برگزیده های پرشین تولز

.آنچه بر آقای خسته میگذرد

alonelytree

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2005
نوشته‌ها
34
لایک‌ها
0
آنچه بر آقای خسته میگذرد.


یک روز در میون توی قلهک(طرفای میدون تجریش) کلاس دارم.

عرضم به حضور شما که خونه زندگیه بنده کرج هست.اونم نه نزدیک استگاه مترو بلکه گوهردشت....اونم نه خود گوهردشت ،بلوار انقلاب.
بگذریم .بنده یک روز در میان 12 تا 15.30 کلاس دارم.ساعت 8.30 صبح باید از در خونه بیام بیرون ،یعنی 3.30 تو راه رفتن هستم.3.30 تو راه برگشت.
خوب حالا مسیر رو چک میکنیم.
1.از بلوار انقلاب تا فلکه ی اول 125/ 150 تومان کرایه ی ماشین(اول صبح سر و کله با راننده ی تاکسی سر پول خرد)
2.از فلکه اول سوار تاکسی تا مترو فردیس که میشه دقیقا 30/35 دقیقه و کرایه 350 تومان.
3. به ایستگاه فردیس میرسی .
****از اینجا به بعد فاجعه شروع میشه*****
**********البته از روزی که سهمیه بنده شده ...فاجعه به واقعه تبدیل شده و بنده میتونم بگم بکارتم رو از دست دادم*******جمعیت مترو شده سه برابر*********جدا قابل تحمل نیست****بگذریم
4/5 صف طولانی برای تهیه بلیط جلوی روت میبینی! حداقل 10 الی یک ربع کار داره که خودتو به اول صف برسونی....

6.وارد ایستگاه میشی!!!! یا امام زین العابدین بیمار.....اینجا کجاست؟...تا چشم کار میکنه آدمه...
خودتو یه جا جا میکنی تا پدیده ای به نام مترو وارد ایستگاه بشه(((بیشتر شباهت به کامیون های جابجایی گوسفند داره تا مترو)))

7. توی قطار رو نگاه میکنی از ایستگاه گلشهر پُر ِ پُر شده.... یک هو در قطار باز میشه،خودت رو در خلاء ی احساس میکنی که تو رو به تو میکشه و از 3 بعد بهت نیرو وارد میشه.(((در حد ترکیدن بیضه ها)))

8.بعد از یک ربع که به خودت میایی میفهمی که وسط مترو هستی....دو نفر زیر بغلت هستن...پایه یه پیر مرد رو له کردی و ..... طبق معمول 2 /3 نفر مشغول یخه گرفتن هستن که البته اینجور دعوا ها خیلی عادی هست و هیچ تعجبی نمیکنی.دو سه تا پیر زن هم دارن جیغ و داد میکنن که تو شلوغی کسی روشون کاری انجام داده!!!!

9. یک ربع گذشته ولی قطار هنوز حرکت نکرده ....راننده ی قطار مدام از بلند گو ها اعلام میکنه از درب های قطار فاصله بگیرید تا تاخیری در حرکت قطار ها بوجود نیاد. ((طبق معمول دو نفر هم فحش خوار مادر میدن به راننده که فلان فلان شده اگه جا بود که دیگه از در فاصله میگرفتیم.)))
بالاخره دو مامور مترو میان و با زور در هارو می بندن!!!
10.حالا گریه دارش مونده ! 4/5 تا ایستگاه تا تهران مونده...ولی شرایط در ایستگاه های بعد خیلی بهتره و فقط از هر واگن 5/6 نفر پیاده یا سوار میشن.
11.مسافرین محترم ایستگاه صادقیه لطفا برای تعیین مسیر و .....
هنوز در باز نشده که دویدن شروع میشه ...از خردسال و بزرگسال و پیر مرد و پیر زنو جوون ...همه با حداکثر سرعت میدوند تا به لب سکو برسند که حداقل له نشند...((تصاحب صندلی رویایی بیش نیست))
کمتر از صدم ثانیه در باز میشه و در یک هزارم ثانیه پرت میشی داخل قطار
ازین مرحله میگذریم چون بیست دقیقه بیشتر تا توپخونه را نیست و این بیست ساعت سیاه ترین دوران زندگی تو رو تشکیل میده بوی گند عرق رو توی دماغت احساس میکنی و فقط کله ت رو بالا میگیری که اکسیژن بهت برسه!
12.میرسی صادقیه...اینجا باید خط رو عوض کنی و بری به میرداماد.با انبوهی از جمعیت مواجه میشی که همه مسیر رو گم کردند و نمیدوند از کجا باید رفت علم وصنعت از کجا رفت میرداماد و از کجا میشه همین مسیر رو برگشت....این مرحله از حساس ترین مراحله .چون اگه بخوایی گیج بازی در بیاری 15 دقیقه تو ایستگا و تو قفل جمعیت گیر میکنی.
13. در نهایت رسیدی به سمت میرداماد و بعد از یک ربع قطار میرسه میرداماد....اینجا یه نفسی میکشی چون قطار خلوت تره.
14.از ایستگاه میرداماد میایی بیرون 400/500 متر مسیر پیاده رو میری تا برسی به ایستگاه اوتوبوس ...یه جا میشینی مهم نیست که صندلی باشه یا نه ...روی اسفالت هم میشنی...چون این خط ، خطه معروف 33 (شریعتی ،میدان قدس) هستش که باید مینیموم 30 دقیقه تو ایستگاه بشینی !
اوتوبوس میاد...200/300 نفر میخوان سوار شن و بشنینن.....محشری به پا میشه...مثل همیشه دعوا و فلان ....تا اینکه اوتوبوس پره پره .... و کلی پشت در موندن ..... هوا فوق العاده گرمه...ولی راننده ای در کار نیست....راننده داره چایی میخوره که بعد از 10/15 دقیقه بدو بدو میاد....
15.ترافیک های مختلف رو رد میکنی که برای مثال میشه به ترافیک اول پاسدارن، سه راه ضراب خونه ، تقاطع میرداماد و ... اشاره کرد.
16.رسیدی به ایستگاه مورد نظر ، 5 دقیقه بیشتر وقت نداری تا کلاس شروع شه....مسیر یک کیلومتری رو میدوی تا به کلاس برسی ...ساعت 12.35 میرسی سر کلاس و استاد هی غر میزنه که از خواب زود تر بیدار شی.....
بعد از 4 ساعت کلاس تموم میشه و همین مسیر رو بر میگردی به سمت کرج.
================================================== ==
بعد از 11 ماه ازین مسیر نابود میشی و بالاخره همه پول هاتو جمع میکنی و نزول و وام و ... یه پراید 81 میخری ، روز اول ساعت 10.30 از خونه میری بیرون و ساعت 11.30 در کلاس هستی....نیم ساعت وقت زیاد میاری و تصمیم میگیری دفعه ی بعد 11 راه بیوفتی از خونه.....خیلی خوشحالی که خیلی راحت و بی دردسر رسیدی.

فردای اون رووز اعلام میشه بنزین سهمیه بندی شد روزی سه لیتر !!!!!!!!!!!!!!!!!1

و تو در شُکک و بهت کامل به سر میبری.

و باز روز از نو روزی از نو....................
آرش جوادی
 

alfredo

نفر اول عکاسی با موبايل
تاریخ عضویت
14 فوریه 2007
نوشته‌ها
2,039
لایک‌ها
325
محل سکونت
جایی که خدا نباشد
عجب روزگار سختي داري !

اگه من جات بودم ماشينو گاز سوز ميكردم !

هم قيمتش ميره بالا هم مشكل سوختت حل ميشه ! البته اگه با گازي شدنش سهمييه بنزينت رو كم نكنند !
 

reza_badkonaki

کاربر فعال سریال های تلویزیونی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
3,465
لایک‌ها
325
سن
35
محل سکونت
با قيد وثيقه فعلا ازادم
واقعا سوزناك بود
راست ميگي ........از موقعي كه سهميه بندي شده مترو خيلي شلوغ تر از قبل شده
حالا تو چرا از كرج مياي تجريش؟اونطرفا كلاس نبود؟
 

alonelytree

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2005
نوشته‌ها
34
لایک‌ها
0
واقعا سوزناك بود
راست ميگي ........از موقعي كه سهميه بندي شده مترو خيلي شلوغ تر از قبل شده
حالا تو چرا از كرج مياي تجريش؟اونطرفا كلاس نبود؟
نه متاسفانه فقط همونجا داره....
در ضمن من اگه بخوام داستان زندگیمو براتون تعریف کنم که اشکتون در میاد....
پس بهتره فعلا هیچ چی نگم.

خنده بر لب میزنم تا کس نداند درد من.....
ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت...
 

يه بنده ي خدا

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 جولای 2007
نوشته‌ها
14
لایک‌ها
0
سن
36
محل سکونت
زير آسمون خدا
بزرگ ميشي يادت ميره
 
بالا