برگزیده های پرشین تولز

آیا مملکت بی قانونه؟!

reza395

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 می 2006
نوشته‌ها
577
لایک‌ها
2
آقا منو یاد خاطرات زیادی میندازید:)

من راستش زیاد بازداشتگاه رفتم ولی خوب آخرش اونها پشینمون بودن:blush::happy:;)

یکی که برا قدیمیم میدیمها هست رو تعریف کنم حیف از دست بره:)

ما ساعت 2 شب با بچه ها تصمیم گرفتیم بریم کوه ،ساعت رفتن رو هماهنگ کردیم ساعت 6 صبح که تو همین گیر و میر بودیم که یا دمون افتاد که سری قلیون ما شگسته و باید از یکی از بچه ها بگیریم:) خلاصه 7-8 نفری راه افتادیم ساعت 2 شب راه افتادیم سمت خونه بچه محلمون که چشمتون روز بد رو نبینه کلان رسید:p

گفت اینجا چیکار میکنید گفتم شگر خدا چاره ی آخرت،گفت خونتون کجاست گفتم همین ورا زیر سایه مرتضی علی:lol:گفت بس امدید شگر خدا کنید که شروع کرد از ماشین پیاده شدن که بغلیش گفت ولگرد ها ما هم غیرتی، گفتم خفه شو با کی بودی ولگرد اونم کم آورده بود که یه الف بچه چقدر پشتش پر هست که اینجوری حرف میزنه و هم نمیخواست کم بیاره گفت با تو ولکرد که من رفتم انور ماشین و رفتم تو سینش آقا سرتون رو درد نیارم 2 تا کله گذاشتم تو صورتش منو خوابوندن دست بند از پشت زدن حالا منو کردن تو ماشین با باتوم افتادن سر بچه ها بیسیم زدن 2 تا گشت دیگه هم امد همه رو کردن تو ماشین ها بردن گلان تری:)..

از بقیه گفتن ماجرا معذورم به دلایل امنیتی:)


خوبه آسمون سقف نداره
 

poolaky

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژوئن 2006
نوشته‌ها
875
لایک‌ها
40
سن
37
محل سکونت
بخش كنترل نوسانات پاور
ماشالله ، انگار اکثر دوستان سابقه دارن:D خب فقط دیشب اینو جا انداختم:
قبل از اینکه برم کلانتری همون موقع که افسره داشت با بیسیم استعلام ماشینو میگرفت من با سربازه حرفم شد که اصلا شما حق ندارین اینطور برخورد کنین ، مگه قتل مرتکب شدم که داری مثل مجرما برخورد میکنی گفت ما هر طور دلمون میخواد برخورد میکنیم گفتم جدی! مملکت اینقدرا هم که فکرشون میکنی بی قانون نیست حالا ببین چه کارت میکنم. اینم خواست کم نیاره گفت اصلا میدونی چیه. الان افسر میتونه به جرم ایجاد مزاحمت برای ناموس مردم ماشینتو توقیف کنه . گفتم ایجاد مزاحمت؟ :lol: حالا معلوم میشه. ( خلاصه این قسمتش دیشب جا انداخته بودم ) :D

خب اما بقیش. ما هر چی صبر کردیم دیدیم این سرگرد نیومد توی این فاصله رفتم نشستم توی ماشین و زنگ زدم 197. جریان رو براشون تعریف کردم بعد گفتن اسم و درجشون چی بوده گفتم اینقدر اعصابم خورد بود که نه نگاه اسمشون کردم نه درجشون :lol: گفت Ok ، شما برو ببین اسمشون چی بوده بعد دوباره تماس بگیر تا ما پیگیری کنیم. منم تشکر کردمو باز رفتم سمت کلانتری. بعد ربع ساعت دیدم باز خبری نشد و اگه خودم اقدام نکنم اینا براشون مهم نیست. رفتم گفتم آقا حالا ما اسمشو یادداشت نکردیم حداقل شما یه بیسیم بزنین به کلیه گشت ها بگین همچین موردی بوده بالاخره یکیشون جواب میده. خلاصه اونا هم مشخصات ماشین و اینا رو پرسیدن و بیسیم زدن به گشت ها . بالاخره شخص مورد نظر جواب داد. بعد گفت آقا مورد این 206 چی بوده طرف گفت ایجاد مزاحمت برای ناموس در جلوی دبیرستان دخترونه. همین که گفت اون شخصی که بیسیم زده بود یکدفعه از اتاقش اومد بیرون سمت من و گفت ببینم رفته بودی کنار دبیرستان دخترونه چکار؟! دختربازی کنی! همین که گفت من دیگه طاقت نیاوردم گفتم درست حرف بزن ، این چه طرز صحبت کردنه . بعدم با هم کمی درگیر شدیم که یکی دیگه که درجش بالاتر بود جدامون کرد منم عصبانی رفتم بیرون. داشتم از کلانتری خارج میشدم که گفتم حداقل فعلا اسم این یکی رو به 197 گزارش کنیم تا نوبت اون دوتا هم برسه:D خلاصه سریع برگشتم توی کلانتری اون طرفی که باهاش درگیر شدم رفته بود دوباره توی اتاقش ولی درجه داره پشت میز بود ( اینم از مضرات خدمت نرفتنه دیگه :lol: اصلا اسم درجه ها رو بلد نبودم از خودشون میپرسیدم:lol: ) خلاصه طرفو صدا کردم با صدای بلند گفتم جناب یک لحظه تشریف بیارین . همین موقع اون درجه داره گفت عزیز من چرا اینقدر عصبانی هستی. گفتم عصبانی نباشم؟! مامور شما داره به من تهمت میزنه ، 2 ساعت وقت منو گرفتین . گواهینامم رو بی دلیل توقیف کردین بعد میگین چرا عصبانی هستم. یک کمی نرم تر شد. گفت یک لحظه صبر کن من الان بهش بیسیم بزنم. رفت توی اتاق به همون شخص بیسیم زد که الان کجایی طرفم که قبلا خونشو به جوش آورده بودم :D میخواست حداقل یه 3-4 ساعتی منو تو کلانتری بکاره گفت طرفای زند باز درجه داره گفت میگمت دقیقا کجایی باز گفت میگم طرفای زندم. یکدفعه عصبانی شد گفت مگه من دارم عربی باهات صحبت میکنم ؟ دارم به فارسی بهت میگم بگو دقیق کجایی خلاصه آدرس دقیقو داد به طرف بعد از اتاق اومد بیرون گفت الان سر داریوش هست برو اونجا گواهینامتو ازش بگیر. منم که از قبل میدونستم میخواد اذیت کنه ولی با این وجود رفتم. سر داریوش که رسیدیم طرفو دیدم چند بار براش بوق زدم سر تکون داد. پشت سرم هم کلی ماشین هی داشتن بوق میزدن جای پارکم نبود . ما رفتیم ماشینو دوباره همین جایی که گرفتنمون پارک کردیم و برگشتیم همون جا دیدم بعله! طرف ما رو قال گذاشته. دوباره برگشتم کلانتری. به طرف گفتم وقتی قصد اذیت باشه همینه همون موقع اون افسره هم اونجا بود. رفتم طرفش گفتم عزیز من 100 بار برات بوق زدم سرم تکون دادی پس چرا صبر نکردی که بیام. گفت من که اصلا شما رو ندیدم:blink: گفتم ندیدی؟ پس کی بود برام سر تکون داد. گفت حالا باهات چکار کنم؟ با یک لحن کنایه ای گفتم آها شما با من چکار کنی؟!

افسره رو به درجه داره کرد گفت قربان ما بهش گفتیم اینجا چکار میکنی به ما گفته به شما چه مربوط ! من گفتم چرا دروغ میگی؟ من از ماشین پیاده شدم با روی باز گفتم خسته نباشین شما بدون اینکه جواب بدی با لحن طلبکارانه داری میپرسی اینجا چکار میکنی! منم گفتم اومدم ماشینو اینجا پارک کنم برم انوری. بعد گفتی انوری بری چکار . گفتم به شما ربطی نداره که انوری میرم چکار. آخه اینکه من میخوام برم انوری چکار کنم به شما مربوطه؟ یا اصلا ربطی به ماجرا داره؟ شما فقط بخاطر جیغ چند تا دختر منو گرفتی میگی قصدت آزار و اذیت ناموس بوده. بعد گفت چطور ممکنه یک 206 شیشه دودی اونم دقیقا موقع تعطیلی مدارس بیاد اون سمت. منم زدم زیر خنده :lol: گفت میتونستی 10 دقیقه زودتر یا دیرتر بیای پارک کنی نه موقع تعطیلی :blink: اینجا بود که دیگه به عقلش شک کردم و گفتم دیگه معلومه طرف دهاتیه. گفتم عزیز من اولا مگه من علم غیب داشتم که بدونم اینا همون موقعی که من دارم میان تعطیل میشن. بعدشم اگه اینطوره که شما میگی پس با این حساب هیچ کس حق نداره موقع تعطیلی با ماشین بیاد توی اون کوچه.

اصلا بیا یه کاری کنیم یه قرآن بیار ببینم حاضری روش دست بزاری که من برای دخترا ایجاد مزاحمت کردم. بر فرض که اصلا همچین قصدی داشتم . آخه با عقل جور در میاد که گشت ناجا جلوی منه بعد من بیام جلوی گشت این کارا رو انجام بدم. بعد افسره به درجه داره گفت میدونی همون موقع که ما ازش سوال کردیم دیدم موبایلشو برداشته داره زنگ میزنه به یه درجه داری . اونم جلوی دخترا. دخترا هم به ما میخندیدن. ( این یکی رو راست میگفت همشم از اینجا میسوخت:happy: ) همون موقع اینقدر جلوی دخترا سوسک شده بودن که نگو :lol: بعد من گفتم آقا درجه دار کدومه والا زنگ زدم 110 :D بعد موبایلمو در آوردم لیست شماره هایی که گرفته بودم رو نشونش دادم از قضا همون موقع توی لیست شماره ها ، شماره 197 رو هم دید:f34r: گفت به 197 هم زنگ زدی. گفتم بله :cool: بعد گفتی زنگ زدی بهشون چی گفتی . گفتم خب معمولا چی میگن اگه شکایتی ، پیشنهادی باشه به 197 میگن . بهشون گفتم دو تا مامور مزاحم من شدن و ازشون شکایت دارم اونا هم گفتن اسمشونو بده تا پیگیری کنیم منم گفتم اسمشونو ندارم. البته از شما فقط بخاطر اینکه بی جهت 3 ساعت وقت منو گرفتی شاکیم ولی شکایت اصلی من از اون سربازه که به من میگه ما هر طور دوست داریم حرف میزنیم. ( همون موقع سربازه اومد توی اتاق . افسره بهش گفت سرباز بیا جریانو برای قربان تعریف کن خلاصه اونم تعریف کرد. بعد همون موقع بهش گفتم تو نگفتی ما هرطور میخوایم صجبت میکنیم گفت به ارواح اما حسین من همچین حرفی نزدم :blink::blink::blink: منو میگی ماتم برده بود.) طرف دوباره مثل گچ سفید شد. گفت که اینطور هان. حالا وقتی همین الان ماشینتو بردم پارکینگ 3 ماه خوابوندم میفهمی. گفتم ببینیم و تعریف کنیم :lol: بعد به درجه داره گفت قربان شما میگی باهاش چکار کنم گفت من اصلا دخالت نمیکنم ولی چیزی که هست اینه که هم ایشون آدم با شخصیتی هستن هم شما. به نظر من موضوع رو اینقدر کشش ندین.

بعد از این حدود نیم ساعت دیگه هم ما رو توی اونجا کاشتن و من بودم و اون سریازه و چند نفر دیگه. باز همون بحث های تکراری درباره لحن صحبتو این چیزا:D سربازه میگفت آقا جون من صدام کلفته کاریشم نمیتونم بکنم. شما اصلا ما سربازا رو درک نمیکنینو ...:(:D

بالاخره بعد نیم ساعت یک متنی رو روی کاغذ نوشت ، خودشو سربازه هم زیرشو امضا کردن نوبت من که رسید باز خل بازیمون گل کرد متنو بدون اینکه بخونیم چی نوشته زیرش انگشت زدمو امضا کردم بعدم گواهیناممو داد. گفت هرکی جای من بود الان ماشینتو میخوابوند ، ولی اینبار بخشیدمت . بعدم این بار لحن صحبتتو با مامور درست کن. خلاصه با کلی منتو ... منم جوابشو دادم. گفتم من زیر بار حرف زور نمیرم حالا هر کی میخواد باشه. احترام در مقابل احترام وقتی شما لحنت طلبکارانه هست مسلما منم برخوردم عوض میشه. بعدم با هم دست دادیمو . اون درجه داره هم باهامون خوش و بش کردو :D اومدیم بیرون از قید گرفتن تماس به 197 هم گذشتیم.:)

ولی در کل اینو میخوام بگم. الان که کمی از وقایع دیشب میگذره یخورده پشیمونم که چرا جدی تر برخورد نکردم با قضیه:D اونا حق نداشتن 3 ساعت وقت منو بی جهت تلف کنن. حالا اینم بگم توی این فاصله اون درجه داره میگفت اگه افسر بخواد خیلی راحت میتونه ماشینتو بخوابونه. این دیگه به وجدانش بستگی داره که بخواد ناحقی کنه یا نه. البته اینا خودشون یه پا روانشناسم هستنا ، همگی با هم دست به یکی میکنن که طرفو با این حرفا بترسونن که نه تنها طرف از حقش بگذره بلکه یه تشکری هم بهشون بدهکار بشه. متاسفانه چون ما قانون بلد نیستیم خیلی راحت میتونن رو ما سوار بشن و از بی اطلاعی ما سو استفاده کنن. حالا سوالم اینه. آیا اگه مامور بگه که من اونجا قصد اذیت داشتم در صورتیکه واقعا این طور نبوده اینجا قانون تمام حق رو میزاره روی حرف های اون افسر یا ... آیا واقعا اون افسر میتونست بدون دلیل ماشین منو توقیف کنه ؟ اصلا کسی تا بحال به 197 تماس گرفته ببینه واقعا این چیزا پیگیری میشه یا نه!
مي دوني دوست عزيز تو بهترين كار رو كردي چون پارتي نداشتي عزيز

ولي اگه من بودم پدرشو در مياوردم حتي فش هم مي دادم چون دوستي دارم عين برادرمه اون پارتيش از اون كلفته كلفتاس

وگرنه اگه منم مثل تو پارتي نداشتم همين جور كه تو كردي منم مي كردم
 

King Of Net

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2007
نوشته‌ها
255
لایک‌ها
6
محل سکونت
Gedrosia
يادتان باشد اينجا ايران است
قانون معني ندارد
كشوري اسلامي كه كشتن ادمها حتي براي بعضي ها از اب خوردن راحت تر است
مطمئن باش شما هر اقدامي ميكردي به ضررتون تبديل مي شد
خودم هزاران مورد سراغ دارم از اين چيزا كه اگه تعريف كنم واقعا به انسانيت بعضي ها شك مي كنين
فقط يه مورد ميگم
طرف را با تير زدن و كشتن بعدش يه اسلحه هم گذاشتن كنارش كه بله اين اقا اسلحه داشته مي خواسته مارو با تير بزنه ما قبلش زديمش به همين راحتي
حالا واسه اين چيزا راه حلي به ذهنتون مياد ؟

فقط يادتان باشد كه اينجا ايران است
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
سلام خب خدارو شکر که مشکلت حل شده بهت تبریک میگم.
بله فساد اداری و مالی و ... خیلی توی ایران شدیده متاسفانه اگه هر کسی خودشو اصلاح کنه خیلی خوب میشه. :rolleyes:

حالا میخوام منم مثل دوستان یه خاطره از دوران گزشته تعریف کنم که یه کمی هوا عوض بشه.

اون قدیما که من خلاف کار بودم تو کار واردات و صادرات مواد مخدر بودم. یه پلیسه بود که یه سری به من گیر داد. منم اعصابم خورد شد توی پارک که داشت با بچش بازی میکرد من با تفگ دوربین دار از اون دورا بچشو با تیر زدم.
خلاصه پلیسه خیلی کفری شده بود. از دستم عاصی شده بود. چه گریه ای میکرد.
گذشت و چند سال بعد من دیگه مایه دار شده بودم انقدر مواد جابه جا کرده بودم. شده بودم رییس خلافا. این پلیسه هم از قضا شده بود رییس پلیس شهر و هنوزم گیر من یکی بود!
خلاصه من یه داداشم داشتم که خیلی دوستش داشتم برادر کوچیکم بود. این داداش ما مهندس بود و یه مغزی توی این زمینه ها داشت.
ما و آقا داداش یه بمب ورداشتیم و وسط شهر توی یه ساختمون کار گزاشتیم که پسورد داشت و اگه پسوردشو میزدی خنثی میشد.
خلاصه منو داداشو یه روز پلیسا بعد از کلی کار اطلاعاتی و ... ریختن و گرفتن :( آقا چشمتون روز بد نبینه. منو از داداشه جدا کردن. و بردن توی یه بیمارستانی! نگو این نامردا تصمیم گرفته بودن که صورت منو با تیغ جراهی ببرن و بزارن روی پلیسه که این با قیافه ما بره پسورد بمبو از داداش بپرسه!
خلاصه مارو بیهوش کردن. یهو به هوش اومدم دیدم صورت ندارم. جاش یه صورت دیگه توی الکل اونجا افتاده!
زنگ زدم برو بچ اومدن و دکترم زورکی آوردن که صورته رو به ما پیوند بزنه. حالا نگو صورت ریس پلیس بود. خلاصه صورتو پیوند زدیم و رفتیم اداره پلیس. هیچ کسم نفهمید من همون خلاف کارم!
بعد کلی عملیات پلیسی انجام دادم و عشق و حال! بمبم خودم خنثی کردم. پلیسم دیگه جای ما توی زندان داشت آب خنک میخورد و از شرش راحت بودم. پارتی بازی کردم و دادشو از زندون آزاد کردم.
بعد از یه مدت برو بچ گفتن پلیسه از زندون فرار کرده.
خلاصه پلسیه اومد و دید من توی خونشم توی ادارشم و شبانه روز دارم به جاش کار میکنم.
اومد سروقتم و پس از درگیری های بسیار آخرش توی قایق منو شکست داد و به سزای اعمال ننگینم رسوندم. منم صورتمو که در اصل صورت پلیسه بود که پیوند زده بودم با چاقو سوراخ سوراخ کردم. گفتم حالا که اینطور شد منم صورتتو سوراخ سوراخ میکنم.
بعدشم بر اثر شدت جراحات کشده شدم!
اینم از شرح کارای من توی زندگیم.
بچه ها سقفمون داره میریززززززههههههههههههه کمککککککککک کک کم ک . .... . ...مهشبمنتشسینمت سشینمبشسیبنم تک آ"آآآآآآآآآآآااااااآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ!
 

newnaeemtaheri

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2004
نوشته‌ها
44
لایک‌ها
1
سن
39
محل سکونت
Tehran
اگه هر کسی خودشو اصلاح کنه خیلی خوب میشه
حرف زيبايي بود، كاملترش ميكنم ... هر كس خودش را + كمك به اصلاح ديگران.

حالا میخوام منم مثل دوستان یه خاطره از دوران گزشته تعریف کنم که یه کمی هوا عوض بشه.

اون قدیما که من خلاف کار بودم تو کار واردات و صادرات مواد مخدر بودم. یه پلیسه بود که یه سری به من گیر داد. منم اعصابم خورد شد توی پارک که داشت با بچش بازی میکرد من با تفگ دوربین دار از اون دورا بچشو با تیر زدم.
خلاصه پلیسه خیلی کفری شده بود. از دستم عاصی شده بود. چه گریه ای میکرد.
گذشت و چند سال بعد من دیگه مایه دار شده بودم انقدر مواد جابه جا کرده بودم. شده بودم رییس خلافا. این پلیسه هم از قضا شده بود رییس پلیس شهر و هنوزم گیر من یکی بود ....

يادت رفت آخرش بگي :

بعدش اومدم پرشين تولز ببينم شما چطوري ؟ خوبي ؟ در سلامتي كامل به سر ميبري هوووووووووووو ؟ :D

با عرض پوزش يك چيز بي ربط :
آقا اين Smileys هاي PT اصلا قشنگ نيست خيلي جواده ...
كاشكي Smileys+ هاي Yahoo Messenger رو مدير سايت بذاره رو فوروم ... اونا خيلي نازن !
4.gif
3.gif
10.gif
8.gif
 

Mohammadirani@

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2006
نوشته‌ها
1,187
لایک‌ها
10
محل سکونت
GraphicStore.ir
متاسفانه همین طوره که شما میگین. ولی حتی اگه حکم اعدام منو صادر کنن زیر بار حرف زور نمیرم و تا آخرین لحظه مقاومت میکنم. اما اینجا کمی کوتاهی از خودمون هم هست. متاسفانه توی کشوری که هیچ قانونی وجود نداره باید آدم خودش بره دنبال این مسائل و اطلاعاتش رو در این زمینه ها زیاد کنه که هرکسی نتونه بهش زور بگه.

کسی کتابی میشناسه که کل قوانین رو بصورت جامع توش نوشته باشه؟! مثلا دیدین آدم موقعی که میره پیش یک وکیل چقدر احساس قدرت میکنه و میبینه میتونسته از چه راه هایی اقدام کنه و نکرده! :D
اره هست یه سری کتاب هست قطع جیبی برای هر زمینه ای .. مثلا قانون موجر و مستاجر .. قانون مهریه .. قانون مدنی و ... همه کتاب فروشی ها دارن .. کاربردی هم هست :دی
 

Mohammadirani@

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2006
نوشته‌ها
1,187
لایک‌ها
10
محل سکونت
GraphicStore.ir
سلام خب خدارو شکر که مشکلت حل شده بهت تبریک میگم.
بله فساد اداری و مالی و ... خیلی توی ایران شدیده متاسفانه اگه هر کسی خودشو اصلاح کنه خیلی خوب میشه. :rolleyes:

حالا میخوام منم مثل دوستان یه خاطره از دوران گزشته تعریف کنم که یه کمی هوا عوض بشه.

اون قدیما که من خلاف کار بودم تو کار واردات و صادرات مواد مخدر بودم. یه پلیسه بود که یه سری به من گیر داد. منم اعصابم خورد شد توی پارک که داشت با بچش بازی میکرد من با تفگ دوربین دار از اون دورا بچشو با تیر زدم.
خلاصه پلیسه خیلی کفری شده بود. از دستم عاصی شده بود. چه گریه ای میکرد.
گذشت و چند سال بعد من دیگه مایه دار شده بودم انقدر مواد جابه جا کرده بودم. شده بودم رییس خلافا. این پلیسه هم از قضا شده بود رییس پلیس شهر و هنوزم گیر من یکی بود!
خلاصه من یه داداشم داشتم که خیلی دوستش داشتم برادر کوچیکم بود. این داداش ما مهندس بود و یه مغزی توی این زمینه ها داشت.
ما و آقا داداش یه بمب ورداشتیم و وسط شهر توی یه ساختمون کار گزاشتیم که پسورد داشت و اگه پسوردشو میزدی خنثی میشد.
خلاصه منو داداشو یه روز پلیسا بعد از کلی کار اطلاعاتی و ... ریختن و گرفتن :( آقا چشمتون روز بد نبینه. منو از داداشه جدا کردن. و بردن توی یه بیمارستانی! نگو این نامردا تصمیم گرفته بودن که صورت منو با تیغ جراهی ببرن و بزارن روی پلیسه که این با قیافه ما بره پسورد بمبو از داداش بپرسه!
خلاصه مارو بیهوش کردن. یهو به هوش اومدم دیدم صورت ندارم. جاش یه صورت دیگه توی الکل اونجا افتاده!
زنگ زدم برو بچ اومدن و دکترم زورکی آوردن که صورته رو به ما پیوند بزنه. حالا نگو صورت ریس پلیس بود. خلاصه صورتو پیوند زدیم و رفتیم اداره پلیس. هیچ کسم نفهمید من همون خلاف کارم!
بعد کلی عملیات پلیسی انجام دادم و عشق و حال! بمبم خودم خنثی کردم. پلیسم دیگه جای ما توی زندان داشت آب خنک میخورد و از شرش راحت بودم. پارتی بازی کردم و دادشو از زندون آزاد کردم.
بعد از یه مدت برو بچ گفتن پلیسه از زندون فرار کرده.
خلاصه پلسیه اومد و دید من توی خونشم توی ادارشم و شبانه روز دارم به جاش کار میکنم.
اومد سروقتم و پس از درگیری های بسیار آخرش توی قایق منو شکست داد و به سزای اعمال ننگینم رسوندم. منم صورتمو که در اصل صورت پلیسه بود که پیوند زده بودم با چاقو سوراخ سوراخ کردم. گفتم حالا که اینطور شد منم صورتتو سوراخ سوراخ میکنم.
بعدشم بر اثر شدت جراحات کشده شدم!
اینم از شرح کارای من توی زندگیم.
بچه ها سقفمون داره میریززززززههههههههههههه کمککککککککک کک کم ک . .... . ...مهشبمنتشسینمت سشینمبشسیبنم تک آ"آآآآآآآآآآآااااااآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ!
فیلمشم ساختن عزیز .. چقدر معروفی شما . :لول
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
سلام
حالا که به خوبی و خوشی تموم شد. دیگه این بخشو انتخواب میکنیم برای سرگرمی دوستان و تعریف خاطره ها!
خب دوستان دیگه هم بیان خاطره بازداشت شدناشونو تعریف کنن.
البته من خاطره خیلی خیلی زیاد دارم ولی به هر حال نمیخوام بچه ها ناراحت بشن.
 
بالا