برگزیده های پرشین تولز

آيا شما هم با تفكرات و تعاملات خانواده خصوصا والدين مشكل داريد ؟

PersianMohammad

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
2,060
لایک‌ها
92
سن
38
محل سکونت
Tehran
مدت طولاني اي (تقريبا 3 سال) هست كه متاهل شدم... رفتار و تفكرات سنگين و وحشتناكي از والدينم ميبينم؛ اين رفتار ها براي من هميشه غير قابل درك و باور بوده و هستند...

هميشه فكر ميكردم فقط پدر و مادر خودمم هستن كه با من اين رفتار رو دارن و باقي پدر و مادرا اينطوري نيستند اما از حدود 15روز پيش با يه بنده خدايي دوست شديم كه اونها هم 3ماهي ميشه متاهل شدن و متاسفانه مشابه مشكلات ما رو دارند... دعواهاي خانوادگي و سنگ اندازي ها و حرف هاي بيربط و بيگناه مجازات كردن فرزندان....

گاهي تا مرز جنون پيش ميريم؛ گاهي با هم بحث و جنگ و جدل ميكنيم... اما آخر سر ميبينيم اين بحث ها هيچ فايده اي نداره و دوباره براي مدتي مثل 1 تا چند روز زندگي عادي ميشه اما باز هم سر يه مشكل (نه چندان بزرگ !‌) دوباره بحث بوجود مياد و ...

خيلي از مشكلات ماديه؛ اقوام زيادي دارم كه پدر و مادراشون براشون هرچي تونستن گذاشتن و از خونه و ماشين و خرجي و ... گرفته تا حتي قبض آب و برق رو هم ميدن !‌ من اين انتظار رو ندارم كه والدينم چنين لطفي در حقم كنن.. هيچوقت هم نخواهم خواست؛ اما انتظار دارم وقتي به خونه داداشم سر ميزنن،‌ حداقل يكبار هم كه شده به خونه ما هم بيان... اما دريغ از يه تماس يا صحبت لفظي كه خونه ت كجاست ؟‌ كارات چطوره ؟‌ محل كارت كجاست ؟ ...

نميدونم ديگه چي بايد بگم؛ هميشه خودم رو آدم موفقي ميدونستم و همين الان هم خودم رو آدم موفقي ميدونم؛ يه خونه رهني دارم؛ يه شركت كه ماهانه حدود 2ميليون درآمد داره، در شرف خريد ماشين هم هستم؛ بدهي و قرض چندان زيادي هم نداريم؛

اما برام سواله كه چرا بايد والدين يه پسر، اينقدر از پيشرفت بچه شون كه يه زماني دوستش داشتن (و با اين رفتار مشكوك شدم كه آيا دوست داشتنه واقعا دوست داشتن بوده يا ... !!!؟‌) بايد ناراحت و نگران باشن و رفتارشون اينطوري باشه ؟

شمام چنين وضعيتي رو داشتيد ؟ داريد ؟
فكر ميكنيد چه راه حلي چاره سازه ؟
 

08610023

Registered User
تاریخ عضویت
21 آگوست 2007
نوشته‌ها
527
لایک‌ها
9
محل سکونت
iran
دقیقا همینطوره

مردم از موفقیت دیگران ناراحت میشن.

من بهت توصیه میکنم هیچی زندگیت رو به کسی نگی غیر همسرت اونم با توجه به نگه داشتن مطلب
 

NAKOOT

Registered User
تاریخ عضویت
15 ژانویه 2010
نوشته‌ها
1,759
لایک‌ها
454
محل سکونت
از اینجا رونده از اونجا مونده
خدا رو شکر گوش شیطون کر :دی خانواده من فوق العاده روشنفکر هستن و با من هیچ مشکلی تو هیچ موردی ندارن، صحبتی هم باشه از سمت خانوادم کاملاً منطقی بوده و هستش.
اما مادر پدرم با خانواده های خودشون مشکل دارن، طوری که ما چند سالی هستش با هیچ کدوم نه از طرف خانواده مادر و نه از سمت پدرم رابطه نداریم (عموم رو 11 سال هستش ندیدم! :دی)
یجوری هستش که انگار از موفقیت ما زجر می کشن! به جاش تا دلتون بخواد دوست های خانوادگی داریم که کمکمون کردن و می کنن. یه دونه از این دوست ها رو به صد تا خانواده این مدلی نمی دیم!

شما هم خودت رو اذیت نکن، کم کم سعی کن فاصله بگیری ازشون، خودشون سعی می کنن دوباره نزدیک شما بشن.
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,659
لایک‌ها
1,244
نه زیاد ...
مشکل ؟ مشکل چیه /؟؟ شوما یه مشکل به من نشان داد ...
 

sіπa

Registered User
تاریخ عضویت
10 فوریه 2010
نوشته‌ها
1,698
لایک‌ها
8
زود ازدواج کردی
باید بعد از بیست و هفت هشت سالگی ازدواج می کردی
زود ازدواج کردن و ساز مخالف با خانواده زدن این عواقبم داره
 

MasoudM

Registered User
تاریخ عضویت
8 جولای 2008
نوشته‌ها
1,870
لایک‌ها
651
محل سکونت
in the shadow of the statue
پدر خوب وجود ندارد . این قاعده است ( سارتر )



پ.ن: من كه مشكلي ندارم با خانوادم ، كلا به من كاري ندارن زياد .
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,659
لایک‌ها
1,244
هميشه خودم رو آدم موفقي ميدونستم و همين الان هم خودم رو آدم موفقي ميدونم؛ يه خونه رهني دارم؛ يه شركت كه ماهانه حدود 2ميليون درآمد داره، در شرف خريد ماشين هم هستم؛ بدهي و قرض چندان زيادي هم نداريم؛
خیلیا در حصرت شرایط تو هستن ...
پس قدرشو بدون .. آینده ی خوبی داری .. پس با حرف های دیگران خرابش نکن ...
چه لزومی داره خونواده ی تو از مشکلاتتون با خبر بشن ؟؟ که گاهی از روی نا آگاهی و درک نکردن شرایط حرف هایی بزنن که به اصطلاح سنگ پراکنی کنن ؟؟
کمی سکرت عمل کن .. دلیلی نداره بقیه از زندگی تو با خبر شن ...
خوشبخت باش ٰ این یک دستوره :)
 

aminjooon2005

Registered User
تاریخ عضویت
4 می 2006
نوشته‌ها
194
لایک‌ها
6
هميشه خودم رو آدم موفقي ميدونستم و همين الان هم خودم رو آدم موفقي ميدونم؛ يه خونه رهني دارم؛ يه شركت كه ماهانه حدود 2ميليون درآمد داره، در شرف خريد ماشين هم هستم؛ بدهي و قرض چندان زيادي هم نداريم؛

من 18 سالمه دانشجو مهندسی ام , کامپیوتر و برنامه نویسی رو در حد حرفه ای بلدم, روابط عمومی بالا و دوستان زیاد,بابام هم میلیاردره یه خونه مجردی هم دارم
ولی اصلن احساس خوشبختی ندارم :hmm:
چون همیشه دلم خواسته مثل بابام باشم بابام وقتی 18 سالش بوده از خودش مغازه داشته! از سوم راهنمایی هم کار میکرده و تو 18 سالگی با کلی مل و منال راهی خدمت میشه!! علاوه بر این آدم بسیار مهربون و منطقی ای هست ولی هیچ وقت نتونستم مثل بابام باشم:(
 

MD66

Registered User
تاریخ عضویت
13 جولای 2008
نوشته‌ها
2,670
لایک‌ها
208
محل سکونت
400 City
مدت طولاني اي (تقريبا 3 سال) هست كه متاهل شدم... رفتار و تفكرات سنگين و وحشتناكي از والدينم ميبينم؛ اين رفتار ها براي من هميشه غير قابل درك و باور بوده و هستند...

هميشه فكر ميكردم فقط پدر و مادر خودمم هستن كه با من اين رفتار رو دارن و باقي پدر و مادرا اينطوري نيستند اما از حدود 15روز پيش با يه بنده خدايي دوست شديم كه اونها هم 3ماهي ميشه متاهل شدن و متاسفانه مشابه مشكلات ما رو دارند... دعواهاي خانوادگي و سنگ اندازي ها و حرف هاي بيربط و بيگناه مجازات كردن فرزندان....

گاهي تا مرز جنون پيش ميريم؛ گاهي با هم بحث و جنگ و جدل ميكنيم... اما آخر سر ميبينيم اين بحث ها هيچ فايده اي نداره و دوباره براي مدتي مثل 1 تا چند روز زندگي عادي ميشه اما باز هم سر يه مشكل (نه چندان بزرگ !‌) دوباره بحث بوجود مياد و ...

خيلي از مشكلات ماديه؛ اقوام زيادي دارم كه پدر و مادراشون براشون هرچي تونستن گذاشتن و از خونه و ماشين و خرجي و ... گرفته تا حتي قبض آب و برق رو هم ميدن !‌ من اين انتظار رو ندارم كه والدينم چنين لطفي در حقم كنن.. هيچوقت هم نخواهم خواست؛ اما انتظار دارم وقتي به خونه داداشم سر ميزنن،‌ حداقل يكبار هم كه شده به خونه ما هم بيان... اما دريغ از يه تماس يا صحبت لفظي كه خونه ت كجاست ؟‌ كارات چطوره ؟‌ محل كارت كجاست ؟ ...

نميدونم ديگه چي بايد بگم؛ هميشه خودم رو آدم موفقي ميدونستم و همين الان هم خودم رو آدم موفقي ميدونم؛ يه خونه رهني دارم؛ يه شركت كه ماهانه حدود 2ميليون درآمد داره، در شرف خريد ماشين هم هستم؛ بدهي و قرض چندان زيادي هم نداريم؛

اما برام سواله كه چرا بايد والدين يه پسر، اينقدر از پيشرفت بچه شون كه يه زماني دوستش داشتن (و با اين رفتار مشكوك شدم كه آيا دوست داشتنه واقعا دوست داشتن بوده يا ... !!!؟‌) بايد ناراحت و نگران باشن و رفتارشون اينطوري باشه ؟

شمام چنين وضعيتي رو داشتيد ؟ داريد ؟
فكر ميكنيد چه راه حلي چاره سازه ؟

شما از وقتی خدا رو شکر وضعت خوب شده به پدر مادرتون بیشتر رسیدگی کردین ؟ تحویلشو گرفتین ببینین مشکلی چه از لحاظ عاطفی یا مالی دارن یا نه؟
شاید کم لطفی دیدن و اینجوری برخورد میکنن
برادرتون که بابتون خونشون میرن اونارو بیشتر از شما تحویل نمیگیره؟
 

08610023

Registered User
تاریخ عضویت
21 آگوست 2007
نوشته‌ها
527
لایک‌ها
9
محل سکونت
iran
جناب بالایی این امضات رو جمع ..زده خراب کرده صفحه رو..چیه آخه
 

MD66

Registered User
تاریخ عضویت
13 جولای 2008
نوشته‌ها
2,670
لایک‌ها
208
محل سکونت
400 City
جناب بالایی این امضات رو جمع ..زده خراب کرده صفحه رو..چیه آخه

با IE CHROME FIREFOX مشکلی نداره صفحه الان چک کردم شما مرورگرت چیه ؟
مشکل جایی دیگست ولی اگه بفهمم واسه منه اشکل چشم
دوستان دیگه هم اگه مشکل دارن بگن عوض کنم
 

H+R

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
3,167
لایک‌ها
408
بعدا ميفهمي...
 

PersianMohammad

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
2,060
لایک‌ها
92
سن
38
محل سکونت
Tehran
زود ازدواج کردی
باید بعد از بیست و هفت هشت سالگی ازدواج می کردی
زود ازدواج کردن و ساز مخالف با خانواده زدن این عواقبم داره

خسته نشدی اینقدر به ذهنت فشار آوردی ؟ آدم تو اون سن دیگه به چی میتونه فکر کنه غیر از جون کندن و پول درآوردن و کارکردن برای زندگی کردن !؟
با تفکر شما در خصوص اون قسمت آخر که بولدش کردم کاملا مخالفم ! پدر و مادر، حتی پیامبران و امامان هم به فرندانشون هیچ تفکری رو حق نداشتن تحمیل کنن . نمونه ش حضرت نوحه؛ تو سایر ادیان هم تحمیل و اجبار چه از نظر دین چه از نظر تفکرات منفوره ! پس لطفا حرف از چیزی بزنید که به صحت اون مطمئنید !

شما از وقتی خدا رو شکر وضعت خوب شده به پدر مادرتون بیشتر رسیدگی کردین ؟ تحویلشو گرفتین ببینین مشکلی چه از لحاظ عاطفی یا مالی دارن یا نه؟
شاید کم لطفی دیدن و اینجوری برخورد میکنن
برادرتون که بابتون خونشون میرن اونارو بیشتر از شما تحویل نمیگیره؟

متن رو دوباره بخونین؛ من حتی قبل از راه انداختن شرکت هم با اونا مشکل داشتم؛ به عبارت بهتر اونها با من مشکل داشتن...
در خصوص برادرم ؛ اون از نظر مالی به اونها وابسته س، همونطور که اوایل هم من قرار بود وابسته باشم ! اما خودم نخواستم و زندگیم رو مستقل کردم؛ سختی های زیادی هم کشیدم تو این چند سال؛
کلا فکر میکنم اونا دوست دارن من و همسرم برای همیشه پیششون زندگی کنیم؛ یه قدم هم اونطرف نذاریم... نمیدونم با این مدل زندگی کردن چه پیشرفتی میشه داشت ؟ یا چی عاید من و اونا میشه غیر از وبال گردن بودن و فقط یه نون خور بودن !؟


بعدا ميفهمي...


ممکنه شما که فهمیدی الآن بگی ؟
من این همه توضیح رو نوشتم تا چیزی که قراره (شاید!!!) بعدا بفهمم رو زودتر بفهمم !



ممنون از همه دوستانی که نظر گذاشتن .
 

RAYAN4

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2004
نوشته‌ها
50
لایک‌ها
1
منم خواستم نظر بدم یادم افتاد خیلی بی معرفتی واسه همین نظر نمیدم!
 

MD66

Registered User
تاریخ عضویت
13 جولای 2008
نوشته‌ها
2,670
لایک‌ها
208
محل سکونت
400 City
شاید خب چون دوستون دارن دوریتون رو نمی تونن تحمل کنن و هنوز میخوام مثل زمان مجردی کنارشون باشین
پ.ن معلومه زمان مجردی بچه خوبی بودین احتمالا و میخوان کنارشون همچنان بمونین
 

PersianMohammad

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
2,060
لایک‌ها
92
سن
38
محل سکونت
Tehran
منم خواستم نظر بدم یادم افتاد خیلی بی معرفتی واسه همین نظر نمیدم!

دست شما درد نکنه؛ انشالله یه سری تماس میگیرم باهات، مفصل صحبت میکنیم؛ نشد ایمیل میزنم .
 
بالا