برگزیده های پرشین تولز

از خودتون شعر طنز در وكنين

ErfanOnline

فروشنده معتبر
فروشنده معتبر
تاریخ عضویت
4 نوامبر 2005
نوشته‌ها
4,518
لایک‌ها
1,150
به بهترين شعر 180 ساعت اينترنت شبانه ميدم;)
" حافظ در صف اتوبوس"






نيمه شبِ پريشب گشتم دچار كابوس
ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس




گفتم : سلام حافظ گفتا عليك جانم
گفتم كجا روي تو گفتا خودم ندانم




گفتم بگیر فالي گفتا نمانده حالي
گفتم : چگونه اي ؟ گفت در بند بي خيالي




گفتم كه تازه تازه شعروغزل چه داري؟
گفتا كه مي سرايم شعر سپيد باري




گفتم زدولت عشق،گفتا كه كودتا شد
گفتم رقيب گفتا ، او نيز كله پا شد




گفتم كجاست ليلي؟مشغول دلربايي؟
گفتا شده ستاره در فيلم سينمايي




گفتم،بگو ز خالش ، آن خال آتش افروز
گفتا عمل نموده ، ديروز يا پريروز




گفتم بگو ز مويش،گفتا كه مِش نموده
گفتم بگو ز يارش ، گفتا ولش نموده




گفتم چرا،چگونه؟عاقل شدست مجنون ؟
گفتا شديد گشته معتاد گرد و افيون




گفتم كجاست جمشيد؟جام جهان نمايش
گفتا : خريد قسطي تلوزيون به جايش




گفتم: بگو ز ساقي حالا شده چه كاره؟
گفتا : شدست منشي در دفتر اداره




گفتم بگو ز زاهد آن رهنماي منزل
گفتا كه دست خود را بر دار از سر دل




گفتم ز ساربان گو با كاروان غم ها
گفتا آژانس دارد با تور دور دنيا




گفتم بگو ز محمل يا از كجاوه يا دي
گفتا پژو ، دوو ، بنز يا گلف نوك مدادي




گفتم كه قاصدك كوآن باد صبح شرقي
گفتا كه جاي خود را داده به فاكس رقي




گفتم بيا ز هد هد جوييم راه چاره
گفتابه جاي هد هد،ديش است وماهواره




گفتم سلام ما را باد صبا كجا برد ؟
گفتا به پست داده آورد يا نياورد‌ ؟




گفتم بگو ز مشكِ آهوي دشت زنگي
گفتا كه ادكلن شد در شيشه هاي رنگي




گفتم سراغ داري ميخانه اي حسابي
گفت آنچه بود از دم ، گشته چلوكبابي




گفتم : بيا دوتايي لب تر كنيم پنهان
گفتا نمي هراسي از چوب پاسبانان




گفتم بلند بوده موي تو آن زمان ها
گفتا به حبس بودم از ته زدند آن ها




گفتم شما و زندان حافظ ما رو گرفتي؟
گفتا نديده بودم هالو به اين خرفتي !!!
http://www.topolmopol.com/phpbb/viewtopic.php?t=113






اندر باب منقل و بافورhttp://www.topolmopol.com/phpbb/modcp.php?mode=ip&p=317&t=114&sid=acca083b7338f4d6f2951729d96bb05d" وافورستان"






لعنت ترياك را (من وغل !) كه كشيدنش آفت غيرت است و بدود اندرش علاج همت ، هر كششي كه فرو مي رود مضر حياتست و چون بر مي آيد مخرب ذات ! پس در هر كششي دو نئشه موجود است و بر هر نئشه اي چرتي واجب !
از چشم خمارِ كه برآيد
كز عهده ي چرتش بدر آيد ؟
اعملوا آل وافوراً چرتاً و قليل من عبادي الغيور !
بنده ي وافور همان بهتر است
روي به تسليم و رضا آورد
ورنه اگر شد ، قدغن كِشت آن
روي خماري به كجا آورد ؟!
اثر نئشه لاكتابش ، همه را رسيده و دود غليظ بي حسابش ، همه جا كشيده ! خِشتك شلوار نئشگان را بخمار فاحش بدرد و سوخته ي شيره كشان را به بهاي نازل بخرد .
اي خماري كه پاي منقل فور
لذت و نئشه ي دگر داري
كي ز هجده نخود شوي نئشه !
تو كه با لوله ها نظر داري !
فراش دودكشان را گفته تا فرش خاكسترين رنگ بگسترد و حامي منقليون را فرموده تا ذغال سينه كفتري در زير خاكستر بپرورد چوبش را به خلعت وافوري قباي نقره گون در بر كرده و حقه ها را قدوم دود سوراخ تنگ بر كمر نهاده ! هستي بشر بقدرت او ، دود خالص شده و درختان جنگل به كشيدنش خاكستر منقل گشته !
منقل و حقه و ترياك و مچل در كارند
تا تو پولي به كف آري به هوا دود كني
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط غيرت نبود چاره آن زود كني !




نبود خبر ز غيرته ، برود تمام ثروته
رود آبي از لب و لوچته ، بشود اسيركسالته
چون كه يكي از نئشگان خشخاش كار خاكستر شعار ، دست انابت اميد نشئت بدرگاه ترياك جل منقله !بردارد ترياك در وي اثر نكند بازش بكشد باز كيف ! ندهد بازش به تفرع و خماري بكشد ترياك علاج الغيوريون فرمايد‌ :
يا مناقلتي قد مايليت بعيدي و ليس له غيرتي فقد نشئت له !
يعني : اي منقل هاي من ! به تحقيق مايل شدم به بنده ام چون غيرت ندارد پس به او نئشه دادم .
گر كس وصف او زمن پرسد
من ندانم كه گويمش چه كسي !
فوريان كشتگان وافورند
برنيايد ز فوريان نفسي !




اي فوري كش ، عشق ز ترباك بياموز
كان سوخته ! فارغ ز غم و رنج خماري است
اين فوركشان در طلبش بي نفسانند
كانرا كه نفس هست به ترياك چه كاريست ؟




اي برتر از عيال و جمال و كمال و فهم
نيكوتري ز هر چه پر يوش كه ديده ام
ترياك شد تمام و به آخر رسيد دود
ما همچنان خمار صفت وا كشيده ايم !

http://www.topolmopol.com/phpbb/viewtopic.php?t=114
 

ErfanOnline

فروشنده معتبر
فروشنده معتبر
تاریخ عضویت
4 نوامبر 2005
نوشته‌ها
4,518
لایک‌ها
1,150
نبووووووووووووووووووووووووووووووووووودددددددددددددددددد
 
بالا