برگزیده های پرشین تولز

اولین روز دانشگاه چه حسی داشتید؟!

iM.LeOnArDo

Registered User
تاریخ عضویت
10 اکتبر 2012
نوشته‌ها
772
لایک‌ها
81
محل سکونت
گلستان
روز اول که ثبت نام بود انقد خوشال بودم در پوست خود نمیگنجیدم :lol:
الان که 5 ترم میگزره به چیز خوردن افتادم :D
خیلی تو انتخاب رشته دقت کنید , اسم یه رشته ممکنه خیلی خوب و فلان باشه ولی ممکنه چیزایی هم داشته باشه که با شما جور درنیاد !
 

saeed74

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,023
لایک‌ها
211
محل سکونت
شهرک غرب "مشهد"
روز اول که ثبت نام بود انقد خوشال بودم در پوست خود نمیگنجیدم :lol:
الان که 5 ترم میگزره به چیز خوردن افتادم :D
خیلی تو انتخاب رشته دقت کنید , اسم یه رشته ممکنه خیلی خوب و فلان باشه ولی ممکنه چیزایی هم داشته باشه که با شما جور درنیاد !

چه رشته ای؟:) یعنی اولش رشتتو دوس داشتی بعدش دوست ندارنده شدی؟:]

Sent from my C2105 using Tapatalk 4
 

iM.LeOnArDo

Registered User
تاریخ عضویت
10 اکتبر 2012
نوشته‌ها
772
لایک‌ها
81
محل سکونت
گلستان
چه رشته ای؟:) یعنی اولش رشتتو دوس داشتی بعدش دوست ندارنده شدی؟:]

Sent from my C2105 using Tapatalk 4
از اسم و رسم رشتم خوشم میومد
با رتبه ای که داشتم اصلا فک نمیکردم این رشته قبول شم چون یه رشته ی پر ادعا هست ولی روزانه قبول شدم :)))))))
بعد که رفتم فهمیدم هیشکی جرات نداره بیاد این رشته :D از بس که سخته
 

clipchi

Registered User
تاریخ عضویت
3 فوریه 2011
نوشته‌ها
894
لایک‌ها
659
رفتم سر کلاس دیدم با من 60 تا پسریم یه دونه هم دختر نیست :| گرخیدم اصن :|
یه حس خیلی بد هم تو وجودم بود که ناشی از دوری از خانواده بود :( اصلا حس خوردن غذا رو نداشتم :(
 

Ysmn

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 می 2018
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
سن
26
آقا من یبار کله صبحی ساعتای ۸ اینطورا با دوستان گرامی پاشدیم خواستیم بریم استخر با * مترو * ( قبل کنکور ) بعد من این کارمندا و دانشجو ها رو میدیم که سریع میدویدن برن سوار شن ( لنتی چ ابهتی) ازون موقع دیگه بشدت دلم خواست دانشجو شم :general606: و کنکور رو خوب بدم تا تخم چشم همه دربیاد با این حال کسی باور نمیکرد من درس بخونم و اینجانب من بسی قبول شدم ( :general105: خرخونی هم نکردم و کلا ولگردی و دور دور بودم )
روز اول رو که به زور مامان بابام رو راضی کردم نرم گفتم الان سریع میفهمن من ترم اولی ام و تیکه بارون .
باید بگم روز دوم دانشگاه دیگه
خیلی سعی کردم که طوری رفتار کنم که ضایع نباشم مثلا ترم اولی نیستم :)general710: میدونین ک ؟! )
منم کلا آدم بشدت خجالتی ام و قیافم طوریع که همه فکر میکنن بشدت خودخواه و از خود شیفته و مغرورم
سر همینم سخت دوست پیدا میتونم بکنم
:| مامانم بشدت و خوب روابط اجتماعیش بالاست ولی بهش نرفتم و دائم تو عذابم
خلاصه منم رسیدم و گفتم سرمو ببرم تو گوشی
مثلا مثل ندید پدیدا (ک بودم) نیگا نکنم و ضایع نشه
ولی ازونجایی که قیافه من بشدت بیبی فیسه
نقشم فکر نکنم گرفت چون تا تا دیدم محیط رو سکته رو زدم نمیدونستم چیکار کنم :general503: یذره ول گشتم اونجاهارو تا ببینم چه خاکی بر سرم بریزم
دیگه اخر سر پرسیدم و شیک رفتم سر کلاس
و اونجا با تعداد زیادی پسر مواجه شدم که فک کنم صورتم سفید شد ( توقع این تعداد زیادو نداشتم :general208:)
همونجا خشکم زده بود برگردم ؟! برم ؟!‌
رفتم نشستم خیلی لاکچری و استاد اومد یسره رفت سر درسش
:general705:خوشبختانه دوستم پیدا کردم ولی نه دختر
هرچی بود از تنهایی روز اول بهتر بود
کم کم دیگ ب تعداد دوستان گرامی زیاد شد

کلا دوره خیلی خوب برای من شماها روا نمدانم:general711:
 

sem sennares

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 مارس 2018
نوشته‌ها
76
لایک‌ها
14
سن
34
روز اول فکر میکردم به تمام آرزوهام رسیدم . از همه چی و همه کس فیلم میگرفتم به یه چیزایی یه قولهایی داده بودم همه رو انجام دادم مثلا به کفشهام قول داده بودم ببرمشون دقیقا وسط دانشگاه اونجا بهشون بگم اینم دانشگاه . کلاسهای حرفه ای مربوط به رشته م و هنری مربوط به علاقه م ثبت نام کردم. بعد کم کم فهمیدم نچ زدم به کاهدون زیر پام روز به روز بیشتر خالی میشد وسط چندین هزار ژیگول و خشکلی که با یه گله از گوساله فقط قیافشون فرق میکنه و اساتیدی که فرق هویج رو با اگزیستانسیالیسم نمیدونن و جامعه ای که نتنها منتظر ما نیست و جایی برای ما نداره بلکه به چشم یک نخاله و سربار آینده نگامون میکنه کم کم آدم کالبد خالی میکنه و دیگه براش مهم نیست بهایی که داره بابت این هیچ میده عمرشه....
دانشگاه رفتن در ایران یک اشتباه بزرگ ولی اجباریه...
 
Last edited:

Business plan

کاربر فعال کسب درآمد از اینترنت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 سپتامبر 2015
نوشته‌ها
10,733
لایک‌ها
13,991
محل سکونت
❤️️ ❤️️ ❤️️ ❤️️ ❤️️
بالا