ممنون از جوابت
اما فکر می کنم منظورمو درست نگفتم
بیشتر این سردرگمی به خاطر عقاید و فکرای مختلف و گاهی به شدت متضادی که وجود داره هست
من راه زندگیمو پیدا نکردم نمی دونم دارم به کجا می رم عمرم رو دارم تلف می کنم
نمی دونم راه درست چیه ؟
یه مثال خیلی سادش همین روابط دختر پسراست هر کس یه عقیده ای داره وبعضی از این عقاید به شدت با هم در تناقضن و هرکدوم هم دلایل منطقی خودشونو عنوان می کنن که آدم رو می تونه قانع کنه
این فقط یه مثال بود منظورم اینه که تو همچین مواقعی نمی دونم درست چیه غلط چیه چون نمی خوام متعصبانه با قضایا برخورد کنم
حالا شما دیگه به بقیه چیزا بسطش بدید این موضوع رو
اينكه نميخواي متعصبانه و پيشداورانه با قضايا برخورد كني و سعي داري از يه موضع بيطرف جهت درست و حقيقت رو
پيدا كني خيلي نكته اميدوار كننده ايه و بايد بخودت ببالي كه مثل اكثريت پيرو بي چون وچرا جريان كلي نيستي .
قضيه پيدا كردن حقيقت بمعني واقع كلمه قضيه همون دايره بسته است : تنها ابزار كمي انسان در اين راه ذهنشه كه
بزرگترين مانع رسيدن به جواب درست هم همين ذهنه .. منطق و قياس و استدلال همگي نوچه هاي اين
ذهن فريبكار هستن و لفظ پارادوكس از مشتقات همين مقوله است.
عرفان يه راهكارهايي براي برون رفت از اين بن بست سراغ داره كه بسته به اينه كه چقدر اهلش باشي و باورش
كني ولي حداقل به مقاديري از آرامش دست پيدا ميكني ( اگه كه منطق عيبجو و نق نق زن بگذاره )
كساني كه هيچكدوم از مكاتب فكري رو قبول نداشته يا دلايل خوبي براي ردش دارن در فضايي جرج اورول گونه
معلق هستند و معايب زياد فهميدن (يا فكر كردن) يكي اش همينه .
در رابطه با راه زندگي رو پيدا كردن ، زياد بخودت سخت نگير و فشار نيار . كافيه از يه جايي شروع كني و بقول معروف
سر يك رشته رو بدست بگير و بخودت بگو موقتيه و جلو برو .. كم كم راههاي بيشتر وبهتري جلوي پات پيدا ميشه
براي پختگي ذهني عجله نميشه كرد ، اين اتفاقي نيست كه يك شبه بيفته پس سعي در مطالعه بيشتر و هر
مشغوليت ديگه اي كه كمتر فرصت بيكاري به ذهنت بده داشته باش ، پارك و گردش و اينا هم كه دوستان گفتن
ديگه اينكه كتاب بتهاي ذهني اثر بيكن رو اگر تونستي پيدا كن و بخون ، توي نت بايد باشه pdf اش