• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

از دفتر شعر

pooste peste

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
somewhere in this wide world
زمانی پیش از این وقتی مقابل یک فیلد سفید - مثل این - نشستم ، خواستم یک تاپیک جدید باز کنم
بجز شعر راستی از چه چیز می شد حرف زد

دفتر شعر را باز کردم و از اکنون و گذشته هایی که خودکاری شده بودند چیزی به رنگ سپید صفحه سپردم .

اکنون اینجا
شعرهایمان را می نویسیم

و گاه و بیگاه ، ترانه ای از آنسوی آب را بازمی سراییم

و چشم براه هرچه از شما ، پای این پست ها نوشته شود خواهیم ماند
 

pooste peste

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
somewhere in this wide world
نثار روح پرفتوح آقای مرکوری

تقدیم به آستان مقدس حضرت برایان




Who Wants To Live Forever lyrics by QUEEN


Theres no time for us
Theres no place for us
What is this thing that builds our dreams yet slips away
From us

Who wants to live forever
Who wants to live forever....?

Theres no chance for us
Its all decided for us
This world has only one sweet moment set aside for us

Who wants to live forever
Who wants to live forever?

Who dares to love forever?
When love must die

But touch my tears with your lips
Touch my world with your fingertips
And we can have forever
And we can love forever
Forever is our today
Who wants to live forever
Who wants to live forever?
Forever is our today​






کیستند سواران افقهای بی فرجام ؟


واپسین نفس های زمان است
که بیرون از مدار ثانیه ها افتادیم

واپسین خاک خسته ایست
که پاهای خسته را تاب می آورد
بیرون از آخرین جزیره ی بودنیم

این کدام باد هرزه است
که هنوز
تیر رویا را به خطا می برد

او کیست ؟
براستی
او کیست که زندگی را تا ابد تاب آورد

هیچ فرصتی
هیچ نوری از اقبال بر شانه های لرزانمان نرقصید

هر چه پیش آمد خوش آمد یا نه
همه انگار از لوح جاودانی بر ما فرض بود
اینهمه سبزه های خیال آزادی
علف هرز بود

تنها لحظه ای خوش
انگار در این خورجین اجبار برایمان توشه کردند

راستی کیست در این تکرار
در این اجبار
پی چشمه ی آب حیات بگردد

یا کیست آنکه چشمه را یافته
جرعه ای بنوشد

آخر کار ِ عشق را نسیمی رقم می زند :
شن های خشک دشت تکرار
و چشمان بی روح و رمق عاشق . . .

که پایان کار
تیرگی محض است

و با اینهمه کدام "دون کیشوت"
سوار بر قاطری
همیشه عاشق می ماند

اما تو ای عشق من
مرز تکرار را واگذار
و اشک هایم را به گلبرگ گونه ات بسپار
و جهانم را
به سر انگشتان اطلس عشق بگردان

آنگاه که همیشه را صید کردیم
و عشق را تا همیشه

آنگاه که همیشه را همین امروز زیسته ایم
و آن فرصت و خورجین را
همین اکنون

کدام همیشه ؟
کدام تا ابد پاییدن ؟
و منجی را دیدن

تا همیشه نیستیم
خود همیشه ایم

هم اکنون
تا همیشه ی این لحظه ی ناب
 

pooste peste

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
somewhere in this wide world
مدیر گرامی !

این تاپیک که من استارت کردم ، گمانم بیش از موسیقی به شعر مربوط شود .

هر کدام از این بازسرایی ها شعری مستقل است که از ترجمه ی ترانه ای اقتباس شده و اینجا ، آن ترانه را به زبان اصلی کپی می کنیم و شاید مختصری هم درباره ی آن بنویسیم . (ضمیر جمع به این خاطر است که کار گروهی است )

پس از دو رقمی شدن تعداد پست های این تاپیک و بررسی مجدد ، اگر مدیران امر به جابجایی تاپیک فرمودند به دیده منت .
 

pooste peste

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
somewhere in this wide world
"Lifelines"

One time to know that it's real
One time to know how it feels
That's all
One call - your voice on the phone
One place - a moment alone
That's all

What do you see?
What do you know?
What are the signs?
What do I do?
Just follow your lifelines through
What if it hurts?
What do I do?
What do you say?
Don't throw your lifelines away
Don't throw your lifelines away

One time - just once in my life
One time- to know it can happen twice
One shot of a clear blue sky
One look - I see no reasons why you can't
One chance to be back
To the point where everything starts
Once chance to keep it together
Things fall apart
Once I make us believe it's true

What do we see?
Where do we go?
What are the signs?
How do we grow?
By letting your lifelines show
What if we do? What up to now?
What do you say?
How do I know?
Don't let your lifeline go
Don't let your lifeline go
Don't let your lifeline go​



داستان تو


مجالی بده
آنچه را گفتی به حقیقت وصله خواهم زد
و در ژرفنای تیره اش غرق
خواهم شد
از فرومایگی
تا درون مایگی
مجالی خواهم ، نه بیش از این

کوبنده باران خاطره ها
مثل صدایی که از پشت خط
از تو می آمد
لحظه ای همآواز کلاغ
آمد و رفت
باران خاطره ها

باز هم در تو آویختم
به تماشای تو
مثل کودکی در پیشگاه امتحان و تقلب

تا چه می بینی
چه می دانی
چگونه می دانی

اینها را چون کردی من همان کنم

با من گفتی
هر چه دیدم و دانستم
داستان من بود

راه تو اما داستان توست
راه من
داستان من بود

پس اگر داستانم غمگنانه بود ؟
اندوه را چه کنم
مرا راهی نشان ده

با من گفتی :
قصه از آغاز
داستان آزار است
هر راه که تو را نمودم وا نه
راه تو داستان توست
راه را از این بیراهه
در این هزار توی بیشه
گم نباید کرد


خاموش بودیم
و در امتداد برف های دامنه ی آلپ می رفتیم

به لبخندی آغاز کردی :
زمانی خواهی دانست
که لحظه ی واقعه تنها یک بار خواهد آمد
و زمانی خردمند تر
می اندیشی
واقعه را از آن پس
باز می توان آفرید

تنها لحظه ای
چشم از زمین بردار
آسمان آبی ست
و "نمی توانم" ، بی معنا

هنوز و همیشه
امید آغاز
همچون ستاره ی صبح می درخشد

هنوز
می توان قله را با تنگای دره آشتی داد

تنها به آسمان نگاه کن
امید آبی ست . . .

مجالی که خواستم
اکنون در این لهیب آتش و غروب
دست داد

اندیشیدم

نادیده ها که خواهم دید
نارفته ها که خواهم رفت

درک خواهم کرد
و از این که هستم ، دیگر خواهم شد

و این همه را داستان من خواهد ساخت
و داستان مرا این همه خواهند ساخت

بگذار نسیمی از تشویش و تبسم
بوزد

در این راه چه خواهد شد
مگر تا کنون چه شده ؟!

بسیار ندیده ها خواهیم دید و نرفته ها خواهیم رفت
هر کس راهش را می رود
راه را از این بیراهه
در این هزار توی بیشه
گم نباید کرد . . .


آنگاه
آنسوی آتشی که افروختی
دلم همچون برف های دامنه ی آلپ گرم تر شد

مجالی یافتم
تا داستانم را به آغاز برم
 

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
كار جالبي هست دوست من!

اشعار فارسي از كيست؟!
 

pooste peste

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
somewhere in this wide world
اشعار فارسی از خودم است گرامی

چند سالیست به کمک دوستان این کار را آغاز کرده ایم

یک مجموعه کامل ، بازسرایی آثار linlin park و p.o.d آماده داشتیم که مجوز انتشار نگرفت

این پست ها که اینجا می گذارم و در دو فاروم دیگر هم گذاشته بودم آثار -به گمان ما- برتر قرن گذشته و گاهی قرن اخیر است

سپاس از وقتی که گذاشتید
 

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
اشعار فارسی از خودم است گرامی

چند سالیست به کمک دوستان این کار را آغاز کرده ایم

یک مجموعه کامل ، بازسرایی آثار linlin park و p.o.d آماده داشتیم که مجوز انتشار نگرفت

این پست ها که اینجا می گذارم و در دو فاروم دیگر هم گذاشته بودم آثار -به گمان ما- برتر قرن گذشته و گاهی قرن اخیر است

سپاس از وقتی که گذاشتید

نوع جديدي از اين نوع كار هست!

من كه اصولآ طرفدار پر و پا قرص گروه Queen هستم از شعر اولت خيلي خوشم اومد!

فكر كنم ترجمه اشعار linlin park موجود باشه عجيبه كه اجازه انتشار ندادن!

به هر حال من اين نوع كار رو شخصآ خيلي دوست دارم اميدوارم در ادامه موفق باشيد!
 

pooste peste

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
somewhere in this wide world
پس از روی کار آمدن کابینه ی جدید و تصدی وزارت ارشاد توسط صفار هرندی گمان نکنم چنین مجوز هایی صادر شده باشد . من هم دو نمونه از ترجمه کارهای لینکین پارک را دیدم که مربوط به 1383 بود .

از کارهای کوئین چند تای دیگر هم هست که از دوست مترجمم خواهش کردم اینجا منتشر کند .

مایه شادی بسیار خواهد بود اگر بازسرایی های خود یا دوستانتان را با ما به اشتراک بگذارید

سپاس از توجه شما
 

pooste peste

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
somewhere in this wide world
Love is the hero

freddie mercury - billy squier




Love is the hero
Soldier forever
Life below zero
Never say never
Never say never
Never say never, say never

There is a course in life, so all the teachers say
It calls you day and night, it takes your thoughts away
Under a frozen light, you face a long crusade
Where there's a cause you fight, where there's a cost you pay

Find an empty heart, you feel the passion play
It's when reactions start that you can look away
There's no wrong or right, there's just your point of view
And when you face the light then it will come to you

Love is the hero, soldier forever
Life below zero, never say never
Love is the hero, yeah

There is no sacrifice, there is no dead end street
There is no sound advice, only the watch you keep (never say never)
With every step you take, through every room of fear
With every move you make the song will pull you near

Turn your world around and it will come your way
Through your cold-chill nights and your hard earned days
When you face the light it may be hard to do
But when it's all too right then it will come to you

Love is the hero, soldier forever
Love is the hero, live to remember

No path is too steep, no distance too wide
No question too deep, no force can divide
Your fortune you seek, the road will unwind
You're coming to me, to search is to find
(Yeah, yeah, yeah)

And when you start to fall into that frozen space
And when you reach the wall and there's no sunny place
And when it all comes down you make it anyhow
Any way

Love is the hero, soldier forever
Life below zero, never say never, never, never
Love is the hero, love is the hero, yeah
March on forever
Love is the hero, yeah, yeah, live to remember, wooh, yeah
Love is the hero, love is the hero
Love is forever, yeah, yeah, yeah
Love is the hero, never say never, never

Ooh, yeah
Oooh
Love is the hero
Never
Love is the hero











عشق بر قله ی پیروزی



عشق
قهرمان آخر هر داستان

سربازی
که زاده ی سنگر پیروزی هاست

یخ واژه ی "نه" را آب کن
به "نه" بگو نه
که در برابر کولاک مرد افکن شمال
با عشق
تنها غیر ممکن است که غیر ممکن است

زندگی آمیخته در دو سویه های ابدیست
روز و شب
و ظلمت و نور

و جنگ

جنگی به درازای شماره ی روزها

آنها که هیچ وقت بیدار نبودند
تا سپیده دمان را
- زمانی نه صبح و نه شب –
ببینند

همیشه دلیلی برای قرنها جنگ صلیبی در دل پرودند
و بهایی گزاف در کف
پرداختند

آنها که ندیدند
جنگیدند . . .

بیا اینسوی پرچین جدالهای صلیب و مصلوب
دلی خالی از کینه و جزم پیدا کن

دل آشوبیدن را
به بازار مکاره ی جمجمک های مقدس
بارها آزمودی

هوای تازه از پنجره ای می آید
که روی لولای نگاهی تازه می چرخد

باز کن پنجره را
شاید آن دور دست حقیقتی باشد
شاید روزی باور کنیم که نه حقی وجود دارد نه باطلی

دیدگاه توست که حق و باطلت را می سازد
عقیقی را که به سختی در مشت می فشاری
و حقیقتش می پنداری
شاید در دستی دیگر
تنها گردن آویز گوساله ای را سزاوار است

نور را دریاب
که گستاخ ترین حقایق است
و در برابرش
چنان بایست که در برت گیرد

عشق را دریاب
همسنگر پیروزی ها
همسنگ نور

وتنها به "نه" بگو نه

ترحمی را در انتظار منشین
وقتی می دانی هیچ راهی به بن بست ختم نمی شود

الگو را به خیاط واگذار !
زندگی ، گشتن پی الگو و نصیحت نیست
همان است که می بینی
و همانگونه که خواهی زیست
اینجا دقیقا جاییست که نباید جا بزنی

هر گام که بر می داری
دالان های وحشت از تنهایی
طی می شود
وحشت از تنهایی
بی پیامبری
و آیینی

و هر آینه که پیش می روی
به آواز رهایی زبان می گشایی

جهانت را در مدار خویش بگردان
تا به راه آید
در امتداد طولانی ترین شب قندیل بسته
هنوز امیدی هست
که دستان گرم را دوباره
در کار ساختن جهانت به کار بندی

نور گستاخ ترین حقیقت است
پس اگر در برابرش ایستادی
در اوج نور
کور
می شوی

حقیقتش را دریاب
و آن دشت فراخ را بیاب
که بر تپه ماهورش
نورش
چشم نواز بر تو بتابد
و راهت را بیابد

راهی که عشق قلم می زند
بر نقشه ی هستی
همچون سربازی که همواره ایستاده
در بلندترین نقطه ی پیروزی

کاش آنقدر زندگی کنی تا این همه را
آنگاه که پیروزی رسید
بخاطر آوری

اکنون گوش سپار
که آیه ای بر تو نازل می کنم :

هیچ راه نیافریدم چنان صعب
که را ه بر عبور ببندد

نه هیچ فاصله ای
که انتها نیابد

نه پرسشی بی پاسخ

نه نیرویی چنان سترگ
که مرا از تو بگسلد

سرنوشتت را در آن راهی قرار دادم که خود خواهی ساخت
پس بسویم باز خواهی گشت
که جوینده یابنده است

و تو را جوینده خلق کردم
تا بیابی


آنگاه که بر سرزمین یخ ها هبوط کردی
آنگاه که پشت دیوار های خورشید ماندی
آنگاه که عذاب و نفرین بر سرت سایه افکند

رهسپار بودی
و راهت را هر چه بود
از پیچ و خم ساختی

در سرزمین هبوط و یخ
هیچ حقیقتی پیدا نیست

جز عشق
که آتش ابدیست
 

pooste peste

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژوئن 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
somewhere in this wide world
این ترانه در فیلم پاپیون ، با بازی به یادماندنی داستین هافمن اجرا شده و همانقدر که متن زیبایی دارد ، اجرایش هم گوشنواز است

بشنوید حتما !:)



Free as wind

Engelbert Humperdinck


Yesterday's world is a dream
Like a river that runs through my mind
Made of fields and the white pebble stream
That I knew as a child
Butterfly wings in the sun
Taught me all that I needed to see
For they sang, sang to my heart
"Oh look at me, oh look at me"
"Free as the wind, free as the wind"
"That is the way you should be"

Love was the dream of my life
And I gave it the best I know how
So it always brings tears to my eyes
When I think of it now
Gone like the butterfly days
And the boy that I once used to be
But my heart still hears a voice
Tellin' me "look, look and you'll see"
"Free as the wind, free as the wind"
"That is the way you should be"

There's no regret that I feel
For the bittersweet taste of it all
If you love, there's a chance you may fly
If you fall, well you fall
Rather the butterfly's life
To have lived for a day and been free
For my heart still hears that voice
Tellin' me "look and you'll see"
"Free as the wind, free as the wind"
"That is the way you should be"
"Free as the wind, free as the wind"
"That is the way you should be"​



رها چون باد

دیروزها
اهنگ زمانیست که در من جاریست
مثل رودی که در دره ای

مثل دشت های نیمه سبز

و جویباری
آیینه ی خورشید

که سنگهای کوچکی در دلش برق می زند

دیروزها
جلوه ی زیبای کودکی ست
و تمام این چیزها که نزدیک بودند و آشنا

انگار بر بالهای پروانه ها
وقتی زیر آفتاب می درخشیدند
چیزی نوشته بود

انگار آواز می خواندند :

نگاه کن . . .

رها چون باد
بال بگشا

چنین باش کودک روزهای آفتابی

رها چون باد
رها چون باد . . .

عشق، رویای زندگیم بود
تمام رویای زندگی
و تنها خودم می دانم
چگونه بهترین پاره ی وجودم را نثارش کردم
در مقابل اشکی که گاه و بیگاه به چشمانم هدیه کرد

و اکنون نیز به یاد آن روزها
اشک می ریزم

روزهایی که مثل پروانه های درخشان
در جیب کودک دشت های آفتابی جا ماند

اما هنوز انگار
مرا صداییست که می خواند

چشم بگشا
بال های اندیشه را به رویا بسپار
تا رها همچون باد
تا رهایی در باد

چنین باش کودک گم شده

انگار صداییست
تا حسرتی نماند

و طعم تلخی از شیرینی عشق
در کام بماند

حسرتی نیست
آن که عشق را می چشد
بال پرواز را می آزماید
پرواز را
و بی شک سقوط را

حسرت پرواز جانکاه است

حسرت دیروز
اگر بی پروانه ای زیر خورشید خفته باشی

خوش تر که پروانه باشی
و تنها چند روز زندگی کنی
اما رها چون باد
درخشان و بال زنان
تا روز نیستی


آن که عشق را می چشد
پرواز را آزموده است
و صدایی که دوردست ها
می خواند

اینگونه باش . . .
رها چون باد
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
48
محل سکونت
Persian Empire
همچنان منتظر خواندن نوشته هاى بيشترى از شما هستيم ^_^
 

aloochy

Registered User
تاریخ عضویت
11 آگوست 2011
نوشته‌ها
243
لایک‌ها
214
گیسوت تابی می‌خورد، می‌لغزد از بازوی تو
از شانه جاری می‌شود چون آبشاری موی تو
چون برگ گل در بسترم می‌گسترانی بوی خود
من را نوازش می‌کنی بر مهربان زانوی خود
آسیمه می‌خیزم ز خواب، تو نیستی اما دگر
ای عشق من بی من کجا؟ تنها نرو من را ببر
من بی تو می‌میرم نرو، من بی تو می‌میرم بمان
با من بمان زین پس دگر هر چه تو می‌گویی همان
در خواب آخر عشق من در برگ گل پیچیدمت
می‌خوابم ای زیباترین در خواب شاید دیدمت
 
بالا