خدااااااااااااااااااااااااا
من باورم نمیشه، از بچه های قدیمی TT بود، خیلی با استعداد بود
خاطره ای بگم واقعا ماندگار
یکی دو روز برای کاری تهران بودم که در اون بین شب اول در جمع دوستان بودیم.اون شب یکیشون خیلی اصرار داشت که روز بعدش با بچه های تیونینگ تاک بریم پارک پردیسان، ماه رمضون بود، گفتن که ساعت 6 اونجا باشیم، اما من ساعت 8 شب پرواز داشتم سمت اهواز.
بخاطر ترافیک دم افطار و فاصله پارک پردیسان از مهرآباد روم نشد بگم نه اما مجبور شدم دروغ بگم که پروازم ساعت 5.30 دقیقیست.
خلاصه
عصر روز بعد شد و من ساعت 5 از خونه زدم بیرون قدمی بزنم، از قضا نزدیک پاساژ علائدین بودم که نیاز نیست بگم که کی جلو ظاهر شد.
آرمین بود، آقا من آب شدم از خجالت، بنده خدا به روم نیوورد اما خوب توضیح دادم واسش. همیشه این خاطره رو تعریف میکردیم و میخندیدیم
روحش شاد
داغون شدم این خبر رو خوندم، خیلی پسر خوبی بود. خدا خدا میکردم آیدیش این نبوده باشه.