شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

[sepidar300]

کاش بودند به گیــتی استــــوار و دیــــر پـــــای
دوستان در دوستی،چون دشمنان در دشمنی...
*رهی معیری*

 

[sepidar300]

کنار آشیانه تو آشیانه می کنم
فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم
کسی سوال می کند:
برای چه تو زنده ای؟
و من برای زندگی تورا بهانه می کنم

 

[ibest]

نشسته در دو چشم تو نگاه بی قرار من
بیا گره گشا گره گشا زکار من
کنون نگاه مست توست که می برد قرار من
بیا طبیب درد من همیشه غم گسار من

 

[ibest]

ای نازنین جواب معمای من تویی

تنها چراغ روشن شبهای من تویی

وقتی دلم گرفت از انبوه ابرها

احساس آفتابی دنیای من تویی

 

[ibest]

هرکه گردد پاک طینت ، محرم دلها شود

هرکه در خون صاف گردد ، قابل مینا شود

از دهان گل شنیدم بر سر بازار گفت

هر که با ناکس نشیند عاقبت رسوا شود !

 

[equinoxx]

قايقي خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از اين خاك غريب
كه در آن هيچ‌كسي نيست كه در بيشه ی عشق ..

 

[AMD.POWER]

آرزويم مردن در صداي تو بود
يا رفتن با صدايت
يا خاموش‌ شدن در صدايت
صداي تو چون باد گذشت
و من به دامن تاريکي
آويخته‌ام

بيژن جلالي

 

[AMD.POWER]

های بانو
شوخی نکن
چشم خسته ، بسته می شود
قلب خسته
می ایستد

کیکاووس یاکیده

 

[kyle]

در دیده عیان تو بودی و من غافل

در سینه نهان تو بودی و من غافل

از جمله جهان تو را عیان می جستم

خود جمله جهان تو بودی و من غافل

خواجه عبدالله انصاری

 

[kyle]

ملولم از هیاهوهای رنگی

ملول از این همه رومیِ زنگی

بلور باورم آخر ترک خورد

کنار این همه دلهای سنگی
بهمن رافعی

 

[kyle]

آنقدر شبیه تو شده ام

که هر روز

در حسرت دیدن خودم

به آینه زل می زنم

و هر بار ...

این تویی که تکرار می شوی!

 

[ibest]

ﺍﯼ ﺣﺴﻦ ﺗﻮ ﺟﻠﻮﻩ ﮔﺮ ﺯ ﺍﺳﻤﺎ ﻭ ﺻﻔﺎﺕ
<ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﻧﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﺘﻖ ﺍﻳﻦ ﺟﻠﻮﺍﺕ
ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﮑﺒﺮﻳﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺳﺪ
<ﻫﻴﻬﺎﺕ ﺍﺯﻳﻦ ﺧﻴﺎﻝ ﻓﺎﺳﺪ ﻫﻴﻬﺎﺕ
فروغ فرخزاد

 

[ibest]

ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﺻﺒﯽ ﮐﺮﺩ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﭘﺴﺘﺖ
<ﺍﻳﺎﻡ ﺷﺒﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﻏﻔﻠﺖ ﭘﺴﺘﺖ
ﭼﻮﻥ ﭘﻴﺮ ﺷﺪﯼ ﺭﻓﺖ ﻧﺸﺎﻁ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ
<ﮐﯽ ﺻﻴﺪ ﮐﻨﺪ ﻣﺮﻍ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺷﺼﺘﺖ
فروغ فرخزاد

 

[ibest]

می دانم که گاهی نمی شود اما
سعی کن آنگونه که می خواهی زندگی کنی !
روحت را رها کن
قالب ها نهایتا" از تــو ،
آجــر خواهند ساخت

 

[AMD.POWER]

ماندن یا نماندن
سئوال این نیست
آی که چشم های تو می گوید: بمان
می مانم
حتی اگر جهان را
بر شانه های خسته ی من
آوار کرده باشی...
حسین منزوی

 

[AMD.POWER]

من
خود خدايي بودم
تو را ساختم
چون به تماشايت نشستم
ويران شدم
شهاب مقربين

 

[ibest]

مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم

گفت كه سرمست نيي، رو كه از اين دست نيي
رفتم و سرمست شدم وز طرب آكنده شدم

گفت كه تو شمع شدي، قبله اين جمع شدي
جمع نيم، شمع نيم، دود پراكنده شدم

گفت كه شيخي و سري، پيشرو و راهبري
شيخ نيم، پيش نيم، امر تو را بنده شدم

 

[ibest]

عصری است غریب و آسمان دلگیر است
افسوس برای دل سپردن دیر است
هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت
عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است

 

[ibest]

سایه های من و تو دوراند از هم ، افسوس من از سایه ای بگسسته دلم می گیرد !

 

[equinoxx]

دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی پس مرگ چه ماند ز آدمی؟
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ ..