حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.

[roya7]

دیدی که صبح میشود شب ها بدون من……؟؟؟
دیدی که میگذرد روزها بدون من……؟؟؟
این نبص زندگی بی وقفه میزند…
فرقی نمیکند!!!
بامن……!!!
بدون من……!!
دیروز گرچه سخت……
امروز هم گذشت……
طوری نمیشود فردا بدون من……!!!!

 

[kyle]

در این بهشت سیب منی گندم منی
ای ناگزیر دیدنی اما نچیدنی

طعم تو را همیشه ولی بو کشیده ام
آنگاه که کنارمی و حرف می زنی

جوشان شعرم و غزلم نطفه بسته است
در هر زنی که شسته در این آب ها تنی

حالا تو هم دچار منی چون از این قفس
حتی اگر رها بشوی دل نمی کنی

شاعر شنیدنی ست ولی من پر از غمم
آنقدر که نه دیدنی ام نه شنیدنی

نشنو مرا و شرح ملال آور مرا
من ناشنیدنی ترم از هر نگفتنی

 

[mohmmadhosain]

بی قرارِ تو ام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
فاضل نظری

 

[chem_eng]

من
ز روی پروانه چراغی را کشتن
من؛
به روی خفاش چراغ افروختن

 

[wate]

بزن ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻫﻮﺍ ﺍﺑﺮﯾﺴﺖ
ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻦ ﺗﻦ ﺭﻧﺠﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ
ﺯﻣﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺪﯼ ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﻨﺶ ﺯﺧﻤﯿﺴﺖ ﺍﺯ ﺑﺪ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﮐﺞ ﻣﺮﺩﻡ
ﺑﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺍﺑﺮﮐﻢ ﺷﺎﯾﺪ

سلام. دوستان شاعر این شعر کیه؟

 

[ibest]

خدایا،
می دانم زمان زیادی است به درگاهت دعا نكرده ام.
راستش مطمئن نیستم هنوز به حرف هایم گوش می كنی یا نه!

اما حال و روزم را می بینی، حالتم بحرانی است.
به من یا عشقی حقیقی بده تا از این دلزدگی و فشار نجات پیدا كنم
یا كاری كن چنان بی احساس بشوم
كه بی عشق زندگی كردن برایم مهم نباشد.

[emoji427] ملت عشق
[emoji185] الیف شافاک

فرستاده شده از SM-N920Cِ من با Tapatalk

 

[ibest]

بر سر آتش تو ، سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ، ریختم‌ و سود نکرد

آزمودم دل خود را ، به هزاران شیوه
هیچ چیزش بجز وصل تو خشنود نکرد


مولانا



فرستاده شده از SM-N920Cِ من با Tapatalk

 

[chem_eng]

تا دید مرا، گفت که خوشحالم، مُرد
دردی نکشید و گوهرم را هم بُرد
شرمنده روی ماهتم سعدی جان
اعضای مرا همین بنی آدم خورد

جلیل-صفر-بیگی

 

[ibest]

دل نیست هر آن دل که دلارام ندارد
بی روی دلارام، دل آرام ندارد
#مولانا

 

[yaser_jab]

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را

به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل

به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را

چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم

که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

 

[roya7]

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

 

[Bvafa]

ما را همه شب نمی‌برد خواب

ای خفته روزگار دریاب

در بادیه تشنگان بمردند

وز حله به کوفه می‌رود آب

ای سخت کمان سست پیمان

این بود وفای عهد اصحاب

خار است به زیر پهلوانم

بی روی تو خوابگاه سنجاب

ای دیده عاشقان به رویت

چون روی مجاوران به محراب

من تن به قضای عشق دادم

پیرانه سر آمدم به کتاب

زهر از کف دست نازنینان

در حلق چنان رود که جلاب

دیوانه کوی خوبرویان

دردش نکند جفای بواب

سعدی نتوان به هیچ کشتن

الا به فراق روی احباب

سعدی بزرگ

 

[roya7]

همایی چون تو عالیقدر و حرص استخوان تا کی؟
دریغ از سایه ی دولت که بر نااهل افکندی

 

[ali/24]

عزیزی هستم در میان نا مردمان
هر دم به انتظار یک نگاهم

 

[Bvafa]

خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم

دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز

کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

سعدی

 

[Bvafa]

کشیده است به رسوایی و جنون کارم

میان جمع بگویم که دوستت دارم؟!

 

[ali/24]

یارم در غیب و خاک و انتظار
من در پی او دنبال صدای یار

 

[Bvafa]

ناله اگر که برکشم

خانه خراب میشوی

خانه خراب گشته ام

بس که سکوت کرده ام..

صائب_تبریزی

 

[zgg123]

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه‌ای

گفت: یا باد است یا خواب است یا افسانه‌ای:general505:

 

[babdo]

بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم ... ؟!
با غم انگیز ترین حالت طهران چه کنم ... ؟!