یکی از بچه ها گفت کلاس اول مدرسه بنی هاشمی گوهردشت کرج بوده. منم از سوم دبستان اونجا بودم تا آخر دوم راهنمایی. عجب خاطره های تلخ و شیرینی که داشتم از اونجا. اولین روز اول مهر من قرار بود برم مدرسه نور در تهرانسر. یادم نمیاد گریه کرده باشم و کسی هم باهام نبود. آخه من مادر نداشتم و ندارم. خودم تنهایی میرفتم و می اومدم. از اونجا جز بچه های کلاسمون و معلممون خاطره دیگه ای ندارم. اما بزرگ تر که می شدم کارهایی می کردم که خاطره می شد برام. الان که 19 سالمه کلی حال می کنم با اون خاطره ها اما بیشتر از هرچیزی دلم واسه دوستام تنگ شده. دوستانی که یک طوری از دستشون دادم. علیرضا ره آورد - علیرضا نوری - حمیدرضا (فامیلیشو یادم رفته) - سید میر حسام موسوی - محمد بشارت (فقط می خواهم بدونم کارش به کجا کشیده چون زیاد باهاش حال نمی کنم دیگه)
امیدوارم روزی اگر از این بچه ها این پست رو خوندن یاد من بیوفتن. من علیرضا اسکندرپور هستم :f34r: