اولین نفری هستید که اینو میگید !!!!
شما منبع اگاهی تو عوض کن !!!
دوست عزیز گوگل شما گزینه سرچ هم داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از خودم که نمیگم اینجارو بخون نخواستی تو گوگل هم سرچ کن .
تمامی جزئیات و زندگینامه استیو جابز مدیر اجرایی اپل به همراه عکس
این مطلب بسیار طولانی است و یه کم از حوصله خارجه اما بسیار خواندنی و جالب میباشد.
حتما "استیو پائول جابز"، (Steven Paul Jobs) بنیانگذار و رئیس کنونی شرکت رایانهای اَپِل و یکی از چهرههای پیشرو در صنعت رایانه را می شناسید. او که بیشتر فناوری نوین گوشی موبایل آیفون و تکنولوژی منحصر بفرد آیپاد او اخیرا بر سر زبانهاست، امسال توانست عنوان موفق ترین مدیر در عرصه فناوری را به خود اختصاص دهد. ضمن اینکه نام جابز در کتاب رکوردهای گینس به عنوان مدیری که کمترین عایدی سالانه را دارد ثبت شده است.
اما اگر از تمام افتخارات این مرد که بگذریم ساده لباس پوشیدن و اهل ژست و پایبند مد نبودن اوست. این مسئله در نحوه لباس پوشیدن او از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۰ کاملا مشخص است. همانطور که در تصویر می بینید استیو معمولا یک پیراهن یقه اسکی مشکی آستین بلند St.Croix ٬ شلوار جین آبی Levi’s 501 و کفش کتانی Balance 991 می پوشد که در طی 12 سال رعایت کرده تا این تیپ را تغییر ندهد بطوریکه در بیوگرافی و داستان زندگی استیو جابز آمده است که "مرد ۵۲ سالهای که هنوز علاقه دارد جین به پا کند، بلوز یقه اسکی مشکی بر تن کند و با کفش ورزشی در جلسات و کنفرانسهای مهم ظاهر شود." خب لابد با این تیپ بد جوری اخت شده یا اینکه این مسئله هم یکی دیگر از رکوردهای اوست که بعدها به اسرارش پی خواهید برد !
:: زندگی پر فراز و نشیب استیو جابز
جابز را همه با آن شوهای تجاری خارقالعادهاش در مکورلد میشناسیم و به یاد میآوریم، در حالی که با انرژی زیاد و مشتاقانه خصوصیات محصولات جدیدش را تبلیغ میکند و به رخ میکشد، محصولاتی که حتی اگر از دید خبرگان، بهترین کالا در رده خود نیستند، از نظر زیباییشناسی، بهترین هستند
در مورد بیوگرافی و داستان زندگی استیو جابز چه میدانید؟ آنوقت که روسها اسپوتنیک یک را راهی مدار کردند و ترانزیستور اختراع شد و به صورت دقیقتر 24 فوریه سال ۱۹۵۵، استیو جابز به دنیا آمد. پدر او یک مهاجر اهل سوریه به نام "ابوالفتاح جان جندلی" بود که بعدها استاد علوم سیاسی شد.
ابوالفتاح در سال ۱۹۵۵ به سان فرانسیسکو رفت و رابطهاش با یک دانشجو به نام "جوآن کارول شیبل"، منجر به تولد استیو شد. در آن برهه زمانی بزرگ کردن یک فرزند نامشروع توسط مادرش، چیز معمولی نبود، پس مادرش تصمیم گرفت زوجی پیدا کند تا استیو را به عنوان فرزندخوانده قبول کنند.
ابتدا یک وکیل و همسرش خواستند او را به فرزندی بپذیرند، ولی این زوج منصرف شدند و تصمیم گرفتند یک نوزاد دختر را فرزندخوانده خود کنند. نیمههای شب، مادر استیو تماسی با "پل و کلارا جابز" گرفت و به آنها گفت: "ما یک فرزند ناخواسته داریم، آیا او را می خواهید؟" این زوج بیدرنگ قبول کردند. در حالی که مادر استیو تصور میکرد، زوج پذیرنده نوزاد از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند، بعدها دریافت که کلارا از کالج فارغالتحصیل نشده و پل (فرزند یک کشاورز) دبیرستان را تمام نکرده است. پل جابز مکانیک یک شرکت تولید لیزر بود و کلارا جابز یک حسابدار بود!
مادر استیو بعد از فهمیدن این مطلب، تا چند ماه حاضر نشد اوراق قانونی فرزندخواندگی را امضا کند، ولی با این تعهد که خانواده جابز او را به کالج خواهند فرستاد، سرانجام قبول کرد که فرزندخواندگی را به آنها بسپارد. نام "استیو پل" را در واقع نامادری و ناپدری برای این نوزاد آن هنگام نگونبخت انتخاب کردند. تا به امروز هر وقت صحبتی از پدر و مادر استیو به میان میآید، او سخنی از پدر و مادری واقعی خود نمیکند. جابزها هر دو مدتها است فوت شدهاند. استیو، یک خواهر از پدر و مادر واقعیاش دارد به نام "مونا سیمسپون" او یک نویسنده است و با ریچارد اپل Richard James Appel که یکی از نویسندگان سریال محبوب سیمپسونها است، ازدواج کرده است و دو فرزند دارد. استیو و مونا در کودکی با هم ملاقات نکرده بودند، اما حالا رابطه بسیار نزدیکی با هم دارند.
دوران ابتدایی برای استیو خستهکننده بود. معلم کلاس چهارم در موفقیتهای بعدی او نقش زیادی داشت، وی بود که او را با تواناییهایش آشنا کرد، جابز از او هنوز به عنوان یک قدیس یاد میکند. استعداد جابز باعث شد که کلاس پنجم را به صورت جهشی طی کند و دوره ابتدایی را یک سال زودتر به اتمام برساند. یکی از علایق جابز در دوره نوجوانی شرکت در سخنرانیهای شرکت Hp بود، در همین جلسات بود که با جوان ۱۸ سالهای آشنا شد، این شخص کسی نبود جز "استیو وزنیاک"، کسی که بعدها بهترین دوست و شریک و همکارش شد. استیو، دوره دبیرستان در "کوپرتینو"ی کالیفرنیا به اتمام رساند و سپس همراه دوستش "استیو وزنیاک"، به عنوان کارمندان تابستانی، در شرکت Hewlett-Packard استخدام شد.
دوران کالج و سرگشتگی
در سال ۱۹۷۲، استیو در کالج رید Reed در پورتلند ارگان مشغول به تحصیل شد، کالج رید یکی از بهترین کالجهای آن زمان و در عین حال کالج گرانی بود، طوری که نامادری و ناپدری استیو برای انجام تعهدشان مجبور شدند، همه پساندازشان را خرج کنند. اما بعد از فقط یک نیم سال، استیو ترک تحصیل کرد، چرا که به عرفان و تصوف شرقی علاقمند شده بود و نمرههایش چنگی به دل نمیزد. با این همه، او در بعضی از کلاسهای این کالج مثل کلاس خوشنویسی شرکت میکرد، اتفاقا او ابراز نظر کرده است که اگر در همین کلاسهای خوشنویسی شرکت نمیکرد، سیستم عامل مکینتاش فونتهای متناسب و زیبای کنونی را نمیداشت.
در همین زمان بود که استیو جابز برای گذران زندگی و برای خرید غذا مجبور شد کارهای بدنی بکند، کارهایی مثل برگرداندن شیشههای نوشابه تا از این طریق ۵ سنت به دست آورد. تنها دلخوشی جابز در آن زمان این بود که هر یکشنبه ۷ کیلومتر پیاده طی کند تا یک وعده غذای خوب در یک محل مناسب بخورد. استیو در سال ۱۹۷۴ به کالیفرنیا برگشت و در شرکت آتاری، سازنده ویدئو گیمهای محبوب آن زمان مشغول به کار شد، هدف او پسانداز پول برای تأمین مخارج یک سفری روحانی به هند بود!
در همان زمان با شخصی به نام "جان دراپر" آشنا شد، دراپر راهی برای هک کردن خطوط مخابراتی شرکت مخابراتی AT&T با تولید اصواتی با فرکانس خاص پیدا کرده بود. استیو و دراپر تصمیم گرفتند که وسیلهای به نام جعبه آبی blue boxes بسازند که خریدارانش میتوانستند با استفاده از آن تماسهای قاچاقی رایگان از راه دور برقرار کنند. آنها چندین ماه قبل از اینکه این وسیله غیرقانونی شود، آن را با قیمتی بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ دلار میفروختند.
پس از آن، استیو و دوستش "دانیل کوتل" که بعدها نخستین کارمند شرکت اپل شد به هند مسافرت کردند تا در سفری به هند به دنبال فلسفه زندگی بگردند. استیو بعد از این سفر در شرایطی به آمریکا برگشت که سرش را تراشیده بود و لباس سنتی هندیها را به تن کرده بود. در همین زمان بود که استیو جابز تجربه استفاده از LSD را پیدا کرد. به گفته خودش یکی از دو یا سه چیز مهمی که در طول عمر تجربه کرده بود! این همان زمانی بود که به گفته استیو مردم دور و برش متوجه حرفها و جنبههای معینی از افکارش نمیشدند!
بعد از همه این حوادث او کار سابقش را در آتاری از سر گرفت و مسئول ساختن یک مدار الکترونیکی برای بازی Breakout شد. "نولان بوشنل" مؤسس آتاری میگوید که در آن زمان آتاری برای صرفهجویی، به ازای هر چیپ کمتر به کار رفته در مدارهای الکترونیکی، ۱۰۰ دلار پرداخت میکرد. استیو در آن زمان دانش کمی در مورد مدارهای الکترونیکی داشت، پس با وزنیاک شریک شد و این دو با هم قرار گذاشتند که در صورتی که وزنیاک موفق شود تعداد چیپها را کم کند، دستمزدشان را با هم نصف کنند
کمال تعجب وزنیاک موفق شد، چیپها را به تعداد ۵۰ عدد کم کند، آن زمان استیو به وزنیاک گفت که آتاری به جای ۵ هزار دلار به او ۷۰۰ دلار داده است و سهم وزنیاک ۳۵۰ دلار میشود! شروع ساخت کامپیوترهای اپل استیو وقتی ۲۱ ساله بود، کامپیوتری که وزنیاک برای استفاده شخصی خودش ساخته بود، دید و توانست او را متقاعد کند که شرکتی برای ساخت و بازاریابی کامپیوتر تأسیس کنند.
در اول آوریل سال ۱۹۷۶ شرکت اپل آغاز به کار کرد، نام "اپل" یا سیب خیلی ساده انتخاب شد. آنها نام مناسب دیگری پیدا نکردند و از آنجا که جابز بیشتر گیاهخوار است و به میوه سیب علاقه زیادی دارد و آن را میوه کاملی میداند، این نام برای شرکت انتخاب شد. استیو جابز با فروش ون فولکس واگن و وزنیاک با فروختن ماشین حساب Hp، هر کدام مبلغ ۵۰۰ دلار برای سرمایه اولیه شرکت جور کردند. هدف اولیه آنها در این شرکت این بود که فروش مدارهای الکترونیک بود، اما بعدا استیو و وزنیاک شروع به سر هم کردن کامپیوترهای شخصی و فروش آنها شدند.
اپل I نخسین کامپیوتر شخصی بود که این دو ساختند، وزنیاک قیمت این کامپیوتر را ۶۶۶٫۶۶ دلار تعیین کرد، چون علاقه زیادی به عددهای با ارقام تکراری داشت
اما اپل II را که دو سال بعد ساختند موفقیت بسیار و بیشتری برای آنها به ارمغان آورد و اپل را به یکباره مبدل به شرکت شاخص در بازار رایانههای شخصی کرد.
در دسامبر ۱۹۸۰، اپل سهامش را به صورت عام عرضه کرد و این شرکت سهامی عمومی شد، چیزی که استیو جابز را میلیونر کرد.
با توسعه تدریجی شرکت اپل، این شرکت احتیاج به یک مدیر کارا داشت به همین خاطر جابز John Sculley را از پپسی کولا به طمع انداخت به اپل بیاید و به عنوان مدیر اجرایی مشغول به کار شود. او به جان شولی گفت که دوست دارد در باقی عمرش آب شکر بفروشد یا دوست دارد در تحولات آتی دنیا مؤثر باشد؟!
تبلیغ تلویزیونی ۱۹۸۴ و معرفی مکینتاش در ۲۲ ژانویه سال ۱۹۸۴، در زمان مسابقه سوپر باول Super Bowl (مسابقهای که هر سال بین قهرمان کنفرانس آمریکایی و ملی فوتبال آمریکایی برگزار میشود)، در زمان استراحت کوارتر سوم، یک تبلیغ تلویزیونی جالب برای تبلیغ کامپیوترهای اپل پخش شد که شاید بتوان آن را یکی از جالبترین تبلیغهای تلویزیونی تاریخ دانست.
در ۲۲ ژانویه، در نشست سالانه سهامداران، جابز سیستم عامل مکینتاش را به حضار هیجانزده معرفی کرد، این سرآغاز شوهای معروف جابز بود! چنان غوغایی در نشست بلند شد که صحنه را حاضران در آن جلسه، به بودن در مرکز جهنم تشبیه میکنند. مکینتاش به نخستین کامپیوتر موفق از لحاظ تجاری مبدل شد، کامپیوتری که رابط کاربری گرافیکی داشت و البته از Xerox PARC به مقدار زیادی الهام گرفته بود.
یکی از منابع فارسی