اشعار سروده شده توسط کاربران پرشين تولز

[maya61]

به افتخار آمدنت
گونه ام گل انداخت ،
لبخندم شكوفه زد
و نگاهم سبز شد
ميبيني ؟
آوردن بهار كار سختي نيست !

 

[rohullah23]

هنوز برنگشتی باورم نمی شه
دیگه تو رفتی واسه همیشه
همه چی اینجا دروغه
همه میرن و میان اینجا شلوغ پلوغه
هنوز منتظرتم
هنوز چشم به راه تم
لابد یکی دیگه اومد
من از یادت رفتم تا ابد
حالا اون اومد و من شدم فراموش
دیگه چراغ عشقمون شد خاموش
عشق ما دیگه فایده نداره
میرم و نمیام دوباره

 

[rohullah23]

نظرات خودتون رو هم بگید

 

[takesh]

خوب من اینجا رو تازه دیدم :دی شاعرم نیستم ولی خاستم چرندیاتم رو از تاپیک بقلی به اینجا منتقل کنم که قوانین نقض نشه

نمیخاهی زمن پرسی
ز احوالم کمی دانی
--
چرا جویای من نیستی
چرا دیگر دمم نیستی

همه گویند که نفرینی
همه گویند که شیطانی

تو آنی که فریبم داد
همانی که نهیبم داد

تو در لحظه ز چندجایی
خبر از فکر و دل داری

عجیب است این چنین آدم
عجیب است این همه سیرت

تو سحر دهر دنیایی
به یک چشمک فریب دادی

ندانستم قواعد را
که بازی را ز پیش باختم

​

چه بسیار بودند و هستند آنانکه، شیفته
بدنبال عشق به هر ناکجاآبادی، شتافتند
از هر کس و ناکس سراغش، گرفتنند
از ترس نیافتن به هر فکر قدم ها، نهادند
در پشت غباری از مه، دل به هر جوری، سپردند
شیفته در نقش و نگار آن همه رنگ ،
ناگاه به سوی تصویری شتافتند
غرق در همه خستگی و ماتم،
دریافت که آنچه دیده بودند!! سراب است
.....................................................(ادامش دردست احداثه :دی)

از میان نسترن های حیاط ---- آنکه از چشم ها نهان است خاص تراست
خفته ای آرام و صبور و بردبار ----- در میان پیله ای پیچک شده ز برگ ها
یافتنش در این هیاهو هست محال ---- دست سرنوشت باید شود رخنه به کار

شاید اینبار بخت شود با ما یار ------ نسترن دیده شود در چشم یار
.
.
.
Plswt

پ.ن
---------------------------------- خفنگیات از " تکش "

-------------------------------------------

 

[wonnin]

چشمانت را که میبندی ، آرام نفسهایت دنیایم میشوند

و من می ترسم ، از چشمانی باز که دیگر مرا در آغوش نپذیرند ..........

 

[kyle]

[h=5]بغضم که در پاییز ِ خود تکرار خواهم شد
آخر درون جسم خود آوار خواهم شد

یک لحظه مانده تن به روح من بپیوندد
آن لحظه حتما بینشان دیوار خواهم شد

ابلیس تو کاری بکن،دستم به دامانت
آدم نمی خواهم....ولی انگار خواهم شد

اینقدر می مانم میان ِ کفر و ایمانم
تا اینکه با حلاج ها بر دار خواهم شد

این روزها در فکر قتل ِ جمعی ام در خود
سمت ِ تمامی ِ خودم رگبار خواهم شد

بی آنکه عزراییل حتی با خبر باشد
در انفرادی ِ خودم کشتار خواهم شد

مثل تمام مردگان ِ مانده در جسمم
از تلخی ِ کابوس ِ خود بیدار خواهم شد

باید بمانم پای این بودن...جدایی...نه
و باز هم بازنده ی اسکار خواهم شد[/h]
از خودم

 

[takesh]

در انتهای این مسیر ...... خفته بختی بی نصیب از هر امید
راه باریک است و پر نشیب ....... میزند بختم به من 100 ها نهیب
با هزار درد و مشقت میروم ........ میروم تا گر بجویم یک امید
اما اسف از عاقبت پیمودن .......... در ته راه خفته یک دیوارپهن

 

[takesh]

دوران طویلیست که دیگر شوری نیست ؛ شوقی نیست .
حتی آن ذره ی ذوق سهراب، نیست.
هرچه هست مه و دود و غبار است کنون
گاه کسی در میان غبار رنگ نیلی بر آن میپاشد
گاه همی دل مارا به فریبی خوش است
گرچه ذهن را رمقی از پی تفسیر نیست دگر
............



خخخخخخخ عجب شعری سرودم :دی

 

[saeedazami]

به نام خدا
سلام دوستان...
من حدود یه سالی میشه که شعر وترانه مینویسم....
وحالا میخوام تعدادی از ترانه هامو اینجا بذارم تا شما دوستای گلم نظرتونو بگید ...
امیدوارم خوشتون بیاد:

"عشق کاغذی"


این همه نامه نوشتم ولی حتی تو ندادی یه جوابم
این هـمه غُـصه مـیـخوردم کـه تو باشی تـوی خوابم

بی کـسی حــدی داره ,خـــُدا ,چرا این دلو بـی کَس میکنی
این همه خاطره دارم باخیالش ,ولی تو عشقمو نارَس میکنی

توی کاغذ مینوشتم که چقدر حالمو بهتر میکنی
تو جوابی ننوشتیو بازم چشم منو تر میکنی

یه شبم من نتونستم که بخوابم مثله آدم
خاطراتت توی ذهنم میاوُردعکستو یادم

باهمون عکسی که دارم ,توی ذهنم
با همون حاله خرابم, توی خوابم
باهمون حسه غریبم, چه غریبم
میگیرم دستتو بازم ,توی خوابم

آی صدای پُره بغضم ببر اون حستو بالا
آی چشای پُره اشکم تو ببار اشکتو یالا

من میخوام حالمو امروز ببینه,اون ببینه
حالــه بیمارمـو امـــروز ببـیـنه,اون ببینه
.
.
.
.
"فقط تو"

فقط تو فقط تو
تو زندگیم پا بذار
منو نجاتم بده
بذار فدای تو شم
تو منو راهم بده

اگه دلم شکستش
فقط تو فقط تو
اگه سرم شلوغه
فقط تو فقط تو
اگه نمونده راهی
فقط تو فقط تو
اگه دنیا دروغه
فقط تو فقط تو
.
فقط تو رو دوس دارم
تو دنیا فقط تو
فقط تو رو من میخوام
تو هرجا فقط تو
اگه نباشی پیرم
شبو روز فقط تو
اگه بری میمیرم
سردوسوز فقط تو
.
فقط تو فقط تو
فقط تو فقط تو
.
.
.

****-تسکین-****

یه مرحم روی زخمم باش
نـذار بـی هـم نــفـس باشم
نـذار بـا چشـمای خــیسـم
بــدون تــو هــمــش باشم
.
یه تسکین واسه روحم باش
اگـــه مُـــردم کــنـارم بــاش
اگه بی هــم زبـــون بـــودم
تو با عــکســم به یادم باش
.
یـه راهـی واســه قلبم باش
کـه وقـتـی بی کـسی دیـدم
یا وقــتـی از دلـــم سـیـری
بـبـیـنــی بــی تـو میـمـیرم
.
یـه ساعـت واسـه ذهـنم باش
اگــه رفــتـم تـو فــکـرم باش
یـه وقـتـی, وقـتی برگــشـتـم
یـه سـالی غــرق عشقم بـاش
.
یه روبان واسه عکسم باش
یـــه قــابــه ســاده ی سـرده
کــــه رو دیــوار جـا مـونده
اگـــه رفــتــم بــدون مُـــرده
.
یـه تـقـویـم واسـه عـمـرم باش
پُــــر از روزای تــکــــراری
کـه هـر دم روبـه روم بـاشـی
نـگـی از عــشــــق بــیــزاری
.
یــه کـاغـذ واســه تـقـدیــرم
کـه بــنـویـسی دارم مـیــرم
کـه بـنـویـسی از ایـن تـقـدیر
خــدا مــیــدونـه دلـگـیـــرم
.

 

[saman320]

سلام

خوبین دوستان؟؟؟

پیرو تیتر تاپیک باید بگم که
میخوایم یه گروهی رو راه بندازیم برای ساخت انواع ترانه های زیبا
اولیش رو هم میام خودم یه ایده(شعر ) ک تو ذهنمه رو مذارم اولش رو بقیه شو با کمک شما تموم میکنیم و .......

این ........ رو به دوستانی که همکاری کنن تو پخ میگم

یه آسمون آبی----وقتی که تو تو خوابی
میخواد گریه ام بگیره---آخ که چه بی مرامی
(موضوع هم درباره مرگ یار یا خدای ناکرده مادر)

دوستان شروع

 

[esseien 3]

شعر را خودم سروده ام برای افرادی ک قصد مهاجرت دارند ...کلید تشکر باعث انگیزه من میشود ....من رویای امریکا دارم برا پیشرفت



چند ساعت، ساعتم افتاد عقب
پاک قاطی شد سحر با نیمه شب

یک شبه انگار بگرفتم مرض
صبح فردایش زبانم شد عوض

"آن سلام نازنینم شد "هِلو
و انچه گندم کاشتم، رویید جو

"پای تا سر شد وجودم "فوت" و "هِد
"آب من "وا‌تر" شد و نانم "برد

وای من حتی پنیرم "چیز" شد
است و هستم ناگهانی "ایز" شد

من که با آن لهجه و آن فارسی
آنچنان خو کرده بودم سال سی

من که بودم آنهمه حاضر جواب
من که بودم نکته‌ها را فوت آب

من که با شیرین زبانیی‌های خویش
کار خود در هر کجا، بردم به پیش

آخر عمری چو طفلی تازه سال
از سخن افتاده بودم؛ لالِ لال

"کم کمک گاهی "هلو" گاهی "پیلیز
نطق کردم؛ خرده خرده؛ ریز ریز

در گرامر همچنان سر در گُمَمْ
مثل شاگرد کلاس دومم

گاه "گود مرنینگِ" من جای سلام
از سحر تا نیمه شب دارد دوام

با در و همسایه هنگام سخن
لرزه می‌افتد به سر تا پای من

می‌کنم با یک دو تن اهل محل
گاهگاهی یک «هلو» رد و بدل

گر هوا خوب است و یا اینکه بد است
گفتگو در باره‌اش صد در صد است

جز هوا، هر گفتگوئی نا‌بجاست
این جماعت حرفشان روی هواست

بگذر از نی من حکایت می‌کنم
وز جدایی‌ها شکایت می‌کنم

نی کجا این نکته‌ها آموخته؟
نی کجا داند نیستان سوخته

نی کجا از فتنه‌های غرب و شرق
داغ بر دل دارد و تیشه به فرق

بشنو از من بهترین راوی منم
راست خواهی هم نی و هم نی زنم

سوختند آن‌ها نیستان مرا
زیر و رو کردند ایران مرا

کاش می‌ماندم در آن محنت‌سرا
تا بسوزانند در آتش مرا

تا بسوزانندم و خا کستر م
در هم آمیزد به خاک کشورم

دیدی آخر هر چه رشتم پنبه شد
جمعه‌هایم ناگهان یکشنبه شد

 

[sepidar300]

آغوش من فقط اندازه تــو جا دارد
اگــر خـــوب گوش کنـــی
این ضربان های تند تند و پی درپی قلبم را میشنوی
تـــو را فریــاد می زنند...
مخاطب کلامــم که هیــچ
مخــاطب ضربان های قلبم هم تویـــــی
ღஜپریســــــــــــ ـا ஜღ

 

[sepidar300]

نمی دانم ،
تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم ...
یا نفسم را به اندازه ی تو !
نمی دانم ،
چون تو را دوست دارم نفس می کشم ...
یا نفس می کشم که تو را دوست بدارم !
نمی دانم ،
زندگیم تکرار دوست داشتن توست ...
یا تکرار دوست داشتن تو ، زندگیم !
تنها می دانم که دوست داشتنت ؛
لحظه
لحظه
لحظه ی
زندگیم را می سازد !
و عشقت ؛
ذره
ذره
ذره ی
وجودم را !
ღஜپریســــــــــــ ـا ஜღ

 

[s e v d a]

سرزمين من
قلب من به سرزمين من خوش است / سرزمين من چقد دلش پر است
قلب سرزمين من به من خوش است / سرزمين من چقد دلش خوش است

 

[s e v d a]

معشوق
روزي ز چمن جلوه اي از نور بپاخاست
در كنج لبِ رودِ ازل چهره بياراست
برخاست كه بر گوشه اي از عشق نشيند
فهميد كه سرمنزل معشوق همانجاست

 

[s e v d a]

مردود كنم هرآنچه داني
مسعود كنم غمت نهاني
درياب كه در وقتِ جواني
ناواردِ تنهاي زباني
دلسوز! تو بر دلت به آني
اُفتا به تكاپوي جواني
با قدرتِ در دلت تواني
سازي ز بٓرٓت دگرجهاني

 

[s e v d a]

خدايا

دانم كه تو داني كه نداند
گر هم كه نداند تو بدانش
آن دم كه تواند برهانش
بر منزل مقصووود رسانش :دي

گر صبر كني ز قوره حلوا سازد
از خون جگري ز عشق معنا سازد
دانم به سرت خيال خاميست هنوز
آن ده، كه تنت به عشق تنها سازد

 

[s e v d a]

درد

درديست در سرم كه نميدانم از كجاست
در فكر ديگريست يا كه در ركاب ماست
درديست در دلم كه رسٓد هر لحظه بر لبم
اين درددل كجاست و آن دردسر كجاست

 

[s e v d a]

او

كار و تلاشم همه از دست توست
تاب و توانم همه از سمت توست
گفت به بيچاره كه فقرت ز چيست
گفت ز فقر گهر قلب توست

 

[s e v d a]

جشن مجلس

به بزمِ جشنِ فستيوالِ مجلس
چه خوش ساعاتِ عمرت مي رهاني
به وقت كار و بيكاري و كوشش
چه خوش لبخندها بر لب تو داري

يه خسته نباشيد به همه ي اين عزيزان هم ميگيم :دي