برگزیده های پرشین تولز

دیالوگهای ماندگار فیلم هایه خارجی

sonatax

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 آپریل 2016
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
26
سن
33
یه دیالوگی بود که متاسفانه یادم نیست . نمیدونم توی چه فیلمی شنیدمش ولی واقعا دیالوگ تاثیر گذاری بود
 

woodkid

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2013
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
495
محل سکونت
تهران
پرولوگ: حلقه‌ای برای حکومت بر همه

ارباب حلقه‌ها
*********************************

زمانی یک نظریه خواندم
به این مضمون که بنیه تفکر انسان همانند پرهای طاووس است.
تنها تظاهری گزاف به قصد جذب جفت.
تمام هنر، ادبیات، اندکی Mozart، ویلیام شکسپیر، میکل‌آنجلو و ساختمان امپایر استیت...
فقط هزارتویِ بسیار پیچیده‌ای پر از تشریفات است.
شاید دست‌آوردهای بزرگمان چندان اهمیتی ندارند، چرا که سبب پدید آمدنشان چنین می‌نماید.
البته، از سوی دیگر، طاووس آشکارا نمی‌تواند پرواز کند.
در خاک و گل زندگی می‌کند و از لجن حشره به منقار می‌گیرد.
و با زیبایی پرزرق و برقش (اضطراب) خود را تسکین می‌دهد.

Character: Robert Ford

Virtual Reality System.jpg
 

roshi.whitewolf

Registered User
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2017
نوشته‌ها
503
لایک‌ها
1,450
محل سکونت
Confidential
دیالوگ های خوب و ماندگار که خیلی زیاده، فعلا این چندتا یادم میاد:

Gentlemen, you can't fight in here! This is the War Room
فیلم Dr Strangelove

I'm gonna make him an offer he can't refuse
دون کورلئونه - پدر خوانده 1

Life is a box of chocolates, Forrest. You never know what you're gonna get
فارست گامپ

?!Why so serious
جوکر- دارک نایت

Frankly my dear, I don't give a damn
بر باد رفته - جمله ای که در پایان فیلم شاید همه از شنیدنش خوشحال شدن !

Hasta la vista, baby
ترمینیتور 2

The greatest trick the Devil ever pulled was convincing the world he didn't exist
کوین اسپیسی ( اسم نقشش یادم نیست ) مظنونین همیشگی

Detective. Detective. DETECTIVE! You're looking for me
جان دو - فیلم هفت ( لحن این دیالوگ اونطوری که توسط کوین اسپیسی فریاد زده میشه خیلی جالبه )

خیلی از این دیالوگ ها رو باید در جریان فیلم بشنوید در واقع ، چون گاها لحن و گوینده و اون فضا هست که این جملات رو به یاد ماندنی می کنه


The greatest trick the Devil ever pulled was convincing the world he didn't exist

کوین اسپیسی(در نقش کایزن شوزر) مظنونین همیشگی
 

Engel

Registered User
تاریخ عضویت
14 ژوئن 2007
نوشته‌ها
376
لایک‌ها
7,763
محل سکونت
Unter dem weinenden Mond
مثه این دیالوگ پرستویی
ارتشی:اینجا مقام مسئول کیه
پرستویی:مقام نداره مسئول منم
خیلی باحالی دمت گرم :general304::general601:
این مال فیلم دوئل بود که البته جزو تیزر تبلیغاتیش که از صدا و سیما پخش میشد هم بود. با این که هیچوقت فیلمشو ندیدم ولی اونقدر که تلویزیون این تیزر رو پخش کرده بود دیگه این تیکه ش رو از بر شده بودم و هنوزم بعد این همه سال یادم مونده بود. فیلمشم اون زمان می گفتن که پرخرج ترین و البته تنها فیلم اکشن واقعی سینمای ایرانه.
 
Last edited:

roshi.whitewolf

Registered User
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2017
نوشته‌ها
503
لایک‌ها
1,450
محل سکونت
Confidential
شاگرد:اینجا چی کار داری، برو بیرون
چن زن(بروس لی) این تابلو رو میشناسید
چن زن :اومدم ببینم کی می تونه یه قهرمان پوشالی رو از این جا بیرون کنه
خشم اژدها
 

roshi.whitewolf

Registered User
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2017
نوشته‌ها
503
لایک‌ها
1,450
محل سکونت
Confidential
خانم کابرو:هی واستا ببینم،پیدات کردم،تو خود باتوسای قاتلی
باتوسای هیمورای:من فقط یه دوره گردم،تازه شمشیری هم که بستم تیغش بر عکسه،با این نمی شه کسی رو کشت
خانم کابرو:او راست میگی ،ولی چرا باید یه آدم با شمشیر تیغه بر عکس تو خیابون راه بره(شمشیر چوبی بالا میاد)
باتوسای هیمورای:ناراحت نشید خانم ،این یه عادته،من فقط ادای سامورایی ها رو در میارم،در واقع نمایش می دم
شمشیر زن دوره گرد(افسانه باتوسای قاتل)
 

woodkid

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2013
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
495
محل سکونت
تهران
دفترچه وقایع روزانه رورشاک، دوازده اکتبر، 1985.
مردار سگ در کوچه/ امروز صبح. اثر تایر ماشین بر روی شکم متلاشی شده.
این شهر از من می‌هراسد.
من چهره‌اش را بدون نقاب دیده‌ام.
خیابان‌ها و آبراه‌ها در امتداد یکدیگرند و آبراه‌ها از خون مملو شده‌اند.
سرانجام زمانی که رگ‌های زهکش هم خون اندود شوند، همه انگل‌ها غرق خواهند شد.
کثافت انباشته شده ناشی از انحراف و جنایت آن‌ها دور کمرشان جمع می‌شود و تمام بازیگران و بازیگردانان این نمایش کثیف به بالا خیره می‌شوند و فریاد می‌زنند، نجاتمان ده.
و من نجوا می‌کنم، نه.
حالا همه آن‌ها در آستانه سقوط قرار دارند و چشمانشان به درون چشمه خونین خیره گشته است.
همه اون لیبرال‌ها و intellectuals و چرب زبانان...
و ناگهان هیچ کس هیچ فکری به مخیله‌اش هجوم نمی‌آورد تا آنرا به زبان آورد.
زیر پاهای من، این شهر بد هیبت. (نیویورک)
به مانند سلاخ‌خانه‌ای مملو از قربانیان صغیر زاری می‌کند و شب بویی تعفن مانند، بسان بوی زناکاران و وجدانهای متعفن از خود ساطع می‌کند.
 

roshi.whitewolf

Registered User
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2017
نوشته‌ها
503
لایک‌ها
1,450
محل سکونت
Confidential
خانم کابرو: اینجا چی کار میکنی برو بیرون(حمله می کند)
باتوسای دروغین: (او را می گیرد) چیه خانم کوچولو دیگه بابات نیست کمکت کنه
خانم کابرو: من می دونم تو کی هستی، باتوسای نیستی
باتوسای دروغین،شاگرد سابق:زمانی که مردم این رو بفهمن سبک پدرت نابود شده خانم کوچولو،کی می خواد با یه گوشت تازه تمرین کنه
همراهان: من من ، آره چیز خوبیه
(همه متوجه شخصی می شوند که مثل شبه درون اتاق ظاهر شد)
بهتره بزنی به چاک دوره گرد
باتوسای هیمورای: وقتشه یه درس حسابی بهت بدم، در ضمن سبکی که باتوسای استفاده می کنه هیتن بیتسوروگیه
خانم کابرو(با تعجب) باتوسای اینه
(درگیری رخ می دهد و باتوسای همه را تنبیه می کند)
باتوسای دروغین،شاگرد سابق: چی کار باهام کردی لعنتی
باتوسای هیمورای:کاری نکردم، فقط دیگه نمی تونی شمشیر دستت بگیری، حالا برو بیرون تا پشیمون نشدم بابت نگرفتن جونت
 

woodkid

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2013
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
495
محل سکونت
تهران
برای همۀ آنان، بزرگترین‌ فرار این است که آینده را متلاشی کنند.


فرار از نیویورک (جان کارپنتر، ۱۹۸۱)، پیش‌پردۀ اصلیِ فیلم
 

woodkid

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2013
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
495
محل سکونت
تهران
قربان، اگر از نظر شما پرسشم مانعی ندارد، چرا یک جعبه؟
خانهٔ شما یک جعبه است.
ماشین شما یک جعبه است بر روی چرخ.
شما آن را می‌رانید تا درونش کار کنید.
شما خانهٔ خود را درونش برپا می‌کنید.
شما درون خانهٔ خود می‌نشینید، به درون یک جعبه زل می‌زنید.
این امر باعث فرسایش روحتان می‌شود...
در همین حین جعبه‌ای که بدنتان باشد، به طور اجتناب‌ناپذیری شروع به پوسیده شدن می‌کند و سرانجام از هستی ساقط می‌شود.
نتیجه‌ای که از آن حاصل می‌گردد، منجر به قرارگیری‌اش در جعبهٔ واپسین می‌شود تا به آرامی تجزیه شود.

بکلی افسرده کننده است اگر اینگونه به آن پنداشته شود.
اینگونه به آن نپندار.
به آن به عنوان یک وضعیتِ موقت از هستی بنگر.

وقتی که آزمایشتان را کامل کردید چه اتفاقی می‌افتد؟
من داده‌ها را به کارفرمایانم ارائه می‌دهم و آنگاه سرنوشت شما در دستان آنها سامان می‌یابد.
کسی نمی‌تواند بگوید که آنها فاقد حس شوخ‌طبعی گروتسک‌واری هستند.
به من نگاه کن.

قربان، حتی اگر بخواهم، توانایی‌اش را دارا نیستم که تصور کنم از چه کسی یا کسانی صحبت می‌کنید.
راز هویتِ کارفرمایان شما برای همه ما همچنان سر به مهر باقی مانده است.

من از رمز و راز خوشم می‌آید.
شما خوشتان نمی‌آید؟

چگونه می‌توانیم این آزمایش را پشت سر بگذاریم؟
آیا آشکار نیست؟
خیلی ساده دکمه را فشار ندهید.
اگر تعداد معینی از شما این کار را انجام ندهند، آزمایش خاتمه می‌یابد.
اما آزمایش‌های بیشتری در راه است.

1111111111.jpg
 

roshi.whitewolf

Registered User
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2017
نوشته‌ها
503
لایک‌ها
1,450
محل سکونت
Confidential
نئو: ( نگاه معنا داری به پشت سرش می ندازه
اسمش یادم نیست( لباس سفیده) تو چه جوری اومدی اینجا،
مامور اسمیت: حس من بودن یعنی بهم میگه من تعداد زیادی هستم
درگیری رخ میده و نئو رو میگیرن
نئو:چی میخوای
مامور اسمیت: ما اینجا هستیم چون آزاد نیستیم ، ما اینجا نیستیم چون آزاد هستیم
دنیایی که ما رو می سازه ، دنیایی که ما رو هویت می ده ، دنیایی که مال ماست
من اومدم اون چیزی رو بگیرم که تو می خوای از من بگیری
نئو: ( نگاهی به در می کنه و بعد حرکت آغاز می شه )
کلید ساز در رو باز می کنه و نئو می پره داخل در
ماتریکس قسمت دوم
 

woodkid

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2013
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
495
محل سکونت
تهران
قا بل.
نه.
چطور می‌توانید چنین ادعایی (قابل بودن) داشته باشید؟
همگی شما قاتلید.
من متأسفم، من خاموش بودم.
یا اینکه تکه‌ای از یک رویا بودم.
طنین مهیبی حی و حاضر بود و من گرفتار شده بودم در... در... بند و رسن.
من مجبور به کشتن یک فرد دیگر شدم.
فرد خوبی بود.
Steve Rogers: تو کسی رو کشتی؟
مسلماً اولین انتخابم نبود و نیست.
اما، این پایین در منجلاب واقعیت، با انتخاب‌های کریهی روبرو هستیم.
Thor: چه کسی تو را گسیل کرده است؟
"من گرداگرد دنیا یک پوشش جنگی می‌بینم."
Bruce Banner: التران
در کالبد.
یا، نه، هنوز نه.
این کالبد فقط یک پیله است.
ولی من آماده‌ام.
در حال انجام مأموریت هستم.
Natasha Romanoff: کدام مأموریت؟
صلح در زمانهٔ ما.
.
.
.
به این می‌گویند نمایش.
من متأسفم، می‌دونم منظور بدی ندارید.
فقط اندیشه‌ای را که لازم است به آن ارزانی نداشته‌اید.
شما می‌خواهید از دنیا محافظت کنید اما نمی‌خواهید که تغییر کند.
چگونه ممکن است انسانیت نجات پیدا کند اگر فرصت فراتر بودن در اختیارش گذاشته نشود؟
با اینها؟ این هستنده‌های دروغین.
تنها یک مسیر به سوی صلح وجود دارد.
نیستیِ هستنده‌های تشنه به خون.


Avengers: Age of Ultron 2015
 

roshi.whitewolf

Registered User
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2017
نوشته‌ها
503
لایک‌ها
1,450
محل سکونت
Confidential
این سکانس صدای خاموش خیلی دوست دارم
نیشیمیا با دیدن هدیه ای که به ایشیدا داده به وجد میاد و
حرف دلش رو میزنه
و ِ ت دا َ م
ایشیدا با تعجب نگاه می کنه
این دفه با صدای بلند می گه
و ِ ت دااا َ م
ایشیدا : ها ماه رو میگی
آره قشنگه
نیشیمیا با این برخورد کفری میشه و می دوه سمت خونه
( سکانس ملاقات ایشیدا با خواهر نیشیمیا )
فکر کنم نیشیمیا داره از من دوری می کنه
واسه چی
آخه دیروز هی سعی میکرد یه چیزی بگه
من که حتی از حرفهای عادی نیشیمیا سر در نمیارم
یوزرو: حالا چی میگفت
از ماه می گفت
(خنده ) پس بگو چرا دیروز کفری بود ازت ، دعوتش کن بیرون اگه از دستت ناراحت باشه میگه نه دیگه
آره راست میگی چرا به فکر خودم نرسید
 
بالا