برگزیده های پرشین تولز

کمک به جوانی که دلش شکسته!

kamran190

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2006
نوشته‌ها
426
لایک‌ها
1
سن
40
محل سکونت
shiraz
سلام خدمت دوستان عزیز

اینجا گفتگوی آزاد هست و هر کسی میتونه نظراتشو بگه

بگید اما توهین نکنید !

اول میتونید این تاپیک رو بخونید



HTML:
http://forum.persiantools.com/t96938.html

زیاد حال خوشی از این روزگار ندارم کارام اساسی گره خورده دوست ندارم آزارتون بدم با حرفام

اما حقیقتی هست که نمیشه انکارش کرد !

اول درباره خودم کمی صحبت میکنم :

پسری هستم 23 ساله در حال حاظر دانشجوی ترم 6 رشته کارشناسی برق -قدرت

3 ترم مشروط شدم 30 واحدم بیشتر بیشتر پاس نکردم !

حتما میپرسید چرا یا میگید چقدر احمق یا درس نخونه ! نه
اینطور هم نیست
رشته های دولتی که قبول شدم

(( من در سال 82 بورسیه رشته مهندسی هواپیما- تعمیر و نگهداری دانشگاه شهید ستاری قبول شدم
در همون سال رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه زاهدان ))

آزاد :
مهندسی معماری - شیراز

ولی نرفتم

سال 83 :

دولتی : ریاضی کاربردی دانشگاه بوشهر
کاردانی معماری - سبزوار

آزاد : مهندسی شیمی - پالایش ماهشهر

ولی بازم نرفتم

اما پاره وقت دانشگاه ازاد اسلامی واحد کازرون مهندسی برق - قدرت ترم بهمن رفتم
معدل دیپلم : 17.86
خب بگذریم

چرا نرفتم سال : به علل مختلف

حالا چرا این تاپیک رو زدم ** کمک **

چه کمکی ؟
دوستان عزیز :

من در خانوادی هستم که مشکلات فراوانی داره ! پدرم به بیماری لااعلاج سرطان ریه مبتلاست البته نه اینکه مشکل مالی داریم هر 2 هفته یک بار باید شیمی درمانی بشه همه کاراشو من باید بکنم از درس و دانشگاه باز موندم خیلی سخته که بخوای بت بگن شاید پدرت امروز باشه فردا نباشه

علاوه بر این قبل از بیماری پدرم با دختری آشنا شدم که شدیدا بش وابسه شدیم و اون تنها کسی بود که در سکوت شبها و تنهایی من . تنهام نگذاشت و بم روحیه و دلداری میداد

خدا حقشو حلال کنه از من ولی ولی روزگار چهره خودشو نشون داد و پس از سالهاانتطار وقتی از مادرش خواستگاری کردیم گفتند تا درست تموم نشه حاظر نیستسم حتا نامزدت بشه ! حتی نمیخواییم بتون بگیم که این دختر مال شماست ! دنیا بر سر من خراب شد
از طرفی دختر در فاصله دور از شهر ما قرار داره و دلتنگی ها و وابستگس ها شدید و شدید هست
از یک طرف پدرم از یک طرف این و از طرفی دانشگام !

به نظر شما من چه کنم

خواهشی داشتم از شما کمکم کنید ! زندگیم در حال از بین رفتن است من پسری نیستم که بخوام عاشق کسی دیگه بشم از یک طرفم خانواده دختر هم فوقالعاده لجباز و یک دنده

دوستان عزیز من کسی میتونه کاری کنه که من از شر این دانشگاه راحت شم
راحت بگم یه مدرک میخوام کمکم کنید البته اصلی و استعلام دار

به خدا کمکم کنید جای دوری نمیره خداییش میگم
درسته کاره صحیحی نیست اما زندگی من در گرو این هست خودم 3 هفته تلاش کردم تا اونا رو راضی کنم از هر کی کمک خواستم اما انگار هیچ که هیچ
دوستان من منتظر pm های شمام کمکم کنید به هر کس که می پرستید و اعتقاد بش دارید به خدایی که اون بالاس قسمتون میدم نذارید زندگیم از هم بپاشه

خواهش میکنم به خدا دارم اشک میریزم و مینویسم

خواهشم هم از مسئولین این سایت اینه این تاپیک رو خذف نکنند
 

امیـن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 آگوست 2007
نوشته‌ها
206
لایک‌ها
0
سن
34
محل سکونت
with my partner :O :-j
اخی درکت میکنم :(((
حیف که از دسته من کاری بر نمیاد وگرنه دریغ نمیکردم :(
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
چقد دردناک
154fs232528.gif
 

Reza021

Registered User
تاریخ عضویت
16 می 2007
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
19
محل سکونت
UNKONWEN YET
خب كامران جون زندگي و سرنوشت كه ميگن همينه!
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
خب كامران جون زندگي و سرنوشت كه ميگن همينه!

یعنی یکسری باید انقد تو خوشی غلت بزنن که یادشون بره غمی هم وجود داره ؟
و یه سری هم مثل همین دوستمون اونقد گرفتار باشن که یادشون بره شادی هم وجود داره؟:eek:
 

coolzero

Registered User
تاریخ عضویت
1 ژوئن 2007
نوشته‌ها
888
لایک‌ها
3
سن
42
محل سکونت
unja
:( متاسفانه منم نمیتونم کمکی کنم :( مشگل رو همه دارن سعی کن قوی باشی
 

pirmard

Registered User
تاریخ عضویت
21 آگوست 2007
نوشته‌ها
841
لایک‌ها
5
به نظرم اشتباه اصلیتون الان اینه که این حرفها رو اینجا بیان می کنین . یه سری افراد می رن 6-8 سال درس می خونن مدرک دکترا می گیرن فقط برای اینکه در چنین مواردی بتونن به شما مشاوره بدن ! حالا اینجا ماها که معلوم نیست خودمون بدبخت تریم یا نه بیایم به شما راه حل آبدوغ خیاری بدیم ؟ :wacko:


هر کسی هم مشکلات خاص خودش رو داره . من در این موثعیت ها زیاد قرار گرفتم . خیلی ها الان بابایی ندارن که دلهره ی از دست داشتنش رو داشته باشن . اما اینقدر ناامید نیستن ! خیلی ها هم مثل می دن می دونن که تا آخر عمر نمی تونن ازدواج کنن و دقدقه ی همسر و ... ندارن (دارن ولی نه به اندازه ی شما)

هممون همین جورییم . به قول شاعر :
آنکه می گرید یک غصه دارد
آنکه می خندد هزار و یک غصه
 

azad az zad

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
67
لایک‌ها
0
سلام
امیدوارم که چرخ سرنوشت برات از نو بچرخه
من اگه جای تو بودم این کارها را میکردم ؟
1- صداقت : به دختره داستان را می گفتم و بهش میگفتم که اگه منو دوس داره باید با همه چیزم بسازه .

اونوقت اگه دختره باهام میموند هم یکی از غصه هام کمتر میشد هم اینکه انرژی بیشتری برای باقی کارهام می گرفتم . اون دختره اگه تو را واقعا دوس داره باید پی همه چیو به تنش بماله ( اخراج شدن از دانشگاه - بی پولی و ... )
و اگر هم اون دختره شرایط تو را قبول نکنه اونوقته که از چشمت میوفته (فراموشی یکی از نعمت های خوب خداست ) و وقتی از چشمت افتاد دیگه غمشو نداری ! انگار که اصلا همچین چیزی تو زندگیت نبوده ( به واقع اگه
شرایتت را قبول نکنه یعنی دوستت نداشته )
2- درس : سعی می کردم بعد از پدرم تمام توجهم را به
درسم بدم ( این هم خاصیتش مثل همون دخترس! یعنی
اگه نتونی مدرک بگیری بعد از کلی تلاش کردن چون تلاشتو کردی دیگه غمشو نداری
 

Tatan

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2007
نوشته‌ها
25
لایک‌ها
2
محل سکونت
پیش الیاس
من خطابم به همه است
این آقا کامران بخاطر فرار از این غم و غصه به این سایت پناه برده
این سابقه روان شناسی منه
چه بسا آدم هایی هستند که بخاطر فرار از مشکلات سواد اینترنت ندارند ولی به ماهوراه و تلویزیون و یا ترانه گوش کردن پناه میبرند

من هم تقریبا مشکل شما آقا کامران رو دارم پدرم بیماری پارکینسون داره و 80 سال داره گوشش هم از 50 سالگی ناتوان شده الان هم عفونت مثانه پیدا کرده و باد متخ داره و نمیتونه بره دستشوئی

خلاصه هرروز باید قرص هاشونو بدم و هر یک سال آلارم بزنه منو بلند کن میخوام دستشوئی برم
 

se_se

Registered User
تاریخ عضویت
28 می 2006
نوشته‌ها
421
لایک‌ها
0
محل سکونت
یحتمل,جایی که غم نباشه
اینا قسمته یعنی خدا خواسته.سرطان رو که خود ادم نمیخواد خدا میده.دختررو میخوای خدا نمیده.شاید تو گذشتت یک اتفاق هایی افتاده یا یه کارایی کردی,که خدا داره امتحانت میکنه.به قول دوستمون اگه دختره بخواد تو رو دیگه هیچ حرفی نمیمونه.اما اگه پات وای نسه یعنی فقط به منافع خودش فکر کرده.یار و همدم ادم عیارش تو سختی ها معلوم میشه.
نه تو راحتی و وقتی که همه چی بر وفق مراده.امیدوارم خدا بهت بعد از این همه سختی یک راحتی بهت بده.کم نیار,خدا هم برات کم نمیذاره.همه کاراتو در راه رضای خدا انجام بده.یه ارامش خاصی به ادم میده
 

eva

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 نوامبر 2007
نوشته‌ها
56
لایک‌ها
0
محل سکونت
خاك اريايي
به نظرم اشتباه اصلیتون الان اینه که این حرفها رو اینجا بیان می کنین . یه سری افراد می رن 6-8 سال درس می خونن مدرک دکترا می گیرن فقط برای اینکه در چنین مواردی بتونن به شما مشاوره بدن ! حالا اینجا ماها که معلوم نیست خودمون بدبخت تریم یا نه بیایم به شما راه حل آبدوغ خیاری بدیم ؟ :wacko:


هر کسی هم مشکلات خاص خودش رو داره . من در این موثعیت ها زیاد قرار گرفتم . خیلی ها الان بابایی ندارن که دلهره ی از دست داشتنش رو داشته باشن . اما اینقدر ناامید نیستن ! خیلی ها هم مثل می دن می دونن که تا آخر عمر نمی تونن ازدواج کنن و دقدقه ی همسر و ... ندارن (دارن ولی نه به اندازه ی شما)

هممون همین جورییم . به قول شاعر :
آنکه می گرید یک غصه دارد
آنکه می خندد هزار و یک غصه

كاملا باهاتون موافقم
 

R E Z A

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 فوریه 2007
نوشته‌ها
1,266
لایک‌ها
1
محل سکونت
TeHrAn
کامران جان منم اولین نظرم اینه که خیلی سریع پیش یه مشاور خوب برو.
مطمئن باش تاثیر داره.

دوم اینکه چرا اینقدر نا امید دوست من؟!
به خدا آدمایی هستن که از تو هم وضعیتشون بدتره!
دختر دایی خود من طفلکی تازه بچه دار شده بود که پشت گوشش چند تا غده دراومد. رفت دکتر بهش گفتن سرطانه!
این دختر روز به روز بیشتر آب میرفت تا اینکه وزنش شده بود 30 کیلو!! شاید باورت نشه!
ولی تنها کاری که انجام داد این بود که به خدا پناه برد و کلی دعا کرد و در کنارش کارایی که پزشک بهش میگفت هم انجام میداد و امروز مثل گذشتش خوب شده و داره به زندگیش ادامه میده و خودشم میدونه که خوب شدنش فقط و فقط بخاطر اون اعتقادی بود که به خدا پیدا کرده بود.

میدونم در گفتار خیلی راحته این حرفا ولی در عمل نه. ولی مطمئن باش هیچ کار خدا بی حکمت نیست.
با حرف بچه ها هم تا حدودی موافقم. اون دختر خانم اگر واقعا شما رو دوست داشته باشه باید با یه سری شرایط شما کنار بیاد. باهاش صحبت کنید. سعی کنید قانعش کنید که میتونید در آینده خوشبختش کنید اگر چه اولش ممکنه زندگی اونطوری که اون میخواد نباشه. سعی کنید بهش بفهمونید که بهش نیاز دارید.

امیدوارم خدا هم بهتون کمک کنه و هر چیزی که صلاح کارتون هست براتون مقدر بشه.
ولی اینو مطمئن باشید که همیشه هر چیزی که از طرف خدا برسه شاید در ظاهر قشنگ نباشه ولی به صلاح بنده هاست.

موفق باشید.
 

kamran190

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2006
نوشته‌ها
426
لایک‌ها
1
سن
40
محل سکونت
shiraz
ممنونم اما پدر من سرطان نوع بدخیم داره

اخه ادمی باید به چیزی امید وار باشه یا نه منم در این شرایط وابستگی عجیبی بت دارم
 

Tatan

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2007
نوشته‌ها
25
لایک‌ها
2
محل سکونت
پیش الیاس
ممنونم اما پدر من سرطان نوع بدخیم داره

اخه ادمی باید به چیزی امید وار باشه یا نه منم در این شرایط وابستگی عجیبی بت دارم


دوست عزیز من شیراز هستم میتونیم قراقر بذاریم شاید بتونم کمک کتون کنم
اخه اسم فامیلی من یدی نجات هست عاشق هرچی نجات دادن هستیم
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
به نظرم اشتباه اصلیتون الان اینه که این حرفها رو اینجا بیان می کنین . یه سری افراد می رن 6-8 سال درس می خونن مدرک دکترا می گیرن فقط برای اینکه در چنین مواردی بتونن به شما مشاوره بدن ! حالا اینجا ماها که معلوم نیست خودمون بدبخت تریم یا نه بیایم به شما راه حل آبدوغ خیاری بدیم ؟ :wacko:


هر کسی هم مشکلات خاص خودش رو داره . من در این موثعیت ها زیاد قرار گرفتم . خیلی ها الان بابایی ندارن که دلهره ی از دست داشتنش رو داشته باشن . اما اینقدر ناامید نیستن ! خیلی ها هم مثل می دن می دونن که تا آخر عمر نمی تونن ازدواج کنن و دقدقه ی همسر و ... ندارن (دارن ولی نه به اندازه ی شما)

هممون همین جورییم . به قول شاعر :
آنکه می گرید یک غصه دارد
آنکه می خندد هزار و یک غصه

کاملا درسته من توی تاپیک قبلی سه بار این مطلبو گفتم. شما گوش نمیدید فکر میکنید بی فایده هست و هیچ خبری نیست در حالی که اشتباه میکنید. واقعا خبری هست و خیلی هم کار میکنه
 

orginalfilm

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
27 آگوست 2006
نوشته‌ها
2,451
لایک‌ها
1,527
سن
43
محل سکونت
زير يه سقف
بخدا خیلی ناراحت شدم ... خیلی بیش از حد ... دلم می خواست اسپم بازی در بیارم اما دلم نیومد .
یه چیزی بهت بگم : وابسگی به یه دختر آدم رو تا نابودی میبره ... ! ... منم بودم اینجوری
می خوای راحت شی؟ فقط بشین و فکر کن ... سعی کن با فکرت طوری کاری کنی از اون بدت بیاد ...
همین ... از بابت بابات هم متاسفم ... جدا فردا تو نماز براش دعا میکنم ... :(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(
 

sara__joon

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
2 آگوست 2006
نوشته‌ها
5,355
لایک‌ها
5,607
محل سکونت
El Paso, Texas
سلام
برای درست میتونی این کار را انجام بدی. سعی کن تا حدود 73 واحد پاس کنی (میدونم سخته ولی باید تلاش کنی) ، یه سری از درس های عمومی و راحت، بعد مدرک کاردانی معادل بگیر بیا بیرون. هم درست تموم میشه، هم به دختر مورد علاقه ات میرسی، هم میتونی کار کنی، هم به پدرت بیشتر برسی. با یه تیر یه گله میزنی.
البته با حرف های جناب pirmard و se_se نیز موافقم.
سعی کن امیدت رو از دست ندی.
 

R E Z A

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 فوریه 2007
نوشته‌ها
1,266
لایک‌ها
1
محل سکونت
TeHrAn
ممنونم اما پدر من سرطان نوع بدخیم داره

اخه ادمی باید به چیزی امید وار باشه یا نه منم در این شرایط وابستگی عجیبی بت دارم

دوست عزیز اگر به اون بالایی خوب وصل شی مطمئن باش نتیجه میگیری.

من خودم اصلا آدم مومنی نیستم.

شاید نمازم رو هم یکی در میون بخونم ولی به یه چیزایی اعتقاد دارم.

میدونم که اگر اون بالایی بخواد هیچ کسی نمیتونه عوض کنه و اگر اون نخواد همه ی دنیا هم جمع بشه نمیتونه کاری کنه.
 

kamran190

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2006
نوشته‌ها
426
لایک‌ها
1
سن
40
محل سکونت
shiraz
سلام
برای درست میتونی این کار را انجام بدی. سعی کن تا حدود 73 واحد پاس کنی (میدونم سخته ولی باید تلاش کنی) ، یه سری از درس های عمومی و راحت، بعد مدرک کاردانی معادل بگیر بیا بیرون. هم درست تموم میشه، هم به دختر مورد علاقه ات میرسی، هم میتونی کار کنی، هم به پدرت بیشتر برسی. با یه تیر یه گله میزنی.
البته با حرف های جناب pirmard و se_se نیز موافقم.
سعی کن امیدت رو از دست ندی.
دوست من از کجا مطنون باشم اون دختر به پام بشینه !

شاید الان بگه من تا 10 سالن باشه میشینم اما اما ........

شاید پای یکی دیگه باز شه
 

poolaky

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژوئن 2006
نوشته‌ها
875
لایک‌ها
40
سن
37
محل سکونت
بخش كنترل نوسانات پاور
به نظر من كه در وحله اول برو پيشه يه مشاور

دوما ما خودمونيم كه مشكلات را بزرگ ميكنيم

من نمي گم مشكل شما كوچيكه

ولي شما مي تونين مشكلاتتون رو دسته بندي كنين

و براي هر كدوم وقتي اختصاص دهيد

مثلا مشكل شما دوست دخترتونه

شما مي تونين اونو در وحله اخر بزاريد

اين بهترين كاره چون مي تونيد بدونيد كه چقدر وابسطه هستين به هم

درسته خيلي سخته ولي بايد تحمل كرد

و اگه سر و كله يه نفر ديگه پيدا شد اون با كسي ديگه رفت اون از اول مال تو نبوده


تا شقايق زنده هست زندگي بايد كرد

به نظر من براي رسيدن به دوستت بايد درس بخوني

چون يه روز چشمت و باز مي كني مي بيني سه سال از اون وقت مي گذره و تو اگه از اون موقعه درس مس خوندي شايد يه سال بود تموم كرده بودي

زندگي يه بازيه

كي از عمرش راضيه
 
بالا