یه روز که زنگ زدن خونه گفتن یه ساعت بردنده شدی !!
گفت دایال اپ وصل شدی گفتم نه ! گفت پس خارج از کشور زنگ زدی !
بعد اومد ساعتم نداد 5 تومنم گرفت , زورکی یه کارت داد !!
می گفتم اقا من رایال اپ نیستم حالیش نمی شد !
پس اين گوش كن
واسه منم پيش اومد منتها مال من يه داستان جالب ديگه اي هم پشتش بود
از اين قرار:
دم صبح بود فكر كنم 9 و 10 منم خواب
تيليفون زنگ زد منم گفتم ولش كي حال داره
يارو زن سيريش بود اخري ور داشتم گفتم بله
گفت شما تو قرعه كشي برنده شدي گفتم برو بابا دلت خوشه اول صبحي ما رو گرفتيا
گفت نه به خدا راس ميگم برنده شدي گفتم پس شمار رو اشتب گرفتي گفت نههه ههه خودش درست گرفتم
ديدم ديگه داره ناراحت ميشه
خب منم قبول كردم چه ميشه كرد چاره اي نداشتم
بعد اسم و ادرس گرفت و اينا
گفتم از كجا من برنده شدم گفت از طريق كارت گفتم چي گفت ساعت
گفتم نميخام گفت يه كارتم اشانتيون گفتم بده بياد
مادربزرگم كه خونه ما بود و( زنا و بيشتر پيرزنا حس فوضولي خوبي دارن مال اين بنده خدام گل كرده بود) از اون اتاق تل ور داشته بود و نصفه و نيمه يه چيزايي شنيده بود
هيچي اقا ديدم هي تبريك ميگه و راجع به پول و اينا حرف ميزنه منم مونده بودم چي بگم
اخري مادرم كه اومد طاقت نيورد گفت اين برنده شده به رو نمياره
نگو بنده خدا فكر كرده من يه الگانس بردم (هنزم فكر ميكنه من خيلي تودارم به رو نميارم)
هيچي ديگه اخري يارو اومد 6 تومن ازم گرفت يه ساعت و يه كارت داد كه به لعنت خدا نمي ارزيد