برگزیده های پرشین تولز

آیا مملکت بی قانونه؟!

StarSoheil

Registered User
تاریخ عضویت
1 آگوست 2005
نوشته‌ها
2,170
لایک‌ها
42
محل سکونت
Malaysia
خواستم ببینم کسی اینجا هست که حقوق بخونه یا پدرش وکیل باشه؟! امروز برای اولین بار پام به کلانتری باز شد:f34r:

اگرم کسی تابحال پاش به کلانتری باز شده یا اصلا توی ناجا بوده بگه چند تا سوال ازش دارم:eek:
 

Damn

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,428
لایک‌ها
630
محل سکونت
In Lousy time
بگو
من بودم البته واسه يه درگيري جوونيام نه تو اين طرحا
واسه چي رفتي
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
سلام
نه ببین. بی قانون نیست همه قوانین نوشته شده تمیز کتابت شده و حتی چاپ هم شده. ولی متاسفانه کسی اهمیتی نمیده. از همون رییس جمهور بگیر بیا پایین ...
حالا بگزریم.
مشکلت چی هست؟ مطرح کن شاید یکی بلد بود. (البته حقیقتش من از روی کنجکاوی فقط میخوام بدونم که چی باعث تعجبت شده تو کلانتری :lol: :wacko: )
موفق و پیروز باشی. در ضمن امیدوارم مشکلتم زود تر به امید خدا حل بشه.
 

ocarina4

Registered User
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2007
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
25
محل سکونت
مشهد
تعریف کن چی شده؟
 

StarSoheil

Registered User
تاریخ عضویت
1 آگوست 2005
نوشته‌ها
2,170
لایک‌ها
42
محل سکونت
Malaysia
والا موضوع از این قراره
امروز بعد هرگزی وقت آزاد پیدا کردیم بریم خرید کنیم. دوستانی که شیراز هستن میدونن خیابون زند جا پارک نیست. همیشه یک پارکینگ بود که اونم به لطف انبوه سازان خراب شد. خلاصه ما هم طبق معمول رفتیم جای همیشگی. یک کوچه بغل پاساژ شهرشب. از شانس ما یک دبیرستان دخترونه هم توی اونجا بود و دقیقا همون موقعی که من رسیدم اینا گله ای داشتن بیرون میومدن. :D خلاصه من داشتم به دنبال جای پارک میگشتم که یک جای تنگ پیدا کردم رفتم تو دیدم نمیشه اینجا پارک کرد همون موقع یک ماشین اون دست از پارک بیرون اومد منم سریع دنده عقب گرفتم که برم جای اون. تا ما دنده عقب گرفتیم این دخترا لوس بازیشون گل کرد و جیغ کشیدن. اتفاقا همون موقع هم گشت ناجا اونجا بود و قبلش دیدمشون. خلاصه ما رفتیم ماشینو پارک کردیم تا خواستم پیاده شم دیدم ای داد جلوی در راننده وایسادن:lol: پیاده شدم گفتم خسته نباشین بدون اینکه جوابی بدن با لحن طلبکارانه گفتن اینجا چکار میکنی ؟ گفتم اومدم ماشین پارک کنم برم انوری . گفت انوری بری چکار؟ گفتم خیلی ببخشید به شما ربطی داره که میخوام برم چکار! گفت آره . همین که گفت ما هم نشستیم توی ماشین با موبایل زنگ زدم 110 :p گفتم آقا الان دو تا از همکارانتون بی جهت مزاحم من شدن و با یک لحن بد دارن صحبت میکنن. گفت گوشی رو بده بهش حالا نگو طرف فکر کرده بود زنگ زدم به یه سرتیپی سرهنگی. مثل گچ سفید شده بود:lol: دخترا هم که بیکار دسته جمعی داشتن این فیلمو نگا میکردن. بعد موبایل رو برداشت من مشغول صحبت با سرباز شدم نفهمیدم اون افسره چه صحبتی کرد بعد که گوشی رو بهم داد الو الو کردم دیدم قطع شده. خلاصه طرف گفت مدارک ماشین رو بده منم گواهینامم رو دادم گفت کارت ماشین گفتم همرام نیست. بعد گفت شغل بابات چیه گفتم به شما ربطی نداره. خلاصه اینم خونش جوش اومد گواهینامم رو گرفت گفت بیا کلانتری 11 . گفتم شما حق نداری همچین کاری کنی ولی بی توجه سریع پشت موتور نشستنو رفتن.
حالا مای خنگو بگو یادم نبود حداقل اسمشونو ببینم و یادداشت کنم. خلاصه ما هم راه افتادیم سمت کلانتری.اونجا جریان رو تعریف کردیم بعد از این همه تعریف طرف گفت صبر کن رئیسمون بیاد:lol: برام جالب بود که به بالا دستیشون میگن رئیس. داشتم میمردم از خنده ولی جلوی خودمو گرفتم :D بعد که پیگیر شدم فهمیدم این رئیسشون سرگرد بوده . این طور که اینا گفتن گفتم حتما یه سرهنگی چیزی هست. جاتون سبز حدود 1 ساعت توی کلانتری الاف شدیم و شاهد دعوای سایر دوستانی که اونجا اومده بودن:f34r:

Sorry ، ماجرا کمی طولانیه و منم الان وقت کافی برای ادامش ندارم. انشاالله فردا بقیشو تعریف میکنم. فقط خواهشن اگه کسی پدرش وکیله و از قانون سر در میاره بعد از تعریف کل ماجرا یک توضیحی بده ببینم جریان از چه قراره. :)
 

ocarina4

Registered User
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2007
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
25
محل سکونت
مشهد
پوف... من تازه رفتم تخمه و آجیل بیارم بشینم داستانتو بخونم... پس کو باقیش...
زودتر بنویس
23.gif
 

611

Registered User
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
0
محل سکونت
سوال بعدی
ن با موبایل زنگ زدم 110 :p گفتم آقا الان دو تا از همکارانتون بی جهت مزاحم من شدن و با یک لحن بد دارن صحبت میکنن. گفت گوشی رو بده بهش حالا نگو طرف فکر کرده بود زنگ زدم به یه سرتیپی سرهنگی. مثل گچ سفید شده بود:lol:
:D:D:D

امیدوارم مشکلتون حل بشه:)
 

alireza_simkesh

Registered User
تاریخ عضویت
1 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,705
لایک‌ها
4
دقیقا یه ماجرایی شبیه این واسه من پیش اومده
چند سال پیش با بچه ها داشتیم قدم میزدیم بعد از امتحانا, که مسیرمون خیلی اتفاقی خورد به یه دبیرستان دخترانه!
حالا اصلا هیشکی اونتو نبود چون ظهر بودو همه امتحاناشونو داده بودنو مدرسه تعطیل بود!
یه هو یه دونه پیکان پلیس اومد به شکل واقعا خطرناکی جلومون ترمز کرد یکیشون پیاده شد با لهن واقعا بدی گفت برین گمشین ازینجا!!!:blink:
منم واقعا اصبانی شدم یه جوری که خودش ببینه رفتم جلو ماشینش گفتم الان پلاکتو ورمیدارم میدم به پلیس!!:rolleyes:(بچه بودیم اون موقع دیگه:D)
پلیسه هم تا این صحنه رو دید سریع درو وا کرد و منو پچوند تو ماشین! 2 تا از دوستام اومدن از من دفاع کنن اونارم انداخت تو ماشین رفتیم کلانتری!!!
خلاصه اونجا یکی 2 ساعتی مشغول بودیم تا اینکه صدامون کردن گفتن اسمتونو بدین! ما هم هر 3 تامون بدون هماهنگی قبلی 3 تا اسم اشتباه دادیم بهش! بعد گفت حالا شماره خونتونو بدین زنگ بزنیم اولیا بیان ورتون دارن!!:wacko:
دیگه شماره رو نمیشد الکی داد ولی دل تو دلمون نبود!
شماره هارو دادیم بهش به هر 3 تا شماره زنگ زد کسی خونه نبود:blush:خیییییییییلی اصبانی شده بود که هیچ کار نتونسته بکنه! ولی دیگه بعد از این ولمون کردن!!
ولی تو اون 2ساعت از ترس به دادگاهو دارو همه چیز فکر میکردم:(
تازه من تو ماشین دستمو کردم تو جیبم یه چیزی بزارم کف دستشون که دوستام نزاشتن!!
فکر کنم اگه میدادم, دیگه سوتی میدادم دستشون:eek:
 

FrankenStein

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 جولای 2005
نوشته‌ها
6,285
لایک‌ها
20
سن
41
محل سکونت
iran-tehran
آقا منو یاد خاطرات زیادی میندازید:)

من راستش زیاد بازداشتگاه رفتم ولی خوب آخرش اونها پشینمون بودن:blush::happy:;)

یکی که برا قدیمیم میدیمها هست رو تعریف کنم حیف از دست بره:)

ما ساعت 2 شب با بچه ها تصمیم گرفتیم بریم کوه ،ساعت رفتن رو هماهنگ کردیم ساعت 6 صبح که تو همین گیر و میر بودیم که یا دمون افتاد که سری قلیون ما شگسته و باید از یکی از بچه ها بگیریم:) خلاصه 7-8 نفری راه افتادیم ساعت 2 شب راه افتادیم سمت خونه بچه محلمون که چشمتون روز بد رو نبینه کلان رسید:p

گفت اینجا چیکار میکنید گفتم شگر خدا چاره ی آخرت،گفت خونتون کجاست گفتم همین ورا زیر سایه مرتضی علی:lol:گفت بس امدید شگر خدا کنید که شروع کرد از ماشین پیاده شدن که بغلیش گفت ولگرد ها ما هم غیرتی، گفتم خفه شو با کی بودی ولگرد اونم کم آورده بود که یه الف بچه چقدر پشتش پر هست که اینجوری حرف میزنه و هم نمیخواست کم بیاره گفت با تو ولکرد که من رفتم انور ماشین و رفتم تو سینش آقا سرتون رو درد نیارم 2 تا کله گذاشتم تو صورتش منو خوابوندن دست بند از پشت زدن حالا منو کردن تو ماشین با باتوم افتادن سر بچه ها بیسیم زدن 2 تا گشت دیگه هم امد همه رو کردن تو ماشین ها بردن گلان تری:)..

از بقیه گفتن ماجرا معذورم به دلایل امنیتی:)
 

Ronan

Registered User
تاریخ عضویت
7 ژانویه 2006
نوشته‌ها
6,457
لایک‌ها
876
محل سکونت
Tehran
پوف... من تازه رفتم تخمه و آجیل بیارم بشینم داستانتو بخونم... پس کو باقیش...
زودتر بنویس
23.gif

:lol::lol::lol::lol::lol: رفتم آجيل فروشي گفت به خاطر اين داستان تمام تخمه ها و آجيلا تموم شده :D يه خورده هم به

ما قرض بده
 

Mahiar0

کاربر افتخاری سئو و معرفی سایتها
تاریخ عضویت
20 جولای 2004
نوشته‌ها
10,340
لایک‌ها
1,208
محل سکونت
رشت
به نظر من حقت بود
خوب اونا داشتند ازت سئوال ميكردند حالا با هرلحني:D
تو چرا اونطوري حرف زدي من جاشون باشم تورو دوروز بازداشتگاه نگه ميداشتم تا ادم بشي:D:blink:
اينجوري حرف نزني ادم با مامور قانون اينطوري حرف مي زنه:D
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
سلام
این بنده خدا مشکل براش پیش اومده همه دارین سوابق جناییتونو براش تعریف میکنید؟ :lol:
 

Khepele Sibilo

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2008
نوشته‌ها
1,693
لایک‌ها
16
سن
43
...خلاصه اینم خونش جوش اومد گواهینامم رو گرفت گفت بیا کلانتری 11 . گفتم شما حق نداری همچین کاری کنی ولی بی توجه سریع پشت موتور نشستنو رفتن...

شما نبايد بگي حق نداري جيزه!!!! نبايد گواهي نامه رو بدي!
اصولا توو اينجور مواقع فقط نبايد حول كرد! يعني مثلا يه مدت مد شده بود،‌ميرفتن مي گفتن گوشيت رو بده! طرف هم تا خرخره گوشيش پر بود از موضوعاتي كه حول مي كرد و ...
تا وقتي كه خلافي نكردي،‌نبايد نگران باشي! شما كه كاري نكردي، وقتي گقت گواهي نامه داري يا نه‌،‌دست خودت بهش نشون مي دادي! البته مي دونم توو اون شرايط ديگه حواس آدم به اين چيزها نيست!

از بقیه گفتن ماجرا معذورم به دلایل امنیتی:)
احيانا اعدام نشدي :blink:
 

StarSoheil

Registered User
تاریخ عضویت
1 آگوست 2005
نوشته‌ها
2,170
لایک‌ها
42
محل سکونت
Malaysia
ماشالله ، انگار اکثر دوستان سابقه دارن:D خب فقط دیشب اینو جا انداختم:
قبل از اینکه برم کلانتری همون موقع که افسره داشت با بیسیم استعلام ماشینو میگرفت من با سربازه حرفم شد که اصلا شما حق ندارین اینطور برخورد کنین ، مگه قتل مرتکب شدم که داری مثل مجرما برخورد میکنی گفت ما هر طور دلمون میخواد برخورد میکنیم گفتم جدی! مملکت اینقدرا هم که فکرشون میکنی بی قانون نیست حالا ببین چه کارت میکنم. اینم خواست کم نیاره گفت اصلا میدونی چیه. الان افسر میتونه به جرم ایجاد مزاحمت برای ناموس مردم ماشینتو توقیف کنه . گفتم ایجاد مزاحمت؟ :lol: حالا معلوم میشه. ( خلاصه این قسمتش دیشب جا انداخته بودم ) :D

خب اما بقیش. ما هر چی صبر کردیم دیدیم این سرگرد نیومد توی این فاصله رفتم نشستم توی ماشین و زنگ زدم 197. جریان رو براشون تعریف کردم بعد گفتن اسم و درجشون چی بوده گفتم اینقدر اعصابم خورد بود که نه نگاه اسمشون کردم نه درجشون :lol: گفت Ok ، شما برو ببین اسمشون چی بوده بعد دوباره تماس بگیر تا ما پیگیری کنیم. منم تشکر کردمو باز رفتم سمت کلانتری. بعد ربع ساعت دیدم باز خبری نشد و اگه خودم اقدام نکنم اینا براشون مهم نیست. رفتم گفتم آقا حالا ما اسمشو یادداشت نکردیم حداقل شما یه بیسیم بزنین به کلیه گشت ها بگین همچین موردی بوده بالاخره یکیشون جواب میده. خلاصه اونا هم مشخصات ماشین و اینا رو پرسیدن و بیسیم زدن به گشت ها . بالاخره شخص مورد نظر جواب داد. بعد گفت آقا مورد این 206 چی بوده طرف گفت ایجاد مزاحمت برای ناموس در جلوی دبیرستان دخترونه. همین که گفت اون شخصی که بیسیم زده بود یکدفعه از اتاقش اومد بیرون سمت من و گفت ببینم رفته بودی کنار دبیرستان دخترونه چکار؟! دختربازی کنی! همین که گفت من دیگه طاقت نیاوردم گفتم درست حرف بزن ، این چه طرز صحبت کردنه . بعدم با هم کمی درگیر شدیم که یکی دیگه که درجش بالاتر بود جدامون کرد منم عصبانی رفتم بیرون. داشتم از کلانتری خارج میشدم که گفتم حداقل فعلا اسم این یکی رو به 197 گزارش کنیم تا نوبت اون دوتا هم برسه:D خلاصه سریع برگشتم توی کلانتری اون طرفی که باهاش درگیر شدم رفته بود دوباره توی اتاقش ولی درجه داره پشت میز بود ( اینم از مضرات خدمت نرفتنه دیگه :lol: اصلا اسم درجه ها رو بلد نبودم از خودشون میپرسیدم:lol: ) خلاصه طرفو صدا کردم با صدای بلند گفتم جناب یک لحظه تشریف بیارین . همین موقع اون درجه داره گفت عزیز من چرا اینقدر عصبانی هستی. گفتم عصبانی نباشم؟! مامور شما داره به من تهمت میزنه ، 2 ساعت وقت منو گرفتین . گواهینامم رو بی دلیل توقیف کردین بعد میگین چرا عصبانی هستم. یک کمی نرم تر شد. گفت یک لحظه صبر کن من الان بهش بیسیم بزنم. رفت توی اتاق به همون شخص بیسیم زد که الان کجایی طرفم که قبلا خونشو به جوش آورده بودم :D میخواست حداقل یه 3-4 ساعتی منو تو کلانتری بکاره گفت طرفای زند باز درجه داره گفت میگمت دقیقا کجایی باز گفت میگم طرفای زندم. یکدفعه عصبانی شد گفت مگه من دارم عربی باهات صحبت میکنم ؟ دارم به فارسی بهت میگم بگو دقیق کجایی خلاصه آدرس دقیقو داد به طرف بعد از اتاق اومد بیرون گفت الان سر داریوش هست برو اونجا گواهینامتو ازش بگیر. منم که از قبل میدونستم میخواد اذیت کنه ولی با این وجود رفتم. سر داریوش که رسیدیم طرفو دیدم چند بار براش بوق زدم سر تکون داد. پشت سرم هم کلی ماشین هی داشتن بوق میزدن جای پارکم نبود . ما رفتیم ماشینو دوباره همین جایی که گرفتنمون پارک کردیم و برگشتیم همون جا دیدم بعله! طرف ما رو قال گذاشته. دوباره برگشتم کلانتری. به طرف گفتم وقتی قصد اذیت باشه همینه همون موقع اون افسره هم اونجا بود. رفتم طرفش گفتم عزیز من 100 بار برات بوق زدم سرم تکون دادی پس چرا صبر نکردی که بیام. گفت من که اصلا شما رو ندیدم:blink: گفتم ندیدی؟ پس کی بود برام سر تکون داد. گفت حالا باهات چکار کنم؟ با یک لحن کنایه ای گفتم آها شما با من چکار کنی؟!

افسره رو به درجه داره کرد گفت قربان ما بهش گفتیم اینجا چکار میکنی به ما گفته به شما چه مربوط ! من گفتم چرا دروغ میگی؟ من از ماشین پیاده شدم با روی باز گفتم خسته نباشین شما بدون اینکه جواب بدی با لحن طلبکارانه داری میپرسی اینجا چکار میکنی! منم گفتم اومدم ماشینو اینجا پارک کنم برم انوری. بعد گفتی انوری بری چکار . گفتم به شما ربطی نداره که انوری میرم چکار. آخه اینکه من میخوام برم انوری چکار کنم به شما مربوطه؟ یا اصلا ربطی به ماجرا داره؟ شما فقط بخاطر جیغ چند تا دختر منو گرفتی میگی قصدت آزار و اذیت ناموس بوده. بعد گفت چطور ممکنه یک 206 شیشه دودی اونم دقیقا موقع تعطیلی مدارس بیاد اون سمت. منم زدم زیر خنده :lol: گفت میتونستی 10 دقیقه زودتر یا دیرتر بیای پارک کنی نه موقع تعطیلی :blink: اینجا بود که دیگه به عقلش شک کردم و گفتم دیگه معلومه طرف دهاتیه. گفتم عزیز من اولا مگه من علم غیب داشتم که بدونم اینا همون موقعی که من دارم میان تعطیل میشن. بعدشم اگه اینطوره که شما میگی پس با این حساب هیچ کس حق نداره موقع تعطیلی با ماشین بیاد توی اون کوچه.

اصلا بیا یه کاری کنیم یه قرآن بیار ببینم حاضری روش دست بزاری که من برای دخترا ایجاد مزاحمت کردم. بر فرض که اصلا همچین قصدی داشتم . آخه با عقل جور در میاد که گشت ناجا جلوی منه بعد من بیام جلوی گشت این کارا رو انجام بدم. بعد افسره به درجه داره گفت میدونی همون موقع که ما ازش سوال کردیم دیدم موبایلشو برداشته داره زنگ میزنه به یه درجه داری . اونم جلوی دخترا. دخترا هم به ما میخندیدن. ( این یکی رو راست میگفت همشم از اینجا میسوخت:happy: ) همون موقع اینقدر جلوی دخترا سوسک شده بودن که نگو :lol: بعد من گفتم آقا درجه دار کدومه والا زنگ زدم 110 :D بعد موبایلمو در آوردم لیست شماره هایی که گرفته بودم رو نشونش دادم از قضا همون موقع توی لیست شماره ها ، شماره 197 رو هم دید:f34r: گفت به 197 هم زنگ زدی. گفتم بله :cool: بعد گفتی زنگ زدی بهشون چی گفتی . گفتم خب معمولا چی میگن اگه شکایتی ، پیشنهادی باشه به 197 میگن . بهشون گفتم دو تا مامور مزاحم من شدن و ازشون شکایت دارم اونا هم گفتن اسمشونو بده تا پیگیری کنیم منم گفتم اسمشونو ندارم. البته از شما فقط بخاطر اینکه بی جهت 3 ساعت وقت منو گرفتی شاکیم ولی شکایت اصلی من از اون سربازه که به من میگه ما هر طور دوست داریم حرف میزنیم. ( همون موقع سربازه اومد توی اتاق . افسره بهش گفت سرباز بیا جریانو برای قربان تعریف کن خلاصه اونم تعریف کرد. بعد همون موقع بهش گفتم تو نگفتی ما هرطور میخوایم صجبت میکنیم گفت به ارواح اما حسین من همچین حرفی نزدم :blink::blink::blink: منو میگی ماتم برده بود.) طرف دوباره مثل گچ سفید شد. گفت که اینطور هان. حالا وقتی همین الان ماشینتو بردم پارکینگ 3 ماه خوابوندم میفهمی. گفتم ببینیم و تعریف کنیم :lol: بعد به درجه داره گفت قربان شما میگی باهاش چکار کنم گفت من اصلا دخالت نمیکنم ولی چیزی که هست اینه که هم ایشون آدم با شخصیتی هستن هم شما. به نظر من موضوع رو اینقدر کشش ندین.

بعد از این حدود نیم ساعت دیگه هم ما رو توی اونجا کاشتن و من بودم و اون سریازه و چند نفر دیگه. باز همون بحث های تکراری درباره لحن صحبتو این چیزا:D سربازه میگفت آقا جون من صدام کلفته کاریشم نمیتونم بکنم. شما اصلا ما سربازا رو درک نمیکنینو ...:(:D

بالاخره بعد نیم ساعت یک متنی رو روی کاغذ نوشت ، خودشو سربازه هم زیرشو امضا کردن نوبت من که رسید باز خل بازیمون گل کرد متنو بدون اینکه بخونیم چی نوشته زیرش انگشت زدمو امضا کردم بعدم گواهیناممو داد. گفت هرکی جای من بود الان ماشینتو میخوابوند ، ولی اینبار بخشیدمت . بعدم این بار لحن صحبتتو با مامور درست کن. خلاصه با کلی منتو ... منم جوابشو دادم. گفتم من زیر بار حرف زور نمیرم حالا هر کی میخواد باشه. احترام در مقابل احترام وقتی شما لحنت طلبکارانه هست مسلما منم برخوردم عوض میشه. بعدم با هم دست دادیمو . اون درجه داره هم باهامون خوش و بش کردو :D اومدیم بیرون از قید گرفتن تماس به 197 هم گذشتیم.:)

ولی در کل اینو میخوام بگم. الان که کمی از وقایع دیشب میگذره یخورده پشیمونم که چرا جدی تر برخورد نکردم با قضیه:D اونا حق نداشتن 3 ساعت وقت منو بی جهت تلف کنن. حالا اینم بگم توی این فاصله اون درجه داره میگفت اگه افسر بخواد خیلی راحت میتونه ماشینتو بخوابونه. این دیگه به وجدانش بستگی داره که بخواد ناحقی کنه یا نه. البته اینا خودشون یه پا روانشناسم هستنا ، همگی با هم دست به یکی میکنن که طرفو با این حرفا بترسونن که نه تنها طرف از حقش بگذره بلکه یه تشکری هم بهشون بدهکار بشه. متاسفانه چون ما قانون بلد نیستیم خیلی راحت میتونن رو ما سوار بشن و از بی اطلاعی ما سو استفاده کنن. حالا سوالم اینه. آیا اگه مامور بگه که من اونجا قصد اذیت داشتم در صورتیکه واقعا این طور نبوده اینجا قانون تمام حق رو میزاره روی حرف های اون افسر یا ... آیا واقعا اون افسر میتونست بدون دلیل ماشین منو توقیف کنه ؟ اصلا کسی تا بحال به 197 تماس گرفته ببینه واقعا این چیزا پیگیری میشه یا نه!
 

newnaeemtaheri

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2004
نوشته‌ها
44
لایک‌ها
1
سن
39
محل سکونت
Tehran
سلام دوست عزيز

اين مملكت بي قانون و فاسد هست ... در اين هيچ شكي نيست.
( بي قانون : قانون درست ندارد | فاسد : مجري هاي قانون در آن ريا ميكنند )

اگر ما يك شخص ضعيف هستيم و يك شخص يكم قوي تر توي هر بخشي با ما درگير شد ... اينو بايد بدونيم كه شكايت كردن مثل دست و پا زدن تو گه ( ببخشيد ) هست و كاملا بي فايده هست و كار رو بدتر ميكنه.
دليل امر بالا اين هست كه اين مملكت قانون نداره و مجري هاي قانون هم متاسفانه وجدان ندارند.

من تصور ميكنم كه تو تهران اين ماجرا پيش اومده ...
چون برادرم در همدان با يكي از هم دانشگاهي هاي دختر خود صحبت ميكرده ( خدا شاهده فقط صحبت ) كه اونو گرفتند و در زمستون سرد بعد از كلي كتك زدن و چند روز بازداشت توي يك انبار سرد بدون پتو ... در نهايت با هزار منت آزاد كردند.
( هيچ احدي جرات نداره كه تو صورت پليس و منكرات چپ نگاه كنه، وگرنه حتي ممكنه مثل اون دختر كه چند وقت پيش خبر كشته شدنش اومد بشه .... )

حالا ما هر كاري كرديم ديديم هيچ فايده اي نداره و گوشي براي شنيدن اين حرف ها نيست ! و همچنان در همدان اين اوضاع به شدن خفقان ادامه دارد.
( ايران : فاسد و بي قانون‌ )

البته اينجا توي تهران بدليل جمعيت بالا و كمي هوشيار و آگاه بودن مردم به حقوق خود و اين قانون دست و پا شكسته اين بي عدالتي شدت كمتري داره.
 

StarSoheil

Registered User
تاریخ عضویت
1 آگوست 2005
نوشته‌ها
2,170
لایک‌ها
42
محل سکونت
Malaysia
متاسفانه همین طوره که شما میگین. ولی حتی اگه حکم اعدام منو صادر کنن زیر بار حرف زور نمیرم و تا آخرین لحظه مقاومت میکنم. اما اینجا کمی کوتاهی از خودمون هم هست. متاسفانه توی کشوری که هیچ قانونی وجود نداره باید آدم خودش بره دنبال این مسائل و اطلاعاتش رو در این زمینه ها زیاد کنه که هرکسی نتونه بهش زور بگه.

کسی کتابی میشناسه که کل قوانین رو بصورت جامع توش نوشته باشه؟! مثلا دیدین آدم موقعی که میره پیش یک وکیل چقدر احساس قدرت میکنه و میبینه میتونسته از چه راه هایی اقدام کنه و نکرده! :D
 
بالا