برگزیده های پرشین تولز

اقدام به خودكشي دختر جوان از بالاي پل حافظ !!!

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
ببین دوست عزیز
به نظر من بحث ما اصلا فایده نداره چون دیدگاه ما کاملا فرق داره
من به اون دنیا هم اعتقاد دارم و با در نظر گرفتن اون ور دارم حرف میزنم نمیدو نم شمال اعتقاد داری یا نه اگه اعتقاد نداشته باشی حرفات کاملا درسته قبلشم تو جواب پست داریوش گفتم اگه اعتقاد به اونور نباشه اصلا دلیلی برای تحمل وجود نداره و میشه با خودکشی مشکل رو حل کرد چون بعدش دیگه نیستیم و این نبودن از عذاب کشیدن بهتره درسته که بازم صبرو تحمل خیلی با ارزش تره
من مشکلم سر خود کشی های عشقیه
وگرنه اصلا سر مسائل دیگه بحث نمیکنم چون تو موقعیت نیستم
مثلا یه پدری توی اسلام شهر خودکشی کرده بود
خیلی تکاندهندس
کارگر بود چند روزی بود بچش میگفت بابا هندونه میخوام باباش چون پول نداشت امروزو فردا میکرد یه روز باباهه از سر کار میاد خونه میبینه تو سطل آشغال خونش پوست هندونس به زنش میگه از کجا؟ میگه انقدر نخریدی رفت از سطل زباله همسایه آشغالاشو ورداشته بود میخورد
اون پدر همون شب خودکشی میکنه
اینا که میگم مستنده ها از خودم نمیگم
یکی دیگه بچش میگه بابا مداد میخوام (باز اسلام شهر)
باباهه میره بغالی ارزون ترین مداد رو نسیه میخره برای بچش میاره
بچه هه هی مینوشته نوکش میشکسته دوباره میتراشیده بعد مداد تموم میشه میاد میگه بابا مدادم تموم شد
باباش دعواش میکنه که چرا درست استفاده نمیکنی؟ بچه با چشم گریون میره میخوابه (
الان اشکم درومده دارم اینارو براتد تعریف میکنم)
بعد باباش دلش میسوزه میره از همون مداد میخره میاره خودش شروع میکنه نوشتن مشق بچش میدیده هی میشکنه بعد میفهمه بچش راست میگفته واقعا مدادش خراب بوده ناراحت میره بچشو بدار کنه ازش معذرت خواهی کنه میبینه بچش دق کرده مرده
اون پدر هم همون شب خودکشی میکنه
چند تا دیگه برات بگم
اگه اولین پست من تو تیپیکو بخونی مشکلم با مسائل عشقی بود و اصلا درباره مشکلات اینچنینی حرف نزدم
شاید با همه ی اعتقادم اگه یه روز چنین اتفاقایی برای بچم بیوفته منم خودکشی کنم
ولی سر حرفم درمورد مسائل عاطفی هنوزم هستم
داغ یه دوست پسر نامردو میشه فراموش کرد و داغ مرگ فرزندو اونم وقتی به خاطر تو دق کرده مرده رو هرگز نمیشه


نوشته ی تاثر برانگیزی بود...
اما تاثر برانگیزتر اینکه اینها اتفاقاتی است که هر روز در همین مملکت خودمان دارد می افتد و کسی عین خیالش نیست...!!
در مورد این تاپیک:
مطالب و قضاوت های متفاوتی رو از کاربران مختلف خوندم، برای خودم بعضی هاش جالب بود!
اما عقیده ی من در مورد خود کشی:

نمی تونم صد در صد حرف آقا داریوش رو رد کنم، چون واقعیت های تلخ و دردناکی وجود داره که عرصه رو بر انسان تنگ می کنه و خدا نکنه چنین روزهای تیره ای برای هیچ کدام از ما پیش بیاد، چون در اون صورت معلوم نیست واکنش خود ما در اون موقعیت ها چی باشه.اما از طرفی حرف های جناب شروین هم درست است!

اما مطلبی که من می خوام به عرض برسونم اینه:
این که من در این موقعیت ها چه می کنم ملاک نیست، اصولا عملکرد مثلا منی که چیزی رو تقبیح یا تایید می کنم معیار نیست، بلکه باید واقعیت خارجی رو ملاک قرار داد.
همه ی انسان ها دارای گوهری به اسم عقل هستند و به نسبت نورانیتی که این عقل دارد (چون درجاتش متفاوت است) تصمیم گیری ها و رفتارهای ما در تمام زندگی فرق می کند.
اما همین عقل از یک حد اقل پرتوافشانی برخوردار است که نشان می دهد چه چیز درست و چه چیزی غلط و نادرست است. (یک چیزی را داخل پرانتز عرض کنم: بعضی ها می گویند به عقل ناقص من اینجور می رسد که... ما عقل ناقص نداریم، یا عقل هست یا نیست اگر نباشد دیگر اسمش عقل نیست، اما همه ی انسان هایی که اصطلاحا می گوییم عاقل از یک حداقلی برخوردارند که همان معیار تشخیص و تمییز درست از نادرست است. و البته از این حداقل به بعد درجات عقل می تواند بیشتر و بیشتر باشد.)

بر مبنای این مقدمه، عقل هرگز خود کشی را تایید نمی کند! خودکشی یعنی من توانایی های خودم را انکار می کنم و بدون توجه به داشته ها و خلاقیت هایم همه را از بین می برم! این کار عقلا قبیح است.

اما بحث مهم تر و ریز ترش:
مهم ترین نعمتی که به همه ما داده شده، نعمت وجود است! وجود نقطه ی مقابل عدم هست، چیزی که ما هرگز دوست نداریم حتی لحظه ای به آن فکر کنیم چون حتی تصورش هم وحشتناک و دهشتناک است!!
شما تصورش را بکنید! یک مثال می زنم:
اکثر قریب به اتفاق مردم از مرگ می ترسند. درست است یا نه؟ خب، برای چی می ترسند؟! دقت کنید! نمی خواهم بحث دینی و آخرتی بکنم، این بحث نکته ی مهمی دارد: ترس مردم (مردم دنیا نه کشور ما) از مرگ به قطع حیات و ترک کالبد جسمی بر می گردد! در این حالت فکر می کنیم از بین می رویم و جان ما از ما گرفته می شود و چون همه ی ما حب ذات داریم و خومان را دوست داریم دلمان نمی خواهد بمیریم و برای همین می ترسیم.
اما مرتبه ی بالاترش را اگر فکر کنیم کار وخیم تر می شود و آن عدم یا نیست شدن است...!!! وجود، مهم ترین نعمتی است که همه داریم و بدیهی ترین چیزی است که داریم، اگر آن را از ما بگیرند چه؟؟!
برای همین عرض می کنم که کسی که دست به خود کشی می زند برای خود عالم دیگری از هستی تصور می کند که دیگر آنجا غم و ناراحتی ندارد و الا اگر متذکر این نکته می بود که با مرگ فنا می شود به دست خود چنین کاری نمی کرد!

اما واقعیت این است که همانطور که شروین عزیز گفت ما به سرای دیگر اعتقاد داریم و مرگ را مساوی نیستی و عدم نمی دانیم، برای همین چون معتقد به بقای روح هستیم نسبت به رفتار خود در این دنیا دقت می کنیم و در نتیجه نمی توانیم - علیرغم همه ی مصیبت ها - خودکشی یا مرگ اختیاری را تایید کنیم.

البته مرگ اختیاری بحث مفصلتری دارد که به نظرم جای بحثش اینجا نیست (همان چیزی که بهش می گویند انخلاع و ترک بدن به صورت اختیاری..)

خاتمه ی کلام:
خود کشی - با همه ی سختی هایی که برای فرد وجود داشته و نمی توان هم این موارد را انکار کرد- عقلا مورد تایید نیست. اگر چه از یاد نمی بریم که معلوم نیست خود ما نسبت به حوادث چه واکنشی نشان می دهیم، اما با اتکا به داشتن نعمت وجود و توانایی های بی شماری که به ما داده شده است باید بپذیریم که همین زندگی را حتی در همین شرایط باید ادامه داد،‌ کما این که نمونه های فراوان در فراوانی هم وجود داشته و دارند که روزگار تیره و تاری داشته اند اما هرگز فکر خودکشی هم به مخیله شان خطور نکرده...
 

shervin

ASP.net
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2005
نوشته‌ها
6,353
لایک‌ها
261
سن
38
محل سکونت
تهران
نوشته ی تاثر برانگیزی بود...
اما تاثر برانگیزتر اینکه اینها اتفاقاتی است که هر روز در همین مملکت خودمان دارد می افتد و کسی عین خیالش نیست...!!
در مورد این تاپیک:
مطالب و قضاوت های متفاوتی رو از کاربران مختلف خوندم، برای خودم بعضی هاش جالب بود!
اما عقیده ی من در مورد خود کشی:

نمی تونم صد در صد حرف آقا داریوش رو رد کنم، چون واقعیت های تلخ و دردناکی وجود داره که عرصه رو بر انسان تنگ می کنه و خدا نکنه چنین روزهای تیره ای برای هیچ کدام از ما پیش بیاد، چون در اون صورت معلوم نیست واکنش خود ما در اون موقعیت ها چی باشه.اما از طرفی حرف های جناب شروین هم درست است!

اما مطلبی که من می خوام به عرض برسونم اینه:
این که من در این موقعیت ها چه می کنم ملاک نیست، اصولا عملکرد مثلا منی که چیزی رو تقبیح یا تایید می کنم معیار نیست، بلکه باید واقعیت خارجی رو ملاک قرار داد.
همه ی انسان ها دارای گوهری به اسم عقل هستند و به نسبت نورانیتی که این عقل دارد (چون درجاتش متفاوت است) تصمیم گیری ها و رفتارهای ما در تمام زندگی فرق می کند.
اما همین عقل از یک حد اقل پرتوافشانی برخوردار است که نشان می دهد چه چیز درست و چه چیزی غلط و نادرست است. (یک چیزی را داخل پرانتز عرض کنم: بعضی ها می گویند به عقل ناقص من اینجور می رسد که... ما عقل ناقص نداریم، یا عقل هست یا نیست اگر نباشد دیگر اسمش عقل نیست، اما همه ی انسان هایی که اصطلاحا می گوییم عاقل از یک حداقلی برخوردارند که همان معیار تشخیص و تمییز درست از نادرست است. و البته از این حداقل به بعد درجات عقل می تواند بیشتر و بیشتر باشد.)

بر مبنای این مقدمه، عقل هرگز خود کشی را تایید نمی کند! خودکشی یعنی من توانایی های خودم را انکار می کنم و بدون توجه به داشته ها و خلاقیت هایم همه را از بین می برم! این کار عقلا قبیح است.

اما بحث مهم تر و ریز ترش:
مهم ترین نعمتی که به همه ما داده شده، نعمت وجود است! وجود نقطه ی مقابل عدم هست، چیزی که ما هرگز دوست نداریم حتی لحظه ای به آن فکر کنیم چون حتی تصورش هم وحشتناک و دهشتناک است!!
شما تصورش را بکنید! یک مثال می زنم:
اکثر قریب به اتفاق مردم از مرگ می ترسند. درست است یا نه؟ خب، برای چی می ترسند؟! دقت کنید! نمی خواهم بحث دینی و آخرتی بکنم، این بحث نکته ی مهمی دارد: ترس مردم (مردم دنیا نه کشور ما) از مرگ به قطع حیات و ترک کالبد جسمی بر می گردد! در این حالت فکر می کنیم از بین می رویم و جان ما از ما گرفته می شود و چون همه ی ما حب ذات داریم و خومان را دوست داریم دلمان نمی خواهد بمیریم و برای همین می ترسیم.
اما مرتبه ی بالاترش را اگر فکر کنیم کار وخیم تر می شود و آن عدم یا نیست شدن است...!!! وجود، مهم ترین نعمتی است که همه داریم و بدیهی ترین چیزی است که داریم، اگر آن را از ما بگیرند چه؟؟!
برای همین عرض می کنم که کسی که دست به خود کشی می زند برای خود عالم دیگری از هستی تصور می کند که دیگر آنجا غم و ناراحتی ندارد و الا اگر متذکر این نکته می بود که با مرگ فنا می شود به دست خود چنین کاری نمی کرد!

اما واقعیت این است که همانطور که شروین عزیز گفت ما به سرای دیگر اعتقاد داریم و مرگ را مساوی نیستی و عدم نمی دانیم، برای همین چون معتقد به بقای روح هستیم نسبت به رفتار خود در این دنیا دقت می کنیم و در نتیجه نمی توانیم - علیرغم همه ی مصیبت ها - خودکشی یا مرگ اختیاری را تایید کنیم.

البته مرگ اختیاری بحث مفصلتری دارد که به نظرم جای بحثش اینجا نیست (همان چیزی که بهش می گویند انخلاع و ترک بدن به صورت اختیاری..)

خاتمه ی کلام:
خود کشی - با همه ی سختی هایی که برای فرد وجود داشته و نمی توان هم این موارد را انکار کرد- عقلا مورد تایید نیست. اگر چه از یاد نمی بریم که معلوم نیست خود ما نسبت به حوادث چه واکنشی نشان می دهیم، اما با اتکا به داشتن نعمت وجود و توانایی های بی شماری که به ما داده شده است باید بپذیریم که همین زندگی را حتی در همین شرایط باید ادامه داد،‌ کما این که نمونه های فراوان در فراوانی هم وجود داشته و دارند که روزگار تیره و تاری داشته اند اما هرگز فکر خودکشی هم به مخیله شان خطور نکرده...
با حرفاتون کاملا موفقم
اینکه دوستان میگن تو چیکار مریکردی تو این شرایط سوال غلطیه چون عمل من مهم نیست
من فقط میگم حرکت درست اینه ولی ممکنه خودم به خاطر ضعف نفس به اون کار درست عمل نکنم
مثل دکتری که ضرر سیگار رو میدونه ولی خودشم سیگار میکشه
خلاصه حفاتون قشنگ بود
 

Mey$aM

Registered User
تاریخ عضویت
26 آگوست 2005
نوشته‌ها
1,937
لایک‌ها
61
سن
40
محل سکونت
Tehran
ولی در مورد خودکشی این دختر فکر نمیکنم واقعا قصد خودکشی داشته باشه. چون عقل اش میرسیده از بالای پل حافظ سقوط کنه احتمالا زنده میمونه!
تو اکباتان که جوون ها از طبقه دوازدهم خودکشی میکنن! چیزی که باقی میمونه: مقداری گوشت له شده و استخوان های خرد شده و در هم پیچیده... ببینید اینه وضع جوون های ما...

منم شک دارم خودکشی بوده باشه
معمولاً بعیده آدم موقع خودکشی کیف و موبایل همراه خودش ببره !

بهتر بود با دراگ خودکشی می کرد، برای مثال با دز بالایی از مورفین یا متادون ..

آخه اگه این مواد رو میشد به راحتی پیدا کرد که این بنده خداها نمی رفتن با درد و ترس خودکشی کنن .

آخه آدم چی میتونه بگه؟
برای این مورد (خود کشی) من هیچوقت دلم نمیسوزه !

دوست عزیز...همونطور که لزومی نداره براش دلسوزی کنیم...لزومی هم نداره به مسخره بگیریم .

براحتی میشه گفت ریشه تمام این مشکلات و خود کشی ها به **** برمیگرده اگه این جمله بندی غلطه بگید تا خفه شم

ربطی نداره . دلیلشو بالا گفتم . مثلاً اگه شما مشکل عاطفی داری چه ربطی به حکومت داره ؟!

به نظر من خود کشی پاک کردن صورت مسئله هست.افرادی که اقدام به خودکشی میکنند اغلب به کاری که میکنند و عواقب کارشون فکر نمیکنند یعنی دچار جنون آنی میشن .بیشتر اونایی هم که نجات پیدا کردن،احساس پشیمانی شدیدی میکنند که چرا اقدام به خودکشی کرده اند.به نظر من زنده بودن بالاترین نعمت هست

همیشه اینطور نیست... ببینید خیلی ها بودن که مشکلی نداشتن اما دلیلی هم برای زندگی نداشتن . یعنی پوچگرا بودن . افراد سرشناس زیادی هم بودن که بدون مشکلی دست به خودکشی زدن .

شما نمی خوای به زندگی لجنزار که هر روزش مثل قبله ادامه بدی و میری خودکشی میکنی ... این ربطی به توانایی ها یا عدم تواناییها، پاک کردن صورت مسئله ، بیماریهای روانی و ... داره ؟!

یه جایی خوندم یکی از نقاشهای بزرگ ، خودکشی کرده بود و یه نامه هم برای برادرش داده بود که یه جمله جالب توش بود : من دیگه دلیلی برای ادامه زندگی ندارم !

با صحبتهای جناب babakkh کاملاً موافقم .
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
تو خیلی چیزارو نمی دونی وقتی یک آدم پیر چند سال روی تخت بیمارستان افتاده و باید صبر کنه تا بمیره و همه کارشو بقیه باید براش بکنند. وقتی تصمیم می گیره خودشو راحت کنه خدا بدش میاد اما در بقیه موارد قسمته و کاریش نمیشه کرد.

آفرین، کسی که به نوعی سرطان مبتلاست، هر لحظه درد می کشد و هر لحظه دردش بیشتر می شود و آخر سر هم می دانیم که با درد فراوان خواهد زیست و خواهد مرد، اگر چنین کسی خودش هم مرگ را طلب کند دیگر شعار دادن از زنده بودن و "مبارزه کردن" هیچ توجیه و دلیل منطقی ندارد و برآمده از نوستالژی الهی شخص است! اخلاق هم باید در برخورد اول مبتنی بر منطق باشد نه ایمان.. این مثالی از سرطان جسمی بود، درد و آزار سرطان روحی هزار برابر بیشتر تر و تحمل ناپذیرتر از نوع جسمی است..!
 

DariushAgah

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
3 جولای 2005
نوشته‌ها
2,850
لایک‌ها
5
نوشته ی تاثر برانگیزی بود...
اما تاثر برانگیزتر اینکه اینها اتفاقاتی است که هر روز در همین مملکت خودمان دارد می افتد و کسی عین خیالش نیست...!!
در مورد این تاپیک:
مطالب و قضاوت های متفاوتی رو از کاربران مختلف خوندم، برای خودم بعضی هاش جالب بود!
اما عقیده ی من در مورد خود کشی:

نمی تونم صد در صد حرف آقا داریوش رو رد کنم، چون واقعیت های تلخ و دردناکی وجود داره که عرصه رو بر انسان تنگ می کنه و خدا نکنه چنین روزهای تیره ای برای هیچ کدام از ما پیش بیاد، چون در اون صورت معلوم نیست واکنش خود ما در اون موقعیت ها چی باشه.اما از طرفی حرف های جناب شروین هم درست است!

اما مطلبی که من می خوام به عرض برسونم اینه:
این که من در این موقعیت ها چه می کنم ملاک نیست، اصولا عملکرد مثلا منی که چیزی رو تقبیح یا تایید می کنم معیار نیست، بلکه باید واقعیت خارجی رو ملاک قرار داد.
همه ی انسان ها دارای گوهری به اسم عقل هستند و به نسبت نورانیتی که این عقل دارد (چون درجاتش متفاوت است) تصمیم گیری ها و رفتارهای ما در تمام زندگی فرق می کند.
اما همین عقل از یک حد اقل پرتوافشانی برخوردار است که نشان می دهد چه چیز درست و چه چیزی غلط و نادرست است. (یک چیزی را داخل پرانتز عرض کنم: بعضی ها می گویند به عقل ناقص من اینجور می رسد که... ما عقل ناقص نداریم، یا عقل هست یا نیست اگر نباشد دیگر اسمش عقل نیست، اما همه ی انسان هایی که اصطلاحا می گوییم عاقل از یک حداقلی برخوردارند که همان معیار تشخیص و تمییز درست از نادرست است. و البته از این حداقل به بعد درجات عقل می تواند بیشتر و بیشتر باشد.)

بر مبنای این مقدمه، عقل هرگز خود کشی را تایید نمی کند! خودکشی یعنی من توانایی های خودم را انکار می کنم و بدون توجه به داشته ها و خلاقیت هایم همه را از بین می برم! این کار عقلا قبیح است.

اما بحث مهم تر و ریز ترش:
مهم ترین نعمتی که به همه ما داده شده، نعمت وجود است! وجود نقطه ی مقابل عدم هست، چیزی که ما هرگز دوست نداریم حتی لحظه ای به آن فکر کنیم چون حتی تصورش هم وحشتناک و دهشتناک است!!
شما تصورش را بکنید! یک مثال می زنم:
اکثر قریب به اتفاق مردم از مرگ می ترسند. درست است یا نه؟ خب، برای چی می ترسند؟! دقت کنید! نمی خواهم بحث دینی و آخرتی بکنم، این بحث نکته ی مهمی دارد: ترس مردم (مردم دنیا نه کشور ما) از مرگ به قطع حیات و ترک کالبد جسمی بر می گردد! در این حالت فکر می کنیم از بین می رویم و جان ما از ما گرفته می شود و چون همه ی ما حب ذات داریم و خومان را دوست داریم دلمان نمی خواهد بمیریم و برای همین می ترسیم.
اما مرتبه ی بالاترش را اگر فکر کنیم کار وخیم تر می شود و آن عدم یا نیست شدن است...!!! وجود، مهم ترین نعمتی است که همه داریم و بدیهی ترین چیزی است که داریم، اگر آن را از ما بگیرند چه؟؟!
برای همین عرض می کنم که کسی که دست به خود کشی می زند برای خود عالم دیگری از هستی تصور می کند که دیگر آنجا غم و ناراحتی ندارد و الا اگر متذکر این نکته می بود که با مرگ فنا می شود به دست خود چنین کاری نمی کرد!

اما واقعیت این است که همانطور که شروین عزیز گفت ما به سرای دیگر اعتقاد داریم و مرگ را مساوی نیستی و عدم نمی دانیم، برای همین چون معتقد به بقای روح هستیم نسبت به رفتار خود در این دنیا دقت می کنیم و در نتیجه نمی توانیم - علیرغم همه ی مصیبت ها - خودکشی یا مرگ اختیاری را تایید کنیم.

البته مرگ اختیاری بحث مفصلتری دارد که به نظرم جای بحثش اینجا نیست (همان چیزی که بهش می گویند انخلاع و ترک بدن به صورت اختیاری..)

خاتمه ی کلام:
خود کشی - با همه ی سختی هایی که برای فرد وجود داشته و نمی توان هم این موارد را انکار کرد- عقلا مورد تایید نیست. اگر چه از یاد نمی بریم که معلوم نیست خود ما نسبت به حوادث چه واکنشی نشان می دهیم، اما با اتکا به داشتن نعمت وجود و توانایی های بی شماری که به ما داده شده است باید بپذیریم که همین زندگی را حتی در همین شرایط باید ادامه داد،‌ کما این که نمونه های فراوان در فراوانی هم وجود داشته و دارند که روزگار تیره و تاری داشته اند اما هرگز فکر خودکشی هم به مخیله شان خطور نکرده...


ترس از مرگ در ژنهای ماست همونطور که غریزه جنسی برای ادامه نسل انسان و حیوانات در ژنهاشون هست بدون اینکه اختیاری روش داشته باشند همونطور که حس درد و سوزش در ژنهامون هست تا نسل ادامه پیدا کنه حس ترس هم در همون راستا یکی از خواص ژنتیکی انسان و اکثر موجوداتیه که توانستند میلیونها سال نسل خودشون رو حفظ کنند و انقراض پیدا نکنند. برای همین ترس از مرگ رو اصلا عقلی نمیدونم این یک حس درونیه. حالا ممکنه در بعضیها عقل هم همینو بگه ولی بطور طبیعی این عقل نیست که خودکشی رو نفی میکنه.
کسی هم اگر اعتقادی به زندگی پس از مرگ نداشته باشه و بتونه بر همین احساس ترس از مرگ غلبه کنه یا مشکلاتش بزرگتر از اون حس ترس از مرگ باشه راحت خودکشی میکنه. ماتریالیتها خیلی راحت خودکشی میکنند و رسیدن به پوچی همه معمولا آخرش به خودکشی ختم میشه. فکر میکنم فقط اعتقادات دینی و ترس از عذابه که میتونه خودکشی رو برای کسی یک راه وحشتناک توصیف کنه. در بعضی کشورها اجازه مرگ رو برای بیمارانی که بیماری لاعلاج و دردناک دارند رو میدن که به نظر من این مسئله کاملا عقانی و مورد قبوله؛ کسی که قراره یکسال دردبکشه بعد هم حتما بمیره چه بهتر که حداقل اون یکسال آخر رو درد نکشه.
اینها رو گفتم نه برای اینکه من خودم یکی از اینها هستم یا نیستم موضوع خودم نیست وقتی میایید در مورد یک چنین چیز فراگیری نظر میدید باید همه عقاید و افکار رو در نظر بگیرید نه اینکه عقاید خودتون رو بکنید قانون اساسی و برای همه 6 میلیارد آدم روی کره زمین نظر بدید. همین جناب شروین میگه مثلا ممکنه من هم برای پسرم یک همچین کاری بکنم همینه دیگه نمیتونید خودتون رو جای دیگران بگذازی شما به خاطر پسرت ممکنه تمامم اعصابت به هم بریزه و داغون بشی چون از مهمترین مسایل زندگیت ممکنه باشه برای این دختر ممکنه ازدواج و آینده اش مهمترین مسئله زندگیش باشه برای یکی کنکور برای یکی خیانت زنش و .... آدمها فرق دارند و دغدغه های اونها هم متفاوته ولی در یک لحظه به خاطر یک چیزی که خیلی برای شخص مهمه ممکنه دچار شوک روحی یا افسردگی شدید بشه و اصلا اون حس ترس از مرگ یا حتی عقاید شدید مذهبی هم نتونه جلوشو بگیره . این خیلی طبیعیه.

نکته دیگه اینکه باید با این افراد بحران زده همدردی کرد یا حداقل درکشون کرد. جلوی من بیان کیف یک زنی رو بزنند من بگم من قویم کسی کیف منو نمیتونه بزنه گور باباش میخواست بره کلاس کاراته ثبت نام کنه! یا جلوت از کشنگی بمیرند شما بگی گور بابش من که دلم نمیسوزه میخواست بره کار کنه! شاید در عقایدتون این چیزها نباشه ولی مسلم بدون این رفتار غیر انسانیه. یک دختر از یک خانواده فقیر که صورتش رو با سیلی سرخ نگهداشته که کسی نفهمیده مال کجاست و چه خانواده ایه به وضعی رسیده که خودش رو از بالای پل پرت میکنه بعد 4 نفر که مشکل بزرگشون قطع شدن اینترنت ADSL شاتله میان میگن گور باباش! خدا کارش بر عکس اونچیزی که ممکنه تصور کنید مثل قوه دادگاه انسانی نیست و مسلما دل مردم رو در قضاوتهاش دخیل میکنه چه بسا به اون دختر با مشکلاتش کمتر ایراد وارد باشه تا 4 نفر که میان مسخره میکنند و ادعای قدرت روحی صبر ایوب دارند. که من باور دارم که اینطور هم هست.

اگر خدایی نکرده یکی از بستگانتون این کار رو میکرد همین برخورد رو با اون داشتید؟
 

eyvay

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
3 جولای 2006
نوشته‌ها
209
لایک‌ها
1
چقد بحث سنگین شد
بیخیال بابا
 

Mey$aM

Registered User
تاریخ عضویت
26 آگوست 2005
نوشته‌ها
1,937
لایک‌ها
61
سن
40
محل سکونت
Tehran
DariushAgah عزیز، توضیحاتت خیلی قشنگ بود اما به نظر من ، تنها خودکشیهایی قابل قبول و منطقیه که ربطی به مشکلات شخصی نداشته باشه . منظورم همون مثالیه که یه نفر به خاطر شکست عشقی...قبول نشدن در کنکور و ... خودکشی میکنه . چون اینها ناشی از مشکلات و نارسایی های روانیه و شخص هیچ راه حلی براشون پیدا نمیکنه اما همه اینها قابل درمانه
اما یه Nihilist ، نه مشکل روانی داره و نه مشکلات شخصی ، بلکه واقعاً برای ادامه زندگیش دلیلی نمیبینه و شوقی هم برای ادامه کار نداره و تنها درمان این افراد ، مذهبه که خوب برای خیلی ها قابل قبول نیست .
 

Reza_A

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2006
نوشته‌ها
217
لایک‌ها
5
ترس از مرگ در ژنهای ماست همونطور که غریزه جنسی برای ادامه نسل انسان و حیوانات در ژنهاشون هست بدون اینکه اختیاری روش داشته باشند همونطور که حس درد و سوزش در ژنهامون هست تا نسل ادامه پیدا کنه حس ترس هم در همون راستا یکی از خواص ژنتیکی انسان و اکثر موجوداتیه که توانستند میلیونها سال نسل خودشون رو حفظ کنند و انقراض پیدا نکنند. برای همین ترس از مرگ رو اصلا عقلی نمیدونم این یک حس درونیه. حالا ممکنه در بعضیها عقل هم همینو بگه ولی بطور طبیعی این عقل نیست که خودکشی رو نفی میکنه.
کسی هم اگر اعتقادی به زندگی پس از مرگ نداشته باشه و بتونه بر همین احساس ترس از مرگ غلبه کنه یا مشکلاتش بزرگتر از اون حس ترس از مرگ باشه راحت خودکشی میکنه. ماتریالیتها خیلی راحت خودکشی میکنند و رسیدن به پوچی همه معمولا آخرش به خودکشی ختم میشه. فکر میکنم فقط اعتقادات دینی و ترس از عذابه که میتونه خودکشی رو برای کسی یک راه وحشتناک توصیف کنه. در بعضی کشورها اجازه مرگ رو برای بیمارانی که بیماری لاعلاج و دردناک دارند رو میدن که به نظر من این مسئله کاملا عقانی و مورد قبوله؛ کسی که قراره یکسال دردبکشه بعد هم حتما بمیره چه بهتر که حداقل اون یکسال آخر رو درد نکشه.
اینها رو گفتم نه برای اینکه من خودم یکی از اینها هستم یا نیستم موضوع خودم نیست وقتی میایید در مورد یک چنین چیز فراگیری نظر میدید باید همه عقاید و افکار رو در نظر بگیرید نه اینکه عقاید خودتون رو بکنید قانون اساسی و برای همه 6 میلیارد آدم روی کره زمین نظر بدید. همین جناب شروین میگه مثلا ممکنه من هم برای پسرم یک همچین کاری بکنم همینه دیگه نمیتونید خودتون رو جای دیگران بگذازی شما به خاطر پسرت ممکنه تمامم اعصابت به هم بریزه و داغون بشی چون از مهمترین مسایل زندگیت ممکنه باشه برای این دختر ممکنه ازدواج و آینده اش مهمترین مسئله زندگیش باشه برای یکی کنکور برای یکی خیانت زنش و .... آدمها فرق دارند و دغدغه های اونها هم متفاوته ولی در یک لحظه به خاطر یک چیزی که خیلی برای شخص مهمه ممکنه دچار شوک روحی یا افسردگی شدید بشه و اصلا اون حس ترس از مرگ یا حتی عقاید شدید مذهبی هم نتونه جلوشو بگیره . این خیلی طبیعیه.

نکته دیگه اینکه باید با این افراد بحران زده همدردی کرد یا حداقل درکشون کرد. جلوی من بیان کیف یک زنی رو بزنند من بگم من قویم کسی کیف منو نمیتونه بزنه گور باباش میخواست بره کلاس کاراته ثبت نام کنه! یا جلوت از کشنگی بمیرند شما بگی گور بابش من که دلم نمیسوزه میخواست بره کار کنه! شاید در عقایدتون این چیزها نباشه ولی مسلم بدون این رفتار غیر انسانیه. یک دختر از یک خانواده فقیر که صورتش رو با سیلی سرخ نگهداشته که کسی نفهمیده مال کجاست و چه خانواده ایه به وضعی رسیده که خودش رو از بالای پل پرت میکنه بعد 4 نفر که مشکل بزرگشون قطع شدن اینترنت ADSL شاتله میان میگن گور باباش! خدا کارش بر عکس اونچیزی که ممکنه تصور کنید مثل قوه دادگاه انسانی نیست و مسلما دل مردم رو در قضاوتهاش دخیل میکنه چه بسا به اون دختر با مشکلاتش کمتر ایراد وارد باشه تا 4 نفر که میان مسخره میکنند و ادعای قدرت روحی صبر ایوب دارند. که من باور دارم که اینطور هم هست.

اگر خدایی نکرده یکی از بستگانتون این کار رو میکرد همین برخورد رو با اون داشتید؟

در این مورد خاص به نظر نمی رسه که تصمیم از روی عقل بوده باشه که بخوایم بگیم عقل خودکشی رو توجیه می کنه یا نه. اما از نظر من پیروی از مکاتب پوچگرا یا مادیگرا هم ناپسند است و لذا نمیشه گفت چون یه نفر اینطوری فکر می کنه، پس خودکشی کار بدی نیست. ما فقط باید خودمونو در شرایط این افراد در نظر بگیریم (تا جایی که میشه) وگرنه مشخصه که اگه بخوایم مثل اونا فکر کنیم به نتیجه اونا می رسیم و به این ترتیب هرکاری که از هر فردی سر بزنه توجیه پذیره.
آنچه در مورد شوک گفته شد هم به نظر من درست نیست. معمولا آدمی که دچار شوک شدیدی میشه نمی تونه کاری انجام بده ولی وقتی تصمیم می گیره بره بالای پل و خودشو بندازه پایین مشخصه که انتخابی انجام داده و می تونسته تصمیم به انجام این کار نگیره و لذا دربرابر انتخابش مسووله. فکر نمی کنم در بدترین شرایط هم خیلی از افراد دست به خودکشی بزنند.

در مورد اینکه نباید اونارو مسخره کرد کاملا موافقم و اصولا معتقدم مسخره کردن هم کار ناپسندیه. در این مورد که " باید با این افراد بحران زده همدردی کرد یا حداقل درکشون کرد." هم موافقم. اما این همدردی باید در هنگام ارتباط با اونا باشه تا بشه به اونا کمک کرد. ولی نباید در اندیشه خودمون کارشونو توجیه کنیم. این نوشته ها رو هم که خطاب به اون خانوم نگفتیم. داریم نظرمونو در مورد این عمل می گیم.
 

mtm

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 آپریل 2005
نوشته‌ها
120
لایک‌ها
0
به نظر من ، تنها خودکشیهایی قابل قبول و منطقیه که ربطی به مشکلات شخصی نداشته باشه


خودکشی تصمیمی کاملا شخصی است و قرار نیست برای احدی جز خود فرد "قابل قبول و منطقی" باشد.
 

ميهن پرست

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 دسامبر 2006
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
1
كاش ميمرد.:( جدي ميگم.چرا ميگيد خدا كنه نميره.وقتي خودش انتخاب كرده كه مرگ بهتره خوب اميدوارم به ارزوش برسه.من هم عشق و عاشقي رو مسئله ي بچه گانه ميدونم ولي وقتي يك نفر حاضر ميشه خودكشي كنه لابد براش مهمه.كي از زندگي تو اين دنياي لعنتي لذت ميبره.خود من هم اگه از مرگ نميترسيدم شايد يك زماني خودكشي ميكردم البته از نوع پوچ گراييش.
 

r10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2007
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
0
باید دید چه کسانی مصوب این گونه اعمال ناشایست میشوند که یک دختر در تنگنا قرار میگیره که مرتکب گناه کبیره یعنی خودکشی میشه


یا حسین کار دنیا به کجا رسیده که همه ممکنه چنین چیزی توی زندگیشون رخ بده همه ما توی این آزمایش ها قرار

میگیریم
 

Mey$aM

Registered User
تاریخ عضویت
26 آگوست 2005
نوشته‌ها
1,937
لایک‌ها
61
سن
40
محل سکونت
Tehran
خودکشی تصمیمی کاملا شخصی است و قرار نیست برای احدی جز خود فرد "قابل قبول و منطقی" باشد.

منظورم قابل قبول برای شخص سوم یا همون ناظره نه خود شخص

یه وقته شما میگی من مشکلات زیادی دارم نمی تونم به زندگی ادامه بدم...من شما رو به روانشناس و روانپزشک راهنمایی میکنم
یه وقتم می گی من هیچ مشکلی ندارم اما دلیلی برای زندگی ندارم اونوقت من یه کلت کمری بهتون هدیه میدم ;)
 

DariushAgah

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
3 جولای 2005
نوشته‌ها
2,850
لایک‌ها
5
DariushAgah عزیز، توضیحاتت خیلی قشنگ بود اما به نظر من ، تنها خودکشیهایی قابل قبول و منطقیه که ربطی به مشکلات شخصی نداشته باشه . منظورم همون مثالیه که یه نفر به خاطر شکست عشقی...قبول نشدن در کنکور و ... خودکشی میکنه . چون اینها ناشی از مشکلات و نارسایی های روانیه و شخص هیچ راه حلی براشون پیدا نمیکنه اما همه اینها قابل درمانه
اما یه Nihilist ، نه مشکل روانی داره و نه مشکلات شخصی ، بلکه واقعاً برای ادامه زندگیش دلیلی نمیبینه و شوقی هم برای ادامه کار نداره و تنها درمان این افراد ، مذهبه که خوب برای خیلی ها قابل قبول نیست .

قبول دارم که قابل درمانه. ولی اینجا ایرانه و مراجعه به روانپزشک هم متاسفانه در فرهنگ ما جایی نداره مخصوصا در یک خانواده 6 نفره در اسلامشهر!
 

r10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2007
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
0
چه خبر از گوشی خز در خز ان 73 داریوش جان
 

Shahed

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2003
نوشته‌ها
7,270
لایک‌ها
34
محل سکونت
mt.cgi
چه خبر از گوشی خز در خز ان 73 داریوش جان
چی شد آخر؟
مرد؟ یا زنده موند؟
35at179.gif
 

r10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2007
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
0
خیلی خسته هستم حوصله ندارم ما ایرانی ها بعد از 8 صفحه نمیدونیم چی میگیم
 

mostafa_gm

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2005
نوشته‌ها
1,863
لایک‌ها
438
محل سکونت
My House
باید دید چه کسانی مصوب این گونه اعمال ناشایست میشوند که یک دختر در تنگنا قرار میگیره که مرتکب گناه کبیره یعنی خودکشی میشه


یا حسین کار دنیا به کجا رسیده که همه ممکنه چنین چیزی توی زندگیشون رخ بده همه ما توی این آزمایش ها قرار

میگیریم
السلام عليكم.
 
بالا