برگزیده های پرشین تولز

زندگی سگی

batoobato

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,977
لایک‌ها
6,557
سلام حال همه ی ما خراب است تو باور کن حال ما خراب است وقتی احساس میکنی هیچ کنترلی روی وقایع دوروبرت نداری احساس بدی داره..........
می دانم حال ما خراب است وقتی احساس میکنی وقت بسیار داری ولی کاری برای انجام دادن نداری......احساس مرگ میکنم وقتی خیلی تلاش میکنم ولی کوچکترین اثری در مشکلم ندارد.....حتی یک نیم نگاهم به من نمیکنند.....

سر به سرم نگزارید مگر میشود توی این همه مشکلات زندگی کرد باشه گریه نمیکنم ولی با دیدن حال من و شما هم مردمان دنیا گریه میکنند.....
هنوز هم میدانم هیچ نامه ای به مقصد نمیرسه هیچ دستی در دستم نمیماند هنوز میدانم برای یک لقمه نان باید صبح تا شب سگ دو بزنم و سخت بدست بیارم و راحت از دست بدهم هنوزم میدانم هوای خانه مان پر گریه است..............هنوز هم میدانم به زودی اسم یکی از کوچه ها به نام برادرم خواهد شد شهید..........
اسم تمام کسانم را فراموش کرده ام حتی رنگ روسری تو را هم فراموش کرده ام...................بر روی گوشیم حتی میس کال غریبه ای هم نمی افتد ............چه کسی رو متهم کنم یقه کی رو بگیرم...............راهم را گم کرده ام یادت است از کجا آمدم......تو یادت هست من که هستم...............مردمان بیچاره ی سرزمین من هوای تازه میخواهند
یادت هست نشانه ی میهن من همین گندم سبز بود........گندم در باغچه پدریمان خشک شد حتی اشک مادرمان هم نتوانست گندم را زنده و سرحال نگه دارد........
 
Last edited:

elham-elaine

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 ژوئن 2009
نوشته‌ها
21
لایک‌ها
0
محل سکونت
islamic republic of .....
::hmm::hmm:eek:
 

اسدالله

Registered User
تاریخ عضویت
14 ژوئن 2007
نوشته‌ها
23
لایک‌ها
0
سن
72
محل سکونت
قصابی
سلام حال همه ی ما خراب است تو باور کن حال ما خراب است وقتی احساس میکنی هیچ کنترلی روی وقایع دوروبرت نداری احساس بدی داره..........
می دانم حال ما خراب است وقتی احساس میکنی وقت بسیار داری ولی کاری برای انجام دادن نداری......احساس مرگ میکنم وقتی خیلی تلاش میکنم ولی کوچکترین اثری در مشکلم ندارد.....حتی یک نیم نگاهم به من نمیکنند.....

سر به سرم نگزارید مگر میشود توی این همه مشکلات زندگی کرد باشه گریه نمیکنم ولی با دیدن حال من و شما هم مردمان دنیا گریه میکنند.....
هنوز هم میدانم هیچ نامه ای به مقصد نمیرسه هیچ دستی در دستم نمیماند هنوز میدانم برای یک لقمه نان باید صبح تا شب سگ دو بزنم و سخت بدست بیارم و راحت از دست بدهم هنوزم میدانم هوای خانه مان پر گریه است..............هنوز هم میدانم به زودی اسم یکی از کوچه ها به نام برادرم خواهد شد شهید..........
اسم تمام کسانم را فراموش کرده ام حتی رنگ روسری تو را هم فراموش کرده ام...................بر روی گوشیم حتی میس کال غریبه ای هم نمی افتد ............چه کسی رو متهم کنم یقه کی رو بگیرم...............راهم را گم کرده ام یادت است از کجا آمدم......تو یادت هست من که هستم...............مردمان بیچاره ی سرزمین من هوای تازه میخواهند
یادت هست نشانه ی میهن من همین گندم سبز است........گندم در باغچه پدریمان خشک شد حتی اشک مادرمان هم نتوانست گندم را زنده و سرحال نگه دارد........
جفون انقده دم از نا امیدی نزن . اوسات جفون که بود نونه یه عایله که سهله نونه یه دهو در می آورد . خدمتت عرض کونم که حاجیت از صب تا شب پست این تلیلی دافش بود از بندر بار میورد شهر . جفوون دم از نا امیدی نزنو برو تو دل مشکلات ... تهش یا وضعت خوب می شه یا مث ما یه قصابی می زنی ته بازارچه زنا مردومو دید می زنی
 

Ronan

Registered User
تاریخ عضویت
7 ژانویه 2006
نوشته‌ها
6,457
لایک‌ها
876
محل سکونت
Tehran
زندگی خیلی توپه ... جدا میگم بی نظیره ... باهاش حال کنید تا باهاتون حال کنه ... یهو میبینی دنیا بهشت میشه

خدایی شدید دارم حال میکنم :) دم خدا گرم :)
 

مهدی1359

Registered User
تاریخ عضویت
22 آگوست 2009
نوشته‌ها
62
لایک‌ها
2
محل سکونت
IN HISTORY
وقتی بجای گل باتوم به دست می گیرند........وقتی بجای خنده وشادی در فضای آزادی طنین مرگ...مرگ در کوچه ها وخیابانها می پیچد وبجای شعر وترانه ولبخند ....رگهای ورم کرده وعربده های هولناک ورقص قداره ها تو را استقبال میکنند....وقتی نانت را می برند وایمانت را می کشند...............صدای خرد شدن استخوانهای ملتی را زیر شلاق استبداد می شنوم
 

veldahan

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 جولای 2010
نوشته‌ها
5
لایک‌ها
0
زندگی سگی ....از وبنوشت های جمالالدین معتضدیان ...ولدهنی http://www.veldahani.blogfa.com

از اینم بدتر! سگ جماعت جون به جونش کنی ولگرده ,ولگردم که باشی لااقل روزی 4 تا سوژه واسه نشخوار فکری میبینی و روحت شاد میشه , من و ما چی؟ از صبح کله سحر که خوابیم تا بوق سگی که مث جغد بیداریم سگ تر از هر سگی زندگی میکنیم.

علی الحساب همین طویله ای هم که یه قشون "زهاد" و "ملا" و "عباد" و "معتاد" و "چله نشین" و "خوشخواب" و "بیمار" داره؛ تا چشم کار میکنه و عقل کفاف میده زندگی سگی و زندگی سگی و زندگی سگی...

یه جماعت و واستون صف میکنم از جوجه آخوند و خاله شلخته ها و حاجی تسبیح به دست ها که احکام "شستشو" و "خورد و خوراک" و "نجاست" و "قداست" و "کراهت" و "خواب و بیداری" رو مث بلبل تو 14 روایت بلغور میکنن و 10 تا 70 کیلوییشون و که عصاره بگیری دریغ از یه مثقال عقل و شعور که در بیاد. اما خوبیش اینه که مثل خاکشیر میمونن و با هر مزاجی سازگارند,سرد و گرمشون مال خودشونه و خروسخون که پا میشن تا دم غروب "ذکر شاه عبدلعظیم" و "احکام خاکمالی" و "زیارت اهل قبور" از بر میکنن و بزنی تو سرشون صداشون در نمیاد ؛در مستی خود سرگردانند

یه گله هم که اخیرا کوچیک و بزرگ نمیشناسه عوالمشان از ما زمینی ها جداست و با سیگار و سیگاری و بنگ و حشیش کامروا میشن و به "معراج" میرن, یکی در میون بینشون یه مخایی هم پیدا میشن ولی حیف که از مردی و مردونگی افتادن؛ فقط کام که میگیرن و "پک" که میزنن از "رستم زابل" تا "محمد علی کلی" رو فیتیله پیچ میکنن و خاک میکنن ؛ ولی شارژشون که تموم شه نوکر همون یه نخ میشن...بعد از یه 50-60 سال که اکسیژن گرفتن و دی اکسید کربن کردن تو هوا وقتی مردن, سگ لاششون و بخوره پس میفته...

از این مدل آدم ها و زندگی ها زیاد سراغ دارم که اگر بخوام همشو بگم...حوصلتون سر میره و لابد میگین فلانی خشت میماله

اما بگذارید ببینیم چی شد که اینجوری شد؟ یعنی چی شد که زندگیمون سگی شد؟

شاید تقصیر خودمون بود , گوش به حرف این و آن دادیم...

سهراب آمد و از سبزی پاک کردن مادرش و دختر بالغ همسایه گفت و همه عارف شدیم و فیلمان هوای "هندوستان" کرد.

شاملو خواندیم برایمان از "نازلی" گفت و تکرار کرد : "گلکو می آید" گفتم بشین تا بیاید! خواندیم و خواندیم و خواندیم و گفتیم شاعر آزادیست ؛ گفتند آمریکاییست و گلکو هم لابد "جنیفر لوپز " یا "پاملا اندرسون" است.سنگ قبرش را شکستند و فاتحه آزادی را خواندند.

شریعتی آمد از "علی" و "فاطمه" گفت و بی برو برگرد گفتند از شوروی پول میگیرد که بگوید : "فاطمه فاطمه است" کمونیست است و به پوچی هم رسیده ! تا که بنده خدا کتاب نوشت و جار زد که : کمونیست نیستم!

گفتیم بیخیال؛ "جلال" و "جمالزاده" را داریم . به ترک دیوار هم خندیدیم و به " صحرای محشر"مان بردند و "فلک"مان کردند.

کنج عزلت برگزیدیم...روزی 100 بار سه قطره خون را خواندیم و نفهمیدیم حتی نفهمیدیم "صادق" چرا "تیغ" خورد!

ادعای روشنفکریمان شد و "تاریخ فلسفه" خریدیم و پای حرف "ویل دورانت" نشستیم به "نیچه" که رسیدیم به سبیلش خندیدیم که : کشیش زاده است و به خدا و پیغمبر رحم نمیکند!

"کانت" دیگر حتما کارمان را راه می انداخت...اما نخوانده پس زدیم و گفتیم :

عقاید "نئوکانتی" از آن تو "شقایق نرماندی" از آن من

گفتیم دنبال "شقایق محسن" را بگیریم شاید به جایی رسیدرفتیم و رفتیم و آخر گفتیم : "آخرت سگ خور"

نخواستیم ! بگذارید با خیام بنوشیم و خوش باشیم که :

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت هرکجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت

مسئله این بود که دل و جگر نوشیدن و "حد" خوردن و پای لرزش نشستن را نداشتیم و این شد که :
آخرتمان را سگ خورد و زندگیمان هم سگی شد
 

Damn

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,428
لایک‌ها
630
محل سکونت
In Lousy time
البته اگر بخای واقع بین باشی سگ یه چند قدمی جلوتره
 

ROOZBEH33

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2005
نوشته‌ها
970
لایک‌ها
372
سن
39
محل سکونت
Sacramento, CA
زندگی خیلی توپه ... جدا میگم بی نظیره ... باهاش حال کنید تا باهاتون حال کنه ... یهو میبینی دنیا بهشت میشه

خدایی شدید دارم حال میکنم :) دم خدا گرم :)

اي آنکه به اقبال تو در عالم نيست.........گيرم که غمت نيست، غم ما هم نيست؟!.....


البته من علاوه بر خودم دلم به حال مملکت و کل جوونا و استعداد هاي حيف شده اش هم مي سوزه

من از بي نوايي ني ام روي زرد........... غم بي نوايان رخم زرد کرد
 

alibati

همکار بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 آپریل 2005
نوشته‌ها
5,726
لایک‌ها
1,343
محل سکونت
تهران
یاد فیلم بعدظهر سگی افتادم !
گفتن این حرفها دردی رو دوا نمیکنه !
گر تو نمی توانی تغییر ده قضا را (یه همچین چیزی بود)
 

hojatshabani

Registered User
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2008
نوشته‌ها
1,371
لایک‌ها
146
محل سکونت
پس پوشت
اخ انقده دلم میخواست یه جزیره بگیرم بعد توش خونه درست کنم قوانینشم خودم بزارم که همه فقط حال کنن

انقده خوبه
 

Damn

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,428
لایک‌ها
630
محل سکونت
In Lousy time
نه حسین جون وجوه دیگه ای هم هست که خیلی بیشتر به چشم میخوره
من دیروز واقعا احساس میکردم در نقش یه سگ مرده دارم زندگی میکنم
الان حس و حالش ندارم اگر شد بعدا مفصلا به برتری این موجود با ارزش میپردازیم :ی
 

ocarina4

Registered User
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2007
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
25
محل سکونت
مشهد
عصر دود و آهن
 

sіπa

Registered User
تاریخ عضویت
10 فوریه 2010
نوشته‌ها
1,698
لایک‌ها
8
اخ انقده دلم میخواست یه جزیره بگیرم بعد توش خونه درست کنم قوانینشم خودم بزارم که همه فقط حال کنن

انقده خوبه
قبلا یه نفر اینکارو انجام داده منتها جزیره نبوده:
http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=86445
عصر دود و آهن

شما فکر کنم تاپیکو اشتباه اومدی:
http://forum.persiantools.com/t141803-page6.html
 
بالا