Crazy Town
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 6 ژوئن 2007
- نوشتهها
- 27
- لایکها
- 0
امشب خیلی دلم گرفته ، اینقدر گریه کردم که الان صفحه مانیتورو تار میبینم
از بس هیچکس نبود اومدم اینجا یکم حرف بزنم
من همه چیمو از دست دادم ، اونم بخاطر اشتباهاتم ، به خاطر دل بستن به دخترایی که از رو تنهایی بهشون عادت کردم.
اما هر کی اومد بعد از یه مدت رفت . شاید اشکال از منه ، شایدم چون همیشه یه نفر بهتر ، یا یه بچه مایه دار میادو ...
این مهم نیست ، اما مهم اینه که من همه ی رابطم با خانوادمو سر این چیزا از دست دادم ، دیگه همه ی روحم از بین رفته ، دیگه تو خونه چند ساله حرفی نمیزنم . امشبم تنهام ، خیلی تنها ، انگار فقط من تو دنیا موندم . الانم اصلا نمیدونم چی بگم ، دلم مثل مرداب شده ، کاش حد اقل بیشتر اشک داشتم
از بس هیچکس نبود اومدم اینجا یکم حرف بزنم
من همه چیمو از دست دادم ، اونم بخاطر اشتباهاتم ، به خاطر دل بستن به دخترایی که از رو تنهایی بهشون عادت کردم.
اما هر کی اومد بعد از یه مدت رفت . شاید اشکال از منه ، شایدم چون همیشه یه نفر بهتر ، یا یه بچه مایه دار میادو ...
این مهم نیست ، اما مهم اینه که من همه ی رابطم با خانوادمو سر این چیزا از دست دادم ، دیگه همه ی روحم از بین رفته ، دیگه تو خونه چند ساله حرفی نمیزنم . امشبم تنهام ، خیلی تنها ، انگار فقط من تو دنیا موندم . الانم اصلا نمیدونم چی بگم ، دلم مثل مرداب شده ، کاش حد اقل بیشتر اشک داشتم