hojatshabani
Registered User
جناب boro baba------ برو بابا...ميشه آقا
جناب boro baba------ برو بابا...ميشه آقا
اگه آزمایش ها مثبت باشه که دیگه مشکلی نداره داره ؟
یا در صورت مثبت بودن هم باز هم ممکنه مشکلی پیش بیاد ؟
یک نظرسنجی هم بزارید بد نیست ببینیم چی به چیه ؟
آقا شما عاشق دخترخالتي دليل نميشه به همه زور بگي
جناب boro baba------ برو بابا...
مبارکه اقا مبارکهازدواج فرمودن ما قبلاً عشق خودمون رو ابراز کرديم
رفتيم
شما قراره دوره کشيشی برين همه رو به چش خواهر ميبينيد؟
عقد دختر عمو پسر عمو رو تو آسمونا بستن
اگه آزمایش ها مثبت باشه که دیگه مشکلی نداره داره ؟
یا در صورت مثبت بودن هم باز هم ممکنه مشکلی پیش بیاد ؟
یک نظرسنجی هم بزارید بد نیست ببینیم چی به چیه ؟
بله، در صورت مثبت بودن آزمایش هم احتمال وجود مشکل هست.
با تشکر از دوست خوبمون آقا مصطفی به خاطر 2 پست مفیدش در این تاپیک.
اما بد نیست یه تاریخچه کوچیکی از ازدواج فامیلی براتون بگم و بعدش نظر خودم
در زمان قبل از اسلام در قبایل عرب، به دلیل اینکه عربها میخواستن ثروت از قبیله بیرون نره، با هم ازدواج میکردن و در واقع تمام قبیله فامیل بودند که متاسفانه این رسم غلط بعد از اسلام همچنان پا برجا ماند.
در دنیای امروز اکثر کشورها ازدواج فامیلی رو بد و ناشایست میدونند بخصوص هندو ها که اگر حتی اگر فامیل دور هم باشند با هم ازدواج نمیکنند.
در اروپا و آمریکا هم نفرت عجیبی از این کار دارند. حتی یه بنده خدایی در یه جمعی در آمریکا این مسئله رو عنوان کرده بود " و یکی از اون آمریکایی ها که در جمع حضور داشت با یه حالت بدی گفته بود " با دختر عموت چطوری میتونی بخوابی؟"
به نظر منم فامیل ها بخصوص فامیلهای نزدیک با یکدیگر هم خونند و ازدواج فامیلی کار درستی نیست.
با احترام به تمام اونایی که با فامیلشون ازدواج کردند.
تکلیفت روشنهمن تمام دخترا رو به چشم خواهری میبینم ...
تکلیفم چیه؟
من تمام دخترا رو به چشم خواهری میبینم ...
تکلیفم چیه؟
خوب شد اینو گفتی
تو اروپا و آمریکا که خیلی ناجور میشه اگه دور و بریای خارجی بدونن طرف با فامیلش ازدواج کرده
واسه اونا که اصلا تو ذهنشون نمیگنجه :happy:
کسی این کار رو کرد و زد رفت نره به این و اون بگه/../مسخرش کنن
به قول یه نفر با اون که فامیلی ! برو با یکی دیگه فامیل شو ! :دی
ازدواج فامیلی آری یا خیر
خوب جواب معلومه خیر
حالا بزارید یه داستان تعریف کنم من هم بچه بودم در تصورات خودم فکر میکردم عاشق دختر عمه هستم خلاصه در عین واحد که روابط با دختر عمه میزون بود بیشتر دخترای محل رو هم یه دستمالی میکردم خلاصه اینکه یه روزی موقعیت جور شد با دختر عمه تنها شدم هرچی به وجدانم رجوع کردم نتونستم قبول کنم که کاری باهاش داشته باشم نتیجه اخلاقی این قضیه اینه که من دوستش داشتم ولی بیشتر به چشم یک ناموس و خودم نمیدونستم خلاصه اینکه درسته حرفم کمی باز و چه بسا س ک س ی بود ولی خوب فامیل همیشه این شکلی میشه ولی با غریبه راحت تر هستی خلاصه از ما گفتن بود