برگزیده های پرشین تولز

شعر براي مادر

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اگر افلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان.
به گاهواره مادر بسی خفت
سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان.
در آن سرایی که زن نیست،انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرد،مرده است روان
به هیچ مبحث و دیپاچه ای قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بوده رکن خانه هستی
که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان




پروين اعتصامي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دستهاي گرم تو
كودكان توامان آغوش خويش
سخن ها مي توانم گفت
غم نان اگر بگذارد.
نغمه در نغمه درافكنده
اي مسيح مادر، اي
خورشيد!
از مهرباني بي دريغ جانت
با چنگ تمامي ناپذير تو سرودها مي توانم كرد
غم نان اگر بگذارد.

شاعر احمد شاملو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
آسودگی از محنت ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادرم آغوش خود را باز کن

نوگلت ء طفلت ء جوانت ناز کن

این منم مادر که تالان آمدم

ناتوان از جور رندان آمدم

دیدی آخر مهربانی حاصلش جز غم نبود ؟!

شمع بودن ء سوختن ء راهش نبود؟!

مادرم دیدی که مردی نیست در میدان رزم !

روبهانند این ستمکاران بزم!

شوق پرواز و پریدن خواب بود

در قفس ماندن تکیدن باب بود

نوگلانت را در آغوشت بگیر

گرچه گردون کرده آنها را اسیر!

زندگی رنگش دگر یکرنگ نیست

با نبود مهربانی و صداقت آدمی دلتنگ نیست

آخر اندوه کدام از ماست در پیشانی ات

یا ستمهای چه زهاکیست در بی تابی ات؟

مادرم آغوش گرمت را به رویم باز کن

هرچه غم در سینه ات داری برایم ساز کن

این من و این قلب رنجور از ستم

می کنم تقدیم تو جانم که ارزانیست کم!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادرم! اي هميشگي بهار
اي قرار اي بهار ماندگار
اي شكوه شهر من
جاي جاي شعر من
كهنه و سپيد و نو
واژه واژه خط به خط
تك تكش فداي تو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
سرمشق تمام هستيم مادر من بود
استاد ازل قوت جان مادر من بود
انكس كه فنا كرد تمام هم خود را
از بهر بقاي پسرش مادر من بود
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
از تـو عاشقتـر در ايـن دنيـا نديــدم
از همــان روزي كــه يــزدان آفريــدم
بــس ملامتهــا كــه بهــر مــن كشيـدي
لحظـــه اي هـــم روي آسايـــش نديـدي
اي بسـا شبهـا كـه خــود بيدارمانــدي
بهـر مـن زيبـا تريـن افسانـه خوانـدي
قطــره قطــره شيـــره جانـــت مكيـدم
از تـو بـوده گـر بدينجـا مـن رسيــدم
مهـر تــو درسينــه ام جاريســت جـاري
عشـق تـو انــدر دلــم باقيســت باقـي
مــادرم عشـــق مـــن اي آرامـــش مـن
اي تمــام احتيـــاج و خواهـــش مـــن
مـن دعايـت مــي كنــم پاينــده باشـي
تـا ابـد اي شمـع جـان تابنــده باشـي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نام سلام تقدیمت میکنم
در دفتر دلم شعری مینویسم
سبزتر از بهار ساده تر از گل
و روشن تر از خورشید
خوشبوتر ازگل
در دفتر دلم شعری مینویسم که عظمت تو را حکایت کند
اینک در بهاری دیگر پننجره ی دلی را به باغ تو آغاز میکنم
عشق تو باشکوهتر از هر منظره ای است دوستی را در چه واژه ای میتوان جای داد
و با چه چیزی میتوان گفت
و به چه کسی نسبت داد
و چه چیز را دز دنیا میتوان گفت
« مــــــــــــــــــادر »
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تو را چه بنامم ای مادر،
تندیس عشق،گنجینه مهر،مظهر محبت؟........
ای عروس آفرینش که از گیسویت عصمت،از دیدگانت مهر،از مژگانت نور،از دستانت کرامت،از لبهایت سخن عشق می بارد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
وقتيکه من بزرگ شدم، شايد

معمار شوم

آنگاه

تمامي جهان را همچون بامي

بر فراز دستان تو

ستون خواهم کرد



وقتيکه من بزرگ شدم، شايد

پزشک شوم

آنگاه

با عطر تو

نوشدارويي خواهم ساخت

بر تمام دردهاي جهان

و آنگاه به سلامتي شان

با لب هاي تو

بر گونه هاي شادي تمام کودکان جهان

بوسه خواهم زد



وقتيکه من بزرگ شدم، شايد

يکروز با چتر گيسوان تو

از آسمان آرزوهايت

پروازي کنم بر آستان زمين

[زميني که پاي تو آنرا نگه داشته است ]

و آنگاه

خواهم دويد تا مرزهاي درونت

و در پنهانترين گوشه هاي جنگل سبز آغوش تو

پنهان خواهم شد



اکنون را که نام نهادي فصل کاشت

فردا که من بزرگ شدم

در زمان برداشت

مادرم، به تو قول مي دهم

من تو را دوست خواهم داشت


شعر از : فرهاد جاويدي، تهران، ۱۹۸۵
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
باتو پر آوازه شدم ، ای مونس دنیایم

با توبه اوج می رسم ،ای توگل خوش بویم


گر چه هجرت کرده امشب کمی بیمارم

چون به اندیشه ات می رسم ، چون گلی شادانم


در بهار عشق تو ، بهرت غزل می خوانم

چون تمام شعر من تقدیم تو باد ، مادرم


من تمام خواهشم ، در زندگی فقط تویی

تو تمام هستی ام ، آرزویم ، رویایم


تو فرشته خدایی ، که برای من طلوعی

چو به وقت ناامیدی ، مرهمی به روی دردم


مریم پاک و مقدس ، مادر خوب وعزیزم

همیشه جلوه وجودت ، هست تسلای وجودم


توسط: سلماز شجاعیان
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادر!

تو ای قصيده ی زندگی!

مادر!

تو ای بنای خوشبختی!

مادر!

تو ای کوه اميد!

مادر!

همه عشق

همه زندگی

چقدر سخی هستی تو

مث دريا

چقدر آبی هستی تو

مث رويا
م.رهايي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادرم

دستای گرمت

ياور احظه های تلخه

نگاهت

زينت اين دل تنگه

بمون برام

بخون برام

از زندگی

از زندگی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تاج از فرق فلک برداشن
تا ابد آن تاج برسر داشتن
روز در انواع نعمت های ناز
شب بتی چون ماه در برداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس عقدی بر ساغر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه مادر داشتن
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
چشمايم را مي بندم
ارام سرم را رو دامنت ميگذارم
ارام دستهايت را مي گيرم ومي بوسم
ارام ميگريم و اشك ميريزم
سرم را بالامي اورم
اماتونيستي مادر
چشمان گريانم را به قاب عكس اتاق ميدوزم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادر بی تو تنها وغریبم
اتاق خالیم بی توچه سرد
مادر، مادر خوب و قشنگم
بدون تو دل من پر درد
فضای خونه بی بویه تو هیچه
صدای تو هنوز اینجا می پیچه
مادر مادر
هنوزم تو دلم تموم قصه هات جوونه
خاله سوسکه دیگه، شعرآشتی مثل قدیما نمی خونه
مادر،مادر، شبا با صدای لالایی های تو خوابیدم
لالایی مادرم حالا نوبت توست،تو بخواب امیدم
مادر، مادر
مادر، مادر
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادران

نیمه شب
از ناله مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر می زد
زجا جستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور می امد
لحظه ای در بهت بنشتم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور می امد
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
ناله ان مرغ زخمی همچنان از دور می امد
لحظه هایی شهر سرشار از صدای ناله مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک در افلاک می پیچد
مانده بودم سخت در حیرت که ایا هیچ کاری می توانستم؟
اسمان هستی .خدا.شب. برگ ها چیزی نمی گفتند
اه در هر خانه این شهر
مادران با گریه می خفتند
دانستم
(فریدون مشیری)
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بنــــــــــــازم همت والاي مــــــــــادر
به قـــــــربان قـــــــد و بالاي مـــــادر
تن جـــــان و سر و پايم فــــــدا بـــــاد
بــــــــه راه صبر جـــــــانفرساي مادر
نمي رفتم به خــــواب راحت و خوش
نبــــــود از نغمه يي لالاي مـــــــــادر
فــروغش روشنايي بخش جانهــــاست
رخ همر جهـــــــــان آراي مــــــــادر
ادا نتوان كنـــــم حقش ,اگــــــــــر سر
بريزم همچــــــو زر در پـــــــاي مادر
به كودك , بـــــوي مادر مـي دهد جان
نگيرد دايه هـــــرگز, جاي مـــــــــادر
همه شب دـــــيده گان من , بــــــود باز
كه باشد انـــــدر آن , مـــــاواي مـــادر
لبم را بوسه ها مــــــــــــي زد شبانگاه
لب شيــــرين شكـــــــــر زاي مـــــادر
مي عشق و وفـــــا, دركــام من ريخت
بـــــود اين مستي از صهباي مـــــــادر
مــــــرا با شيره ي جان , پرورش داد
دل پر مهــــــــــــر و پرغــوغاي مادر
نخستين حـــــــرف را , او يـاد من داد
منم يك قطر ه از در پــــاي مـــــــــادر
گلـم با آب مهر ش , چـون عجين گشت
بـــــــه سر باشد مرا , سوداي مـــــادر
نبي فـــــــــرموده انــــــدر شــــان مادر
كــــــه جنت هست , زيـــــــر پاي مادر
از حسن نعیتی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
آسودگی از محنت ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مادرم آغوش خود را باز کن

نوگلت ء طفلت ء جوانت ناز کن

این منم مادر که تالان آمدم

ناتوان از جور رندان آمدم

دیدی آخر مهربانی حاصلش جز غم نبود ؟!

شمع بودن ء سوختن ء راهش نبود؟!

مادرم دیدی که مردی نیست در میدان رزم !

روبهانند این ستمکاران بزم!

شوق پرواز و پریدن خواب بود

در قفس ماندن تکیدن باب بود

نوگلانت را در آغوشت بگیر

گرچه گردون کرده آنها را اسیر!

زندگی رنگش دگر یکرنگ نیست

با نبود مهربانی و صداقت آدمی دلتنگ نیست

آخر اندوه کدام از ماست در پیشانی ات

یا ستمهای چه زهاکیست در بی تابی ات؟

مادرم آغوش گرمت را به رویم باز کن

هرچه غم در سینه ات داری برایم ساز کن

این من و این قلب رنجور از ستم

می کنم تقدیم تو جانم که ارزانیست کم!
 
بالا