sehr danke
دوست عزيز ميشه يه توضيحي در اين مورد بدي:
Ich brauche ein Zimmer.
آيا اين جمله درسته به جاي das Zimmer !چه موقع ميتونيم اسم خاص كلمات آلماني رو برداريم! اصلن اين كار شدني هست؟ اگه به اين سبك بگيم يعني Ich brauche das Zimmer اشكالي داره؟
يا مثل اين جمله: Mein Mann erinnert mich oft an einen Schimpansen. در حالي كه der Mann هست
اگه ميشه كامل توضيح بديد
در انگلیسی دو نوع آرتیکل یا حرف تعریف داریم. حرف تعریف معین که با the نشان می دهند و حرف تعریف نامعین که با a و an نشان می دهند. به عنوان مثال عبارت های زیر:
کد:
1- I 'm going to go to [COLOR="Red"][B][SIZE="3"]a[/SIZE][/B][/COLOR] restaurant for dinner.
2- I am at [COLOR="red"][SIZE="3"][B]the [/B][/SIZE][/COLOR]restaurant now.
معنی جمله اول می شود من می خواهم به یک رستوران (نامشخص) برای شام بروم. معنی جمله دوم می شود من در رستوران هستم (قاعدتا رستوران مشخص است، چون من الان آنحا هستم)
قاعده به کار بردن حرف تعریف نامعین و معین در زیان آلمانی نیز کاملا مشابه است. عبارات زیر:
کد:
1- Ich brauche ein Zimmer
2- Ich bekomme bitte eine Butter.
شما وقتی وارد یک هتل می شوید و می گوید من به یک اتاق نیاز دارم، در عمل چیزی از اتاق مورد نظر نمی دانید. چون تا به حال آن را ندیده اید. پس اتاق یک اسم نامشخص است. در مجموع وقتی اسمی را برای اولین بار به کار می برید، باید از حروف نامعین استفاده کنید. همچنین زمانی که اسمی را به کار می برید و مشخصه ای از آن نمی دانید، باز هم از حروف تعریف نامعین استفاده می کنید. مثلا در جمله دوم شما می دانید کره چیه ! ولی نمی دانید چه نوعی از آن نیاز دارید و به فروشنده فقط می گویید من یک کره می خواهم.
در جملات زیر با حرف تعریف معین:
کد:
1- Ich habe das Zimmer aufgeräumt.
2- Mein Mann erinnert mich oft an einen Schimpansen.
در جمله اول شما صحبت از تمیز کردن یا جمع و جور کردن یک اتاق می کنید. پس قاعدتا شما در آن اتاق بوده اید. زیرا اون اتاق توسط شما تمیز شده است. پس اتاق یک اسم مشخص و شناخته شده است. در جمله دوم صفت ملکی Mein به جای حرف تعریف معین der نشته است. وقتی در این جمله می گویید شوهر من یادش می آید ....، از مردی صحبت می کنید که شوهر شماست. پس او را می شناسید. پس هیچگاه نمی توانید در هیچ حالتی برای او از حرف تعریف نامعین استفاده کنید.
شرمنده من یه مقدار به قول معروف دری نوشتم. شما احتمالا مطلب بالا رو فهمیده اید، اما در مجموع جا افتادن آن برای کاربرد عادی و بدون فکر کردن در مورد آن، یه کمی زمان می برد و احتیاج به تمرین دارد. به هر صورت می توانیم بحث در این مورد را با مثال ها و حالت های مختلف همین جا ادامه دهیم.