برگزیده های پرشین تولز

از چه جور آدمایی بدتون میاد؟

saeedkkk

Registered User
تاریخ عضویت
29 جولای 2009
نوشته‌ها
44
لایک‌ها
0
1از آدم هايي كه فكر ميكنند فقط خودشون يه كاري رو بلدند
2از آدم هايي كه فكر ميكنند فقط خودشون يه كاري رو بلدند
3از آدم هايي كه فكر ميكنند فقط خودشون يه كاري رو بلدند

4کسایی که ادم رو درک نکنه .و همیشه به فکر خودش باشه .
 

hamed_m

Registered User
تاریخ عضویت
31 جولای 2009
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
0
از کسی بدم نمی یاد چون نمی شه کسی رو کامل شناخت ، واسه اشتباه بعضی ادما دلیلی وجود داره
بارها شده یه ادمی خیلی از خصوصیاتی که بچه ها گفتن رو داشته ولی عوض شده و از خیلیا بهتر شده

در کل سعی می کنم از کسی بدم نیاد ، چون افکار خودم خراب می شه و فردا روزی خودمم قاطی این خصوصیات می شم
 

mohammadali19

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2009
نوشته‌ها
1,386
لایک‌ها
119

Bell

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
3 می 2008
نوشته‌ها
222
لایک‌ها
6
حسود ! از آدم حسود بیزارم .

از آدم نم پس نده هم بیزارم .

این دو مدل آدم رو حاضرم آدم استخدام کنم که بکشنشون! یا خودم بکشم که ارزونتر بشه !!!
 

sina86

Registered User
تاریخ عضویت
27 آپریل 2008
نوشته‌ها
3,309
لایک‌ها
35
از آدمایی که حقیقت رو دروغ و دروغ رو حقیقت جلوه می دن و تو چشمات نگاه می کنن و میگن ماست سیاهه و توقع دارن باور کنی و احمق فرضت می کنن.
 

fatima z

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
21 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
61
لایک‌ها
0
بيكارو علاف:hmm: ناسپاس:eek: آدماي متوقع هميشه طلبكار:( خود خو اه :wacko: رياكار:blink:
 
Last edited:

Omen_booster

Registered User
تاریخ عضویت
3 آگوست 2007
نوشته‌ها
104
لایک‌ها
12
محل سکونت
Sydney
من از این افراد زیاد بدم نمیاد اما حالم به هم می خوره ازشون:p

1-بعضی ها هستن که هنوز 20 سالشون نشده و 4 تا نخ درمیارن و لباس های پیرمردی(یعنی ساده) می پوشن به اضافه ی چفیه و قیم مملکت میشن

2-بعضی ها هستن که آن قدر سطح فکرشون می ره بالا که عقلشون بهش نمی رسه.


3- پس از رفتن در دانشگاه می فهمن که دوستان قدیمی شان اصلا هم تراز او نیستن و اخلاقیات آنها به هم نمی خوره و با همه قطع رابطه می کنن..........

4-یه دوستی قبلا داشتم که واقعا نمی دونستم چی کار کنم ازدستش خلاص بشم...ایشون صاحب نظر در هر رشته ای بود و به دلایل مختلفی دوست داشت نقش پدربزرگ رو میان دوستان بازی کنه ،از پند و نصیحت گرفته تا نقد و ....توی دبیرستان نقش جایی شیرین رو ایفا می کرد و با سامسونتی پر از خرت و پرت بی ربط از آچار پیچ گوشتی گرفته تا انواع چراغ قوه و غذا و کیسه ی زباله و....،بعضی مواقع هم از جملات عامیانه ای استفاده می کرد که منسوخ شده تا مثلا :wacko: بگه "ما هم آره بلدیم" "ما قدیمی هستیم" "یه عمری ازمون گذشته"...کلا اگه حرفی میزد اشتباه در میومد هم اصلا قبول نمی کرد، با جمع دوستان بیرون بودیم که ایشون پیچ گوشتی می خرید،کیسه ی زباله می خرید،شانه و خرت و پرت های مربوط به خونه ،رنگ ،تینر ..
و جناب جد بزرگ خانواده برای ما تعریف می کرد که چگونه امور زندگی رو اداره می کنه...ما هم خیلی می زدیم سر پوزش و هر بهانه ای برای در رفتن ازدستش رو امتحان کردیم اما...نوچ.... جد بزرگ می خواست نصیحت کنه و تجربه ی 500 سال زندگیشو برای ما بیان کنه،نظر شخصی خودمه اما اگه کسی چیزی رو برای تفنن خرید کنه لزومی نداره مثل انسان های کارکشته توصیفش کنه..اما ایشون دهن ما رو...
می گفت که چون فرزند نا خواسته بود می خواد پدر و مادرشو زجر بده!!!
یه مقداری چاق بود، احمق غذا نمی خورد شاید 2-3 روز یه بار. وضعی پیدا کرد که موهاش داشت می ریخت صورتش چروکیده شده بود..
سره یه ماجرایی با دعوای زرگری ما از دستش در رفتیم ....همون سال ترک تحصیل کرد و رفت از یه موسسه ای مثل چند تا از دوستای دیگرش دیپلم کامپیوتر بگیره...موسسه سرکاری بود...بعد از یه سال سره یه ماجرایی دوباره رفیق ما شد و حالا ما رو مقصر بدبختی هاش می دونست!
توی هر کاری دخالت میکرد ..همین احمق توی یه موضوعی دخالت کرد و زندگی همه ما رو به گند کشید..خدا نصیب کسی نکنه...
 
Last edited:

fatima z

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
21 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
61
لایک‌ها
0
من از این افراد زیاد بدم نمیاد اما حالم به هم می خوره ازشون:p

1-بعضی ها هستن که هنوز 20 سالشون نشده و 4 تا نخ درمیارن و لباس های پیرمردی(یعنی ساده) می پوشن به اضافه ی چفیه و قیم مملکت میشن

2-بعضی ها هستن که آن قدر سطح فکرشون می ره بالا که عقلشون بهش نمی رسه.


3- پس از رفتن در دانشگاه می فهمن که دوستان قدیمی شان اصلا هم تراز او نیستن و اخلاقیات آنها به هم نمی خوره و با همه قطع رابطه می کنن..........

4-یه دوستی قبلا داشتم که واقعا نمی دونستم چی کار کنم ازدستش خلاص بشم...ایشون صاحب نظر در هر رشته ای بود و به دلایل مختلفی دوست داشت نقش پدربزرگ رو میان دوستان بازی کنه ،از پند و نصیحت گرفته تا نقد و ....توی دبیرستان نقش جایی شیرین رو ایفا می کرد و با سامسونتی پر از خرت و پرت بی ربط از آچار پیچ گوشتی گرفته تا انواع چراغ قوه و غذا و کیسه ی زباله و....،بعضی مواقع هم از جملات عامیانه ای استفاده می کرد که منسوخ شده تا مثلا :wacko: بگه "ما هم آره بلدیم" "ما قدیمی هستیم" "یه عمری ازمون گذشته"...کلا اگه حرفی میزد اشتباه در میومد هم اصلا قبول نمی کرد، با جمع دوستان بیرون بودیم که ایشون پیچ گوشتی می خرید،کیسه ی زباله می خرید،شانه و خرت و پرت های مربوط به خونه ،رنگ ،تینر ..
و جناب جد بزرگ خانواده برای ما تعریف می کرد که چگونه امور زندگی رو اداره می کنه...ما هم خیلی می زدیم سر پوزش و هر بهانه ای برای در رفتن ازدستش رو امتحان کردیم اما...نوچ.... جد بزرگ می خواست نصیحت کنه و تجربه ی 500 سال زندگیشو برای ما بیان کنه،نظر شخصی خودمه اما اگه کسی چیزی رو برای تفنن خرید کنه لزومی نداره مثل انسان های کارکشته توصیفش کنه..اما ایشون دهن ما رو...
می گفت که چون فرزند نا خواسته بود می خواد پدر و مادرشو زجر بده!!!
یه مقداری چاق بود، احمق غذا نمی خورد شاید 2-3 روز یه بار. وضعی پیدا کرد که موهاش داشت می ریخت صورتش چروکیده شده بود..
سره یه ماجرایی با دعوای زرگری ما از دستش در رفتیم ....همون سال ترک تحصیل کرد و رفت از یه موسسه ای مثل چند تا از دوستای دیگرش دیپلم کامپیوتر بگیره...موسسه سرکاری بود...بعد از یه سال سره یه ماجرایی دوباره رفیق ما شد و حالا ما رو مقصر بدبختی هاش می دونست!
توی هر کاری دخالت میکرد ..همین احمق توی یه موضوعی دخالت کرد و زندگی همه ما رو به گند کشید..خدا نصیب کسی نکنه...
ظاهرا خيلي دل پري داريد :eek:
همه ا ش تقصير همون دوست چاقه است گزينه 4:lol:
 

ali-agha1368

Registered User
تاریخ عضویت
7 مارس 2007
نوشته‌ها
100
لایک‌ها
5
از کسی بدم نمیاد.چون اگه بدم بیاد همونجا با مهارتی که در اُس کردن افراد دارم کاری بهش می کنم جلو همه ضایع بشه.در نتیجه چیزی تو دلم نمی مونه که از کسی متنفر بشم.:)
 

Omen_booster

Registered User
تاریخ عضویت
3 آگوست 2007
نوشته‌ها
104
لایک‌ها
12
محل سکونت
Sydney
ظاهرا خيلي دل پري داريد :eek:
همه ا ش تقصير همون دوست چاقه است گزينه 4:lol:

:rolleyes: اِی یه مقداری فقط :p:D نمی دونم بنده خدا خیلی دلش می خواست "تک مرد درخشان محفل ها" باشه....
 
Last edited:

adameh_bahal

Registered User
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
386
لایک‌ها
25
محل سکونت
Tehran
1. از آدم هايي كه انگار از همه طلبكارن
2. از آدم هايي كه فكر ميكنند فقط خودشون يه كاري رو بلدند
3. فكر كنن طرفشون خنگه
4 . فكر كنن خيلي زرنگن

در مورد آخري يه بار يكي بهم گفت ميشه امروز بياي كتابخونه با من زبان كار كني و...
من هم رو حساب صافي و يكرنگي رفتم ديدم آقا به حساب خودش مثلا منو قال گذاشته! به همين خاطره كه خيلي جاها بايد مثل خودشون با خودشون برخورد كرد با اين كه من خودم حقيقت و يكرنگي رو دوس دارم


يا به يكي زنگ مي زني ميگي بيا فلان جا كاملا هم ميدونم كه طرف كار خاصي نداره ميگه شرمنده نميتونم بيام

كلا از اين جور كلاس گذاشتن ها(كه عند بيكلاسيه!) خيلي بدم ميآد

کاملاً هم درديم :happy:
کسی نميتونه اين مورد 4 رو توضيح بده که چرا يه عده اينجورين؟ اگه خودش اينجوری باشه و توضيح بده که خيلی بهتره
:D توضيح از طرف دوست و آشنايان اين افراد هم قبوله :D
 

GracIouS

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
852
لایک‌ها
6
محل سکونت
Teh
من ازیه دسته آدما 2 رو خیلی خیلی بدم میاد
فک کنین تو یه جمع دوستانه نشستین و دارین به حرفای 2 تا از دوستانتون گوش میکنین که دارن دل میدن و قلوه میگیرن و همچین کیفشون کوکه که شما حسودیتون میشه
ولی وقتی تا یکیشون به یه بهانه ای از جمع دور میشه همون رفیقش که داشت باهاش دل و قلوه رد و بدل میکرد یهو بگه یک دهنی ازت سرویس کنم بزار سر وقتش! :O
{بییییییپ} ک...ش {بیییییپ} حالا صبر کن بهت نشون میدم :O
...
 

mahi58

مدیر انجمن عکس و عکاسی
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,720
لایک‌ها
11,272
محل سکونت
Tehran
از آدمایی که حقیقت رو دروغ و دروغ رو حقیقت جلوه می دن و تو چشمات نگاه می کنن و میگن ماست سیاهه و توقع دارن باور کنی و احمق فرضت می کنن.

پست 30 یا 30 ممنوعه عزیز!
2e2qtty.gif
 

sina86

Registered User
تاریخ عضویت
27 آپریل 2008
نوشته‌ها
3,309
لایک‌ها
35
از ادمهایی که در اثر هوای نفس و عافیت طلبی پا روی عقاید و ارمان هاشون میذارن و حرفهاشونو عوض می کنند.
 

Golden Rose

Registered User
تاریخ عضویت
14 آگوست 2009
نوشته‌ها
678
لایک‌ها
12
محل سکونت
dubai
از آدمهايي كه ادعا دارن ولي هيچي نيستن.
 

GraphX

Registered User
تاریخ عضویت
20 می 2009
نوشته‌ها
8,049
لایک‌ها
7,719
محل سکونت
دنيای مجازی
از آدمايي كه عقلشون به چشمشونه
از آدمايي كه هر چي خودشون هستن بقيه رو هم همون طور مي بينن
از آدمايي كه بي منطق و فكر تهمت ميزنن
از آدمايي كه ادعاي رفاقت مي كنن آخرش خودشون نامردي مي كنن
از آدمايي كه ادعا مي كنن بات رو راستن اما دست هر چي نخاله است از پشت بستن

پ.ن: ادامه در قسمت بعد:blink:
 
بالا