sa
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 3 فوریه 2003
- نوشتهها
- 74
- لایکها
- 14
دوستان
این را بخوانید:
http://news.yahoo.com/s/nm/20071008/lf_nm/iran_fashion_dc_1
به دلیل مدیریت قیچی به دست pt نمی توانم خیلی آشکار چیزی بگویم. پس ...
در سرزمین لی لی پوت ، سه صدا وجود دارد... یکی صدای تمدن غرب و یکی صدای تمدن ملی که البته از بالا (!) آن را بدتر از صدای تمدن غرب می دانند و به جای آن تاکید بر صدای سومی دارند که از صحرای "چیچیستان افزایشی" می آید ، که چون مردم این صدای سوم را نمی خواهند تلاش می کنند صدای دیگری پیدا کنند ، که چون صدای دوم اصلاً پشتوانه ای ندارد، 90% این مردم به سراغ صدای نخست که همان تمدن غرب است می روند.
یادم می آید یک مقاله ای می خواندم، در 35 سال پیش در سرزمین لی لی پوت در روزنامه ای که هنوز نیز چاپ می شود نوشته شده بود ...
در آن مقاله، از آنجایی که در آن سال مشکلی با صدای تمدن غرب وجود نداشت، آن چنان زیر و بم صدای تمدن غرب را به باد انتقاد هوشمندانه گرفته بود که انسان از خودش و صدای دوم خوشش می آمد ... اگر چنین مقاله ای امروز چاپ شود مردم آن را باور نمی کنند و می گویند "اهه ! شما از روی دشمنی این ها را می نویسید" ... در نتیجه مانده ایم در یک کلاف سر در گم
این کلاف را نه می توانیم به سمت صدای دوم ببریم، و نه می بایست به سمت صدای سوم ببریم، پس می ماند همان صدای نخست که با پشتوانه بسیار زیاد رسانه ای دارد خودش را در بوق و کرنا می کند ، که ای داد ای بیداد من خوبم من گلم ، و به همان دلیلی هم که گفته شد ما مردم امروز ، حتی خود من ! ، نمی توانیم نقدی درباره آنها بگوییم بدون آنکه مردم خودمان ما را به املی و بنجلی و بیکلاسی و غار نشینی محکوم کنند ...
ای داد بر این سرزمین لی لی پوت
این را بخوانید:
http://news.yahoo.com/s/nm/20071008/lf_nm/iran_fashion_dc_1
به دلیل مدیریت قیچی به دست pt نمی توانم خیلی آشکار چیزی بگویم. پس ...
در سرزمین لی لی پوت ، سه صدا وجود دارد... یکی صدای تمدن غرب و یکی صدای تمدن ملی که البته از بالا (!) آن را بدتر از صدای تمدن غرب می دانند و به جای آن تاکید بر صدای سومی دارند که از صحرای "چیچیستان افزایشی" می آید ، که چون مردم این صدای سوم را نمی خواهند تلاش می کنند صدای دیگری پیدا کنند ، که چون صدای دوم اصلاً پشتوانه ای ندارد، 90% این مردم به سراغ صدای نخست که همان تمدن غرب است می روند.
یادم می آید یک مقاله ای می خواندم، در 35 سال پیش در سرزمین لی لی پوت در روزنامه ای که هنوز نیز چاپ می شود نوشته شده بود ...
در آن مقاله، از آنجایی که در آن سال مشکلی با صدای تمدن غرب وجود نداشت، آن چنان زیر و بم صدای تمدن غرب را به باد انتقاد هوشمندانه گرفته بود که انسان از خودش و صدای دوم خوشش می آمد ... اگر چنین مقاله ای امروز چاپ شود مردم آن را باور نمی کنند و می گویند "اهه ! شما از روی دشمنی این ها را می نویسید" ... در نتیجه مانده ایم در یک کلاف سر در گم
این کلاف را نه می توانیم به سمت صدای دوم ببریم، و نه می بایست به سمت صدای سوم ببریم، پس می ماند همان صدای نخست که با پشتوانه بسیار زیاد رسانه ای دارد خودش را در بوق و کرنا می کند ، که ای داد ای بیداد من خوبم من گلم ، و به همان دلیلی هم که گفته شد ما مردم امروز ، حتی خود من ! ، نمی توانیم نقدی درباره آنها بگوییم بدون آنکه مردم خودمان ما را به املی و بنجلی و بیکلاسی و غار نشینی محکوم کنند ...
ای داد بر این سرزمین لی لی پوت