریخ عضویت
7 مارس 2009
نوشته‌ها
555
لایک‌ها
81
سن
23
والا من بچه شیرازم

اما خزانه + نازی آباد رو شنیدم محله های خطرناکین

البته من نمیدونما.

یه وقت جسارت نشه به دوستان تهرانی

خزانه ه اره دزد زیاد داره ولی نازی آباد منطقه ای بعضی مناطقش خب نیست ولی مناطقی هم داره مقل تختی بسیار منطقه خیلی خوبی
 

bill.goldberg

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2008
نوشته‌ها
255
لایک‌ها
6
از نظر مواد مخدر و خشونت
در کل محله هایی که هر کسی جرائت رفتش رو نداره
----------------------------------

محله های خطرناک شیراز هم نام ببر
 

bibal

Registered User
تاریخ عضویت
28 دسامبر 2004
نوشته‌ها
495
لایک‌ها
3
سن
37
محل سکونت
تهران
در مورد تگزاس حرف نمیزنیم که داریم در مورد تهران حرف میزنیم ...
محل های خطر ناک نداریم
ولی مناطق پائین مثل مسعودیه . 20 متری افسریه
شوش . یافت آباد . راه آهن
آمار فقر و خلاف بیشتر
خوب به نسبت همین آمار میزان خلافکار هم بالا تر میره

من یه بار تو مسعودیه تو ماشینم منتظر 1 نفر بودم
یکی اومد گفت آقا اینجا چی میخوای ... گفتم منتظر کسی هستم .
البته طرف قیافش خود اراضل بود ..
بعد گفت از اینجا برو اینجا محل ماست ( حالا من کنار خیابون بودم تو ماشین )
من هم توجه ایی نکردم و شیشه رو دادم بالا بعد طرف فکر کنم بهش برخورد
با دسته چاقو زد وسط کاپوت ماشین
من تا اومدم بیام پائین دیدم یه لشگر آدم از در و دیوار ریخت پائین ...

میگم همه جا خوب و بد داره ...
ولی بعضی جاها بد بیشتر داره ...
 

Rex_Kamnia

Registered User
تاریخ عضویت
7 مارس 2009
نوشته‌ها
555
لایک‌ها
81
سن
23
از نظر مواد مخدر و خشونت
در کل محله هایی که هر کسی جرائت رفتش رو نداره

معروف ترین منطقه پخش مواد مخدر تو تهران فلاح هست که هم قمه کشن هم مواد میفروشن ولی دیگه تگزاس نیست برادر من اونجا هم خیلی عادی بری توش متوجه نمیشی فقط 9 به بعد شب تردد نمیکنن چون ارازلش میان بیرون

ولی این هم اونجوری نیست که فکر کنی پاتو توش بزاری الان خفتت میکنن فقط اگه دنبال شر ومواد باشی تو اینجاها سریع تر بهش میرسی وگرنه با مردم عادی کاری ندارن تهران دیگه تا اون حد هم تگزاس نیت


در مورد تگزاس حرف نمیزنیم که داریم در مورد تهران حرف میزنیم ...
محل های خطر ناک نداریم
ولی مناطق پائین مثل مسعودیه . 20 متری افسریه
شوش . یافت آباد . راه آهن
آمار فقر و خلاف بیشتر
خوب به نسبت همین آمار میزان خلافکار هم بالا تر میره


من یه بار تو مسعودیه تو ماشینم منتظر 1 نفر بودم
یکی اومد گفت آقا اینجا چی میخوای ... گفتم منتظر کسی هستم .
البته طرف قیافش خود اراضل بود ..
بعد گفت از اینجا برو اینجا محل ماست ( حالا من کنار خیابون بودم تو ماشین )
من هم توجه ایی نکردم و شیشه رو دادم بالا بعد طرف فکر کنم بهش برخورد
با دسته چاقو زد وسط کاپوت ماشین
من تا اومدم بیام پائین دیدم یه لشگر آدم از در و دیوار ریخت پائین ...

میگم همه جا خوب و بد داره ...
ولی بعضی جاها بد بیشتر داره ...

اولا تا شما فقرچی حساب کنی ؟اگه به درامد زیر یه میلیون میگی فقر بله اون مناطق فقیرن ولی من کسای رو میشناسم که درامدشونم 300 تومن درماهه ولی با پس انداز وصرفه جوی جوری زندگی میکنن که خوش اند وکمبود ندارن
البته دیگه نمیتون سافرت دور ایران برن ماشین بنز سوار شن ولی اگه واقعا مناطق فقیر نشین میخواین ببینید تو تهران نیست مناطق فقیر نیشین واقعی تو سیستان بلوچستانن که معنای واقعی کلمه فقیرن وهیچی ندارن حتی اب اشامیدنی سالم

درضمن یافت آباد منطقش مشخص کن منطقه یافت آباد شرقی چون مرکز بازار مبل ایرانه بسیار جای شیک وخوبی از همه نظر امنیتشم خوبه ولی بقیه مناطق یافت آباد مخصوصا جای که بازار آهن ختم میشه چون حالت بیابون داره عقل حکم میکنه تنها تردد نکنید یا با ماشین برید یا چند نفری
 
Last edited:

bill.goldberg

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2008
نوشته‌ها
255
لایک‌ها
6
به آمار و ارقام داخلی نمیشه اعتماد کرد چون فاصله زیادی تا واقعیت داره
بهترین اطلاعات همون تجربه های شخصی است که مردم دارند می بینند مثل شما که نازی آباد فلاح و ... نام می برید

مثل تگزاس نیست منظورتون چیه؟
تگزاس فقط تلفظش به خلافکار می خوره


مولوی چطوره؟
 
Last edited:

123perspolis

Registered User
تاریخ عضویت
22 ژوئن 2006
نوشته‌ها
317
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران -
تهرن که جای بد نداره .
کلا شب ها مناطق پایین . پاتوق ارازل هاست مخصوصا پارک ها ..

قدیما خاک سفید بود که واقعا جایی خوفی بود. که واقعا چه روز چه شب پاتوق ارازل و اشرار بود.
 

bill.goldberg

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2008
نوشته‌ها
255
لایک‌ها
6
گزارش و عکس از محله های مخوف تهران!
سه شنبه گذشته رئیس شورای شهر در جلسه شورا از آنچه که در روزهای جمعه در مناطق اطراف بازار سنتی تهران دیده بود ابراز شرمساری کرد.
نزدیک ظهر بود که به بازار سنتی تهران رسیدیم. بازار تهران تعطیلی نمی شناسد.جمعه و شنبه ندارد. مثل همیشه خدا شلوغ است و پر رفت و آمد. تا به انتهای بازار برسی کلی حرف جور واجور می شنوی. این حرفها حکم آماده باش را برایت دارند. خرواری از اتفاقات بدی که رئیس شورای شهرهم جرات بیانش را ندارد. نباید هم داشته باشد. مگر من دارم؟ همین اول کار می فهمی که توصیه های چمران پر بیراه نبوده است. اینجا از هر کسی که سراغ خرابه های بازار را می گیری خیره نگاهت می کند و دلسوازنه می گوید: " شما آنجا نروی بهتر است. "

- چرا؟

- خطرناک است.

این را یکی از محلی ها می گوید. دیگری هم با او هم عقیده است. می گوید: " ما که بچه همین محلیم جرأت نداریم به آنجا نزدیک شویم. "

یکی از مردان محل که 45 ساله می زند و به گفته خودش از قدیمی های محل است می گوید: " یکی از محله های شرقی بازار که چسبیده به آن قرار دارد و به محله ... معروف است. "( ... چیه؟ به چی معروفه؟)

418722_orig.jpg


رفیقش حرفهایش را تائید می کند و به من هشدار می دهد که " یکی از خطرناک ترین محله های بازار همین منطقه ایست که شما می خواهی بروی. وقت میشه که عابران رو به زور داخل مخروبه ها می کشند و مورد آزار و اذیت قرار می دهند، طوری که دیگر کسی از محلی های منطقه جرأت رفت و آمد به آنجا را نمی کند. "

همین حرفها کافی است تا بیشتر کنجکاو شوی که در آنجا چه می گذرد. به رغم توصیه این فرد محلی به منطقه ممنوعه می رویم. در طول مسیر و میان کوچه پس کوچه های تنگ و باریک مردانی را می بینی که بیشتر غیر بومی و افغانی اند. مردانی خمیده و خسته که بی هدف در کوچه ها پرسه می زدند و انگار که منتظر چیزی یا کسی هستند و هر چه به غروب نزدیک تر می شود این انتظار نمود بیشتری پیدا می کند.

مردهای دژم و خاموش. مردهای مرموز و پر سئوال. مردهایی که برایت هر کدامشان علامت سئوالی هستند متحرک که مدام از سر کوچه سرک می کشیدند و با اشاره های چشمی که خاص خودشان است و تو چیزی از آن سر در نمی آوری به سمت دیگر کوچه می روند. می ترسی و هر قدمت ترسی است فرو خورده. گاه گاه خلوت خاموش کوچه را غرش چند موتورسوار که با سرعت بالا می رانند و صورت خود را با شال گردنهای تیره پوشانده اند، فرو می ریزد. موتور سوارها به آنها که کنار کوچه ایستاده اند به سرعت مطالبی را می گویند و می گذرند.

هر کوچه مملو از خانه های ویران شده ایست که در خرابی خاموش و تاریکش خمیده مردی می بینی داغان و پریشان که در میانه ای از دود و مصیبت و فلاکت گرفتار آمده است. مردان و زنان آفتاب سوخته ای که سالها آوارگی و در به دری از ظاهر در هم فرو ریخته شان پیداست.

یکی از آنها که شهرستانی است و این را می توانی از لهجه اش بفهمی می گوید: اینجا هرچی دلت بخواهد هست. ازهمه جور بنگ بگیر تا آدم مشنگ. یکیش خود من... آویزون آویزون...!

می خندد و خنده اش طعم گس فلاکت زده انسانی را دارد که تمام پولی را که از راه باربری بدست آورده خرج هناق می کند.

در کوچه پس کوچه های خرابه های پشت بازار تهران، مرگ جان آدمها را تجارت می کند. شیشه، کراک، حشیش، هروئین و صد جور دیگر مواد کوفتی و لعنتی متاع بازار مرگ است. تجارت خانه مرگ را اینجا خرابه های تاریک و مرموزی رقم می زند که در میان آنها می توانی جان آدمی را به ارزانترین ارقام خریداری کنی.

418638_orig.jpg


با نزدیک شدن خورشید به خط خاکستری افق به تعدادعابرها افزوده می شود و آنها را می بینی که در گروههای 2 نفره و 3 نفره در حالی که با چشمهایشان تمامی کوچه را می پاییدند و در صورتشان قطرات ریز عرق خودنمایی می کند می آیند و می روند و هر آمدن و رفتنی ترس تو را شدیدتر می کند.

قیافه ها ترسناک است. بهم ریخته و دژم. گاهی عبوس و اخم آلود گاهی خوشحال و شاد که برق قرمزی از چشمانشان بیرون می زند و ترس عجیبی توام با وحشت تو را مچاله می کند.

در میان آنها دیدن زن و دختری محلی با چهره های آفتاب سوخته که قیافه شان به کولیها می زند، تو را به پرسش وا می دارد. در دستانشان بسته ای می بینی مرموز. می خواهی از آنها سئوالی بپرسی که به چشم بر هم زدنی غیبشان می زند.

فروشنده ای دوره گرد که درکوچه مشرف به این محله، تنقلات می فروشد. فروشنده کاپشن مشکی چرک تاب خود را که از کثیفی به قهوه ای می زد تا صورت بالا کشیده است و زیر لب چیزی را زمزمه می کند. نزدیکتر که می شوی می شنوی که انگار می گوید: " از اینجا بروید! اینجا خطرناک است و جای خانمی مثل شما نیست. اینهایی که می بینی بیشترشان معتادند و در روزهای خلوت به اینجا می آیند و دسته جمعی مواد مخدر مصرف می کنند. "

418636_orig.jpg


دوره گرد ادامه می دهد که این جماعت خلافهای دیگری هم مرتکب می شوند که نمونه اش همین رفت و آمدهای مشکوک زنان کولی است .

درست نظیراتفاقی که دریکی ازخیابانهای اطراف بازارمی افتد و درآن هر روز صبح مردان معتاد و زنان کولی توسط گروههای پاکسازی بهزیستی و شهرداری جمع آوری و پراکنده می شوند و دوباره شب هنگام در مخروبه های تاریک و سرد که موشهای فاضلاب از دیوار های آن بالا و پایین می روند گرد هم می آیند و برای لحظه ای نشئه شدن وانجام شنیع ترین اعمال ممکن را به ارازنترین قیمتها تجربه می کنند.

این حرفها تو را بی اختیار به یاد حرفهای رئیس شورای شهر تهران می اندازد. همان حرفهایی که مهدی چمران درباره ناهنجاری های اجتماعی در اطراف بازار تهران گفته بود روزهای جمعه در اطراف بازار اتفاقاتی می افتد که من رویم نمی شود بگویم و این شایسته بازاری که محل تصمیم های بزرگ بوده، نیست.

حالا می فهمم که منظور مهندس از ناهنجاریهای اجتماعی اطراف بازار چیست. حالا می فهمم که چرا او تاکید داشت بر اینکه این نقاط عملا به مکانهایی برای پرسه معتادان و برخی ناهنجاریهای اجتماعی شده است.

تمام منازل مسکونی اینجا ویرانه است. طوریکه 10 خانه کنار هم طوری خراب شده که همه خانه ها به هم راه دارند و جز معتادان در این خانه ها ساکن نیستند

اگرچه تو این جماعت معتاد را به خاطر پیچ درپیچ بودن کوچه ها و طولانی بودن حیاط خانه های مخروبه کمتر می بینی و بیشتر عابران مردان معتادی هستند که در کوچه پرسه می زنند.

418720_orig.jpg


اینجا خرابه های بازار تهران است. جایی که هر چه در آن پیشتر می رویم هراسنان تر می شویم و برای احتیاط مجبوربودیم مدام به عقب برگردیم و صبر کنیم تا عابران از ما جلو بیفتند چون به گفته یکی از محلی ها ممکن بود ناگهان چند نفر بر سرت بریزند و خفتت کنند و راه فراری هم البته در میان این کوچه فرسوده نیست.

حالا دیگر به کوچه لرها رسیده ایم. تمام کوچه پر است از مردان و پسران جوانی که از خانه های مخروبه که درهایشان از زنگ زدگی به زحمت باز و بسته می شود بیرون می روند و یا داخل می شوند. چند تایی از آنها که کاپشن های بادی با اشکال عقرب و جمجمه پوشیده اند کنار در خانه ای مخروبه ایستاده و گپ می زدنند و دیگر نمی توانی پیشتر بروی. جماعت نشئه ای که روبرویت ایستاده با نگاه های دلهره آورشان بی هیچ کلامی می خواهند که تو هر چه زودتر محل را ترک کنی.

برای خبرنگاری چون من وعکاس همراهم چاره ای جز این نیست. گرچه می خواهیم قدمی دیگر به پیش برداریم که یکی از همان سورنگ به دستها به سویمان حمله ور می شد و چاره ای جز فرار نیست. تمام راهی را که آمده ایم به سرعتی باور نکردنی باز می گردیم و خوشحالیم از اینکه مهاجمان خمار و یا نشئه یارای دویدن ندارند وگرنه معلوم نبود که پایان این گزارش چگونه باید نوشته می شد. راستش من هم مثل مهندس چمران رویم نمی شود خیلی چیزها را که دیده ام بنویسم. من هم رویم نمی شود.
 
Last edited:

Rex_Kamnia

Registered User
تاریخ عضویت
7 مارس 2009
نوشته‌ها
555
لایک‌ها
81
سن
23
به آمار و ارقام داخلی نمیشه اعتماد کرد چون فاصله زیادی تا واقعیت داره
بهترین اطلاعات همون تجربه های شخصی است که مردم دارند می بینند مثل شما که نازی آباد فلاح و ... نام می برید

مثل تگزاس نیست منظورتون چیه؟
تگزاس فقط تلفظش به خلافکار می خوره


مولوی چطوره؟

مولوی بازارش خب شلوغه تو جاهای شلوغ هم دزد هست حتی مناطق بالا شهر
ولی خب اگه خواستید تاکسی سوار شید حتما فقط تاکسی های سمند زرد وسبز رو سوار بشید حتی تاکسی های پیکان که زرد سوار نشید چون بعضی هاشون جزور تاکسیرانی نیستن وخودشون الکی رفتن رنگ زرد وارم تاکسی رانی زدن
اولشم طی کنید چقدر قرار پول بدید چون ممکنه بعدا دبه کنن
درضمن از راننده تاکسی به کجای تهران هم از این منطقه خواستید برید برای دربست بیشتر از 5هزارتومن نپردازین چون زیادی گرون میگیرن اینام که گرون میگیرن میفهمم که پول همراتون زیاده ممکنه وسوسه بشن اگه تنها هستید همه جه چه مولوی چه زعفرانیه هرجا کنار خود راننده بشینید چون اگه بخواد کاری بکنه سریع متوجه میشید دوما از تمحل فشار در عقب راحت میشید وحتمال زدن جیبتون توسط بغل دستیتون کمتره

درمورد مناطق مسکونیشم خب سطح مالیشون پایینه امکانات طرفی شونم کمه کلا مردمش یکم زود جوش میارن بااین مناطق بحث نکنید اینقدر مشکلات زندگی دارن که حوصله سوال جواب کردن یه نفر ندارن
خوانداهاشون دوجورن
یه مدل بسیار ابرومن اروم وساکت که موقع رفت امد هم سرشون میندازن پایین میرن میان خیلی هم این که مردم درموردشون چی فکر میکنن براشون مهمه
مدل دومشون کلا مردم ازار وپر سروصدا معمولا هم اگه بهشون نگاه کنی بهت خیره میشن
حد وسط تقریبا ندارن
معمولا اگه بخواین از مغازه دارش خرید کنید بگه این قیمت جنسه بگید جای دیگه کمتر میدن میگه برو از همونجا بخر وکالا برمیداره از جلوتون اگه تخفیف میخواید بگید که حاجی یکم تخفیف بده اینجوری راحت تر بهتون تخفیف میدن تا بخوای ایراد بگیری یا بگین جای دیگه کمتره میدن

از من به ما نصیحت وقتی یه معتاد بهتون گیر داد که بهش پول بدید هیچ وقت باهاش تند برخورد نکنید چون سریع عصبانی نیشن وبهتون حمله میکنن بعضی هاشونم ایدز دارن یا هپاتیت ممکنه تو حملشون زخمیتون کنن ومبتالا بشین
تو این مواقع فقط با ارامش بگید که پول همراهتون نیست حتی بد هم نگاه نکنید یا از دلسوزی چون سریعع متوجه میشن وواکنش نشون میدن بارامش بگید ندارین و حرکت کنید دور بشید

هر وقت دیدی کسی ارازل یا کلا تابلو اومد گیر الکی بهتون میده مثلا میگی اینجا چیکار داری چرا وایسدی داری بد ناه میکنی ...از این تیپ مسائل اصلا سعی نکنید طرف متقاعد کنید که بد نگاه نمیکرد ومنظوری نداشتید چون خیلی هاشون با دوستاشون شرط میبنده که الان میرم اون یارو میزنم ببینید چقدر زورم زیاده
در کل هدفشون از اول درگیری برای همین فقط بگید ببخشید ودور شید از محل اصلا بحث نکنید چون قصدشون درگیری که طرف بزنن خود نمایی کنن تو این مواقع هم قمه وخنجر وکینک بوکس اینا همراهشونه ونارکارتون میکنن
 

Rex_Kamnia

Registered User
تاریخ عضویت
7 مارس 2009
نوشته‌ها
555
لایک‌ها
81
سن
23
گزارش و عکس از محله های مخوف تهران!
سه شنبه گذشته رئیس شورای شهر در جلسه شورا از آنچه که در روزهای جمعه در مناطق اطراف بازار سنتی تهران دیده بود ابراز شرمساری کرد.
نزدیک ظهر بود که به بازار سنتی تهران رسیدیم. بازار تهران تعطیلی نمی شناسد.جمعه و شنبه ندارد. مثل همیشه خدا شلوغ است و پر رفت و آمد. تا به انتهای بازار برسی کلی حرف جور واجور می شنوی. این حرفها حکم آماده باش را برایت دارند. خرواری از اتفاقات بدی که رئیس شورای شهرهم جرات بیانش را ندارد. نباید هم داشته باشد. مگر من دارم؟ همین اول کار می فهمی که توصیه های چمران پر بیراه نبوده است. اینجا از هر کسی که سراغ خرابه های بازار را می گیری خیره نگاهت می کند و دلسوازنه می گوید: " شما آنجا نروی بهتر است. "

- چرا؟

- خطرناک است.

این را یکی از محلی ها می گوید. دیگری هم با او هم عقیده است. می گوید: " ما که بچه همین محلیم جرأت نداریم به آنجا نزدیک شویم. "

یکی از مردان محل که 45 ساله می زند و به گفته خودش از قدیمی های محل است می گوید: " یکی از محله های شرقی بازار که چسبیده به آن قرار دارد و به محله ... معروف است. "( ... چیه؟ به چی معروفه؟)

418722_orig.jpg


رفیقش حرفهایش را تائید می کند و به من هشدار می دهد که " یکی از خطرناک ترین محله های بازار همین منطقه ایست که شما می خواهی بروی. وقت میشه که عابران رو به زور داخل مخروبه ها می کشند و مورد آزار و اذیت قرار می دهند، طوری که دیگر کسی از محلی های منطقه جرأت رفت و آمد به آنجا را نمی کند. "

همین حرفها کافی است تا بیشتر کنجکاو شوی که در آنجا چه می گذرد. به رغم توصیه این فرد محلی به منطقه ممنوعه می رویم. در طول مسیر و میان کوچه پس کوچه های تنگ و باریک مردانی را می بینی که بیشتر غیر بومی و افغانی اند. مردانی خمیده و خسته که بی هدف در کوچه ها پرسه می زدند و انگار که منتظر چیزی یا کسی هستند و هر چه به غروب نزدیک تر می شود این انتظار نمود بیشتری پیدا می کند.

مردهای دژم و خاموش. مردهای مرموز و پر سئوال. مردهایی که برایت هر کدامشان علامت سئوالی هستند متحرک که مدام از سر کوچه سرک می کشیدند و با اشاره های چشمی که خاص خودشان است و تو چیزی از آن سر در نمی آوری به سمت دیگر کوچه می روند. می ترسی و هر قدمت ترسی است فرو خورده. گاه گاه خلوت خاموش کوچه را غرش چند موتورسوار که با سرعت بالا می رانند و صورت خود را با شال گردنهای تیره پوشانده اند، فرو می ریزد. موتور سوارها به آنها که کنار کوچه ایستاده اند به سرعت مطالبی را می گویند و می گذرند.

هر کوچه مملو از خانه های ویران شده ایست که در خرابی خاموش و تاریکش خمیده مردی می بینی داغان و پریشان که در میانه ای از دود و مصیبت و فلاکت گرفتار آمده است. مردان و زنان آفتاب سوخته ای که سالها آوارگی و در به دری از ظاهر در هم فرو ریخته شان پیداست.

یکی از آنها که شهرستانی است و این را می توانی از لهجه اش بفهمی می گوید: اینجا هرچی دلت بخواهد هست. ازهمه جور بنگ بگیر تا آدم مشنگ. یکیش خود من... آویزون آویزون...!

می خندد و خنده اش طعم گس فلاکت زده انسانی را دارد که تمام پولی را که از راه باربری بدست آورده خرج هناق می کند.

در کوچه پس کوچه های خرابه های پشت بازار تهران، مرگ جان آدمها را تجارت می کند. شیشه، کراک، حشیش، هروئین و صد جور دیگر مواد کوفتی و لعنتی متاع بازار مرگ است. تجارت خانه مرگ را اینجا خرابه های تاریک و مرموزی رقم می زند که در میان آنها می توانی جان آدمی را به ارزانترین ارقام خریداری کنی.

418638_orig.jpg


با نزدیک شدن خورشید به خط خاکستری افق به تعدادعابرها افزوده می شود و آنها را می بینی که در گروههای 2 نفره و 3 نفره در حالی که با چشمهایشان تمامی کوچه را می پاییدند و در صورتشان قطرات ریز عرق خودنمایی می کند می آیند و می روند و هر آمدن و رفتنی ترس تو را شدیدتر می کند.

قیافه ها ترسناک است. بهم ریخته و دژم. گاهی عبوس و اخم آلود گاهی خوشحال و شاد که برق قرمزی از چشمانشان بیرون می زند و ترس عجیبی توام با وحشت تو را مچاله می کند.

در میان آنها دیدن زن و دختری محلی با چهره های آفتاب سوخته که قیافه شان به کولیها می زند، تو را به پرسش وا می دارد. در دستانشان بسته ای می بینی مرموز. می خواهی از آنها سئوالی بپرسی که به چشم بر هم زدنی غیبشان می زند.

فروشنده ای دوره گرد که درکوچه مشرف به این محله، تنقلات می فروشد. فروشنده کاپشن مشکی چرک تاب خود را که از کثیفی به قهوه ای می زد تا صورت بالا کشیده است و زیر لب چیزی را زمزمه می کند. نزدیکتر که می شوی می شنوی که انگار می گوید: " از اینجا بروید! اینجا خطرناک است و جای خانمی مثل شما نیست. اینهایی که می بینی بیشترشان معتادند و در روزهای خلوت به اینجا می آیند و دسته جمعی مواد مخدر مصرف می کنند. "

418636_orig.jpg


دوره گرد ادامه می دهد که این جماعت خلافهای دیگری هم مرتکب می شوند که نمونه اش همین رفت و آمدهای مشکوک زنان کولی است .

درست نظیراتفاقی که دریکی ازخیابانهای اطراف بازارمی افتد و درآن هر روز صبح مردان معتاد و زنان کولی توسط گروههای پاکسازی بهزیستی و شهرداری جمع آوری و پراکنده می شوند و دوباره شب هنگام در مخروبه های تاریک و سرد که موشهای فاضلاب از دیوار های آن بالا و پایین می روند گرد هم می آیند و برای لحظه ای نشئه شدن وانجام شنیع ترین اعمال ممکن را به ارازنترین قیمتها تجربه می کنند.

این حرفها تو را بی اختیار به یاد حرفهای رئیس شورای شهر تهران می اندازد. همان حرفهایی که مهدی چمران درباره ناهنجاری های اجتماعی در اطراف بازار تهران گفته بود روزهای جمعه در اطراف بازار اتفاقاتی می افتد که من رویم نمی شود بگویم و این شایسته بازاری که محل تصمیم های بزرگ بوده، نیست.

حالا می فهمم که منظور مهندس از ناهنجاریهای اجتماعی اطراف بازار چیست. حالا می فهمم که چرا او تاکید داشت بر اینکه این نقاط عملا به مکانهایی برای پرسه معتادان و برخی ناهنجاریهای اجتماعی شده است.

تمام منازل مسکونی اینجا ویرانه است. طوریکه 10 خانه کنار هم طوری خراب شده که همه خانه ها به هم راه دارند و جز معتادان در این خانه ها ساکن نیستند

اگرچه تو این جماعت معتاد را به خاطر پیچ درپیچ بودن کوچه ها و طولانی بودن حیاط خانه های مخروبه کمتر می بینی و بیشتر عابران مردان معتادی هستند که در کوچه پرسه می زنند.

418720_orig.jpg


اینجا خرابه های بازار تهران است. جایی که هر چه در آن پیشتر می رویم هراسنان تر می شویم و برای احتیاط مجبوربودیم مدام به عقب برگردیم و صبر کنیم تا عابران از ما جلو بیفتند چون به گفته یکی از محلی ها ممکن بود ناگهان چند نفر بر سرت بریزند و خفتت کنند و راه فراری هم البته در میان این کوچه فرسوده نیست.

حالا دیگر به کوچه لرها رسیده ایم. تمام کوچه پر است از مردان و پسران جوانی که از خانه های مخروبه که درهایشان از زنگ زدگی به زحمت باز و بسته می شود بیرون می روند و یا داخل می شوند. چند تایی از آنها که کاپشن های بادی با اشکال عقرب و جمجمه پوشیده اند کنار در خانه ای مخروبه ایستاده و گپ می زدنند و دیگر نمی توانی پیشتر بروی. جماعت نشئه ای که روبرویت ایستاده با نگاه های دلهره آورشان بی هیچ کلامی می خواهند که تو هر چه زودتر محل را ترک کنی.

برای خبرنگاری چون من وعکاس همراهم چاره ای جز این نیست. گرچه می خواهیم قدمی دیگر به پیش برداریم که یکی از همان سورنگ به دستها به سویمان حمله ور می شد و چاره ای جز فرار نیست. تمام راهی را که آمده ایم به سرعتی باور نکردنی باز می گردیم و خوشحالیم از اینکه مهاجمان خمار و یا نشئه یارای دویدن ندارند وگرنه معلوم نبود که پایان این گزارش چگونه باید نوشته می شد. راستش من هم مثل مهندس چمران رویم نمی شود خیلی چیزها را که دیده ام بنویسم. من هم رویم نمی شود.
داداش حالا اینای که تو این خبرگزاری اومد دیگه خیلی نمادین
معتاددی که اونجوری افتاده یه گوشه واقعا نمادی اینجوری ها هم نیست
طرف روزی 8 9 بار مواد مصرف میکنه ولی اصلا مشخص نیست کارای خیلی سختی هم انجام میده پول هم خب درمیارن خوب هم میخوره خب هم مواد مصرف میکنه از قیافش نمیتونی تشخیص بدی این معتادی که اینای عکسشو انداختن دیگه اخرای عمرشه کسی که به این روز میفته خونه پر یه ماه زندس معمولا جزو اون ادم تنبلا که حس کار کردن هم ندارن که پول موادشونو در بیارن

راستی یادم یه مدت کارگرهای ساختمونی این افغانی ها خیلی پر کار بودن یعنی مزد کم میگرفتن خیلی هم بیشتر از کارگرای فارس وترک-لر- وکرد کار میکردن یه سریتحقیق کردم دیدم این وسط کار کردنشون قرص میخورن بعدا فهمیدم همون قرص اکس که میخورن که توهم بزنن بیشتر کار کنن که پول بیشتری برای خانوادشون بفرستن اون ور اب

راستی حرف کارگر ساختمونی شد اینم بگم بد نیست
کارگرای =افغانی خیلی خب کار میکنن کمتر غز میزنن ولی اگه به عنوان نگهاب نگهشون داری -اگه نصف شب بری سراغش میبینی که تو یه اتاق سه در چاهار متر ردیف دهتا ادم خوابیدن که نگهابانتون از هرکدوم دوسه تومن بابتش ازشون گرفته
ترک=خیلی تمیز کار میکنن ریخت وپاش مصالحشون کمتره ولی خیلی چای میخورن رو بدی ازت صبحونه ومیوه عصرونه هم میخوان
کرد=اگه اول که استخدام کنی بهشون بگی باید مصالح تو ساختمون ببری ولی وسط کار بگی یه دوتا بار از تو کامیون بیا خالی کن قر میزنن که قرارشون چیز دیگه بود یعنی همون که اول گفتی میخوان تاخر انجام بدن
لر=اکثرا بناهاشون خیلی بهتر از کارگراشونم ادم های بهتری هستد
فارس ها=چون معمولا خانوادهاشونم باخودشون تهران زندگی میکنن کمتر دنبال جیم فنگ زدن ومرخصی گرفتن هستن
 

Love_life

Registered User
تاریخ عضویت
10 فوریه 2010
نوشته‌ها
3,810
لایک‌ها
975
محل سکونت
دور نیست
الان خیلی آروم شدم ، بچه پایین هستم ، خیلی شر بودم ( یعنی حرف زور قبول نمی کردم ، الان هم همین طور هستم )
ولی یه محله تو عمرم فقط خیلی کف کردم ، اون هم لوله گاز پاسگاه نعمت آباد بود ، برای NGO کودکان بد سرپرست می رفتم ، یه سری دعوا بدجور کردم ! دیدم فایده نداره اینا تفریحشون دعواست !
فقط کافی بود سرتون رو تو اون محله بالا بیارید چشم تو چشم بشید تا بزنند تیکه پارتون کنند !
اون یه بار هم که دعوام شد ، زهر جشم گرفتم ازشون ولی دیدم فایده نداره اینا خیلی زیاد هستند و وحشی
 

Love_life

Registered User
تاریخ عضویت
10 فوریه 2010
نوشته‌ها
3,810
لایک‌ها
975
محل سکونت
دور نیست
در ضمن فلاح خلافش کم شده ! خاک سفید که حکومت خود مختار بود ! من به شخصه کم اوردم خاک سفید رو از نزدیک دیدم !
یافت آباد هم مناطق جنوبیش وضعش خرابه ، نازی آباد هم گنده هاش سوسول شدند ( غیر 2 3 تا محله )
دروازه غار هنوز لوتی توش پیدا می شه ،
مسعودیه هم معروف به محله گنده گوز هاست ( معذرت ) ، چون بچه هاش غریب کش بود معروف هستند ، بیرون محله هاشون مارمولک هستند ( همون طور که اون دوستمون خاطرش رو تعریف کرد )
 

HD-ArsenaL

Registered User
تاریخ عضویت
4 جولای 2010
نوشته‌ها
127
لایک‌ها
4
محل سکونت
اهواز
یه زمانی طرشت و خیابون هاشمی محله لات و لوتا بود دعوا بزن بزن تا دلت بخاد :دی
 

hojatshabani

Registered User
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2008
نوشته‌ها
1,371
لایک‌ها
146
محل سکونت
پس پوشت
بالا