برگزیده های پرشین تولز

آموزش تحلیل بنیادی سهام

091209130914

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2008
نوشته‌ها
732
لایک‌ها
1,920
سلام
در این تاپیک مطالبی در خصوص روشهای تحلیل بنیادی سهام قرار خواهد گرفت.
دوستان میتونند مطالب و سوالاتشون رو در خصوص تحلیل بنیادی در این تاپیک مطرح کنند .
 
Last edited:

091209130914

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2008
نوشته‌ها
732
لایک‌ها
1,920
ضرورت آموزش در مورد بازار سرمایه ( بورس )

۱- پر سودترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری روی خودمان است.
معمولا مردم روی زمین، طلا و بورس سرمایه گذاری می‌کنند ولی روی خودشان هیچ سرمایه گذاری انجام نمی‌دهند. چون فکر نمی‌کنند چنین تلاشی ارزشمند باشد. اگر می‌توانستید به ۳۰ یا ۵۰ سال آینده سفر کنید، قادر بودید چه سرمایه‌ای را با خودتان ببرید؟ در آن زمان، وضعیت مالی خانواده، رئیس و دوستان شما اصلا مشخص نخواهد بود. بدون شک، همه‌چیز گران‌تر شده و آن‌ها یا با رشد قیمت‌ها درآمدشان را بیشتر کرده‌اند یا دچار ورشکستگی شد‌ه‌اند. پس نمی‌توانید روی آنها حسابی باز کنید. اما اگر صاحب مهارتی پویا باشید، در آن تخصص داشته باشید و به زبان ساده‌تر روی خودتان سرمایه‌گذاری کرده باشید، حتما می‌توانید گلیم خود را از آب بیرون بکشید و وضع زندگی‌تان را سروسامان بدهید. همه ما مسافران زمان هستیم. شاید نه به آن سرعتی که ماشین زمان آدم‌ها را جابه‌جا می‌کند ولی مقصد، آینده است. اگر از حالا برای آینده‌تان تلاش کنید، خودتان را آموزش دهید، مهارت کسب کرده و بزرگ شوید، در آینده زندگی روبه‌راه و فوق‌العاده‌ای را تجربه خواهید کرد. در حقیقت، دانش سرمایه‌گذاری و بورس را می‌توان مهارتی برای آینده نامید. «جیم ران» که جزو برترین سخنران‌های انگیزشی جهان و نویسنده چندین عنوان کتاب است در مورد این موضوع می‌گوید: «باور من این است که از میان تمام چیزهایی که می‎توانند بر آینده شما تاثیر داشته باشند، رشد شخصی مهم‎ترین آن‎ها است. ما می‎توانیم از رشد فروش، رشد سود یا رشد سرمایه صحبت کنیم اما شاید هیچ‎کدام از آن‎ها بدون رشد شخصی اتفاق نیفتند.»

۲- بورس شوخی نیست؛ برای موفقیت باید آموزش حرفه‌ای ببینید.
افرادی که در بازار بورس فعالیت می‌کنند می‌دانند چه می‌گوییم و افرادی که با بازار بورس آشنا نیستند شاید هنوز ذهنیتی نسبت به این موضوع نداشته باشند. ولی جالب است با هم نگاهی به شوخی نبودن بازار بورس بیندازیم. گاهی سهمی در بازار بورس وجود دارد که وضعیتش چندان جالب نیست. اما فقط کسی می‌تواند چهره واقعی این سهم را ببیند که قبلا تحلیل بنیادی را آموخته است. حتی در برخی موارد، این سهم غیر ارزشمند، رشد خوبی می‌کند و سهامداران بسیاری را که هیچ درکی از تحلیل‌های بنیادی و تکنیکال ندارند به اشتباه می‌اندازد. بعد از مدتی این سهم‌ها با چنان افتی مواجه می‌شوند که سرمایه گذاران را بیچاره و درمانده می‌کنند. مثلا در نیمه دوم سال ۹۲ قیمت – تعدیل شده – هر سهم «شبریز» به ۱۴۶۰ تومان رسید. ولی همین سهم بعد از دو سال در اواخر ۹۴ قیمت ۲۸۰ تومان را نیز به خود دید. اگر شما به اندازه ۱۴۶ میلیون تومان از این سهم خریداری کرده بودید، بعد از ۲ سال نه تنها هیچ سودی عادیتان نمی‌شد بلکه کل پول شما از ۱۴۶ میلیون به ۲۸ میلیون تومان می‌رسید؛ یعنی چیزی حدود ۸۰% درصد ضرر در طی دو سال.

در بازار بورس از این دست سهم‌ها فراوان بوده‌اند و اکنون هم هستند. البته برعکس این داستان و چند برابر شدن قیمت هم بسیار زیاد اتفاق افتاده است. اما بدی ماجرا اینجا است که ضررهای این بازار برای تازه‌کاران آموزش ندیده است و سود‌ها برای آموزش دیده ها .

۳- بورس، تخصصی مادام العمر برای شما است.
وقتی سرمایه گذاری در بازار بورس را می‌آموزید، صاحب تخصصی می‌شوید که می‌توانید سال‌ها از آن استفاده کنید. با این مهارت، قادر خواهید بود سرمایه‌تان را رشد دهید و بهترین نتیجه‌ها را از آن بگیرید. بورس، تخصصی مادام‌العمر است. شاید مجبور شوید برای به دست آوردن آن هزینه کنید و زمان و انرژی زیادی صرف کنید . اما در عوض مهارتی به دست می‌آورید که می‌تواند صدها میلیاردها تومان را به شما بازگرداند.

4- بورسی‌ها در بازارهای سرمایه گذاری دیگر مانند مسکن، طلا و ارز هم موفق‌ هستند .
و ...


منبع : سایت خانه سرمایه ( با کمی تلخیص )
 

091209130914

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2008
نوشته‌ها
732
لایک‌ها
1,920
تحلیل بنیادی سهام چیست؟

تحلیل بنیادی ، روشی برای آنالیز کردن سهام یا اوراق بهادار به‌واسطه محاسبه ارزش ذاتی آن است. این تحلیل، بامطالعه تمامی موارد تأثیرگذار بر ارزش، نظیر وضعیت مالی و مدیریت شرکت، صنعت و شرایط اقتصادی کلان انجام می‌شود. هدف اصلی چنین تحلیل‌هایی، کشف ارزش خاصی است که بتوان آن را با قیمت فعلی مقایسه کرد و درنتیجه مقایسه یک سرمایه‌گذار بتواند برای خرید یا فروش سهم و اوراق بهادار تصمیم‌گیری کند. اگر ارزش(Value) پایین‌تر از قیمت(Price) فعلی باشد، گفته می‌شود قیمت سهام افزایش‌یافته است و سرمایه‌گذار می‌تواند تصمیم به فروش سهم بگیرد. از طرف دیگر اگر ارزش بیشتر از قیمت فعلی باشد، سهام به‌عنوان سهام سودآور شناخته می‌شود که مبنای خرید سهم است. هنگامی‌که بازار این شکاف را درک کند و با افزایش قیمت سهم، آن را تنظیم کند، سرمایه‌گذار به هدف خودش که به دست آوردن سود بوده است، می‌رسد. هدف تحلیل بنیادی سهام در بورس همین است.

منبع : سایت خانه سرمایه
 

091209130914

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2008
نوشته‌ها
732
لایک‌ها
1,920
تحلیل بنیادی به زبان ساده / قسمت اول: تحلیل کیفی

نویسنده: فرزاد فخری‌زاده در مارس 17, 2020

دوست دارید تحلیل بنیادی (fundamental analysis) بیاموزید و خودتان سهم‌ها را تحلیل کنید؟ می‌خواهید پرتفوی خود را سر و سامان بدهید و به مدیریت سرمایه شخصی بپردازید؟ شاید دوست دارید که بتوانید تحلیل‌های دیگران را بهتر درک کنید. شاید هم فقط کنجکاوید که معنای تحلیل بنیادی را بدانید.
در هر صورت جای درستی را برای مطالعه انتخاب کرده‌اید.
اگر نگوییم مهم‌ترین، باید بگوییم یکی از مهم‌ترین شاخه‌های دانش مالی و بازار سرمایه بحث تحلیل بنیادی است.
قبل از آن که وارد بحث بشویم، دوست دارم یک نکته را بگویم. تحلیل بنیادی بیش از آن که یک علم خشک و عددی باشد، به هنر شباهت دارد. به همین دلیل تمام تحلیلگران مثل هم نگاه نمی‌کنند و تحلیل‌هایشان هم شبیه به هم نیست.
اگر تخیل قوی‌، صبر زیاد و دقت هنری بالایی دارید، حدس می‌زنم که بتوانید تحلیلگر خوبی شوید.
تحلیل بنیادی یعنی چه؟
از نظر من، تحلیل بنیادی هنر درک عامل‌های کمی و کیفی، و تبدیل آن‌ها به یک روایت قابل فهم است. در این تحلیل ما به دنبال کشف قیمت نیستیم. بلکه می‌خواهیم «ارزش» چیزها را بهتر و دقیق‌تر درک کنیم.


“تحلیل بنیادی هنر درک عامل‌های کمی و کیفی، و تبدیل آن‌ها به یک روایت قابل فهم است.”
برای این کار به تماشای دو تابلوی نقاشی می‌رویم:
  • وضعیت فعلی یک موجودیت مثل شرکت
  • تصویری از آینده آن موجود
تحلیل بنیادی فقط مختص شرکت‌ها نیست. شما قادر هستید یک صنعت، یک کشور یا حتی وضعیت مالی شخصی خود را هم تحلیل کنید. اما در این مطلب ما می‌خواهیم از تحلیل بنیادی سهام صحبت کنیم.
هدف ما این است که قیمت را کنار بگذاریم و بدون توجه به سابقه نوسان‌های قیمت، از سلامت مالی و ارزش یک موجودیت باخبر شویم.
سوالات بنیادی در تحلیل بنیادی
یک تحلیلگر بنیادی سوالاتی را مطرح می‌کند و به دنبال پاسخی دقیق برای آن‌ها می‌گردد. همان‌طور که گفتیم این سوال‌ها می‌تواند فردبه‌فرد متفاوت باشد.
موفقیت یک تحلیل بنیادی تنها به پاسخ‌های درست بستگی ندارد. بلکه موفقیت یک تحلیل، وابسته به طرح سوال‌هایی درست است.
  • آیا درآمد شرکت دارد رشد می‌کند؟
  • آیا شرکت واقعا دارد سود می‌کند؟
  • آیا می‌تواند بدهی‌های خود را بپردازد؟
  • آیا قدرت کافی برای رقابت با دیگران را دارد؟
  • آیا منابع شرکت برای تولید سود، به شکلی بهینه تخصیص پیدا کرده‌اند؟
  • در بدترین سناریو، چه اتفاقی برای سرمایه‌گذاران می‌افتد؟
اگر بتوانیم به این سوالات جواب بدهیم، متوجه می‌شویم که آیا یک مورد سرمایه‌گذاری واقعا مناسب است یا خیر. به فارسی ساده، ما به دنبال این جواب هستیم که در نهایت «سهم را بخریم یا نه؟».
ابزارهای تحلیل
تحلیل بنیادی چیزی نیست به جز تحلیل، بررسی و نتیجه‌گیری از عوامل بنیادی. اما عامل‌های بنیادی چه هستند؟ هرچیزی که به سلامت مالی شرکت ربط داشته باشد. مواردی مثل سود، زیان، بدهی، دارایی، ارزش برند و توان مدیریتی شرکت.
به طور کلی می‌توانیم عوامل بنیادی را به دو دسته تقسیم کنیم:
  • عوامل کمی: قابل اندازه‌گیری هستند و با عدد گزارش می‌شوند.
  • عوامل کیفی: به کیفیت و صفات مربوط هستند و نمی‌شود به آن‌ها عدد نسبت داد.
برای مثال وقتی در مورد سهم از بازار یک شرکت حرف می‌زنیم، می‌توانیم موضوع را با عدد و نمودار بیان کنیم. اما وقتی در مورد قدرت نوآوری یک شرکت صحبت می‌کنیم، اعداد از وصف واقعیت عاجز خواهند بود.
برای مثال خوش‌نامی یک شرکت چیزی نیست که بشود با عدد سنجیده شود. اما اگر تصویر عمومی از یک برند را در تحلیل خود منظور نکنیم، کارمان کامل نخواهد بود.
با این وجود توجه داشته باشید که عوامل کیفی، در نهایت باید به عدد تبدیل شوند. شرکتی خلاق و نوآور که قادر نیست محصولات خود را بفروشد و سود بسازد، مورد توجه ما نخواهد بود.
درست مثل کسی که هزاران مدرک دانشگاهی و فنی دارد، اما قادر نیست برای خودش یک شغل دست‌وپا کند.
مهم‌ترین ابزار شما برای تحلیل سامانه کدال است. اطلاعیه‌ها و اعدادی که در سایت‌های دیگر منتشر می‌شود، ممکن است دقیق نباشد.
مفهوم ارزش ذاتی
چرا می‌خواهید سهم‌ها را تحلیل کنید؟ چون باور دارید که قیمت سهم‌ها دقیق نیست، شاید یک سهم خیلی ارزان باشد و بعدها گران شود، یا خیلی گران باشد و بعدها قیمتش پایین بیاید. پس قبول دارید که:
فرض بنیادی اول: «قیمت سهم نشان‌دهنده ارزش آن نیست.»
شما به دنبال سهم‌هایی هستید که قیمتی کم‌تر از ارزش ذاتی خود داشته باشند. مثلا دوست دارید سهمی پیدا کنید که ۱۰۰۰ تومان می‌ارزد، اما قیمتش در بازار کم‌تر از ۱۰۰ تومان است!
چرا این آرزو را در سر می‌پرورانید؟ چون باور دارید که:
فرض بنیادی دوم: «در بلندمدت، قیمت به ارزش ذاتی نزدیک خواهد شد.»
یعنی سهمی که امروز ۶۰ تومان است و هزار تومان می‌ارزد، بالاخره به قیمت ۱۰۰۰ تومان خواهد رسید. چرا که بالاخره دیگران هم از ارزش ذاتی این سهم باخبر می‌شوند و در صف خرید می‌ایستند. این اتفاق چه زمانی می‌افتد؟ هیچ‌کس نمی‌داند. شاید چند ماه و شاید چند سال دیگر. باید منتظر ماند و دید.
علاوه‌بر طولانی شدن مدت انتظار، دو اتفاق بد دیگر هم ممکن است رخ بدهد:
الف) شاید مفروضات شما نادرست است و سهم، آن‌قدرها که فکر می‌کنید ارزش ندارد.
ب) شاید در طول زمان، ارزش ذاتی شرکت تغییر کند و شما از این تغییرات بی‌خبر باشید.
ابتدا به عامل‌های کیفی تحلیل بنیادی می‌پردازیم و سپس سراغ اعداد و کمیت‌ها می‌رویم.
قدم نخست: شناخت شرکت
افراد زیادی را می‌شناسم که در مورد ارزنده بودن یک شرکت صحبت می‌کنند، اما هیچ ایده‌ای از مدل کسب‌وکار آن ندارند.
شاید شما درکی کلی از بانک ملت داشته باشید. اما آیا می‌دانید شرکت توسعه معادن روی ایران (کروی) دارد چه کار می‌کند؟ به نظر شما چند نفر از کسانی که این سهم را در پرتفوی خود دارند، از موضوع فعالیت شرکت باخبر هستند؟ حتی در مورد بانک ملت، آیا به درستی می‌دانید درآمدهای این بانک از کجا حاصل می‌شود؟
برای این منظور شما می‌توانید مدل کسب‌وکار یا business model یک شرکت را مطالعه کنید.
فولاد آلیاژی یزد

شرکت فولاد آلیاژی یزد - یاسیکو
یک مثال جالب فولاد آلیاژی یزد یا فولای است. شاید با شنیدن نام آن فکر کنید که این شرکت فولاد تولید می‌کند. اما زمینه فعالیت شرکت چیز دیگری است: «خرید یا اجاره زمین و خرید ماشین آلات و لوازم یدکی و مواد اولیه مورد نیاز از داخل یا خارج از کشور و ایجاد تاسیسات مربوطه به‌منظور تولید انواع قطعات و مقاطع آماده‌سازی شده فولادی، انواع فعالیت‌های بازرگانی اعم از خرید و فروش کالاهای تجاری، تصدی خدمات معاملاتی و اوراق بهادار و قرضه و خرید و فروش سهام و به‌طور کلی انجام هرگونه فعالیتی که به نحوی به موضوع شرکت باشد.»
پس اگر فکر می‌کنید قیمت فولاد در آینده بالا خواهد رفت و تولیدکننده‌ها از این افزایش قیمت سود می‌برند، شاید فولاد یزد نتواند از این پیش‌بینی را برای شما به سود تبدیل کند.
لازم است بدانید که:
  • هزینه‌های شرکت چه چیزهایی هستند؟
  • شرکت چه بدهی‌هایی دارد؟
  • درآمدها از کجا حاصل می‌شوند؟
  • چه طرح‌هایی برای توسعه وجود دارد؟
  • ریسک‌ها چه هستند؟
  • وضعیت رقبا چطور است؟
شناخت صنعت
شرکت‌های مختلف در صنایع متفاوتی فعالیت دارند. ساختار یک واسطه مالی با یک پالایشگاه تفاوت دارد.
برخی شرکت‌ها محصولات خود را به مصرف‌کننده نهایی می‌فروشند. مثل یک شرکت خودروسازی.
برخی شرکت‌ها محصول خود را به شرکتی دیگر می‌فروشند تا از آن در تولید محصول استفاده شود. مثل شرکتی که فولاد تولید می‌کند.
شرکت‌هایی هستند که نهاده‌های تولید را به محصول تولید کرده و آن را می‌فروشند. شرکت‌هایی هم هستند که در ازای فعالیت عملیاتی، کارمزدی ثابت دریافت می‌گیرند.
توصیه شخصی این است که در مورد چند صنعت، اطلاعات کافی کسب کنید. شاید شما چیزی از شرکت‌های فناوری اطلاعات ندانید اما به خوبی بتوانید از کسب‌وکار پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها سر در بیاورید. در این صورت بهتر است کم‌تر سراغ آی‌تی بروید و صنعتی را جستجو کنید که می‌توانید آن را بهتر بفهمید.
درک مزیت رقابتی
شرکت همراه اول را در نظر بگیرید. چقدر احتمال دارد که مشترکین همراه اول سیم‌کارت‌های خود را با اپراتورهای دیگر عوض کنند؟ چه قدر احتمال دارد که مردم سیم‌کارت اپراتور دیگر را کنار بگذارند و یک خط ۹۱۲ بگیرند؟ اصلا چقدر احتمال دارد که آدم‌ها شماره خود را عوض کنند؟ چه عاملی باعث می‌شود که همراه اول چنین مزیتی داشته باشد؟
منظورم این نیست که همین امروز بروید و سهم همراه اول را بخرید. بلکه در مورد مزیت‌های آن فکر کنید. شاید بتوانید در همین نقطه قوت، ضعفی بزرگ پیدا کنید. مثلا پی ببرید که بازار برای این شرکت تقریبا اشباع شده و امید زیادی به چندبرابر شدن فروش آن وجود ندارد. شاید تمام کسانی که سیم‌کارت همراه دارند، بخواهند یک سیم‌کارت دوم اعتباری هم تهیه کنند.
مزایایی مثل مزیت ابعاد، سهم از بازار، آگاهی بالای عمومی از برند و... می‌توانند یک سهم را از بقیه شرکت‌ها متمایز کنند. شناسایی مزیت‌ها یکی از مهم‌ترین گام‌های تحلیل بنیادی است. «چرا این شرکت، و نه هیچ شرکت دیگر.»
درک مدیریت
مدیران خوب می‌توانند یک مدل کسب‌وکار بد را اصلاح کنند. اما مدیران بد هرگز نمی‌توانند یک مدل کسب‌وکار فوق‌العاده را اجرا کنند.
حتی بعضی‌ها می‌گویند بجای این که دنبال شرکت‌های خوب بگردید، سعی کنید مدیران خوب را شناسایی کنید.
یک مثال غیر بورسی می‌زنم که موضوع بهتر متوجه شوید. اهداف، مدل‌ها و فرهنگ عمومی تیم لیورپول در ده سال اخیر تغییر زیادی نکرد. اما با آمدن یورگن کلوب به عنوان سرمربی، این تیم به مدعی اصلی لیگ جزیره و لیگ قهرمانان اروپا تبدیل شد.
در شرکت‌ها هم شرایط به همین صورت است. تغییر مدیرعامل (با ثابت ماندن تمام فاکتورهای دیگر) می‌تواند همه‌چیز را عوض کند.
با این وجود نمی‌توانید از سایت شرکت، و بیوگرافی مدیران، به اطلاعات خوبی دست پیدا کنید. ما به دنبال سیاهی‌ها، تاریکی‌ها و نقطه‌ضعف‌هایی می‌گردیم که در سایت شرکت یافت نخواهند شد.
یک راه بهتر این است که در مورد گذشته مدیر جستجو کنید و ببینید قبلا چه گلی به سر چه کسانی زده است.
به زبان ساده، یک تحلیل بنیادی که فقط شامل نسبت‌های مالی باشد، بدون این که به تیم مدیریتی توجه کند، تحلیلی ناقص خواهد بود.
شناسایی ذی‌نفع‌ها
تنها سهام‌داران نیستند که از موفقیت یک شرکت سود می‌برند. برای مثال تحریم‌های آمریکا علیه شرکت هوآوی، تنها سهام‌داران این شرکت را نگران نکرد:
  • مشتری‌ها: چه بلایی سر گوشی‌های ما خواهد آمد؟ یعنی دیگر نمی‌توانیم جی‌میل خود را چک کنیم؟
  • کارکنان: آیا تولید هوآوی کم‌تر خواهد شد؟ آیا به نیروی کار کم‌تری نیاز دارند؟
  • بانک‌ها: آیا هوآوی قادر نیست وام‌ها و تسهیلاتی را که گرفته پس بدهد؟
  • تامین‌کننده‌ها: آیا سفارش قطعات از سوی شرکت هوآوی کاهش پیدا می‌کند؟
  • کسب‌وکارهای دیگر: آیا از این به بعد برای گوشی‌های هوآوی کم‌تر قاب و محافظ صفحه تولید کنیم؟
  • شرکای تجاری: آیا دیگر نمی‌توانیم روی خدمات شرکت هوآوی در زمینه مخابرات حساب کنیم؟
  • دولت‌ها: آیا مالیات دریافتی ما از هوآوی کم‌تر خواهد شد؟
...
پس می‌بینیم که ذی‌نفعان (Stakeholder) تنها شامل سهام‌داران (Shareholder) نیست.
اما همچنان مهم‌ترین ذی‌نفع‌ها شامل سهام‌داران و مدیران یک شرکت می‌شود. این که سهام‌داران یک شرکت بیشتر حقیقی هستند یا حقوقی و آیا حقوقی‌ها بیشتر خصوصی هستن یا دولتی، شرایط را تغییر خواهد داد.
مشتری‌های شرکت
بعضی شرکت‌ها تعداد بسیار محدودی مشتری دارند. مثلا شاید یک شرکت تنها به دولت خدمات بدهد. شرکت‌های دیگری هستند که با میلیون‌ها مشتری سروکار دارند.
تعداد محدود مشتری، نشانه چندان خوبی نیست. در این حالت، مشتری دارای یک انحصار خرید (monopsony) است.
انحصار خرید برای شرکت مشکلاتی جدی ایجاد می‌کند. اول این که مشتری قدرت چانه‌زنی بالایی دارد و به‌سادگی می‌تواند سود شرکت را حداقل کند. از سوی دیگر چنین شرکتی انگیزه بسیار کمی برای تحقیق و نوآوری دارد.
داشتن مشتری‌های کم، خالی از ریسک نیست. مثلا شرکتی را تصور کنید که به دولت خدمات می‌دهد. یک تغییر کوچک در سیاست‌های کشور، می‌تواند شرکت را از بین ببرد.
سهم از بازار
شرکتی را تصور کنید که ۷۰ درصد از بازار را در اختیار دارد. این شرکت طبیعتا می‌تواند از مزیت ابعاد استفاده کند. برای مثال هزینه تامین، لجستیک و بازاریابی برای این شرکت کم‌تر خواهد بود.
شرکتی با سهم از بازار کوچک، برای توسعه بازار خود راه سختی در پیش دارد. اما همین شرکت در صورت موفقیت می‌تواند رشدی بی‌سابقه را تجربه کند.
حتما می‌دانید که برای داشتن شانسِ سودِ بیشتر، باید ریسک بیشتری را پذیرا باشید. برای کم کردن ریسک، باید سود انتظاری خود را هم کاهش بدهید. در اینجا هم سهم از بازار بزرگ‌تر به معنی ریسک کم‌تر، و سهم کوچک احتمال بازدهی بالاتر است.
در نتیجه سرمایه‌گذاران ریسک‌گریز بیشتر به دنبال شرکت‌هایی می‌روند که سهمشان از بازار بیشتر باشد. در مقابل کسانی که اشتهای ریسک بیشتری دارند از این شرکت‌ها استقبال نمی‌کنند و به دنبال شرکتی هستند که احتمال رشد بیشتری داشته باشد.
انتخاب صنعت
برخی صنایع در حال رشد هستند. برای مثال شرکت‌های فناوری مالی یا فینتک در یک صنعت رو به رشد قرار دارند. اما برخی صنایع رشد صفر یا حتی منفی دارند.
مثلا در اقتصاد جهانی، تولید برق از زغال‌سنگ یک صنعت رو به زوال فرض می‌شود. در مقابل صنایعی مثل هوش مصنوعی و خودروهای الکتریکی صنایعی رشدی هستند.
اما این طور نیست که وضعیت صنایع ثابت بماند. همچنین شرکت‌ها می‌توانند خود را با بازار جدید انطباق بدهند.
برای مثال شرکت سونی با تولید واکمن، سهم خوبی از نوار کاست به دست آورد. با تغییر صنعت، سونی به خوبی توانست به CD و DVD روی بیاورد و همچنان بازار خود را حفظ کرد. این شرکت در تولید MP3پلیر هم موفق بود. اما بازار موسیقی آنلاین مثل اسپاتیفای، پاشنه آشیل شرکت سونی شد.
یعنی دو یا سه موفقیت چشمگیر، ضمانتی برای ابدی بودن موفقیت ایجاد نمی‌کند.
قیمت‌پذیری و قیمت‌گذاری
گفتیم که هدف از تحلیل بنیادی پی بردن به ارزش یک شرکت است. سلامت مالی از مهم‌ترین شاخصه‌های ارزندگی به حساب می‌آید. اما سلامت مالی ممکن نمی‌شود، مگر با آزادی مالی.
شرکت‌هایی هستند که از به صورت مداوم از سوی تامین‌کننده تهدید می‌شوند. یعنی تامین‌کننده می‌تواند به سادگی قیمت مواد اولیه را بالا ببرد و از سود شرکت بکاهد.
فروشگاه‌های زنجیره‌ای قدرت بیشتری در قیمت‌گذاری دارند.
شرکت‌هایی هستند که محدودیت تامین ندارند. برای مثال یک فروشگاه زنجیره‌ای مثل افق کوروش، الزامی ندارد که فقط از یک شرکت پنیر بخرد. بلکه می‌تواند برای ورود یک برند به فروشگاه‌هایش، شرط بگذارد. به همین دلیل، افق کوروش یک شرکت قیمت‌پذیر نیست، بلکه شرکتی قیمت‌گذار محسوب می‌شود.
در مقابل، برخی شرکت‌ها حتی نمی‌توانند قیمت محصولات خود را تعیین کنند. مثلا قیمت برخی اجناس از سوی دولت تعیین می‌شود و افزایش قیمت به منزله تخلف خواهد بود. دولت سعی می‌کند با ***** قیمت، تورم را پایین نگه دارد، اما قیمت مواد اولیه لازم برای تولید کالا و خدمات را تثبیت نمی‌کند. در این موارد شرکت باید مواد اولیه را گران‌تر بخرد و محصول خود را ارزان‌تر بفروشد! بیشتر خودروسازی‌های ایرانی در این دسته قرار می‌گیرند. (مگر قوانین تغییر کند)
مهم است که یک شرکت به تعداد زیادی تامین‌کننده دسترسی داشته باشد و بتواند محصول خود را آزادانه قیمت‌گذاری کند.
قوانین و مقررات
در ایران، تغییر قوانین و مقررات یکی از ریسک‌های دائمی شرکت‌ها است. بعید نیست فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید تولید یک کالا متوقف شده یا قوانین باعث سخت‌شدن فعالیت عملیاتی، تامین مالی و غیره شده‌اند.
برای مثال ممکن است پیش‌بینی کرده باشید که قیمت دلار افزایش پیدا کند، برای همین تصمیم‌ گرفته‌اید سرمایه خود را به شرکت‌هایی ببرید که درآمد دلاری دارند، اما قانون می‌گذارند که شرکت‌های صادرکننده باید ارز خود با قیمت پایین به دولت بدهند.


“یک توصیه جدی این است که از سرمایه‌گذاری روی شرکت‌هایی که بیش از اندازه آلودگی تولید می‌کنند، یا محصولاتشان مضر است، خودداری کنید.”
یک توصیه جدی این است که از سرمایه‌گذاری روی شرکت‌هایی که بیش از اندازه آلودگی تولید می‌کنند، یا محصولاتشان مضر است، خودداری کنید. این شرکت‌ها بیشتر از هر شرکت دیگری در معرض ریسک قوانین و محدودیت‌ها هستند. شاید همین فردا تولید یک محصول مضر ممنوع شود و شرکت برای ادامه حیات، مجبور به پرداخت هزینه‌ای گزاف شود.
همچنین در مورد شرکت‌های غذایی و دارویی احتیاط بیشتری کنید. خبر خراب بودن یک ماشین، شرکت خودروسازی را دچار مشکلی جدی نمی‌کند. اما خبر خراب بودن محصولات غذایی یا دارویی، اثری بسیار شدید و در مواردی ماندگار دارد.
شرکت سالم، سود سالم
تا اینجا فقط به عوامل کیفی توجه کردیم و هیچ حرفی از اعداد نزدیم.
بسیاری از تحلیل‌گران نسبت به مسائل کیفی بی‌توجه هستند و تنها با مراجعه به صورت‌های مالی، دو دوتا چهارتا می‌کنند.

اما حتی اگر سود شرکت پپسی بیشتر باشد، کسی نمی‌تواند ارزشِ شهرت نام کوکاکولا را نادیده بگیرد.
در قسمت بعدی، در مورد عوامل کمی مهم در تحلیل بنیادی صحبت خواهیم کرد.


 

091209130914

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2008
نوشته‌ها
732
لایک‌ها
1,920
تحلیل بنیادی سهام به زبان ساده / قسمت دوم: تحلیل کمی

نویسنده: فرزاد فخری‌زاده در مارس 28, 2020

در قسمت قبلی آموزش تحلیل بنیادی سهام در مورد عوامل بنیادی کیفی صحبت کردیم و گفتیم موارد غیرعددی مثل مزیت نسبی و ساختار مدیریت، می‌توانند عامل‌هایی تعیین کننده باشند.
اما در آنجا هیچ حرفی از ارزش ذاتی و تحلیل‌های عددی به میان نیامد. در این قسمت می‌خواهیم به طور مفصل در مورد عوامل کمی بحث کنیم.
تحلیل بنیادی سهام و صورت‌های مالی
صورت‌های مالی، معدن طلا برای تحلیل بنیادی سهام به حساب می‌آیند. این اعداد و ارقام می‌توانند وضعیت مالی یک شرکت را به طور کامل برای ما افشا کنند.
مدیریت خوب، برند خوش‌نام، مزیت رقابتی و تمام عوامل کیفی دیگر، در نهایت خود را به صورت عدد در صورت‌های مالی نشان خواهد داد.
صورت‌های مالی را می‌توانید از سایت کدال دریافت کنید. البته سایت‌های دیگری هم هستند که به نشر صورت‌های مالی بپردازند، با این حال سامانه کدال تنها مرجع رسمی و قابل اعتماد است.
در این سایت دو دسته صورت مالی قرار می‌گیرد. حسابرسی‌شده و حسابرسی‌نشده. توصیه این است که تا جای ممکن سراغ صورت‌های مالی حسابرسی‌شده بروید.
صورت‌های مالی به صورت گزارش‌های سه‌ماهه، شش‌ماهه، نه‌ماهه و یک‌ساله هستند.
البته اطلاعیه‌های مهم دیگری نیز در کدال قرار می‌گیرد که می‌تواند برای شما مهم باشد. اما در اینجا می‌خواهیم از سه صورت مالی اصلی صحبت کنیم:
  • ترازنامه
  • صورت سود و زیان
  • صورت جریان نقدی
ترازنامه
ترازنامه در واقع کارنامه یک شرکت است از دارایی‌ها و بدهی‌هایی که در اختیار دارد. بررسی دارایی‌ها و بدهی‌ها یکی از مهم‌ترین قدم‌ها در تحلیل بنیادی سهام است.
در سمت راست ترازنامه دارایی‌های شرکت قرار دارد.
در سمت چپ بدهی‌ها و حقوق صاحبان سهام (ایکویتی).
اسم ترازنامه از اینجا می‌آید که جمع تمام دارایی‌ها برابر است با جمع تمام بدهی‌ها به اضافه حقوق صاحبان سهام.
این حرف یعنی چه؟ فرض کنید یک میلیارد تومان پول داریم و دو میلیارد دیگر هم وام می‌گیریم. در این حالت ما سه میلیارد دارایی داریم و دو میلیارد بدهی. پس از پرداخت تمام بدهی‌ها، آن یک میلیارد می‌ماند برای ما.
دارایی‌ها = بدهی‌ها + حقوق صاحبان سهام
دارایی‌ها
دارایی‌ها جمع تمام اموالی هستند که یک شرکت دارد. این دارایی‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند.
  • دارایی‌های جاری
  • دارایی‌های غیرجاری
دارایی جاری، یعنی یک دارایی که در ۱۲ ماه پیش رو قرار است نقد شود. دارایی‌هایی مثل:
  • موجودی نقدی
  • سرمایه‌گذاری کوتاه مدت
  • دریافتی‌های تجاری و غیرتجاری
  • موجودی مواد اولیه و کالا
  • پیش‌پرداخت‌ها و سفارشات
  • دارایی‌های نگه‌داری شده برای فروش
  • و...
یعنی پول نقد یا زمینی که برای فروش گذاشته شده است، یک دارایی جاری به حساب می‌آید.
دارایی غیرجاری هر نوع دارایی است که جاری نباشد. مثل:
  • دریافتی‌های بلندمدت
  • سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت
  • دارایی نامشهود مثل ارزش برند و دانش فنی
  • سرقفلی
  • دارایی‌های ثابت مشهود
  • ...
برای مثال زمینی که کارخانه در آن بنا شده، دارایی غیر جاری است.
بدهی‌ها
یک فرض نانوشته در تحلیل بنیادی سهام این است که شما با خرید سهم یک شرکت، عملا مالک بخشی از آن شرکت می‌شوید. در نتیجه در همه‌چیز، از سودهای انباشته نزد شرکت گرفته تا بدهی‌ها، شریک خواهید شد.
برای همین خوب است بدانید که با خرید یک سهم، عملا چقدر بدهکار خواهید شد.


Quotation_marks_image_white_03.png

“ با خرید سهم یک شرکت، عملا مالک بخشی از آن شرکت می‌شوید. در نتیجه در همه‌چیز، از سودهای انباشته نزد شرکت گرفته تا بدهی‌ها، شریک خواهید شد.”
بدهی نیز به دو دسته جاری و غیرجاری تقسیم می‌شود. بدهی جاری به بدهی‌هایی می‌گویند که باید در ۱۲ ماه تسویه شوند.
  • پرداختی‌های تجاری
  • پرداختی‌های غیرتجاری
  • مالیات پرداختی
  • سود سهام پرداختی
  • تسهیلات مالی
  • پیش‌دریافت‌های جاری
بدهی‌های غیرجاری تمام بدهی‌هایی هستند که قرار نیست طی دوازده ماه تسویه شوند.
برای مثال:
  • پرداختی‌های بلندمدت
  • ذخیره مزایای پایان خدمت کارگران
  • تسهیلات مالی بلندمدت
  • و...
مثال
تصور کنید یک وام ۴ میلیاردی گرفته‌اید و باید ماهانه ۱۰۰ میلیون تومان قسط بدهید. این پول به صورت وجه نقد در حساب بانکی شما است. با این وام دارایی‌های و بدهی‌های زیر ایجاد می‌شود:
۴ میلیارد تومان دارایی جاری
یک میلیارد و دویست بدهی جاری (۱۲ قسط پیش رو)
سه میلیارد و ششصد بدهی غیرجاری
همان طور که می‌بینید در مجموع بدهی ایجاد شده به اندازه ۸۰۰ میلیون تومان بیشتر از دارایی جدید است. یعنی به اندازه ۸۰۰ میلیون تومان از حقوق صاحبان سهام کسر خواهد شد. این وام وقتی توجیه می‌شود که بیش از ۸۰۰ میلیون تومان ارزش مازاد ایجاد کند.
صورت سود و زیان
در این صورت تمام درآمدهای عملیاتی و غیرعملیاتی در کنار تمام هزینه‌ها فهرست می‌شوند. برای تحلیل بنیادی سهام مهم است که بدانیم شرکت چه درآمدهایی داشته و برای کسب این درآمدها چه هزینه‌هایی کرده است.
درآمد عملیاتی شامل درآمد شرکت از انجام عملیات مرتبط با موضوع فعالیت شرکت می‌شود.
بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی یعنی تمام هزینه‌هایی که شرکت انجام داده تا به درآمد عملیاتی دست پیدا کند.
از اختلاف درآمدها و هزینه‌های عملیاتی، به سود و زیان عملیاتی می‌رسیم. یعنی انجام فعالیت تولید کالا یا خدمات در نهایت چقدر سود ساخته است.
علاوه بر این، هزینه‌هایی مثل هزینه‌های مالی، و درآمدهایی مثل درآمد حاصل از سرمایه‌گذاری هم وجود دارد که درآمد غیرعملیاتی است. مثلا اگر شرکت تولیدکننده خودرو، پولش را جایی سرمایه‌گذاری کرده و سود گرفته است، این درآمد یک درآمد غیرعملیاتی است.
مقدار مالیات پرداخت شده هم در این صورت ذکر می‌شود.
در صورت سود و یان می‌توانید ببینید که شرکت در ابتدای دوره چقدر سود انباشته داشته و حالا سود انباشته پایان دوره چقدر افزایش (کاهش) پیدا کرده است.
در نهایت سود و زیان خالص هر سهم و میزان تغییرات آن طی یک سال گذشته را در صورت سود و زیان پیدا خواهید کرد.
صورت جریان وجوه نقد
در این صورت، تمام پول‌های نقدی که به شرکت وارد و از آن خارج شده، فهرست می‌شود. این جریان‌ها به خاطر فعالیت‌های عملیات عادی (مثل تولید خودرو)، عملیاتی استثنایی (مثل قرارداد راه‌اندازی خط تولید برای یک شرکت دیگر)، فعالیت‌های تامین مالی و سرمایه‌گذاری و غیره دیده می‌شود.
در نهایت مشخص می‌شود که چه میزان وجه نقد به شرکت وارد یا خارج شده است. این کار باعث تغییر در دارایی نقدی شرکت خواهد شد.
توجه کنید که ممکن است مبادلات غیرنقدی‌ای هم وجود داشته باشد. مثلا شرکت خودروسازی بجای پرداخت پول برای خرید قطعه، ممکن است به قطعه‌ساز خودرو داده باشد.
پس به طور کلی جریان نقدی را به سه دسته تقسیم می‌کنیم:
  • جریان نقدی عملیاتی (عادی یا استثنایی) OCF
  • جریان نقدی سرمایه‌گذاری CFI
  • جریان نقدی تامین مالی CFF
درک مفهوم درآمد
درآمد شرکت یک عامل بسیار مهم برای تحلیل بنیادی سهام است. اگر درآمد (فروش) یک شرکت را طی سال‌های گذشته کنار هم بگذارید، نکات جالبی دستگیرتان خواهد شد.
شرکتی که هر سال و به شکل منظم درآمدش در حال افزایش است، با شرکتی که شاهد نوسان‌هایی در طول زمان است، وضعیت یکسانی ندارد.
ممکن است درآمد به طور موقتی، به خاطر تبلیغات گسترده افزایش پیدا کند. این افزایش درآمد با افزایش هزینه همراه است و به محض قطع شدن هزینه، درآمد مازادی هم وجود نخواهد داشت.
شاید تخفیف باعث افزایش فروش شده باشد. در این صورت با وجود افزایش فروش، ممکن است سود شرکت هم کاهش پیدا کرده باشد.
برای همین یک افزایش درآمد مقطعی و گذرا موضوع چندان با اهمیتی نیست. چیزی که ما به دنبال آن هستیم، افزایش درآمد طی سال‌های متوالی است.
توجه کنید که در این مورد، باید تورم را در نظر گرفت. یعنی بهتر است درآمد تورم‌زدایی شده شرکت را بررسی کنیم. ممکن است درآمد یک شرکت نسبت به دو سال پیش بیست درصد رشد کرده باشد. اما با درنظر گرفتن میزان تورم در دو سال گذشته، متوجه می‌شویم که در عمل این شرکت کاهش درآمد داشته.
نسبت‌های مالی در تحلیل بنیادی سهام
حالا ما تمام اعداد مورد نیاز خود را در اختیار داریم و می‌توانیم به محاسبه نسبت‌های مالی بپردازیم. این نسبت‌ها به ما می‌گوید که حال شرکت خوب است یا نه.
البته تعداد نسبت‌های مالی مهم کم نیست و بعدها به صورت مفصل در این مورد مطلبی خواهیم نوشت. اما الان که داریم از تحلیل بنیادی سهام حرف می‌زنیم لازم است دست کم به چند مورد مهم اشاره کنیم.
نکته دوم این که لازم نیست خودتان برای سهم‌ها نسبت‌های مالی را محاسبه کنید. سایت‌های متعددی هستند که این نسبت‌ها را به صورت لحظه‌ای گزارش کنند. اما مهم است که بتوانید معنای آن‌ها را درک کرده و خوب یا بد بودن اعداد را تشخیص بدهید.
ما نسبت‌های مالی در تحلیل بنیادی را به چهار دسته کلی تقسیم می‌کنیم:
  • نسبت‌های مالی نقدشوندگی
  • نسبت‌های مالی کارایی
  • نسبت‌های مالی سودآوری
  • نسبت‌های مالی قدرت بازپرداخت
بیایید با هم نگاهی بیندازیم به اساسی‌ترین نسبت‌های مالی در تحلیل بنیادی سهام:
الف- نسبت‌های مالی نقدشوندگی
اگر کمی از تحلیل بنیادی سهام سر در بیاورید، به احتمال زیاد اسم «نسبت جاری» و «نسبت آنی» به گوش شما خورده است.
نسبت جاری
نسبت جاری current ratio از تقسیم «جمع دارایی‌های جاری» به «جمع بدهی‌های جاری» به دست می‌آید.
تحلیل بنیادی سهام - فرمول محاسبه نسبت جاری

اگر من ۱۰۰ میلیون تومان دارایی جاری دارم و در ۱۲ ماه پیش رو باید ۵۰ میلیون تومان بدهی را پرداخت کنم، نسبت جاری برای من برابر با ۲ می‌شود که عدد خوبی است. یعنی دو برابر تمام بدهی‌های جاری خود دارایی دارم و از بابت بدهی مشکلی نخواهم داشت.
اما اگر در مقابل ۱۰۰ میلیون دارایی جاری، ۲۰۰ میلیون بدهی جاری دارم، با نسبت جاری برابر با ۰.۵، وضعیت خوبی نخواهم داشت.
اگر این نسبت کوچکتر از یک باشد، وضعیت شرکت اصلا خوب نیست. دوست داریم نسبت جاری بزرگ‌تر مساوی با دو باشد.
برای بهبود نسبت جاری، شرکت می‌تواند وام بگیرد. تمام مبلغ وام به دارایی جاری وارد می‌شود. درحالی‌که فقط بدهی ۱۲ قسط در بدهی جاری قرار می‌گیرد. با این کار نسبت جاری بهبود پیدا می‌کند.
نسبت آنی
نسبت آنی quick ratio یکی دیگر از نسبت مالی مهم در تحلیل بنیادی سهام است.
این نسبت فرق زیادی با نسبت جاری ندارد و می‌خواهد بگوید که آیا دارایی‌های شرکت برای پرداخت بدهی‌هایش کافی است یا خیر.
اما چه می‌شود اگر شرکت دیگر نتواند محصولی بفروشد؟ آیا باز هم قادر به پرداخت بدهی‌های خود هست؟
دیدیم که در دارایی‌های جاری، بخشی به عنوان موجودی مواد اولیه و کالا نیز وارد می‌شود. یعنی اگر شرکت بتواند با استفاده از مواد اولیه خود محصول تولید کند و آن را بفروشد، این دارایی نقد خواهد شد.
نسبت آنی می‌گوید همین الان، و به صورت آنی آیا شرکت می‌تواند تمام بدهی‌های خود را بپردازد یا خیر.
تحلیل بنیادی سهام - فرمول محاسبه نسبت آنی ی

نسبت آنی در زندگی شخصی چطور می‌شود؟ من ۱۰ میلیون تومان پول نقد دارم. باید ۲۰ میلیون تومان حقوق بگیرم. ۱۵ میلیون هم بدهی جاری دارم. با در نظر گرفتن حقوق، نسبت جاری برای من برابر ۲ است و اوضاع خوبی دارم. ولی اگر بیکار شوم برای پرداخت بدهی‌هایم با مشکل مواجه خواهم شد. یعنی نمی‌توانم همین الان به طلبکارم مراجعه کرده و بدهی‌های خود را صاف کنم.
ب- نسبت‌های مالی کارایی
آیا یک شرکت دارد به صورت بهینه از دارایی‌هایش استفاده می‌کند؟ آیا می‌تواند به سرعت موجودی انبار خود را به فروش بگذارد؟ آیا بعد از فروش قادر است پولش را به موقع بگیرد؟ باور کنید یا نه، با استفاده از صورت‌های مالی می‌توانید این نسبت‌ها را محاسبه کنید.
نسبت گردش انبار
چقدر طول می‌کشد تا انبار یک شرکت خالی شود؟ مثلا یک شیرینی فروشی طی چند روز باید انبارش را خالی کند. اما قطعا همین کار از یک خودروسازی وقت بیشتری می‌گیرد.
برای اینکه حساب کنید چقدر طول می‌کشد تا انبار خالی شود، باید دو عدد زیر را از صورت‌های مالی استخراج کنید:
  • موجودی مواد و کالا (ترازنامه)
  • بهای تمام‌شده درآمدهای عملیاتی (صورت سودوزیان)
نسبت گردش انبار از رابطه زیر به دست می‌آید:
تحلیل بنیادی سهام - فرمول محاسبه نسبت گردش انبار

برای مثال نسبت گردش انبار برای یک کارخانه قند (مثال واقعی) به این صورت است:
موجودی انبار: ۲۴۰۴۴۳۰۰۰۰۰
بهای تمام شده: ۶۶۵۲۴۹۰۰۰۰۰
نسبت گردش انبار می‌شود ۱۳۱ روز. پس انبار این شرکت در هر سال ۲.۷ بار پر و خالی می‌شود.
نسبت گردش انبار باید متناسب با کالا سنجیده شود. این عدد برای کارخانه قند بد نیست. اما برای تولید لبنیات نمی‌تواند قابل قبول باشد.
نسبت گردش حساب‌های دریافتنی
انبار شرکت در ۱۰۰ روز خالی می‌شود، اما چند روز طول می‌کشد تا بتواند پول خود را بگیرد؟ این موضوع هم برای سرمایه‌گذار اهمیت دارد.
برای محاسبه کافی است از رابطه زیر استفاده کنید:
تحلیل بنیادی سهام فرمول محاسبهنسبت گردش حسابهای دریافتنی

ج) نسبت‌های سودآوری
یکی از مهم‌ترین نسبت‌های سودآوری در تحلیل بنیادی سهام، حاشیه سود است. حاشیه سود به دو دسته تقسیم می‌شود:
حاشیه سود ناخالص: تقسیم سود ناخالص بر درآمد کل
حاشیه سود خالص: تقسیم سود خالص بر درآمد کل
محاسبه این دو نسبت کار سختی نیست. اما در اینجا می‌خواهم سه نسبت مالی را معرفی کنم که بسیار مهم و راهگشا هستند:
نسبت بازدهی دارایی ROA
یک شرکت که با دارایی بسیار اندک هزار تومان سود می‌سازد با شرکتی که دارایی فراوان دارد و همین مقدار سود می‌کند، یکی نیست.
روش محاسبه Return On Assets بسیار ساده است. فقط کافی است سود خالص را بر دارایی کل تقسیم کنید:
تحلیل بنیادی نسبت بازدهی دارایی

نسبت بازدهی حقوق صاحبان سهام ROE
یادتان می‌آید که گفتیم حقوق صاحبان سهام یعنی تمام دارایی‌ها منهای بدهی‌ها؟ حالا می‌توانیم همان نسبت قبلی را دوباره بررسی کنیم. اما این‌بار بدهی‌های شرکت را هم کسر کنیم.
تحلیل بنیادی نسبت بازدهی حقوق صاحبان سهام

این نسبت نشان می‌دهد که آیا عملیات تولید، به دردسرهایش می‌ارزد؟
نسبت پرداخت سود DPO
فرض کنید سود پایه هر سهم برای سه شرکت، هزار تومان باشد.
  • شرکت اول ۹۹۵ تومان سود تقسیم می‌کند.
  • شرکت دوم ۵۵۵ تومان.
  • شرکت سوم ۵ تومان.
هیچ کدام از این اعداد به تنهایی خوب یا بد نیستند.
شرکت اول به این دلیل تمام سودش را بین سهام‌دارها تقسیم می‌کند که مخارج سرمایه‌ای پایینی دارد. مثلا نیازی ندارد که تجهیزات و ماشین‌آلات جدیدی بخرد. پس این شرکت تاحدودی کهن‌سال است. چنین شرکتی سودتقسیمی بالایی دارد، اما چندان هم نمی‌شود به رشد شرکت امید بست.
شرکت سوم احتمالا شرکتی جوان (یا در حال اورهال) باشد. این شرکت بیشتر سودش را برای رشد و پیشرفت خرج می‌کند.
شرکت دوم در نقطه‌ای میانه قرار می‌گیرد.
نسبت dividend pay-out از تقسیم سود تقسیمی بر سود خالص به دست می‌آید.
تحلیل بنیادی سهام فرمول نسبت پرداخت سود

می‌توانیم بگوییم که این نسبت برابر است با DPS تقسیم بر EPS. چند درصد سود قرار است بین سهام‌داران تقسیم شود؟ درصد بالاتر، سرمایه‌گذاری کم‌ریسک‌تری را نشان می‌دهد.
د- نسبت‌های قدرت بازپرداخت
از این نسبت‌ها تنها یکی که از بقیه مهم‌تر است را به شما آموزش می‌دهم: نسبت دارایی به حقوق صاحبان سهام یا Assets to Equity.
این نسبت به سادگی از تقسیم دارایی کل به حقوق صاحبان سهام به دست می‌آید.
این نسبت نشان می‌دهد که چقدر از دارایی شرکت به سهامداران تعلق دارد.
محاسبه ارزش ذاتی سهام
در مورد عامل‌های کیفی و کمی در تحلیل بنیادی سهام حرف زدیم. البته ما تمام نسبت‌های مالی را نگفتیم. بعدها به صورت مفصل‌تر نسبت‌های مالی دیگر را هم به شما معرفی می‌کنیم. حالا وقت آن است در مورد مهم‌ترین بحث در تحلیل بنیادی سهام یعنی ارزش ذاتی صحبت کنیم.
برای محاسبه ارزش ذاتی سهام، روش‌های متنوعی وجود دارد. برخی روش‌ها کمی پیچیده هستند و ممکن است پیدا کردن اطلاعات کافی کار راحتی نباشد. من در اینجا سه روش بسیار راحت برای محاسبه ارزش ذاتی به شما یاد خواهم داد.
روش اول: مدل رشد سودتقسیمی DGM
فرض کنید یک شرکت در پنج سال گذشته به صورت زیر سود تقسیم کرده باشد:
  • ۴۵ ریال
  • ۶۳ ریال
  • ۱۲۴ ریال
  • ۱۵۰ ریال
  • ۱۸۵ ریال
حالا باید حساب کنیم که سود سهم در هر سال چقدر رشد کرده است:
محاسبه نرخ رشد سود سهام

می‌توانیم به سادگی نشان دهیم که سود به صورت زیر رشد داشته است:
  • ۴۰%
  • ۹۶%
  • ۲۱%
  • ۲۳%
پس به طور میانگین DPS این سهم دارد به میزان ۴۵ درصد رشد می‌کند. اگر همین روال در سال‌های بعد هم ادامه پیدا کند، سود تقسیمی به این شکل خواهد بود:
  • ۲۶۸
  • ۳۸۹
  • ۵۶۳
  • ۸۱۷
  • ۱۱۸۵
این مقدار DPS است که قرار است در سال‌های بعد به دست بیاوریم. برای سال اول باید بیست درصد از این سود کم کنیم. چون می‌خواهیم سال بعد این پول را بگیریم و این مبلغ معادل پول امروز نخواهد بود. پس عدد را به ۱.۲ تقسیم می‌کنیم. برای دو سال بعد ۱.۲ به توان دو و برای سال سوم ۱.۲ به توان سه والخ.
سود تنزیل یافته به قرار زیر می‌شود:
  • ۲۲۳
  • ۲۷۰
  • ۳۲۵
  • ۳۹۴
  • ۴۷۶
این اعداد از اینجا به دست آمده‌اند که حدس می‌زنیم ۱۱۸۵ ریالِ پنج سال دیگر، به اندازه ۴۷۶ ریال امروز ارزش داشته باشد.
اگر این اعداد را با هم جمع بزنیم به عدد ۱۶۸۸ ریال می‌رسیم. این عدد معادل است با ارزش ذاتی این سهم به روش DGM.
حالا اگر قیمت سهم در بازار مثلا ۱۰۰ تومان باشد، سهم ارزان و اگر ۲۰۰ تومان باشد، سهم گران است.
مشکل اول:
در تحلیل بنیادی سهام با روش DGM به مشکلاتی بر خواهیم خرد. اولین مشکل این است که شاید یک سهم در سالی به خصوص سود تقسیم نکرده باشد.
حالت اول: سود پایه هر سهم کاهش چشمگیر نداشته، اما به دلیل هزینه‌های سرمایه‌ای، آن سال سودی تقسیم نشده.
حالت دوم: به دلیل یک مشکل مثل بحران اقتصادی، آن سال سودی تقسیم نشده است.
در این صورت می‌توانیم این یک سال را با میانگین سال قبل و سال بعد پر کنیم.
برای مثال اگر اعداد به صورت زیر می‌بود:
  • 45 ریال
  • ۶۳ ریال
  • ۰ ریال
  • ۱۵۰ ریال
  • ۱۸۵ ریال
ما عددها را به شکل زیر می‌نوشتیم:
  • ۴۵ ریال
  • ۶۳ ریال
  • ۱۰۶ریال
  • ۱۵۰ ریال
  • ۱۸۵ ریال
عدد ۱۰۶، میانگین ۶۳ و ۱۵۰ است. دقت کنید که این کار را با شرکتی می‌کنیم که مشکلی جدی برای تولید سود نداشته است. یا به دلیل مشکلی سیستماتیک مثل جنگ و بیماری نتوانسته سود تقسیم کند، یا با وجود سودآوری قصد داشته سودش را برای هزینه‌های سرمایه‌ای خرج کند.
مشکل دوم
مشکل دوم که در ایران خیلی رایج است، بحث افزایش سرمایه‌ها است. اگر سهم به دلیل افزایش سرمایه نصف شده باشد (اسپلیت) سود آن هم نصف می‌شود. این اتفاق ممکن است به خاطر سهام جایزه یا حق تقدم پیش بیاید.
مثلا اگر سهمی امسال ۱۰۰ ریال سود تقسیم کرده و سال بعد تعداد سهم‌هایش دوبرابر شده و همچنان ۱۰۰ تومان سود تقسیم کرده، در واقع سود تقسیمی‌اش دوبرابر شده است. به این موضوع دقت کنید.
روش FCF یا جریان نقدی آزاد
این روش تقریبا شبیه به روش قبلی است. با این تفاوت که به جای سود تقسیمی، به جریان نقدی آزاد نگاه می‌کند.
یعنی در مجوع چقدر پول به شرکت وارد شده، چقدر خارج شده، و در انتها چقدر پول نقد در شرکت مانده است.
  • ابتدا جریان آزاد نقدی برای پنج سال گذشته را استخراج می‌کنیم. (برخی تمایل دارند که فقط جریان آزاد نقدی عملیاتی OFCFرا درنظر بگیرند.)
  • مقدار میانگین رشد OFCF را حساب می‌کنیم. (درست به روشی که میزان رشد سود تقسیمی را حساب کردیم.)
  • بهره بانکی را از جریان آزاد نقدی پیش رو کسر می‌کنیم.
  • جمع پنج‌سال جریان آزاد نقدی در آینده برابر می‌شود با ارزش شرکت.
مثال
جریان آزاد نقدی عملیاتی برای یک شرکت به قرار زیر است:
  • سال اول: ۱۲۵ میلیارد ریال
  • سال دوم: ۱۵۲ میلیارد ریال
  • سال سوم: ۱۷۴ میلیارد ریال
  • سال چهارم: ۱۸۱ میلیارد ریال
  • سال پنجم: ۲۱۰ میلیارد ریال
درصد رشد سالانه معادل می‌شود با:
  • ۲۲%
  • ۱۴.۵%
  • ۴%
  • ۱۶%
یعنی به طور میانگین OFCF سالانه ۱۴ درصد رشد کرده است. انتظار داریم که طی سال‌های آتی چنین چریان آزاد نقدی‌ای ایجاد شود:
  • ۲۳۹
  • ۲۷۳
  • ۳۱۱
  • ۳۵۵
  • ۴۰۴
این پول‌ها قرار است در آینده به شرکت وارد شوند. در آینده ۴۰۴ میلیارد ریال ارزش کم‌تری خواهد داشت. پس ارزش کنونی یا present value را محاسبه می‌کنیم.
  • ۲۳۹ یک بار تقسیم بر ۱.۲: ۱۹۹
  • ۲۷۲ دو بار تقسیم بر ۱.۲: ۱۸۹
  • ۳۱۱ سه بار تقسیم بر ۱.۲: ۱۸۰
  • ۳۵۵ چهار ‌بار تقسیم بر ۱.۲: ۱۷۱
  • ۴۰۴ پنج بار تقسیم بر ۱.۲: ۱۶۲
جمع این اعداد ما را به رقم ۱۵۸۱ میلیارد ریال می‌رساند. اگر این شرکت ۱۴۰ میلیون سهم منتشر کرده باشد، ارزش هر سهم برابر می‌شود با ۱۱۲۹۳ ریال.
روش پیش‌بینی p/e
از تقسیم کردن قیمت به EPS شرکت به نسبت p/e می‌رسیم.
تحلیلگران زیادی برای شرکت‌ها به پیش‌بینی EPS برای سال‌های بعد می‌پردازند.
امسال قیمت یک سهم ۱۰۰ تومان و EPS آن ۲۰ تومان است. یعنی p/e برابر است با پنج.
اگر برای همین سهم EPS 40 تومان پیش‌بینی شود، با فرض ثابت ماندن p/e می‌توانیم بفهمیم که پیش‌بینی تحلیلگران از قیمت سهم چقدر است.
این که p/e در آینده را چقدر فرض کنید، به شما بستگی دارد. من ترجیح می‌دهم از p/e بازار استفاده کنم. عددی که امروز در حدود ۵.۴ است.
چرا؟ چون شاید پیش‌بینی‌های مثبت، همین الان هم روی قمیت تاثیر گذاشته باشد و با بالابردن قیمت، p/e را هم بزرگ کرده باشد. در نتیجه سال آینده p/e در همین حدود نمی‌ماند.
این روش بسیار ساده است و لازم نیست برای پیدا کردن ارزش ذاتی وقت زیادی بگذارید. به این ترتیب شما می‌توانید بجای محاسبه ارزش ذاتی، تخمینی از قیمت سهم در سال آینده به دست بیاورید.
پس از آن که ۱۰ سهم را با این روش جدا کردید، حالا می‌توانید بروید سراغ فاکتورهای کمی و کیفی و البته محاسبه ارزش ذاتی آن‌ها. (طبیعی است که نمی‌توانید تمام شرکت‌های بورسی را به تنهایی تحلیل کنید.)
بعدها فرمول ارزش ذاتی برای تحلیل بنیادی سهام را دقیق‌تر بیان می‌کنیم. این درس اول شما بود. قطعا توقع ندارید در همین درس اول، تحلیلگر بنیادی بشوید!


 

091209130914

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2008
نوشته‌ها
732
لایک‌ها
1,920
ارزش ذاتی یا بازاری؟ / برای خرید سهام کدام را در نظر بگیریم؟

نویسنده: فائزه حیدری در آوریل 22, 2020

ممکن است بارها شنیده باشید که عده‌ای راجع‌به قیمت سهم‌ها اظهار نظر می‌کنند. برای مثال می‌گویند فلان سهم گران است و با این قیمت، خرید آن اشتباه است. یا بعضی اوقات می‌گویند فلان سهم در این قیمت مفت است و تا می‌توانید از آن بخرید. دلیل نظرهایی این‌چنین چیست؟ این افراد بر چه اساسی در رابطه با سهم‌ها اظهار نظر می‌کنند؟ یکی از مهم‌ترین مباحث در تحلیل بنیادی، مبحث ارزش ذاتی است که در این مقاله قصد معرفی آن را داریم.
بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که ارزش بازاری یک سهام معمولا نشانگر ارزش واقعی شرکت نیست. بیشتر تحلیل‌گران در بازار به‌دنبال یافتن سهامی هستند که زیر ارزش واقعی یا ذاتی خود قیمت‌گذاری شده باشد، تا بعدها با رسیدن قیمت سهم به ارزش واقعی خود و یا بالاتر از آن بتوانند به سودی خوب، دسترسی پیدا کنند. افرادی که به‌دنبال یافتن ارزش ذاتی یا واقعی یک سهم هستند معمولا دیدگاهی بلند‌مدت برای سرمایه‌گذاری دارند.
ممکن است خیلی از افراد با مفاهیم این ارزش‌ها آشنا نباشند و یا آن‌ها را با هم اشتباه بگیرند. قبل از این‌که سراغ بحث اصلی برویم، انواع ارزش‌ها و اطلاعاتی که به ما می‌دهند را بررسی می‌کنیم.
در این مقاله می‌آموزیم:
انواع ارزش یک دارایی
ارزش اسمی
ارزش ذاتی
ارزش بازاری
ارزش دفتری
ارزش جایگزینی
ارزش ذاتی چیست؟
مدل تنزیل سود نقدی برای چند دوره (DDM)
مدل رشد گوردون (GGM)
مدل تنزیل جریان نقد آزاد (DCF)
انواع ارزش یک دارایی
ارزش اسمی
ارزش اسمی، ارزشی است که روی دارایی نوشته شده است.
ارزش ذاتی (Intrinsic Value)
ارزش ذاتی همان ارزش واقعی یک دارایی است. در واقع ارزش ذاتی، ارزش فعلی جریانات نقدی حاصله از دارایی‌ها مثل سود‌ تقسیمی و... است.
ارزش بازاری (market Value)
ارزش بازاری، ارزشی است که بر اساس مکانیسم عرضه و تقاضای بازار بوجود می‌آید و این ارزش می‌تواند با ارزش واقعی یا ذاتی متفاوت باشد.
ارزش دفتری (Book value)
ارزش دفتری، ارزشی است که با محاسبه از دفاتر حسابداری به‌دست‌می‌آید و با ارزش واقعی متفاوت است.
ارزش جایگزینی (Replacement value)
ارزش جایگزینی، ارزشی است که برای تصاحب یک دارایی مشابه باید پرداخت.
در ادامه می‌خواهیم در رابطه با ارزش ذاتی و نحوه‌ی محاسبه آن صحبت کنیم.
ارزش ذاتی چیست؟
هر دارایی به خودی خود، بدون هیچ تاثیری از عوامل خارجی، دارای ارزش است. سهام نیز از این قاعده مستثنی نیست. ارزش بازاری سهام تحت تأثیر بسیاری از عوامل خارجی نظیر وضعیت اقتصاد کشور و جهان، نرخ بیکاری و آخرین اخبار از تولید ناخالص داخلی (GDP) قرار می‌گیرد. علاوه‌بر این عوامل، فعالیت‌های سیاسی نیز تاثیر خود را بر قیمت‌ها می‌گذارند. حتی بعضی اوقات شاهد این هستیم که یک توئیت از طرف برخی افراد که در راس قدرت هستند بر قیمت‌ها تاثیر می‌گذارد و آن‌ها را جا‌به‌جا می‌کند، تمامی این‌ عوامل بر ارزش بازاری سهام تاثیر می‌گذارند.
ارزش ذاتی یک سهام برای جبران تاثیر عوامل خارجی به‌دنبال نشان دادن ارزش‌ها و شایستگی‌های درونی خود شرکت است. عوامل داخلی مانند محصولات یک شرکت، مدیریت آن و قدرت برند شرکت در بازار، از عواملی هستند که ارزش ذاتی شرکت را نشان می‌دهند. برای دسترسی به اطلاعات مورد نیاز برای محاسبه ارزش ذاتی می‌توان به سایت codal مراجعه کرد. در این سایت می‌توانید گزارش‌ها و صورت‌های مالی شرکت‌ها را ببینید. صورت‌های مالی یک شرکت می‌تواند به شما کمک کند تا از پتانسیل رشد شرکت با‌خبر شوید و برای خرید سهام آن تصمیم درست بگیرید.
برای محاسبه ارزش ذاتی سهام یک شرکت روش‌های متفاوتی وجود دارد. در ادامه به توضیح برخی از روش‌های پرکاربرد می‌پردازیم.
نرخ تنزیل چیست؟
قبل از توضیح این مدل، ابتدا با مفهوم نرخ تنزیل آشنا می‌شویم. به نرخ بازده مورد استفاده در تجزیه و تحلیل جریان‌های نقدی که به منظور تعیین ارزش فعلی جریان‌های نقدی آینده به‌کار می‌رود نرخ تنزیل می‌گویند.
می‌توانیم از نرخ بازده مورد انتظار بجای نرخ تنزیل استفاده کنیم. نرخ بازده مورد انتظار را می‌توان برابر با نرخ بهره‌ای که به سپرده‌های بانکی تعلق می‌گیرد، در نظر گرفت. این نرخ می‌تواند برای هرکسی متفاوت باشد. نرخ تنزیل در شرایط عادی معمولا کمی بیشتر از نرخ بازده مورد انتظار در نظر گرفته می‌شود. در شرایط به شدت تورمی می‌توانیم بجای نرخ تنزیل از نرخ تورم هم استفاده کنیم.
مدل تنزیل سود نقدی برای چند دوره (DDM)
یکی از روش‌های محاسبه ارزش ذاتی سهام، استفاده از روش تنزیل سود نقدی (Dividend Discount Model) است که به اختصار به آن DDM می‌گویند. این روش بر اساس فرضیه مقابل شکل گرفته است. این فرضیه چنین بیان می‌کند که ارزش واقعی یا ذاتی هر سهم، برابر است با ارزش فعلی کلیه جریان‌های نقدی آینده (سود تقسیمی) که توسط آن سهم یا اوراق ایجاد می‌شود.
به‌طور کلی مدل DDM یکی از روش‌های آسان کمی است که توسط آن با حداقل اطلاعات می‌توانیم از ارزش واقعی یک سهم مطلع شویم. اما با توجه به این‌که مدل‌های مختلفی توسط تحلیل‌گران برای محاسبه سود تقسیمی، میزان رشد آن در هر دوره و پیش‌بینی هزینه سرمایه به‌کار می‌رود، محاسبه دقیق این متغیرها، تقریبا غیر‌ممکن است و به ما یک عدد تقریبی می‌گویند.
فرمول تنزیل سود نقدی برای چند دوره
فرمول تنزیل سود تقسیمی برای چند دوره
مثال) فرض کنید، قصد خرید سهمی برای مدت ۲ سال دارید. این شرکت در سال اول به اندازه ۵۰ تومان، به ازای هر سهم، سود تقسیمی به شما می‌دهد. سود تقسیمی این شرکت با نرخ ۱۰ درصد رشد می‌کند. قیمت سهم نیز در زمان خرید ۲۰۰ تومان است. طی این ۲ سال چه چیزی از آن سهم نصیب شما خواهد شد؟ (فرض کنید قیمت سهم در زمان فروش به ۸۰۰ تومان برسد و نرخ بازده مورد انتظار ۲۸ درصد است.)
برای محاسبه ارزش سهم در زمان حال، لازم است ابتدا با وجوه نقدی که کسب خواهید کرد آشنا شویم.
  • اکثر شرکت‌ها سالانه درصدی از سودی که طی سال کسب کردند را میان سهامدارانشان تقسیم می‌کنند که به آن سود تقسیمی (DPS) می‌گویند. در این مساله سود تقسیمی که در انتهای سال اول کسب خواهید کرد ۵۰ تومان خواهد بود. همچنین گفته شده که این سود با نرخ ۱۰ درصد رشد خواهد کرد. یعنی میزان دریافت سود نقدی ما در سال دوم ۵۵ تومان می‌شود.
  • دومین چیزی که از این سهم می‌تواند نصیب شما شود، تغییرات قیمتی سهم طی ۲ سال است. مثلا طی این ۲ سال بازار روندی صعودی و خوب داشته و قیمت سهم شما از ۲۰۰ تومان به ۸۰۰ تومان رسیده است.
حال می‌خواهیم بفهمیم، این سودهای تقسیمی که شما طی هر سال کسب می‌کنید، در حال حاضر چقدر ارزش دارد. علاوه‌ بر این می‌خواهیم بفهمیم این ۸۰۰ تومانی که به ازای هر سهم به ما تعلق خواهد گرفت، الان چقدر می‌ارزد؟ آیا این سهم ارزش واقعی‌اش بیش از ۲۰۰ تومان قیمت فعلی آن است یا خیر؟ برای فهمیدن این موضوع می‌توان از مدل تنزیل سود نقدی استفاده کرد.
با جایگزینی اعداد در فرمول بالا، دیدیم که ارزش فعلی جریان‌های نقدی این سهم برابر با ۵۶۰.۹۱ تومان می‌شود. پس خرید این سهم در قیمت ۲۰۰ تومان کار عاقلانه‌ای است. یعنی در حال حاضر سهم ارزان‌تر از ارزش واقعی‌اش به فروش می‌رسد. اگر قیمت این سهم بالاتر از ۵۶۱ تومان بود خرید آن توصیه نمی‌شد.
در این فرمول ابتدا میزان سود تقسیمی در سال اول را با نرخ ۲۸ درصد به‌اندازه یک سال تنزیل می‌کنیم که مقدارش برابر با ۳۹.۰۶ می‌شود. سپس سود سال بعد را (۵۵ تومان) با همین نرخ تنزیل به اندازه ۲ سال به‌عقب بر می‌گردانیم. در نهایت نیز قیمت فروش سهم در انتهای سال دوم (۸۰۰ تومان) را به اندازه ۲ سال و با نرخ ۲۸ درصد تنزیل می‌کنیم. بعد از تنزیل کردن این مقادیر، آن‌ها را با هم جمع می‌کنیم و به عدد ۵۶۱ می‌رسیم. خودتان یک بار با دقت به فرمول و اطلاعات داده شده، ارزش ذاتی سهم را محاسبه کنید.
مدل رشد گوردون (GGM)
مدل رشد گوردون (Gordon Growth Model)، توسط اقتصاد‌دان آمریکایی مایرون جی گوردون مطرح شد، که به اختصار به آن GGM نیز می‌گویند.
این مدل بر این فرض استوار است که جریان سود سهام در آینده برای مدت زمانی نامتناهی با سرعت ثابتی رشد خواهد کرد.
اگر نرخ رشد سود سهام برای سال‌های آتی یک مقدار ثابت باشد و نرخ بازده مورد انتظار ما از آن سهم بیشتر از نرخ رشد سود باشد. ارزش ذ‌اتی سهام را می‌توان از طریق رابطه زیر حساب کرد:
فرمول گوردون
فرمول مدل گوردون

جریان نقد آزاد (FCF)
جریان نقد آزاد یا Free Cash Flow، معیاری برای سنجش عملکرد یک واحد تجاری است. جریان نقد آزاد نشان می‌دهد که شرکت پس از پوشش نیازهای سرمایه‌گذاری و پس از خروج وجه نقد، چه مقدار وجه نقد برای نگهداری تولیداتش و یا توسعه دارایی‌هایش در اختیار دارد. جریان نقد آزاد به‌عنوان جریان نقد عملیاتی با هزینه‌های سرمایه‌ای کمتر نیز تعریف می‌شود.
شرکت‌های موفق بخش اعظم وجه نقد خود را از طریق فعالیت‌های عملیاتی تامین می‌کنند. هرچه جریان نقد آزاد یک شرکت بیشتر باشد، انعطاف‌پذیری مالی آن نیز افزایش می‌یابد. با افزایش انعطاف‌پذیری مالی یک شرکت، توان استفاده آن از فرصت‌ها و رقابت با سایر افراد افزایش می‌یابد و می‌تواند فروش و درآمد شرکت را افزایش دهد.
مدل تنزیل جریان نقد آزاد (DCF)
یکی از فاکتورهایی که افراد برای سرمایه‌گذاری در یک شرکت بررسی می‌کنند، میزان وجه نقدی است که شرکت طی یک دوره ایجاد می‌کند. در این مدل توجه خاصی به جریان نقد آزاد طی دوره‌های مختلف شده است.
مدل تنزیل جریان نقد آزاد که به آن Discounted Cash Flow می‌شود به صورت زیر نوشته می‌شود.
فرمول تنزیل جریان نقد آزاد
فرمول تنزیل جریان‌های نقدی آزاد سهم
تنزیل جریان نقد آزاد یکی از پرکاربرد‌ترین روش‌های محاسبه ارزش ذاتی یک سهم است. وارن بافت در یکی از مصاحبه‌هایش به این روش اشاره کرده است و اظهار داشت که در تحلیل‌های خود بیشتر از این روش استفاده می‌کند. او برای استفاده از این روش پنج مرحله معرفی کرد:
  1. تخمین جریان نقدی آینده
  2. تنزیل جریان نقدی آینده به زمان حال
  3. محاسبه ارزش نهایی شرکت
  4. محاسبه ارزش ذاتی شرکت
  5. مقایسه ارزش ذاتی با قیمت فعلی
این پنج مرحله را توسط یک مثال توضیح خواهیم داد.
مثال) شرکت فرضی ایکس را در نظر بگیرید. ما فرض می‌کنیم که جریان نقد آزاد شرکت در سال پایه برابر با ۸۰ میلیون تومان است.
مرحله ۱
در این مرحله ابتدا جریانات نقدی سال‌های گذشته را بررسی می‌کنیم، تا بتوانیم نرخ رشد این جریانات را طی سال‌های گذشته محاسبه کنیم. برای تخمین زدن نرخ رشد، می‌توان به فاکتورهایی مانند عامل رشد، میزان فروش و هزینه‌ها و... توجه کرد. این‌که عامل رشد شرکت همواره برقرار باشد می‌تواند به کمک ما کند تا نرخ رشد جریان‌های نقد آینده را تخمین بزنیم.
در این مثال با بررسی جریان نقد فرضی گذشته و فعالیت‌های عملیاتی، متوجه شدیم که شرکت در سال‌های اخیر یک خط تولید جدید راه انداخته که منجر به افزایش ۱۰ درصدی درآمد شده است. بنابراین ما نرخ رشد جریان‌های نقدی را برای ۳ سال آینده هر کدام ۱۰ درصد در نظر می‌گیریم. سپس احتمال می‌دهیم که این نرخ رشد بعد از ۳ سال اول کاهش یابد و به ۷ درصد برسد. (یعنی نرخ رشد تخمینی سه سال اول برای هر سال ۱۰ درصد و در دو سال بعدی هر سال ۷درصد است.) بعد از چند سال اولیه می‌توانیم یک نرخ رشد طولانی مدت برای شرکت در نظر بگیریم که معمولا از نرخ‌های پیش‌بینی قبلی کم مقدارتر است. در این مثال نرخ رشد طولانی مدت را ۴ درصد فرض کردیم.
نرخ رشدتخمین جریان نقدی آینده (میلیون تومان)
۱۰ درصد۸۸ = ۸۰ (۱+۰.۱۰)
۱۰ درصد 96.8 = 88 (1+0.10)
۱۰ درصد 106.5 = 96.8 (1+0.10)
۷ درصد 113.96 = 106.5 (1+0.07)
۷ درصد 122 = 113.96 (1+0.07)

مرحله دوم
در این مرحله جریان‌های نقدی آینده را به زمان حال تنزیل می‌دهیم. در این مثال ما نرخ تنزیل را از طریق فرمول محاسبه wacc به‌دست می‌آوریم. فرض می‌کنیم نرخ تنزیل بعد از محاسبه wacc برابر با ۹ درصد است. پس جریان‌های تخمین زده شده آینده را با نرخ 9 درصد تنزیل می‌کنیم.
جریان‌های نقدی تخمین زده شدهتنزیل جریان نقد با نرخ ۹ درصد
۸۸ میلیون۸۰.۷ = ( ۱.۰۹۱ / ۸۸)
۹۶.۸ میلیون 81.5 = (1.09۲ / ۹۶.۸)
۱۰۶.۵ میلیون۸۲.۲ = (۱.۰۹۳ / ۱۰۶.۵)
۱۱۳.۹۶ میلیون۸۰.۷۳ = (۱.۰۹۴ / ۱۱۳.۹۶)
۱۲۲ میلیون۷۹.۳ = (۱.۰۹۵ / ۱۲۲)
ارزش نهایی= ۱۶۴۹.۵۲۵۳۸ = (۱.۰۹۵ / ۱۶۴۹.۵)
مرحله سوم
در این مرحله برای محاسبه ارزش نهایی شرکت از فرمول زیر استفاده می‌کنیم. با جایگزین کردن اطلاعات مساله در این فرمول، ارزش نهایی شرکت را محاسبه می‌کنیم. این مقدار بعد از محاسبه در قسمت انتهایی جدول بالا تنزیل شده است.
ارزش نهایی
فرمول تعیین ارزش نهایی (Terminal Value)
۷۹.۳(۱+۰.۰۴)/(۰.۰۹_۰.۰۴)= ۱۶۴۹.۵

با جایگذاری اطلاعات مساله در فرمول بالا ارزش نهایی شرکت را محاسبه کردیم.
مرحله چهارم
ارزش نهایی را با نرخ ۹ درصد تنزیل می‌کنیم و سپس عدد به‌دست آمده را با اعداد تنزیل شده در مرحله دوم جمع می‌کنیم.
۸۰.۷+ ۸۱.۵+ ۸۲.۲+ ۸۰.۷۳+ ۷۹.۳+ ۲۵۳۸= ۲۹۴۲.۴
ارزش ذاتی شرکت ما به‌طور تقریبی برابر است با ۲۹۴۳ میلیون تومان.
مرحله پنجم
در این مرحله با فرض این‌که شرکت ۱۰ میلیون سهم دارد، ارزش ذاتی هر سهم را با قیمت فعلی آن مقایسه می‌کنیم. در این مثال ارزش ذاتی هر سهم برابر با ۲۹۴.۳ تومان است. اگر قیمت فعلی سهم از این مقدار بیشتر باشد، سرمایه‌گذاری در آن توصیه نمی‌شود. ولی اگر قیمت فعلی از ارزش ذاتی آن کمتر باشد خرید آن توصیه می‌شود.
در محاسبه ارزش ذاتی با این روش باید دقت داشته باشید که اطلاعات ورودی به صورت دقیق وارد شوند. چون یک اشتباه جزئی باعث تغییری زیاد در مقدار تخمین زده شده ایجاد می‌کند.
علاوه‌بر روش‌های توضیح داده شده از طریق روش‌های دیگر نیز می‌شود ارزش ذاتی یک سهم را به‌دست آورد. در مقالات آینده به آن‌ها می‌پردازیم.


 

091209130914

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2008
نوشته‌ها
732
لایک‌ها
1,920
ارزش ده بار خواندن را دارد .

عوامل موثر در تحلیل بنیادی از زبان دکتر علی جهانخانی

تحليلگران اوراق بهادار براى تعيين ارزش سهام عادى از روشى كه موسوم به روش تحليل بنيادى است، استفاده مى كنند. تحليل بنيادى داراى مراحلى به شرح زير است:

۱- تحليل اوضاع اقتصادى كشور

۲- تحليل صنعتى كه شركت در آن واقع شده است.

۳- تحليل شركت

همان گونه كه قبلاً اشاره شده بود، ارزش سهام بر اساس ميزان سودهاى آينده و اطمينان از تحقق آنها تعيين مى گردد. با توجه به اين كه اوضاع اقتصادى كشور در آينده تاثير مهمى بر ميزان سودآورى شركت ها خواهد داشت، ضرورى است كه ابتدا اوضاع اقتصادى در حال حاضر و روند تغييرات آن در آينده، مورد تحليل قرار گيرد. تحليل اقتصادى شامل بررسى شاخص هاى مهم اقتصادى از قبيل: نرخ رشد توليد ناخالص ملى و اجزاى تشكيل دهنده آن، تورم، عرضه پول، نرخ بهره، نرخ ارز، ميزان تراز پرداخت هاى كشور، نرخ بيكارى، كسر بودجه دولت و سياست هاى پولى و مالى دولت است. هدف از اين بررسى ها علاوه بر تعيين وضعيت فعلى اقتصاد، پيش بينى روند رشد فعاليت هاى اقتصادى در كشور است. مرحله دوم، تحليل بنيادى بررسى صنعت مورد نظر است. هدف از اين بررسى، تعيين موقعيت فعلى صنعت و روند رشد آينده آن است. سهامداران اصولاً براى شركت هايى كه در صنايع رو به رشد فعاليت مى كنند و سودآورى مطلوبى دارند، ارزش بيشترى قائل هستند. عوامل مطلوب صنعت در تحليل اساسى عبارتند از :

۱-تقاضاى رو به رشد براى محصولات آن صنعت.

۲- برخوردارى از مزيت نسبى به گونه اى كه محصولات مشابه خارجى نتوانند تهديد جدى براى نفوذ در بازار داخلى باشند. مزيت نسبى مى تواند ناشى از وجود مواد اوليه ارزان و فراوان در داخل كشور، وجود نيروى كار ارزان و ماهر و... باشد.

۳- محدود بودن كالاهاى جانشين براى محصولات آن صنعت، براى مثال آلومينيوم مى تواند، جانشينى براى آهن باشد بنابراين در صورت كاهش قيمت كالاى جانشين، مصرف كنندگان ممكن است آن را جانشين محصولات صنعت آهن كنند. هر چه تعداد كالاهاى قابل جانشينى محدودتر باشد، موقعيت بازار آن صنعت قوى تر خواهد بود.

۴- وابستگى كم به مواد اوليه خارجى و پايين بودن ميزان ارزبرى. با توجه به نوسان پذيرى درآمدهاى ارزى كشور، صنايعى مى توانند ثبات توليد بيشترى داشته باشند كه وابستگى ارزى آنها كم باشد. چنين صنايعى حتى در صورت كمبود ارز نيز قادر به ادامه فعاليت خود هستند.

۵- دخالت محدود ارگان هاى دولتى در تعيين قيمت و چگونگى توزيع محصولات صنايع. تجربه نشان داده است صنايعى كه قيمت محصولات آنها را دولت تعيين مى كند، به علت عدم تغيير به موقع قيمت محصولات، غالباً با زيان روبه رو مى شوند، لذا سرمايه گذارى در چنين صنايعى با ريسك بيشترى همراه است.

۶- ثبات فروش و سودآورى صنايعى كه كالاهاى مصرفى توليد مى كنند، اصولاً بيشتر از صنايعى است كه كالاهاى واسطه اى و سرمايه اى توليد مى كنند. لذا ريسك سرمايه گذارى در سهام شركت هاى توليدكننده كالاهاى مصرفى كمتر از سهام شركت هاى توليدكننده كالاهاى واسطه اى و سرمايه اى است.

۷- استراتژيك بودن محصولات صنعت. بعضى از صنايع، محصولاتى توليد مى كنند كه دولت براى آنها اولويت بيشترى قائل است، بنابراين تداوم توليد اين محصولات مورد حمايت دولت قرار مى گيرد. چنين حمايتى باعث مى شود كه حتى در وضعيت كمبود ارز، اين صنايع امكانات لازم را به دست آورند و به توليد خود ادامه دهند.

• مرحله سوم تحليل شركت

تحليلگر پس از انتخاب صنعت مناسب بايد شركتى را از ميان شركت هاى موجود در آن صنعت انتخاب كند. عواملى كه در انتخاب شركت مورد توجه قرار مى گيرند، عبارتند از:

۱- موقعيت رقابتى شركت: در هر صنعتى ممكن است ده ها شركت وجود داشته باشد، اما تنها يك يا چند شركت عمده هستند كه بخش عمده بازار را در دست دارند. بررسى موقعيت رقابتى هر شركت شامل ميزان فروش، رشد و ثبات فروش و سهم بازار آن شركت مى شود، مقدار فروش شركت در مقايسه با ساير شركت ها، ميزان رهبرى آن را نشان مى دهد.

۲- كيفيت مديريت شركت: موفقيت هر شركت مرهون كيفيت مديريت آن است. مديريت، محصولات جديد به وجود مى آورد، بازارهاى جديد مى آفريند، طرح هاى سودآور را اجرا مى كند و سرانجام، شركت را در رقابت براى بقا رهبرى مى كند. هر چند مديريت از اهميت زيادى برخوردار است، تعيين كيفيت آن كار آسانى نيست. براى تشخيص توانايى مديريت معمولاً از دو نوع اطلاعات استفاده مى كنيم:

نوع اول: اطلاعاتى است كه به خصوصيات و ويژگى هاى فردى ارتباط دارد مانند ميزان تحصيلات، تجربه، موفقيت هاى قبلى پشتكار و علاقه مندى.

نوع دوم: اطلاعاتى است كه چگونگى اعمال مديريت را در طول زمان ارزيابى مى كند. اين بررسى شامل موارد زير است:

الف) وجود برنامه ريزى استراتژيك در فعاليت هاى سازمان

ب) توانايى حفظ موقعيت رقابتى شركت (روند رشد فروش شركت)

ج) توانايى توسعه شركت و بهبود موقعيت رقابتى آن

د) توانايى حفظ حاشيه سود

ه) توانايى بهبود و كارآيى عمليات

و) توانايى تامين مالى

ز) توانايى ما با كارمندان و اتحاديه هاى كارگرى

ح) توانايى به كارگيرى روش هاى جديد

۳- تحليل كارآيى عمليات: كارآيى عمليات شركت، يكى از عوامل اساسى در سوددهى شركت است. كارآيى بر اساس معيارهايى همچون: درصد استفاده از ظرفيت توليدى، توليد سرانه، فروش سرانه، سد سرانه، نسبت فروش به حجم دارايى ها، سنجيده مى شود. اين تحليل بايد هم به صورت روند زمانى انجام شود و هم به صورت مقايسه با ساير شركت هاى مشابه.

۴- تحليل بدهى هاى جارى و بلندمدت: هدف از اين تحليل، بررسى توانايى مالى شركت در پرداخت به موقع بدهى هاى سررسيد شده آن است. در اين تحليل بايد نسبت هاى نقدينگى از جمله نسبت جارى، نسبت سريع و نسبت هاى بافت مالى از جمله نسبت كل بدهى به كل دارايى، نسبت حقوق صاحبان سهام به كل دارايى ها، نسبت پوشش هزينه بهره، مورد بررسى قرار گيرند.

۵- تحليل سود آورى: هدف از اين تحليل بررسى روند سودآورى شركت در طول زمان است. در اين تحليل نسبت هاى حاشيه سود، نرخ بازده سرمايه گذارى، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام، نسبت سود نقدى به قيمت هر سهم، نسبت درآمد هر سهم به قيمت آن بررسى مى شود.

http://irfinance.blogfa.com/post/6
 

091209130914

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2008
نوشته‌ها
732
لایک‌ها
1,920
در این متن تلاش خواهم کرد حرفی که سالهاست نوک‌زبانم را قلقلک می دهد را بنویسم:
اگر خواننده این کانال باشید، متوجه تضادی لابلای نوشته ها شده اید. گاهی فایل های اکسل را سرزنش کرده ام، گاهی ریاضیات را ستوده ام. گاهی اساتید دانشگاه، راه حل ها و تئوری های شان را شماتت کرده ام، گاهی علم را محکم ترین سازه برای دیوارهای معبد سرمایه گذاری دانسته ام. برخی اوقات مسلسل وار در مدح و ستایش مالی رفتاری مطلب ارسال کرده ام و زمان هایی خیلی واضح گفته ام "به جهنم که بازار فلان سهم را نمی خرد".
جایی در مورد اهمیت فهم پارادایم بازار صحبت کرده ام و جای دیگر به پیروی از "وارن بافت" آقای بازار را دیوانه خطاب کرده ام.
مساله ای که مدتهاست داغش بر دلم است، توضیح همین تضادهاست.
سرمایه گذاری از بسیاری جهات شبیه شطرنج است چه بسا برای سرمایه گذار مبتدی پیچیده تر. در این بازی، حریف مقابل شما، بازار و پارادایم هایش، #واقعیت_های_اقتصادی و سیاسی و بطرز شگفت آوری خودتان هستند. تعجب نکنید، افرادی که در شاخص ۳۰۰-۴۰۰ هزار فریاد حباب حباب سردادند و خارج شدند، افرادی بودند که از خودشان، افکارشان، غیرمنعطف بودن ذهن شان، شکست خوردند.
در شطرنج هم مانند سرمایه گذاری سالانه هزاران کتاب و بولتن و مجله منتشر می شود. بنظرتان اگر شخصی همه آنها را مطالعه کند، کاسپاروف را شکست می دهد؟ فکر‌می کنید بابی فیشر چند تا مجله یا کتاب شطرنج در سال مطالعه می کرد؟ آن ماده ی مکمل که به روح قهرمان شطرنج دمیده می شود چیست؟
وارن بافت کدام کتاب مالی را بهتر از اساتید دانشگاه بلد است؟ فکر نمی کنم اگر الان ازش امتحان بگیرید آزمون سی اف ای لول یک رو هم قبول شود!
پس تفاوت کجاست؟ آن روحی قدسی که شاهکار های هر حرفه را خلق می کند چیست؟
دانش مالی،مالی رفتاری، درک اقتصادی، فهم بازار، اکسل ها مهمند ولی چیزی وجود داره که از همه ی اینها مهم تره. مفهومی بالاتر از دانش مالی که اسم آن را "فهم سرمایه گذاری" می نامم.
سرمایه گذار موفق بالاتر از همه ی اینها، به فهم سرمایه گذاری دست یافته است. فهم سرمایه گذاری مانند روح بر پیکره هزاران فرمول، قاعده، استراتژی می تابد. فهم مفهوم سرمایه گذاری به سرمایه گذار خلاقیت می دهد. این چیزیست که باعث می شود وارن بافت، جورج سوروس، کاسپاروف، کارپوف و... مچ تئوری های محض را به زمین بزنند و شاهکار خلق کنند.
فهم یک قاعده یا فرمول کمک می کند نقاط ضعف و قوت آن را درک کنیم و‌در دوراهی های حساس منعطف گونه روش های قدیمی را دور بریزیم و‌ نگاه تازه به موضوع داشته باشیم.
رسالت هر سامورایی در بازار های مالی، تقویت فهم سرمایه گذاری خویش است. فرمول های مالی و اکسل ها خوبند ولی، کافی نیستند.
وارن بافت ممکن است مثل شما فرمول گوردن چند مرحله ای یا هزینه سرمایه ای خاطرش نباشد ولی، فهم سرمایه گذاری کمک می کند هرگاه نیاز پیدا کند، به کتاب یا اینترنت مراجعه کند و با سرچ ساده آن را بیابد.
چگونه فهم سرمایه گذاری را بهبود بخشیم؟
برخلاف خیلیها که می گویند : مطالعه مطالعه مطالعه، من می گویم : فکر کردن فکر کردن فکر کردن.
تحلیل را از خودتان شروع کنید. به شرکت هایی که در سبد دارید فکر کنید. تلاش کنید برای هر کدام صورت مساله طراحی و تحلیل سناریو کنید.
زیرکانه خود را بهتر و بهتر کنید. حال اگر لازم است، کتاب بخوانید، تحلیل کنید، کلاس بروید و... ولی، متوجه باشید همه ی اینها باید منجر به این شوند که فهم سرمایه گذاری در شما ارتقا یابد. در بازار سهام شما تنهایید هیچ کتابی نسخه خروج از باتلاق را ارائه نمی دهد ولی مطالعه هوشمندانه کتابهای مختلف "ممکن است" فریادرس شما شود.
تجربه مادامی که مورد فکر و تحلیل قرار نگرفته باشد و درسهایی از آن استخراج نشده باشد، ارزشی ندارد. کار عملی کنید ولی وسواس وار خودتان، افکارتان و‌ استراتژی هایتان را مرور کنید.
کلاس های مختلف از شما تحلیلگر بهتری نمی سازد. هر قدر بیشتر تحلیل کنید، تحلیلگر بهتری می‌شوید.
خود را برای بهتر شدن را تحلیل کنید و برنامه ریزی کنید. اولین استراتژی باید استراتژی بهتر شدن باشد.
کورکورانه سر کلاس رفتن و کتاب خواندن کمکی نمی کند ولی اگر‌ نیاز به یادگیری چیزی حس کردید در مطالعه درباره اش ثانیه ای درنگ نکنید.
پس فهم سرمایه گذاری کمک می کند در موقعیت های مختلف خلاقیت داشته باشید و بتوانید استراتژی موثر هم برای تحلیل هم برای سرمایه گذاری داشته باشید.
فهم سرمایه گذاری کمک می کند دائم بهتر شوید و بجای کورکورانه مطالعه کردن و کلاس رفتن و... نیاز آموزشی خود را متوجه شوید و مرتفع سازید.
برای تقویت فهم سرمایه گذاری، همه چیز در خودتان آماده است. باید از خودتان شروع کنید. آگاهانه ساعات زیادی از روز را فکر کنید، بیاندیشید و بنویسید.
رسیدن به فهم سرمایه گذاری نقطه مشترک تمام افراد موفق در بازار های مالی با استراتژی های گوناگون است.


از کانال کامیار فراهانی
 
بالا