ehsanservat
Registered User
رفتم خونه یکی از آشناها دید کتاب داستان رنگو وارنگ گوشه اتاقه برداشت دیدم کتاب درسی دوم دبستانه دونم وا موند فکر کنم فقط ما دهه 60 ها آدم نبودیم
یادمه سر حفظ همین شعر معلمون منو زد .
یادش بخیر نه؟
اوههههههههومممممممیادش بخیر نه؟
الان که دیدم بعضی عکسها رو دیدم چقدر درسهای سختی بوده و یاد قدیمها افتادم مخصوصا داستان اون دسته کبوترها که مشق شب و مداد و دفتر کاهی که به سختی میشد مداد کشید و آرزوی خودکار میکردیم ولی خب اجازه نداشتیم
طوقی، زنخندان یا کلمه منوط! و یا اخوان ثالث و . . . هر کله رازی با خودش داشت که تو اون سالها هیچی نمیفهمیدیم ازشون و چقدر هم شیرین بود این رمزآلود بودن کلمات
سالها گذشته و معلوم شد راز و رمزی در کار نبوده ولی کاش همون رمز و راز برقرار بود. گمون کنم تو اون سالها بزرگترهای ما هم لذت میبردن و نه فقط بچه ها . . . نمیدونم شاید
احسنت سوم دبیرستان اوج زندگی بود واسه ما انسانی بودیم کل کلاس رو هوا بود آقا من دقیقه شماری میکردم بریم مدرسه درس بخونیمکل سال های تحصیلی یک طرف سوم دبیرستان یک طرف....کاش یه قرصی یه دستگاهی اخترا می کردند که بشه به اون سال ها برگردیم..........