برگزیده های پرشین تولز

لينك دانلود فيلم اوديسه فضايي ١ ساخته استنلي كوبريك

seyyed mohammad

Registered User
تاریخ عضویت
3 آگوست 2010
نوشته‌ها
1,116
لایک‌ها
972
محل سکونت
Mashhad
سلام بي زحمت لينك دانلود اين فيلم بدون خيلتر ميخواستم فقط لطفا سريع.با تشكر
 

E=MC²

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 دسامبر 2010
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
منظورت 2001: يك اديسه فضاييه؟
1969
يه فيلم طولاني ولي جالب
موسيقي حيرت آور
اولين بار كه ديدم حس كردم واقعا تو فضا هستم :D
فلسفه ي خاصي داره... مونوليت
از تورنت دانلود كن: لينك
نقد و بررسي اين فيلم توسط دلنمك (نقد خوبيه):
نقد فيلم: 2001: يك اديسه فضايي (2001: A Space Odyssey)

كارگردان، تهيه كننده و طراح جلوه‌هاي ويژه: استنلي كوبريك/ فيلمنامه: آرتور سي. كلارك، استنلي كوبريك/بازيگران: كه‌ير داله‌آ (دكتر ديو بومن)، گري لاك‌وود (دكتر فرانك پول)، ويليام سيلوستر (دكتر هيوود آر. فلويد)، داگلاس رين (هال 9000، صدا)/ موسيقي: قطعاتي از يوهان اشتراوس، ريچارد اشترواس، گريگور ليگتي/ فيلمبرداي: جفري آنسوورث/ تدوين: روي لاو‌جوي/ انتخاب بازيگر: جيمز ليگات/ اجراي دكور: رابرت كارت وايت/ محصول 1968 امريكا، رنگي، 141 دقيقه (160 دقيقه نسخه اوليه)/ برنده يك جايزه اسكار، 10 جايزه و 6 نامزدي ديگر



هويتي از جنس مونوليت

وقتي سالها پيش براي نخستين بار، فيلم «2001: يك اديسه فضايي» را از تلويزيون تماشا كردم، شخصي كه براي تحليل و بررسي فيلم مهمان برنامه شده بود (و متاسفانه او را به خاطر نمي‌آورم) جمله‌اي در راستاي تاويلش بر زبان جاري كرد، يك شعر كه به درستي وصف حال اديسه فضايي بود.

چشم دل بگشا كه جان بيني آنچه ناديدني است، آن بيني

كوبريك اين بار، با سوررئاليسمي نه چندان مبتني بر ضميرناخودآگاه و بلكه در راستاي اهداف فلسفي و جامعه‌شناسانه خود مخاطره‌اي همچون رويارويي با شهابسنگهاي آسماني را بر جان مي‌خرد و در كنار يك رمان تصويري نفس‌گير و خوش‌رنگ و لعاب يك بي‌روايت تصويري را روايت مي‌كند و از سكوي پرتاب يك موشك، مخاطبش را به قعر انديشه‌هاي خالص خويش مي‌افكند. سفر به درون، سفر به فضا و سفر به ذهن استنلي كوبريك، همگي از يك جنس هستند و در انتهاي اين مسافرتهاي بي‌بديل و مرد‌افكن تولدي دوباره مي‌يابيم و آرام و پرمعني به زادگاه خويش، به زعم كوبريك زمين، به اسلاف خويش يا ميمونهاي داروين و به ماهيت خويش _انسان به طور خاص و موجودي بي هويت در حالت عام_ بنگريم و تازه در بيابيم كه هنوز اول راه هستيم و از اينجا تا ابديت راهي‌است دشوار؛ چشم دل بگشاييم كه جان را ببينيم. جان، كه هويت ماست و اتيولوژي خلقت و اين كه اگر خدايي هست چرا دست به چنين مخاطره‌اي مي‌زند؟

دغدغه كوبريك فراي چرا و چگونگي خلقت همانطور كه در كارنامه‌اش مشهود است چيزي است غريزه‌مند و در راستاي طبيعت، خشونت و غريزه، خشونت و جامعه، انسان و خشونت و البته او در اين زمينه هيچ‌گاه نگاه ايده‌اليستي نداشته است. ظاهراً او درماني نمي‌شناسد و تنها پذيرفتن قانون جنگل را به عنوان يك قانون بلامنازع مي‌پذيرد. در جهان بيني او غريزه قاموسي استوار دارد و هرآن چيزي است كه در روان شناسي فرويد مساله اصلي ضمير ناخودآگاه است. چيزي كه اگر تغذيه شود ارام است و در صورت تاخير در ارضاي اميال تبديل به ديوي دروني مي‌گردد، ديوي كه در پرتغال كوكي (Clockwork Orange) سياستهاي دولتي ناارامترش مي‌كنند و جامعه مدرن به آن پر و بال مي‌بخشد. هيولايي كه در تلالو (Shining) از درون شكل مي‌گيرد و در ابعاد روان‌شناسانه در تقابل با عوامل بيروني و دروني شكل دهنده اين ديو درون انسانها را به چالش مي‌طلبد. غول شاخداري كه در دكتر استرنج‌لاو عشق به بمب را، كه به نوعي متمدن كردن خشونت و تقدس غريزه از طريق قانونمند كردن آن است تعليم مي‌دهد. اين خشونت در بري ليندن (Barry Lyndon) به شكل قمار، بورژوازي و دوئل قانونمند مي‌شود و قبح خود را از دست مي‌‌دهد و تمدن را بدون خشونت كاناليزه غير قابل قبول مي‌داند. خشونتي كه در غلاف تمام فلزي (Full Metal Jacket) به افتخار بدل مي‌شود و در چشمان تمام بسته (Eyes Wide Shut) به شكل پورنو و ليبيدو آن هم از نوع مدون نمود پيدا مي كند. كوبريك همچون ميشل فوكو جامعه را نيروي مردمي سازمان يافته و نوعي قدرت مخفي مي‌داند و هر قدرتي كه شكل مي‌گيرد با توجه با خاستگاه مردمي و توده‌اي و يا قشري و طبقاتي و حتي جامعه‌اي (منظور جوامع حرفه‌اي خاص است) نيازمند نگهداري و پاسداري از قدرت خويش است، از اين رو ديو دروني بيدار مي‌شود و به شكل ****، اسلحه و خنجر برون‌گرا مي‌گردد. آنچه كه سرمايه‌داري و امپرياليسم در درجه اول و زمامداري ايدئولوژي در درجه دوم منتج به بروز آن مي‌گردد.

اما به هر تقدير، 2001 يك اديسه فضايي در راستاي انديشه‌هاي خالقش حرف جديدي ندارد، تنها به آن عمق مي‌بخشد و از منظر فلسفه به مقوله انسان، جامعه، علم و زندگي در تقابل با غريزه مي‌نگرد. خشونت عاملي است كه در باطن و طينت طبيعت موجود است و در زنجيره DNA مي‌توان ژنوم‌هايي در اين ارتباط پيدا كرد و تمدن در قابل اين پديده موروثي همواره موضعي انفعالي داشته است، در ظاهر و بر اساس قوانين مدون اجتماعي و عرفي آن را تقبيح نموده و در عمل از آن بهره جسته است. شايد اين موضوع اساس و زيربناي پرتغال كوكي باشد اما در اديسه قضايي از محور عليت و استنتاج بررسي گرديده است. سيادت غريزه از ابتداي خلقت در زمان جاري و تا انتهاي علم پابرجا باقي مي‌ماند، چيزي كه حتي به ماشينهاي بي احساس و واجد هوش مصنوعي و درايت مكانيكي به ارث مي‌رسد چون تكنولوژي فرزند خلف انسان و انسان فرزند خلف غريزه است. در يك كنكاش فلسفي، غريزه نشانه‌اي بر هبوط جبر در امور روزمره اين آفرينش است، جبرگرايي در فيلمهاي كوبريك پيش از آنكه يك خط مشي حكمت‌آميز باشد نوعي فرار از طرح سوال است. طرح سوالي كه چگونگي رفتار و كنش احتماعي و بشري را تبيين مي‌نمايد و پرسشي كه دست كم علم پاسخ‌گوي آن نيست. قائل بودن به جبر، آن موضوعي نيست كه بنيان سينماي كوبريك بر آن سوار باشد اما خط فكري مشخصي است كه باز هم ناخودآگاه به طور موازي با او حركت مي‌كند. حجت اين سخن، مساله صيد و صياد در بخش ابتدايي فيلم است. قانون صيد در طبيعت يك قانون جبرآلود در روند زندگي موجودات زنده است، چيزي كه بعد از ظهور تمدن و اجتماع به جاي اينكه دور ريخته شود مدون و قالب‌بندي مي‌گردد و حتي اجتماع براي آن ابزار مي‌آفريند. اين ابزار در هر صورت وجود دارد، تنها ممكن است شكل و فرم متفاوتي را اختيار بكند، از اسلحه گرفته تا فرهنگ. در اديسه فضايي روند تبديل اسلحه به فرهنگ و علم به طور واضح مشهود است. دگرديسي كه تنها فرم خشونت را عوض مي‌كند و بر ماهيت آن صحه مي‌گذارد.

مساله مهم ديگر اديسه فضايي، مساله هويت است. هويتي كه در تفكر اگزيستانسياليسم مي‌بايست توسط «موجود» احراز شود و در حفظ و نگهداري آن بكوشد اما در اينجا چنين نگاهي به هويت وجود ندارد. هويت چيزي دست‌نيافتني و معماگونه است، چيزي كه مسافران كلاويوس آن را معماي كلي (Total Mystery) مي‌خوانند. هويت در اينجا، سوال اساسي ذهن بشر تلقي مي‌گردد، چيزي كه از بدويت دارويني (زندگي اجداد انسان بر زمين يعني ميمونها) تا نهايت عروج علمي و فرهنگي بشر (زندگي فرزندان ميمونها در فضا) به شكلي رمزآلود و غريب و به طور موازي وجود دارد. سنگ مونوليت كه در جاي جاي فيلم به آن اشاره و تاكيد مي‌گردد جايگزيني براي همين عنصر ناشناخته است، چيزي كه براي ميمونها عجيب، براي انسانها تفكربرانگيز و براي آنكه علم را پشت‌سر مي‌گذارد دور از دسترس است. همين دور از دسترس بودن ماهيت در فلسفه فيلم، مويد نگاه جبري كوبريك است و مي‌توان البته در بيان كلي‌تر جاي آگاهي را با ماهيت عوض كرد و لوح سنگي رها شده در فضا را نمادي براي بينش و معرفت در نظر گرفت. در اين صورت پيرمردي كه در انتهاي فيلم دست به سمت لوح بلند مي‌كند تازه به ناداني خويش واقف مي‌گردد و اينجاست كه تبديل به نوزادي مي‌گردد كه هيچ‌چيز نمي‌داند:

تا بدانجا رسيد دانش من تا بدانم همي كه نادانم

انسان در انتهاي فيلم، علم را پشت سر گذاشته است و ديگر چيزي براي دانستن ندارد. در اينجاست كه پيرمرد افتاده بر تخت لوح سنگي را مي‌بيند. لوحي كه براي ميمونها يا به تعبيري اجداد او سوال‌برانگيز بود اكنون پيش روي اوست. او با ترديد و ابهام به لوح نگاه مي‌كند؛ و وقتي به هستي آن پي مي‌برد مي‌داند كه هنوز هيچ نمي‌داند و تبديل به يك نوزاد مي‌شود. اين نوزاد در سكانس انتهايي به زمين مي‌نگرد، جايي كه از آنجا آمده است اما متعلق به آنجا نيست و اين تناقض هرچند دير، انسان را به موجوديت خويش مي رساند. اما به هر حال او _نوزاد_ تمثيلي از انساني است كه ذهنش پاك است و با وجود همه دانشي كه دارد ابتداي راه بزرگ ادراك و معرفت است. فيلم محاط كننده هرآن چيزي است كه انسان را به خود و پيرامونش درگير مي‌كند؛ لوح سنگي براي روان‌شناس ضمير ناخودآگاه، براي شيميدان كيمياي هستي، براي جامعه شناس مدينه فاضله، براي فلسفه منطق اولي و براي انسان ماهيت آفرينش، بينش و ادراك بشري است.

كوبريك فيلم را به سه بخش كلي تقسيم و حتي اين بخشها را نامگذاري كرده است. بخش اول، با نام «ظهور انسان» (The Dawn of Man) مقدمه‌اي ستودني در ساختار كلي فيلم است. در اين بخش، مساله غايي بودن خشونت، توليد ابزار خشونت و جبرگرايي در اين امر مطرح مي‌گردد. تصاويري از سياره ساكت زمين، غروبهاي سرخ و بيابانهاي موهوم و وحشت‌انگيز محل تولد انسان هستند. انسان از همين نيستي يا بيابان بايد به تمدن (شهرهاي فضايي) برسد و اين كار اجباراً انجام خواهد پذيرفت. ميمونها را مي‌بينيم كه زندگي لخت و بي‌روح آنها با توليد اجتماع نشاط‌انگيز و پرهيجان مي‌شود. ابتدا يك ميمون تبديل به چند ميمون و چند ميمون تبديل به اجتماع كوچك ميمونها مي‌گردد و اين اجتماع دوگانه شده و نزاع شكل مي‌گيرد. نزاع بر سر غذا، بركه آب و برتري. در حقيقت جدال براي قدرت، منافع و متعلقات. با حضور اجتماع جنگ كه شكل بارز خشونت است پديد مي‌آيد. دو گروه ميمون بر سر بركه آب نزاع مي‌كنند. دعواي آنها بر سر بركه بي شباهت به جدال دو كشور بر سر نفت نيست؟ مساله اعتراض و خشونت ذاتي چند بار گوشزد مي‌شود. ميمونها اجازه نمي‌دهند كسي به آنها تعرض كند و در هنگام غذا خوردن وحشي‌تر مي‌گردند. يكي از ميمونها در مي‌يابد كه مي‌تواند از يك تكه استخوان به عنوان وسيله‌اي براي زدن استفاده كند، در اينجا اولين اختراع بشر كه ابزار خشونت است ثبت مي‌گردد. در همين پلانها، اينسرتهايي از افتادن و مردن حيوانهاي ضعيف‌تر مي‌بينيم. همانطور كه طبيعت موجودات ضعيف را حذف مي‌كند و اين امر در ذات طبيعت مستتر است، قرار است جوامع ضعيف‌تر نيز توسط قدرتهاي برتر منهدم شوند. تكه استخوان، به آسمان پرتاب مي‌شود و تصوير به فضا و سفينه فضايي كات مي‌خورد. راه چند هزار ساله‌اي كه با يك كات سينمايي طي مي‌گردد اما شايد يكي از پرمفهوم‌ترين كاتهاي تاريخ سينما باشد. خشونت نهفته در استخوان به شكل يك ويروس موروثي به تكنولوژي راه مي‌يابد و هال 9000، كامپيوتر هوشمند سفينه از كشتن انسانها لذت مي‌برد.

بخش دوم فيلم با عنوان «ماموريت مشتري» (Jupiter Mission) همراه با يك مقدمه آغاز مي‌گردد. در اين مقدمه كه برگرداني تكنولوژيك و نسخه پيشرفته از بخش اول يعني ميمونهاست، با همان تركيب‌بندي نمايش داده مي‌شود: مكانها و موقعيتها در لانگ‌شات‌ها و مديوم‌شاتهاي پي در پي و ته‌نشين كردن ساختار محيط بر مخاطب فيلم و در نهايت تماس فضانوردان با لوح فضايي مونوليت مبين اين مطلب است، همچنان‌كه نگاه پرسشگر فضانوردان چندان تفاوتي با نگاه متعجب ميمونها به سنگ ندارد. واقعيتي كه از ازل وجود در كنار خلقت آرميده است و اكنون در صدد يافتن چشم باصر و قلب حاضر در كالبد اجتماع (در مفهوم خاص) و بشريت (در معناي عام) است. در نگاه كلي، بشر از ابتداي بدويت تا انتهاي پيشرفت و مدرنيسم به معنويت با چشم متعجب و پرسشگر نگريسته است. گويي هيچگاه او بصيرت يافتن آن را ندارد. بعد از اين مقدمه تاثيرگذار، ماموريت مشتري آغاز مي‌گردد، يعني جايي كه خشونت موروثي در تكنولوژي و غريزه بسيط در مدرنيته انسان را به چالش مي‌طلبد. در اين بخش، كه گويي تنها بخش داستانگوي فيلم است و به اصطلاح Plot less نمي‌باشد با دكتر بومن و دكتر فرانك پول و البته هال 9000 كامپيوتر هوشمند آشنا مي‌شويم. هال 9000 با رتفندي كه تنها در مخيله انسان صاحب انديشه مي‌گنجد سرنشينان سفينه را فريب مي‌دهد و آنها را يكي پس از ديگري از بين مي‌برد. خشونتي كه در قالب غريزه از بدويت ميموني به ارث رسيده است. دليل اين خشونت چيست؟ سيادت بر سفينه‌اي ساخته شده از سيم و آهن و پلاستيك. جايي كه تمام دنياي هال 9000 در آن ختم مي‌شود و تنها انسانها مزاحم فرمانروايي او هستند. تنها دكتر بومن باهوشتر است كه او را شكست مي‌دهد و مغزش را از كار مي‌اندازد؛ جالب اين كه خوي انساني هال 9000 از ترفندهاي احساسي براي جلوگيري از دكتر بومن بهره مي‌برد، او آواز مي‌خواند، التماس مي‌كند و اعلام ندامت مي‌نمايد. چيزي كه هوش مصنوعي را تسخير كرده، غريزه است، مولفه‌اي كه بدون شك خشونت را مجاز مي‌شمارد.

در بخش سوم و پاياني، كه عنوان «مشتري، فراسوي بي‌نهايت» (Jupiter, Beyond the Infinite) را يدك مي‌كشد كوبريك تير خلاص را مي‌زند و كار را تمام مي‌نمايد. در اين بخش دكتر بومن كه اندكي با حقيقت آشنا شده بود، در گذاري صوفي‌وار و سالكانه راه بي نهايت را طي مي‌كند، از دنياي رنگ و زمان و فاصله عبور مي‌نمايد. عبور او از دلان نور و جغرافياي رنگارنگ تعبيري از عروج و سلوك است. جايي كه او جان مي‌بازد و پوستش چروك مي‌شود اما چشمي گشاده شده است تا ماوراي حقيقت را رويت كند. اينسرتهاي چشم در رنگهاي مختلف استعاره‌اي براي روند دگرديسي چشم بصيرت آدمي است؛ چشمي كه بر روي حقيقت گشوده شده است و گويي تاب تماشاي آن را ندارد. او در فراسوي جهان مادي، حقيقت را مشاهده مي‌نمايد. با اين حال تحت هيچ شرايطي، انسان از وابستگيهاي مادي خود دست نمي‌كشد، بومن عارف گشته هنوز با رعايات آداب غذا ميل مي‌كند. غذا خوردن دسته جمعي ميمونها در بخش اول فيلم، تاكيد كوبريك بر غذا خوردن فضانوردان در چند سكانس از بخشهاي مياني و غذا خوردن بر سر ميز در بخش نهايي همه نشان از اين مساله دارند اما در نهايت اين وابستگي مي‌بايست از بين برود؛ شكستن ليوان در انتهاي فيلم استعاره‌اي براي قطع اين وابستگي است. بعد از اين اتفاق، بومن خود را روي تخت مشاهده مي‌كند، تخت‌خوابي كه مويد و رابط آخرين كانال ارتباطي انسان و زندگي است. او اينك همه چيز را از دست داده و البته همه چيز را مي‌داند اما در نهايت با حضور معنويت و هويت راستين آدمي، كه همانا لوح سنگي مونوليت است تبديل به نوزادي مي‌شود كه تازه در ابتداي راه است. كسي كه بعد از گذراندن همه دنيا، چه از نظر غريزي و چه از لحاظي عقل تامه، كه در فلسفه ابزار استدلال منطقي است هنوز چيزي نمي‌داند و با شگفتي به آن نگاه مي‌كند. آخرين سكانس انساني را نشان مي‌دهد كه در قالب نوزاد رفته و از بيرون به زمين مي نگرد و با نگاه طعن‌آلود بر همه پليديها، قساوتها، زندگيها، خوردنها و آشاميدنها و تمام غريزه‌ها خط بطلان مي‌كشد.

كانت در تقريرات فلسفي‌اش در كتاب نقادي عقل محض نحوه برخورد با بسياري از دانسته‌ها را در چارچوب تحليل مطلق و استدلال بي‌بديل مي‌داند و براي اثبات يا عدم موجوديت يك پديده نه آزمايش و خطا بلكه استدلال را وسيله مي‌داند و در اين حوزه همه‌چيز در فرضيه‌اي كه يا مستدل مي‌شود و يا خير بيان مي‌نمايد. در اينجا نيز، كوبريك با رويكردي فلسفي گذر دانسته‌ها را از حوزه علوم تجربي به وادي حكمت فلسفي گذر مي‌دهد. لوح سنگي، چيزي است كه علم و غريزه در كشف و شهود آن ناتوان است و تنها بصيرت است كه آن را تبيين مي‌كند.

يكي از جنبه‌هاي قابل توجه فيلم، ماشيني شدن انسان امروز است. در دو بخش شاهد تماس فضانوردان با خانواده‌هاي خود هستيم. احساسات و عواطف به سردي تبديل به امواج راديويي مي‌گردند و رفتارهاي دختر كوچك و پاسخهايي كه مي‌گويد او را بي‌شباهت به يك روبوت سخنگو نمي‌كند. دختر به عنوان هديه، از پدرش يك تلفن مي‌خواهد. تلفن گوياي اين است كه اين دختر رابطه مي‌طلبد، عاطفه مي‌خواهد و پدري كه او را لمس كند و در آغوش بگيرد اما رابطه ماشيني شده است و جز يك تلفن چيزي نمي‌تواند باشد.

2001: يك اديسه فضايي، بيان فلسفي سلوك انسان است، گذر از جهان ماده به معنا و انتقادي از تثبيت خشونت و غريزه در خود اجتماعي و فردي انسان. فيلمي كه حتي بدون محتوا، تماشاي تصاوير بديع آن لذتبخش است و ميزانسن با پرداخت ممتازش فضاي فيلم را انتقال مي‌دهد. اين فيلم، رخدادي بزرگ در تاريخ سينماست و تكرار آن ناممكن به نظر مي‌رسد. اين فيلم خود كوبريك است، كوبريكي كه تنها يك فيلسوف و روانشناس سينماگر است و تنها فيلمسازي كه آگاهي دارد نيست.
 
Last edited:

E=MC²

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 دسامبر 2010
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران

Ali_softcenter

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2009
نوشته‌ها
5,918
لایک‌ها
7,364
محل سکونت
In my Sad Little world

Ali_softcenter

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2009
نوشته‌ها
5,918
لایک‌ها
7,364
محل سکونت
In my Sad Little world
HD 720 هم دارم ولی آپلود سنتراش فیلتره..باید از مستقیم کننده ها استفاده کنی. خواستی بگو بدم
 

seyyed mohammad

Registered User
تاریخ عضویت
3 آگوست 2010
نوشته‌ها
1,116
لایک‌ها
972
محل سکونت
Mashhad
واويلا چند پارته؟؟؟؟هر پارت چقدر؟١ گيگ دارم إز يك گيگ بيشتر نشه!!
 

Gripen

Registered User
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2010
نوشته‌ها
383
لایک‌ها
27
محل سکونت
:(
دوستان یه لطف کنن اگه کسی لینک دانلود کنسرت گیبسون داریوش رو هم داره بذاره! البته کاملش رو میخوام. دایویکس همم باشه خوبه
با عرض معذرت از صاحاب تاپیک.
خیر ببینید!
 

seyyed mohammad

Registered User
تاریخ عضویت
3 آگوست 2010
نوشته‌ها
1,116
لایک‌ها
972
محل سکونت
Mashhad
داداش اين ١.٤ گيگه رو يه كار ميكنم دستت درد نكنه فقط بدون سانسور و اورجينال ميخوام.اين اورجيناله؟البته با زيرنويس
 

Ali_softcenter

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2009
نوشته‌ها
5,918
لایک‌ها
7,364
محل سکونت
In my Sad Little world
بله عزیز بدون سانسوره.

این زیرنویس ها رو داره توش :

English (French, English, Italian, Dutch, Arabic, Spanish, German, Bulgarian, Romanian

زیرنویس فارسی نداره.

زیرنویسو از اینجا بگیر
 

E=MC²

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 دسامبر 2010
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
زير نويس فارسيش رو دارم... اگه خواستي بگو بدم بهت;)
 

Hamed_Au

کاربر فعال آپلود سنتر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2009
نوشته‌ها
597
لایک‌ها
78
محل سکونت
Heaven
دوستان یه لطف کنن اگه کسی لینک دانلود کنسرت گیبسون داریوش رو هم داره بذاره! البته کاملش رو میخوام. دایویکس همم باشه خوبه
با عرض معذرت از صاحاب تاپیک.
خیر ببینید!

من اونو ندارم اگر شما لینک پیدا کردید بمن هم بدید :D


دانلود کنسرت داریوش سپتامبر ۲۰۱۰ استرالیا
2d17gx5.jpg


از اینجا دانلود کنید
 

Gripen

Registered User
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2010
نوشته‌ها
383
لایک‌ها
27
محل سکونت
:(
بالا