برگزیده های پرشین تولز

زیباترین اشعار عاشقانه

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
یاد من باشد فردا حتماً
چای را دم بکنم
و در ایوان حیاط، سفره را پهن کنم
در جوار گل یاس
نان و چایی بخورم
ناز گل را بکشم حق به شب بو بدهم

بگذرم از سر تقصیر رفیق، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری
ببرد این دل ما را با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتماً
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم، مهلتی نیست
مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
سکوت را می پذيرم

اگر بدانم،

روزی با تو سخن خواهم گفت. . .

تيره بختی را می پذيرم

اگر بدانم ،

روزی چشمان تو را خواهم سرود. . .

مرگ را می پذيرم

اگر بدانم ،

روزی تو خواهی فهميد . . .

که دوستت دارم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اين دل اگر کم است بگو سر بياورم

يا امر کن که يک دل ديگر بياورم

خيلي خلاصه عرض کنم دوست دارمت

ديگر نشد عبارت بهتر بياورم

از کتف آشيانه اي ات با کمال ميل

بايد که چند جفت کبوتر بياورم

حتي اگر اجازه دهي سعي مي کنم

تا يا کريم هاي شناور بياورم

از هم فرو مپاش،براي بناي تو

بايد بلور چيني و مرمر بياورم

وقتي رسيده اين غزل نيم-سوز را

از کوه هاي خود خوريم در بياورم




سيد مهدي موسوي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اي كه مي پرسي نشان عشق چيست!
عشق چيزي جز ظهور مهر نيست
عشق يعني مهر بي چون و چرا ؛
عشق يعني كوشش بي ادعا
عشق يعني مهر بي اما اگر ؛
عشق يعني رفتن با پاي سر
عشق يعني دل تپيدن بهردوست ؛
عشق يعني جان من قربان اوست
عشق يعني خواندن از چشمان او ؛
حرفهاي دل بدون گفتگو
عشق يعني عاشق بي زحمتي ؛
عشق يعني بوسه بي شهوتي
عشق ، يار مهربان زندگي ؛
بادبان و نردبان زندگي.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اگر ماه بودم، بهرجا که بودم

سراغ تو را از خدا می گرفتم

وگر سنگ بودم، بهرجا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی، به صد ناز شاید

شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی، بهرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی !

"فریدون مشیری"
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
مثل سایه ی مثلثی در نیمه باز
روی زمین دراز کشیده ام
و به سقف دلتنگی هایم خیره نگاه میکنم
ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ
ﺩﻟـﻢ ﮔﺮﻓﺘــﻪ ﺍﺳـﺖ ﯾــﺎ ﺩﻟـﮕﯿــﺮﻡ
ﯾـﺎ ﺷﺎﯾـﺪ ﻫـﻢ ﺩﻟـﻢ ﮔﯿـﺮ ﺍﺳـﺖ
ﻧﻤــﯽ ﺩﺍﻧــﻢ …
ﺍﺻـﻼً ﻫﯿــﭻ ﻭﻗـﺖ ﻓــﺮﻕ ﺑﯿــﻦ ﺍﯾﻨــﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻔﻬـﻤﯿــﺪﻡ
ﻓﻘـﻂ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧـﻢ ﺩﻟـﻢ ﯾـﮏ ﺟـﻮﺭﯼ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ
ﺟــﻮﺭﯼ ﮐـﻪ ﻣﺜــﻞ ﻫﻤﯿــﺸـﻪ ﻧﯿــﺴـﺖ
ﺩﻟـﻢ ﮐـﻪ ﺍﯾﻨـﻄــﻮﺭ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ ، ﻏﺼـﻪ ﻫـﺎﯼ ﺧــﻮﺩﻡ ﮐـﻪ ﻫـﯿﭻ ،
ﻏﺼـﻪ ﯼ ﻫﻤــﻪ ﯼ ﺩﻧﯿــﺎ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ ﻏﺼـﻪ ﯼ ﻣـﻦ
ﺑﻌــﺪ ﺩﻟــﻢ ﺑـﺪﺟــﻮﺭ ﻏﺮﻭﺏ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ
Sepidar300
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
ﺩﺭﺩ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﯾﺪ
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﺸﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺮﻥ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﮐﺸﯿﺪﻥ
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ
ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺪﻥ …
ﻫﻤﯿﻨﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺸﻮﻧﻮ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰنند ﺧﻮﺑﻢ ، ﺧﻮﺑﯿﻢ …
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺑﻢ
ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭﯾﺪ؟
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
ﻣﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ
ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ …
ﯾﮏ ﻣﻼﻓﻪ ﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ …
ﺑﻪ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺷﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪﻡ …
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻋﮑﺴﻢ ﺑﻐﺾ ﻣﯽ ﮐنی
میبینی تمام سرگرمیهایت هست اما من نیستم
ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮیی:
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻟﻤ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
sepidar300
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بر ماسه ها نوشتم :

دریای هستی من

از عشق توست سرشار

این را به یاد بسپار.

بر ماسه ها نوشتی :

ای همزبان دیرین

این آرزوی پاکیست

اما به باد بسپار.

"فریدون مشیری"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
شــبا وقـــتی که بیــداری .. خــــــدا هـــم با تو بیداره

تا وقـــــتی که نــخوابی تو .. ازت چـــــش ور نمیداره
خـــدا می‌بـــینه حالــت رو .. خدا میـــدونه حسـت رو
از اون بالا میــــــــــاد پایین .. خدا مـــی‌گیره دستت رو
خدا میــــدونه تــــو قلبت .. چه اندازه تــــــو غم داری
خدا میـــدونه تــــــــــو دنیا .. چه چیزی رو تو کم داری
خدا نزدیک قلب توســـــت .. با یک آغــــــــوش وا کرده
نذار پلکاتــــو روی هم .. اگـــــه قلبت پـــــره درده
خدا رو میشه حسش کرد .. توی هر حالی که باشی
فقـــــــــط باید تو با یادش .. توی هر لحظه همراه شی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دوستم داشته باش
که تو را می خوانم، که تو را می خواهم.
دوستم داشته باش
که تويی در نگهم، تو نوايم هستی
دوستم داشته باش.
چون تو را می يابم، آســــــــمان فرش من است
رود ســـــــرمست من است.
من تو را می جويم، با سرانگشت دلم روح پر نقش تو را می پويم
شــــادم از اين پويش، مستم از اين خواهش.
آه اگر پلک زنم
نکند محو شوی!
آه اگر گريه کنم
نکند پردهء اشک، نقش زيبايت را اندکی تيره کند!
از رهی می ترسم، که تو همراه نباشی با من
از شبی در خوفم، که صدايت برود، دور شود از گوشم.
آه، آن شب نرسد
يا اگر خواست رسيد، من به آن شب نرسم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
کاش میشد عشق را تفسیر کرد

خواب چشمان ترا تعبیر کرد
کاش میشد در خراب آباد دل خانه احساس را تعمیر کرد
کاش میشد همچو باران بی دریغ لحظه های سبز را تقدیر کرد
کاش میشد عشق را با تمام وسعتش تکثیر کرد
کاش میشد اشک را تهدید کرد
مدت لبخند را تمدید کرد
کاش میشد از میان لحظه ها لحظه دیدار را نزدیک کرد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گل در بر و مي در كف و معشوق به كام است
سلطان جهانم به چنين روز غلام است
گو شمع مياريد در اين جمع كه امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است، وليكن
بي‌روي تو اي سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول ني و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر مياميز كه ما را
هر لحظه ز گيسوي تو خوش بوي مشام است
از چاشني قند مگو هيچ و ز شكر
زان رو كه مرا از لب شيرين تو كام است
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا كوي خرابات مقام است
از ننگ چه گويي كه مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسي كه مرا ننگ ز نام است
ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز
وان كس كه چو ما نيست در اين شهر كدام است
با محتسبم عيب مگوييد كه او نيز
پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است
حافظ منشين بي مي و معشوق زماني
كايام گل و ياسمن و عيد صيام است
 

imanbaraty

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2009
نوشته‌ها
442
لایک‌ها
136
محل سکونت
ایران
نـوايي نـوايي نـوايي نـوايي
الهـي نمانـد نشان از جـدايي
غمت در نهان خـانه دل نشيند
به نازي كه ليلي به محمل نشيند
خلد گر به پا خاري آسان برآيد
چه سازم به خاري كه بر دل نشيند
نـوايي نـوايي نـوايي نـوايي
الهـي نمانـد نشان ازجـدايي
به دنبال محمل سبك تر قدم زن
مبـادا غبـاري به محمل نشيند
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست مشكل نشيند
نـوايي نـوايي نـوايي نـوايي
الهـي نمانـد نشان از جـدايي
به دنبال محمل چنان زار گِريَم
كه از گريه ام ناقه در گِل نشيند
بنازم به بزم محبت كه آنجا
گدايـي به شاهـي مقابل نشيند
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
صبر تلخ شیرین می شود

وقتی که می دانم

می آیی

ثانیه ها را می چشم

غذای روحم

آهسته

آهسته

جا می افتد

شعله اشتیاق را زیاد نمی کنم

می سوزد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گفتند گلان چمن و بلبل صحرا
جمعند در اين محفل ما خار نيايد
چون خار شنيد اين سخن از آن گل رنگين
گفتا كه "قبلت" سخن از يار نيايد
 
بالا