• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شهیار قنبری - ترانه سرای نوین ایران زمین

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
با سلام خدمت دوستان عزیز
این تایپیک رو هم برای استاد ترانه سرایی ایران زمین جناب آقای شهیار قنبری ایجاد نمودم، تا بخشی از کارهای پر ثمرش رو اینجا به یادگار بگذارم.
باشد که مورد توجه قرار بگیرد .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
با سبزترین آبی ترین درودها...
در تهران به دنیا امده ام، هزار سال زیسته ام، اما هنوز و همچنان هفده ساله ام.
حرف که نه،زندگی ام شعر است و واژه بازی.
در میانه دهه شصت میلادی به بریتانیای نه چندان کبیر می روم.
اوج ترانه بیدار راش هادت می دهم.
همه را میبینم و یاد میگیرم، سال 1965 است.
نوجوانی من در موسیقی پاپ گره می خورد،سال 1968.
سال اعتراض به جنگ ویتنام.
در تظاهرات بزرگ لندن شرکت میکنم، همه را می بینم،همه را می خوانم، همه را می شنوم، دیگر تردید ندارم که شاعر خواهم شد. ترانه خواهم نوشت.
به ایران بر میگردم و در نشریه هفتگی می نویسم.
برای رادیو تهران،صبح های جمعه برنامه هایی به نام(آوای موسیقی) می سازم،در تلوزیون گوینده و ترانه نویس برنامه (زنگوله ها ) می شوم .
جایی برای کشف استعدادها ،صداهای نو .
در هجده سالگی با (ستاره ای ستاره) و (دیگه اشکم واسه من ناز میکنه)به ردای ترانه می رسم.
ترانه شناسنامه من می شود.
نوزده سالگی من: ترانه (قصه دو ماهی ) است ،سر آغاز ترانه نوین ایران زمین .
در بیستو پنج سالگی فیلم سینمایی(شام آخر)با بازی پرویز فنی زاده را می نویسم و کارگردانی میکنم. پیش از ان هم در فیلم (خانه خراب) کار نصرت کریمی بازی میکنم.
پیش از هجرت هم فیلم موزیکالی به نام(پاییز،ایستگاه آخر) برای تلوزیون می سازم که هیچگاه پخش نمی شود.
در کنار سیمین بهبهانی ،فریدون مشیری،یدالله رویایی و عماد خراسانی ،عضو انجمن شورای ترانه های روز رادیو ایران می شوم .
پیش از ترک وطن ،یک مجمعه شعر خوانی با نام (یک دهان آواز سرخ) منتشر میکنم.
یک مجموعه شعر و ترانه هم به نام (پیشمرگانه ها)یا (اگر همه شاعر بودند) با صدای خود در تهران ضبط و در پاریس به بازار می فرستم.
در این سالها دو کتاب منتشر میکنم:
درخت بی زمین- دریا در من
و شش آلبوم دیگر با صدای خودم: قدغن-سفرنامه-برهنگی-صدای درخت بی زمین-در مهر آباد
بیش از شش سال است که یک برنامه رادیویی به عنوان(قدغن ها )دارم
سفری تا بلندای زیبایی آفرینان ایران و جهان.
بیش از همیشه ترانه نوشته ام،نمایش های تلوزیونی و رادیویی ساخته ام.
کاری به نام غزلنمایش به روی صحنه برده ام.
سیزدهم آگست 1999 هم به عنوان شاعر- ترانه خوان ایرانی در جشنواره جاز سن خوزه که از مهمترین جشنواره های آمریکاست حضور می یابم و چند ترانه به فارسی-انگلیسی-فرانسوی میخوانم که تجربه درخشانی است و پنجره ای دیگر بر منظره های تماشایی تر.
و هنوز و همچنان:
شعر خوردن. شعر نوشیدن. شعر بوییدن. شعر گریستن. شعر خندیدن. شعر خوابیدن. و شعر نفس کشیدن ،تنها کسب وکار من است.

شهیار قنبری
سال 1378- 2000
در آرامش اقیانوس ارام
دور از خانه
سبز باشید، سبز و آفتابی .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
و اینک ترانه و شعرهای شهیار

قدغن

آبي دريا ، قدغن
شوق تماشا ، قدغن
عشق دو ماهي ، قدغن
با هم و تنها ، قدغن
براي عشق تازه ،
اجازه بي اجازه...
پچ پچ و نجوا ، قدغن
رقص سايه ها ، قدغن
كشف بوسه ي بي هوا
به وقت رويا ، قدغن
براي خواب تازه ،
اجازه بي اجازه...
در اين غربت خانگي
بگو هرچي بايد بگي
غزل بگو به سادگي
بگو ، زنده باد زندگي
براي شعر تازه ،
اجازه بي اجازه...
از تو نوشتن ، قدغن
گلايه كردن ، قدغن
عطر خوش زن ، قدغن
تو قدغن ، من قدغن
براي روز تازه ،
اجازه بي اجازه..
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41

حرف

گه سبزم ، اگه جنگل
اگه ماهی ، اگه دريا
اگه اسمم همه جا هست
روی لب ها تو كتابا
اگه رودم رودگنگم
مثل مريم اگه پاك
اگه نوری به صليبم
اگه گنجی زير خاك
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضی به مرگم

اگه پاكم مثل معبد
اگه عاشق مثل هندو
مثل بندر واسه قايق
واسه قايق مثل پارو
اگه عكس چهل ستونم
اگه شهری بی حصار
واسه آرش تير آخر
واسه جاده يه سوار
واسه تو قد یه برگم
پيش تو راضی به مرگم

اگه قيمتی ترين سنگ زمينم
توی تابستون دستای تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر كتابم
برای اسم تو چندتا دونه حرفم
اگه سيلم پيش تو قد يه قطره
اگه كوهم پيش تو قد يه سوزن
اگه تن پوش بلند هر درختم
پيش تو اندازهء دگمهء پيرهن
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضي به مرگم

اگه تلخی مثل نفرين
اگه تندی مثل رگبار
اگه زخمی ، زخم كهنه
بغض يك در رو به ديوار
اگه جام شوكرانی
تو عزيزی مثل آب
اگه ترسی، اگه وحشت
مثل مردن توی خواب
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضی به مرگم
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
پای گوش ماهی ها

عشق تابستانی، بوسه ی پنهانی
وعده ی ما فردا، پای گوش ماهی ها
پشت خواب مرداب، باغ خیس از مهتاب
ته آواز من، تیله های روشن
دخترك بیا نترسیم ، دخترك
بیا دریا رو بدزدیم ، دخترك
نگو نه ، نه ، نه ...

دم عطر لیمو، سر حرفی خوشبو
گوشه ی موجی دنج، دو قدم تا نارنج
لب داغ لاله، بغل چمخاله
زیر ابری ساده، غزلی افتاده
دخترك بیا نترسیم ، دخترك
بیا دریا رو بدزدیم ، دخترك
نگو نه ، نه ، نه ...


لب آهِ آهو ،آخر آلبالو
زیر چتری از یاس، پای كوه الماس
پای خیس پارو، وسط متل قو
آخر شهریور، هتل بابلسر
دخترك بیا نترسیم ، دخترك
بیا دریا رو بدزدیم ، دخترك

 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
دستها

به تو كه فكر می كنم ، از همیشه بهترم
وسط غربت آب ، صدفی ، شناورم
به تو كه فكر می كنم ، باغ خوش عسل منم
منجوق و پولك منم ، بهترین ململ منم
دستم و بگیر ، دستم و بگیر
تو رو كه می نویسم ، دست من خوشبو می شه
دسته ی نرگس می شه ، ناف صد آهو می شه
به تو كه فكر می كنم ، ساز خوش صدا منم
رقص یك پر در هوا ، رقص واژه ها منم
دستم و بگیر ، دستم و بگیر

انگار هفده ساله ام، صبح جمعه، سینما

سینما رادیو سیتی، جای رنگ پریده ها

فرصتی از جنس خواب، سفر پیاده رو

سایه های پشه بند، بهترین من و تو

دستم و بگیر، دستم و بگیر
به تو كه فكر می كنم ، گر می گیرم از خوشی
مثل یك رنگین كمون ، وسط جمعه كشی
دستم و بگیر تا بالم در بیاد،
كه تن من رقص جانانه می خواد،
رقص آزادی رنگ های قشنگ،
رقصی كه پدر بزرگ یادم نداد،
دستم و بگیر ، دستم و بگیر


 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
زنگوله ها و استودیو طنین



برگردان متن شنیداری به نوشتاری

تنظیم متن ، ویرایش و نگارش : مریم



*******

خانم ها آقایان این قدغن هاست.

امشب همان گونه که هفته ی گذشته قول دادیم به سراغ ترانه ی نوین می رویم و در آغاز به سراغ برنامه ی زنگوله ها ، برنامه ی تلویزیونی زنگوله ها، جای کشف استعدادها...

دهه ی شصت ، The Sixties

زیباترین انفجار رنگ و صدا ، واژه ، نور و سایه ، اوج پرواز ساز ، آواز .

جهان دارد پوست می اندازد . من ِ پانزده ساله خوشبخت ترین نوجوان کنجکاو جهانم که از خانه بیرون می زنم تا با رنگ ها و صداها آشنا شوم.

در خانه از این آتش بازی بزرگ خبری نیست. گرام تپازی هست و صفحه های چهل و پنج دور با صدای بزرگان جهان ، همه اما بی اجازه ....!

صداهای خانه گی هم لحظه ای را پُر می کنند ... ویگن هست و خدا نگه دارش، عروس دریا ، مهتاب و آرتوش و نفرینش و گروه های راک خانه گی ، اعجوبه ها ، جمشید علیمراد و یارانش، تک خال ها که بیش ترTribute Band خوبی بودند در حال و هوای The Rolling Stones با بهرام و بهرون دو برادر دوست داشتنی و هنرمند و سیامک سهامی نوازنده ی خوب و بهمن باشی گیتاریست خوبِ خوب...

و من، که از دومین سفر به قلب حادثه یعنی لندن شگفت انگیز برمی گردم ، همه ی این بچه های هنرمند را از نزدیک می شناسم ، در برنامه ی رادیویی ام آوای موسیقی از رادیو تهران، جمعه صبح ها به سراغ شان می روم و ترانه هایشان را پخش می کنم.

در هفته نامه ی جوانان هم صفحه های موسیقی دارم و از این گروه ها حرف می زنم.

تجربه ی لندن دهه ی شصت در حقیقت مرا می سازد.

لندن سال 1965 و لندن سال 1968 و بعد 1969 که از راه می رسد به خانه برمی گردم تا زنده گی حرفه ای را تجربه کنم.

دوباره شانس به سراغم می آید و با بچه های استودیو طنین آشنا می شوم ...یک حادثه ی خوش، خجسته ...یک اتفاق بزرگ.

در باب نخستین تجربه ی غربت ، نخستین سفرها به دهه ی شصت جادویی ، تا بخواهید در دومین کتاب ترانه و نیز در کتاب تاریخ ترانه ی نوین ایران و جهان سخن گفته ام که امیدوارم روزی نزدیک این کتاب ها منتشر شوند و به دست تان برسند.

از امشب اما بگذارید حادثه ی ترانه ی نوین ایران زمین را از زبان زیبایی آفرینان خانه گی که خود در ساختن و به دنیا آوردنش نقشی اساسی و حیاتی داشته اند ، بشنویم.

سال 68 را پشت سر گذاشته ایم. سال پر تب و تاب انقلاب دانشجویی در فرانسه، سال جنگ ویتنام ، سال اعتراض، اعتراض ، سال اوج ترانه ، سال بلوغ هنر هفتم و سال اندوه و درد و زخم هم.

دو سال پیش از آن آنا آخماتوا شاعر بزرگ روس را ازدست دادیم و آندره برتون شاعر بزرگ فرانسوی، پاپ سوررئالیزم را هم .

آوریل 1966 سال ضبط شاهکار گروه بیتلز The Revolver

و باری ماه مارچ 1968 سال ترانه ی Lady Madonna

هفدهم همان ماه تظاهرات ضد ویتنام که من در آن تظاهرات شرکت می کنم. تظاهرات صلح آمیز سرانجام به خشونت می رسد . رو به روی سفارت آمریکا درگیری پلیس سواره **** و مردم.

سال ها بعد با خبر می شوم که آقای ویلیام جفرسن کلینتن دانشجوی آمریکایی نیز یکی از رهبران این تظاهرات بوده است.

سی و یکمین رئیس جمهوری آمریکا، آقای لیندن بی جانسن می گوید که دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری نیست.

Alexander Solzhenitsyn رُمان مهم دایره ی اول The First Circle را منتشر می کند.

Max Brod می میرد . اندیشمند و دوست بزرگ فرانتس کافکا که هوشیارانه آثار دوستش را نمی سوزاند و وصیت نامه ی او را زیر پا می گذارد.

جان اشتاین بک نویسنده ی بزرگ آمریکایی هم می میرد.

بیست و نهم آگست 1968 است و ترانه ی زیبای Hey Jude کار بیتلز جهان را فتح می کند. این اثر پر فروش ترین Single این گروه است.

یوری گاگارین نخستین فضانورد جهان هم می میرد.

و باری دسته ی موزیک گروهبان فلفلی در باشگاه تنهایان.

Sgt. Pepper's Lonely Hearts Club Band شاهکار همه ی زمان ها کار گروه بیتلز به دنیا می آید.



سال 1968

سال شورش ضد کمونیستی در لهستان.

سال انتشار شاهکاری از کارلوس کاستاندا ... درس های دُن خوان .

سالی که مارتین لوترکینگ در مِمفیس به قتل می رسد.

سالی که اعتیاد بیداد می کند. ماموران مبارزه با مواد مخدر بریتانیا محموله یی از LSD را به ارزش یک میلیون پوند انگلیس کشف می کنند.

شورش دانشجویان فرانسه. دانشگاه سوربون بسته می شود .

ارتش سرخ شوروی به مرز چک اسلواکی می رسد.

سی ام ماه مه ، ژنرال دُگل در برابر شورشیان می ایستد و مجلس ملی را منحل می کند تا انتخابات تازه برگزار شود.

سوم جون 1968 تیراندازی به جانب اندی وارهول زیبایی آفرین آمریکایی در نیویورک.

بابی کِنِدی به قتل می رسد در لس آنجلس

باری جهان غریبی است.

پیش از این هم کودتای سرهنگ های یونان را دیده ایم و خبر قتل چه گوارا ی انقلابی را در بولیوی شنیده ایم.

برتراند راسل فیلسوف بزرگ انگلیسی دادگاهی تاریخی برپا می کند تا جنگ بزرگ ویتنام و جنگ جویانش را محاکمه کند.



سال 1967 در خانه

محمد رضا شاه پهلوی تاج گذاری می کند.

کاخ گلستان موزه ی ملی می شود.

سهراب سپهری مجموعه ی حجم سبز را منتشر می کند.از جلال آل احمد نفرین زمین منتشر می شود و از ابراهیم گلستان جوی و دیوار و تشنه .از یدالله رویایی دلتنگی ها .

غلام رضا تختی به سال 1967 می میرد.



1346 خورشیدی

در انگلیس میکل آنجلو آنتونیونی فیلم آگراندیسمان را می سازد Blow Up. در لندن می گفتند به سیاهی لشکر ها هم سر صحنه سیگار علف تعارف می کردند.

فیلم ساز با ارزش ایتالیایی پونته کوروُ فیلم نبرد الجزایر را می سازد.

آستوریاس به جایزه ی نوبل می رسد.



سال 68 در خانه

درهای آرامگاه فردوسی به روی مردم باز می شود.

صمد بهرنگی در رودخانه ی ارس می میرد.

از غلام حسین ساعدی ترس و لرز و از نیما شهر شب ، شهر صبح منتشر می شود.

داوود ملاپور فیلم شوهر آهو خانم را می سازد.

بیژن مفید در تالار دانشگاه پهلوی شیراز به هنگام برپایی جشن هنر شیراز شهر قصه را اجرا می کند.

انتشار دفترهای زمانه و آرش.

شب های شعر خوانی، هفته ی شعر و هنر خوشه.

سال 1969 است و من به خانه برمی گردم

سال 1348 است. یک سال پیش از تولد قصه ی دو ماهی.

عبدالحسین سپنتا که سینمای سخنگوی ایران را به دنیا می آورد ، می میرد.

تالار قندریز گروه هنری تشکیل می دهد.

بیانیه ی شعر حجم در تهران منتشر می شود.

جلال آل احمد در اَسالم می میرد.

نمایش ماه و پلنگ بیژن مفید در جشن هنر شیراز اجرا می شود.

داریوش مهرجویی پس از تجربه ی تلخ الماس سی و سه ، با فیلم گاو از راه می رسد.

مسعود کیمیایی پس از نخستین فیلمش بیگانه بیا، فیلم قیصر را می سازد.

جشنواره ی سینمای آزاد به دنیا می آید.

از سیمین دانشور سووشون منتشر می شود و از ابراهیم گلستان مد و مه.

نیل آرمسترانگ نخستین فضانوردی است که در ماه پیاده می شود.

آندره ی تارکوفسکی ، آندره ی روبلوف را می سازد.

آنتونیونیZabriskie Pointرا می سازد و لوئیس بونوئل راه شیری، La Voie lactee… را .

Costa Gavras فیلم Z را می سازد.

خلیل ملکی می میرد.

ژنرال دُگل در فرانسه قدرت را رها می کند.

Ho Chi Minh در ویتنام می میرد. انقلاب فرهنگی چین به پایان می رسد.

در حقیقت ترانه ی نوین ایران در آخرین سال های دهه ی چهل خورشیدی 1348 تا 1350 یعنی در آخرین سال های دهه ی شصت میلادی به دنیا می آید. 1969 تا 1970

و در دهه ی هفتاد میلادی یعنی که دهه ی پنجاه خورشیدی به اوج می رسد.

به آخرین سال های دهه ی شصت میلادی ، چهل خورشیدی ، برگردیم.

سال 1969 است . من به ایران برمی گردم. با بچه های استودیو طنین ، نخستین استودیوی مستقل ضبط صدا ، نخستین استودیوی خصوصی ضبط صدا در ایران ، آشنا می شوم و نخست به عنوان گوینده ی برنامه ی تلویزیونی زنگوله ها کارم را آغاز می کنم و بعد به فاصله ی چند برنامه ، یکی از ترانه نویسان ثابت این برنامه ی موفق تلویزیونی می شوم.

برنامه ی زنگوله ها ، برنامه ای منحصر به فرد و استثنایی بود حتا امروز امریکن آیدِل امریکایی هم نمی تواند شبیه زنگوله ها باشد، با همه ی امکانات شگفت انگیزش.

ما در زنگوله ها صداهای تازه را کشف می کنیم و هر هفته چند ترانه ی تازه به آنان می سپاریم. به یاد داشته باشید، درست شنیدید ، نوشتن و اجرا کردن چند ترانه در هفته ... یک کار ماندگار...

همیشه گفته ام که این برنامه برای من بهترین اردوی کار بود . در زنگوله ها من آبدیده شدم و ترانه نویسی را یاد گرفتم.

باری برگردیم به گذشته ، به من 18 ساله ، به استودیو طنین، خیابان ثریا، کوچه ی رامسر ، زیر فروشگاه لباس کارشیو ، برنامه ی تلویزیونی زنگوله ها.

تهیه کننده : منوچهر سخایی .



شهیار قنبری

برنامه ی قدغن ها

دوازدهم نوامبر 2006
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
شهيار قنبری - آلبوم شناسنامه
به ترانه خانه ی ما خوش آمدی
بانوی هزار هزار ترانه!

تو را مرور می كنيم تا خاموشی ما ، فرا موشی بزرگ نباشد.

پيش رو تصويری كهنه و رنگ پريده، از پسركی با سر تراشيده!لاغر، با چشمانی درشت و غمگينو در كنارش دختركی به زيبایی شاپرك ها، شكننده، با چشمانی درشت و غمگين كه با آبی دريای شمال يكی شده اند.

ظهر داغ تابستان، من و تو …و خانه ای از ماسه و آن همه گوش ماهی...

اين نخستين ديدار بود ،

و روزی ديگر 18 ساله بوديم كه از راه رسيدی تا ترانه های مرا بشنوی :

- " نمی دانستم شعر می نويسی!" گفتی و خنديدی،

-" من اما می دانستم كه خوب می خوانی." گفتم و خنديدم،

من از لندن می آمدم، سال 1968،سال شورش بزرگ در فرانسه
سال تظاهرات ضد جنگ در اروپا، سال:


Make Love, Not War

جنگ نكن ، عشق بورز،



در لندن مه گرفته بود كه تو را بار ديگر ديدم، برای شكفتن در صحنه های بزرگو فتح قلب ديگران جهان آمده بودی .

گفتم : من هم مینويسم، می دانستی ،چون پيش از اين در هفته نامه ای بارها از بزرگی ات نوشته بودم ... اما نه من و نه تو هيچ كدام نمی دانستيم روزی نزديكهمراه و هم بغض و هم ترانه خواهيم شد.

من و تو نمی دانستيم كه از اين يكی شدن، فصل نوين ترانه ی معاصر به دنيا می آيد.

سال 69، استوديو طنين، خيابان ثريا، يك زيرزمين بزرگ ،نخستين استوديوی مستقل ضبط صدا ، با پرويز اتابكی ، بابك افشار ، اسفنديار منفرد زاده ، ايرج جنتی عطایی ، تورج نگهبان و بزرگ مرد هميشهواروژانكه ديگر نیست اما سايه ی بلندش ردای مخملی ترانه ی ايران زمين است.

تو آمده بودی كه ديگر از ديگران نخوانی ، آمده بودی كه صاحب شناسنامه ی خود باشی .

پرويز با آن وقار هميشگی بر پوست پيانو دست كشيد و من با صدائی لرزان چنين خواندم:



" ستاره آی ستاره ، چشام اشكی نداره

ديگه پيداش نمی شه ، نمی یادش دوباره
ديگه دوسَم نداره ، منو تنها می ذاره

آخه گوش كن ستاره آی ستاره

دل عاشق خريداری نداره ..."



و اين سر آغاز پرواز بلند ما بود.
"ستاره آی ستاره"، نخستين آواز مشترك ما بود ، اما تو پيش تَرَك "قصه ی وفا" را خوانده بودی، با موسقی پرويز مقصدی و شعر زيبای ايرج جنتی عطایی ، عزيزی از تبار شاعران بزرگ ،كه روزها به دانشگاه می رفت ، تئاتر می خواند و عصرها به استوديو طنين می آمد و برای "زنگوله ها" و فيلم ها و آوازخوانان، ترانه های زيبا می نوشت.

در آن زير زمين در بسته اما دل باز ، هميشه نسيم عشق جاری بود ، خانه ی ما بوی مهربانی و دوستی می داد، حسادت نبود ، كينه نبود ، دروغ نبود ، شعرت را كسی نمی دزديد ، ما همه در كار رقابت و مسابقه ای سالم و زيبا بوديم .

بابك افشار آهنگ ساز و صدا سازی كار كشته، آتش اين تنور خانه بود ، به ما نيرو می داد ، ناظم بود، با طنزی شفاف و عريان ، هيچ كس نمی توانست از كار ،شانه خالی كند، ما برای ساختن آن همه ترانه ، ناگزير شبها نيز در ترانه خانه می مانديم . خانواده پُر توان ما اما شايد نمی دانست كه دارد تاريخ ترانه ی نوين ايران زمين را می نويسد ، با واروژان، با اسفنديار منفرد زاده ، با پرويز اتابكی ، با ايرج جنتی عطائی و با تو ،ما با تو شكفتيم ، باز شديم و به پرواز در آمديم.

ما با ترانه های بيدار به جنگ ترانه های كهنه و بی دل، ترانه های در خواب ، سوزناك و بی خاصيت آمده بوديم ، ترانه های نخ نما يا جدول كلمات متقاطع در برابر ترانه هایی از جنس ابريشم و نور ... و تو عروس سپيد پوش ترانه خانه ی ما بودی.

با " اگه بمونی ، اگه نمونی" موسیقیترانه های بيدار لحنی تازه و مدرن به خود گرفت با صدای تو، عروس سپيد پوش ترانه خانه ی ما :

" اگه بمونی

خورشيد و از اون بالا

می یارم برات ،خوب می دونی

اگه بمونی

می بندم يه دست بندِ بلور

از اشك گرم و پر نور

دور دستهای پر از غرور

می گيرم عكس ماه و از آب

از لبام تنگ شراب

هديه می یارم برات تو خواب ....."



1349-1970 آغاز فصلی ديگر، ما دوباره پوست می اندازيم، با « قصه ی دو ماهی» ،در خانه ای پشت سينما پاسيفيك ، جاده ی قديم شميران، كوروش كبير يا هرچه كه نام دارد.

بابك اهميت اين قصه را باور می كند، هر دو می دانيم كه جز صدای تو هيچ صدایی قصه گوی ما نخواهد بود، من از يك شكست عاشقانه برمی گردم و تو اما هم چنان وفادار به مردت و پسرت، ستاره ی ستاره ها شده ای.تو هم «قصه ی دو ماهی» را باور داری و می دانی كه يك حادثه ی بزرگ پيش روست.

كمپانی صفحه مخالفت می كند، صاحبش می گويد:

"مردم از تو چنين ترانه ای را نمی پذيرند، اين كار را بايد به برنامه ی كودك راديو سپرد! "

من و بابك پا می فشاريم، كمپانی هم چنان «قصه ی دو ماهی» را باور ندارد، می گویيم اگر كار با شكست روبرو شد، خسارتتان را ما به گردن می گيريم. تو هم مقاومت می كنی و سر انجام «قصه ی دو ماهی» در كوچه ها هم چون رودی مذاب، جاری می شود، انگار كه از آتشفشان عشق سر زده است.





شاعران بزرگ همه «قصه ی دو ماهی» را باور دارند، هوشنگ ابتهاج (سايه) غزل سرای ناب، به من می گويد كه شاملو اين ترانه را بسيار دوست می دارد،سايه می گويد:

-مصرع "دلش آتيش بگيره" را "دل شاديش بگيره" می شنيدم،

-می گويم:

زيباتر است، يادم باشد كه برای دل شاعر از اين پس چنين بخوانم:



"دل شاديش بگيره، دل اون خونه خراب

ديگه نوبت منه، سايهش افتاده رو آب

بعد ما نوبتِ جُفتای ديگه ست

روز مرگ زشت دلهای ديگه ست

ای خدا كاری نكن يادش بره

كه يه ماهی اين پایين منتظره

نمی خوام تنها باشم ، ماهی دريا باشم،

دوست دارم كه بعد از اين توی قصه ها باشم.
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
دیگران از شهیار می گویند:

بعد از (ابوالقاسم عارف)اولین بار شهیار قنبری بود ترانه ای گفت که با ترانه های قبلی تفاوت داشت،و تفاوتش این بود که مضمون اجتماعی داشته است
اولین باری که ترانه از شکل معمولی و به زعم من مبتذلش که اساسا چیزی نمی گفت خارج شده، اولین باری که ترانه مضمون اجتماعی داشت، به جرات میتوانم بگویم که این نوع کار کار شهیار قنبری بود .

فرهاد مهراد- هفته نامه جوانان
چاپ لس آنجلس ،امریکا هفدهم ژانویه 1997
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
دیگران از شهیار می گویند

این نوع موسیقی در همان سالها جوان مرگ شد و تداومی نیافت.
البته کس و کسانی هم به قصد تداوم آن برخاسته اند،اما چون تقلید را جایگزین خلاقیت کردند نتوانستند کار تازه ای در این زمینه ارائه دهند.
مثلث شهیار قنبری،فرهاد،اسفندیار منفردزاده از هم پاشید و دیگر هیچ کس نتوانست آنها را تکرار کند و این خط را استمرار بخشد.
کیارش فتاحی-هفته نامه مهر
چاپ تهران،ایران-1997
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
دیگران از شهیار می گویند:

موج ترانه سرایی در ایران با ترانه های (جمعه) و (قصه دو ماهی) شهیار قنبری آغاز شد.
یک موج تازه در ترانه سرایی بود.

اردلان سر فراز- شاعر و ترانه سرا
هفته نامه جوانان-لس آنجلس 1990
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
دیگران از شهیار می گویند:

موفق ترین ترانه سرایان نو آور به ترتیب ظهور عبارت بودند از: شهیار قنبری-اردلان سرفراز-ایرج جنتی عطایی-و زویا زاکاریان،که مورد بحث این گفتارند.
شهیار قنبری هر چند جوان ترین،یا یکی از جوان ترین ترانه سرایان نو پرداز است. با این حال سر مکتب آنان به شمار می آید.
او کار هنری خود را از هیجده سالگی شروع کرد و ترانه(قصه دو ماهی) را که آغاز کار نو در ترانه سرایی بود به معنای اخص کلمه است در بیست سالگی ساخت.

ایرج خادمی-نویسنده و شاعر-متن سخنرانی در کلاب روتاری
لس آنجلس ماه مه 1991
 

Arianna

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 ژوئن 2006
نوشته‌ها
1,017
لایک‌ها
11
سلام.

تاپيك خوبيست. شهريار قنبري واقعا خواننده متفاوتيست. من البته به همه ترانه هايش گوش نكردم ولي ترانه سفرنامه رو وقتي اولين بار شنيدم چنان تاثيري بر من گذاشت كه گريه كردم. با اينكه صدها بار به اين ترانه گوش كردم اما هنوز آن اثر شگرفش بر وجودم باقيست.
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
دیگران از شهیار قنبری می گویند:

ترانه سرایی،با چند ترانه سرا که در خارج از کشور هستند شکل منسجم خود را پیدا کرده است.
شهیار قنبری مقیم لس آنجلس.
جنتی عطایی مقیم لندن.
اردلان سرفراز مقیم آلمان.
و تعدادی دیگر.
آنان کوشش میکنند و در گذشته هم کوشش داشته اند که این ترانه و موسیقی پاپ را وسیله ای قرار دهند برای حرف های جدی و به عنوان حربه برای مبارزه با ناهنجاری های اجتماعی از آن استفاده کنند. قبلا هم همین کار را میکردند.

دکتر محمد خوشنام-نشریه اندیشه- چاپ سانفرانسیسکو 1997
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
سلام.

تاپيك خوبيست. شهريار قنبري واقعا خواننده متفاوتيست. من البته به همه ترانه هايش گوش نكردم ولي ترانه سفرنامه رو وقتي اولين بار شنيدم چنان تاثيري بر من گذاشت كه گريه كردم. با اينكه صدها بار به اين ترانه گوش كردم اما هنوز آن اثر شگرفش بر وجودم باقيست.

ممنونم دوست عزیز.

البته شهیار قنبری قبل از اینکه خواننده ای بزرگ و متفاوت باشند ،استاد ترانه سرایی ایران زمین هستند.
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
سفرنامه

سفري بي آغاز
سفري بي پايان
سفري بي مقصد
سفري بي برگشت
سفري تا كابوس
سفري تا رويا
سفري تا بودا
شبنم تاج محل

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

هق هق پارسيان
تكه ناني در خواب
بوي گندم در مشت
مشت كودك در خاك
كفش مادر در برف
چرخ يك كالسكه
گوشه ي گندم زار
بند رختي پاره

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

چمداني بي شكل
جعبه ي يك دوربين
عكس يك بازيگر
جمعه هاي بي مشق
تلي از ته سيگار
دشنه اي زنگ زده
چشم گاوي در ديس
سفره اي پوسيده

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

برج لندن در مه
جان لنون در باران
سوهو در بي حرفي
رود سن در يك قاب
متروي سن ژقمن
قهوه ي سن ميشل
پرسه اي در پيگل
كافه ها بی لبخند

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

خانه اي در آتش
بوف كوري در نور
گل ياسي در زخم
غربت لالايي
بوسه در راه آهن
سرخي لب در شب
بركه اي از فانوس
انفجاري در ماه

كو چه اي خيس از عشق
شعر سبز لوركا
ساعت 5 عصر
مستي بي وحشت
گريه هاي ژكوند
خط خوب سهراب
نامه اي آب شده
ونگوگ گوش به دست!

?your passport please
?Do You have anything to declare
I have a dream

I have a dream


با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم...
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
و این هم سرآغاز ترانه سرایی نوین ایران زمین

قصه دو ماهی

ا دو تا ماهي بوديم توي درياي كبود
خالي از اشك هاي شور از غم بود و نبود
پولكامون رنگارنگ روزامون خوب و قشنگ
آسمونمون يكي خونمون يه قلوه سنگ

خنده مون موجا رو تا ابرا مي برد
وقتي دلگير بودم اون غصه مي خورد
تورهاي ماهيگيرا وا نمي شد
عاشقي تو دريا تنها نمي شد
خوابمون مثل صدف پر مرواريد نور
پر شد اين قصه ي ما توي درياهاي دور

هميشه توك مي زديم به حبابهاي درشت
تا كه مرغ ماهيخوار اومد و جفتمو كشت
دلش آتيش بگيره دل اون خونه خراب
ديگه نوبت منه سايه اش افتاده رو آب

بعد ما نوبت جفتاي ديگه ست
روز مرگ زشت دلهاي ديگه ست
اي خدا كاري نكن يادش بره
كه يه ماهي اين پايين منتظره

نمي خوام تنها باشم
ماهي دريا باشم
دوست دارم كه بعداز اين
توي قصه ها باشم
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
بدا به حال کلاغان

بدا به حال شاه گدايان
بدا به حال اميران
بدا به حال شمايان
هميشه تنهايان

هميشگي ويران هميشه بي ايران
هميشه در نهايت مرگ و هميشه در پايان

بدا به حال شمايان
بدا به حال شمايان


خوشا به حال رفيقان هميشه با ايمان
هميشه در شکفتگي شعر و لختي باران
خوشا به حال رفيقان
خوشا به حال عزيزان

بدا به حال شمايان - هميشه رسوايان
رفيق قافله اما هم بند گردنه بندان
بدا به حال رهزنان و خانه فروشان و شبدلان و آينه دزدان
بدا به حال کلاغان......
بدا به حال کلاغان......

خوشا به حال عزيزان عزيز عزالدين

خوشا به حال عزيزان - ترانه باران (*)

تمام رفيقان - يگانه مرهم ايران
خوشا به حال عزيزان.....خوشا به حال رفيقان
خوشا به حال عزيزان که شانه به شانه پيروز مي شوند
در سربي ي سپيده ي شب سوز
جاودانه ترين عاشقانه ترين روز مي شوند

خوشا به حال عزيزان.....خوشا به حال رفيقان


بدا به حال مرگ فروشان
بدا به حال کلاغان

خوشا به حال عزيزان
خوشا به حال عزيزان.......
...........
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
سرمه دان و حنجره


بخور دان ها را چه بر سر آمده است
که بوي گوشت سوخته ميايد ؟
و شاعران چه بر سپيدي کاغذ نوشته اند
که سرمه دان سراغ حنجره را مي گيرد ؟


اوباشان که پيشاني ماه را به سنگ زده بودند
هنوز تماشاي بتي را اصرار مي کنند
و به جست و جوي مژه اي
مرکب و کاغذ را انگار که سرمه اي به چشم ميکشند ...


اوباشان از درخت سوزان برگشته اند
هنگامي که شاعران خود سوزي را بر خط آبي دريا نوشته اند !

نامه اي فرو شده در تنگ حضور جاري عشق است
تا نهايت کف !

پروانه ي سپيد دليل روشن عشق است
و ابريشم دليل جاري آتش

سرمه دان مي خشکد !
حنجره مي ماند اما در قحط سال صداها !
 

Arianna

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 ژوئن 2006
نوشته‌ها
1,017
لایک‌ها
11
ممنونم دوست عزیز.

البته شهیار قنبری قبل از اینکه خواننده ای بزرگ و متفاوت باشند ،استاد ترانه سرایی ایران زمین هستند.

بله. كاملا حق با شماست. ايشان پيش از آنكه خواننده باشند ترانه سراي بزرگي هستند. از ديگر ترانه هاي واقعا زيبا و تاثيرگذارشان مي توان به "دلريخته" اشاره كرد. آيا واقعا مي توان اين كلمات زيبا موسيقي گوش نواز و عمق معنا را شنيد و تحسينش نكرد؟
 
بالا