PersianMohammad
Registered User
مدت طولاني اي (تقريبا 3 سال) هست كه متاهل شدم... رفتار و تفكرات سنگين و وحشتناكي از والدينم ميبينم؛ اين رفتار ها براي من هميشه غير قابل درك و باور بوده و هستند...
هميشه فكر ميكردم فقط پدر و مادر خودمم هستن كه با من اين رفتار رو دارن و باقي پدر و مادرا اينطوري نيستند اما از حدود 15روز پيش با يه بنده خدايي دوست شديم كه اونها هم 3ماهي ميشه متاهل شدن و متاسفانه مشابه مشكلات ما رو دارند... دعواهاي خانوادگي و سنگ اندازي ها و حرف هاي بيربط و بيگناه مجازات كردن فرزندان....
گاهي تا مرز جنون پيش ميريم؛ گاهي با هم بحث و جنگ و جدل ميكنيم... اما آخر سر ميبينيم اين بحث ها هيچ فايده اي نداره و دوباره براي مدتي مثل 1 تا چند روز زندگي عادي ميشه اما باز هم سر يه مشكل (نه چندان بزرگ !) دوباره بحث بوجود مياد و ...
خيلي از مشكلات ماديه؛ اقوام زيادي دارم كه پدر و مادراشون براشون هرچي تونستن گذاشتن و از خونه و ماشين و خرجي و ... گرفته تا حتي قبض آب و برق رو هم ميدن ! من اين انتظار رو ندارم كه والدينم چنين لطفي در حقم كنن.. هيچوقت هم نخواهم خواست؛ اما انتظار دارم وقتي به خونه داداشم سر ميزنن، حداقل يكبار هم كه شده به خونه ما هم بيان... اما دريغ از يه تماس يا صحبت لفظي كه خونه ت كجاست ؟ كارات چطوره ؟ محل كارت كجاست ؟ ...
نميدونم ديگه چي بايد بگم؛ هميشه خودم رو آدم موفقي ميدونستم و همين الان هم خودم رو آدم موفقي ميدونم؛ يه خونه رهني دارم؛ يه شركت كه ماهانه حدود 2ميليون درآمد داره، در شرف خريد ماشين هم هستم؛ بدهي و قرض چندان زيادي هم نداريم؛
اما برام سواله كه چرا بايد والدين يه پسر، اينقدر از پيشرفت بچه شون كه يه زماني دوستش داشتن (و با اين رفتار مشكوك شدم كه آيا دوست داشتنه واقعا دوست داشتن بوده يا ... !!!؟) بايد ناراحت و نگران باشن و رفتارشون اينطوري باشه ؟
شمام چنين وضعيتي رو داشتيد ؟ داريد ؟
فكر ميكنيد چه راه حلي چاره سازه ؟
هميشه فكر ميكردم فقط پدر و مادر خودمم هستن كه با من اين رفتار رو دارن و باقي پدر و مادرا اينطوري نيستند اما از حدود 15روز پيش با يه بنده خدايي دوست شديم كه اونها هم 3ماهي ميشه متاهل شدن و متاسفانه مشابه مشكلات ما رو دارند... دعواهاي خانوادگي و سنگ اندازي ها و حرف هاي بيربط و بيگناه مجازات كردن فرزندان....
گاهي تا مرز جنون پيش ميريم؛ گاهي با هم بحث و جنگ و جدل ميكنيم... اما آخر سر ميبينيم اين بحث ها هيچ فايده اي نداره و دوباره براي مدتي مثل 1 تا چند روز زندگي عادي ميشه اما باز هم سر يه مشكل (نه چندان بزرگ !) دوباره بحث بوجود مياد و ...
خيلي از مشكلات ماديه؛ اقوام زيادي دارم كه پدر و مادراشون براشون هرچي تونستن گذاشتن و از خونه و ماشين و خرجي و ... گرفته تا حتي قبض آب و برق رو هم ميدن ! من اين انتظار رو ندارم كه والدينم چنين لطفي در حقم كنن.. هيچوقت هم نخواهم خواست؛ اما انتظار دارم وقتي به خونه داداشم سر ميزنن، حداقل يكبار هم كه شده به خونه ما هم بيان... اما دريغ از يه تماس يا صحبت لفظي كه خونه ت كجاست ؟ كارات چطوره ؟ محل كارت كجاست ؟ ...
نميدونم ديگه چي بايد بگم؛ هميشه خودم رو آدم موفقي ميدونستم و همين الان هم خودم رو آدم موفقي ميدونم؛ يه خونه رهني دارم؛ يه شركت كه ماهانه حدود 2ميليون درآمد داره، در شرف خريد ماشين هم هستم؛ بدهي و قرض چندان زيادي هم نداريم؛
اما برام سواله كه چرا بايد والدين يه پسر، اينقدر از پيشرفت بچه شون كه يه زماني دوستش داشتن (و با اين رفتار مشكوك شدم كه آيا دوست داشتنه واقعا دوست داشتن بوده يا ... !!!؟) بايد ناراحت و نگران باشن و رفتارشون اينطوري باشه ؟
شمام چنين وضعيتي رو داشتيد ؟ داريد ؟
فكر ميكنيد چه راه حلي چاره سازه ؟