برگزیده های پرشین تولز

شاهنامه فردوسي

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
در سال 1962 توسط سرگى اوماریان قسمتى از شاهنامه « سیاوش » ترجمه و در ایروان به چاپ رسیده است. او همچنین در سال 1964 « زال و روداب ه» در سال 1967 ،« رستم و سهراب» و در سال 1975 قسمت زیادى از شاهنامه را در 526 صفحه به چاپ رسانده است. در سال 1967 از طرف اودیس شاهسواریان كتابى با عنوان « شاهنامه و منابع ارمنى » در ایروان به چاپ رسیده كه در آنجا تقریبا اسامى نویسندگان ارمنى كه درباره شاهنامه نوشته‏اند آورده شده است. از شاعران و نویسندگان ارمنى مانند مسروپ تاقیادیان، رافى و زبانشناس مشهور هراچیا اجاریان مجموعه‏اى در سال 1942 در ایروان بچاپ رسیده است.

چنانچه گفته شد درباره فردوسى در ادبیات ارمنى مقالات و اشعار زیادى نوشته شده كه یكى از آنها سرود سراى بزرگى بنام سایت نووا كه در اوائل قرن 18 متولد و توسط سربازان آقا محمد خان در سال 1796 كشته شده است و در اشعار خود چندین مرتبه از شاهنامه، فردوسى، رستم و غیره نام برده است. اسامى دیگر شاعران به قرار زیر است:

یغیشه چارنتس ، نائیرى زادوریان ، سوقومون دارونتسى ، هوانس شیراز ، وستانیك ، ارام گارونه ، یغیا هایپیت


براى نمونه از اشعارى كه براى فردوسى سروده شده فقط دو بیت از شاعر نامى ارمنى یغیشه چارنتس ترجمه كرده در اینجا می آوریم:

كوشش تو بى‏شمارى از شاهان را طلاكوب كرده است، فردوسى، ولى نشد شاهى كه طلاكوب كند زندگى بى ‏مدد تو، فردوسى بزرگداشت گرم تو در وصف لشگركشیهاى پادشاهان طلاكوب نكرد، نه مرگ بیچاره تو و نه زندگى یتیمان.


یكى از شاعران ارمنى بنام استپانوس نظریان در سال 1849 جهت اخذ پایان ‏نامه دكتراى خود مطالعات عمیقى درباره شاهنامه فردوسى ارایه داده كه در ادبیات ارمنى و روسى جاى بسزایى دارد. در سال 1925 نقاش مشهور ارمنى بنام آندره سوروگین( درویش) شاهنامه فردوسى را بصورت مصور نقاشى كرده و براى این كار ده سال وقت خود را صرف نموده است. این نقاشیها در سال 1934 در تهران در نمایشگاه در معرض دید مردم گذارده شد و همچنین از آن نقاشیها در سال 1935 در شهرهاى بمبئى و كلكته هندوستان و در سال 1936 در وین اتریش نمایشگاهى ترتیب داده شده.

مگردیچ امین نیز كه در سالهاى 45- 1840 رئیس دانشگاه زاریان در مسكو بوده تحقیقاتى درباره شاهنامه بعمل آورده است و در آخر باید گفت كه یك جلد شاهنامه خطى كه در موزه هنرى متروپلیتن نیویورک وجود داشت مقاله‏اى با عنوان « معرفى یك شاهنامه خطى نفیس » به قلم نویسنده این سطور ( لئون میناسیان ) در مجله هنر و مردم در سال 1354 بچاپ رسیده.

همچنین درباره ترجمه شاهنامه در همان مجله ( آبان و آذر 1355) چند سطرى نوشته شده و نمونه‏اى از چاپ آنها به زبان ارمنى آورده شده است. آنچه در این چند سطر كوتاه گفته شد فقط عنوان نوشته‏ها و اسامى نویسندگان بود اگر بخواهیم وارد بحث و تفسیر و تحلیل آنها شویم در آن هنگام لازم است چندین جلد كتاب نوشته شود.

این نتیجه را باید گرفت كه فردوسى و شاهنامه او در ادبیات ارمنى جاى و مقام بزرگى دارد كه با چند صفحه و یا چند سخنرانى نمى‏شود آنرا چنانكه لازم و شایسته آن است ارائه داد.

فردوسى بهترین راه را با شاهنامه خود به مردم ایران نشان داده است كه باید سرمشق جوانان و دلیران ایران زمین گردد.
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
با اجازه ى بهروز جان و جاويد ايران عزيز، مطلب مربوط به "پزشکى در شاهنامه" را هم به اين تاپيک منتقل کردم تا در کنار ساير مطالب قرار گيرد ^_^


در لينک زير هم شاهنامه را به طور کامل و آنلاين در دسترس داريد و نيز مى‌توانيد در آن جستجو نماييد. از مزيت هاى اين سايت فقط نوشتارى بودن آن است که باعث مى شود صفحات خيلى سريع لود شده و آماده ى استفاده گردند:

http://shahnameh.recent.ir/default.aspx?browse
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
با اجازه ى بهروز جان و جاويد ايران عزيز، مطلب مربوط به "پزشکى در شاهنامه" را هم به اين تاپيک منتقل کردم تا در کنار ساير مطالب قرار گيرد ^_^
//

بانو پرشیانا، جای این مطلب در اینجا خالی بود و خودم هم فراموش کرده بودم که این مطلب را نیز اضافه کنم که شما زحمت آنرا کشیدید.

بسیار سپاسگذارم.
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
خواهش مى‌کنم استاد عزيز ^_^
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
شاهنامه فردوسی هم از نظر کمیت هم از جهت کیفیت بزرگترین اثر ادبیات و نظم فارسی است وه می توان گفت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است و اگر در راه احتیاط قدم نزنیم، می توان گفت که شاهنامه بزرگ ترین یادگار ادبی نوع بشر است .

تاریخ ملی ایرانیان


نخستین منت بزرگی که فردوسی بر ما دارد احیا و ابقای تاریخ ملی ماست. هرچند جمع آوری این تاریخ را فردوسی نکرده و عمل او تنها این بوده است که کتابی را که پیش از او فراهم آمده بود به نظم آورده است ولی همین کافیست که او را زنده کننده آثار گذشته ایرانیان بشمار آورد. چنانکه خود او این نکته را متوجه بوده و فرموده است:

عجم زنده کردم بدین پارسی

و پس از شماره اسامی بزرگانی که نام آنها را ثبت جریده روزگار ساخته می فرماید :

چون عیسی من این مردگان را تمام .................. سراسر همه زنده کردم بنام
ایرانی بی شاهنامه: چرخ چنبر

اگر فردوسی، شاهنامه را نظم نکرده بود این روایات به حالت تاریخ بلعمی ( ترجمه و تلخیص تاریخ محمد بن جریرطبری) و نظایر آن در می آمد که از صد هزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده است و شکی نیست در اینکه اگر سخن دلنشین فردوسی نبود، وسیله ابقای تاریخ ایران همانا منحصر به کتابهای امثال مسعودی و حمزه بن حسن و ابوریحان می بود که همه به زبان عرب نوشته شده و بیشتر ایرانیان از فهم آن عاجزند.

شاهنامه فردوسی از بدو امر نزد فارسی زبانان چنان دلچسب واقع شده که عموما فریفته آن گردیده اند، هرکس خواندن می توانست، شاهنامه را می خواند و کسی که خواندن نمی دانست در مجالس شاهنامه خوانی برای شنیدن و تمتع یافتن از آن حاضر می شد.

کمتر ایرانی بود که آن داستانها را نداند و اشعار شاهنامه را از بر نخواند و بزرگان احیا شده فردوسی را نشناسد. اگر این امروز از این قبیل مجالس نمی بینیم و روایت آن اشعار را کمتر می شنویم، از آن است که شداید و بدبختی های عصر اخیر محور زندگانی ما را به کلی منحرف ساخته و به قول معروف چرخ ما را چنبر کرده است.

وظیفه هر ایرانی


وظیفه هر ایرانی است که نخست خود با شاهنامه مانوس شود، دوما هموطنان خود را به خواندن و دانستن این کتاب ترغیب نماید و اسباب آن را فراهم آورد.

فردوسی قباله و سند نجابت ملت ایران را تنظیم فرموده و همین کلمه ها ما را بی نیاز می کند از اینکه در توضیح مطلب و پافشاری در اثبات مقام فردوسی از این جهت به طول کلام بپردازیم...
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
وقایع تاریخی و اعتقاد به حقیقت

بی موقع نیست که جواب این اعتراض را بدهیم که : غالب روایاتی که فردوسی در شاهنامه نقل کرده عاری از حقیقت است یا مشوب بافسانه می باشد و در این صورت چگونه می تواند سند تاریخ ما محسوب شود؟

غافل نباید شد از اینکه مقصود از تاریخ چیست و فواید آن کدام است؟ البته در هر رشته از تحقیقات و معلومات حقیقت باید وجهه و مقصود باشد و خلاف حقیقت مایه گمراهی است اما در این مورد مخصوص، مطابق واقع بودن یا نبودن قضایا منظور نظر نیست، همه اقوام و ملل متمدن مبادی تاریخشان مجهول و آمیخته به افسانه است و هر اندازه سابقه ورودشان به تمدن قدیم تر باشد این کیفیت در نزد آنها قوی تر است، زیرا که در ازمنه باستانی تحریر و تدوین کتب و رسائل شایع و رایج نبود و وقایع و سوانحی که بر مردم وارد می شد فقط در حافظه اشخاص نقش می گرفت و سینه به سینه از اسلاف به اخلاف می رسید و ضعف حافظه یا قوت تخیل و غیرت و تعصب اشخاص، وقایع و قضایا را در ضمن انتقال روایات از متقدمین به متاخرین متبدل می ساخت و کم کم به صورت افسانه در می آورد، خاصه اینکه طبایع مردم عموما بر این است که درباره اشخاص یا اموری که در ذهن ایشان تاثیر عمیق می بخشد افسانه سرایی می کنند و بسا که به حقیقت آن افسانه ها معتقد و نسبت به آنها متعصب می شوند.

مایه اتحاد: یادگار گذشته


حاصل اینکه تاریخ باستانی کلیه اقوام و ملل افسانه مانند است، هر قومی برای اینکه میان افراد و دسته های مختلف او اتفاق و اتحاد و همدری و تعاون موجود باشد، جهت جامعه و وجه اشتراک لازم دارد و بهترین جهت جامعه در میان اقوام و ملل، اشتراک در یادگارهای گذشته است، اگرچه آن یادگارها حقیقت و واقعیت نداشته باشد. چه شرط اصلی آنست که مردم به حقیقت آنها معتقد باشند و

ایرانیان همواره معتقد بوده اند که پادشاهان عظیم الشان، مانند جمشید و فریدون و کیقباد و کیخسرو داشته و مردان نامی مانند کاوه و قارن و گیو و گودرز و رستم و اسفندیار میان ایشان بوده که جان و مال و عرض و ناموس اجدادشان را در مقابل دشمنان مشترک مانند ضحاک و افراسیاب وغیره محافظت نموده اند.

به عبارت پایانی

هر جماعتی که کاوه و رستم و گیو و بیژن و ایرج و منوچهر و کیخسرو و کیقباد و امثال آنان را از خود می دانستند ايرانی محسوب بودند و اين جهت جامعه، رشته اتصال و مايه اتحاد قوميت و مليت ايشان بوده است.

-------------------------------
به قلم محمدعلی فروغی
 

SoheilStar

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2005
نوشته‌ها
2,849
لایک‌ها
34
سن
40
محل سکونت
Karaj
با اجازه ى بهروز جان و جاويد ايران عزيز، مطلب مربوط به "پزشکى در شاهنامه" را هم به اين تاپيک منتقل کردم تا در کنار ساير مطالب قرار گيرد ^_^


در لينک زير هم شاهنامه را به طور کامل و آنلاين در دسترس داريد و نيز مى‌توانيد در آن جستجو نماييد. از مزيت هاى اين سايت فقط نوشتارى بودن آن است که باعث مى شود صفحات خيلى سريع لود شده و آماده ى استفاده گردند:

http://shahnameh.recent.ir/default.aspx?browse

پرشیانا جان این مطلبی که میگی "پزشکى در شاهنامه" که تو این تاپیک نیست؟ اگه هست پس من چرا نمیبینم؟
169.gif

جاوید ایران عزیز از زحمتی که کشیدی و این مطالب رو گذاشتی کمال تشکر را دارم:D
 

kakoo

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 می 2006
نوشته‌ها
217
لایک‌ها
1
دوستان عزيز؛

چندين سال پيش که برای دختر و خواهر زاده ام که از فرهنگ و خاک کشور دور هستند،
دست به هر کاری ميزدم تا علاوه بر سرگرم شدن، با کشور مادری و آداب و فرهنگ آن
آشنا شوند، گريزی هم به شاهنامه خوانی زدم ولی از آنرو که نه حافظه از بر کردن اشعار
من خوب است و نه صدای شش دانگی دارم، خودم هم از آن چندان لذت نبردم و بسنده کردم
به شرح قوانين فيزيک و شيمی به زبان ساده :)

نميدانم که در سالهای اخير، شاهنامه خوانی چه حالی داشته ولی اگر عزيزی دسترسی به
نوشته ها، نقاشيها و پرده ها، و فيلمهای در اين باره دارد، بسيار سپاس گزار خواهم
شد که با من و ديگر دوستان در ميان گذارد.

درود بر شما که نميگذاريد ويراث ايران به ورطه فراموشی سپرده شود.
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
پرشیانا جان این مطلبی که میگی "پزشکى در شاهنامه" که تو این تاپیک نیست؟ اگه هست پس من چرا نمیبینم؟
169.gif

جاوید ایران عزیز از زحمتی که کشیدی و این مطالب رو گذاشتی کمال تشکر را دارم:D

درود به شما سهیل جان و سپاس از محبت شما

دوست گرامیم نوشتار پزشکی در شاهنامه در پست شماره سه قرار گرفته است.

پیروز باشید :happy:
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
نميدانم که در سالهای اخير، شاهنامه خوانی چه حالی داشته ولی اگر عزيزی دسترسی به
نوشته ها، نقاشيها و پرده ها، و فيلمهای در اين باره دارد، بسيار سپاس گزار خواهم شد که با من و ديگر دوستان در ميان گذارد.

درود بر شما که نميگذاريد ويراث ايران به ورطه فراموشی سپرده شود.

درود به شما جناب kakoo گرامی و سپاس از شما

حضور شما عرض کنم بنده تعدادی عکس از شاهنامه در اختیار داشتم که آنها را برای شما و دیگر دوستان عزیز قرار می دهم که می توانید آنها را از این پیوند دریافت فرمایید.

نمونه هایی از عکس ها :

کشته شدن دیو سپید بدست رستم


کشته شدن دیو


رستم


رستم و سهراب


اسیر شدن خاقان چین



همچنین مطالبی را پیرامون سرایش شاهنامه ( مصراع افزوده، آهنگ گفتار، ایجاز، تحریف، گفتگو، توصیف، سجا، صدا، پاکی بیان، قافیه، ردیف، منابع و زبان شاهنامه ) به صورت فایل صوتی می توانید از این پیوند دانلود فرمایید.

شوربختانه هم اکنون مطالب دیگری در اختیار ندارم و چنانچه مورد تازه ای یافتم در اختیار دوستان قرار خواهم داد.

شاد باشید.
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
هفت ویژگی فردوسی بزرگ
نخست : هیچ شاعری به اندازه ی فردوسی در سرنوشت ملت و کشور خویش تاثیر پایدار بر جای ننهاده است.

دوم : فردوسی یگانه شاعری است که پس از هزار سال شهرت جهانی خود را حفظ کرده است.

سه : فردوسی یگانه شاعر جهان است که هر چند سال ترجمه اثرش به زبانهای زنده دنیا تجدید چاپ می شود.

چهار: در میان تمام شاعران جهان هیچ یک را نمی بابیم که همه عمر خود را از جوانی تا پیری صرف آفرینش تنها یک کتاب با آرمان انسانیت کرده باشد.

پنج : فردوسی وقتی اثر خود را پی افکند که ایران اسیر استیلای بیگانه بود و زبان رسمی محافل بالای اجتماع و مکاتبات دیوانی و تالیفات علمی به زبان بیگانه بود.

شش : زبان پارسی امروز با تحولات طبیعی هزارساله، هنوز دنباله زبان فردوسی است.

هفت : شاهنامه یگانه کتاب باستانی است که هنوز هم ایرانیان درس نخوانده آن را با رغبت می فهمند، در حالیکه متنهای دو قرن بعد از شاهنامه را درس خوانده های دانشکده های ادبیات هم به آسانی نمی فهمند.

برگرفته از مقاله ی محمد امین ریاحی


هویت ایرانی بر پایه ی شاهنامه
بارها گفته اند و گفته ایم که شاهنامه مهم ترین سند هویتی ایرانیان و آیینه ی تمام نمای فرهنگ و شکوه ایرانی است، با گزیده گویی می توان پایه های هویت ایرانی بر بنیان شاهنامه را چنین بر شمرد:

۱. خداباوری

ایرانیان از نخستین زینه ( مرحله )های پیدایش تمدنشان، خداپرست و یکتاپرست بوده اند، یعنی هیچ گاه بت پرست یا چندگانه پرست نبوده اند، در شاهنامه کم تر نامه، گفت و گو یا جستاری را می یابید که بدون نام ایزد آغاز شده باشد.

۲. خرد ورزی

خرد به معنای عقل مصلحت اندیش که برابر اشه زرتشتی به مفهوم بهترین راستی است و خرد ورزی از پایه های هویت ایرانی است، چنان که شاهنامه، این درس نامه ی خرد ایرانی هم با « به نام خداوند جان و خرد » آغاز می شود.

۳. دادگستری


داد و دهش در اندیشه ی ایرانی از بزرگ ترین نیکویی ها بوده است، چنان که فردوسی بزرگ درباره ی فریدون، یکی از بزرگ ترین و ارجمندترین شاهان شاهنامه، می فرماید:

فریدون فرخ فرشته نبود .................... ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این نیکویی .................... تو داد و دهش کن فریدون تویی

۴. نام آوری


نگاه داشت نام به مفهوم شرف و آبرو از دیگر پایه های هویت ایرانی است، چنانکه بهرام پور گودرز، کشته ی نام آوری اش می شود و رستم جهان پهلوان نیک بختی این جهانی و آن جهانی اش را با کشتن اسفندیار ( گستراننده ی دین بهی و نظرکرده ی اشو زرتشت ) فدای پاس داشت نامش می کند.

۵. شاد زیستن


ایرانیان باستان در سال بیش از ۱۵ جشن بزرگ ملی داشته اند و در همه حال می کوشیدند با بهره گیری درست و به آیین از آفریده های اهورا، با کنش خود او را سپاس گویند.

با نگاه به مقاله ای از دکتر منصور رستگار فسایی
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
شاهنامه فردودسی بزرگ و موسیقی
شاهنامه فردوسی، مجموعه ارزشمندی است که علاوه بر ادبیات فارسی می تواند در دیگر زمینه ها به عنوان مرجع مورد استفاده قرا گیرد، یکی از این زمینه ها موسیقی می باشد. از زاویه های گوناگونی در محدوده موسیقی می توان شاهنامه فردوسی را کالبد شکافی کرد که شاید جالب ترین آنها استخراج ادوات موسیقی و کاربرد آنها در زمان زندگی فردوسی بزرگ بوده است.

وجود و تکرار بسیار زیاد نام ادوات و اصطلاحات مربوط به موسیقی در شاهنامه بیانگر آشنایی کامل فرودسی با سازها و موسیقی زمان خود بوده است، فردوسی آنچنان با مهارت و استادی به توصیف موسیقی در جشن ها، مراسم سوگواری، نبردها و ... پرداخته که گویی او خوب می دانسته که از کدام ساز باید در کدام مراسم استفاده شود، به عنوان نمونه شاهنامه می تواند مرجع موثقی برای تشخیص و تحلیل وضعیت موسیقی در زمان سامانیان و بخصوص قبل از ورود اعراب به ایران مورد استفاده قرار گیرد.

مواردی چند از این اصطلاحات :

آوا یا آواز :


طبیعی ترین وسیله اجرای موسیقی خواندن آواز می باشد، در شاهنامه فردوسی آواز به معانی گوناگونی از جمله خوانندگی، آوازخوانی، ترانه، نوا، صدای ساز، همهمه و ... بکار برده شده است :

به چنگ اندرون خنجر آبگون .................... دهن پر ز آواز و دل پر ز خون

به آواز ایشان شهنشاه جام .................... ز باده تهی کرد و شد شاد کام

بخندید و آنگه فغان برکشید .................... طلایه چو آواز رستم شنید

نوازندگان موسیقی در میناتور ایران


بربت :

بربت سازی است با کاسه ای بزرگ و دسته کوتاه که در کشورهایی مانند ترکیه، عربستان و برخی کشورهای اروپایی از آن استفاده می شود، معمولا دو نام بربت و عود با یکدیگر بکار می روند اما واقعیت آن است که این دو ساز با هم تفاوت هایی دارند، بعنوان نمونه روی شکم عود از چوب و روی شکم بربت از پوست پوشیده شده است، روایتهای زیادی هست که نشان می دهد عود سازی است که اعراب از روی بربت ایرانی ساخته اند.

در شاهنامه از بربت به عنوان سازی که صدایی نافذ دارد و حزن انگیز است بیشتر استفاده شده است :

چو من دست کردم به بربت دراز .................... سرشکش ز دیده برون راند راز

چو نومید برگشت از آن بارگاه .................... ابا بربت آمد سوی باغ شاه

که برگیر بربت نوایی بزن .................... فغانی درافکن ابر جان من​

چنگ یا سنگ :

چنگ ( هارپ یا لیر ) که از دیرباز نقاشی های آن بر روی دیوارها و سنگ نبشته های تمدن های بابل و آشور وجود داشته است. نقش برجسته های دوران ساسانی در طاق بستان دو صحنه شکار که در آن عده ای در حال نواختن چنگ هستند را نمایش می دهد.

در شاهنامه از چنگ برای بزم ها استفاده می شود و اغلب نوازنده های آن را زنان تشکیل می دهند، نمونه های زیادی از این موارد را می توان در آثار مینیاتور ایرانی نیز مشاهده کرد که در آن زنان در حال نواختن چنگ هستند.

سراینده این غزل ساز کرد .................... دف و چنگ و نی را هم آواز کرد

از او شاد شد جان افراسیاب .................... می روشن آورد و چنگ رباب

زن چنگ زن، چنگ در برگرفت .................... نخستین خروش مغان برگرفت
موارد بسیار دیگری از جمله نای، تبیره، تنبور، جرس، دف، رباب، رود، کرنا، تبل، شیپور و ... نیز در شاهنامه نام برده شده است.
 

kakoo

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 می 2006
نوشته‌ها
217
لایک‌ها
1
درود به شما جناب kakoo گرامی و سپاس از شما

حضور شما عرض کنم بنده تعدادی عکس از شاهنامه در اختیار داشتم که آنها را برای شما و دیگر دوستان عزیز قرار می دهم که می توانید آنها را از این پیوند دریافت فرمایید.

همچنین مطالبی را پیرامون سرایش شاهنامه ( مصراع افزوده، آهنگ گفتار، ایجاز، تحریف، گفتگو، توصیف، سجا، صدا، پاکی بیان، قافیه، ردیف، منابع و زبان شاهنامه ) به صورت فایل صوتی می توانید از این پیوند دانلود فرمایید.

شوربختانه هم اکنون مطالب دیگری در اختیار ندارم و چنانچه مورد تازه ای یافتم در اختیار دوستان قرار خواهم داد.

شاد باشید.

دوست مهربان و دانا،

از عکس ها و آدرس سايتی که لطف فرموديد بسيار سپاس دارم.

همينطور که داشتم تورقی در ميان آن عکس ها ميکردم نکته ی خاطرم را جلب کرد. اشعار حافظ و ...
را وقتی به نستعليق مينويسيم، به رمانتيسم و ... در واقع می افزايم يا حداقل از آن کم نميکنيم
که در نتيجه خط و شعر دست در دست هم پيش ميروند. اما ديدن و خواندن اشعار فردوسی به
نستعليق قدری عجيبم نمود. اگر لاتين بود دوست داشتم که آنها را با خطی در مايه ghotic
بنويسم ولی در فارسی راستش بايد قدری بگردم اما مطمين هستم که نستعليق برای آن
مناسب نيست.

دوستدار شما
 

SoheilStar

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2005
نوشته‌ها
2,849
لایک‌ها
34
سن
40
محل سکونت
Karaj

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
سلام ^_^

درسته، اينجا نبود چون يک تاپيک مستقل بود که بعدا منتقل شد به اينجا تا در کنار ساير مطالب مربوط به شاهنامه قرار بگيره، و چون تاريخش قديمى‌تر از پست شما بود سهيل جان، قبل از اون قرار گرفت
wink.gif


حضور شما عرض کنم بنده تعدادی عکس از شاهنامه در اختیار داشتم که آنها را برای شما و دیگر دوستان عزیز قرار می دهم که می توانید آنها را از این پیوند دریافت فرمایید.
خيلى خوب بود، درست مثل مطالب مفيدتون، سپاسگذارم ^_^

.
 

banoo

Registered User
تاریخ عضویت
9 دسامبر 2005
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
0
هفت ویژگی فردوسی بزرگ
نخست : هیچ شاعری به اندازه ی فردوسی در سرنوشت ملت و کشور خویش تاثیر پایدار بر جای ننهاده است.

دوم : فردوسی یگانه شاعری است که پس از هزار سال شهرت جهانی خود را حفظ کرده است.

سه : فردوسی یگانه شاعر جهان است که هر چند سال ترجمه اثرش به زبانهای زنده دنیا تجدید چاپ می شود.

چهار: در میان تمام شاعران جهان هیچ یک را نمی بابیم که همه عمر خود را از جوانی تا پیری صرف آفرینش تنها یک کتاب با آرمان انسانیت کرده باشد.

پنج : فردوسی وقتی اثر خود را پی افکند که ایران اسیر استیلای بیگانه بود و زبان رسمی محافل بالای اجتماع و مکاتبات دیوانی و تالیفات علمی به زبان بیگانه بود.

شش : زبان پارسی امروز با تحولات طبیعی هزارساله، هنوز دنباله زبان فردوسی است.

هفت : شاهنامه یگانه کتاب باستانی است که هنوز هم ایرانیان درس نخوانده آن را با رغبت می فهمند، در حالیکه متنهای دو قرن بعد از شاهنامه را درس خوانده های دانشکده های ادبیات هم به آسانی نمی فهمند.

برگرفته از مقاله ی محمد امین ریاحی

[/B]

ضمن تشکر از شما دوست گرامی و زحمتی که در گردآوری مطالب فوق برخویش هموار کردید...

به نظر من یکی از بارز ترین صفات شاعر ملی ما، نیالودن گوهر زبان فارسی به عبارات زشت و کلمات رکیک است ؛چه
؛زبان فارسی از قدیم الایام تا به حال جنبه تقدس داشته است.
به عنوان مثال ما کلمه ای نداریم که به وضوح بیان مکان قضای حاجت باشد و این زیبانگری فارسی را فردوسی به حد اعلا رعایت نموده است...

از مناعت طبع فردوسی همین بس که شاید یک دوم شاهنامه پند باشد ولی وی هیچگاه از زبان خود نقل نکرده است.
آگاهی فردوسی به علوم مختلف قبل و معاصر خود نیز جای بررسی بسیار دارد، به عقیده گذشتگان(بطلمیوسیان) زمین مرکز جهان بود و خورشید به دور آن می چرخید و این عقیده در ابتدای شاهنامه نیز منعکس گشته است....
( همی بر شد آتش، فرود آمد آب / همی گشت گرد زمین آفتاب )

از طرف دیگر وسعت دیدگاه و مباحثی که در شاهنامه پیش روی ماست به حدی است که اگر بدون تعصب هر شخص با هر سلیقه و میزان دانش به آن رجوع کند، دست خالی باز نخواهد گشت، خواه ملی باشد، خواه مذهبی، خواه آزاده ...

می توان گفت فردوسی استاد بزرگانی مثل سعدی بوده است،جایی خواندم سعدی مدتها می کوشید بیتی بسازد با این مضمون به سبک فردوسی :
خدا کشتی آنجا که خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد
و فردوسی به خواب وی می آید و می گوید اگر من می خواستم چنین می سرودم:
برد کشتی آنجا که خواهد خدای اگر جامه بر تن درد ناخدای

همان لغات اما صلابت زبان و تفاوت چیدن لغات آشکار است ...

تقلید سعدی در ابتدای بوستان از ابتدای شاهنامه نیز آشکار است:
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد (فردوسی)

به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین (سعدی)

که جان و خرد جایگاهی والاتر از سخن و زبان دارد.... (البته در بزرگی جایگاه سعدی خداوندگار غزل هیچگونه تردیدی نیست و تنها مثالی آوردیم...)

و به عنوان پیشنهاد برای دوستان و علاقمندان فردوسی بزرگ، مبحث ضرب المثلهای شاهنامه را مطرح می کنم که پرداختن به آن خالی از لطف نیست ... به عنوان گام اول،
فرستاده گفت کای خداوند رخش / به دشت آهوی ناگرفته مبخش

توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود

درختی که تلخ است اورا سرشت / گرش درنشانی به باغ بهشت
گر از جوی خلدش به هنگام آب / به پاش انگبین ریزی و مشک ناب
سرانجام گوهر به بار آورد / همان میوه تلخ بارآورد


و .......
 

kakoo

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 می 2006
نوشته‌ها
217
لایک‌ها
1
به نظر من یکی از بارز ترین صفات شاعر ملی ما، نیالودن گوهر زبان فارسی به عبارات زشت و کلمات رکیک است ؛چه
؛زبان فارسی از قدیم الایام تا به حال جنبه تقدس داشته است.
به عنوان مثال ما کلمه ای نداریم که به وضوح بیان مکان قضای حاجت باشد و این زیبانگری فارسی را فردوسی به حد اعلا رعایت نموده است...

دوست گرامی،

آنچه که نوشتيد، همه متين و درست ميباشد. آنچه که من مينويسم تنها به اين دليل است که موضوع
آنرا شما در يک جمله آورديد و من هم بخود گفتم شکييات خود را در آن باب ذکر کنم
باشد که قدری بيشتر در اين زبان مادری خويش کندوکاو کنيم.

ديگران هم گفته و نوشته اند و شما هم بخوبی با مثال آنرا بيان کرديد که زبان و نوشته های
فردوسی پاک است و بری از ناسزا و ...

امّا آيا اغراق نخواهد بود که آنرا به کل زبان جامعيت دهيم؟ حتما شما هم گاه گاه
افکار و انديشه هايی به ذهنتان ميرسد که بدلايل چندی نميتوانيد آنها را دنبال کنيد.
اين هم يکی از تحقيقاتی که شايسته است در خصوص زبان فارسی پيگيری شود ولی
نه دانش من برای آن کفايت دارد و نه به منابع لازم دسترسی.

شايد شعرهايی از مثنوی مولوی را خوانده ايد که در آن عفت کلام و حجب و حيا بکنار
گذاشته شده اند و حتما نوشته های ايرج ميرزا و شاملو و ... را نيز در نظرتان هست که
چهره ی ديگری از فارسی را نشان ميدهند. و هستند لغات بسياری که در افواه عام
ساليان سال بکار رفته اند و کتاب کوچه تنها بخشی از آنها را در خود جا داده است، لغاتی
که حتی در زبان های ديگر تا سالهای اخير معادلی نداشته اند!

غرض اينکه نبايد فراموش کرد که هر فرهنگ و زبانی:

!has a dark side

حتی اگر ما نشنيده باشيم يا نخواهيم به آن اعتراف کنيم.

و امّا آنچه که بعنوان يک پروژه دکترا در دانشکده ادبيات جای دارد که مورد تحقيق قرار
گيرد، مسئله ادبيات _قرمز_ است. همه زبان ها آنرا دارند و بسياری از تحقيق ها هم
در آن مورد انجام شده ولی شايد هنوز زمان آن نيست که ما آن کار را بکنيم!
کافيست هجويات و داستانهای مردمی و اصطلاحات عوام را نگاهی کنيم تا در يابيم که
اين مقوله چندان هم در فارسی مردم، نه فارسی دانشگاهی، کم نيست.

هيچگاه فراموش نميکنم وقتی کتابی از آل احمد ميخواندم که به اين عبارت برخوردم و هنوز که هنوز
است از آن روده بر ميشوم:
... مثل ؟؟؟؟ حلاجان ...

البته محبوب ترين لغتی که در فارسی ساخته شده، هنوز که هنوز است برای من:

pop corn = چس فيل

ميباشد :)

----------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن.:

ميبخشيد اگر پر بيراه شد. يک نکته ديگر هم که فراموشم شد مسئله لغات تابو، Taboo، ميباشد.
فکر ميکنم در يکی از کتب دکتر خانلری بود در خصوص زبان فارسی که ايشان به زيبای اين امر را
طرح کرده بودند و برای مثال آورده بودندی که در زبان ترکی، آذری، لغتی برای گرگ وجود ندارد
و آنچه که گرگ را به آن ميخوانند معنايی ديگر دارد که متاسفانه از خاطرم گريخته است.
اينکه در فارسی ما برای WC، معادلی نداريم نيز در آنجا بتفصيل شرح داده شده است.
در هر صورت به نظر حقير اين دليل نميشود که زبان فارسی را از آنچنان لغاتی بری بدانيم
يا بگوييم که فارسی زبانی است پاک و اينچنين و آنچنان.
 

banoo

Registered User
تاریخ عضویت
9 دسامبر 2005
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
0
دوست گرامی،

آنچه که نوشتيد، همه متين و درست ميباشد. آنچه که من مينويسم تنها به اين دليل است که موضوع
آنرا شما در يک جمله آورديد و من هم بخود گفتم شکييات خود را در آن باب ذکر کنم
باشد که قدری بيشتر در اين زبان مادری خويش کندوکاو کنيم.

ديگران هم گفته و نوشته اند و شما هم بخوبی با مثال آنرا بيان کرديد که زبان و نوشته های
فردوسی پاک است و بری از ناسزا و ...

امّا آيا اغراق نخواهد بود که آنرا به کل زبان جامعيت دهيم؟ حتما شما هم گاه گاه
افکار و انديشه هايی به ذهنتان ميرسد که بدلايل چندی نميتوانيد آنها را دنبال کنيد.
اين هم يکی از تحقيقاتی که شايسته است در خصوص زبان فارسی پيگيری شود ولی
نه دانش من برای آن کفايت دارد و نه به منابع لازم دسترسی.

شايد شعرهايی از مثنوی مولوی را خوانده ايد که در آن عفت کلام و حجب و حيا بکنار
گذاشته شده اند و حتما نوشته های ايرج ميرزا و شاملو و ... را نيز در نظرتان هست که
چهره ی ديگری از فارسی را نشان ميدهند. و هستند لغات بسياری که در افواه عام
ساليان سال بکار رفته اند و کتاب کوچه تنها بخشی از آنها را در خود جا داده است، لغاتی
که حتی در زبان های ديگر تا سالهای اخير معادلی نداشته اند!

غرض اينکه نبايد فراموش کرد که هر فرهنگ و زبانی:

!has a dark side

حتی اگر ما نشنيده باشيم يا نخواهيم به آن اعتراف کنيم.

و امّا آنچه که بعنوان يک پروژه دکترا در دانشکده ادبيات جای دارد که مورد تحقيق قرار
گيرد، مسئله ادبيات _قرمز_ است. همه زبان ها آنرا دارند و بسياری از تحقيق ها هم
در آن مورد انجام شده ولی شايد هنوز زمان آن نيست که ما آن کار را بکنيم!
کافيست هجويات و داستانهای مردمی و اصطلاحات عوام را نگاهی کنيم تا در يابيم که
اين مقوله چندان هم در فارسی مردم، نه فارسی دانشگاهی، کم نيست.

هيچگاه فراموش نميکنم وقتی کتابی از آل احمد ميخواندم که به اين عبارت برخوردم و هنوز که هنوز
است از آن روده بر ميشوم:
... مثل ؟؟؟؟ حلاجان ...

البته محبوب ترين لغتی که در فارسی ساخته شده، هنوز که هنوز است برای من:

pop corn = چس فيل

ميباشد
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن.:

ميبخشيد اگر پر بيراه شد. يک نکته ديگر هم که فراموشم شد مسئله لغات تابو، Taboo، ميباشد.
فکر ميکنم در يکی از کتب دکتر خانلری بود در خصوص زبان فارسی که ايشان به زيبای اين امر را
طرح کرده بودند و برای مثال آورده بودندی که در زبان ترکی، آذری، لغتی برای گرگ وجود ندارد
و آنچه که گرگ را به آن ميخوانند معنايی ديگر دارد که متاسفانه از خاطرم گريخته است.
اينکه در فارسی ما برای WC، معادلی نداريم نيز در آنجا بتفصيل شرح داده شده است.
در هر صورت به نظر حقير اين دليل نميشود که زبان فارسی را از آنچنان لغاتی بری بدانيم
يا بگوييم که فارسی زبانی است پاک و اينچنين و آنچنان.

دوست خوب، تشکر از اهمیتی که قایل شدید.

منظور شمارا می فهمم، اما قصدم بیانی متعصبانه و کور نبوده و نیست.
من از گوهر زبان گفتم، اصل و جوهره نه آنچه به کرات می شنویم در کوچه و بازار که این تنها، کاربرد زبان است نه اصل آن.

زرتشتیان را با این سه اصل همه می شناسیم: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک.
می توان نیک(نمود افکار نیک) به زبان آورد و نیکو سخن نگفت؟ زیباترین افکار در آراستگی به زیور کلام ماندگارترند. در یک جمله: گفتم اصل زبان پاک است، هنوز هم می گویم ...
اما که به کار می برد و چگونه.... الله اعلم ! تقدس که چه عرض کنم... باید گریست بر ویرانه های آنچه که فارسی می خوانیمش.

پیروز باشید.
 

kakoo

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 می 2006
نوشته‌ها
217
لایک‌ها
1
دوست خوب، تشکر از اهمیتی که قایل شدید.

منظور شمارا می فهمم، اما قصدم بیانی متعصبانه و کور نبوده و نیست.
من از گوهر زبان گفتم، اصل و جوهره نه آنچه به کرات می شنویم در کوچه و بازار که این تنها، کاربرد زبان است نه اصل آن.

زرتشتیان را با این سه اصل همه می شناسیم: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک.
می توان نیک(نمود افکار نیک) به زبان آورد و نیکو سخن نگفت؟ زیباترین افکار در آراستگی به زیور کلام ماندگارترند. در یک جمله: گفتم اصل زبان پاک است، هنوز هم می گویم ...
اما که به کار می برد و چگونه.... الله اعلم ! تقدس که چه عرض کنم... باید گریست بر ویرانه های آنچه که فارسی می خوانیمش.

پیروز باشید.

ابتدا خدمتتان عرض کنم که سوای هموطنانی که به محض ورود به جامعه ی چون آمريکا،
تمام فرهنگ خود را به يکباره می بازند و f-word نقل دهانشان ميشود، ما ايرانيان در کل
از ادب و نزاکت عمومی بسيار بيشتری نسبت به خيلی از ملل ديگر برخورداريم.
اما اين دليل نميشود که فراموش کنيم که زبان وسيله ايست که بکار های متفاوتی
می آيد و رکيک بودن و درشت بودن و تسخر زدن و e-r-o-t-i-c نيز از کاربردهای آن است و
من نميخواهم بگويم که آن قسمت دون تر است يا چيزی ديگر بلکه منظور من اين بود که اين
قسمتی از کاربردهای فارسی است که کمتر مدون شده گرچه هر روز استفاده ميشود،
گر چه مولوی به کرّات از نوعی از آن در داستانهايش استفاده کرده، که بسيار جای تامل
دارد نه تنها بجهت شناسايی بيشتر مولانا بلکه به جهت شناسايی اين جنبه از زبان فارسی در
طول تاريخ، باری به اين جنبه از فارسی بود که خواستم اشارتی کرده باشمی و اينکه چه خوب
بود که محققانی نيز به آن ميپرداختند همانطور که شاملو فرهنگ کوچه خيابان را
تدوين کرد و در آن بسياری از اين موارد آمده است.

با احترام فراوان برای شما دوست گرامی
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
دوست مهربان و دانا،

از عکس ها و آدرس سايتی که لطف فرموديد بسيار سپاس دارم.

خيلى خوب بود، درست مثل مطالب مفيدتون، سپاسگذارم ^_^

.

ضمن تشکر از شما دوست گرامی و زحمتی که در گردآوری مطالب فوق برخویش هموار کردید...

از محبت تمامی دوستان گرامی و نیز نوشتارها و نظرات ارزشمند شما گرامیان بسیار سپاسگذارم.
به نظر بنده پیرامون فردوسی بزرگ گفتنی ها بسیار می باشد و اهمیت شاهنامه نیز به قدری است که مقالات و نوشتارهای زیادی می توان درباره آن ارائه نمود.

در ضمن تعدادی دیگر از تصاویر قهوه خانه ای را برای دوستان گرامی قرار می دهم:

نبرد رستم


رفتن رستم به دژ کنگ


پرتاب سنگ به رستم در شکارگاه


اسیر شدن خاقان چین بدست رستم


آمدن تهمینه به نزد رستم


کنون گاه شادی و می خوردنست .................... نه هنگام اندیشه​ها کردنست​
 
بالا