برگزیده های پرشین تولز

بداهه نویسی/خاطره سازی

hossein137

مدیر انجمن عکس و عکاسی
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,401
لایک‌ها
10,758
سن
34
محل سکونت
Isfahan
خاطره هامونو فراموش میکنیم.یه روزی چقدر اینجا مینوشتم.حالا یه شکل دیگه.یه جای دیگه.انگار باید از همه جا فرار کرد.
امشب ولی تو کوچه ها گم شده بودم.یهو در رو باز کردم اومدم تو.سلام بکنم و برم.سلامت باشن بچه های اینجا همیشه
 

chem_eng

Registered User
تاریخ عضویت
19 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
555
لایک‌ها
578
محل سکونت
)(
"اتل متل توتوله
گاو حسن چه جوره؟
نه شیر داره نه پستون
دمبشو بردن اردستون
سمشو بردن پاکستون
پوستشو بردن هندستون"
چیزیش نموند تو ایرون:(
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
نظریه بیگ بنگ میگوید همه ی همه ی جهان از یک نقطه آغاز میشود
نقطه یِ آغازِجهانِ من اولین "منم همین طورِ" آرامم به تو بود....
 

chem_eng

Registered User
تاریخ عضویت
19 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
555
لایک‌ها
578
محل سکونت
)(
گویی سهراب گفته
"زندگی آب تنی در حوضچه اکنون است"
دوستِ من
تو اگر در این خاک ُ هوا خدایش دیدی
سکوت کن و بگو
حوضمان بی آب است. :(
اورمیه + اهواز + تهران + خوزستان بعلاوه... = ایران
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
وقتی به چشاش خیره شدم
خندید و گفت :
تا حالا با هیشکی اون همه که با خودم حرف زدم ، صحبت نکردم
فکر نکنی دیوونه ام !
بلکه یکی بهم ثابت کرد توی این دنیا هیشکی مثل خودت نمیتونه تورو بفهمه !
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
وقتی به چشاش خیره شدم
خندید و گفت :
تا حالا با هیشکی اون همه که با خودم حرف زدم ، صحبت نکردم
فکر نکنی دیوونه ام !
بلکه یکی بهم ثابت کرد توی این دنیا هیشکی مثل خودت نمیتونه تورو بفهمه !

+ دوست داشتن ؟
- تا حالا درباره ش نشنیدم

+ خندیدن ؟
- خیلی وقته فراموشش کردم

+ زندگی کردن ؟
- اون دیگه چیه !

+ عاشق شدن ؟
- خندیده دارترین دروغی که شنیدم !

+ تنهایی ؟
- آها ! این یکی همه ی دنیای منه !
 

manuela89

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
وقتی به چشاش خیره شدم
خندید و گفت :
تا حالا با هیشکی اون همه که با خودم حرف زدم ، صحبت نکردم
فکر نکنی دیوونه ام !
بلکه یکی بهم ثابت کرد توی این دنیا هیشکی مثل خودت نمیتونه تورو بفهمه !

من این تجربه شیرین و دارم . هرچند گاهی فکر میکنم خب شاید دیوونه ام! گاهی هم فک میکنم شاید همه آدم ها قبل از دیونه شدن همین شکلی میشن!
بعد با خودم فک میکنم خب دیوونه ها هم آدمن مثل من، بالا و پایین شدن چندتا ترکیب شیمیایی توی بدن نمیتونه صرفا دلیل دیونگی باشه، اما اینو مطمئنم که دیوونه ها آدم های عاقلی هستند
آدم هایی که از زیادی عاقل بودن شبیه بقیه آدم ها نیستن.

با عرض معذرت، قطعا این بداهه نیست ولی این نوشته برام خیلی ملموس بود و کنار هم قرار دادن واژه ها برای حس همزادپنداری بود.
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
آسمان در سیطره ی ابرهاست
آفتاب ؛در سیطره ی تاریکی،
انعکاس آب به رنگ شب است
و
جنگل؛ زیر هجوم دردناک تبر
غم ها چیره بر دلها
رویاها در تسلط واقعیت،
آواز خوش چکاوک،
مانده در پسِ ناله ی کودکان گرفتار در
استیلای خشم
باد؛ مانده در آرزوی پیچش
میان زلف های
بلند زنان اسیر در چنگال اشک و آه...
دل ها در هجوم غصه های ممتد...
تا از بندها رها نشدیم
و تا آرامش را
در پشت معنای آزادی زمزمه نکرده ایم،
جهان در سیطره ی تاریکی خواهد ماند...
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
روزگاری !
گلی داشتم به رنگ عشق !
چیدن و بردن ش !

روزگاری !
گلی داشتم به رنگ آسمون !
پر پرش کردن و کشتن ش !

حالا !
گلی دارم به رنگ تنهایی و اضطراب !
با یه لبخند کوتاه ، برام نگه داشتن ش !
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
میتونم بفهممت !!
این حرفیه که همه این روزا بهم میگن ...
بدون اینکه چیزی بدونن ....

میدونی کی میتونی منو بفهمی ؟ !!
وقتی یکی رو قدر دیوونه ها دوس داشته باشی و با تموم وجودت بخوای توی اعماق قلبت دفنش کنی
وقتی ازت درباره ش بپرسن و با چشای خیس بخوای بگی فراموشش کردم
وقتی هر آهنگ جدایی که بشنوی و قلبت بخواد از سینه ت جدا بشه
وقتی که هر وقت میبینیش و خوشبختی که بود رو با خودت مرور میکنی
وقتی میدونی این خوشبختی خیلی وقته که همراه اون برات مرده

اونوقته که شاید بتونی منو بفهمی !
 

chem_eng

Registered User
تاریخ عضویت
19 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
555
لایک‌ها
578
محل سکونت
)(
:(
سقوط سپیداری خشک وُ بلند
پروازِ کبوتر
گویی آب را گل کردند.

شستند
چشمها را
واژه ها را
جور دیگر دیدند
جور دیگر گفتنند

باران که اسیدیست
فکر وُ...، همه چیز را بردند
ای سوگواران در میان سوگواران
کلمات همگی خیس شدند؛ زیر بارانند، زیر باران باید رفت

چله تابستان، زیر باران، توی بوران، نقشُ بازی کردند.
چیز نوشتند!.
حرف زدند
کار که نه؛ آخه کار داشتند.

اه؛ هر چه باشند،
باشند
آسمان ُ زمین، پنجره، فکر ُ هوا، عشق وُ...
همش مال من است

چه اهمیت دارد دروغ داروغه
در قفسم لاشخور هست؛ در زمین هم گل شبدر.
سخن از جاییست که
بر بساطی هم بساطی پهن شده
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
به یاد می آورم روزی را که برای اولین بار به چشمان سیاه و درشتش خیره شدم ، چون همانجا بود که دریافتم تاکنون چه چیزی را در زندگی خود گم کرده بودم .
خوشحالم که انتخاب من تو بودی " نازنینم "
وقتی به تمام روزهایی که در کنار تو سپری کردم می نگرم ، نمی توانم لبخندی که بر لبانم می نشیند را متوقف سازم چون تو مرا وادار کردی تا تمام روزهای باهم بودنمون را عاشق تو باشم.
دوستت دارم " مهربانم " ....
هر صبح که از خواب برخواهم خواست فقط برای به آغوش کشیدن تو خواهد بود و هر شب که سر بر بالین خواهم گذاشت تنها به امید صبحی دیگر همراه تو خواهد بود
 

chem_eng

Registered User
تاریخ عضویت
19 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
555
لایک‌ها
578
محل سکونت
)(
از خانه فقط جای خالیُ ترسناکش باقی ماند
از مرد فقط جای خالی ُ دردناکش باقی ماند
آن روز همه در آتش سوخت، اما
ازعشق فقط جای خالیُ خاطره اش باقی ماند
پلاسکو
 

فایل های ضمیمه

  • Picture1.jpg
    Picture1.jpg
    30.9 KB · نمایش ها: 13

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
برای تمام لحظه هایی که با سو تفاهم ها و حرف نزدن ها تلخ شدند،متاسفم
برای لجاجت هایی که هیچ وقت دلیلشان را نفهمیدی، متاسفم
برای اشک هایی که ریخته نشدند ، متاسفم
برای لبخندهایی که روی صورتم زار میزدند متاسفم
برای این زندگی که حالا، درست همین حالا روی دستم مانده ، متاسفم
برای فریادهایی که به دست مصلحت خنثی شدند، متاسفم
برای تمام خودسانسوری هایم که هم تو را عذاب دادند و هم خودم را، متاسفم
اما بیا و واقع بین باشیم اگر من قدمی بر نداشتم شاید هم تو نخواستی
همه ی حرکت های عروسک های خیمه شب بازی برای خاطر دستان عروسک گردان است
کاش انقلاب شود
کاش عروسک گردان ها ، نخ ها را به قلب عروسک ها وصل می کردند
به جای دست های حساب گر و دو دوتا چهارتا حساب کن ها
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
هیچ وقت نمی توانم توصیفت کنم
تو شبیه یک شعر ِ هیچ وقت نسروده ای
شبیه همان فیلم عاشقانه ای که اگر ساخته شود همه ی عاشقان برای دیدنش صف میبندند
تو یک لذت وصف نشده ای
مثل بوی نم باران
مثل همان اولین شکوفه ی گیلاس یک درختی
تو صدای تکان خوردن شاخ و برگ های درختی
شبیه هیچ تعریفی نیستی
شبیه هیچ وصفی نیستی
تو لذت اولین نور خورشید دم صبحی
تو همان خاطره ای هستی که با هر بار یادآوری لبخندی به پهنای صورت می آوری
تو معجزه ای به رنگ لبخندی
در قلبم یک ستاره کشیدی و دو چشم و یک لبخند
و زندگی شروع شد
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
قصه ی زندگی من از یکی بود یکی نبود شروع نشد
از آنجا شروع شد
که همه بودند
اما هیچ کس برای من نبود!
هی دلت بخواهد کسی باشد به جای آن "همه"و هیچ نباشد....
هی مجبور شوی همه ی یک کوچه ی بن بست ِ بیستی را تنهایی گز کنی
گز کنی وُ دستِ چشمانت را بگیری تا سُر نخورد بر روی درخت توتی که زیر پایش عکس ها و خاطرات دو نفره ای را سوزانده ای!
گز کنی وُ سرِ چشمانت را گرم کنی تا نبینند قدم زدن های دو نفره ای را و دست های در هم چُفت شده ای را
گز کنی وُ گوش هایت را ببندی بر رو قهقهه های ِبلندِ دونفره ای که برای تو نیستند...
و چقدر دلت هی بخواهد که کسی برای تو باشد...و کسی نباشد
و قصه ی زندگی همچنان هیچ ربطی به یکی بود و یکی نبودها ندارد
قصه به سر می رسد و تو کلید می اندازی به در خانه ای که هیچ کس را ندارد و هیچ کس به هیچ جا نمی رسد../
+قدیمی
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
حرفی بزن
تو را به خدا برایم حرف های روزمره بزن
نگو دوستت دارم
نگو تو زیبایی
تو را به خدا از عشق نگو
برایم حرف های معمولی بزن
بگو امروز باران نیامد....
بگو امروز تلفنم را گم کردم
به من بگو چه قدر میوه ها پلاسیده بودند
برایم از گران شدن نان صحبت کن
تو را به خدا از دوست داشتن نگو
بعضی حرف ها به بعضی آدم ها نمی آید!
بعضی حرف ها را وقتی در وقت اشتباهی بزنی,تمام محاسبات دنیا به صفر می رسند....
شیرینی ِ بعضی حرف ها عجیب گلویم را می زند...
جرعه ای آب شاید...
 
بالا