برگزیده های پرشین تولز

از اولین روز مدرسه چه خاطره ای داری؟

turksay

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 جولای 2010
نوشته‌ها
37
لایک‌ها
0
محل سکونت
آرادان
فردا 21 مرداد ماه 1389 هجری شمسی برابر با اول ماه مباکر رمضان و برابر با 11گوست2010 پس از میلاد هستش
فردا ساعت 9:15 دقیقه طبق روال معمول صبگاهی از شبکه سوم سریال پزشک دهکده پخش میشه
 

PersianMohammad

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
2,061
لایک‌ها
92
سن
39
محل سکونت
Tehran
فردا 21 مرداد ماه 1389 هجری شمسی برابر با اول ماه مباکر رمضان و برابر با 11گوست2010 پس از میلاد هستش
فردا ساعت 9:15 دقیقه طبق روال معمول صبگاهی از شبکه سوم سریال پزشک دهکده پخش میشه

میشه همون اول مهر دیگه ! اینقد حساب کتاب نداش !
 

Hamid2day

مدیر ارشد
مدیر انجمن
مدیر ارشد
تاریخ عضویت
1 مارس 2006
نوشته‌ها
21,197
لایک‌ها
20,078
محل سکونت
اوهایو - دیتون
اومد بالا باز این

یکسال گذشت و حالا باز اول مهر

باز بلند شدن 7 صبح از خواب ناز و توی سرما صبح برو سرکلاس
 

cdcenter24

Registered User
تاریخ عضویت
14 می 2010
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
40
محل سکونت
بوشهر
اومد بالا باز این

یکسال گذشت و حالا باز اول مهر

باز بلند شدن 7 صبح از خواب ناز و توی سرما صبح برو سرکلاس

مگه فردا 31 شهریور نیست :D
فکر کنم یه روز دیر تاپیک رو اوردی بالا:p
 

Cyletech

Registered User
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2009
نوشته‌ها
47
لایک‌ها
0
سن
32
محل سکونت
هشتگرد جدید
من که خوشحالم داره مدارس شروع میشه. از این خونه موندن خسته شدم. دوست دارم درس بخونم و با بچه ها باشم. اینقدرم شما ناشکری نکنید. خیلی ها مدرسه دارند و گله و شکایت می کنند. خیلی ها هم که ندارند تو خیابونا کتاب دستشون میگیرند و می خونند. اگر کسی ناراحته که 7 صبح باید پاشه، می تونه کلاس های بعد از ظهر ثبت نام کنه. ولی صبح از هرچیزی بهتره. این عقایده منه البته.
 

radium

Registered User
تاریخ عضویت
24 جولای 2009
نوشته‌ها
392
لایک‌ها
4
اخی یادش به خیر چه دورانی بود مدرسه ها:rolleyes:
 

mahmahot

Registered User
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2008
نوشته‌ها
1,187
لایک‌ها
1,094
محل سکونت
تهران
مهر بدترین ماه سال.سه ماه تمام ک@ون کشادی و یهو شوک مدرسه. شهریور که لامصب مثل برق و باد می رفت.
 

masoodregister

Registered User
تاریخ عضویت
4 مارس 2010
نوشته‌ها
374
لایک‌ها
120
محل سکونت
Boushehr
من پارسال روز اول مهر به دفتر احضار شدم می دونید برای چی؟ بخاطر ساس اسپندری که شلوارم زده بودم.

ج.ا: ساس اسپند وسیل ای است که به جای کمربند استفاده می گردد.
 

Javacl

Registered User
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
2,659
لایک‌ها
1,026
محل سکونت
شادشهر قدیم
من که تا جمعه خونه ام شنبه میرم سره کلاس :دی
والا هر اول مهری خاطره ی خاص خودش رو داره ولی بهترین و جالب ترین ماله من سال اولی بود که رفتم دانشگاه ماه رمضون بود ما هم تازه رفتیم دانشگاه شهرستان،خلاصه روزه اول که رفتیم سره کلاس اومدیم رفتیم سلف اونجا افطاری خوردیم نمیدونستیم باید سحری رو هم با افطار بگیریم بیاریم باید سحر رو میگرفتیم خودمون گرم میکردیم تو خوابگاه یادمه تو اتاق ما که تفریبا بزرگ هم بود 6 نفر با یه بسته بیسکویتی که من داشتم سحری خوردیم :دی فردا شبش هم که سحری رو گرفتیم گذاشتیم تو یخچال سحری اومدیم دیدیم این بچه های ترم بالایی اونا رو پیچوندن ( بلایی که ما بعدا سرشون آوردیم رو تعرییف نمیکنم :دی)،خلاصه چند روزه اول کلا این سحری خوردن داستان بــــــود !
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
من نمیدونم چرا هرچی بزرگ تر میشم تابستون کوتاه تر به نظر میاد!!!!یادش بخیر دبستانی بودم 90 روز خیببیلی بود!!
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,329
لایک‌ها
5,482
یادش بخیر روز اول مهر
یکم استرس داشتم اونم فقط برای اینکه نق و نوق و اشک بچه های دیگه رو دیده بودم
فکر کردم چه خبر هست حالا
الانُ نمیدونم ولی اونوقتا بچه های اول دبستان روز اول گل میبردن برای معلم
بابام برای من یه شاخه گل خرید
رفتم سر صف وایستادم
از اول تا اخر انقد به ما گفت دست بزنید که من وقتی گل رو بردم کلاس هیچی ازش نمونده بود
همش ریخت:D

چقد اذیتمون میکردن .. زنگ تفریح که میخورد باز باید صف می بستیم میرفتیم کلاس:wacko:
 

Mohsen_mzh

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
3,817
لایک‌ها
585
محل سکونت
Home
روز اول مهر
برنامه واسه آشنایی بیشتر با محیط مدرسه و بقیه بچه ها بود تا اونجا که به خاطر دارم
و من هم از همه جا بیخبر خواب بودم ،
پدر مادرم جای من رفتن مدرسه با محیط آشنا شدن و من هم بعد از چند ساعت از خواب بیدار شدم
دیدم کسی نیست ، بعد در خونه رو هم قفل کرده بودن ، من هم کلا نمیدونستم کجان ، اونم در ولایت خارجه
از شدت ترس دندون هام به هم میخورد و تمام بدنم یخ کرده بود و میلرزید :(
بعد 1-2 ساعت وقتی من نیمه بیهوش افتاده بودم رو زمین اومدن جمعم کردن
خلاصه خیلی خوش گذشت ، اون روز یکی از بهترین روز های زندگیم بود ، هیچ وقت فراموش نمی کنم
 

sinnaa

Registered User
تاریخ عضویت
27 جولای 2010
نوشته‌ها
6,537
لایک‌ها
3,555
محل سکونت
بر بال خوش خیالی
روز اول مهر
برنامه واسه آشنایی بیشتر با محیط مدرسه و بقیه بچه ها بود تا اونجا که به خاطر دارم
و من هم از همه جا بیخبر خواب بودم ،
پدر مادرم جای من رفتن مدرسه با محیط آشنا شدن و من هم بعد از چند ساعت از خواب بیدار شدم
دیدم کسی نیست ، بعد در خونه رو هم قفل کرده بودن ، من هم کلا نمیدونستم کجان ، اونم در ولایت خارجه
از شدت ترس دندون هام به هم میخورد و تمام بدنم یخ کرده بود و میلرزید :(
بعد 1-2 ساعت وقتی من نیمه بیهوش افتاده بودم رو زمین اومدن جمعم کردن
خلاصه خیلی خوش گذشت ، اون روز یکی از بهترین روز های زندگیم بود ، هیچ وقت فراموش نمی کنم

کجا بود اون ولایت خارجه؟
البته یه عکس هم از بچگی هات تو خارج گذاشته بودی قبلا
 

kia_martan

Registered User
تاریخ عضویت
25 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,770
لایک‌ها
4,057
من اينقد بدم ميومد از اول مهر صبح پا شدن سر صف وايسادن و....

واقعا شاعر راس گفته كه ميگه متنفرم من از ته دل از اول مهر :دي
 

Hamid2day

مدیر ارشد
مدیر انجمن
مدیر ارشد
تاریخ عضویت
1 مارس 2006
نوشته‌ها
21,197
لایک‌ها
20,078
محل سکونت
اوهایو - دیتون
دقیقا تو اون هوای سرد با اون باد مسخره ای که اول صبح میاد.
من اينقد بدم ميومد از اول مهر صبح پا شدن سر صف وايسادن و....

واقعا شاعر راس گفته كه ميگه متنفرم من از ته دل از اول مهر :دي
 

kia_martan

Registered User
تاریخ عضویت
25 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,770
لایک‌ها
4,057
همه اينا به كنار
به لباس و مو گير دادن هم يه طرف
اگه يه روز به اين موهاي من گير نميدادن نميشد

هر روز بايد سرود ميخونديم :دي
 
Last edited:

Bella_aster

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,331
لایک‌ها
2,615
محل سکونت
Tehran
همه که شاکین :دی

من اعتراف می کنم که اول مهر رو از 5 سالگی دوست داشتم! هنوزم دوست دارم :دی

یادمه سال قبل از اینکه نوبت من بشه برم مدرسه یکی از دوستام که از من بزرگتر بود رفت، من انقدر گریه زاری کردم که چرا اون رفته من سال دیگه میرم!

//

خاطره از روز اول مهر که ندارم ، چون ما از 15 شهریور میرفتیم! در واقع میشه 15 شهریور سال 74 که اول دبستان بودم، یادمه همه دست به دست همدیگه داده بودیم داشتیم از این شعر معرا میخوندیم و میچرخیدیم! بعدش این ناظمه گفت کی بلده از 10 تا 1 بشمره ( یعنی برعکس بشمره!) من شمردم بهم یه دفترچه یادداشت دادن روش عکس میکی موس داشت... :دی همون روز عکس روش رو قیچی کردم چسبوندم به دیواری کمدی چیزی... یادم نیست به کجا :دی

یادمه یه آدم مزخرف هم بغل دست من یه سره گریه میکرد!
 

H@/\/\ID

کاربر فعال اینترنت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 جولای 2009
نوشته‌ها
15,649
لایک‌ها
1,883
محل سکونت
زنــــــجان
روز اول(اول ابتدایی)که رفتم
گویا پسر آقا مدیر هم همکلاسیمه
دعوامون شد زدم دماغش کلی خون اومد دیگه نزاشن اون مدرسه
رفته یه مدرسه بدتر....
 
بالا