سياست از نگاه ايراني
محمد صفريان - چهارشنبه 31 مرداد 1386 [2007.08.22]
"الخير في ما وقع"، "فکر نکن! هر چي دلت گفت همون کار رو بکن"، "تا يار چه را خواهد و ميلش به که باشد"، "حتما يک خيري توش هست"، "بهش فکر نکن، باورش کن"
و...
کمي به جملات بالا دقيق شويم. عباراتي از اين دست چه ميزان از شالوده فکري- کلامي امروز ايران را بنيان نهاده اند؟
چه عاملي(و البته، يقينا عوامل) باعث گشته جايگاه تفکر در نزد ملت ايران بدين جا برسد که گاه برداشت عمومي در باره شخص متفکر بسان فردي است که براي يافتن منافع فردي از آزار و اذيت ديگران و بر هم ريختن آرامش آنها باکي ندارد.
آيا در ستايش جنون و ابن الوقتي سخن گفتن و دستچين کردن ابيات ادبيات عرفاني ما امري مطابق ميل حکومت و متفکران **** جمهوري اسلامي نيست؟
آيا راضي بودن از وضعيت به هم ريخته جامعه و جستجو کردن خيري پنهان در روزگاري که حتي حقوق ساده اجتماعي نيز از فرد و خانواده ايراني گرفته شده است، ريشه در تبليغي وسيع براي " فکر نکردن" ندارد؟
با يک نگاه حتي سطحي در ادبيات ايران، به راحتي قابل مشاهده است که شعرا و فيلسوفان ما تفکر و ديوانگي را با هم ستوده اند و هر گز در وصف بيفکري دائم ومادام العمر سخني به ميان نياورده اند.
همين حافظ شيراز که به خال هندوي يار، سمرقند و بخارا ميبخشد و به مي سجاده اش را رنگين ميکند، و در ستايش عشق و زيستن در اکنون، آتش و شور به جان کلمه ميريزد، بارها به صراحت از تغيير قضا و قدر ميگويد و از بر هم زدن چرخ و نپذيرفتن زبوني از دور گردون سخن مي گويد.
دوري از تفکر تا بدانجا در ناخوداگاه اجتماعي ما ريشه دوانده است که علاوه بر روابط اجتماعي ساده، از تمامي علوم مبتني بر تفکر نيز دوري ميگزينيم و آنان را به کل، علومي منسوخ و گاه حتي خطرناک ميشماريم.
سياست نيز به عنوان يکي از علوم استوار بر انديشه و تفکر، در نزد ايرانيان، جامه شياطين بر تن دارد و تنها برازنده افراد جاه طلب و دنيا دوست شناخته ميشود.
واقعاً سياست در نگاه ما ايرانيها چرا اينقدر سياه و کثيف و بي والدين تعريف ميشود؟ چرا بزرگترها به کوچکترها سياستمدار شدن را توصيه نمي کنند؟ آيا سياست هنوز در نزد ما ايرانيها به عنوان يک علم وحرفه اي آبرومند تعريف نشده است و يا اينکه تعريفهاي ارائه شده در خصوص سياست هيچکدام مقبول سليقه ملت ايراني نيفتاده است؟
بحث در حوزه سياست نظري از دير باز در تمدن هاي کهن مرسوم بوده است. افلاطون در کتاب جمهور خود از سيستم اداره يک جامعه سالم ميگويد و اينکه چه فرد يا گروهي براي حکومت کردن، صلاحيت بيشتري دارند.
چراغي که در يونان باستان افروخته شد تا به امروز در غرب روشن است و فضائل انديشيدن و شيوه هاي صحيح مملکت داري بر هيچ کس پوشيده نيست. اما اينکه چرا اين ارثيه کهن در نزد سياسستمداران امروز ايراني کمتربه يادگارمانده است، موضوعي است در خور توجه.
پيشينه تاريخي و رفتار بسياري از ناسياستمداراني که برحسب شانس ويا توطئه اي موفق شدند تا بر کرسي قدرت تکيه بزنند، آنچنان حافظهء تاريخي بعضي از ما ايرانيها را آزرده است که حتي رفتار سياستمداران بزرگي چون اميرکبير، قوام و مصدق هم نتوانست اين ذهنيت منفي و مسموم را مرتفع نمايد. با اين اشاره کوتاه تاريخي پرسشي ديگر در زمين ذهن خانه ميکند، که مردمي با چنين ذهنيت سياه به سياست، چگونه متصور داشتن رهبران سياسي روشنگر و پيشرو مي باشند؟
باورهايي که با گذشت ساليان دراز در هيات پايه هاي فرهنگي در آمده اند، درهر جامعه اي اصلي ترين سنگ بناي پرورش ديدگاهاي سياسي رهبران آن کشور مي باشند. اما آنچه امروز در خانواده هاي ايراني در همان ابتداي راه زندگي به فرزندان با جديت تمام توصيه مي شود دوري جستن از سياست و انديشيدن در امر رهبري جامعه است. امروز با وجود آنکه نسل جوان ايراني با اشتياق بسيار درراه کاميابي از محصولات انديشه مدرنيته گام بر مي دارد اما متاسفانه عده قليلي ازجوانان به دنبال درک صحيح اين انديشه و نقش آن دررهبري زندگي بشر هستند.
آنچه مسبب سعادت يک ملت است "هرچه که باشد" درنهايت ميبايست به گونه اي رهبري شود.
عده اي چنين ميپندارند که سياست، علمي است مرتبط با زندگي بشر ومدعيان سياست بدور از ديدگاه سياسي شان نمي توانند، دستيابي و حفظ قدرت را به رشد وتعالي بشر ارجحيت دهند و اگر چنين کنند ازخود و سياست چهره اي کريه به نمايش خواهند گذاشت.
سياست در زندگي اجتماعي بشر لحظه به لحظه نقش آفريده و خواهد آفريد اما متاسفانه اين التزام در فرهنگ و اجتماع ايراني امروز از بي مقدارترين موضوعات مورد بحث خانوادها شده است. جامعه اي که مردمانش براي هر حرفه اي تخصص را ملاک ارزش گذاري مي داند، در مواجه با سياستمداران هرگز چنين توقعي را منطقي نميپندارد و با افتخار از حضور مردان و زنان بي تخصص در امور سياسي دفاع و نهايتاً قدرداني مي کند.
در ساختار سياسي امروز ايران، آن هم در بهترين شرايط، حضور جمعي معلمان ونه حقوقدانان در کنار نظاميان و وعاظ نه رهبران احزاب و مدرسين دانشگاه مجموعه اي است که آگاهانه و يا از سر اشتباه، امروز سرنوشت مردمي را بدست دارد که همان مردم در ترسيم فرداي امن و همراه آرامش، براي فرزندانش آنها را ازتفکر و سياست باز مي دارد.
http://www.roozonline.com/archives/2007/08/post_3703.php