راستش دو سه شبی میشود قصد نوشتن راجع به این موضوع را دارم، اما دغدغه های هر روزه و خواب
مانع میشود.
همه چیز هم از تاپیکی شروع شد که با عنوان مشارکت یا فروش ایده ایجاد کرده بودم.
در این چند روز از برخورد دوستان متوجه چند موضوع مهم شده ام:
1-انسانها در هر شرایطی کلاهبردارند مگر آنکه خلافش ثابت شود.
2-لقمه آماده 2 تومانی از راه اندازی کسب و کار و با تلاش به 10 تومان رسیدن در هر شرایطی بهتر است.
3-جایگاه ایده و خلاقیت در بین انسانها در اخرین نکته تمرکز قرار دارد.
4-انسانها ریسک میکنند و دلار را 3600 میخرند و 3000 میفروشند اما ایده ها پشت در میمانند.
اما واقعا چه میشود که اینگونه میشود؟
برای پیدا کردن جواب این سوال فکر کنم مفهوم ایده مناسبترین شروع باشه.
ایده یا مثال یا صورت یا انگاره یا طرح، در حقیقت یک تصور ذهنی است. شاید بتوان ایده دادن را اولین گام برای حل یک مشکل یا برآورده کردن یک نیاز دانست. به عبارت دیگر ایده سادهترین راه حلی است که انسان در برابر یک مساله یا نیاز به آن فکر میکند. هر چند میتوان یک ایده را بسط داد و پیچیده کرد.
طرح یک ایده، با توجه به ماهیت ذهنی آن، میتواند فارغ از هر گونه قید و بندی صورت پذیرد. اما برای عملی کردن آن، باید به بسیاری از این محدودیتها مثل قوانینی فیزیکی، حقوقی و ... توجه کرد. طرح ایدههای نو، رابطه مستقیمی با خیال پردازی و خلاقیت دارد.
این جملات یک کپی پیست مستقیم از ویکی بود . ساده ترین تعریف این است : ایده تا زمانی ایده است که در ذهن شما جای دارد.
برای خود من جای بسی تعجب است که برخی دوستان انتظار توضیح نوع خدمات و شرح کالا را دارند آنهم در این مملکت شنگول و منگول که ثبت ایده و پتنت جز عجایب است. روشن است که اکثر دوستان با ساختار ذهن پویا و خلاق بیگانه اند وگرنه دنیای نت دنیای کسب ثروت است.
و این یکی خیلی بیشتر واضح و مبرهن است که اکثر درآمد از نت در نظر دوستان به خرید و فروش فیلم و کتاب و شال و روسری و در نهایت شارژ خلاصه میشود.
و 100% به همین خاطر است که همه به خاطر گرفتن مبلغی در قبال مشارکت 50% و از آن مهمتر فروختن یک تخم مرغ در بسته تعجب میکنند.
به دوستان پیشنهاد میکنم زندگینامه اولین مخترع برف پاک کن اتومات در آمریکا را مطالعه کنید که گنجیست برای خودش. هر چند بدبخت بینوا N سال را بدنیال حقش دوید.
و متذکر شوم که فحوای کلام بنده چرایی طرز برحورد دوستان نیست بلکه چرایی عدم درک کل مطلب است.
با اینکه به اصطلاح حرفه ایها قضیه مانی بک هم در میان بود.
نتیجه که بنده میگیرم عدم باور و شک بسیار بالا همراه با دیدگاهی نشات گرفته از عزیزان کلاه بردار است که باعث این نوع طرز فکر شده است. که این مشکل نه ایده من که شاید ایده خیلی از دوستان را قربانی کرده باشد.
اما مهمترین مسئله این است چگونه میتوان یک ایده نغز و خالص را مطرح کردن بدون اینکه سرقت شود؟
عزیزان اگر پیشنهادی دارند با جان دل گوش میکنیم.
یا حق.
همه چیز هم از تاپیکی شروع شد که با عنوان مشارکت یا فروش ایده ایجاد کرده بودم.
در این چند روز از برخورد دوستان متوجه چند موضوع مهم شده ام:
1-انسانها در هر شرایطی کلاهبردارند مگر آنکه خلافش ثابت شود.
2-لقمه آماده 2 تومانی از راه اندازی کسب و کار و با تلاش به 10 تومان رسیدن در هر شرایطی بهتر است.
3-جایگاه ایده و خلاقیت در بین انسانها در اخرین نکته تمرکز قرار دارد.
4-انسانها ریسک میکنند و دلار را 3600 میخرند و 3000 میفروشند اما ایده ها پشت در میمانند.
اما واقعا چه میشود که اینگونه میشود؟
برای پیدا کردن جواب این سوال فکر کنم مفهوم ایده مناسبترین شروع باشه.
ایده یا مثال یا صورت یا انگاره یا طرح، در حقیقت یک تصور ذهنی است. شاید بتوان ایده دادن را اولین گام برای حل یک مشکل یا برآورده کردن یک نیاز دانست. به عبارت دیگر ایده سادهترین راه حلی است که انسان در برابر یک مساله یا نیاز به آن فکر میکند. هر چند میتوان یک ایده را بسط داد و پیچیده کرد.
طرح یک ایده، با توجه به ماهیت ذهنی آن، میتواند فارغ از هر گونه قید و بندی صورت پذیرد. اما برای عملی کردن آن، باید به بسیاری از این محدودیتها مثل قوانینی فیزیکی، حقوقی و ... توجه کرد. طرح ایدههای نو، رابطه مستقیمی با خیال پردازی و خلاقیت دارد.
این جملات یک کپی پیست مستقیم از ویکی بود . ساده ترین تعریف این است : ایده تا زمانی ایده است که در ذهن شما جای دارد.
برای خود من جای بسی تعجب است که برخی دوستان انتظار توضیح نوع خدمات و شرح کالا را دارند آنهم در این مملکت شنگول و منگول که ثبت ایده و پتنت جز عجایب است. روشن است که اکثر دوستان با ساختار ذهن پویا و خلاق بیگانه اند وگرنه دنیای نت دنیای کسب ثروت است.
و این یکی خیلی بیشتر واضح و مبرهن است که اکثر درآمد از نت در نظر دوستان به خرید و فروش فیلم و کتاب و شال و روسری و در نهایت شارژ خلاصه میشود.
و 100% به همین خاطر است که همه به خاطر گرفتن مبلغی در قبال مشارکت 50% و از آن مهمتر فروختن یک تخم مرغ در بسته تعجب میکنند.
به دوستان پیشنهاد میکنم زندگینامه اولین مخترع برف پاک کن اتومات در آمریکا را مطالعه کنید که گنجیست برای خودش. هر چند بدبخت بینوا N سال را بدنیال حقش دوید.
و متذکر شوم که فحوای کلام بنده چرایی طرز برحورد دوستان نیست بلکه چرایی عدم درک کل مطلب است.
با اینکه به اصطلاح حرفه ایها قضیه مانی بک هم در میان بود.
نتیجه که بنده میگیرم عدم باور و شک بسیار بالا همراه با دیدگاهی نشات گرفته از عزیزان کلاه بردار است که باعث این نوع طرز فکر شده است. که این مشکل نه ایده من که شاید ایده خیلی از دوستان را قربانی کرده باشد.
اما مهمترین مسئله این است چگونه میتوان یک ایده نغز و خالص را مطرح کردن بدون اینکه سرقت شود؟
عزیزان اگر پیشنهادی دارند با جان دل گوش میکنیم.
یا حق.
Last edited: